معصومین علیهم السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

قرار دادن عنوان اهل بیت علیهم السلام
بدون خلاصۀ ویرایش
(قرار دادن عنوان اهل بیت علیهم السلام)
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
<big>در سند روايتى از غدير چند تن از معصومين ‏عليهم السلام حضور دارند. امام رضا عليه السلام حديث غدير را از پدرشان حضرت موسى بن جعفر از امام صادق از امام باقر از امام سجاد از امام حسين از اميرالمؤمنين ‏عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است.<ref>اثبات الهداة: ج 2 ص 103 ح 425.</ref></big>
<big>در سند روايتى از غدير چند تن از معصومين ‏عليهم السلام حضور دارند. امام رضا عليه السلام حديث غدير را از پدرشان حضرت موسى بن جعفر از امام صادق از امام باقر از امام سجاد از امام حسين از اميرالمؤمنين ‏عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است.<ref>اثبات الهداة: ج 2 ص 103 ح 425.</ref></big>


<big>همچنين گروهى از بانوان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به نقل حديث غدير اهتمام ورزيده ‏اند و آن را با اين سند نقل كرده ‏اند: حضرت فاطمه معصومه ‏عليها السلام دختر امام موسى بن جعفرعليه السلام، از فاطمه دختر امام صادق‏ عليه السلام، از فاطمه دختر امام باقر عليه السلام، از فاطمه دختر امام زين العابدين ‏عليه السلام، از فاطمه و سكينه دختران امام حسين‏ عليه السلام، از اُمّ كلثوم دختر فاطمه زهرا عليها السلام از مادرش حضرت فاطمه زهرا عليها السلام حديث غدير را نقل فرموده است.<ref name=":1">عوالم العلوم: ج 11 ص 595. اسنى المطالب: ص 50.</ref></big>
<big>همچنين گروهى از بانوان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به نقل حديث غدير اهتمام ورزيده ‏اند و آن را با اين سند نقل كرده ‏اند: حضرت فاطمه معصومه ‏عليها السلام دختر امام موسى بن جعفرعليه السلام، از فاطمه دختر امام صادق‏ عليه السلام، از فاطمه دختر امام باقر عليه السلام، از فاطمه دختر امام زين العابدين ‏عليه السلام، از فاطمه و سكينه دختران امام حسين‏ عليه السلام، از اُمّ كلثوم دختر فاطمه زهرا عليها السلام از مادرش حضرت فاطمه زهرا عليها السلام حديث غدير را نقل فرموده است.<ref name=":1">غدیر در قرآن: ج3 ص165-168.</ref></big>


<big>از اينجا بايد يک نتيجه تبليغى بگيريم كه هر اندازه مقام عصمت به موضوعى بيشتر اهميت داده و خود به تبليغ آن پرداخته، ما نيز بايد در آن باره گام برداريم و از ابلاغ آن كوتاهى نكنيم. گويا مقام عصمت مى‏ فرمايد: به ما بنگريد و راه ما را ادامه دهيد. در واقع همه ما در راه «فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِب» تلاش مى ‏كنيم؛ و با نقل روايات غدير اطلاعات مربوط به آن را به كسانى منتقل مى‏ كنيم كه به هر دليلى از آن بى‏ اطلاعند.</big>
<big>از اينجا بايد يک نتيجه تبليغى بگيريم كه هر اندازه مقام عصمت به موضوعى بيشتر اهميت داده و خود به تبليغ آن پرداخته، ما نيز بايد در آن باره گام برداريم و از ابلاغ آن كوتاهى نكنيم. گويا مقام عصمت مى‏ فرمايد: به ما بنگريد و راه ما را ادامه دهيد. در واقع همه ما در راه «فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِب» تلاش مى ‏كنيم؛ و با نقل روايات غدير اطلاعات مربوط به آن را به كسانى منتقل مى‏ كنيم كه به هر دليلى از آن بى‏ اطلاعند.</big>
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:


<big>سپس حارث اهانت‏ هاى ديگرى نمود و... ، تا آخر ماجراى حارث فهرى و سنگ آسمانى.</big>
<big>سپس حارث اهانت‏ هاى ديگرى نمود و... ، تا آخر ماجراى حارث فهرى و سنگ آسمانى.</big>




خط ۲۲۵: خط ۲۲۶:


== <big>سرپرستى اهل ‏بيت ‏عليهم السلام نسبت به قرآن</big><ref name=":1" /> ==
== <big>سرپرستى اهل ‏بيت ‏عليهم السلام نسبت به قرآن</big><ref name=":1" /> ==
<big>قرآن با چنان محتوايى كه دارد بايد چه منزلتى در چشم مسلمانان داشته باشد؟</big>
<big>هيچ قوم و ملتى چنين ميراث فرهنگى عظيم ‏الشأنى را بى‏سرپرست رها نمى‏ كنند، و مسئوليت آن را هم به هر كسى واگذار نمى‏ نمايند. آيا ديده ‏ايد كه در همه ملل تكه سنگ ‏هاى جامد هزار ساله را چگونه مورد حفاظت قرار مى‏ دهند، و تاريخچه آن را براى هر بيننده‏ اى بازگو مى‏ كنند! در حالى كه قرآن سخن مى‏ گويد، فكر و اعتقاد مى‏ سازد، در بازار عمل به كار مى ‏آيد، بشر را تربيت مى‏ كند، و اين همان طلاى خالص تمام عيارى است كه مستقيماً از حضرت پروردگار نازل شده است.</big>
<big>اكنون آيا بى ‏انصافى نيست كه سرپرستى آن را به سقيفه بسپاريم؟ همان گروهى كه از فرط جهل يكى بر جهالت ديگرى مى ‏خندد، و در عين غصب حق على ‏عليه السلام در مشكلاتش دست به دامان او مى‏ شود!؟</big>
<big>آيا مسخره ملل نخواهيم شد اگر با حضور امامان معصوم ‏عليهم السلام -  كه از درياى علم الهى سيرابند -  سرپرستى قرآن را به كسانى دهيم كه وقتى آيات قرآن را مى‏ شنوند اقرار مى‏ كنند كه گويا براى اولين بار آن را شنيده‏ اند و تا آن روز نشنيده بودند، و يا اگر آيه تهديدآميزى از قرآن بر آنان خوانده مى‏ شود آن را تير باران مى ‏كنند؟!</big>
<big>پس بياييد اقرار كنيم: قرآن هم دعوت كننده مى‏ خواهد و هم تفسير كننده. سرپرستى قرآن مسئوليت بزرگى است كه از هر كسى با هر سابقه ‏اى ساخته نيست. اين دو مسئوليت بزرگ انحصاراً بر دوش چهارده نور پاک نهاده شده و ديگران رسماً از دخالت در آن كنار زده شده ‏اند.</big>
=== <big>اهل‏ بيت ‏عليهم السلام دعوت كننده به قرآن</big> ===
<big>عَلِىٌّ الدّاعى الى كِتابِ الله: على دعوت ‏كننده به كتاب خداست.<ref>اسرار غدير: ص 145 بخش 4.</ref></big>
<big>عَلِىٌّ خَليفَتى فِى الدُّعاءِ الى كِتابِ الله: على جانشين من در دعوت به سوى كتاب خداست.<ref>اسرار غدير: ص 145 بخش 4 پاورقى 3 از نسخه‏ هاى «ج» و «و».</ref></big>
==== <big>تحليل اعتقادى</big> ====
<big>نقطه حساسى از خطابه غدير است كه على‏ عليه السلام بر سر دست پيامبر صلى الله عليه و آله باشد و حضرت در آن حال او را با قرآن معرفى كند. اين بدان معنى است كه دشمن قرآن نمى ‏تواند دعوت كننده به سوى آن باشد. دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام به سادگى از كنار اين مطلب مى‏ گذرند كه هر كسى با هر سابقه ‏اى از دشمنى خدا و رسول، و با هر فسق و فجورى بتواند مروج قرآن باشد!</big>
<big>آيا غاصبان خلافت كه آيات صريح قرآن را زير پا گذاشتند و علناً مخالفت خود را با آن ها اعلام كردند، مى‏توانند مردم را به قرآن دعوت كنند؟! اگر اين گونه است در آياتى كه با راه آنان مخالف است چه خواهند كرد؟!</big>
<big>ما مى ‏گوييم: قرآن مقدس‏تر از آن است كه جز معصومين‏ عليهم السلام و كسانى كه در راه آنانند بتوانند دعوت كننده به آن باشند. قرآن سنگين بارتر از آن است كه جاهلان به سوى آن دعوت كنند. على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را مى‏ خواهد كه بفرمايد: اين قرآن است، آن را به نطق آوريد ولى هرگز براى شما سخن نخواهد گفت؛ بلكه من هستم كه به شما خبر خواهم داد. اگر از من درباره قرآن سؤال كنيد به شما خبر خواهم داد، چرا كه من اعلم از همه شمايم.<ref>بحار الانوار: ج 89 ص 82.</ref></big>
=== <big>اهل‏ بيت ‏عليهم السلام مفسران قرآن</big> ===
<big>عَلِىٌّ خَليفَتى فى امَّتى عَلى تَفْسيرِ كِتابِ رَبّى عَزَّ و جَلَّ: على جانشين من در امتم بر تفسير كتاب خداى عزوجل است.<ref>اسرار غدير: ص 145 بخش 4 پاورقى 3 از نسخه «ب».</ref></big>
<big>الا انَّ تَنْزيلَ الْقُرْآنِ عَلَىَّ وَ تَاْويلُهُ وَ تَفْسيرُهُ بَعْدى عَلَيْهِ: بدانيد كه تنزيل قرآن بر عهده من بود، و تأويل و تفسير آن بعد از من بر عهده اوست.<ref>اسرار غدير: ص 145 بخش 4 پاورقى از نسخه «ب».</ref></big>
<big>فَوَ الله لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ الا الَّذى انَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ الَىَّ...، وَ مُعْلِمُكُمْ: انَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...: به خدا قسم باطن آن را براى شما بيان نمى‏ كند و تفسير آن را برايتان روشن نمى‏ نمايد مگر اين كسى كه دست او را گرفته بلند مى‏ كنم...، و به شما مى ‏فهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على مولاى اوست.<ref>اسرار غدير: ص 144 بخش 3.</ref></big>
==== <big>تحليل اعتقادى</big> ====
<big>در اوج خطابه غدير، آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ خواهد على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را بر سر دست بلند كند او را به عنوان مفسر قرآن معرفى مى‏ فرمايد، و به صراحت مى‏ فرمايد كه كسى جز او نمى ‏تواند چنين مهمى را عهده ‏دار شود. اين بار سنگين وحى را جز ختم نبوت قدرت حمل نداشته كه خداوند فقط بر او نازل كرده است. اكنون نيز جز خليفه بر حق او نخواهد توانست اين بار سنگين را بگشايد و جواهرات گرانقيمت آن را در اختيار مردم قرار دهد.</big>
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ آيه ‏اى نازل نشده مگر آنكه من مى‏ دانم درباره چه كسى نازل شده و در كجا نازل شده و بر چه كسى نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج 89 ص 97 ح 60.</ref></big>
<big>در جاى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله را مى ‏بينيم كه به على‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: تو رسالت را از سوى من ابلاغ مى‏ كنى. پرسيد: يا رسول‏ الله، آيا شما تبليغ رسالت نفرموده‏ ايد؟ فرمود: من ابلاغ نموده ‏ام ولى تو بعد از من از تأويل قرآن به مردم مى‏ آموزى آنچه را نمى ‏دانند و به آنان خبر مى‏ دهى.<ref>بحار الانوار: ج 89 ص 92.</ref></big>
<big>در فراز ديگرى دو بار از كلمه «لَنْ» به معناى هرگز استفاده شده است كه مى ‏فرمايد: «لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ» و «لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ»؛ يعنى جز على‏ عليه السلام هرگز نمى ‏تواند قرآن را بيان كند و هرگز نمى‏ تواند روشن نمايد.</big>
<big>آنان كه به اين اخطارها توجه نمى ‏كنند و در تأويل قرآن سخن هر گوينده ‏اى را مى ‏پذيرند، در واقع قرآن را سبک مى‏ شمارند و هنوز عظمت آن را نيافته‏ اند.</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود: مى ‏دانيد متمسک به قرآن كه با تمسک به آن به شرف عظيم دست مى ‏يابد كيست؟ آن كسى كه تأويل قرآن را از ما اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا از واسطه ‏هايى كه سفيران ما براى شيعيانمان هستند بياموزد.<ref>بحار الانوار: ج 89 ص 184.</ref></big>
== <big>شک در اهل ‏بيت‏ عليهم السلام</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص157-170.</ref> ==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان عذاب منكرين ولايت، توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد، و عدم قبول نبوت و امامت را جاهليت و سزاى شک در اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را آتش جهنم بيان كرد.</big>
<big>حضرت ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.</big>
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:</big>
<big>اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‏ اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ ها و زمين‏ ها هستم. هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكى از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.</big>
== <big>علم اهل‏ بيت‏ عليهم السلام</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص 86. اسرار غدير: ص 94.</ref> ==
<big>در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير و هنگامى كه خطبه به اوج خود نزديک مى ‏شد، نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبرصلى الله عليه و آله ايستاده است.</big>
<big>بايد گفته مى‏ شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏ گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد و همگان خواهند ديد. براى اعلان اين مهم پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.</big>
<big>ابتدا امر به تدبّر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كردند، و سپس آيه 82 سوره نساء و آيه 7 سوره آل‏ عمران را با كلام خود آميختند، و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمودند:</big>
<big>«اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ...».</big>
<big>«هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ...».</big>
<big>گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد علم حضرات اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بيان داشتند. از جمله فرمودند:</big>
<big>هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند به من تعليم فرموده، و هيچ علمى نيست مگر آنكه من آن را به على آموخته ‏ام.</big>
<big>خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم على را امر و نهى كرده ‏ام. پس على امر و نهى را از سوى خداوند عز و جل مى‏ داند.</big>
<big>مردم، من براى شما تبيين كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى ‏فهماند.</big>
== <big>فضائل اهل‏ بيت ‏عليهم السلام براى باور غدير</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص107، 109.</ref> ==
<big>عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه ‏هاى كم ابهت تبليغ مى ‏توان جلوه‏گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى‏ دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه ‏هاى رسانه ‏اى جلوه‏گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.</big>
<big>يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير فضايل اهل‏ بيت ‏عليهم السلام براى باور غدير است:</big>
<big>اگر در غدير يادآورى فرموده‏ هاى گذشته خدا و رسول -  مانند حديث ثقلين‏ خاطر نشان خوبى براى «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» بود، امروز نيز يادآورى صدها فراز از آيات و فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله درباره ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام مى‏تواند باور غدير را در ذهن مسلمانان آسان نمايد، و به راحتى آن را هضم كنند و بپذيرند، و بدانند كه غدير تثبيت حقيقت ولايت است و مسئله تازه‏اى در دين ما نيست.</big>
== <big>فضائل اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در خطبه غدير</big><ref>اسرار غدير: ص 92.</ref> ==
<big>گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد فضائل اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بيان داشتند. از جمله فرمودند:</big>
<big>پيامبرتان بهترين پيامبر، جانشين پيامبرتان بهترين جانشين، و فرزندانِ او بهترين جانشينانند. على است كه به صبر و شكر متصف است، و بعد از او فرزندانم از نسل او. - نور از جانب خداوند عز و جل در من، و سپس در على و بعد در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.</big>
== <big>قرآن و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام</big><ref>اسرار غدير: ص 219.</ref> ==
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير، دو نكته در مورد قرآن و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بيان فرمود:</big>
=== <big>تفسير قرآن</big> ===
<big>الف) مفسّر قرآن و بيان كننده باطن آن فقط اه ل‏بيت‏ عليهم السلام هستند.</big>
<big>ب) اهل ‏بيت ‏عليهم السلام خليفه و جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله در تفسير قرآن و كسانى هستند كه به امضاى آن حضرت چنين حقى دارند.</big>
=== <big>رابطه قرآن با اهل‏ بيت‏ عليهم السلام</big> ===
<big>الف) قرآن با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام موافق است و از ايشان جدا نمى‏ شود.</big>
<big>ب) هر يک از اين دو درباره ديگرى خبر مى ‏دهد.</big>
<big>ج) فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خداوند در قرآن نازل كرده است.</big>
<big>د) قرآن مى ‏گويد كه امامان از فرزندان پيامبر و على ‏عليهما السلام هستند.</big>
== <big>محبت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص 39.</ref> ==
<big>در آخرين لحظات خروج از منا در سفر [[حجةالوداع]]، پيامبرصلى الله عليه وآله سوار بر مركب شده با استفاده از آن موقعيت، بار ديگر مردم را متوجه محبت خاندان رسالت نمود و چنين فرمود: «وارد بهشت نمى‏ شود مگر كسى كه مسلمان باشد».</big>
<big>ابوذر پرسيد: يا رسول ‏الله اسلام چيست؟ فرمود: «اسلام عريان است و لباس آن تقواست. زينت آن حياء است و ضابطه آن پرهيزكارى است و جمال آن دين است و ثمره آن عمل صالح است؛ و براى هر چيزى اساسى است و اساس اسلام محبت ما اهل ‏بيت است».<ref>امالى الطوسى: ص 84.</ref></big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==