۲۶٬۳۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== | == انکار تواتر حدیث غدیر<ref>چکیدۀ عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص۱۱۳-۱۱۵.</ref>== | ||
[[ابن تیمیه]] از ابن حزم اندلسى نقل كرده كه [[حدیث غدیر]] هرگز از طريق راويان ثقه ثبت نشده است.<ref>منهاج السنة: ج۴ ص۸۶.</ref> | |||
اين هم دروغى آشكار است. البته از ابن حزم عجيب نيست، چرا كه او در [[تعصّب]] نسبت به غاصبين خلافت و حتى بنى اميه مشهور است! حتى نسبت دشمنى با اميرالمؤمنين و [[اهل بیت علیهم السلام]] داده اند. | |||
او صفات بد و زشت ديگرى هم داشته است، به گونه اى كه فقيهان عصرش اجماع كردند كه وى گمراه است. از جمله كسانى كه در مدح او سخن گفته اند: | |||
[[ابن حجر عسقلانی]] و قاضى ابوبكر بن عربى و ابوالعباس و ابن عريفِ صالح و ذهبى از قول ابومروان بن حيّان، كه در قدح او مفصل سخن گفته اند. به عنوان مثال گفته اند: | |||
او در جرح و تعديل و تبيين نام راويان بى محابا سخن گفته و به همين سبب اوهام زشتى از او سر زده است. از پيشوايان بزرگ بدگويى كرده و به زشت ترين عبارات و بدترين كلمات از آن ها ياد كرده است. تا جايى كه بين او و بين ابوالوليد باجى مناظرات و محاكماتى در حسب و نسب رخ داده است. او بى باكانه به هر علمى هجوم برده و سخنان شاذّ دارد.<ref>لسان الميزان: ج ۴ ص۱۹۸-۲۰۱. ابن حجر در ادامه، بخش هايى از اغلاط ابن حزم را در وصف راويان آورده است. العواصم و القواصم. سير اعلام النبلاء: ج ۱۸ ص ۱۸۴.</ref> | |||
از بهترين نشانه هاى دشمنى ابن حزم اين است كه در كتابش «المحلّى» ادعا كرده - و [[ابن حجر عسقلانی|ابن حجر]] هم در «[[التلخیص]]» از او نقل كرده - كه ابن ملجم ملعون در كشتن على عليه السلام مجتهد بوده است!!<ref>المحلّى: ج ۱۰ ص۵۸۴-۵۸۶.</ref> | |||
علامه اميرمحمد بن اسماعيل بن صلاح اين كلام ابن حزم را با زبان شعر پاسخ داده است.<ref>الروضة الندیّة (شرح التحفة العلویّة): ص۱۱۸.</ref> | |||
پس روشن شد كه [[انکار]] حدیث صحيح و متواترِ غدير از سوى ابن حزم تنها از سرِ تعصّب و كينه توزى و دشمنى شديد او و انكارش نسبت به فضائل علوى و تلاش براى پنهان كردن آنهاست. | |||
ابن حزم كسى است كه از اين ميان احاديث بى شمار در فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام تنها سه حديث را صحيح دانسته است! و البته ابن تيميه هم سخن ابن حزم را در اين باره آورده و آن را تأييد كرده است! و آن سه حديث از اين قرار است: حديث منزلت، حديث رايت در خيبر (لاُعطِيَنَّ الرايَةَ غَداً...)، حديث: إنَّ عَلياً لا يُحِبُّهُ إلا مُؤمِنٌ وَ لا يُبغِضُهُ إلا مُنافِقٌ: بى گمان تنها مؤمن على عليه السلام را دوست مى دارد و فقط منافق با او دشمنى مى كند. | |||
در ادامه مى گويد كه و اما حديث: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلى مَولاهُ، هرگز از طريق راويان ثقه ثبت و ضبط نشده است. ديگر احاديثى كه رافضيان به آنها تمسک مى كنند همه ساختگى است، و هر كس اندک دانشى به اخبار و ناقلان آن داشته باشد اين را مى داند. حتى ابن تيميه در ادامه از ابن حزم دفاع هم مى كند!!<ref>منهاج السنة: ج۴ ص۸۶.</ref> | |||
جالب اينجاست كه اينان در دلالت حديث منزلت نيز مناقشه مى كنند! حتى يوسف اعور آن را دالّ بر نكوهش دانسته است، نه فضل و ستايش! ابن حزم فضيلت موجود در حديث خيبر را نيز از آنِ هر مسلمان مؤمن و فاضل دانسته است! | |||
و فضيلت و منزلت مذكور در حديث سوم نيز به زعم او اختصاصى به اميرالمؤمنين عليه السلام ندارد و مانندش درباره انصار نيز نقل شده است! آيا عنادى از اين روشن تر هست؟! | |||
== | == روايت حديث غدير<ref>اسرار غدیر: ص۱۰۷. چهارده قرن با غدیر: ص۱۲۱.</ref>== | ||
كتب مفصلى در زمينه بحث هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به [[سند حدیث غدیر]] تأليف شده است. از جمله در تعدادى از كتاب هاى بزرگان عامه حديث غدير به عنوان يكى از مسلمات روايت شده، كه يكى از آنها اندلسى است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۷۷. </ref> | |||
== | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:علما اهل سنت]] | [[رده:علما اهل سنت]] |