پرش به محتوا

یاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
و اما پاسخ اين شبهه:
و اما پاسخ اين شبهه:


اولاً: از نظر عامه (اهل ‏سنت) حضرت على‏ عليه السلام خليفه چهارم است و بايد همان طور كه مالک بن نويره <ref>مالک بن نويره فردى شجاع، شاعر و رئيس بخشى از قبيله بنى‏ تميم، و صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و عامل و كارگزار آن حضرت بود. مالک زكات‏ هايى را كه جمع كرده بود، پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه فرستاد و به صاحبان آنها بازگرداند (سقيفه: ص ۶۵ ، به نقل از: الاصابه: ج ۳ ص ۳۳۶) . خالد بن وليد مدعى بود كه مالك بن نويره با سخنى كه گفته و به گوش او رسيده مرتد شده است. مالک چنين ادعايى را رد كرد و گفت: من مردى مسلمانم و از مقررات آن نه چيزى را تغيير داده و نه تبديل كرده ‏ام. ابوقتاده و عبداللَّه بن عمر نيز به نفع او گواهى دادند و سخن او را تصديق كردند. ولى خالد زير بار نرفت و مالک را پيش كشيد و فرمان داد تا ضرار گردنش را بزند. سپس خالد، زن او (ام‏ تميم بنت منهال) را همان شب به تصرف خود در آورد (دو مكتب در اسلام: ج ۲) . در كتاب الاصابه از زبير بن بكار و او از ابن‏ شهاب (زهرى) نقل مى‏ كند كه مالک بن نويره زلف ‏هاى انبوهى بر سرش بود. چون كشته شد، خالد دستور داد تا سر مالک را پايه ديگ غذا كنند و چنين كردند، و پيش از آنكه آتش از مو بگذرد و به پوست برسد، غذاى ديگ پخته شد (عبداللَّه بن سبا: ج ۱ ص ۲۰۳،۲۰۲، به نقل از: پژوهش‏ هايى در نيم قرن نخستين خلافت (على لبّاف) : ص (۱۷۱-۱۷۳) .</ref> را به سبب مخالفت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به عنوان خليفه اول مرتدّ اعلام كردند و خونش را مباح دانستند و مرتكب ساير اعمال شدند، افرادى مثل معاويه (در جنگ صفين) و طلحه و زبير و عايشه (در [[جمل|جنگ جمل]]) را كه عليه خليفه وقت (اميرالمؤمنين‏ عليه السلام) قيام كرده و علم مخالفت برافراشته بودند را نيز مرتدّ بدانند. در اين صورت ديگر لشكريان [[معاویه]] مؤمن نبوده بلكه مرتدّ هستند. آنگاه چگونه اين مرتدان به دوزخ نمى ‏روند و به قول مدعى به بهشت مى‏ روند؟!
اولاً: از نظر عامه ([[اهل ‏سنت]]) حضرت على‏ عليه السلام خليفه چهارم است و بايد همان طور كه مالک بن نويره <ref>مالک بن نويره فردى شجاع، شاعر و رئيس بخشى از قبيله بنى‏ تميم، و صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و عامل و كارگزار آن حضرت بود. مالک زكات‏ هايى را كه جمع كرده بود، پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه فرستاد و به صاحبان آنها بازگرداند (سقيفه: ص ۶۵ ، به نقل از: الاصابه: ج ۳ ص ۳۳۶) . خالد بن وليد مدعى بود كه مالك بن نويره با سخنى كه گفته و به گوش او رسيده مرتد شده است. مالک چنين ادعايى را رد كرد و گفت: من مردى مسلمانم و از مقررات آن نه چيزى را تغيير داده و نه تبديل كرده ‏ام. ابوقتاده و عبداللَّه بن عمر نيز به نفع او گواهى دادند و سخن او را تصديق كردند. ولى خالد زير بار نرفت و مالک را پيش كشيد و فرمان داد تا ضرار گردنش را بزند. سپس خالد، زن او (ام‏ تميم بنت منهال) را همان شب به تصرف خود در آورد (دو مكتب در اسلام: ج ۲) . در كتاب الاصابه از زبير بن بكار و او از ابن‏ شهاب (زهرى) نقل مى‏ كند كه مالک بن نويره زلف ‏هاى انبوهى بر سرش بود. چون كشته شد، خالد دستور داد تا سر مالک را پايه ديگ غذا كنند و چنين كردند، و پيش از آنكه آتش از مو بگذرد و به پوست برسد، غذاى ديگ پخته شد (عبداللَّه بن سبا: ج ۱ ص ۲۰۳،۲۰۲، به نقل از: پژوهش‏ هايى در نيم قرن نخستين خلافت (على لبّاف) : ص (۱۷۱-۱۷۳) .</ref> را به سبب مخالفت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به عنوان خليفه اول مرتدّ اعلام كردند و خونش را مباح دانستند و مرتكب ساير اعمال شدند، افرادى مثل معاويه (در جنگ صفين) و طلحه و زبير و عايشه (در [[جمل|جنگ جمل]]) را كه عليه خليفه وقت (اميرالمؤمنين‏ عليه السلام) قيام كرده و علم مخالفت برافراشته بودند را نيز مرتدّ بدانند. در اين صورت ديگر لشكريان [[معاویه]] مؤمن نبوده بلكه مرتدّ هستند. آنگاه چگونه اين مرتدان به دوزخ نمى ‏روند و به قول مدعى به بهشت مى‏ روند؟!


ثانياً: چگونه مى ‏توان پذيرفت كه هر كس در بيعت شجره<ref>فتح /  ۱۸. «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان» : مسلمانان بايستى بر اصل پايدارى و مقاومت و جهاد با رسول ‏خداصلى الله عليه وآله زير درختى كه در آن منطقه بود بيعت مى‏ كردند. درختى كه تا سال‏ ها حاجيان در كنار آن نماز مى خواندند(الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۹۹) . زمانى كه خليفه دوم اين مسئله را شنيد، دستور داد تا آن درخت را قطع كنند (الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۰۰، به نقل از: تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۵۸۶) .</ref> بوده،هر چند گناهى در آينده انجام دهد به جهنم نمى ‏رود؟!آيا تجرّى(جرأت پيدا كردن)به گناه از اين بهتر هم مى‏ شود؟ زيرا آن فرد مطمئن است در مقابل هر گناهى كه انجام دهد خداوند او را مجازات نمى‏ كند، چون در بيعت شجره حضور داشته است! آيا اين خلاف [[عدالت]] خدا نيست؟ آيا چنين اعتقادى سبب آزادى عمل و ضايع شدن تكاليف نمى ‏شود؟
ثانياً: چگونه مى ‏توان پذيرفت كه هر كس در بيعت شجره<ref>فتح /  ۱۸. «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان» : مسلمانان بايستى بر اصل پايدارى و مقاومت و جهاد با رسول ‏خداصلى الله عليه وآله زير درختى كه در آن منطقه بود بيعت مى‏ كردند. درختى كه تا سال‏ ها حاجيان در كنار آن نماز مى خواندند(الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۹۹) . زمانى كه خليفه دوم اين مسئله را شنيد، دستور داد تا آن درخت را قطع كنند (الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۰۰، به نقل از: تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۵۸۶) .</ref> بوده،هر چند گناهى در آينده انجام دهد به جهنم نمى ‏رود؟!آيا تجرّى(جرأت پيدا كردن)به گناه از اين بهتر هم مى‏ شود؟ زيرا آن فرد مطمئن است در مقابل هر گناهى كه انجام دهد خداوند او را مجازات نمى‏ كند، چون در بيعت شجره حضور داشته است! آيا اين خلاف [[عدالت]] خدا نيست؟ آيا چنين اعتقادى سبب آزادى عمل و ضايع شدن تكاليف نمى ‏شود؟