ائمه ضلال: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۴۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
چنانكه به جاى على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق‏ ترين افراد جاى او را گرفتند.
چنانكه به جاى على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق‏ ترين افراد جاى او را گرفتند.


'''هـ) سوء استفاده از آیه تقوی'''


آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوى‏ترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه‏ عليهم السلام چه كسى را با تقوى‏ تر از آن امام معصوم مى ‏توان يافت؟


'''و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين'''


<big>'''هـ) سوء استفاده از آیه تقوی'''</big>
اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده ‏اى را حفظ كردند و حق عده ‏اى ديگر را پايمال نمودند.


<big>آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوى‏ترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه‏ عليهم السلام چه كسى را با تقوى‏ تر از آن امام معصوم مى ‏توان يافت؟</big>
البته معناى رسيدن همه مردم به حقوق خود اين نيست كه همه مسلمين مى ‏توانند امام شوند و هيچ فرقى در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبى را هيچ اجتماعى و هيچ عقلى نمى‏ پذيرد.


پيداست كه امامت شايستگى‏ هايى لازم دارد كه فقط با دارا بودن آنها كسى مى ‏تواند در آن منصب قرار بگيرد، وگرنه خلفاى نالايق همان ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت كه به آبروى اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگى خود و همه اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند.


'''ز) سوء استفاده از اتحاد و عدم تفرقه'''


<big>'''و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين'''</big>
تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه ‏اى است براى ظلم آزادانه و بى‏ قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود!


<big>اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده ‏اى را حفظ كردند و حق عده ‏اى ديگر را پايمال نمودند.</big>
باز مى ‏بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته ‏اند و به آن حضرت نسبت داده ‏اند كه «امّت من هيچ‏گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده ‏اند، تا آنجا كه يزيد را پذيرفته ‏اند و حسين عزيزعليه السلام را سر بريده ‏اند! آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شد؟!


<big>البته معناى رسيدن همه مردم به حقوق خود اين نيست كه همه مسلمين مى ‏توانند امام شوند و هيچ فرقى در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبى را هيچ اجتماعى و هيچ عقلى نمى‏ پذيرد.</big>
'''ح) چراغ سبز صحیفه برای پیروان سقیفه'''


<big>پيداست كه امامت شايستگى‏ هايى لازم دارد كه فقط با دارا بودن آنها كسى مى ‏تواند در آن منصب قرار بگيرد، وگرنه خلفاى نالايق همان ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت كه به آبروى اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگى خود و همه اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند.</big>
آنچه در فرازهاى صحيفه ملعونه دوم ديده مى‏ شود زيربناهايى بود كه توسط بنيان گذاران سقيفه به عنوان چراغ سبز براى پيروانشان از يک سو و چراغ خطر براى آنان از سوى ديگر پى‏ ريزى شد؛ و بعدها احاديث جعلى بر اين مبنا ساخته شد تا خلافتى كه استمرار همان خط و ضد امامان غدير بود بتواند به حيات خود ادامه دهد و سد راه هميشه غدير باشد.


'''تحلیل اعتقادی دوم'''


اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با صحيفه ملعونه روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص ‏ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است.


<big>'''ز) سوء استفاده از اتحاد و عدم تفرقه'''</big>
اينک اهل صحيفه پايه‏ ريزى فرعونيت را براى خود آغاز كردند و آن عبارت بود از ادعاى خدايى در برابر پروردگار عالم!!


<big>تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه ‏اى است براى ظلم آزادانه و بى‏ قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود!</big>
چگونه؟


<big>باز مى ‏بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته ‏اند و به آن حضرت نسبت داده ‏اند كه «امّت من هيچ‏گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده ‏اند، تا آنجا كه يزيد را پذيرفته ‏اند و حسين عزيزعليه السلام را سر بريده ‏اند! آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شد؟!</big>
به چه دليل؟


هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده ‏اند!


'''الف) فرعونیت سقیفه در آغاز'''


<big>'''ح) چراغ سبز صحیفه برای پیروان سقیفه'''</big>
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگ‏ترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه ‏اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى ‏داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.


<big>آنچه در فرازهاى صحيفه ملعونه دوم ديده مى‏ شود زيربناهايى بود كه توسط بنيان گذاران سقيفه به عنوان چراغ سبز براى پيروانشان از يک سو و چراغ خطر براى آنان از سوى ديگر پى‏ ريزى شد؛ و بعدها احاديث جعلى بر اين مبنا ساخته شد تا خلافتى كه استمرار همان خط و ضد امامان غدير بود بتواند به حيات خود ادامه دهد و سد راه هميشه غدير باشد.</big>
پس از آن روز با [[غصب فدک]]، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه‏ عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه‏ عليها السلام را علناً رد كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴-۱۹۹. کتاب سلیم: ص۲۲۶، ۳۹۰. کنز العمال: ج۵ ص۳۰۱. السنن الکبری: ج۵ ص۴۰.</ref>


ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!<ref>بحارالانوار: ج۳۰ ص۵۹۴-۶۳۸.</ref>


آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى ‏تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟


<big>'''تحلیل اعتقادی دوم'''</big>
'''ب) فرعونیت سقیفه در روزگار قدرت'''


<big>اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با صحيفه ملعونه روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص ‏ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است.</big>
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى‏ كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى ‏باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند.


<big>اينک اهل صحيفه پايه‏ ريزى فرعونيت را براى خود آغاز كردند و آن عبارت بود از ادعاى خدايى در برابر پروردگار عالم!!</big>
در قضاوت‏ ها، با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى‏ كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۳۳۳-۸۳ مراجعه شود. </ref> حتى در مسئله ارث -كه مفصل در قرآن آمده - بر خلاف حكم خداوند سخن مى ‏گفتند.<ref>از نمونه ‏هاى آن مسئله فدک بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبرصلى الله عليه وآله را از همه ارث‏ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود. </ref>


<big>چگونه؟</big>
اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير داده و اضافه يا كم كردند.<ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هر كس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت. درباره اين بدعت هاى عمر به آدرس ‏هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵ و ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲ و ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن ‏ابى‏ شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹ . مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵. </ref>


<big>به چه دليل؟</big>
معاوية بن ابى ‏سفيان در اين باره مى گويد: «چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبر صلى الله عليه و آله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند ... . مسايل بسيارى كه بيش از هزار باب است»!!<ref>کتاب سلیم: ص۲۸۵.</ref>


<big>هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده ‏اند!</big>
خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى‏ كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى‏ شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند.


'''ج) شکایات علی علیه السلام از فرعونیت سقیفه'''


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى ‏فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید:


<big>'''الف) فرعونیت سقیفه در آغاز'''</big>
اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده ‏اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت‏ هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى ‏گذارند و به مخالفت با او برمى ‏خيزند و از او بيزارى مى‏ جويند و او را خوار مى‏ كنند و از سخن حق او متفرق مى‏ شوند. ولى اگر بدعت‏ هاى آنان را بپذيرد و به آن ها اقرار نمايد و آن ها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى‏ دارند و برايش احترام قائل مى ‏شوند و او را فضيلت مى‏ دهند.<ref>کتاب سلیم ص۲۵۰، ۲۵۱.</ref>


<big>فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگ‏ترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه ‏اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى ‏داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.</big>
اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى ‏دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى‏ كند كه بگويد:


<big>پس از آن روز با [[غصب فدک]]، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه‏ عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه‏ عليها السلام را علناً رد كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴-۱۹۹. کتاب سلیم: ص۲۲۶، ۳۹۰. کنز العمال: ج۵ ص۳۰۱. السنن الکبری: ج۵ ص۴۰.</ref></big>
«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِى»! و آنچه من در برابر سخن خداى يكتا مى‏ گويم درست است!!


<big>ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!<ref>بحارالانوار: ج۳۰ ص۵۹۴-۶۳۸.</ref></big>
و از همين جاست كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى ‏شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است...».<ref>الیقین: ص۳۶۴، ۴۴۴. مراجعه شود به کتاب: غدیر در قرآن: ج۳ ص۱۷۷.</ref>


<big>آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى ‏تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟</big>
'''د) فرعون سقیفه در برابر ابلیس'''


معناى اين خودكامگى و قد عَلَم كردن در برابر پروردگار را از اين حديث به خوبى در مى ‏يابيم:


روز قيامت ابليس را مى ‏آورند در حالى كه با يک افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند، ولى دومى را مى ‏آورند در حالى كه با دو افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند.


<big>'''ب) فرعونیت سقیفه در روزگار قدرت'''</big>
ابليس نزد او مى‏ رود و فرياد مى ‏زند و مى ‏گويد: مادر به عزايت بنشيند، تو كيستى؟ من كسى هستم كه اولين و آخرين را گول زدم ولى با يک افسار بسته شده ‏ام در حالى كه تو با دو افسار بسته شده ‏اى؟!


<big>اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى‏ كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى ‏باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند.</big>
دومى مى ‏گويد: من كسى هستم كه هر دستورى دادم اطاعت شدم در حالى كه خداوند دستور مى‏ داد و مورد عصيان و سرپيچى قرار مى‏ گرفت.<ref>کتاب سلیم: ص۱۶۴، ۱۶۵.</ref>


<big>در قضاوت‏ ها، با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى‏ كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۳۳۳-۸۳ مراجعه شود. </ref> حتى در مسئله ارث -كه مفصل در قرآن آمده - بر خلاف حكم خداوند سخن مى ‏گفتند.<ref>از نمونه ‏هاى آن مسئله فدک بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبرصلى الله عليه وآله را از همه ارث‏ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود. </ref></big>
اينجاست كه مى‏ بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير به محض خواندن آيه مزبور درباره امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، مى ‏فرمايد: خداوند و من از آنان بيزاريم.


<big>اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير داده و اضافه يا كم كردند.<ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هر كس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت. درباره اين بدعت هاى عمر به آدرس ‏هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵ و ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲ و ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن ‏ابى‏ شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹ . مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵. </ref></big>
و ما اى رسول گرامى، با اقتدا به شما و براى نشان دادن اعتقاد راسخ خود در برابر آنان، اعلام مى‏ كنيم: از بنيانگذاران اين امامت جهنمى و از همه امامان ضلالتى كه نيابت آنان را پذيرفتند بيزاريم و در دلِ خود جايى براى آنان نداريم.


<big>معاوية بن ابى ‏سفيان در اين باره مى گويد: «چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبر صلى الله عليه و آله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند ... . مسايل بسيارى كه بيش از هزار باب است»!!<ref>کتاب سلیم: ص۲۸۵.</ref></big>
يكى از جلوه ‏هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏ هايى از مسئله غدير به چشم مى‏ خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى‏ شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه ‏هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:


<big>خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى‏ كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى‏ شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند.</big>
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. وَ أَتْبَعْناهُمْ فِى هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ»: «و آنان را امامانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى ‏كنند، و در روز قيامت كمك نمى‏ شوند. در اين دنيا لعنتى در پى آنان فرستاديم، و روز قيامت از نكوهش شدگان خواهند بود».


اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:


'''متن دعا'''


<big>'''ج) شکایات علی علیه السلام از فرعونیت سقیفه'''</big>
يكى از فرازهاى دعاى بعد از نماز عيد غدير چنين است:


<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى ‏فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref></big><big>و نیز می فرماید:</big>
فَاسْأَلُكَ يا رَبِّ تَمامَ ما انْعَمْتَ عَلَيْنا ... ، وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْمُكَذِّبينَ الدُّعاةِ الَى النّارِ، وَ هُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اوْلِيائهمْ مِنَ الْمَقْبُوحينَ<ref>الاقبال: ص ۴۷۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۸. </ref>:


<big>اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده ‏اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت‏ هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى ‏گذارند و به مخالفت با او برمى ‏خيزند و از او بيزارى مى‏ جويند و او را خوار مى‏ كنند و از سخن حق او متفرق مى‏ شوند. ولى اگر بدعت‏ هاى آنان را بپذيرد و به آن ها اقرار نمايد و آن ها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى‏ دارند و برايش احترام قائل مى ‏شوند و او را فضيلت مى‏ دهند.<ref>کتاب سلیم ص۲۵۰، ۲۵۱.</ref></big>
پروردگارا، از تو كامل شدن نعمتت را بر ما مى‏ خواهم... ، و مرا از تكذيب كنندگانِ دعوت كننده به آتش قرار مده؛ آنان كه با اوليائشان در روز قيامت از نكوهش شدگانند.


<big>اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى ‏دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى‏ كند كه بگويد:</big>
'''نتیجه اعتقادی'''


<big>«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِى»! و آنچه من در برابر سخن خداى يكتا مى‏ گويم درست است!!</big>
دو قسمت از آيه در دعاى مزبور با تغييرى در عبارت -  كه مقتضاى سياق دعا بوده -  آورده شده است: يكى دعوت به آتش و ديگرى مقبوح بودن دشمنان ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام.


<big>و از همين جاست كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى ‏شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است...».<ref>الیقین: ص۳۶۴، ۴۴۴. مراجعه شود به کتاب: غدیر در قرآن: ج۳ ص۱۷۷.</ref></big>
آنچه از اين فراز دعا و آيه در رابطه با غدير استفاده مى‏شود، موقعيت اعتقادى مخالفين ولايت نزد خداوند است. آنان كه راه ولايت على‏ عليه السلام را كنار گذاشتند، به هر راه ديگرى كه رفته باشند -  چه به جنگ ولايت آمده باشند و چه نيامده باشند -  در اين آيه به دو صفت در دنيا و دو صفت در آخرت موصوف ‏اند:


در دنيا يكى به عنوان دعوت كنندگان به آتش شناخته مى‏ شوند، و اين بدان معنى است كه صراط مستقيم تا بهشت يكى بيشتر نيست و هر راهى غير از آن راه جهنم است. دوم اينكه مورد لعنت قرار مى‏ گيرند، كه نشانه وظيفه ما در لعنت آنان است.


در آخرت از يک سو مورد تقبيح قرار مى‏ گيرند و زشت سيرت معرفى مى‏ شوند؛ و از سوى ديگر هيچ راهى براى نجات آنان وجود ندارد.


<big>'''د) فرعون سقیفه در برابر ابلیس'''</big>
اين چهار مسئله دقيقاً به معناى بسته شدن همه درهاى اميد بر مخالفين اهل ‏بيت ‏عليهم السلام از جانب خدا، و نبودن هيچ راه آشتى با آنان از جانب بندگان است.


<big>معناى اين خودكامگى و قد عَلَم كردن در برابر پروردگار را از اين حديث به خوبى در مى ‏يابيم:</big>
== ائمه ضلال در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۰. </ref>==
پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد دوست و دشمن [[اهل ‏بیت ‏علیهم السلام]] در [[قرآن]] در خطبه غدير مى ‏فرمايد:


<big>روز قيامت ابليس را مى ‏آورند در حالى كه با يک افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند، ولى دومى را مى ‏آورند در حالى كه با دو افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند.</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ: اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.<ref>اسرار غدیر: ص۱۵۳ بخش۷.</ref>


<big>ابليس نزد او مى‏ رود و فرياد مى ‏زند و مى ‏گويد: مادر به عزايت بنشيند، تو كيستى؟ من كسى هستم كه اولين و آخرين را گول زدم ولى با يک افسار بسته شده ‏ام در حالى كه تو با دو افسار بسته شده ‏اى؟!</big>
يكى از مواردى كه پيامبرصلى الله عليه وآله به آنها اشاره دارد آيه لعنتِ شجره ملعونه است:


<big>دومى مى ‏گويد: من كسى هستم كه هر دستورى دادم اطاعت شدم در حالى كه خداوند دستور مى‏ داد و مورد عصيان و سرپيچى قرار مى‏ گرفت.</big><ref>کتاب سلیم: ص۱۶۴، ۱۶۵.</ref>
«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref>اسراء/۶۰.</ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن».


<big>اينجاست كه مى‏ بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير به محض خواندن آيه مزبور درباره امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، مى ‏فرمايد: خداوند و من از آنان بيزاريم.</big>
بنى ‏اميه كه شاخه ‏هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى‏ روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى ‏گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنى‏اميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.


<big>و ما اى رسول گرامى، با اقتدا به شما و براى نشان دادن اعتقاد راسخ خود در برابر آنان، اعلام مى‏ كنيم: از بنيانگذاران اين امامت جهنمى و از همه امامان ضلالتى كه نيابت آنان را پذيرفتند بيزاريم و در دلِ خود جايى براى آنان نداريم.</big>
== اصحاب صحيفه ملعونه اول<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶.</ref>==
مردمى كه در برابر منبر غدير نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطّاب|عمر]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]] و [[معاذ بن جبل]] و [[سالم مولی ابی‏ حذیفه]] نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند سلمان و ابوذر و مقداد. سياست پيچيده‏ اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگ‏ترين پيمان نامه ضد اسلام شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد.


<big>يكى از جلوه ‏هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏ هايى از مسئله غدير به چشم مى‏ خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى‏ شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه ‏هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:</big>
اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايين ‏ترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه ‏اند».


<big>«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. وَ أَتْبَعْناهُمْ فِى هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ»: «و آنان را امامانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى ‏كنند، و در روز قيامت كمك نمى‏ شوند. در اين دنيا لعنتى در پى آنان فرستاديم، و روز قيامت از نكوهش شدگان خواهند بود».</big>
اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه -به جز چند نفر معين-  هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند پيامبرصلى الله عليه وآله از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى ‏كند و بى‏جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است. مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده‏ ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل ‏ترى به دست مردم برسد.


<big>اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
<br />براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[صحیفه ملعونه اول]].


<big>'''متن دعا'''</big>
== پيشگويى پيامبر صلى الله عليه وآله از ائمه ضلال در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۵۸، ۱۷۹-۱۸۶. ژرفای غدیر: ص۵۶، ۵۷. اسرار غدیر: ص۵۰، ۹۷. واقعه قرآنی غدیر: ص۹۶، ۹۷.</ref>==
شكى نيست كه آينده‏ نگرى يك دين و فرستنده آن، دليل بر ژرف‏نگرى آن خواهد بود، و دلخوش كردن مردم به آنچه انتظارش نمى‏ رود نشانه سطحى‏ نگرى تلقى مى‏ شود.


<big>يكى از فرازهاى دعاى بعد از نماز عيد غدير چنين است:</big>
از اينجاست كه در غدير، آينده ‏اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به‏ گونه ‏هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه‏ هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى ‏توان ديد:


<big>فَاسْأَلُكَ يا رَبِّ تَمامَ ما انْعَمْتَ عَلَيْنا ... ، وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْمُكَذِّبينَ الدُّعاةِ الَى النّارِ، وَ هُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اوْلِيائهمْ مِنَ الْمَقْبُوحينَ<ref>الاقبال: ص ۴۷۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۸. </ref>:</big>
'''پيشگويى از امامان ضلالت'''


<big>پروردگارا، از تو كامل شدن نعمتت را بر ما مى‏ خواهم... ، و مرا از تكذيب كنندگانِ دعوت كننده به آتش قرار مده؛ آنان كه با اوليائشان در روز قيامت از نكوهش شدگانند.</big>
صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى‏ نمود.


<big>'''نتیجه اعتقادی'''</big>
'''پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله'''


<big>دو قسمت از آيه در دعاى مزبور با تغييرى در عبارت -  كه مقتضاى سياق دعا بوده -  آورده شده است: يكى دعوت به آتش و ديگرى مقبوح بودن دشمنان ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام.</big>
تصريح به نفاق گروه‏ هايى از مردم و ضعف ايمان عده ‏اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى‏ گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى‏ كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود.


<big>آنچه از اين فراز دعا و آيه در رابطه با غدير استفاده مى‏شود، موقعيت اعتقادى مخالفين ولايت نزد خداوند است. آنان كه راه ولايت على‏ عليه السلام را كنار گذاشتند، به هر راه ديگرى كه رفته باشند -  چه به جنگ ولايت آمده باشند و چه نيامده باشند -  در اين آيه به دو صفت در دنيا و دو صفت در آخرت موصوف ‏اند:</big>
اين اعلام خطر در غدير از زيباترين چراغ‏ هاى هدايت اسلام بود كه مؤمنين حقيقى را بيدار كرد، تا خود را از جهت اعتقادى و عملى آماده مقابله با گمراهان نمايند، و ناخواسته در گردونه برنامه‏ هاى امامان ضلالت قرار نگيرند.


<big>در دنيا يكى به عنوان دعوت كنندگان به آتش شناخته مى‏ شوند، و اين بدان معنى است كه صراط مستقيم تا بهشت يكى بيشتر نيست و هر راهى غير از آن راه جهنم است. دوم اينكه مورد لعنت قرار مى‏ گيرند، كه نشانه وظيفه ما در لعنت آنان است.</big>
پيامبرصلى الله عليه وآله لازم ديد كه مردم بدانند در معرض خطراتى عظيم قرار دارند كه در چند جهت جلوه‏گر خواهد شد: يكى بازگشت از اسلام و ديگرى احساس غرور از مسلمانى و سومى امامان ضلالت.


<big>در آخرت از يک سو مورد تقبيح قرار مى‏ گيرند و زشت سيرت معرفى مى‏ شوند؛ و از سوى ديگر هيچ راهى براى نجات آنان وجود ندارد.</big>
خطر سوم رهبران ضلالت و گمراهى بود. پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۱سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى ‏فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئَمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمك نمى‏ شوند».


<big>اين چهار مسئله دقيقاً به معناى بسته شدن همه درهاى اميد بر مخالفين اهل ‏بيت ‏عليهم السلام از جانب خدا، و نبودن هيچ راه آشتى با آنان از جانب بندگان است.</big>
سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين‏ ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ» و ديگرى آيه ۲۹ سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلِبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ». در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين».


== <big> ائمه ضلال در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۰. </ref></big> ==
اين پيشگويى حضرت اين گونه قابل ترسيم است:
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد دوست و دشمن [[اهل ‏بیت ‏علیهم السلام]] در [[قرآن]] در خطبه غدير مى ‏فرمايد:</big>


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ: اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.<ref>اسرار غدیر: ص۱۵۳ بخش۷.</ref></big>
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است!


<big>يكى از مواردى كه پيامبرصلى الله عليه وآله به آنها اشاره دارد آيه لعنتِ شجره ملعونه است:</big>
يكى از آن اقدامات اين بود:


<big>«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref>اسراء/۶۰.</ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن».</big>
ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در غدير به گونه ‏اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه منافقين و فتنه‏ گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى‏ كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى‏ كرد.


<big>بنى ‏اميه كه شاخه ‏هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى‏ روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى ‏گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنى‏اميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.</big>
پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله آن هم در حد تبديل آن به پادشاهى -  براى آن مخاطبين عجيب بود، چرا كه هنوز در حال شنيدن پايه گذارى اصلى درباره آن مقام معظم و معرفى صاحب چنان موقعيتى بودند.


== <big>اصحاب صحيفه ملعونه اول<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶.</ref></big> ==
به همين منظور پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله ششم از خطبه غدير جنبه غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عده‏اى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم‏ پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و چشم ‏پوشى از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست».
<big>مردمى كه در برابر منبر غدير نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطّاب|عمر]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]] و [[معاذ بن جبل]] و [[سالم مولی ابی‏ حذیفه]] نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند سلمان و ابوذر و مقداد. سياست پيچيده‏ اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگ‏ترين پيمان نامه ضد اسلام شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد.</big>


<big>اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايين ‏ترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه ‏اند».</big>
سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى‏ كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم». اشاره رمزى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى ‏كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند.


<big>اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه -به جز چند نفر معين-  هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند پيامبرصلى الله عليه وآله از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى ‏كند و بى‏جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است. مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده‏ ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل ‏ترى به دست مردم برسد.</big>
به تعبير ديگر: اگر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد امامان ضلالت بيان داشتند. از جمله فرمودند:


<big><br />براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[صحیفه ملعونه اول]].</big>
به زودى بعد از من، امامانى خواهند بود كه به سوى آتش دعوت مى‏كنند، و روز قيامت يارى نمى ‏شوند، خداوند و من از آنان بيزاريم. آنان و انصار و تابعين و هواداران ايشان در درجه پائين‏ تر جهنم هستند. بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه‏ اند!!


== <big>پيشگويى پيامبر صلى الله عليه وآله از ائمه ضلال در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۵۸، ۱۷۹-۱۸۶. ژرفای غدیر: ص۵۶، ۵۷. اسرار غدیر: ص۵۰، ۹۷. واقعه قرآنی غدیر: ص۹۶، ۹۷.</ref></big> ==
پس هر كدام از شما در صحيفه خود نظر كند. (حضرت با اين كلام به اصحاب صحيفه ملعونه اشاره فرمودند).
<big>شكى نيست كه آينده‏ نگرى يك دين و فرستنده آن، دليل بر ژرف‏نگرى آن خواهد بود، و دلخوش كردن مردم به آنچه انتظارش نمى‏ رود نشانه سطحى‏ نگرى تلقى مى‏ شود.</big>


<big>از اينجاست كه در غدير، آينده ‏اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به‏ گونه ‏هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه‏ هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى ‏توان ديد:</big>
بزودى خلافت را به عنوان پادشاهى غصب مى‏ كنند. خداوند غاصبين را لعنت كند.


از منظرى ديگر: در حالى كه مردم منصوب شدن على ‏عليه السلام را به مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله طى خطابه غدير مى‏ شنيدند، در همان سخنرانى از غصب شدن چنان مقامى توسط گروهى با خبر شدند!!


بايد اذعان داشت كه هيچ خطابه‏ اى اين گونه شامل دو خبر متضاد نمى‏ شود، و هيچ خطيبى در آغاز سخن موضوعى را ابلاغ نمى‏ كند كه در پايانِ كلام خبر از خدشه دار شدن آن بدهد.


<big>'''پيشگويى از امامان ضلالت'''</big>
اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه ‏هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى‏ كند با خبر باشند.


<big>صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى‏ نمود.</big>
پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: «به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى غصب مى ‏كنند»، و سپس غاصبين را لعنت كرد. آنگاه با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود: «در آن هنگام است اى جن و انس كه مى‏ ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد»:


==== '''<big>پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله</big>''' ====
وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ اَيُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ:
<big>تصريح به نفاق گروه‏ هايى از مردم و ضعف ايمان عده ‏اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى‏ گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى‏ كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود.</big>


<big>اين اعلام خطر در غدير از زيباترين چراغ‏ هاى هدايت اسلام بود كه مؤمنين حقيقى را بيدار كرد، تا خود را از جهت اعتقادى و عملى آماده مقابله با گمراهان نمايند، و ناخواسته در گردونه برنامه‏ هاى امامان ضلالت قرار نگيرند.</big>
و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى‏ گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است‏ اى جن و انس ‏كه مى‏ ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى ‏فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد.


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله لازم ديد كه مردم بدانند در معرض خطراتى عظيم قرار دارند كه در چند جهت جلوه‏گر خواهد شد: يكى بازگشت از اسلام و ديگرى احساس غرور از مسلمانى و سومى امامان ضلالت.</big>
در واقع پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: «به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى‏ دهند».


<big>خطر سوم رهبران ضلالت و گمراهى بود. پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۱سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى ‏فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئَمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمك نمى‏ شوند».</big>
سپس غاصبين را لعنت كردند و با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود: «در آن هنگام است اى جن و انس كه مى‏ ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس گداخته و نمى‏ توانيد آن را از خود دفع كنيد».


<big>سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين‏ ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ» و ديگرى آيه ۲۹ سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلِبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ». در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين».</big>
نهيب ‏هاى مقام نبوت لا ينقطع بر سر مردم مى‏ باريد. اين بار آيه ۱۷۹سوره آل عمران «لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» را مطرح كرد و آن را در كلام خود تضمين كرده به عنوان هشدار فرمود: «خداى عزوجل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى‏ كند».


آيه ۵۸ سوره اسراء هشدار بعدى بود كه به مناسبت آن نام حضرت مهدى ‏عليه السلام به ميان آمد. خداوند در آن آيه مى ‏فرمايد: «وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ»، و پيامبرصلى الله عليه وآله همين آيه را در كلام خويش چنين آورد: «هيچ آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبشان آن را قبل از روز قيامت هلاک مى‏ كند و آن امام هدايت شده را مالک آن قرار مى دهد، و خداوند وعده خود را عملى مى‏ نمايد».


<big>اين پيشگويى حضرت اين گونه قابل ترسيم است:</big>
هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اكثريت بود. پيامبر صلى الله عليه وآله ابتدا آيه ۷۱سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل‏ هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى ‏افتند. آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى ‏فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ».


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است!</big>
در فرازى ديگر از بخش ششم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به رهبران ضلالت و گمراهى داشت.


<big>يكى از آن اقدامات اين بود:</big>
حضرت آيه ۴۱ سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمک نمى ‏شوند».


<big>ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در غدير به گونه ‏اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه منافقين و فتنه‏ گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى‏ كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى‏ كرد.</big>
سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين‏ ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ»، و ديگرى آيه ۲۹سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ». در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين».


<big>پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله -  آن هم در حد تبديل آن به پادشاهى -  براى آن مخاطبين عجيب بود، چرا كه هنوز در حال شنيدن پايه گذارى اصلى درباره آن مقام معظم و معرفى صاحب چنان موقعيتى بودند.</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى اَئِمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ.


<big>به همين منظور پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله ششم از خطبه غدير جنبه غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عده‏اى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم‏ پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و چشم ‏پوشى از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست».</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ وَ اَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.


<big>سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى‏ كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم». اشاره رمزى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى ‏كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند.</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُمْ وَ اَنْصارَهُمْ وَ اَتْباعَهُمْ وَ اَشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ:


<big>به تعبير ديگر: اگر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد امامان ضلالت بيان داشتند. از جمله فرمودند:</big>
اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمک نمى‏ شوند.


<big>به زودى بعد از من، امامانى خواهند بود كه به سوى آتش دعوت مى‏كنند، و روز قيامت يارى نمى ‏شوند، خداوند و من از آنان بيزاريم. آنان و انصار و تابعين و هواداران ايشان در درجه پائين‏ تر جهنم هستند. بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه‏ اند!!</big>
اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.


<big>پس هر كدام از شما در صحيفه خود نظر كند. (حضرت با اين كلام به اصحاب صحيفه ملعونه اشاره فرمودند).</big>
اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين ‏ترين درجه آتش‏ اند و چه بد است جاى متكبران.


<big>بزودى خلافت را به عنوان پادشاهى غصب مى‏ كنند. خداوند غاصبين را لعنت كند.</big>
== شناخت رؤساى ضلالت<ref>اسرار غدیر: ص۲۱۶. ژرفای غدیر: ص۱۰۶.</ref>==
از آنجا كه شناخت دشمنان ولايت از راه شناختن رؤساى آنان براى يافتن راه هدايت بسيار مؤثر است، پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مردم را به آينده‏ اى آرام و بى‏خطر دلخوش ننموده است، بلكه خطرات و موانعى را كه بر سر راه مسلمين قرار خواهد گرفت به آنان گوشزد فرموده تا مبادا با صحنه ‏هاى مزوِّرانه ‏اى مواجه شوند كه نتوانند حق را از باطل تشخيص دهند و فريبِ گمراهان را بخورند. حضرت سه پيش ‏بينى اساسى در اين زمينه انجام داده ‏اند:


<big>از منظرى ديگر: در حالى كه مردم منصوب شدن على ‏عليه السلام را به مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله طى خطابه غدير مى‏ شنيدند، در همان سخنرانى از غصب شدن چنان مقامى توسط گروهى با خبر شدند!!</big>
۱. به عموم مردم متذكر شدند كه از خود مطمئن نباشيد و از هواى نفس و فريب شيطان بر حذر باشيد، و بدانيد كه اگر من از دنيا رفتم يا كشته شدم اين احتمال وجود دارد كه نه تنها گمراه شويد بلكه عقبگرد كنيد و به جاهليت برگرديد.


<big>بايد اذعان داشت كه هيچ خطابه‏ اى اين گونه شامل دو خبر متضاد نمى‏ شود، و هيچ خطيبى در آغاز سخن موضوعى را ابلاغ نمى‏ كند كه در پايانِ كلام خبر از خدشه دار شدن آن بدهد.</big>
۲. به مسلمانان خبر دادند كه در مقابل امامان بر حقى كه از جانب خدا براى شما معرفى كردم، امامان و رؤسايى خواهند بود كه مردم را به جهنم و آتش دعوت مى‏ كنند. پس مواظب برخورد با چنين رؤساى گمراهى باشيد.


<big>اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه ‏هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى‏ كند با خبر باشند.</big>
همچنين خبر دادند كه امامتِ امامان بر حق را گروهى غصب مى‏ كنند و به عنوان رياست طلبى و پادشاهى بر اَريكه آن مى ‏نشينند، و سپس غاصبانه و ظالمانه و ناحق بودن آنان را براى مردم روشن كردند.


در نهايت براى آنكه سر رشته‏ اى از اين امامانِ ضلالت در دست مردم باشد با كنايه فرمودند: «آنان اصحاب صحيفه ‏اند»، چرا كه بنيان و پايه تمام امامت‏ هاى ضلالت و گمراهى «صحيفه ملعونه» اى است كه در كعبه امضا شد.


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: «به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى غصب مى ‏كنند»، و سپس غاصبين را لعنت كرد. آنگاه با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود: «در آن هنگام است اى جن و انس كه مى‏ ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد»:</big>
۳. درباره امامان ضلالت و غاصبان خلافت و امامت دو مطلب اساسى فرمودند و تكليف آنان را تعيين كردند: يكى اينكه آنان را مورد لعنت قرار دادند و اعلام كردند كه من و پروردگار از ايشان بيزاريم؛ و ديگر اينكه خبر دادند كه نه تنها امامان ضلالت، بلكه ياران و تابعان و مؤيدانِ ايشان در پايين ‏ترين درجه جهنم خواهند بود.


<big>وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ اَيُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ:</big>
== غدیر روز شناسایی امامان آتش<ref>غدیر در قرآن: ج۳ ص۳۰۸.</ref>==
دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده‏اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مى‏توان ۲۱ عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها «روز شناسايى امامان آتش» است:


<big>و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى‏ گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است‏ اى جن و انس ‏كه مى‏ ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى ‏فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد.</big>
غدير آن روزى است كه در كنار معرفى امامان جنّت، سوق دهندگان مردم به سوى دوزخ نيز به مردم معرفى شدند؛ تا با چشمانى باز به آينده خود بنگرند، و از كنار حوادث دينشان بى ‏تفاوت نگذرند.


در غدير با تفسير آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»<ref>قصص/۴۱.</ref> این حقیقت تلخ برای همه تبیین گردید.


<big>در واقع پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: «به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى‏ دهند».</big>
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.


<big>سپس غاصبين را لعنت كردند و با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود: «در آن هنگام است اى جن و انس كه مى‏ ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس گداخته و نمى‏ توانيد آن را از خود دفع كنيد».</big>
==مثال سوسمار برای ائمه ضلال<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۲۹.</ref>==
يكى از افرادى كه در مورد اهانت‏ هاى منافقين در غدير افشاگرى نمود ابوذر است. جريان از اين قرار است:


منافقين در خلوت خود اقرار به شكست خود و عظمت ماجراى غدير مى‏ نمودند. اين شكست آتش كينه آنان را شعله ‏ور مى‏ كرد، ولى چون خود را از هر تلاشى عاجز مى‏ ديدند براى خالى كردن غيظ خود دست به كارهاى احمقانه ‏اى مى‏زدند و در دنياى كفرآميز خود به استهزاء مى ‏پرداختند.


<big>نهيب ‏هاى مقام نبوت لا ينقطع بر سر مردم مى‏ باريد. اين بار آيه ۱۷۹سوره آل عمران «لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» را مطرح كرد و آن را در كلام خود تضمين كرده به عنوان هشدار فرمود: «خداى عزوجل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى‏ كند».</big>
نمونه ‏اى از كارهاى حماقت‏ آميز آنان ماجراى سوسمار است كه ابوذر آن را به پيامبرصلى الله عليه وآله اطلاع داد: آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در غدير فراغت يافت و مردم از مجلس سخنرانى متفرق شدند، عده ‏اى از قريش گرد يكديگر جمع شده بودند و از آنچه اتفاق افتاد تأسف مى‏ خوردند. در اين ميان سوسمارى از كنار آنان عبور كرد. يكى از آنان گفت: اى كاش محمد اين سوسمار رابه جاى على امير ما قرار مى ‏داد!


<big>آيه ۵۸ سوره اسراء هشدار بعدى بود كه به مناسبت آن نام حضرت مهدى ‏عليه السلام به ميان آمد. خداوند در آن آيه مى ‏فرمايد: «وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ»، و پيامبرصلى الله عليه وآله همين آيه را در كلام خويش چنين آورد: «هيچ آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبشان آن را قبل از روز قيامت هلاک مى‏ كند و آن امام هدايت شده را مالک آن قرار مى دهد، و خداوند وعده خود را عملى مى‏ نمايد».</big>
ابوذر سخن آنان را شنيد و براى پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرد. حضرت سراغ آنان فرستاد و آنان را احضار نمود و گفته آنان را بر خودشان عرضه كرد! آنان انكار كردند و بر اين انكار قسم ياد كردند.


خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...».<ref>توبه/۷۴.</ref>


<big>هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اكثريت بود. پيامبر صلى الله عليه وآله ابتدا آيه ۷۱سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل‏ هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى ‏افتند. آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى ‏فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ».</big>
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آسمان سايه نينداخته و زمين بر خود حمل نكرده راستگوتر از ابوذر».<ref>عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۶۳. بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۶۳. مناقبت ابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۴۲ و ج۳ ص۴۰.</ref> بعد از آن فرمود: جبرئيل برايم خبر آورده كه روز قيامت قومى را مى ‏آورند كه امام آنان سوسمار است. مواظب باشيد كه شما نباشيد، چرا كه خداى تعالى مى ‏فرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»<ref>اسراء/۷۱.</ref>: «روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان فرا مى‏ خوانيم».<ref>بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۶۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۶۳. مناقب ابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۴۲.</ref>


قابل دقت است كه در اين ماجرا پاى ابوذر در ميان است، و او كسى است كه شهادت صدق پيامبرصلى الله عليه وآله را بر پيشانى دارد. استشهاد به آيه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» نيز معناى عظيمى را در بر دارد، و آن اينكه اعراض كنندگان از امامِ حق نه تنها خيالشان راحت نيست، بلكه چه بخواهند و چه نخواهند در روز قيامت با امامى كه براى خود بر گزيده ‏اند محشور خواهند شد.


<big>در فرازى ديگر از بخش ششم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به رهبران ضلالت و گمراهى داشت.</big>
==ولایت باطل و ائمه ضلال<ref>اسرار غدیر: ص۱۱۱.</ref>==
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه و حديث غدير نمى‏ خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان كند، بلكه مى‏ خواهد اولى به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و به عبارت واضح‏ تر «ولايت مطلقه الهيه» را كه به معناى نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان كند، و براى اين منظور هيچ لفظى فصيح‏ تر و گوياتر از «مولى» پيدا نمى ‏شود.


<big>حضرت آيه ۴۱ سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمک نمى ‏شوند».</big>
ما هم بايد بر سر همين معنى پافشارى كنيم، و از خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله تشكر كنيم كه با به كار بردن چنين كلمه ‏اى در تركيب خاص جمله، بنيادى محكم در فرهنگ اعتقادى ما بر جاى گذاشته ‏اند.


<big>سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين‏ ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ»، و ديگرى آيه ۲۹سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ». در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين».</big>
يكى از نتايج آن بلكه از همه مهم‏تر اين است كه لازمه اثبات چنين محتواى بلندى، عدم مشروعيت هر ولايتى بدون اذن پروردگار متعال و با انتخاب غير خداوند است كه خط بطلان بر هر دين و مذهبى مى‏ كشد كه غير از ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را پذيرفته باشند.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[حدیث غدیر]] /  محور خطبه غدير: حديث غدير.


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى اَئِمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ.</big>
براى موارد بيشتر در مورد «ائمه ضلال» مراجعه شود به عنوان: [[صحیفه ملعونه اول]]، و عنوان: [[صحیفه ملعونه دوم]]، و عنوان: [[غصب خلافت]].
 
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ وَ اَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.</big>
 
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُمْ وَ اَنْصارَهُمْ وَ اَتْباعَهُمْ وَ اَشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ:</big>
 
<big>اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت كمک نمى‏ شوند.</big>
 
<big>اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.</big>
 
<big>اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين ‏ترين درجه آتش‏ اند و چه بد است جاى متكبران.</big>
 
== <big>شناخت رؤساى ضلالت<ref>اسرار غدیر: ص۲۱۶. ژرفای غدیر: ص۱۰۶.</ref></big> ==
<big>از آنجا كه شناخت دشمنان ولايت از راه شناختن رؤساى آنان براى يافتن راه هدايت بسيار مؤثر است، پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مردم را به آينده‏ اى آرام و بى‏خطر دلخوش ننموده است، بلكه خطرات و موانعى را كه بر سر راه مسلمين قرار خواهد گرفت به آنان گوشزد فرموده تا مبادا با صحنه ‏هاى مزوِّرانه ‏اى مواجه شوند كه نتوانند حق را از باطل تشخيص دهند و فريبِ گمراهان را بخورند. حضرت سه پيش ‏بينى اساسى در اين زمينه انجام داده ‏اند:</big>
 
 
 
<big>۱. به عموم مردم متذكر شدند كه از خود مطمئن نباشيد و از هواى نفس و فريب شيطان بر حذر باشيد، و بدانيد كه اگر من از دنيا رفتم يا كشته شدم اين احتمال وجود دارد كه نه تنها گمراه شويد بلكه عقبگرد كنيد و به جاهليت برگرديد.</big>
 
<big>۲. به مسلمانان خبر دادند كه در مقابل امامان بر حقى كه از جانب خدا براى شما معرفى كردم، امامان و رؤسايى خواهند بود كه مردم را به جهنم و آتش دعوت مى‏ كنند. پس مواظب برخورد با چنين رؤساى گمراهى باشيد.</big>
 
<big>همچنين خبر دادند كه امامتِ امامان بر حق را گروهى غصب مى‏ كنند و به عنوان رياست طلبى و پادشاهى بر اَريكه آن مى ‏نشينند، و سپس غاصبانه و ظالمانه و ناحق بودن آنان را براى مردم روشن كردند.</big>
 
<big>در نهايت براى آنكه سر رشته‏ اى از اين امامانِ ضلالت در دست مردم باشد با كنايه فرمودند: «آنان اصحاب صحيفه ‏اند»، چرا كه بنيان و پايه تمام امامت‏ هاى ضلالت و گمراهى «صحيفه ملعونه» اى است كه در كعبه امضا شد.</big>
 
<big>۳. درباره امامان ضلالت و غاصبان خلافت و امامت دو مطلب اساسى فرمودند و تكليف آنان را تعيين كردند: يكى اينكه آنان را مورد لعنت قرار دادند و اعلام كردند كه من و پروردگار از ايشان بيزاريم؛ و ديگر اينكه خبر دادند كه نه تنها امامان ضلالت، بلكه ياران و تابعان و مؤيدانِ ايشان در پايين ‏ترين درجه جهنم خواهند بود.</big>
 
== <big>غدیر روز شناسایی امامان آتش<ref>غدیر در قرآن: ج۳ ص۳۰۸.</ref></big> ==
<big>دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده‏اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مى‏توان ۲۱ عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها «روز شناسايى امامان آتش» است:</big>
 
<big>غدير آن روزى است كه در كنار معرفى امامان جنّت، سوق دهندگان مردم به سوى دوزخ نيز به مردم معرفى شدند؛ تا با چشمانى باز به آينده خود بنگرند، و از كنار حوادث دينشان بى ‏تفاوت نگذرند.</big>
 
<big>در غدير با تفسير آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»</big><ref>قصص/۴۱.</ref> <big>این حقیقت تلخ برای همه تبیین گردید.</big>
 
 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.</big>
 
==<big>مثال سوسمار برای ائمه ضلال<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۲۹.</ref></big>==
<big>يكى از افرادى كه در مورد اهانت‏ هاى منافقين در غدير افشاگرى نمود ابوذر است. جريان از اين قرار است:</big>
 
<big>منافقين در خلوت خود اقرار به شكست خود و عظمت ماجراى غدير مى‏ نمودند. اين شكست آتش كينه آنان را شعله ‏ور مى‏ كرد، ولى چون خود را از هر تلاشى عاجز مى‏ ديدند براى خالى كردن غيظ خود دست به كارهاى احمقانه ‏اى مى‏زدند و در دنياى كفرآميز خود به استهزاء مى ‏پرداختند.</big>
 
<big>نمونه ‏اى از كارهاى حماقت‏ آميز آنان ماجراى سوسمار است كه ابوذر آن را به پيامبرصلى الله عليه وآله اطلاع داد: آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در غدير فراغت يافت و مردم از مجلس سخنرانى متفرق شدند، عده ‏اى از قريش گرد يكديگر جمع شده بودند و از آنچه اتفاق افتاد تأسف مى‏ خوردند. در اين ميان سوسمارى از كنار آنان عبور كرد. يكى از آنان گفت: اى كاش محمد اين سوسمار رابه جاى على امير ما قرار مى ‏داد!</big>
 
<big>ابوذر سخن آنان را شنيد و براى پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرد. حضرت سراغ آنان فرستاد و آنان را احضار نمود و گفته آنان را بر خودشان عرضه كرد! آنان انكار كردند و بر اين انكار قسم ياد كردند.</big>
 
<big>خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...».</big><ref>توبه/۷۴.</ref>
 
 
 
<big>سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آسمان سايه نينداخته و زمين بر خود حمل نكرده راستگوتر از ابوذر».<ref>عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۶۳. بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۶۳. مناقبت ابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۴۲ و ج۳ ص۴۰.</ref> بعد از آن فرمود: جبرئيل برايم خبر آورده كه روز قيامت قومى را مى ‏آورند كه امام آنان سوسمار است. مواظب باشيد كه شما نباشيد، چرا كه خداى تعالى مى ‏فرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»</big><ref>اسراء/۷۱.</ref><big>: «روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان فرا مى‏ خوانيم».</big><ref>بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۶۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۶۳. مناقب ابن شهر آشوب: ج۲ ص۲۴۲.</ref>
 
<big>قابل دقت است كه در اين ماجرا پاى ابوذر در ميان است، و او كسى است كه شهادت صدق پيامبرصلى الله عليه وآله را بر پيشانى دارد. استشهاد به آيه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» نيز معناى عظيمى را در بر دارد، و آن اينكه اعراض كنندگان از امامِ حق نه تنها خيالشان راحت نيست، بلكه چه بخواهند و چه نخواهند در روز قيامت با امامى كه براى خود بر گزيده ‏اند محشور خواهند شد.</big>
 
==<big>ولایت باطل و ائمه ضلال<ref>اسرار غدیر: ص۱۱۱.</ref></big>==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه و حديث غدير نمى‏ خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان كند، بلكه مى‏ خواهد اولى به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و به عبارت واضح‏ تر «ولايت مطلقه الهيه» را كه به معناى نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان كند، و براى اين منظور هيچ لفظى فصيح‏ تر و گوياتر از «مولى» پيدا نمى ‏شود.</big>
 
<big>ما هم بايد بر سر همين معنى پافشارى كنيم، و از خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله تشكر كنيم كه با به كار بردن چنين كلمه ‏اى در تركيب خاص جمله، بنيادى محكم در فرهنگ اعتقادى ما بر جاى گذاشته ‏اند.</big>
 
<big>يكى از نتايج آن بلكه از همه مهم‏تر اين است كه لازمه اثبات چنين محتواى بلندى، عدم مشروعيت هر ولايتى بدون اذن پروردگار متعال و با انتخاب غير خداوند است كه خط بطلان بر هر دين و مذهبى مى‏ كشد كه غير از ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را پذيرفته باشند.</big>
 
 
 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[حدیث غدیر]] /  محور خطبه غدير: حديث غدير.</big>
 
<big>براى موارد بيشتر در مورد «ائمه ضلال» مراجعه شود به عنوان: [[صحیفه ملعونه اول]]، و عنوان: [[صحیفه ملعونه دوم]]، و عنوان: [[غصب خلافت]].</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==