|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==<big>آيه «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»<ref>نحل/۲۹. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۳۹، ۱۴۱.</ref></big>== | | ==آيه «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»<ref>نحل/۲۹. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۳۹، ۱۴۱.</ref>== |
| <big>با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آن ها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۲۹سوره نحل است:</big>
| | با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آن ها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۲۹سوره نحل است: |
|
| |
|
| <big>«فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»: «از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه در آن دائمى خواهيد بود، و بد جايى براى متكبران است».</big>
| | «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»: «از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه در آن دائمى خواهيد بود، و بد جايى براى متكبران است». |
|
| |
|
| | اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: |
|
| |
|
| | متن خطبه غدير در مورد اين آيه چنين است: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ: |
|
| |
|
| <big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | | اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند، و ياران و تابعين و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref> |
|
| |
|
| <big>متن خطبه غدير در مورد اين آيه چنين است: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:</big>
| | آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است: |
|
| |
|
| <big>اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند، و ياران و تابعين و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref></big>
| | '''انصارِ امامانِ آتش''' |
|
| |
|
| <big>آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است:</big>
| | نكته اول در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است. |
|
| |
|
| | انصار يعنى ياران و دست اندركارانى كه در روزهاى غصب خلافت به يارى اولى و دومى شتافتند، و اگر آنان نبودند بدون شک مجريان سقيفه كارى از پيش نمى بردند. |
|
| |
|
| | روزى كه بر در خانه على و فاطمه عليهما السلام براى گرفتن بيعت آمدند چهار هزار نفر مسلح در كوچه هاى مدينه آماده بودند كه اگر مهاجمين با مشكلى رو به رو شدند به عنوان كمک بيايند.<ref>بحارالانوار، ج۲۸ ص۱۰۷، ۲۰۲.</ref> |
|
| |
|
| <big>'''انصارِ امامانِ آتش'''</big> | | آنگاه كه دومى فرياد زد: «هيزم بياوريد تا خانه را با اهلش آتش بزنم»، تاريخ مى گويد: «فَحَمَلُوا حَزْمَ الْحَطَبِ ...» يعنى عده اى بسته هاى هيزم را حمل كردند تا بر در خانه فاطمه عليها السلام چيدند.<ref>کتاب سلیم: ص۱۴۹.</ref> |
|
| |
|
| <big>نكته اول در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است.</big>
| | آنگاه كه دومى آمد تا هيزم ها را آتش بزند چه بسيار مغيره ها و قنفذها كه آتش بيار معركه بوده اند و نامشان به ما نرسيده است!<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۳۳۹.</ref> |
|
| |
|
| <big>انصار يعنى ياران و دست اندركارانى كه در روزهاى غصب خلافت به يارى اولى و دومى شتافتند، و اگر آنان نبودند بدون شک مجريان سقيفه كارى از پيش نمى بردند.</big>
| | او با لگد در را شكست و بقيه در پى او بى اجازه به خانه وحى يورش آوردند. آيا اين ها چه كسانى بودند؟ |
|
| |
|
| <big>روزى كه بر در خانه على و فاطمه عليهما السلام براى گرفتن بيعت آمدند چهار هزار نفر مسلح در كوچه هاى مدينه آماده بودند كه اگر مهاجمين با مشكلى رو به رو شدند به عنوان كمک بيايند.<ref>بحارالانوار، ج۲۸ ص۱۰۷، ۲۰۲.</ref></big>
| | على بن ابى طالب عليه السلام را چهل نفر مى كشيدند و طناب بر گردن براى بيعت مى بردند و فاطمه عليها السلام كمربند على عليه السلام را گرفته مانع مى شد. اين ها چه كسانى بودند؟<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۲۷۰، ۲۸۳، ۳۱۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه دومى فرياد زد: «هيزم بياوريد تا خانه را با اهلش آتش بزنم»، تاريخ مى گويد: «فَحَمَلُوا حَزْمَ الْحَطَبِ ...» يعنى عده اى بسته هاى هيزم را حمل كردند تا بر در خانه فاطمه عليها السلام چيدند.<ref>کتاب سلیم: ص۱۴۹.</ref></big>
| | آنگاه كه فدك را غصب كردند همين گروه بودند كه راضى نبودند اين سرزمين در دست فاطمه عليها السلام باشد و دلشان مى تپيد كه فدک داخل بيت المال شود تا همه از آن سهمى ببرند؛ و لذا در برابر هر جسارت و اقدامى نسبت به حضرت زهرا عليها السلام مهر سكوت بر لب زدند، و كار به جايى رسيد كه آن حضرت خطابه بلند خويش را ايراد فرمايد و از هميارى مردم با ظالمين شكايت نمايد.<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص۲۴۳.</ref> |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه دومى آمد تا هيزم ها را آتش بزند چه بسيار مغيره ها و قنفذها كه آتش بيار معركه بوده اند و نامشان به ما نرسيده است!<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۳۳۹.</ref></big>
| | بايد اذعان داشت كه وقتى كسى ياور ابوبكر و عمر شد نتيجتاً بر ضد اميرالمؤمنين و صديقه كبرى عليهما السلام قيام كرده است و اين نهايت درجه يارى بر ضد خداوند است و بايد در انتظار بدترين سزاى الهى باشند. |
|
| |
|
| <big>او با لگد در را شكست و بقيه در پى او بى اجازه به خانه وحى يورش آوردند. آيا اين ها چه كسانى بودند؟</big>
| | '''اتباع امامانِ آتش''' |
|
| |
|
| <big>على بن ابى طالب عليه السلام را چهل نفر مى كشيدند و طناب بر گردن براى بيعت مى بردند و فاطمه عليها السلام كمربند على عليه السلام را گرفته مانع مى شد. اين ها چه كسانى بودند؟<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۲۷۰، ۲۸۳، ۳۱۷.</ref></big>
| | پس از «انصار» نوبت «اتباع» به معناى تابعين است. آنان كه نگذاشتند اين آتشِ برافروخته بر ضد اهل بيت عليهم السلام خاموش شود و اين راه را زنده نگاه داشتند و نسل هاى بعدى مسلمانان را بدان سو كشاندند؛ همچون تابعين واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نگذاشتند چراغ نورانى اسلام در نسل هاى بعدى خاموش شود. اتباع دومى پس از او نقشه بسيار دقيقى اجرا كردند تا عثمان خلافت را به دست گرفت و سقيفه ده سال ديگر به حيات خود ادامه داد. |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه فدك را غصب كردند همين گروه بودند كه راضى نبودند اين سرزمين در دست فاطمه عليها السلام باشد و دلشان مى تپيد كه فدک داخل بيت المال شود تا همه از آن سهمى ببرند؛ و لذا در برابر هر جسارت و اقدامى نسبت به حضرت زهرا عليها السلام مهر سكوت بر لب زدند، و كار به جايى رسيد كه آن حضرت خطابه بلند خويش را ايراد فرمايد و از هميارى مردم با ظالمين شكايت نمايد.<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص۲۴۳.</ref></big>
| | تا آنگاه كه پس از فوران ظلم سقيفه، مردم به ساحت قدس اميرالمؤمنين عليه السلام پناه آوردند و خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام آغاز شد. |
|
| |
|
| <big>بايد اذعان داشت كه وقتى كسى ياور ابوبكر و عمر شد نتيجتاً بر ضد اميرالمؤمنين و صديقه كبرى عليهما السلام قيام كرده است و اين نهايت درجه يارى بر ضد خداوند است و بايد در انتظار بدترين سزاى الهى باشند.</big>
| | در اين روزگار كه مى رفت تا به دفن سقيفه بيانجامد، عده اى از تابعين سقيفه سر از شام برآوردند كه رئيسشان معاويه بود و لشكرى عظيم براى احياى سقيفه به جنگ غدير فرستادند. |
|
| |
|
| '''<big>اتباع امامانِ آتش</big>'''
| | عده اى ديگر سر از بصره درآوردند كه دختر سقيفه رياستشان را بر عهده داشت و طلحه از امضا كنندگان صحيفه دوم نيز در كنار او بود. در همين حال در داخل كشورِ على عليه السلام و لشكر او نفوذِدار و دسته سقيفه به حدى بود كه علناً بدعت هاى عمر را اجرا مى كردند و اگر حضرت مانعشان مى شد فريادشان بلند مى شد. |
|
| |
|
| <big>پس از «انصار» نوبت «اتباع» به معناى تابعين است. آنان كه نگذاشتند اين آتشِ برافروخته بر ضد اهل بيت عليهم السلام خاموش شود و اين راه را زنده نگاه داشتند و نسل هاى بعدى مسلمانان را بدان سو كشاندند؛ همچون تابعين واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نگذاشتند چراغ نورانى اسلام در نسل هاى بعدى خاموش شود. اتباع دومى پس از او نقشه بسيار دقيقى اجرا كردند تا عثمان خلافت را به دست گرفت و سقيفه ده سال ديگر به حيات خود ادامه داد.</big>
| | روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه به امام حسن عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى خوانند -و از بدعت هاى دومى و ممنوع و حرام است- مردم با شنيدن سخن امام حسن عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! |
|
| |
|
| <big>تا آنگاه كه پس از فوران ظلم سقيفه، مردم به ساحت قدس اميرالمؤمنين عليه السلام پناه آوردند و خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام آغاز شد.</big>
| | وقتى امام حسن عليه السلام نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت حضرت پرسيد: اين صدا چيست؟ عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، مردم فرياد مى زنند: «واعمراه! واعمراه» يعنى: اى عمر، به فرياد ما برس!! اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: برو و به مردم بگو: نمازتان را بخوانيد!<ref>تهذیب الاحکام: ج۳ ص۷۰ ح۲۲۷.</ref> و مى بينيم كه آن حضرت را وادار مى كردند كه از برداشتن بدعت هاى ابوبكر و عمر دست بردارد! |
|
| |
|
| <big>در اين روزگار كه مى رفت تا به دفن سقيفه بيانجامد، عده اى از تابعين سقيفه سر از شام برآوردند كه رئيسشان معاويه بود و لشكرى عظيم براى احياى سقيفه به جنگ غدير فرستادند.</big>
| | '''اشیاع امامانِ آتش''' |
|
| |
|
| <big>عده اى ديگر سر از بصره درآوردند كه دختر سقيفه رياستشان را بر عهده داشت و طلحه از امضا كنندگان صحيفه دوم نيز در كنار او بود. در همين حال در داخل كشورِ على عليه السلام و لشكر او نفوذِدار و دسته سقيفه به حدى بود كه علناً بدعت هاى عمر را اجرا مى كردند و اگر حضرت مانعشان مى شد فريادشان بلند مى شد.</big>
| | «اشياع» كه جمع «شيعه» به معناى «پيرو» است، شامل همه كسانى مى شود كه در طول تاريخ به هر صورتى و در هر موقعيتى راه اولى و دومى را پذيرفته اند و قلباً يا لساناً و يا عملاً در راه پيشبرد اهداف سقيفه گام برداشته اند. اين عنوان محدوده زمانى و مكانى ندارد و تا آخرين روز دنيا ادامه خواهد يافت و در پرونده سقيفه نام همه پيروانشان ثبت خواهد شد. |
|
| |
|
| <big>روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه به امام حسن عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى خوانند -و از بدعت هاى دومى و ممنوع و حرام است- مردم با شنيدن سخن امام حسن عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»!</big>
| | در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله انصار و اتباع و اشياع در رديف امامان آتش قرار گرفته اند و يك خبر مهم درباره همه آنان اعلام شده و آن درک اسفل جهنم است، و اين همان پايه اعتقادى ماست كه هر كس راهى را برگزيند و به هر كس اقتدا كند همراه او خواهد بود و تا نهايت آن راه خواهد رفت. |
|
| |
|
| <big>وقتى امام حسن عليه السلام نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت حضرت پرسيد: اين صدا چيست؟ عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، مردم فرياد مى زنند: «واعمراه! واعمراه» يعنى: اى عمر، به فرياد ما برس!! اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: برو و به مردم بگو: نمازتان را بخوانيد!<ref>تهذیب الاحکام: ج۳ ص۷۰ ح۲۲۷.</ref> و مى بينيم كه آن حضرت را وادار مى كردند كه از برداشتن بدعت هاى ابوبكر و عمر دست بردارد!</big> | | ==آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»<ref>قصص/۴۱، ۴۲. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۲۰-۱۳۶ و ج۳ ص۳۷۲، ۳۷۳.</ref>== |
| | با در نظر گرفتن اينكه [[غدیر]] مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در [[تفسیر]] ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۴۱سوره قصص است: |
|
| |
|
| | «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»: |
|
| |
|
| | «آنان را امامانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت يارى نمى شوند». |
|
| |
|
| '''<big>اشیاع امامانِ آتش</big>'''
| | اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است: |
|
| |
|
| <big>«اشياع» كه جمع «شيعه» به معناى «پيرو» است، شامل همه كسانى مى شود كه در طول تاريخ به هر صورتى و در هر موقعيتى راه اولى و دومى را پذيرفته اند و قلباً يا لساناً و يا عملاً در راه پيشبرد اهداف سقيفه گام برداشته اند. اين عنوان محدوده زمانى و مكانى ندارد و تا آخرين روز دنيا ادامه خواهد يافت و در پرونده سقيفه نام همه پيروانشان ثبت خواهد شد.</big>
| | '''متن خطبه غدير''' |
|
| |
|
| <big>در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله انصار و اتباع و اشياع در رديف امامان آتش قرار گرفته اند و يك خبر مهم درباره همه آنان اعلام شده و آن درك اسفل جهنم است، و اين همان پايه اعتقادى ماست كه هر كس راهى را برگزيند و به هر كس اقتدا كند همراه او خواهد بود و تا نهايت آن راه خواهد رفت.</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ: |
|
| |
|
| ==<big>آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»<ref>قصص/۴۱، ۴۲. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۲۰-۱۳۶ و ج۳ ص۳۷۲، ۳۷۳.</ref></big>==
| | اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و در روز قيامت كمک نمى شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref> |
| <big>با در نظر گرفتن اينكه [[غدیر]] مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در [[تفسیر]] ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۴۱سوره قصص است:</big>
| |
|
| |
|
| <big>«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»:</big>
| | '''موقعیّت تاریخی''' |
|
| |
|
| <big>«آنان را امامانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت يارى نمى شوند».</big>
| | همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى گيرد و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» را اعلام مى فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى رسد، و آن نقطه همين جمله اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلى الله عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى برد. مقدمه اين تصريح، [[اقتباس]] آيه ۴۱ سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است. |
|
| |
|
| <big>اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است:</big>
| | '''موقعیّت قرآنی''' |
|
| |
|
| | اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان حضرت موسى عليه السلام و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى پندارند و كار تا آنجا پيش مى رود كه فرعون مى گويد: «من براى شما خدايى جز خود نمى شناسم»! |
|
| |
|
| | البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى گويد: «اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم!!» اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى كند كه به آتش دعوت مى نمايد و در آيه بعدى مى فرمايد: «در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم».<ref>اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۷۲، و نيز به خود اين آيه در عنوان «قرآن».</ref> |
|
| |
|
| <big>'''متن خطبه غدير'''</big>
| | '''تحلیل تاریخی''' |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:</big>
| | در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد. |
|
| |
|
| <big>اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و در روز قيامت كمک نمى شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref></big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير امامانى را ياد مى كند كه رهبرى مردم به سوى جهنم را بر عهده دارند، و از آنجا كه تصريح به نامشان را در آن موقعيت صلاح نمى داند نكته اى را به ميان مى آورد كه جز بر اولى و دومى منطبق نيست و آن كلمه «صحيفه» است. |
|
| |
|
| | جالب اينكه بسيارى از مردم در اثناء خطبه منظور حضرت را از «صحيفه» متوجه نشدند و فقط خود اصحاب صحيفه از يک سو، و عده اى از اصحاب خاص پيامبر صلى الله عليه وآله - كه از ماجرا آگاه بودند - از سوى ديگر، پى به منظور حضرت بردند؛ ولى آينده هاى نزديک و دور تاريخ چنان مشت آنان را باز كرد كه بر همه معلوم شد منظور از «گروه صحيفه» كيانند و «صحيفه» چيست؟ |
|
| |
|
| | در اينجا چند نكته قابل ذكر است: |
|
| |
|
| '''<big>موقعیّت تاریخی</big>''' | | '''الف) سير صعودى نفاق در آغاز اسلام''' |
|
| |
|
| <big>همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى گيرد و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» را اعلام مى فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى رسد، و آن نقطه همين جمله اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلى الله عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى برد. مقدمه اين تصريح، [[اقتباس]] آيه ۴۱ سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است.</big>
| | «صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى ترين پيمان نام هاى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده اى با نيت هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى پروراندند و دائماً موقعيت ها را زير نظر داشتند. |
|
| |
|
| '''<big>موقعیّت قرآنی</big>'''
| | در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقيةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار؟ و آن حضرت فرمود: آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند.<ref>دلائل الامامة: ص ۵۱۶. بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۸۶.</ref> |
|
| |
|
| <big>اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان حضرت موسى عليه السلام و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى پندارند و كار تا آنجا پيش مى رود كه فرعون مى گويد: «من براى شما خدايى جز خود نمى شناسم»!</big>
| | هر روز كه اسلام پيروزى هاى جديدى به دست مى آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى آوردند. |
|
| |
|
| <big>البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى گويد: «اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم!!» اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى كند كه به آتش دعوت مى نمايد و در آيه بعدى مى فرمايد: «در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم».<ref>اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۷۲، و نيز به خود اين آيه در عنوان «قرآن».</ref></big>
| | آن دو نفر مخفيانه ارتباط خود را با منافقين قوى كردند و بدين گونه در موارد متعددى در فرامين پيامبر صلى الله عليه وآله و نظام جامعه اى كه پيامبر صلى الله عليه وآله ساخته بود كارشكنى مى كردند. |
|
| |
|
| '''<big>تحلیل تاریخی</big>'''
| | هر چه به سال هاى آخر عمر حضرت نزديک تر مى شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى تر مى گشت و خطر آنان جدى تر احساس مى شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲، و نيز به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref> |
|
| |
|
| <big>در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد.</big>
| | '''ب) اوج نفاق در حجةالوداع''' |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير امامانى را ياد مى كند كه رهبرى مردم به سوى جهنم را بر عهده دارند، و از آنجا كه تصريح به نامشان را در آن موقعيت صلاح نمى داند نكته اى را به ميان مى آورد كه جز بر اولى و دومى منطبق نيست و آن كلمه «صحيفه» است.</big>
| | در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از يك سو پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً نزديكى رحلت خود را اعلام فرمود كه براى منافقين به معناى فرا رسيدن زمان دقيق اجراى مقاصدشان بود. از سوى ديگر اعلان رسمى خلافت و جانشينى على عليه السلام بود كه براى آنان به عنوان زنگ خطر جدى به حساب مىآمد و ترس نقش بر آب شدن نقشه هايشان را داشتند. |
|
| |
|
| <big>جالب اينكه بسيارى از مردم در اثناء خطبه منظور حضرت را از «صحيفه» متوجه نشدند و فقط خود اصحاب صحيفه از يک سو، و عده اى از اصحاب خاص پيامبر صلى الله عليه وآله - كه از ماجرا آگاه بودند - از سوى ديگر، پى به منظور حضرت بردند؛ ولى آينده هاى نزديک و دور تاريخ چنان مشت آنان را باز كرد كه بر همه معلوم شد منظور از «گروه صحيفه» كيانند و «صحيفه» چيست؟</big>
| | اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند. |
|
| |
|
| <big>در اينجا چند نكته قابل ذكر است:</big>
| | '''ج) سردمداران خط نفاق و صحیفه''' |
|
| |
|
| <big>'''الف) سير صعودى نفاق در آغاز اسلام'''</big> | | قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود، اگر چه به ما هم نرسد».<ref>بحارالانوار: ج۱۷ ص۲۹ و ج۳۷ ص۱۱۴، ۱۳۵. کتاب سلیم: ص۳۴۶.</ref> |
|
| |
|
| <big>«صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى ترين پيمان نام هاى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده اى با نيت هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى پروراندند و دائماً موقعيت ها را زير نظر داشتند.</big>
| | در مرحله بعد سه نفر را داخل پيمان خود نمودند. يكى ابوعبيده جراح بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى معاذ بن جبل بود كه مُهرهاى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى توانستند با خود همراه كنند ولى سعد بن عباده رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملاً نقشه ها بر آب شود. |
|
| |
|
| <big>در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقيةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار؟ و آن حضرت فرمود: آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند.<ref>دلائل الامامة: ص ۵۱۶. بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۸۶.</ref></big>
| | معاذ بن جبل به آنان گفت: شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى كنم. او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار -یعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۶. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۲۸. </ref>سومين نفرى كه ملحق شد سالم مولى ابى حذيفه بود. ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند. |
|
| |
|
| <big>هر روز كه اسلام پيروزى هاى جديدى به دست مى آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى آوردند.</big>
| | اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند. |
|
| |
|
| <big>آن دو نفر مخفيانه ارتباط خود را با منافقين قوى كردند و بدين گونه در موارد متعددى در فرامين پيامبر صلى الله عليه وآله و نظام جامعه اى كه پيامبر صلى الله عليه وآله ساخته بود كارشكنى مى كردند.</big>
| | '''د) افشای خبر صحیفه در سقیفه''' |
|
| |
|
| <big>هر چه به سال هاى آخر عمر حضرت نزديک تر مى شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى تر مى گشت و خطر آنان جدى تر احساس مى شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲، و نيز به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref></big>
| | خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله مملو از جمعيت بود، حضرت فرمود: |
|
| |
|
| | وفا كرديد به صحيفه ملعونه تان كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد كه اگر خداوند محمد را به قتل يا مرگ طبيعى از دنيا برد خلافت را از ما اهلبيت مانع شويد!! |
|
| |
|
| | ابوبكر گفت: تو از كجا مى دانى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم؟ فرمود: اى زبير و اى سلمان و اى ابوذر و اى مقداد، شما را به خدا و به حق اسلام قسم مى دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه مى فرمود: «فلانى و فلانى -و حضرت همه اين پنج نفر را بر شمرد- بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر سر برنامه هاى خود پس از قتل يا مرگ من قسم هايى ياد كرده اند؟» |
|
| |
|
| <big>'''ب) اوج نفاق در حجةالوداع'''</big> | | سلمان و ابوذر و مقداد و زبير گفتند: آرى به خدا قسم، از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيديم كه به تو خبر مى داد: «آنان هم پيمان شده اند و براى برنامه خود با يكديگر پيمان بسته اند و در بين خود نوشته اى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم بر ضد تو قيام كنند و خلافت را از تو يا على مانع شوند».<ref>کتاب سلیم: ص۱۵۴، ۱۵۵، ۲۶۹.</ref> |
|
| |
|
| <big>در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از يك سو پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً نزديكى رحلت خود را اعلام فرمود كه براى منافقين به معناى فرا رسيدن زمان دقيق اجراى مقاصدشان بود. از سوى ديگر اعلان رسمى خلافت و جانشينى على عليه السلام بود كه براى آنان به عنوان زنگ خطر جدى به حساب مىآمد و ترس نقش بر آب شدن نقشه هايشان را داشتند.</big>
| | هنگامى كه در غدير پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بدانيد كه امامان دعوت كننده به آتش اصحاب صحيفه اند»، اکثریت مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، ولى در روز بيعت اجبارى بود كه همه مردم از اسرار صحيفه و سقيفه با خبر شدند و حجت بر همگان تمام شد و اساس غصب خلافت روشن گرديد. |
|
| |
|
| <big>اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند.</big>
| | '''هـ) آمادگی مردم برای اجرای صحیفه''' |
|
| |
|
| | پس از امضاى صحيفه، مهمترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على عليه السلام بتواند وارد عمل شود. تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ها به دست على عليه السلام كشته شده بودند و كينه هايى از آن حضرت در دل داشتند. |
|
| |
|
| | از سوى ديگر عده اى از ترس شمشير و قتل مسلمان شده بودند و در دل هرگز ايمان نياورده بودند. بسيارى نيز بودند كه حوصله و تحمل عمل به دستورات اسلام را نداشتند و به بازگشت راهى كه آمده بودند تمايل داشتند. |
|
| |
|
| <big>'''ج) سردمداران خط نفاق و صحیفه'''</big>
| | فرهنگ جاهليت و تعصّبات خيال برانگيز جاهلى نيز ضميمه اين مجموعه بود كه عده اى تصور مى كردند پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواهد فاميل و خاندان خود را بر مردم مسلط كند. |
|
| |
|
| <big>قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود، اگر چه به ما هم نرسد».<ref>بحارالانوار: ج۱۷ ص۲۹ و ج۳۷ ص۱۱۴، ۱۳۵. کتاب سلیم: ص۳۴۶.</ref></big>
| | عده اى ديگر در اين فكر بودند كه اگر براى اسلام زحمتى كشيده اند پس بايد در آينده آن سهمى داشته باشند، و افكارى از اين دست كه جوشش آن در دلهاى تازه از جاهليت بيرون آمده، غضبِ جهالت را به فوران و طمع هاى رياست را به هيجان مى آورد. |
|
| |
|
| | '''و) صحيفه تكميلى دوم''' |
|
| |
|
| | در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريعتر از آنچه انتظار مىرفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون نامه اساسى منافقين به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى ۳۴ تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از: |
|
| |
|
| <big>در مرحله بعد سه نفر را داخل پيمان خود نمودند. يكى ابوعبيده جراح بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى معاذ بن جبل بود كه مُهرهاى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى توانستند با خود همراه كنند ولى سعد بن عباده رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملاً نقشه ها بر آب شود.</big>
| | ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى وقاص، ابوعبيده جراح، معاوية بن ابى سفيان، عمرو بن عاص، ابوموسى اشعرى، مغيرة بن شعبه، اوس بن حدثان، ابوهريرة، ابوطلحه انصارى، ابوسفيان، عكرمة بن ابى جهل، صفوان بن اميه، سعيد بن عاص، خالد بن وليد، عياش بن ابى ربيعه، بشير بن سعد، سهيل بن عمرو، حكيم بن حزام، صهيب بن سنان، ابوالاعور اسلمى، مطيع بن اسود مدرى و هشت نفر ديگر. |
|
| |
|
| <big>معاذ بن جبل به آنان گفت: شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى كنم. او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار -یعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۶. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۲۸. </ref></big><big>سومين نفرى كه ملحق شد سالم مولى ابى حذيفه بود. ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند.</big>
| | اين صحيفه را سعيد بن عاص با توافق عده مزبور در محرم سال يازدهم هجرى نوشت و سپس آن را به ابوعبيده جراح به عنوان امين و ناظر خود سپردند، و او آن را به مكه برد و كنار صحيفه اول در كعبه دفن كرد! متن پيمان نامه چنين است: |
|
| |
|
| <big>اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref></big> <big>و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند.</big>
| | بسم اللَّه الرحمن الرحيم |
|
| |
|
| | اين نوشته اى است كه عده اى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى آيند به اين عده اقتدا كنند. |
|
| |
|
| | اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند! |
|
| |
|
| '''<big>د) افشای خبر صحیفه در سقیفه</big>'''
| | پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند». |
|
| |
|
| <big>خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله مملو از جمعيت بود، حضرت فرمود:</big>
| | پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: |
|
| |
|
| <big>وفا كرديد به صحيفه ملعونه تان كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد كه اگر خداوند محمد را به قتل يا مرگ طبيعى از دنيا برد خلافت را از ما اهلبيت مانع شويد!!</big>
| | اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى رسد! |
|
| |
|
| <big>ابوبكر گفت: تو از كجا مى دانى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم؟ فرمود: اى زبير و اى سلمان و اى ابوذر و اى مقداد، شما را به خدا و به حق اسلام قسم مى دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه مى فرمود: «فلانى و فلانى -و حضرت همه اين پنج نفر را بر شمرد- بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر سر برنامه هاى خود پس از قتل يا مرگ من قسم هايى ياد كرده اند؟»</big>
| | بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند. |
|
| |
|
| <big>سلمان و ابوذر و مقداد و زبير گفتند: آرى به خدا قسم، از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيديم كه به تو خبر مى داد: «آنان هم پيمان شده اند و براى برنامه خود با يكديگر پيمان بسته اند و در بين خود نوشته اى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم بر ضد تو قيام كنند و خلافت را از تو يا على مانع شوند».<ref>کتاب سلیم: ص۱۵۴، ۱۵۵، ۲۶۹.</ref></big>
| | اگر كسى از مردم ادعا كند كه رسول اللَّه شخصى را به عنوان خليفه منصوب كرده و اسم و نسب او را معين نموده سخن باطلى گفته و حرفى زده كه اصحاب پيامبر خلاف آن را معتقدند و با جماعت مسلمين مخالفت كرده است. |
|
| |
|
| <big>هنگامى كه در غدير پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بدانيد كه امامان دعوت كننده به آتش اصحاب صحيفه اند»، اکثریت مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، ولى در روز بيعت اجبارى بود كه همه مردم از اسرار صحيفه و سقيفه با خبر شدند و حجت بر همگان تمام شد و اساس غصب خلافت روشن گرديد.</big>
| | اگر كسى ادعا كند كه خلافت پيامبر ارثى است و او اين امر را براى كسى به ارث مى گذارد حرف محالى زده است؛ زيرا پيامبر فرموده است: «ما پيامبران ارث نمى گذاريم و هر چه از ما بر جاى مى ماند صدقه است». |
|
| |
|
| | اگر كسى ادعا كند كه خلافت جز براى يک نفر از بين مردم صلاحيت ندارد و منحصر در اوست و سزاوار ديگرى نيست براى اين كه پشت سر نبوت است؛ چنين كسى دروغ گفته است! |
|
| |
|
| | زيرا پيامبر فرموده: «اصحاب من مانند ستارگانند، كه به هر كدام اقتدا كنيد هدايت خواهيد شد». |
|
| |
|
| '''<big>هـ) آمادگی مردم برای اجرای صحیفه</big>'''
| | اگر كسى ادعا كند كه او مستحق خلافت و امامت به دليل خويشاوندى با پيامبر است و خلافت منحصر در او و فرزندانش مى باشد يعنى فرزند از پدر خلافت را به ارث مى برد و اين در هر زمانى ادامه دارد و هيچ كس جز اينان صلاحيت ندارد و تا روز قيامت سزاوار آنهاست؛ چنين كسى هم دروغ گفته است هر چند كه نسب خويشاوندى نزديكى با پيامبر داشته باشد! زيرا خداوند فرموده است -و كلام خدا بر همه حاكم است-: |
|
| |
|
| <big>پس از امضاى صحيفه، مهمترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على عليه السلام بتواند وارد عمل شود. تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ها به دست على عليه السلام كشته شده بودند و كينه هايى از آن حضرت در دل داشتند.</big>
| | «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ»: «با ارزش ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست». |
|
| |
|
| <big>از سوى ديگر عده اى از ترس شمشير و قتل مسلمان شده بودند و در دل هرگز ايمان نياورده بودند. بسيارى نيز بودند كه حوصله و تحمل عمل به دستورات اسلام را نداشتند و به بازگشت راهى كه آمده بودند تمايل داشتند.</big>
| | همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين ترين افراد هم مى توانند درباره حقوق خود اقدام كنند. همه مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند». |
|
| |
|
| <big>فرهنگ جاهليت و تعصّبات خيال برانگيز جاهلى نيز ضميمه اين مجموعه بود كه عده اى تصور مى كردند پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواهد فاميل و خاندان خود را بر مردم مسلط كند.</big>
| | پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى رود و مسير صحيح را مى پيمايد. هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!! |
|
| |
|
| <big>عده اى ديگر در اين فكر بودند كه اگر براى اسلام زحمتى كشيده اند پس بايد در آينده آن سهمى داشته باشند، و افكارى از اين دست كه جوشش آن در دلهاى تازه از جاهليت بيرون آمده، غضبِ جهالت را به فوران و طمع هاى رياست را به هيجان مى آورد.</big>
| | همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من - در حالى كه متحد بودند - آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هر كس مى خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است. |
|
| |
|
| | امت من هيچ گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند». بين مسلمين كسى اختلاف نمى اندازد مگر اينكه تكروى مى كند و دشمن آن هاست و به دشمنان مسلمانان كمک مى كند. |
|
| |
|
| | خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۱۰۳، ۱۰۴.</ref> |
|
| |
|
| <big>'''و) صحيفه تكميلى دوم'''</big>
| | '''تحلیل اعتقادی''' |
|
| |
|
| <big>در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريعتر از آنچه انتظار مىرفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون نامه اساسى منافقين به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى ۳۴ تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از:</big>
| | '''تحلیل اعتقادی اول''' |
|
| |
|
| <big>ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى وقاص، ابوعبيده جراح، معاوية بن ابى سفيان، عمرو بن عاص، ابوموسى اشعرى، مغيرة بن شعبه، اوس بن حدثان، ابوهريرة، ابوطلحه انصارى، ابوسفيان، عكرمة بن ابى جهل، صفوان بن اميه، سعيد بن عاص، خالد بن وليد، عياش بن ابى ربيعه، بشير بن سعد، سهيل بن عمرو، حكيم بن حزام، صهيب بن سنان، ابوالاعور اسلمى، مطيع بن اسود مدرى و هشت نفر ديگر.</big>
| | اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. |
|
| |
|
| <big>اين صحيفه را سعيد بن عاص با توافق عده مزبور در محرم سال يازدهم هجرى نوشت و سپس آن را به ابوعبيده جراح به عنوان امين و ناظر خود سپردند، و او آن را به مكه برد و كنار صحيفه اول در كعبه دفن كرد! متن پيمان نامه چنين است:</big>
| | '''الف) سوء استفاده از عنوان مهاجر و انصار''' |
|
| |
|
| | از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده اند. |
|
| |
|
| | بسيار جالب است كه صحيفه اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود: «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود معين نكرده است!!» |
|
| |
|
| <big>بسم اللَّه الرحمن الرحيم</big>
| | آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!! |
|
| |
|
| <big>اين نوشته اى است كه عدهاى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى آيند به اين عده اقتدا كنند.</big>
| | '''ب) استفاده از تعصبات جاهلی''' |
|
| |
|
| <big>اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!</big>
| | گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. |
|
| |
|
| <big>پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».</big>
| | از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن شريك باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى گيرد، و هيچ كس نمى تواند مانند خداوند بهترين را معين كند. |
|
| |
|
| <big>پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد:</big>
| | '''ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت''' |
|
| |
|
| <big>اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى رسد!</big>
| | جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى كند و اغنيا را گرد خود جمع مى كند! |
|
| |
|
| <big>بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند.</big>
| | لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند. |
|
| |
|
| <big>اگر كسى از مردم ادعا كند كه رسول اللَّه شخصى را به عنوان خليفه منصوب كرده و اسم و نسب او را معين نموده سخن باطلى گفته و حرفى زده كه اصحاب پيامبر خلاف آن را معتقدند و با جماعت مسلمين مخالفت كرده است.</big>
| | '''د) رأى اهل هر زمانى براى خود!''' |
|
| |
|
| <big>اگر كسى ادعا كند كه خلافت پيامبر ارثى است و او اين امر را براى كسى به ارث مى گذارد حرف محالى زده است؛ زيرا پيامبر فرموده است: «ما پيامبران ارث نمى گذاريم و هر چه از ما بر جاى مى ماند صدقه است».</big>
| | اينكه افزوده اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است! |
|
| |
|
| <big>اگر كسى ادعا كند كه خلافت جز براى يک نفر از بين مردم صلاحيت ندارد و منحصر در اوست و سزاوار ديگرى نيست براى اين كه پشت سر نبوت است؛ چنين كسى دروغ گفته است!</big>
| | چنانكه به جاى على بن ابى طالب عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ترين افراد جاى او را گرفتند. |
|
| |
|
| <big>زيرا پيامبر فرموده: «اصحاب من مانند ستارگانند، كه به هر كدام اقتدا كنيد هدايت خواهيد شد».</big>
| |
|
| |
| <big>اگر كسى ادعا كند كه او مستحق خلافت و امامت به دليل خويشاوندى با پيامبر است و خلافت منحصر در او و فرزندانش مى باشد يعنى فرزند از پدر خلافت را به ارث مى برد و اين در هر زمانى ادامه دارد و هيچ كس جز اينان صلاحيت ندارد و تا روز قيامت سزاوار آنهاست؛ چنين كسى هم دروغ گفته است هر چند كه نسب خويشاوندى نزديكى با پيامبر داشته باشد! زيرا خداوند فرموده است -و كلام خدا بر همه حاكم است-:</big>
| |
|
| |
| <big>«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ»: «با ارزش ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست».</big>
| |
|
| |
| <big>همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين ترين افراد هم مى توانند درباره حقوق خود اقدام كنند. همه مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند».</big>
| |
|
| |
| <big>پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى رود و مسير صحيح را مى پيمايد. هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!!</big>
| |
|
| |
| <big>همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من - در حالى كه متحد بودند - آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هر كس مى خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است.</big>
| |
|
| |
| <big>امت من هيچ گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند». بين مسلمين كسى اختلاف نمى اندازد مگر اينكه تكروى مى كند و دشمن آن هاست و به دشمنان مسلمانان كمک مى كند.</big>
| |
|
| |
| <big>خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۱۰۳، ۱۰۴.</ref></big>
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| '''<big>تحلیل اعتقادی</big>'''
| |
|
| |
| <big>'''تحلیل اعتقادی اول'''</big>
| |
|
| |
| <big>اين اساس نامه سقيفه به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند.</big>
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| <big>'''الف) سوء استفاده از عنوان مهاجر و انصار'''</big>
| |
|
| |
| <big>از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده اند.</big>
| |
|
| |
| <big>بسيار جالب است كه صحيفه اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود: «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود معين نكرده است!!»</big>
| |
|
| |
| <big>آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!!</big>
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| <big>'''ب) استفاده از تعصبات جاهلی'''</big>
| |
|
| |
| <big>گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد.</big>
| |
|
| |
| <big>از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن شريك باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى گيرد، و هيچ كس نمى تواند مانند خداوند بهترين را معين كند.</big>
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| <big>'''ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت'''</big>
| |
|
| |
| <big>جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى كند و اغنيا را گرد خود جمع مى كند!</big>
| |
|
| |
| <big>لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند.</big>
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| <big>'''د) رأى اهل هر زمانى براى خود!'''</big>
| |
|
| |
| <big>اينكه افزوده اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است!</big>
| |
|
| |
| <big>چنانكه به جاى على بن ابى طالب عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ترين افراد جاى او را گرفتند.</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|