اعتراض: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۷۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>اغتشاش و اعتراض در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير</big><ref>ستيز با آفتاب: ۶۵-۷۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۷.</ref> ==
== اغتشاش و اعتراض در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير<ref>ستيز با آفتاب: ۶۵-۷۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۷.</ref> ==
<big>از جمله اقدامات هميشگى منافقين در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله، ايجاد [[اغتشاش]] و جنجال و هياهو در مقابل حضرت، و حتى بين سخن گفتن و خطبه ‏هاى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله بود!! به عنوان نمونه عده ‏اى از منافقين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه ‏اى خواستند. حضرت فرمود: آيا روز [[غدیر خم]] براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به امامت منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد:</big>
از جمله اقدامات هميشگى منافقين در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله، ايجاد [[اغتشاش]] و جنجال و هياهو در مقابل حضرت، و حتى بين سخن گفتن و خطبه ‏هاى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله بود!! به عنوان نمونه عده ‏اى از منافقين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه ‏اى خواستند. حضرت فرمود: آيا روز [[غدیر خم]] براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به امامت منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد:


<big>اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود. بر حذر باشيد!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.</ref></big>
اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود. بر حذر باشيد!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.</ref>


<big>از جمله اين اغتشاشاتِ منافقين، جنجال هايى بود كه در [[حجةالوداع]] و قبل از غدير به پا مى‏ كردند. مثلاً جنجالى كه در عرفات به آن دامن زدند:</big>
از جمله اين اغتشاشاتِ منافقين، جنجال هايى بود كه در [[حجةالوداع]] و قبل از غدير به پا مى‏ كردند. مثلاً جنجالى كه در عرفات به آن دامن زدند:


<big>'''جوسازى و خشونت'''</big>
'''جوسازى و خشونت'''


<big>در روايات صحيح آمده كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در حجةالوداع و در صحراى عرفات و به عنوان مقدمه‏ چينى براى غدير براى مردم خطبه ‏اى خواند.</big>
در روايات صحيح آمده كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در حجةالوداع و در صحراى عرفات و به عنوان مقدمه‏ چينى براى غدير براى مردم خطبه ‏اى خواند.


<big>هنگامى كه مى‏ خواست از مسئله امامت سخنى به ميان آورد و [[حدیث ثقلین]] را يادآورى كند و تعداد [[ائمه اثنی عشر|امامان دوازده‏ گانه]] را بيان كند، با جنجال و اخلال جمعى از حاضران روبرو گرديد، به حدى كه ممكن نشد سخنش را به مردم برساند.</big>
هنگامى كه مى‏ خواست از مسئله امامت سخنى به ميان آورد و [[ثقلین(حدیث)|حدیث ثقلین]] را يادآورى كند و تعداد [[ائمه اثنی عشر|امامان دوازده‏ گانه]] را بيان كند، با جنجال و اخلال جمعى از حاضران روبرو گرديد، به حدى كه ممكن نشد سخنش را به مردم برساند.


<big>در اين قضيه عده‏ اى تصريح كرده كه نتوانسته‏ اند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را بشنوند؛ انس بن مالک، عبدالملک بن عمير، عمر بن خطاب، ابى‏ جحيفه و جابر بن سمره<ref>كفاية الاثر: (خزّاز). احقاق الحق: ج ۱۳.</ref>، همگى از اين عده‏ اند.</big>
در اين قضيه عده‏ اى تصريح كرده كه نتوانسته‏ اند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را بشنوند؛ انس بن مالک، عبدالملک بن عمير، عمر بن خطاب، ابى‏ جحيفه و جابر بن سمره<ref>كفاية الاثر: (خزّاز). احقاق الحق: ج ۱۳.</ref>، همگى از اين عده‏ اند.


<big>از اين ميان، روايت جابر بن سمره از همه روشن‏ تر است، و به نظر مى ‏رسد وى اين موضوع را چندين بار بيان كرده است، زيرا به چند طريق از او روايت شده است.</big>
از اين ميان، روايت جابر بن سمره از همه روشن‏ تر است، و به نظر مى ‏رسد وى اين موضوع را چندين بار بيان كرده است، زيرا به چند طريق از او روايت شده است.


<big>در اينجا برخى از آن ها را، به ويژه مواردى كه در كتب صحاح و كتب معتبر ديگر آمده برگزيديم و تقديم مى ‏داريم:</big>
در اينجا برخى از آن ها را، به ويژه مواردى كه در كتب صحاح و كتب معتبر ديگر آمده برگزيديم و تقديم مى ‏داريم:


<big>الف) در مسند [[احمد بن حنبل]] در دو روايت از جابر بن سمره نقل كرده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه مى‏ خواند ... .</big>
الف) در مسند [[احمد بن حنبل]] در دو روايت از جابر بن سمره نقل كرده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه مى‏ خواند ... .


<big>ابوربيع نيز چنين نقل كرده است: و شنيدم كه ايشان مى‏ فرمود: اين امر پيوسته با عزت و پيروز خواهد بود تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... .</big>
ابوربيع نيز چنين نقل كرده است: و شنيدم كه ايشان مى‏ فرمود: اين امر پيوسته با عزت و پيروز خواهد بود تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... .


<big>در اين موقع گروهى جنجال به راه انداخته و با هم صحبت آغاز كردند و من سخن حضرت را بعد از كلمه «همگى» نفهميدم. پس به پدرم گفتم: بعد از كلمه «همگى» پيامبر صلى الله عليه و آله چه فرمود؟</big>
در اين موقع گروهى جنجال به راه انداخته و با هم صحبت آغاز كردند و من سخن حضرت را بعد از كلمه «همگى» نفهميدم. پس به پدرم گفتم: بعد از كلمه «همگى» پيامبر صلى الله عليه و آله چه فرمود؟


<big>پدرم پاسخ داد: همگى از قريش‏ اند.</big>
پدرم پاسخ داد: همگى از قريش‏ اند.


<big>در روايت نعمانى اين گونه آمده: مردم شروع نمودند به صحبت كردن و من ادامه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... ، تا آخر روايت.<ref>مسند احمد: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۲، ۱۲۴.</ref></big>
در روايت نعمانى اين گونه آمده: مردم شروع نمودند به صحبت كردن و من ادامه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... ، تا آخر روايت.<ref>مسند احمد: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۲، ۱۲۴.</ref>


<big>ب) همچنين از شعبى از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اين دين با عزت و پايدار خواهد ماند و بر دشمنانش پيروز خواهد شد تا دوازده خليفه كه ... .</big>
ب) همچنين از شعبى از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اين دين با عزت و پايدار خواهد ماند و بر دشمنانش پيروز خواهد شد تا دوازده خليفه كه ... .


<big>جابر در ادامه گفته است: در اين موقع مردم شروع نمودند به برخاستن و نشستن... .</big>
جابر در ادامه گفته است: در اين موقع مردم شروع نمودند به برخاستن و نشستن... .


<big>شيخ طوسی در ادامه اين روايت نقل نموده است: و آن حضرت سخنى گفت كه من نفهميدم. پس به پدرم يا برادرم گفتم: ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (طوسى): ص ۸۸ . اعلام الورى: ص ۳۸۴. بحار الانوار: ج ۶۳ ص ۲۳۶. </ref></big>
شيخ طوسی در ادامه اين روايت نقل نموده است: و آن حضرت سخنى گفت كه من نفهميدم. پس به پدرم يا برادرم گفتم: ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (طوسى): ص ۸۸ . اعلام الورى: ص ۳۸۴. بحار الانوار: ج ۶۳ ص ۲۳۶. </ref>


<big>در روايتى ديگر از جابر بن سمره، وى تصريح كرده كه اين ماجرا در حجةالوداع اتفاق افتاده است.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. </ref></big>
در روايتى ديگر از جابر بن سمره، وى تصريح كرده كه اين ماجرا در حجةالوداع اتفاق افتاده است.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. </ref>


<big>ج) همچنين از جابر بن سمره نقل شده است كه گفت: رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه‏ اى خواند و در ضمن آن فرمود:</big>
ج) همچنين از جابر بن سمره نقل شده است كه گفت: رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه‏ اى خواند و در ضمن آن فرمود:


<big>اين امر با عزت و با اقتدار خواهد بود و بر دشمنانش چيره خواهد گشت، تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... . جابر گويد: بعد از اين جمله را نفهميدم كه چه فرمود. به پدرم گفتم: بعد از كلمه «همگى» چه فرمود؟ پدرم پاسخ داد: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص۹۳، ۹۶.</ref></big>
اين امر با عزت و با اقتدار خواهد بود و بر دشمنانش چيره خواهد گشت، تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... . جابر گويد: بعد از اين جمله را نفهميدم كه چه فرمود. به پدرم گفتم: بعد از كلمه «همگى» چه فرمود؟ پدرم پاسخ داد: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص۹۳، ۹۶.</ref>


<big>در روايت ابى ‏داوود و جمعى ديگر -  گر چه گفته نشده كه اين ماجرا در عرفات بوده -  اين عبارت را اضافه دارد:</big>
در روايت ابى ‏داوود و جمعى ديگر -  گر چه گفته نشده كه اين ماجرا در عرفات بوده -  اين عبارت را اضافه دارد:


<big>و امت بر عليه همگى ايشان همدست خواهند شد. پس از آن سخنى از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه آن را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... .<ref>سنن ابى‏ داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. مسند ابى‏ عوانه: ج ۴ ص ۴۰۰. تاريخ الخلفاء: ص ۱۰. فتح البارى: ج ۱۳ ص ۱۱۸. الصواعق المحرقة: ص ۱۸. ارشاد السارى: ج ۱ ص ۲۷۳. ينابيع المودة: ص ۴۴۴. الغيبة (طوسى): ص ۸۸ . الغيبة (نعمانى): ص ۱۲۱. </ref></big>
و امت بر عليه همگى ايشان همدست خواهند شد. پس از آن سخنى از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه آن را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... .<ref>سنن ابى‏ داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. مسند ابى‏ عوانه: ج ۴ ص ۴۰۰. تاريخ الخلفاء: ص ۱۰. فتح البارى: ج ۱۳ ص ۱۱۸. الصواعق المحرقة: ص ۱۸. ارشاد السارى: ج ۱ ص ۲۷۳. ينابيع المودة: ص ۴۴۴. الغيبة (طوسى): ص ۸۸ . الغيبة (نعمانى): ص ۱۲۱. </ref>


<big>در نقل ديگرى اين عبارت آمده است: و همگى بر هدايت و دين حق عمل مى‏ كنند.<ref>الخصال: ج ۲ ص ۴۷۴. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۴۰. </ref></big>
در نقل ديگرى اين عبارت آمده است: و همگى بر هدايت و دين حق عمل مى‏ كنند.<ref>الخصال: ج ۲ ص ۴۷۴. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۴۰. </ref>


<big>در پاره‏ اى از روايات نيز عبارت اين گونه آمده است: در اين موقع صداى حضرت نامفهوم شد. من از پدرم پرسيدم: جمله ‏اى كه نامفهوم شد چه بود؟ پاسخ داد: همگى از بنى هاشم اند.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۴۵.</ref></big>
در پاره‏ اى از روايات نيز عبارت اين گونه آمده است: در اين موقع صداى حضرت نامفهوم شد. من از پدرم پرسيدم: جمله ‏اى كه نامفهوم شد چه بود؟ پاسخ داد: همگى از بنى هاشم اند.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۴۵.</ref>


<big>د) در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نزديک ‏تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۰.</ref></big>
د) در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نزديک ‏تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۰.</ref>


<big>هـ) در روايتى ديگر از جابر، وى بعد از اين سخن كه امامان دوازده نفر اند گفته است: پس از اين پيامبرصلى الله عليه وآله كلامى فرمود كه چون مردم جنجال به راه انداخته بودند نفهميدم.</big>
هـ) در روايتى ديگر از جابر، وى بعد از اين سخن كه امامان دوازده نفر اند گفته است: پس از اين پيامبرصلى الله عليه وآله كلامى فرمود كه چون مردم جنجال به راه انداخته بودند نفهميدم.


<big>از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۳. </ref></big>
از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۳. </ref>


<big>و) و اما روايت مسلم از جابر بن سمره چنين است: جابر گفته است: همراه پدرم به نزد رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله رفتم. شنيدم كه فرمود: اين دين پيوسته عزيز و با اقتدار خواهد ماند تا دوازده جانشين ... .</big>
و) و اما روايت مسلم از جابر بن سمره چنين است: جابر گفته است: همراه پدرم به نزد رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله رفتم. شنيدم كه فرمود: اين دين پيوسته عزيز و با اقتدار خواهد ماند تا دوازده جانشين ... .


<big>در اين موقع سخنى فرمود كه مردم مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم كه او چه فرمود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.</big>
در اين موقع سخنى فرمود كه مردم مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم كه او چه فرمود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.


<big>در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.<ref>صحيح مسلم: ج ۶ ص ۴. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص ۱. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۵. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۰. العمدة: ص ۴۲۱. </ref></big>
در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.<ref>صحيح مسلم: ج ۶ ص ۴. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص ۱. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۵. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۰. العمدة: ص ۴۲۱. </ref>


<big>ز) از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... .</big>
ز) از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... .


<big>در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك‏تر بود گفتم: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.<ref>اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۹. </ref></big>
در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك‏تر بود گفتم: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.<ref>اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۹. </ref>


<big>ح) اما عبارتى كه ابى‏ داوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .<ref>سنن ابى‏ داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. فتح الوالى: ج ۱۳ ص ۱۱. ارشاد السارى: ج ۱۰ ص ۲۷۳. </ref></big><big>عبارت ابى‏ عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبر</big> <big>صلى الله عليه و</big> <big>آله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.<ref>سنن ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴.</ref></big>
ح) اما عبارتى كه ابى‏ داوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .<ref>سنن ابى‏ داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. فتح الوالى: ج ۱۳ ص ۱۱. ارشاد السارى: ج ۱۰ ص ۲۷۳. </ref>عبارت ابى‏ عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبر صلى الله عليه و آله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.<ref>سنن ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴.</ref>


<big>در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين -  كه آنجا حضور داشته -  نشنيده‏ اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.<ref>برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۵۹. صحيح مسلم: ج ۶ ص ۳. مسند احمد: ج ۵ ص۹۰-۱۸۰. مسند ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۳۳. اعلام الورى: ص ۳۸۲. العمدة: ص۴۱۶-۴۲۳. اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. الخصال: ج ۲ ص ۴۶۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۵۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۱، تا آخر فصل. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص۱-۵۰.</ref></big>
در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين -  كه آنجا حضور داشته -  نشنيده‏ اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.<ref>برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۵۹. صحيح مسلم: ج ۶ ص ۳. مسند احمد: ج ۵ ص۹۰-۱۸۰. مسند ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۳۳. اعلام الورى: ص ۳۸۲. العمدة: ص۴۱۶-۴۲۳. اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. الخصال: ج ۲ ص ۴۶۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۵۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۱، تا آخر فصل. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص۱-۵۰.</ref>


دو نكته قابل توجه:


لازم است دو نكته را در اين احاديث مورد توجه قرار دهيم:


<big>دو نكته قابل توجه:</big>
'''اول: مكان حادثه'''


<big>لازم است دو نكته را در اين احاديث مورد توجه قرار دهيم:</big>
چنانكه ملاحظه كرديد اين روايات در مورد مكانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا خطابه ايراد فرمود با هم اختلاف دارند. در برخى از آن ها آمده كه اين ماجرا در حجةالوداع به وقوع پيوسته، و پاره ‏اى ديگر نقل كرده ‏اند كه در عرفات بوده است. در يک روايت نيز راوى بين عرفات و منى مردد مانده، و در بعضى نيز عبارت در مسجد آمده، و برخى هم سكوت نموده و محلى را نام نبرده اند. با اين وجود همه آنها از وقوع هرج و مرج و جنجالى سخن گفته ‏اند كه باعث شده راوى نتواند ادامه كلام رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله را بشنود. البته بعضى روايات نيز اشاره نموده‏اند كه راوى سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده است و از جنجال سخنى به ميان نياورده ‏اند.


<big>'''اول: مكان حادثه'''</big>
بدين ترتيب آيا پيامبرصلى الله عليه وآله در چند جا اين موضوع را بيان فرموده و هر بار نيز با اغتشاش و جنجال روبرو شده است؟ و آيا منظور از مسجد، مسجد منى است يا عرفه؟ اگر فرض كنيم كه گفتن منى اشتباهى از جانب راوى نبوده است.


<big>چنانكه ملاحظه كرديد اين روايات در مورد مكانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا خطابه ايراد فرمود با هم اختلاف دارند. در برخى از آن ها آمده كه اين ماجرا در حجةالوداع به وقوع پيوسته، و پاره ‏اى ديگر نقل كرده ‏اند كه در عرفات بوده است. در يک روايت نيز راوى بين عرفات و منى مردد مانده، و در بعضى نيز عبارت در مسجد آمده، و برخى هم سكوت نموده و محلى را نام نبرده اند. با اين وجود همه آنها از وقوع هرج و مرج و جنجالى سخن گفته ‏اند كه باعث شده راوى نتواند ادامه كلام رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله را بشنود. البته بعضى روايات نيز اشاره نموده‏اند كه راوى سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده است و از جنجال سخنى به ميان نياورده ‏اند.</big>
و يا اين ماجرا در يک جا به وقوع پيوسته و امر بر راويان و مورخان مشتبه شده، يا دستى در ميان است كه سعى دارد اين گونه مسائل را به بازى گرفته و با ايجاد اختلاف در نقل آن ها بر حقيقتى سرپوش نهاده و موضوعى مهم و حساس را -  كه همان جانشينى و امامت بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله است -  در معرض طوفان شبهات قرار دهد.


<big>بدين ترتيب آيا پيامبرصلى الله عليه وآله در چند جا اين موضوع را بيان فرموده و هر بار نيز با اغتشاش و جنجال روبرو شده است؟ و آيا منظور از مسجد، مسجد منى است يا عرفه؟ اگر فرض كنيم كه گفتن منى اشتباهى از جانب راوى نبوده است.</big>
البته اين احتمال كه ماجرا در چند جا رخ داده و هر بار نيز گروهى مخالفت و دشمنى خويش را با پيامبرصلى الله عليه وآله اظهار نموده ‏اند، بر ديگر موارد ترجيح دارد، زيرا راويان و خصوصيات و حالات نقل شده متعدد و متفاوت است.


<big>و يا اين ماجرا در يک جا به وقوع پيوسته و امر بر راويان و مورخان مشتبه شده، يا دستى در ميان است كه سعى دارد اين گونه مسائل را به بازى گرفته و با ايجاد اختلاف در نقل آن ها بر حقيقتى سرپوش نهاده و موضوعى مهم و حساس را -  كه همان جانشينى و امامت بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله است -  در معرض طوفان شبهات قرار دهد.</big>
'''دوم: عبارت «همگى از قريش»'''


<big>البته اين احتمال كه ماجرا در چند جا رخ داده و هر بار نيز گروهى مخالفت و دشمنى خويش را با پيامبرصلى الله عليه وآله اظهار نموده ‏اند، بر ديگر موارد ترجيح دارد، زيرا راويان و خصوصيات و حالات نقل شده متعدد و متفاوت است.</big>
در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده ‏اند: «همگى آنها از قريش اند». اين عبارت در معرض شک و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفنده اى آنان براى متزلزل ساختن پايه‏ هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى‏ كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و [[عمر بن خطاب]] و عبدالملک و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده ‏اند، اين جمله است: «همگى از بنى هاشم هستند».


<big>'''دوم: عبارت «همگى از قريش»'''</big>
چنانكه در بعضى منابع نيز اين گونه آمده است، و البته قندوزى حنفى نيز در كتابش بر اين اساس كه «آنها جانشينى و خلافت بنى‏ هاشم را خوش نداشتند» در نهايت به همين عبارت رسيده است.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۴۶. منتخب الاثر: ص۱۴، ۱۵.</ref>


<big>در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده ‏اند: «همگى آنها از قريش اند». اين عبارت در معرض شک و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفنده اى آنان براى متزلزل ساختن پايه‏ هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى‏ كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و [[عمر بن خطاب]] و عبدالملک و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده ‏اند، اين جمله است: «همگى از بنى هاشم هستند».</big>
احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: «همگى از قريش اند و همگى از بنى ‏هاشم»، كه در نتيجه جمله اول مقدمه ‏اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه «همگى از قريشند» -  بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه‏ ها و دسيسه مى‏ چيدند و به خاطرش دشمنى ‏ها كرده و عهد و پيمان‏ها مى‏ بستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟


<big>چنانكه در بعضى منابع نيز اين گونه آمده است، و البته قندوزى حنفى نيز در كتابش بر اين اساس كه «آنها جانشينى و خلافت بنى‏ هاشم را خوش نداشتند» در نهايت به همين عبارت رسيده است.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۴۶. منتخب الاثر: ص۱۴، ۱۵.</ref></big>
'''موضع ‏گيرى و رسوايى'''


<big>احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: «همگى از قريش اند و همگى از بنى ‏هاشم»، كه در نتيجه جمله اول مقدمه ‏اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه «همگى از قريشند» -  بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه‏ ها و دسيسه مى‏ چيدند و به خاطرش دشمنى ‏ها كرده و عهد و پيمان‏ها مى‏ بستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟</big>
ترديدى نيست كه رجال با تقوى و نيكان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مطيع او بوده و بر هر چه او حكم مى‏ نمود سر تسليم فرود مى ‏آوردند، اما ديگران كه نسبت به اين عده اكثريت را تشكيل مى ‏دادند، هواپرستان و جاه طلبانى بودند كه اسلام نياورده، بلكه چون پيامبرصلى الله عليه وآله بر آنان چيره گشته بود فقط تسليم وى شده بودند و تظاهر به ورع و دين و اطاعت از خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را وسيله ‏اى براى دستيابى به آرزوها و تحقق اهدافشان قرار داده بودند. اينان كه ظاهرشان خلاف باطنشان بود، بايد روزى اين تزويرها و نيرنگ‏ هاشان به شكلى بر ملا مى ‏شد.


<big>'''موضع ‏گيرى و رسوايى'''</big>
ملاحظه نموديم اينان كه به باقى مانده آب وضوى پيامبرصلى الله عليه وآله و آب دهان آن حضرت تبرک جسته، ادعا مى‏ كردند كه با تكريم آن بزرگوار و بالا نبردن صداى خود بر صداى ايشان و رعايت ادب و احترام در مقابل آن حضرت و پيشى نگرفتن بر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و مانند اين امور، بر فرمانبردارى و اطاعت از پروردگار حريص هستند، چگونه بوده‏ اند؟


<big>ترديدى نيست كه رجال با تقوى و نيكان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مطيع او بوده و بر هر چه او حكم مى‏ نمود سر تسليم فرود مى ‏آوردند، اما ديگران كه نسبت به اين عده اكثريت را تشكيل مى ‏دادند، هواپرستان و جاه طلبانى بودند كه اسلام نياورده، بلكه چون پيامبرصلى الله عليه وآله بر آنان چيره گشته بود فقط تسليم وى شده بودند و تظاهر به ورع و دين و اطاعت از خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را وسيله ‏اى براى دستيابى به آرزوها و تحقق اهدافشان قرار داده بودند. اينان كه ظاهرشان خلاف باطنشان بود، بايد روزى اين تزويرها و نيرنگ‏ هاشان به شكلى بر ملا مى ‏شد.</big>
و ديديم كه اينان احساس كردند نبى اكرم‏ صلى الله عليه و آله قصد دارد از ائمه پس از خود سخن به ميان آورده و خصوصياتشان را بيان كند و آن ها را به صورت دقيق و واضح معين نمايد.


<big>ملاحظه نموديم اينان كه به باقى مانده آب وضوى پيامبرصلى الله عليه وآله و آب دهان آن حضرت تبرک جسته، ادعا مى‏ كردند كه با تكريم آن بزرگوار و بالا نبردن صداى خود بر صداى ايشان و رعايت ادب و احترام در مقابل آن حضرت و پيشى نگرفتن بر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و مانند اين امور، بر فرمانبردارى و اطاعت از پروردگار حريص هستند، چگونه بوده‏ اند؟</big>
يعنى همان موضوعى كه مى ‏ترسيدند ضمن آن امامت آن كس كه او را خوش نداشتند. مى‏ ديدند حضرت مى ‏خواهد خلافت فردى را اعلام كند كه بسيارى از بزرگانشان را در نبردهايى مشهور و در دفاع از دين خدا بر خاک افكنده بود، و اين شخص كسى جز على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نبود.


<big>و ديديم كه اينان احساس كردند نبى اكرم‏ صلى الله عليه و آله قصد دارد از ائمه پس از خود سخن به ميان آورده و خصوصياتشان را بيان كند و آن ها را به صورت دقيق و واضح معين نمايد.</big>
اينجا بود كه اين به ظاهر مسلمانان، به مجرد احساس اين موضوع همهمه نموده و جنجال به راه انداختند و به تعبير راوى:


<big>يعنى همان موضوعى كه مى ‏ترسيدند ضمن آن امامت آن كس كه او را خوش نداشتند. مى‏ ديدند حضرت مى ‏خواهد خلافت فردى را اعلام كند كه بسيارى از بزرگانشان را در نبردهايى مشهور و در دفاع از دين خدا بر خاک افكنده بود، و اين شخص كسى جز على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نبود.</big>
«شروع كردند به صحبت با هم و سر و صدا به راه انداختند»


<big>اينجا بود كه اين به ظاهر مسلمانان، به مجرد احساس اين موضوع همهمه نموده و جنجال به راه انداختند و به تعبير راوى:</big>
و يا «جنجال و غوغا به پا كردند»


<big>«شروع كردند به صحبت با هم و سر و صدا به راه انداختند»</big>
و يا «مانع شنيدن من شدند»


<big>و يا «جنجال و غوغا به پا كردند»</big>
و يا «فرياد زدند و من نشنيدم كه حضرت چه فرمود»


<big>و يا «مانع شنيدن من شدند»</big>
و يا «تكبير گفته و آشوب كردند»


<big>و يا «فرياد زدند و من نشنيدم كه حضرت چه فرمود»</big>
و يا «پى در پى بر مى‏ خاستند و مى ‏نشستند»


<big>و يا «تكبير گفته و آشوب كردند»</big>
آرى، برخورد اينان با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله چنين بود! آن هم كسانى كه همه مذاهب [[اهل‏ سنت]] مدعى عصمت آنان اند و نشان و مدال اجتهاد در دين و شريعت را به آنها عطا نموده‏ اند!


<big>و يا «پى در پى بر مى‏ خاستند و مى ‏نشستند»</big>
'''رويارويى تلخ'''


<big>آرى، برخورد اينان با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله چنين بود! آن هم كسانى كه همه مذاهب [[اهل‏ سنت]] مدعى عصمت آنان اند و نشان و مدال اجتهاد در دين و شريعت را به آنها عطا نموده‏ اند!</big>
پيش از اين به سخنى از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اشاره كرديم كه حضرت به صراحت بيان فرموده بود: قضيه محمد صلى الله عليه و آله براى عرب ناخوشايند بود، و آنها به آنچه خداوند از فضلش به او عطا كرده بود حسادت مى‏ ورزيدند و اين امر در طول حيات آن حضرت ادامه داشت. تا آنجا كه به همسرش تهمت زدند و مركبش را رماندند... . و اگر نبود كه قريش نام مبارک آن حضرت را وسيله ‏اى براى دستيابى به قدرت و پلّكان عزت و حكومت خويش يافته بود، حتى يک روز هم بعد از وفات آن بزرگوار خدا را بندگى نمى كردند.


<big>'''رويارويى تلخ'''</big>
به اين ترتيب پس از ماجرايى كه بين آنان و پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در منى و عرفات رخ داد و بعد از پافشارى و اصرار آن حضرت بر تعيين امامت براى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و به خصوص براى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، طبيعى است كه بغض و كينه در چهره‏ هاى آنان نمايان گشته و در رفتار و كردار و تمام اقدامات و عموم موضع گيرى‏ هاى ايشان هويدا گردد.


<big>پيش از اين به سخنى از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اشاره كرديم كه حضرت به صراحت بيان فرموده بود: قضيه محمد صلى الله عليه و آله براى عرب ناخوشايند بود، و آنها به آنچه خداوند از فضلش به او عطا كرده بود حسادت مى‏ ورزيدند و اين امر در طول حيات آن حضرت ادامه داشت. تا آنجا كه به همسرش تهمت زدند و مركبش را رماندند... . و اگر نبود كه قريش نام مبارک آن حضرت را وسيله ‏اى براى دستيابى به قدرت و پلّكان عزت و حكومت خويش يافته بود، حتى يک روز هم بعد از وفات آن بزرگوار خدا را بندگى نمى كردند.</big>
به گونه‏ اى كه با رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله همچون بيگانگان و به دور از هر گونه ادب و نزاكت ظاهرى رفتار كنند!


<big>به اين ترتيب پس از ماجرايى كه بين آنان و پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در منى و عرفات رخ داد و بعد از پافشارى و اصرار آن حضرت بر تعيين امامت براى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و به خصوص براى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، طبيعى است كه بغض و كينه در چهره‏ هاى آنان نمايان گشته و در رفتار و كردار و تمام اقدامات و عموم موضع گيرى‏ هاى ايشان هويدا گردد.</big>
رسول خدا صلى الله عليه و آله با چنين حالتى با اينان مواجه بود، حتى در لحظات غدير خم. اين موضوع در روايات هم اشاره شده است:


<big>به گونه‏ اى كه با رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله همچون بيگانگان و به دور از هر گونه ادب و نزاكت ظاهرى رفتار كنند!</big>
جابر بن عبداللَّه روايت كرده است: رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم فرود آمد، اما مردم از اطرافش دور شدند و حال اينكه على‏ عليه السلام همراهش بود. اين عمل مردم بر پيامبر صلى الله عليه و آله سخت آمد. حضرت به على‏ عليه السلام فرمان داد تا آنان را جمع كرد. هنگامى كه همگان جمع شدند، در حالى كه بر بازوى على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام تكيه زده بود ايستاد و حمد و ثناى خدا را به جاى آورد.


<big>رسول خدا صلى الله عليه و آله با چنين حالتى با اينان مواجه بود، حتى در لحظات غدير خم. اين موضوع در روايات هم اشاره شده است:</big>
سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى ‏دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى ‏كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض ‏تر نيست.<ref>المناقب (ابن‏ مغازلى): ص ۲۵. العمدة (ابن‏ بطريق): ص ۱۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۲۲.</ref>


<big>جابر بن عبداللَّه روايت كرده است: رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم فرود آمد، اما مردم از اطرافش دور شدند و حال اينكه على‏ عليه السلام همراهش بود. اين عمل مردم بر پيامبر صلى الله عليه و آله سخت آمد. حضرت به على‏ عليه السلام فرمان داد تا آنان را جمع كرد. هنگامى كه همگان جمع شدند، در حالى كه بر بازوى على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام تكيه زده بود ايستاد و حمد و ثناى خدا را به جاى آورد.</big>
ابن‏ حبّان با سندى كه بر طبق شرايط بخارى صحيح است -  و عده ديگرى نيز با سندهايى كه بعضى از آنها صحيح است -  روايت نموده است: در مسير بازگشت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله از مكه، وقتى آن حضرت به غدير رسيدند، برخى از صحابه براى رفتن از حضرت اجازه مى ‏خواستند. ايشان نيز به آنها اجازه مى ‏دادند و مى ‏فرمود: چه شده درختى كه با رسول‏ خدا مهربان و باملاطفت است از ديگران در نزد شما مبغوض ‏تر است؟!


<big>سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى ‏دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى ‏كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض ‏تر نيست.<ref>المناقب (ابن‏ مغازلى): ص ۲۵. العمدة (ابن‏ بطريق): ص ۱۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۲۲.</ref></big>
راوى گويد: همه آنان مى‏ گريستند، و [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] گفت: بعد از اين هر كس از تو اجازه رفتن بخواهد از نظر من نادان است.<ref>الاحسان فى تقريب صحيح ابن ‏حبان: ج ۱ ص ۴۴۴. مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۱۶. مسند طيالسى: ص ۱۸۲. مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۰۸. </ref>


<big>ابن‏ حبّان با سندى كه بر طبق شرايط بخارى صحيح است -  و عده ديگرى نيز با سندهايى كه بعضى از آنها صحيح است -  روايت نموده است: در مسير بازگشت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله از مكه، وقتى آن حضرت به غدير رسيدند، برخى از صحابه براى رفتن از حضرت اجازه مى ‏خواستند. ايشان نيز به آنها اجازه مى ‏دادند و مى ‏فرمود: چه شده درختى كه با رسول‏ خدا مهربان و باملاطفت است از ديگران در نزد شما مبغوض ‏تر است؟!</big>
== شاهدان غدير معترضان سقيفه<ref>فرهنگ غدير (محدّثى): ص۳۲۹، ۳۳۰.</ref> ==
آنچه در غدير خم با حضور هزاران نفر اتفاق افتاد و پيامبرخدا صلى الله عليه و آله، اميرمؤمنان‏ عليه السلام را به امامت و خلافت نصب كرد، به عنوان يک سند و حجت بار ها مورد استناد و احتجاج و استشهاد قرار گرفت، چه از سوى حضرت على ‏عليه السلام چه از سوى ديگران. هر چند برخى با آنكه در صحنه حاضر بودند، از شهادت دادن در هنگام نياز سرباز زدند، اما كسانى هم متعهدانه ديده ‏ها و شنيده ‏هاى خود را بازگو كردند و از گواهان غدير گشتند. از جمله شهادت دادن يک گروه دوازده نفرى در حساس‏ترين موقعيت، حائز اهميت بود.


<big>راوى گويد: همه آنان مى‏ گريستند، و [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] گفت: بعد از اين هر كس از تو اجازه رفتن بخواهد از نظر من نادان است.<ref>الاحسان فى تقريب صحيح ابن ‏حبان: ج ۱ ص ۴۴۴. مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۱۶. مسند طيالسى: ص ۱۸۲. مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۰۸. </ref></big>
پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله و پيش آمدن ماجراى [[سقیفه]] و خلافت [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]]، جمعى دوازده نفره از مهاجران و انصار جلوس او را بر تخت خلافت مورد انتقاد قرار دادند.


== <big>شاهدان غدير معترضان سقيفه</big><ref>فرهنگ غدير (محدّثى): ص۳۲۹، ۳۳۰.</ref> ==
وقتى ابوبكر بر منبر نشست، آنان تصميم گرفتند كه او را از [[منبر]] پيامبر پايين بكشند، و البته برخى‏شان هم با اين كار موافق نبودند. نزد حضرت على ‏عليه السلام رفتند و نظر آن حضرت را جويا شدند.
<big>آنچه در غدير خم با حضور هزاران نفر اتفاق افتاد و پيامبرخدا صلى الله عليه و آله، اميرمؤمنان‏ عليه السلام را به امامت و خلافت نصب كرد، به عنوان يک سند و حجت بار ها مورد استناد و احتجاج و استشهاد قرار گرفت، چه از سوى حضرت على ‏عليه السلام چه از سوى ديگران. هر چند برخى با آنكه در صحنه حاضر بودند، از شهادت دادن در هنگام نياز سرباز زدند، اما كسانى هم متعهدانه ديده ‏ها و شنيده ‏هاى خود را بازگو كردند و از گواهان غدير گشتند. از جمله شهادت دادن يک گروه دوازده نفرى در حساس‏ترين موقعيت، حائز اهميت بود.</big>


<big>پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله و پيش آمدن ماجراى [[سقیفه]] و خلافت [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]]، جمعى دوازده نفره از مهاجران و انصار جلوس او را بر تخت خلافت مورد انتقاد قرار دادند.</big>
حضرت فرمود: اين كار شما نوعى جنگ با حكومت است و شما اندک هستيد، و اين جماعت هم فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پا گذاشتند و خونخواه جاهليت اند. اگر چنان كنيد با شمشير شما را از بين مى ‏برند، آنگونه كه مرا مقهور و مغلوب ساختند و به اجبار وادار به بيعتم كردند. بهتر است شما نزد او برويد و آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏ايد -  به عنوان [[اتمام حجت]] -  بازگو كنيد.


<big>وقتى ابوبكر بر منبر نشست، آنان تصميم گرفتند كه او را از [[منبر]] پيامبر پايين بكشند، و البته برخى‏شان هم با اين كار موافق نبودند. نزد حضرت على ‏عليه السلام رفتند و نظر آن حضرت را جويا شدند.</big>
آن دوازده نفر عبارت بودند از: خالد بن سعيد بن عاص، مقداد، ابىّ بن كعب، عمار بن ياسر، ابوذر غفارى، [[سلمان فارسی]]، عبداللَّه بن مسعود، بريده اسلمى (از مهاجرين) و خزيمة بن ثابت دوالشهادتين، سهل بن حنيف، ابوايوب انصارى و ابوالهيثم بن تيهان.


<big>حضرت فرمود: اين كار شما نوعى جنگ با حكومت است و شما اندک هستيد، و اين جماعت هم فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پا گذاشتند و خونخواه جاهليت اند. اگر چنان كنيد با شمشير شما را از بين مى ‏برند، آنگونه كه مرا مقهور و مغلوب ساختند و به اجبار وادار به بيعتم كردند. بهتر است شما نزد او برويد و آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏ايد -  به عنوان [[اتمام حجت]] -  بازگو كنيد.</big>
روز جمعه بود كه آنان اطراف منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشستند و به ترتيب از جا برخاستند و به ابوبكر نسبت به تصدّى خلافت هشدار دادند، واقعه غدير خم و حديث غدير را يادآور شدند و از كنار گذاشتن على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام از خلافت و مخالفت با دستور پيامبر صلى الله عليه و آله انتقاد كردند، و به اين شكل حكومت و خلافت را بدون مستند شرعى دانستند. جز اين دوازده نفر، ديگرانى هم برخاسته و سخن گفتند.


<big>آن دوازده نفر عبارت بودند از: خالد بن سعيد بن عاص، مقداد، ابىّ بن كعب، عمار بن ياسر، ابوذر غفارى، [[سلمان فارسی]]، عبداللَّه بن مسعود، بريده اسلمى (از مهاجرين) و خزيمة بن ثابت دوالشهادتين، سهل بن حنيف، ابوايوب انصارى و ابوالهيثم بن تيهان.</big>
نتيجه گواهى اين شاهدان غدير شكست ابوبكر بود. از اين رو ابوبكر كه دليل و جوابى نداشت سه روز در خانه نشست. روز سوم عمر، طلحه، زبير، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏ وقاص و ابوعبيده جرّاح (از كار چاق ‏كنان سقيفه و خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]) هر كدام با ده نفر از مردان عشيره خود با سلاح ‏هاى آخته سراغ ابوبكر آمدند. او را از خانه بيرون آورده و به مسجد بردند و بر منبر نشاندند. مردم را نيز تهديد كردند كه اگر كسى باز هم آنگونه سخنان بگويد، با شمشير جواب خواهد شنيد. مردم هم ترسيدند و در خانه ‏ها نشستند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۸.</ref>


<big>روز جمعه بود كه آنان اطراف منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشستند و به ترتيب از جا برخاستند و به ابوبكر نسبت به تصدّى خلافت هشدار دادند، واقعه غدير خم و حديث غدير را يادآور شدند و از كنار گذاشتن على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام از خلافت و مخالفت با دستور پيامبر صلى الله عليه و آله انتقاد كردند، و به اين شكل حكومت و خلافت را بدون مستند شرعى دانستند. جز اين دوازده نفر، ديگرانى هم برخاسته و سخن گفتند.</big>
براى موارد بيشتر در مورد «اعتراض» مراجعه شود به عنوان: [[منافقین]].


<big>نتيجه گواهى اين شاهدان غدير شكست ابوبكر بود. از اين رو ابوبكر كه دليل و جوابى نداشت سه روز در خانه نشست. روز سوم عمر، طلحه، زبير، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏ وقاص و ابوعبيده جرّاح (از كار چاق ‏كنان سقيفه و خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]) هر كدام با ده نفر از مردان عشيره خود با سلاح ‏هاى آخته سراغ ابوبكر آمدند. او را از خانه بيرون آورده و به مسجد بردند و بر منبر نشاندند. مردم را نيز تهديد كردند كه اگر كسى باز هم آنگونه سخنان بگويد، با شمشير جواب خواهد شنيد. مردم هم ترسيدند و در خانه ‏ها نشستند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۸.</ref></big>
== پانویس ==
 
<big>براى موارد بيشتر در مورد «اعتراض» مراجعه شود به عنوان: [[منافقین]].</big>
 
== <big>پانویس</big> ==
<references />
<references />
[[رده:حجّة الوداع]]
[[رده:حجّة الوداع]]
[[رده:غدیر خم]]
[[رده:غدیر خم]]
[[رده:سقیفه]]
[[رده:سقیفه]]