|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| == <big>اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۱۰۷-۱۱۰ .اسرار غدير: ص ۲۵۹-۲۹۸.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش ۱، بهار ۱۳۷۷، پياپى ۷) : ص ۱۶۲-۱۷۹ : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref></big> == | | == اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۱۰۷-۱۱۰ .اسرار غدير: ص ۲۵۹-۲۹۸.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش ۱، بهار ۱۳۷۷، پياپى ۷) : ص ۱۶۲-۱۷۹ : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref>== |
| <big>پرونده علمى [[غدیر]] تا كنون دوران بى وقفه هزار و چهارصد ساله اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبر صلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.</big>
| | پرونده علمى [[غدیر]] تا كنون دوران بى وقفه هزار و چهارصد ساله اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبر صلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است. |
|
| |
|
| <big>واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب ها، و ابرمردانى همچون [[سلمان فارسی|سلمان]] و ابوذر و مقداد به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده اند.</big>
| | واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب ها، و ابرمردانى همچون [[سلمان فارسی|سلمان]] و ابوذر و مقداد به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده اند. |
|
| |
|
| <big>اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى يافت، [[اختلاف]] و تفرقه اى نبود تا نياز به احتجاج ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد.</big>
| | اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى يافت، [[اختلاف]] و تفرقه اى نبود تا نياز به احتجاج ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد. |
|
| |
|
| <big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدیر بودند.</big>
| | حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدیر بودند. |
|
| |
|
| <big>زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند. همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است. در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين عليه السلام را زنان تشكيل داده اند و در اعتقاد به آن حضور داشته اند.</big>
| | زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند. همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است. در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين عليه السلام را زنان تشكيل داده اند و در اعتقاد به آن حضور داشته اند. |
|
| |
|
| <big>در موقعيت هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان ها، به موارد شاخصى بر مى خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده اند و در برابر دشمنانى همچون [[معاويه]] اتمام حجت كرده اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.</big>
| | در موقعيت هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان ها، به موارد شاخصى بر مى خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده اند و در برابر دشمنانى همچون [[معاويه]] اتمام حجت كرده اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است. |
|
| |
|
| <big>به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير - كه در عنوان نام حضرت آمده - ، در اينجا نمونه هايى از اين احتجاجات و [[اتمام حجت]] هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن - كه نام شخص احتجاج كننده است - مراجعه شود:</big>
| | به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير - كه در عنوان نام حضرت آمده - ، در اينجا نمونه هايى از اين احتجاجات و [[اتمام حجت]] هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن - كه نام شخص احتجاج كننده است - مراجعه شود: |
|
| |
|
| <big>اتمام حجت ام سلمه با غدير: ۱ مورد.</big>
| | اتمام حجت ام سلمه با غدير: ۱ مورد. |
|
| |
|
| <big>اتمام حجت خوله حنفيه با غدير: ۱ مورد.</big>
| | اتمام حجت خوله حنفيه با غدير: ۱ مورد. |
|
| |
|
| <big>اتمام حجت دارميّه حجونيّه با غدير: ۱ مورد.</big>
| | اتمام حجت دارميّه حجونيّه با غدير: ۱ مورد. |
|
| |
|
| <big>احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى توان اين گونه نيز بيان كرد:</big>
| | احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى توان اين گونه نيز بيان كرد: |
|
| |
|
| <big>از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل [[حدیث غدیر]] است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل سنت]]. اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در تاريخ و كتب حديث مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است. حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته اند.</big>
| | از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل [[حدیث غدیر]] است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل سنت]]. اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در تاريخ و كتب حديث مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است. حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته اند. |
|
| |
|
| <big>از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل بيت عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد:</big>
| | از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل بيت عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد: |
|
| |
|
| <big>به ترتيب پنج «فاطمه» كه هر یک عمه ديگرى است در طريق روايت قرار گرفته اند؛ آغاز آنان ظاهراً حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، و در نهايت فاطمه زهرا عليها السلام است، كه ششمين «فاطمه» در طريق روايت است، كه ذيلاً خواهد آمد.</big>
| | به ترتيب پنج «فاطمه» كه هر یک عمه ديگرى است در طريق روايت قرار گرفته اند؛ آغاز آنان ظاهراً حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، و در نهايت فاطمه زهرا عليها السلام است، كه ششمين «فاطمه» در طريق روايت است، كه ذيلاً خواهد آمد. |
|
| |
|
| <big>با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه وآله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و اهل بيت عليهم السلام خود و نيز شيوه اى كه آن حضرت صلى الله عليه وآله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد على عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.</big>
| | با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه وآله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و اهل بيت عليهم السلام خود و نيز شيوه اى كه آن حضرت صلى الله عليه وآله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد على عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند. |
|
| |
|
| <big>در برشمارى بانوانى كه حديث غدير را روايت كرده اند، نخست به معرفى كسانى مى پردازيم كه جزء صحابه پيامبر صلى الله عليه وآله به شمار مى روند.</big>
| | در برشمارى بانوانى كه حديث غدير را روايت كرده اند، نخست به معرفى كسانى مى پردازيم كه جزء صحابه پيامبر صلى الله عليه وآله به شمار مى روند. |
|
| |
|
| <big>آنگاه نام چند نفر از [[تابعین]] را بازگو مى كنيم، و سپس از دو تن از زنانى كه در مقام احتجاج و استدلال به اين حديث شريف استناد جسته اند ياد مى كنيم.</big>
| | آنگاه نام چند نفر از [[تابعین]] را بازگو مى كنيم، و سپس از دو تن از زنانى كه در مقام احتجاج و استدلال به اين حديث شريف استناد جسته اند ياد مى كنيم. |
|
| |
|
| ==<big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref></big>== | | ==حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref>== |
| <big>روايت غدیر به نقل از حضرت فاطمه علیها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است.</big>
| | روايت غدیر به نقل از حضرت فاطمه علیها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است. |
|
| |
|
| <big>اين كتاب همان است كه مرحوم [[سید بن طاووس]] به نسخه اى از آن اشاره مى كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف - يعنى سال ۳۳۰ ق - است، و خط [[شیخ طوسی]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref></big>
| | اين كتاب همان است كه مرحوم [[سید بن طاووس]] به نسخه اى از آن اشاره مى كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف - يعنى سال ۳۳۰ ق - است، و خط [[شیخ طوسی]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref> |
|
| |
|
| <big>او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>
| | او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>شمس الدين محمد بن محمد شافعى معروف به ابن الجزرى (م ۸۳۳ ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين روايت غدير را از طريق آن حضرت عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸، ۱۵۶.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>
| | شمس الدين محمد بن محمد شافعى معروف به ابن الجزرى (م ۸۳۳ ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين روايت غدير را از طريق آن حضرت عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸، ۱۵۶.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>شهاب الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه عليها السلام نقل مى كند:</big>
| | شهاب الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه عليها السلام نقل مى كند: |
|
| |
|
| <big>قالت: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>
| | قالت: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref> |
|
| |
|
| == <big>امّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله</big> == | | == امّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله == |
| <big>[[ابن عقده کوفی|ابن عقده]] به سند متصل از ام سلمه اين روايت را بازگو مى كند:</big>
| | [[ابن عقده کوفی|ابن عقده]] به سند متصل از ام سلمه اين روايت را بازگو مى كند: |
|
| |
|
| <big>اخذ رسول الله صلى الله عليه وآله بيد على عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: من كنت مولاه فعلى مولاه. ثم قال: ايها الناس! انى مخلّف فيكم الثقلين؛ كتاب اللَّه و عترتى، و لن يتفرقا حتى يردا علىّ الحوض.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref></big>
| | اخذ رسول الله صلى الله عليه وآله بيد على عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: من كنت مولاه فعلى مولاه. ثم قال: ايها الناس! انى مخلّف فيكم الثقلين؛ كتاب اللَّه و عترتى، و لن يتفرقا حتى يردا علىّ الحوض.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل عليهم السلام» خويش به نقل از ابن عقده آورده است.</big>
| | اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل عليهم السلام» خويش به نقل از ابن عقده آورده است. |
|
| |
|
| <big>نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «[[ینابیع الموده]]» از ام سلمه روايت مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref></big>
| | نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «[[ینابیع الموده]]» از ام سلمه روايت مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref> |
|
| |
|
| ==<big>امّ هانى، خواهر حضرت على عليه السلام</big>== | | ==امّ هانى، خواهر حضرت على عليه السلام== |
| <big>[[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م ۲۹۲ ق) در مسند خويش به نقل از امّ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول الله صلى الله عليه وآله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ...</big> .<big><ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref></big>
| | [[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م ۲۹۲ ق) در مسند خويش به نقل از امّ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول الله صلى الله عليه وآله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ... .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از قندوزى حنفى در «ينابيع الموده» آورده است. ابن عقده نيز به سند خويش همان را از امّ هانى نقل مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref></big>
| | همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از قندوزى حنفى در «ينابيع الموده» آورده است. ابن عقده نيز به سند خويش همان را از امّ هانى نقل مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref> |
|
| |
|
| ==<big>فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب</big>== | | ==فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب== |
| <big>فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از [[راویان حدیث غدیر]] است و روايت او را ابن عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدیر» خود آورده اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref></big>
| | فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از [[راویان حدیث غدیر]] است و روايت او را ابن عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدیر» خود آورده اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref> |
|
| |
|
| ==<big>اسماء بنت عميس</big>== | | ==اسماء بنت عميس== |
| <big>اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابى طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به حبشه بود و پس از شهادت جناب جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد.</big>
| | اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابى طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به حبشه بود و پس از شهادت جناب جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد. |
|
| |
|
| <big>عبداللَّه بن جعفر - همسر زينب عليها السلام - فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.</big>
| | عبداللَّه بن جعفر - همسر زينب عليها السلام - فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود. |
|
| |
|
| <big>حديث اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref></big>
| | حديث اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref> |
|
| |
|
| ==<big>عايشه بنت ابى بكر</big>== | | ==عايشه بنت ابى بكر== |
| <big>يكى ديگر از راويان حديث غدير عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه روايت او را ابن عقده در همان كتاب ويژه اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref></big>
| | يكى ديگر از راويان حديث غدير عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه روايت او را ابن عقده در همان كتاب ويژه اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى</big> <big>بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه [[عمر بن خطاب]] نيز حديث غدير را نقل كرده است.</big>
| | جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه [[عمر بن خطاب]] نيز حديث غدير را نقل كرده است. |
| ==<big>ام كلثوم بنت اميرالمؤمنين عليه السلام</big>== | | ==ام كلثوم بنت اميرالمؤمنين عليه السلام== |
| <big>از بانوانى كه حديث غدير را به واسطه نقل مى كند ام كلثوم دختر اميرالمؤمنين على عليه السلام است. ام كلثوم - كه در زمان رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله طفل كوچكى بود - ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.</big>
| | از بانوانى كه حديث غدير را به واسطه نقل مى كند ام كلثوم دختر اميرالمؤمنين على عليه السلام است. ام كلثوم - كه در زمان رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله طفل كوچكى بود - ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است. |
|
| |
|
| ==<big>فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام</big>== | | ==فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام== |
| <big>اين دو نيز حديث غدير را از عمه شان حضرت ام كلثوم روايت مى كنند، كه در روايت «فاطمه ها» - كه در بالا اشاره شد - آمده است.</big>
| | اين دو نيز حديث غدير را از عمه شان حضرت ام كلثوم روايت مى كنند، كه در روايت «فاطمه ها» - كه در بالا اشاره شد - آمده است. |
|
| |
|
| ==<big>عايشه بنت سعد بن ابى وقّاص</big>== | | ==عايشه بنت سعد بن ابى وقّاص== |
| <big>او [[حدیث غدیر]] را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است. روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref></big>
| | او [[حدیث غدیر]] را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است. روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref> |
|
| |
|
| <big>روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است. مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانی|ابن حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درك كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده اند. چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده اند.</big>
| | روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است. مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانی|ابن حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درك كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده اند. چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده اند. |
|
| |
|
| <big>به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:</big>
| | به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است: |
|
| |
|
| <big>مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يوم الجحفة. فأخذ بيد على عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول الله، ثم اخذ بيد على عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref></big>
| | مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يوم الجحفة. فأخذ بيد على عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول الله، ثم اخذ بيد على عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref> |
|
| |
|
| <big>اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل زمخشری بازگو مى كنيم:</big>
| | اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل زمخشری بازگو مى كنيم: |
|
| |
|
| <big>سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى شود فرستاد. اين زن از شيعيان على عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.</big>
| | سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى شود فرستاد. اين زن از شيعيان على عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل. |
|
| |
|
| <big>معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى كنانه ام. گفت: درست گفتى. آيا مى دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من [[غیب]] نمى دانم.</big>
| | معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى كنانه ام. گفت: درست گفتى. آيا مى دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من [[غیب]] نمى دانم. |
|
| |
|
| <big>گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟ گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى دارى؟ گفت: نه.</big>
| | گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟ گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى دارى؟ گفت: نه. |
|
| |
|
| <big>گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على عليه السلام را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم. و على عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دينداران. و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى ات در [[قضاوت]] و داورى ات بر اساس هواى نفس.</big>
| | گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على عليه السلام را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم. و على عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دينداران. و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى ات در [[قضاوت]] و داورى ات بر اساس هواى نفس. |
|
| |
|
| <big>معاويه گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد). دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب المثلى بود كه درباره هند (مادر معاويه) در نزد پدرم زده مى شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است).</big>
| | معاويه گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد). دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب المثلى بود كه درباره هند (مادر معاويه) در نزد پدرم زده مى شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است). |
|
| |
|
| <big>معاويه گفت: به خودت ارفاق كن و خوددارى كن. ما كه حرف خوبى گفتيم؛ انه اذا انتفخ بطن المرأة تمّ خلق ولدها، و اذا عظم ثدياها تروى رضيعها، و اذا عظمت عجيزتها رزن مجلسها. (و بدين وسيله خواست اهانت خويش را توجيه كند). دارميه آرام گرفت و ساكت شد.</big>
| | معاويه گفت: به خودت ارفاق كن و خوددارى كن. ما كه حرف خوبى گفتيم؛ انه اذا انتفخ بطن المرأة تمّ خلق ولدها، و اذا عظم ثدياها تروى رضيعها، و اذا عظمت عجيزتها رزن مجلسها. (و بدين وسيله خواست اهانت خويش را توجيه كند). دارميه آرام گرفت و ساكت شد. |
|
| |
|
| <big>معاويه گفت: آيا على را ديده اى؟ گفت: بله، به خدا سوگند. گفت: او را چگونه يافتى؟ گفت: به خدا سوگند او را ديدم در حالتى كه حكومتى كه تو را مفتون ساخته او را مفتون نكرده بود، و نعمتى كه تو را مشغول ساخته او را به خود مشغول نكرده بود. گفت: آيا سخن او را نيز شنيدى؟ گفت: آرى به خدا سوگند. كورى را از قلب ها مى زدود، همان گونه كه روغن زنگار ظرف را مى برد.</big>
| | معاويه گفت: آيا على را ديده اى؟ گفت: بله، به خدا سوگند. گفت: او را چگونه يافتى؟ گفت: به خدا سوگند او را ديدم در حالتى كه حكومتى كه تو را مفتون ساخته او را مفتون نكرده بود، و نعمتى كه تو را مشغول ساخته او را به خود مشغول نكرده بود. گفت: آيا سخن او را نيز شنيدى؟ گفت: آرى به خدا سوگند. كورى را از قلب ها مى زدود، همان گونه كه روغن زنگار ظرف را مى برد. |
|
| |
|
| <big>گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟ گفت: آيا اگر از تو درخواست بكنم انجام مى دهى؟ گفت: آرى. گفت: يكصد شتر سرخ موى نر به همراه چوپانشان. گفت: با اين ها چه مى كنى؟ گفت: با شير آن ها كودكان را تغذيه مى كنم و با خود آن ها بزرگسالان را زندگى مى بخشم و كسب كرامت مى كنم و ميان خويشان صلح و صفا برقرار مى كنم.</big>
| | گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟ گفت: آيا اگر از تو درخواست بكنم انجام مى دهى؟ گفت: آرى. گفت: يكصد شتر سرخ موى نر به همراه چوپانشان. گفت: با اين ها چه مى كنى؟ گفت: با شير آن ها كودكان را تغذيه مى كنم و با خود آن ها بزرگسالان را زندگى مى بخشم و كسب كرامت مى كنم و ميان خويشان صلح و صفا برقرار مى كنم. |
|
| |
|
| <big>گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى طالب عليه السلام را خواهم يافت؟ دارميه (يادآور چند ضرب المثل گويا و دندان شكن شد) و گفت: آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين تر از اين ها. (با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت شعر گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟ اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى دهد) . سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را ! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى) . <ref>ربيع الابرار: باب ۴۱. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴ (به نقل از العقد الفريد) .</ref></big>
| | گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى طالب عليه السلام را خواهم يافت؟ دارميه (يادآور چند ضرب المثل گويا و دندان شكن شد) و گفت: آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين تر از اين ها. (با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت شعر گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟ اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى دهد) . سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را ! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى) . <ref>ربيع الابرار: باب ۴۱. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴ (به نقل از العقد الفريد) .</ref> |
|
| |
|
| ==<big>روايت فواطم (فاطمه ها)</big>== | | ==روايت فواطم (فاطمه ها)== |
| <big>چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل حديث غدير، روايت آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده [[ائمه اثنی عشر|امامان شيعه عليه السلام]] به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است.</big>
| | چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل حديث غدير، روايت آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده [[ائمه اثنی عشر|امامان شيعه عليه السلام]] به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است. |
|
| |
|
| <big>يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل بيت عليهم السلام هستند.</big>
| | يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل بيت عليهم السلام هستند. |
|
| |
|
| <big>ويژگى ديگر اينكه در تمام سند نام بانوانى كه از عمّه خويش روايت مىكنند «فاطمه» است.</big>
| | ويژگى ديگر اينكه در تمام سند نام بانوانى كه از عمّه خويش روايت مىكنند «فاطمه» است. |
|
| |
|
| <big>ويژگى سوم اينكه همه راويان اين حديث، روايت را از عمّه خويش نقل مى كنند، تا به ام كلثوم، دختر فاطمه زهرا عليها السلام مى رسد، و او نيز گفته مادرش فاطمه عليها السلام را نقل مى كند.</big>
| | ويژگى سوم اينكه همه راويان اين حديث، روايت را از عمّه خويش نقل مى كنند، تا به ام كلثوم، دختر فاطمه زهرا عليها السلام مى رسد، و او نيز گفته مادرش فاطمه عليها السلام را نقل مى كند. |
|
| |
|
| <big>ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب هاى اهل سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل بيت المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شيعى روايتى در فضل اميرالمؤمنين عليه السلام و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد.</big>
| | ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب هاى اهل سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل بيت المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شيعى روايتى در فضل اميرالمؤمنين عليه السلام و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد. |
|
| |
|
| <big>نكته ديگر در سند اين حديث اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل بيت عليهم السلام - كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است - سه نفر از دختران امام موسى بن جعفر عليه السلام از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه عليها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه حضرت معصومه عليها السلام آن را روايت كرده است.</big>
| | نكته ديگر در سند اين حديث اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل بيت عليهم السلام - كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است - سه نفر از دختران امام موسى بن جعفر عليه السلام از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه عليها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه حضرت معصومه عليها السلام آن را روايت كرده است. |
|
| |
|
| <big>و اما متن روايت:</big>
| | و اما متن روايت: |
|
| |
|
| <big>شمس الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن الجزرى (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن الجزرى واگذار كنيم:</big>
| | شمس الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن الجزرى (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن الجزرى واگذار كنيم: |
|
| |
|
| <big>و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى بكر الحافظ، اخبرنا ابنعمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref></big>
| | و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى بكر الحافظ، اخبرنا ابنعمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref></big>
| | همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام و شيعيانش وارد شده است. آن فاطمه نيز دختر امام على بن موسى الرضاعليه السلام است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام كلثوم عليهم السلام نقل مى كند. اين حديث را مرحوم علامه مجلسی از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:</big>
| | چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام و شيعيانش وارد شده است. آن فاطمه نيز دختر امام على بن موسى الرضاعليه السلام است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام كلثوم عليهم السلام نقل مى كند. اين حديث را مرحوم علامه مجلسی از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است: |
|
| |
|
| <big>حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref></big>، <big>قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على عليه السلام، عن ام كلثوم بنت على عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول اللَّه عليها السلام، قالت: سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول:</big>
| | حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref>، قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على عليه السلام، عن ام كلثوم بنت على عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول اللَّه عليها السلام، قالت: سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: |
|
| |
|
| <big>لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر. فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟ فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول اللَّه، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد.</big>
| | لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر. فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟ فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول اللَّه، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد. |
|
| |
|
| <big>فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون. فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن عمّك و وصيك على بن ابى طالب عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم .<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضاعليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده اند (چهار پسر به نامهاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج ۲ ص ۱۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۷. از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى طالب عليهم السلام عن النبى صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. از اين رو با توجه به مجموع گفته هاى ياد شده و با عنايت به نام هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده اند، مى توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته اند. </ref></big>
| | فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون. فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن عمّك و وصيك على بن ابى طالب عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم .<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضاعليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده اند (چهار پسر به نامهاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج ۲ ص ۱۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۷. از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى طالب عليهم السلام عن النبى صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. از اين رو با توجه به مجموع گفته هاى ياد شده و با عنايت به نام هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده اند، مى توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته اند. </ref> |
|
| |
|
| == <big>اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref></big> == | | == اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref>== |
| <big>يكى از اتمام حجت ها بر بانوان، بيعت گرفتن از بانوان در غدير بود. توضيح اينكه برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى كردند و سه روز به طول مى انجاميد.</big>
| | يكى از اتمام حجت ها بر بانوان، بيعت گرفتن از بانوان در غدير بود. توضيح اينكه برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى كردند و سه روز به طول مى انجاميد. |
|
| |
|
| <big>در كنار بيعت مردان فرصت مناسبى را هم براى بانوان تعيين كردند كه آنان نيز در خيمه بيعت حضور يابند. براى اين كار دستور دادند تشت بزرگى از آب آوردند و پرده اى در وسط آن از يک سو تا سوى ديگر زدند به طورى كه آن را به دو قسمت تقسيم مى كرد و آن سوى پرده از اين سو ديده نمى شد.</big>
| | در كنار بيعت مردان فرصت مناسبى را هم براى بانوان تعيين كردند كه آنان نيز در خيمه بيعت حضور يابند. براى اين كار دستور دادند تشت بزرگى از آب آوردند و پرده اى در وسط آن از يک سو تا سوى ديگر زدند به طورى كه آن را به دو قسمت تقسيم مى كرد و آن سوى پرده از اين سو ديده نمى شد. |
|
| |
|
| <big>آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سوى پرده مى نشست و دست مبارک را داخل آب مى گذاشت. زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و به حضرتش تبريک و تهنيت مى گفتند.</big>
| | آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سوى پرده مى نشست و دست مبارک را داخل آب مى گذاشت. زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و به حضرتش تبريک و تهنيت مى گفتند. |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه وآله دستور بيعت را درباره همسران خود مؤكد داشتند به خصوص آن كه همه همسران حضرت - از جمله [[عايشه]] و [[حفصه]] - در اين سفر حضور داشتند.</big>
| | پيامبر صلى الله عليه وآله دستور بيعت را درباره همسران خود مؤكد داشتند به خصوص آن كه همه همسران حضرت - از جمله [[عايشه]] و [[حفصه]] - در اين سفر حضور داشتند. |
|
| |
|
| <big>بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، ام هانى خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه دختر حمزه و اسماء بنت عميس از بانوانى بودند كه در اين بيعت حاضر شدند.</big>
| | بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، ام هانى خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه دختر حمزه و اسماء بنت عميس از بانوانى بودند كه در اين بيعت حاضر شدند. |
|
| |
|
| <big>بانوان ديگرى نيز بيعت كردند كه به نامشان تصريح نشده، ولى دستور پيامبر صلى الله عليه وآله به عنوان «نساء المؤمنين» نشانگر حضور تعداد قابل توجهى از بانوان در بيعت غدير است.</big>
| | بانوان ديگرى نيز بيعت كردند كه به نامشان تصريح نشده، ولى دستور پيامبر صلى الله عليه وآله به عنوان «نساء المؤمنين» نشانگر حضور تعداد قابل توجهى از بانوان در بيعت غدير است. |
|
| |
|
| | براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[بيعت]]. |
|
| |
|
| <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[بيعت]].</big>
| | در روزهاى آخر عمر حضرت زهرا عليها السلام عده اى از زنان مهاجر و انصار به عيادت آمدند. آن حضرت در اين فرصت مطالبى درباره مسئله غصب خلافت مطرح كردند و بر آنان اتمام حجت فرمودند. |
|
| |
|
| <big>در روزهاى آخر عمر حضرت زهرا عليها السلام عده اى از زنان مهاجر و انصار به عيادت آمدند. آن حضرت در اين فرصت مطالبى درباره مسئله غصب خلافت مطرح كردند و بر آنان اتمام حجت فرمودند.</big>
| | زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى گفت قبل از آنكه پيمان با [[اهل سقيفه]] را محكم كنيم و با آنان بيعت كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى كرديم! حضرت فرمود: |
|
| |
|
| <big>زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى گفت قبل از آنكه پيمان با [[اهل سقيفه]] را محكم كنيم و با آنان بيعت كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى كرديم! حضرت فرمود:</big>
| | از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است. (و در روايتى فرمود:) بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. (و به روايتى فرمود:) آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱. دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. </ref> |
|
| |
|
| <big>از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است. (و در روايتى فرمود:) بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. (و به روايتى فرمود:) آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱. دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. </ref></big>
| | == حضور بانوان در غدير و در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱.</ref>== |
| | يكى از نكات ماجراى غدير همگانى بودن و گستردگى مخاطبان آن است. آن روز كه صد و بيست هزار نفر در برابر منبر غدير گوش به سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله سپرده بودند، تركيب خانوادگى جالبى تشكيل دهنده آن مخاطبين بود. |
|
| |
|
| == <big>حضور بانوان در غدير و در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱.</ref></big> ==
| | از يک سو عده اى به صورت خانوادگى در آن مراسم شركت داشتند و افرادى فقط همراه همسر خود و گروهى فقط با پسران يا دختران خود شركت كرده بودند، و مردان و زنانى هم به تنهايى آمده بودند. |
| <big>يكى از نكات ماجراى غدير همگانى بودن و گستردگى مخاطبان آن است. آن روز كه صد و بيست هزار نفر در برابر منبر غدير گوش به سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله سپرده بودند، تركيب خانوادگى جالبى تشكيل دهنده آن مخاطبين بود.</big>
| |
|
| |
|
| <big>از يک سو عده اى به صورت خانوادگى در آن مراسم شركت داشتند و افرادى فقط همراه همسر خود و گروهى فقط با پسران يا دختران خود شركت كرده بودند، و مردان و زنانى هم به تنهايى آمده بودند.</big>
| | گروهى ديگر اطفال خردسال خود را همراه آورده بودند.عجيب تر از همه اين موارد بانوان باردارى بودند كه با مساعد نبودن حالشان، براى درک فيض اين سفر همراه كاروان پيامبر صلى الله عليه وآله شدند، و دو كودک در بين راه يا در [[مكه]] به دنيا آمدند. |
|
| |
|
| <big>گروهى ديگر اطفال خردسال خود را همراه آورده بودند.عجيب تر از همه اين موارد بانوان باردارى بودند كه با مساعد نبودن حالشان، براى درک فيض اين سفر همراه كاروان پيامبر صلى الله عليه وآله شدند، و دو كودک در بين راه يا در [[مكه]] به دنيا آمدند.</big>
| | در كنار اين نكته، يكى از نكات مورد توجه در [[خطبه غدير]]، حضور بانوان در جمع مستمعين خطبه است. در روز غدير و پس اقامه نماز جماعت و آماده سازى منبر غدير، مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. |
|
| |
|
| <big>در كنار اين نكته، يكى از نكات مورد توجه در [[خطبه غدير]]، حضور بانوان در جمع مستمعين خطبه است. در روز غدير و پس اقامه نماز جماعت و آماده سازى منبر غدير، مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.</big>
| | سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه وآله را به خوبى مى ديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله سخنرانی تاريخی و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۴، ۹۷ ، ۳۰۱ ، ۳۰۲ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۶۷ ح ۳۸۷ ، ۳۹۱ . احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۵۳ ، ۵۷ .</ref> |
|
| |
|
| <big>سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه وآله را به خوبى مى ديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله سخنرانی تاريخی و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۴، ۹۷ ، ۳۰۱ ، ۳۰۲ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۶۷ ح ۳۸۷ ، ۳۹۱ . احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۵۳ ، ۵۷ .</ref></big>
| | == روايت غدير توسط بانوان<ref>اسرار غدير: ص ۱۰۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. ماهنامه كوثر (ويژه نامه غدير، ش ۲، سال اول، ارديبهشت ۱۳۷۶) : ص ۸۰-۸۵ .</ref>== |
| | كتب مفصلى در زمينه بحث هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به [[سند حديث غدير]] تأليف شده است. |
|
| |
|
| == <big>روايت غدير توسط بانوان<ref>اسرار غدير: ص ۱۰۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. ماهنامه كوثر (ويژه نامه غدير، ش ۲، سال اول، ارديبهشت ۱۳۷۶) : ص ۸۰-۸۵ .</ref></big> ==
| | در اين كتاب ها، اسماء راويان حديث غدير از مرد و زن جمع آورى شده و از نظر رجالى درباره موثق بودن راويان بحث شده و تاريخچه مفصلى از اسناد و راويان حديث غدير تدوين شده و جنبه هاى اعجاب انگيز آن در زمينه هاى اسناد و رجال تبيين گرديده است. |
| <big>كتب مفصلى در زمينه بحث هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به [[سند حديث غدير]] تأليف شده است.</big>
| |
|
| |
|
| <big>در اين كتاب ها، اسماء راويان حديث غدير از مرد و زن جمع آورى شده و از نظر رجالى درباره موثق بودن راويان بحث شده و تاريخچه مفصلى از اسناد و راويان حديث غدير تدوين شده و جنبه هاى اعجاب انگيز آن در زمينه هاى اسناد و رجال تبيين گرديده است.</big>
| | شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از آغاز رسالت با رويكرد عمده زنان به آئين توحيدى روبرو شد. |
|
| |
|
| <big>شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از آغاز رسالت با رويكرد عمده زنان به آئين توحيدى روبرو شد.</big>
| | اولين پذيرنده اسلام حضرت [[خديجه عليها السلام]] و اولين شهيده جناب سميه مادر [[عمّار]] و نيز بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى گذارند. همچنين حضور زنان در [[حجة الوداع]] بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى شود: |
|
| |
|
| <big>اولين پذيرنده اسلام حضرت [[خديجه عليها السلام]] و اولين شهيده جناب سميه مادر [[عمّار]] و نيز بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى گذارند. همچنين حضور زنان در [[حجة الوداع]] بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى شود:</big>
| | ===اخبار زنان صحابى=== |
| | يكى از نكات سفر [[حجةالوداع]]، حضور بانوان در اين سفر است. در اين سفر، همه زنان و اهل بيت پيامبرعليهم السلام با وى همراه بودند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref> |
|
| |
|
| ==<big>اخبار زنان صحابى</big>==
| | گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كرده اند، كه نام و روايتشان چنين است: |
| <big>يكى از نكات سفر [[حجة الوداع]]، حضور بانوان در اين سفر است. در اين سفر، همه زنان و اهل بيت پيامبرعليهم السلام با وى همراه بودند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كرده اند، كه نام و روايتشان چنين است:</big>
| | '''يک) حضرت زهرا عليها السلام''' |
|
| |
|
| <big>'''يک) حضرت زهرا عليها السلام'''</big>
| | حضرت فاطمه زهرا عليها السلام يگانه يادگار رسول اكرم صلى الله عليه وآله است، كه همچون ديگر اهل بيت عليهم السلام بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت. |
|
| |
|
| <big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام يگانه يادگار رسول اكرم صلى الله عليه وآله است، كه همچون ديگر اهل بيت عليهم السلام بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت.</big>
| | نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مى سازد: |
|
| |
|
| <big>نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مى سازد:</big>
| | الف) گروهى از انصار براى توجيه خطاى خويش در غصب خلافت به حضرت زهرا عليها السلام گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت با ديگران مى شنيديم با غير على عليه السلام بيعت نمى كرديم. حضرت فرمود: آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟!<ref>الخصال: ج ۱ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۶۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>الف) گروهى از انصار براى توجيه خطاى خويش در غصب خلافت به حضرت زهرا عليها السلام گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت با ديگران مى شنيديم با غير على عليه السلام بيعت نمى كرديم. حضرت فرمود: آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟!<ref>الخصال: ج ۱ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۶۷.</ref></big>
| | ب) حضرت در جواب محمود بن لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله دليلى بر امامت على عليه السلام داريد؟ فرمود: شگفتا! آيا روز غدير را فراموش كرديد؟ محمود بن لبيد گفت: آن روز چنان بود، ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده بگوييد. حضرت فرمود: خدا را شاهد مى گيرم شنيدم پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: على عليه السلام بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مى دهم. على عليه السلام امام و جانشين بعد از من است، و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين عليهم السلام امامان نيک هستند. |
|
| |
|
| <big>ب) حضرت در جواب محمود بن لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله دليلى بر امامت على عليه السلام داريد؟ فرمود: شگفتا! آيا روز غدير را فراموش كرديد؟ محمود بن لبيد گفت: آن روز چنان بود، ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده بگوييد. حضرت فرمود: خدا را شاهد مى گيرم شنيدم پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: على عليه السلام بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مى دهم. على عليه السلام امام و جانشين بعد از من است، و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين عليهم السلام امامان نيک هستند.</big>
| | اگر از آنان اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند كرد، و اگر با آنان مخالفت ورزيد تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود.<ref>الخصال: ج ۱ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۶۷. </ref> |
|
| |
|
| <big>اگر از آنان اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند كرد، و اگر با آنان مخالفت ورزيد تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود.<ref>الخصال: ج ۱ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۶۷. </ref></big>
| | روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مىدارد كه فاطمه عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى عليه السلام وليه، و من كنت امامه فعلى عليه السلام امامه<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. و در فيض القدير: ص ۳۹۱، چنين آمده است: من كنت وليه فعلى وليه و امامه. </ref>هر كس من سرپرست اويم على عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على عليه السلام امام او است. |
|
| |
|
| <big>روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مىدارد كه فاطمه عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى عليه السلام وليه، و من كنت امامه فعلى عليه السلام امامه<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. و در فيض القدير: ص ۳۹۱، چنين آمده است: من كنت وليه فعلى وليه و امامه. </ref>هر كس من سرپرست اويم على عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على عليه السلام امام او است.</big>
| | ج) احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: قالت: انسيتم قول رسول الله صلى الله عليه وآله يوم غدير خم: |
|
| |
|
| <big>ج) احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: قالت: انسيتم قول رسول الله صلى الله عليه وآله يوم غدير خم:</big> | | من كنت مولاه فعلى عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. احقاق الحق: ج ۶ ص ۲۸۲. ارجح المطالب: ص ۵۷۱ . فيض القدير: ص ۳۹۰. </ref>آيا سخن رسول خداصلى الله عليه وآله در روز غدير خم را فراموش كرده ايد كه فرمود: |
|
| |
|
| <big>من كنت مولاه فعلى عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. احقاق الحق: ج ۶ ص ۲۸۲. ارجح المطالب: ص ۵۷۱ . فيض القدير: ص ۳۹۰. </ref>آيا سخن رسول خداصلى الله عليه وآله در روز غدير خم را فراموش كرده ايد كه فرمود:</big>
| | هر كس من مولاى او هستم على عليه السلام مولاى او است. و آيا سخنش را فراموش كرده ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى عليهما السلام هستى. |
|
| |
|
| <big>هر كس من مولاى او هستم على عليه السلام مولاى او است. و آيا سخنش را فراموش كرده ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى عليهما السلام هستى.</big>
| | د) اضافه بر اين ها و مهم تر اينكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود. |
|
| |
|
| <big>د) اضافه بر اين ها و مهم تر اينكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود.</big>
| | تا آنجا كه سرانجام در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت شد. |
|
| |
|
| <big>تا آنجا كه سرانجام در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت شد.</big>
| | '''دو) ام سلمه''' |
|
| |
|
| <big>'''دو) ام سلمه'''</big> | | حضور همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله ام سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.<ref>معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>حضور همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله ام سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.<ref>معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸. </ref></big>
| | صاحب «روضة الصفا» مى گويد: چون حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود. |
|
| |
|
| <big>صاحب «روضة الصفا» مى گويد: چون حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود.</big>
| | سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref> |
|
| |
|
| <big>سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref></big>
| | ام سلمه يكى از دو زن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى گويد: اخذ رسول الله صلى الله عليه وآله بيد على عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.</ref>: |
|
| |
|
| <big>ام سلمه يكى از دو زن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى گويد: اخذ رسول الله صلى الله عليه وآله بيد على عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.</ref></big>:
| | در غدير خم رسول خداصلى الله عليه وآله دست على عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم. |
|
| |
|
| <big>در غدير خم رسول خداصلى الله عليه وآله دست على عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم.</big>
| | آنگاه فرمود: هر كس من مولاى او هستم، پس على عليه السلام مولاى او است. سپس فرمود: اى مردم، من دو چيز گران بها در ميان شما به جاى مى گذارم: كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا وقتى كنار حوض نزد من آيند. |
|
| |
|
| <big>آنگاه فرمود: هر كس من مولاى او هستم، پس على عليه السلام مولاى او است. سپس فرمود: اى مردم، من دو چيز گران بها در ميان شما به جاى مى گذارم: كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا وقتى كنار حوض نزد من آيند.</big>
| | ام سلمه از معدود كسانى است كه بعد از شهادت نبى اكرم صلى الله عليه وآله در خط ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام باقى ماند. |
|
| |
|
| <big>ام سلمه از معدود كسانى است كه بعد از شهادت نبى اكرم صلى الله عليه وآله در خط ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام باقى ماند.</big>
| | او به فرزندش چنين وصيت كرد: يا بنىّ، الزمه. فلا و اللَّه ما رأيت بعد نبيك صلى الله عليه وآله اماماً غيره: پسركم، همراهش (على عليه السلام) باش. |
|
| |
|
| <big>او به فرزندش چنين وصيت كرد: يا بنىّ، الزمه. فلا و اللَّه ما رأيت بعد نبيك صلى الله عليه وآله اماماً غيره: پسركم، همراهش (على عليه السلام) باش.</big>
| | به خدا قسم بعد از پيامبرت صلى الله عليه وآله امامى غير او نديدم.<ref>اعلام النساء: ص ۶۵۱ . بصائر الدرجات: ص ۱۸۳ ح ۴. </ref> |
|
| |
|
| <big>به خدا قسم بعد از پيامبرت صلى الله عليه وآله امامى غير او نديدم.<ref>اعلام النساء: ص ۶۵۱ . بصائر الدرجات: ص ۱۸۳ ح ۴. </ref></big>
| | همچنين ام سلمه روايات ديگرى نيز درباره اميرالمؤمنين عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل كرده است. |
|
| |
|
| <big>همچنين ام سلمه روايات ديگرى نيز درباره اميرالمؤمنين عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل كرده است.</big>
| | '''سه) اسماء بنت عميس''' |
|
| |
|
| <big>'''سه) اسماء بنت عميس'''</big> | | او به دليل تقرب به اهل بيت عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين عليه السلام است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۰۸. جامع الرواة: ج ۲ ص ۴۵۵. الخلاف (طوسى): ج ۱ ص ۵. </ref> |
|
| |
|
| <big>او به دليل تقرب به اهل بيت عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين عليه السلام است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۰۸. جامع الرواة: ج ۲ ص ۴۵۵. الخلاف (طوسى): ج ۱ ص ۵. </ref></big>
| | اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به [[حبشه]] مهاجرت كرد. |
|
| |
|
| <big>اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به [[حبشه]] مهاجرت كرد.</big>
| | بعد از شهادت [[جعفر طيار]] به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبرصلى الله عليه وآله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهراعليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه عليها السلام از جمله همسران حضرت على عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين عليه السلام شد. |
|
| |
|
| <big>بعد از شهادت [[جعفر طيار]] به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبرصلى الله عليه وآله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهراعليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه عليها السلام از جمله همسران حضرت على عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين عليه السلام شد.</big>
| | زمانى كه اسماء در [[حجة الوداع]] شركت جست همسر ابوبكر بود، و محمد بن ابى بكر نيز در مسير حجة الوداع متولد شد. [[ابن عقده]] در «كتاب الولاية» [[حديث غدير]] را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>اسماء همچنين از راويان حديث [[ردّ الشمس]] به شمار مى رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref> |
|
| |
|
| <big>زمانى كه اسماء در [[حجة الوداع]] شركت جست همسر ابوبكر بود، و محمد بن ابى بكر نيز در مسير حجة الوداع متولد شد. [[ابن عقده]] در «كتاب الولاية» [[حديث غدير]] را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>اسماء همچنين از راويان حديث [[ردّ الشمس]] به شمار مى رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref></big>
| | '''چهار) امّ هانى بنت ابى طالب''' |
|
| |
|
| <big>'''چهار) امّ هانى بنت ابى طالب'''</big> | | او خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام است و نامش «فاخته» است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۸۸. </ref> ام هانى از روايان<ref>رجال البرقى: ص ۶۰. </ref> و اصحاب<ref>رجال الشيخ الطوسى: ص ۳۳. </ref> پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بود. |
|
| |
|
| <big>او خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام است و نامش «فاخته» است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۸۸. </ref> ام هانى از روايان<ref>رجال البرقى: ص ۶۰. </ref> و اصحاب<ref>رجال الشيخ الطوسى: ص ۳۳. </ref> پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بود.</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.<ref>تنقيح المقال: ج ۳ ص ۷۳. معجم رجال الحديث: ج ۳۳ ص ۸۸۱. </ref> |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.<ref>تنقيح المقال: ج ۳ ص ۷۳. معجم رجال الحديث: ج ۳۳ ص ۸۸۱. </ref></big>
| | اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين<ref>اعلام النساء: ص ۴۸۸. ارجح المطالب: ص ۳۳۷. </ref> و غدير را از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى گويد: |
|
| |
|
| <big>اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين<ref>اعلام النساء: ص ۴۸۸. ارجح المطالب: ص ۳۳۷. </ref> و غدير را از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى گويد:</big>
| | رسول خدا صلى الله عليه و آله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على عليه السلام مولاى او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۰. اعلام النساء: ص ۴۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۳. </ref> |
|
| |
|
| <big>رسول خدا صلى الله عليه و آله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على عليه السلام مولاى او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۰. اعلام النساء: ص ۴۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۳. </ref></big>
| | '''پنج) عايشه دختر ابى بكر''' |
|
| |
|
| <big>'''پنج) عايشه دختر ابى بكر'''</big>
| | او در شمار همسران پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و حاضران در [[حجة الوداع]] جاى داشت. در كتب مختلف [[اهل سنت]] [[روايت غدير]] از وى نقل شده است. |
|
| |
|
| <big>او در شمار همسران پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و حاضران در [[حجة الوداع]] جاى داشت. در كتب مختلف [[اهل سنت]] [[روايت غدير]] از وى نقل شده است.</big> | | ابن عقده در «حديث الولاية» روايت او را نيز ذكر مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. </ref> |
|
| |
|
| <big>ابن عقده در «حديث الولاية» روايت او را نيز ذكر مى كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. </ref></big>
| | بررسى موضع گيرى هاى وى و تطبيق آن با عملكرد ام سلمه همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده، تحقيق در انگيزه ها، تعيين جهت گيرى ها و موقعيت هاى آن دو، مى تواند براى تمام بانوان نمونه هايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكار باشد. |
|
| |
|
| <big>بررسى موضع گيرى هاى وى و تطبيق آن با عملكرد ام سلمه همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده، تحقيق در انگيزه ها، تعيين جهت گيرى ها و موقعيت هاى آن دو، مى تواند براى تمام بانوان نمونه هايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكار باشد.</big>
| | '''شش) فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب''' |
|
| |
|
| <big>'''شش) فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب'''</big> | | وى از صحابيات مشهور پيامبرصلى الله عليه وآله است. ابن عقده و منصور رازى حديث غدير را از وى نقل كرده اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref> |
|
| |
|
| <big>وى از صحابيات مشهور پيامبرصلى الله عليه وآله است. ابن عقده و منصور رازى حديث غدير را از وى نقل كرده اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref></big>
| | '''هفت) همسر زيد بن ارقم''' |
|
| |
|
| <big>'''هفت) همسر زيد بن ارقم'''</big>
| | از جمله كسانى كه [[حديث غدير]] را روايت كرده اند زيد بن ارقم و نيز همسر وى مى باشد.<ref>الميزان: ص ۵۹. </ref> |
| | |
| <big>از جمله كسانى كه [[حديث غدير]] را روايت كرده اند زيد بن ارقم و نيز همسر وى مى باشد.<ref>الميزان: ص ۵۹. </ref></big>
| |
|
| |
|
| ==<big>روايات زنان تابعى و...</big>== | | ==<big>روايات زنان تابعى و...</big>== |