بنی امیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
بر اساس روايات، منظور از هزار ماه در سوره مباركه قدر دولت امويان مى‏ باشد.<ref>سنن ترمذى: ج ۵ ص ۲۳۱.</ref> مسعودى در «مروج الذهب» تحقيق گسترده ‏اى كرده و نتيجه گرفته كه كل دولت غاصبانه بنى‏ اميه ۸۳ سال و چهار ماه تمام مى ‏باشد، و آن دقيقاً معادل هزار ماه است.<ref> مروج الذهب: ج ۳ ص ۲۴۵. </ref>
بر اساس روايات، منظور از هزار ماه در سوره مباركه قدر دولت امويان مى‏ باشد.<ref>سنن ترمذى: ج ۵ ص ۲۳۱.</ref> مسعودى در «مروج الذهب» تحقيق گسترده ‏اى كرده و نتيجه گرفته كه كل دولت غاصبانه بنى‏ اميه ۸۳ سال و چهار ماه تمام مى ‏باشد، و آن دقيقاً معادل هزار ماه است.<ref> مروج الذهب: ج ۳ ص ۲۴۵. </ref>


اگر چه دولت بنى‏ عباس كمتر از آنها ستم نكردند، ولى [[انقراض]] دولت بنى‏ اميه فرصتى پيش آورد كه امام جعفر صادق ‏عليه السلام معارف حقه را در سطح گسترده‏ اى مطرح نموده، بيش از ۵۰۰۰ نفر شاگرد برجسته تربيت نمايد.
اگر چه دولت [[بنی‏ عباس]] كمتر از آنها ستم نكردند، ولى انقراض دولت بنى‏ اميه فرصتى پيش آورد كه [[امام صادق علیه السلام|امام جعفر صادق ‏علیه السلام]] معارف حقه را در سطح گسترده‏ اى مطرح نموده، بيش از ۵۰۰۰ نفر شاگرد برجسته تربيت نمايد.


== اولين ياوران صحيفه ملعونه و سقيفه<ref><big>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۷۸.</big></ref>==
== اولين ياوران صحيفه ملعونه و سقيفه<ref><big>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۷۸.</big></ref>==
از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت نازل شده اين آيات است:
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] و ارتداد امت نازل شده اين آيات است:


«ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ . فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ . ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /  ۲۶-۲۸.</ref>:
«ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ . فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ . ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /  ۲۶-۲۸.</ref>:


«اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را [[کراهت]] داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى‏ شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت».
«اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را کراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى‏ شويم. [[خداوند]] پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه [[ملائکه]] آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت».


در اين آيات دو عنوان «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» و «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» مربوط به بنى‏ اميه است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه‏ هاى مختلفى مى ‏شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.
در اين آيات دو عنوان «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» و «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» مربوط به بنى‏ اميه است. [[صحیفه ملعونه اول|اصحاب صحیفه]] براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه‏ هاى مختلفى مى ‏شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.


در اينجا مى‏ بينيم كه بنى ‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده‏ اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند. بنى‏ اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى‏ نماييم.<ref><big>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</big></ref>
در اينجا مى‏ بينيم كه [[بنی ‏امیه]] فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده‏ اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند. بنى‏ اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى‏ نماييم.<ref><big>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</big></ref>


با اين همه، در ابتداى امر باور نمى ‏كردند اصل غصب [[خلافت]] ممكن باشد و [[اصحاب صحیفه]] بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام با آنان موافقت كردند.
با اين همه، در ابتداى امر باور نمى ‏كردند اصل غصب [[خلافت]] ممكن باشد و اصحاب صحیفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] با آنان موافقت كردند.


اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى ‏اش به زياد مى‏ گويد: «خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى‏ هاشم خارج شد و به بنى ‏تيم رسيد و سپس به بنى ‏عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه ‏اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود.اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم» !!<ref> كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>
اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى ‏اش به زياد مى‏ گويد: «[[خلافت]] به دست ابوبكر و عمر از بنى‏ هاشم خارج شد و به بنى ‏تيم رسيد و سپس به بنى ‏عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه ‏اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود.اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم» !!<ref> كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>


البته اينكه ابوبكر و عمر گمان مى‏ كردند كه اگر خمس را به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدهند، آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت، فكر باطلى است كه خيالات دنيا پرستانه اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به اين جهت سوقشان داده است.
البته اينكه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر گمان مى‏ كردند كه اگر خمس را به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدهند، آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت، فكر باطلى است كه خيالات دنيا پرستانه اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره [[اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] به اين جهت سوقشان داده است.


اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را به خوبى مى‏ دانسته ‏اند و فقط براى اغواى بنى ‏اميه چنين فكرى را به آنان القا كرده‏ اند.
اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را به خوبى مى‏ دانسته ‏اند و فقط براى اغواى بنى ‏اميه چنين فكرى را به آنان القا كرده‏ اند.


اكنون با دقت در روايات مربوط به اين آياتِ سوره محمد صلى الله عليه و آله و تحليل‏ هايى كه ذكر شد، به خوبى روشن شد كه خداوند در قرآن عمق ضلالت و انحراف اصحاب صحيفه ملعونه را با چه روش‏ ها و عباراتى خاطر نشان فرموده است.  
اكنون با دقت در روايات مربوط به اين آياتِ سوره محمد صلى الله عليه و آله و تحليل‏ هايى كه ذكر شد، به خوبى روشن شد كه خداوند در [[قرآن]] عمق ضلالت و انحراف اصحاب صحيفه ملعونه را با چه روش‏ ها و عباراتى خاطر نشان فرموده است.  


== بنى‏ اميه در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۰.</ref>   ==
== بنى‏ اميه در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۰.</ref>   ==
پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد دوست و دشمن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در قرآن در خطبه غدير مى‏ فرمايد:
[[پیامبر صلی الله علیه و آله]] در مورد دوست و دشمن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در قرآن در [[خطبه غدیر]] مى‏ فرمايد:


مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ: اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref>
مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ: اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و [[لعن]] قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه [[خداوند]] او را مدح نموده و دوست بدارد.<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref>


يكى از مواردى كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله به آنها اشاره دارد آيه لعنتِ شجره ملعونه در قرآن است:
يكى از مواردى كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله به آنها اشاره دارد آيه لعنتِ [[شجره ملعونه]] در [[قرآن]] است:


«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref>اسراء /  ۶۰ .</ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن» .
«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref>اسراء /  ۶۰ .</ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن» .


بنى‏ اميه كه شاخه‏ هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى ‏روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏ گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاویه و يزيد) از بنى‏ اميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.  
بنى‏ اميه كه شاخه‏ هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى ‏روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏ گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف [[قریش]] تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاویه و يزيد) از بنی‏ امیه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابی‏ العاص هستند.  


== غصب خلافت و خمس<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۵۴ . ژرفاى غدير: ص ۱۳۷.</ref>==
== غصب خلافت و خمس<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۵۴ . ژرفاى غدير: ص ۱۳۷.</ref>==
روز چهاردهم ذى ‏الحجة در سفر حجة الوداع با ماجراهاى پيچيده‏ اى عجين شده است. يكى از آنها اقدامات اصحاب صحيفه -  كه پيمان نامه خود را در كعبه امضا كرده بودند -  است كه بلافاصله وارد عمل شدند.
روز چهاردهم ذى ‏الحجة در سفر [[حجّة الوداع|حجة الوداع]] با ماجراهاى پيچيده‏ اى عجين شده است. يكى از آنها اقدامات اصحاب صحيفه -  كه پيمان نامه خود را در [[کعبه]] امضا كرده بودند -  است كه بلافاصله وارد عمل شدند.


اولين كسانى كه از نظر فكرى به ابوبكر و عمر در غصب خلافت نزديک ‏تر تشخيص داده شدند بنى‏ اميه بودند. آنان امويان را -  كه در رأسشان ابوسفيان و معاويه و عثمان قرار داشتند -  به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسايل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام بود. دليل خود درباره خمس را هم چنين مطرح كردند كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه خلافت استفاده خواهند كرد!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ و ج ۳۰ ص ۱۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۷ ح ۱۳۶. </ref>
اولين كسانى كه از نظر فكرى به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر در غصب [[خلافت]] نزديک ‏تر تشخيص داده شدند بنى‏ اميه بودند. آنان امويان را -  كه در رأسشان ابوسفيان و معاويه و عثمان قرار داشتند -  به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسايل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از [[اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] بود. دليل خود درباره خمس را هم چنين مطرح كردند كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه خلافت استفاده خواهند كرد!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ و ج ۳۰ ص ۱۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۷ ح ۱۳۶. </ref>


و لذا بنى‏ اميه از نظر آنان در غصب خلافت همكارى خوبى مى‏ توانستند داشته باشند. اين بود كه رؤساى آنان را به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسائل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بود؛ و گمانشان اين بود كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه غصب خلافت استفاده خواهند كرد.
و لذا بنی‏ امیه از نظر آنان در غصب خلافت همكارى خوبى مى‏ توانستند داشته باشند. اين بود كه رؤساى آنان را به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسائل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بود؛ و گمانشان اين بود كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه غصب [[خلافت]] استفاده خواهند كرد.


در آن مجلس عثمان و معاويه به عنوان سردمداران بنى‏ اميه شركت كردند و چند نفر ديگر نيز حضور داشتند كه عبارت بودند از عبدالرحمان بن عوف، عمروعاص، سعد بن ابى ‏وقاص، مغيرة بن شعبة، ابوهريره و ابوموسى اشعرى.
در آن مجلس عثمان و معاویه به عنوان سردمداران بنى‏ اميه شركت كردند و چند نفر ديگر نيز حضور داشتند كه عبارت بودند از عبدالرحمان بن عوف، عمروعاص، سعد بن ابى ‏وقاص، مغيرة بن شعبة، ابوهريره و ابوموسى اشعرى.


بنى‏ اميه از آنان پرسيدند: براى خلافت چه كسى را در نظر گرفته ‏ايد؟ گفتند: ابوبكر! آنان گفتند: با منع خمس موافقيم، ولى با خلافت ابوبكر نه! و در واقع با اصل غصب خلافت موافق بودند و درباره ابوبكر متردد بودند. آنان همين مقدار را از بنى‏ اميه پذيرفتند و با آنان نيز هم پيمان شدند، و بار ديگر ابوعبيده جراح را شاهد خود قرار دادند و گروه خود را براى اجراى نقشه ‏هاى شوم گسترده ‏تر نمودند.
بنى‏ اميه از آنان پرسيدند: براى خلافت چه كسى را در نظر گرفته ‏ايد؟ گفتند: ابوبكر! آنان گفتند: با منع خمس موافقيم، ولى با خلافت ابوبكر نه! و در واقع با اصل غصب خلافت موافق بودند و درباره ابوبكر متردد بودند. آنان همين مقدار را از بنى‏ اميه پذيرفتند و با آنان نيز هم پيمان شدند، و بار ديگر ابوعبيده جراح را شاهد خود قرار دادند و گروه خود را براى اجراى نقشه ‏هاى شوم گسترده ‏تر نمودند.
خط ۵۷: خط ۵۷:
«كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه راه هدايت برايشان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است. اين بدان جهت است كه آنان گفتند به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را خوش نداشتند: ما در بعضى از اين مسئله از شما پيروى مى ‏كنيم، ولى خدا پنهان كارى آنان را مى‏ داند» .<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ و ج ۲۸ ص ۱۲۲ و ج ۳۰ ص ۲۶۳،۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۱۵۷. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۹۴.</ref>  
«كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه راه هدايت برايشان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است. اين بدان جهت است كه آنان گفتند به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را خوش نداشتند: ما در بعضى از اين مسئله از شما پيروى مى ‏كنيم، ولى خدا پنهان كارى آنان را مى‏ داند» .<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ و ج ۲۸ ص ۱۲۲ و ج ۳۰ ص ۲۶۳،۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۱۵۷. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۹۴.</ref>  


همچنين مراجعه شود به عنوان: [[بنی امیه]] /  اولين ياوران صحيفه ملعونه و سقيفه، و عنوان: بنى ‏اميه /  منع خمس از اهل ‏بيت ‏عليهم السلام.  
همچنين مراجعه شود به عنوان: [[بنی امیه]] /  اولين ياوران [[صحیفه ملعونه]] و سقيفه، و عنوان: بنى ‏اميه /  منع خمس از اهل ‏بيت ‏عليهم السلام.  


== منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۹،۲۶۱-۲۷۱ .</ref>==
== منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۹،۲۶۱-۲۷۱ .</ref>==
  از جمله مطاعن بزرگ خلفا و دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام منع خمس از ذوى القربى و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است. در دو روايت پيش بينى اصحاب صحيفه درباره منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را فرموده كه در شأن نزول اين آيه -  كه در سفر حجة الوداع و پيش از اتمام مراسم حج در مورد صحيفه ملعونه اول بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد -  است:
  از جمله [[مطاعن]] بزرگ خلفا و دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام منع خمس از ذوی القربی و [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] است. در دو روايت پيش بينى اصحاب صحيفه درباره منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را فرموده كه در شأن نزول اين آيه -  كه در سفر حجة الوداع و پيش از اتمام مراسم حج در مورد صحيفه ملعونه اول بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد -  است:


«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ ...» .<ref>زخرف /  ۸۰،۷۹ .</ref>
«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ ...» .<ref>زخرف /  ۸۰،۷۹ .</ref>
خط ۶۶: خط ۶۶:
در يكى از آن دو روايت دعوت رسمى اصحاب صحيفه از بنى‏ اميه مطرح شده و پذيرش آنان نيز صريحاً آمده است:
در يكى از آن دو روايت دعوت رسمى اصحاب صحيفه از بنى‏ اميه مطرح شده و پذيرش آنان نيز صريحاً آمده است:


امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: ابوبكر و عمر و دار و دسته آنان... بنى‏ اميه را به شركت در پيمان خود دعوت كردند كه: «خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما اهل‏ بيت قرار ندهند و چيزى از خمس به ما ندهند» .
[[امام صادق‏ علیه السلام]] مى ‏فرمايد: ابوبكر و عمر و دار و دسته آنان... بنى‏ اميه را به شركت در پيمان خود دعوت كردند كه: «[[خلافت]] را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما اهل‏ بيت قرار ندهند و چيزى از خمس به ما ندهند» .


آنان در بين خود گفتند: «اگر خمس را به آنان دهيم آن را براى خود بر مى ‏دارند و به ديگرى نيازى پيدا نمى ‏كنند و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان باشد» .
آنان در بين خود گفتند: «اگر خمس را به آنان دهيم آن را براى خود بر مى ‏دارند و به ديگرى نيازى پيدا نمى ‏كنند و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان باشد» .
خط ۷۲: خط ۷۲:
بنى ‏اميه در پاسخ اين پيشنهاد گفتند: «ما در بخشى از اين پيشنهاد سخن شما را مى ‏پذيريم و آن اينكه چيزى از خمس به آنان ندهيم» . در اين قرار ابوعبيده هم با آنان بود و نويسنده آنان بود. خداوند اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ ...» .<ref> زخرف /  ۷۹ ،۸۰ . الكافى: ج ۱ ص ۴۲۰ ح ۴۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۰۸. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ ح ۵۸ و ج ۳۰ ص ۱۶۲ ح ۲۲، ص ۲۶۳ ح ۱۲۸.</ref>
بنى ‏اميه در پاسخ اين پيشنهاد گفتند: «ما در بخشى از اين پيشنهاد سخن شما را مى ‏پذيريم و آن اينكه چيزى از خمس به آنان ندهيم» . در اين قرار ابوعبيده هم با آنان بود و نويسنده آنان بود. خداوند اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ ...» .<ref> زخرف /  ۷۹ ،۸۰ . الكافى: ج ۱ ص ۴۲۰ ح ۴۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۰۸. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ ح ۵۸ و ج ۳۰ ص ۱۶۲ ح ۲۲، ص ۲۶۳ ح ۱۲۸.</ref>


از جمله آياتى كه در سفر حجة الوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت و منع خمس از اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نازل شده اين آيات است:
از جمله آياتى كه در سفر حجة الوداع و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] و ارتداد امت و منع خمس از [[اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] نازل شده اين آيات است:


«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /۲۲ -۲۸ .</ref>:
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /۲۲ -۲۸ .</ref>:


«آيا انتظار مى ‏رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى‏ اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى ‏دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است.
«آيا انتظار مى ‏رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى‏ اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا [[قرآن]] را مورد تدبّر قرار نمى ‏دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است.


اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى ‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت» .
اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى ‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه [[ملائکه]] آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت» .


در مورد رابطه اين آيات و منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و همكارى بنى‏ اميه با اصحاب صحيفه ملعونه اول و غاصبين خلافت در روابات چنين اشاره شده است:
در مورد رابطه اين آيات و منع خمس از [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] و همكارى بنى‏ اميه با اصحاب [[صحیفه ملعونه اول]] و غاصبين [[خلافت]] در روابات چنين اشاره شده است:


'''روايت اول'''
'''روايت اول'''
خط ۸۶: خط ۸۶:
در روايت آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يک از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى ‏اميه بودند در آنچه انجام دادند.
در روايت آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يک از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى ‏اميه بودند در آنچه انجام دادند.


بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است! خداوند در اينجا آيه نازل كرد:
بنی اميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است! [[خداوند]] در اينجا آيه نازل كرد:


«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...» . بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...» .<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳. </ref>
«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...» . بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...» .<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳. </ref>
خط ۹۴: خط ۹۴:
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه صحيفه و سقيفه بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏ كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏ داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آسانى است.
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه صحيفه و سقيفه بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏ كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏ داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آسانى است.


اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند. «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» ، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى‏ كرد، و او عمر بود. «وَ أَمْلى لَهُمْ» يعنى براى آنان جلوه مى ‏داد كه از آنچه محمد مى‏ گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند.
اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند. «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» ، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى‏ كرد، و او عمر بود. «وَ أَمْلى لَهُمْ» يعنى براى آنان جلوه مى ‏داد كه از آنچه محمد مى‏ گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى آنچه خدا درباره [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] نازل كرده خوش نداشتند.


«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» ، بنى‏ اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود.
«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» ، بنى‏ اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
'''روايت سوم'''
'''روايت سوم'''


امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى ‏فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...» ، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بود.
[[امام باقر علیه السلام|امام باقرعلیه السلام]] به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى ‏فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...» ، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بود.


«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...» ، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى ‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.
«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...» ، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى ‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.