|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| <big>يكى از محكم ترين ميثاق ها در هر قوم و ملتى و در هر عصر و زمانى مسئله بيعت گرفتن همگانى از مردم براى شخصى است. اين مهم در مسئله غدير نيز جلوه خاصى داشت.</big>
| | يكى از محكم ترين ميثاق ها در هر قوم و ملتى و در هر عصر و زمانى مسئله بيعت گرفتن همگانى از مردم براى شخصى است. اين مهم در مسئله غدير نيز جلوه خاصى داشت. |
|
| |
|
| == <big>آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّه بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّه...»<ref>توبه / ۲۱،۲۰. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵۳،۳۵۲.</ref> </big> == | | == آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّه بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّه...»<big><ref>توبه / ۲۱،۲۰. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵۳،۳۵۲.</ref> </big> == |
| <big>در خطابه غدير آياتى از قرآن به صورت [[اقتباس]] و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام ديده مى شود.</big>
| | در خطابه غدير آياتى از قرآن به صورت [[اقتباس]] و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام ديده مى شود. |
|
| |
|
| <big>مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب»رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است. آن پاداش بزرگ بهشت است و امان از آتش، و استقبال از محبين على عليه السلام با سلام بهشتى.</big>
| | مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب»رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است. آن پاداش بزرگ بهشت است و امان از آتش، و استقبال از محبين على عليه السلام با سلام بهشتى. |
|
| |
|
| <big>اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۶ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۲۰ و ۲۱ سوره توبه است:</big>
| | اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۶ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۲۰ و ۲۱ سوره توبه است: |
|
| |
|
| <big>«الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّه بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّه وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ . يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ» :</big>
| | «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّه بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّه وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ . يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ» : |
|
| |
|
| <big>«كسانى كه ايمان آورده و هجرت كنند و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كنند مقام آنان نزد خداوند عظيم تر است و آنان رستگارانند . پروردگارشان با رحمت و رضوان خود به آنان بشارت مى دهد و بهشتى كه برايشان در آن نعمتهاى پا برجاست».</big>
| | «كسانى كه ايمان آورده و هجرت كنند و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كنند مقام آنان نزد خداوند عظيم تر است و آنان رستگارانند . پروردگارشان با رحمت و رضوان خود به آنان بشارت مى دهد و بهشتى كه برايشان در آن نعمتهاى پا برجاست». |
|
| |
|
| <big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
| | اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است: |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''متن خطبه غدير'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ الى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، اولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ:</big>
| | '''متن خطبه غدير''' |
|
| |
|
| <big>اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام بر او به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.<ref> اسرار غدير: ص ۱۶۰ بخش ۱۱.</ref></big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ الى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، اولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ: |
|
| |
|
| | اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام بر او به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.<ref> اسرار غدير: ص ۱۶۰ بخش ۱۱.</ref> |
|
| |
|
| <big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>در آخرين جملات از خطابه يک ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير آن حضرت براى تشويق مردم به بيعت با على عليه السلام و سوق مردم به سوى ولايت او، آيه قرآن را تكيه گاه كلام خويش قرار داده و آن را در سخن خود تضمين فرموده است.</big>
| |
|
| |
|
| <big>در اين تركيب، آخرِ آيه ۲۰ از سوره توبه (أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ) آورده شده، و سپس آخر آيه ۲۱ به صورت فشرده با حفظ مضمون آمده است، به طورى كه در قرآن «جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ» است و حضرت مضمون آن را با عبارت «فِى جَنَّاتِ النَّعِيمِ» فرموده است. لازم به يادآورى است كه انتخاب اين دو آيه براى عنوان بحث به خاطر وجود دو جمله «أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» و «جنات نعيم» به صورت پشت سر هم در آنهاست.</big>
| |
|
| |
|
| <big>البته اين احتمال وجود دارد كه اقتباس از آيه ۹ سوره يونس باشد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِى جَنَّاتِ النَّعِيمِ»، و يا از آيه ۸ سوره لقمان اقتباس شده باشد كه مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ».</big>
| | '''موقعيت تاريخى''' |
|
| |
|
| | در آخرين جملات از خطابه يک ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير آن حضرت براى تشويق مردم به بيعت با على عليه السلام و سوق مردم به سوى ولايت او، آيه قرآن را تكيه گاه كلام خويش قرار داده و آن را در سخن خود تضمين فرموده است. |
|
| |
|
| <big>'''موقعيت قرآنى'''</big>
| | در اين تركيب، آخرِ آيه ۲۰ از سوره توبه (أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ) آورده شده، و سپس آخر آيه ۲۱ به صورت فشرده با حفظ مضمون آمده است، به طورى كه در قرآن «جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ» است و حضرت مضمون آن را با عبارت «فِى جَنَّاتِ النَّعِيمِ» فرموده است. لازم به يادآورى است كه انتخاب اين دو آيه براى عنوان بحث به خاطر وجود دو جمله «أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» و «جنات نعيم» به صورت پشت سر هم در آنهاست. |
|
| |
|
| <big>موقعيت قرآنى اين آيه در اوايل سوره توبه، مقايسه اى بين مؤمنان و بيان درجات آنهاست. پس از آنكه سقايت و آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را با مجاهدين در راه خدا مساوى نمى داند، در اين آيه هجرت كنندگان و جهاد كنندگان با مال و جان را بالاتر معرفى مى نمايد و بشارت به بهشت مى دهد.</big>
| | البته اين احتمال وجود دارد كه اقتباس از آيه ۹ سوره يونس باشد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِى جَنَّاتِ النَّعِيمِ»، و يا از آيه ۸ سوره لقمان اقتباس شده باشد كه مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ». |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>تفسير گونه اى كه از تركيب قرآنى با موضوع ولايت در خطبه غدير استفاده مى شود، دو وعده قرآنى براى سه عمل عظيم نزد خداوند است. آن سه عمل صالح بزرگ كه سبقت و سرعت به سوى آن مورد توجه خداست بيعت با على عليه السلام و پذيرفتن ولايت او و گفتن «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَ الُمؤْمِنينَ» به اوست. اين سه به معناى اقرار قلبى و لسانى و عملى به صاحب اختيارى او بر همه جوانب حيات ماست.</big>
| | '''موقعيت قرآنى''' |
|
| |
|
| <big>و اما دو وعده الهى براى سبقت به اين سه عمل عظيم، يكى رستگارى و فائز شدن و خوشبختى تمام عيار به امضاى پروردگار است، و ديگرى باغ هاى پر از نعمت كه عاقبت خوشبختى است و جايزه پروردگار در بهشت است، و اين گونه فائزين در جنات نعيم مورد قدردانى خداوند قرار خواهند گرفت.</big>
| | موقعيت قرآنى اين آيه در اوايل سوره توبه، مقايسه اى بين مؤمنان و بيان درجات آنهاست. پس از آنكه سقايت و آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را با مجاهدين در راه خدا مساوى نمى داند، در اين آيه هجرت كنندگان و جهاد كنندگان با مال و جان را بالاتر معرفى مى نمايد و بشارت به بهشت مى دهد. |
| == <big>آيه «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه . يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...»<ref>فتح / ۱۰. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۱۰ - ۲۲۰.</ref></big> ==
| |
| <big>غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.</big> | | <big><br /></big>'''تحليل اعتقادى''' |
|
| |
|
| <big>بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى شود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۱۰ سوره فتح است:</big>
| | تفسير گونه اى كه از تركيب قرآنى با موضوع ولايت در خطبه غدير استفاده مى شود، دو وعده قرآنى براى سه عمل عظيم نزد خداوند است. آن سه عمل صالح بزرگ كه سبقت و سرعت به سوى آن مورد توجه خداست بيعت با على عليه السلام و پذيرفتن ولايت او و گفتن «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَ الُمؤْمِنينَ» به اوست. اين سه به معناى اقرار قلبى و لسانى و عملى به صاحب اختيارى او بر همه جوانب حيات ماست. |
|
| |
|
| <big>«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» :</big>
| | و اما دو وعده الهى براى سبقت به اين سه عمل عظيم، يكى رستگارى و فائز شدن و خوشبختى تمام عيار به امضاى پروردگار است، و ديگرى باغ هاى پر از نعمت كه عاقبت خوشبختى است و جايزه پروردگار در بهشت است، و اين گونه فائزين در جنات نعيم مورد قدردانى خداوند قرار خواهند گرفت. |
| | == آيه «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه . يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...»<big><ref>فتح / ۱۰. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۱۰ - ۲۲۰.</ref></big> == |
| | غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد. |
|
| |
|
| <big>«كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» .</big>
| | اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد. |
|
| |
|
| <big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
| | بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى شود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۱۰ سوره فتح است: |
|
| |
|
| | «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» : |
|
| |
|
| <big>'''متن خطبه غدير'''</big>
| | «كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» . |
|
| |
|
| <big>الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. الا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّه وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» :</big>
| | اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است: |
|
| |
|
| <big>بدانيد كه من پس از پايان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى گيرم.</big>
| |
|
| |
|
| <big>(خداوند مى فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله اضافه شده است. </ref> «كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» .<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹. </ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>... مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّه يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ ... ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، «يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ».</big>
| | '''متن خطبه غدير''' |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّه وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً.</big>
| | الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. الا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّه وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» : |
|
| |
|
| <big>يُهْلِكُ اللَّه مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» :</big>
| | بدانيد كه من پس از پايان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى گيرم. |
|
| |
|
| <big>اى مردم چه مى گوييد؟ خداوند هر صدايى و پنهانى هاى هر كسى را مى داند ... ، و هر كس بيعت كند در حقيقت با خدا بيعت مى نمايد، در اين بيعت دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است.</big> | | (خداوند مى فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله اضافه شده است. </ref> «كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» .<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹. </ref> |
|
| |
|
| <big>اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از نسل آنان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک مى نمايد و وفاداران را مورد رحمت قرار مى دهد.</big>
| | ... مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّه يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ ... ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، «يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ». |
|
| |
|
| <big>هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هر كس وفا كند به آنچه با خدا عهد بسته خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى فرمايد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱. </ref></big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّه وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً. |
|
| |
|
| | يُهْلِكُ اللَّه مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» : |
|
| |
|
| <big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
| | اى مردم چه مى گوييد؟ خداوند هر صدايى و پنهانى هاى هر كسى را مى داند ... ، و هر كس بيعت كند در حقيقت با خدا بيعت مى نمايد، در اين بيعت دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است. |
|
| |
|
| <big>اگر خطابه غدير را به سه فصل اصلى تقسيم كنيم، بخش اول آن مقدمه چينى براى اعلان ولايت و بخش دوم آن اصل اعلان ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام و بخش سوم آن گرفتن بيعت و تعهد رسمى از همه مردم درباره ولايت به عنوان انجام وظيفه در راه آن است.</big>
| | اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از نسل آنان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک مى نمايد و وفاداران را مورد رحمت قرار مى دهد. |
|
| |
|
| <big>با توجه به اين سه مرحله اى كه بيان شد، آيه مزبور دو بار در خطبه غدير مطرح شده است:</big> | | هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هر كس وفا كند به آنچه با خدا عهد بسته خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى فرمايد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱. </ref> |
|
| |
|
| <big>بار اول در آغاز مطرح كردن بيعت است و از همين فرازى است كه آيه ۱۰ سوره فتح را در بردارد، و عين آيه به صورت تضمين در كلام حضرت آمده است. براى آنكه آيه عيناً آورده شود حضرت ضماير غايب و مخاطب آيه را نيز بر نگردانده و اين اشاره به تفسير آيه در ضمن كلام و نشان دادن مصداق بارزى از بيعت با خداوند است.</big>
| |
|
| |
|
| <big>بار دوم پس از طرح مسئله بيعت و جزئيات آن است كه آيه مطرح شده و تفسير گونه اى از آن ارائه گرديده است.</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''موقعيت قرآنى'''</big>
| | '''موقعيت تاريخى''' |
|
| |
|
| <big>اين آيه در سوره فتح آمده و منظور از فتح مبين صلح حديبيه است كه مردم در آنجا با پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت كردند و پيمان وفادارى بستند. در سوره فتح مسئله بيعت دو بار مطرح شده است: يكى آيه ۱۸ : «لَقَدْ رَضِىَ اللَّه عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ...»، و ديگرى آيه ۱۰ : «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه ...». اين بيعت هنگامى صورت گرفت كه پيامبرصلى الله عليه وآله به قصد عمره از مدينه به سوى مكه حركت كرد.</big>
| | اگر خطابه غدير را به سه فصل اصلى تقسيم كنيم، بخش اول آن مقدمه چينى براى اعلان ولايت و بخش دوم آن اصل اعلان ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام و بخش سوم آن گرفتن بيعت و تعهد رسمى از همه مردم درباره ولايت به عنوان انجام وظيفه در راه آن است. |
|
| |
|
| <big>اهل مكه به گمان اينكه حضرت براى جنگ آمده چند گروه را به مقابله با آن حضرت فرستادند. عده اى حدود ۱۴۰۰ نفر با حضرت بودند و با حضرت بيعت كردند و وعده پايدارى دادند. چنين بيعتى با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت با خدا خوانده شد و مورد مدح خداوند قرار گرفت. اكنون در غدير با استشهاد به همين آيه، بار ديگر بيعت با خداوند به ميان آمده است.</big>
| | با توجه به اين سه مرحله اى كه بيان شد، آيه مزبور دو بار در خطبه غدير مطرح شده است: |
|
| |
|
| | بار اول در آغاز مطرح كردن بيعت است و از همين فرازى است كه آيه ۱۰ سوره فتح را در بردارد، و عين آيه به صورت تضمين در كلام حضرت آمده است. براى آنكه آيه عيناً آورده شود حضرت ضماير غايب و مخاطب آيه را نيز بر نگردانده و اين اشاره به تفسير آيه در ضمن كلام و نشان دادن مصداق بارزى از بيعت با خداوند است. |
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
| | بار دوم پس از طرح مسئله بيعت و جزئيات آن است كه آيه مطرح شده و تفسير گونه اى از آن ارائه گرديده است. |
|
| |
|
| <big>تحليل اعتقادى اين آيه و بيعت را در ۴ مرحله مورد بررسى قرار مى دهيم:</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى اول: غدير مصداق اتَمّ بيعت با خدا'''</big>
| | '''موقعيت قرآنى''' |
|
| |
|
| <big>براى تبيين كيفيت ارتباط آيه بيعت با غدير بايد بگوييم: تفسيرى كه به صورت ضمنى در خطبه غدير درباره اين آيه ديده مى شود دو مورد است:</big>
| | اين آيه در سوره فتح آمده و منظور از فتح مبين صلح حديبيه است كه مردم در آنجا با پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت كردند و پيمان وفادارى بستند. در سوره فتح مسئله بيعت دو بار مطرح شده است: يكى آيه ۱۸ : «لَقَدْ رَضِىَ اللَّه عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ...»، و ديگرى آيه ۱۰ : «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه ...». اين بيعت هنگامى صورت گرفت كه پيامبرصلى الله عليه وآله به قصد عمره از مدينه به سوى مكه حركت كرد. |
|
| |
|
| <big>يكى اينكه مصداق اتمّ چنان بيعتى را بيعت غدير معرفى مى كند، و براى تطبيق كامل بر آيه ابتدا مى فرمايد: «من با خدا بيعت كرده ام» ، و سپس مى فرمايد: «على با من بيعت كرده است» ، و سپس نتيجه مى گيرد: «من از شما از طرف خدا براى او بيعت مى گيرم» ، و سپس آيه را مى خواند كه «كسانى كه با تو بيعت مى كنند با خدا بيعت مى نمايند» .</big>
| | اهل مكه به گمان اينكه حضرت براى جنگ آمده چند گروه را به مقابله با آن حضرت فرستادند. عده اى حدود ۱۴۰۰ نفر با حضرت بودند و با حضرت بيعت كردند و وعده پايدارى دادند. چنين بيعتى با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت با خدا خوانده شد و مورد مدح خداوند قرار گرفت. اكنون در غدير با استشهاد به همين آيه، بار ديگر بيعت با خداوند به ميان آمده است. |
|
| |
|
| <big>براى بار دوم در اواخر خطبه درباره اين آيه مطرح شده و بيشتر مربوط به پايدارى بر اين بيعت است كه پس از قرائت متن مربوط به بيعت مى فرمايد: «اى مردم، چه مىگوييد؟ كه خداوند اصوات را مىشنود و از دلها خبر دارد» . سپس آغاز آيه را با عبارتى ديگر بازگو مى نمايد كه: «وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» . سپس مى فرمايد: «هر كس پيمان شكنى كند خدا او را هلاک مى كند» و بعد از آن فقره آخر آيه را مى خواند كه: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ ...» .<ref><big>اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.</big> </ref></big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| | '''تحليل اعتقادى''' |
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى دوم: غدير شفاف ترين بيعت تاريخ'''</big>
| | تحليل اعتقادى اين آيه و بيعت را در ۴ مرحله مورد بررسى قرار مى دهيم: |
|
| |
|
| <big>درباره محتوا و موضوع بيعت الهى غدير بايد دانست شفاف ترين بيعتى كه در طول تاريخ صورت گرفته و محتواى آن دقيقاً روشن بوده و كيفيت آن طى مراحلى حساب شده به انجام رسيده همانا بيعت غدير است، و اين بيعت است كه نشان بيعت با خدا را بر پيشانى دارد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>محتوا و موضوع بيعت غدير باز مى گردد به آنچه در طول خطابه درباره آن صحبت شده و آن نيست مگر اقرار و قبول امامت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان از فرزندان او تا آخرين آنها كه حضرت مهدى عليه السلام است و امامتشان تا روز قيامت ادامه دارد، با قبول تمام شئون و مقاماتى كه درباره آنان در متن خطبه ذكر شده است.</big>
| |
|
| |
|
| <big>وقتى در پايان خطبه بلندى مسئله بيعت مطرح مى شود واضح است كه اين پيمان بر سر محتواى خطبه خواهد بود و نيازى به ذكر دوباره موضوع بيعت نيست، ولى با اين همه پيامبرصلى الله عليه وآله مراحل اين بيعت را به قدرى دقيق طى كرد كه كوچكترين ابهامى پيرامون آن نماند. ابتدا اعلام فرمود كه بعد از خطبه مراسم بيعت انجام خواهد شد و كيفيت آن را همانجا اعلام كرد كه ابتدا با خود من بر سر ولايت امامان بيعت مى كنيد و سپس با على بن ابى طالب عليه السلام.<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹. </ref></big>
| | '''تحليل اعتقادى اول: غدير مصداق اتَمّ بيعت با خدا''' |
|
| |
|
| <big>عين عبارات حضرت در اين باره چنين است: «الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ الاقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى» .</big>
| | براى تبيين كيفيت ارتباط آيه بيعت با غدير بايد بگوييم: تفسيرى كه به صورت ضمنى در خطبه غدير درباره اين آيه ديده مى شود دو مورد است: |
|
| |
|
| <big>آنگاه اين بيعت را به معناى بيان تمام حلال و حرام و مسائل بيان نشده اسلام دانست كه در آينده توسط امامان بيان خواهد شد؛ و سپس موضوع اصلى آن را پذيرفتن امامت آنان قرار داد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۶ بخش ۱۰: الا وَ انَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اكْثَرُ مِنْ انْ احْصِيَهُما وَ اعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ انهِىَ عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ. فَامِرْتُ انْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ امامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىِّ.</ref></big>
| | يكى اينكه مصداق اتمّ چنان بيعتى را بيعت غدير معرفى مى كند، و براى تطبيق كامل بر آيه ابتدا مى فرمايد: «من با خدا بيعت كرده ام» ، و سپس مى فرمايد: «على با من بيعت كرده است» ، و سپس نتيجه مى گيرد: «من از شما از طرف خدا براى او بيعت مى گيرم» ، و سپس آيه را مى خواند كه «كسانى كه با تو بيعت مى كنند با خدا بيعت مى نمايند» . |
|
| |
|
| <big>در فراز بعدى بيعت لسانى را مطرح كرد كه از دقيق ترين برنامه هاى پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين بيعت بود، چرا كه از يک سو همه با اقرار زبانى - قبل از آنكه دست بدهند پيمان وفادارى مى بستند و اگر احياناً فرصت كم بود يا كسى عمداً از بيعت با دست طفره مى رفت با زبان خود اقرار كرده بود.</big>
| | براى بار دوم در اواخر خطبه درباره اين آيه مطرح شده و بيشتر مربوط به پايدارى بر اين بيعت است كه پس از قرائت متن مربوط به بيعت مى فرمايد: «اى مردم، چه مىگوييد؟ كه خداوند اصوات را مىشنود و از دلها خبر دارد» . سپس آغاز آيه را با عبارتى ديگر بازگو مى نمايد كه: «وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» . سپس مى فرمايد: «هر كس پيمان شكنى كند خدا او را هلاک مى كند» و بعد از آن فقره آخر آيه را مى خواند كه: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ ...» .<big><ref><big>اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.</big> </ref></big> |
|
| |
|
| <big>از سوى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله به صورت پاسخ مثبت و گفتن «آرى» و «بلى» و «نعم» اكتفا نفرمود، و متنى را قرائت فرمود تا مردم تكرار كنند و محتواى دقيق بيعت براى قرن ها و نسل هاى آينده معلوم باشد و هر كس از فكر خود به تفسير آن نپردازد. پيامبرصلى الله عليه وآله متن را تعيين كرد و فرمود: پس همگى چنين بگوييد:</big> | | <big><br /></big> |
|
| |
|
| <big>ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امامت اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم.</big>
| | '''تحليل اعتقادى دوم: غدير شفاف ترين بيعت تاريخ''' |
|
| |
|
| <big>بر اين عقيده زنده ايم و با آن مى ميريم و روز قيامت با آن محشور مى شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى كنيم و شک به دل راه نمى دهيم و انكار نمى نماييم و ترديد نمى كنيم و از اين قول بر نمى گرديم و پيمان را نمى شكنيم.</big>
| | درباره محتوا و موضوع بيعت الهى غدير بايد دانست شفاف ترين بيعتى كه در طول تاريخ صورت گرفته و محتواى آن دقيقاً روشن بوده و كيفيت آن طى مراحلى حساب شده به انجام رسيده همانا بيعت غدير است، و اين بيعت است كه نشان بيعت با خدا را بر پيشانى دارد. |
|
| |
|
| <big>تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند: حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.</big>
| | محتوا و موضوع بيعت غدير باز مى گردد به آنچه در طول خطابه درباره آن صحبت شده و آن نيست مگر اقرار و قبول امامت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان از فرزندان او تا آخرين آنها كه حضرت مهدى عليه السلام است و امامتشان تا روز قيامت ادامه دارد، با قبول تمام شئون و مقاماتى كه درباره آنان در متن خطبه ذكر شده است. |
|
| |
|
| <big>پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان هايمان و زبان هايمان و ضمايرمان و دست هايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم، و خداوند در اين باره از نفس هايمان دگرگونى نبيند.</big>
| | وقتى در پايان خطبه بلندى مسئله بيعت مطرح مى شود واضح است كه اين پيمان بر سر محتواى خطبه خواهد بود و نيازى به ذكر دوباره موضوع بيعت نيست، ولى با اين همه پيامبرصلى الله عليه وآله مراحل اين بيعت را به قدرى دقيق طى كرد كه كوچكترين ابهامى پيرامون آن نماند. ابتدا اعلام فرمود كه بعد از خطبه مراسم بيعت انجام خواهد شد و كيفيت آن را همانجا اعلام كرد كه ابتدا با خود من بر سر ولايت امامان بيعت مى كنيد و سپس با على بن ابى طالب عليه السلام.<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹. </ref> |
|
| |
|
| <big>ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى رسانيم و خدا را بر آن شاهد مى گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى.<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۸،۱۵۷ بخش ۱۱. </ref></big>
| | عين عبارات حضرت در اين باره چنين است: «الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ الاقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى» . |
|
| |
|
| | آنگاه اين بيعت را به معناى بيان تمام حلال و حرام و مسائل بيان نشده اسلام دانست كه در آينده توسط امامان بيان خواهد شد؛ و سپس موضوع اصلى آن را پذيرفتن امامت آنان قرار داد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۶ بخش ۱۰: الا وَ انَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اكْثَرُ مِنْ انْ احْصِيَهُما وَ اعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ انهِىَ عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ. فَامِرْتُ انْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ امامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىِّ.</ref> |
|
| |
|
| | در فراز بعدى بيعت لسانى را مطرح كرد كه از دقيق ترين برنامه هاى پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين بيعت بود، چرا كه از يک سو همه با اقرار زبانى - قبل از آنكه دست بدهند پيمان وفادارى مى بستند و اگر احياناً فرصت كم بود يا كسى عمداً از بيعت با دست طفره مى رفت با زبان خود اقرار كرده بود. |
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى سوم'''</big>
| | از سوى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله به صورت پاسخ مثبت و گفتن «آرى» و «بلى» و «نعم» اكتفا نفرمود، و متنى را قرائت فرمود تا مردم تكرار كنند و محتواى دقيق بيعت براى قرن ها و نسل هاى آينده معلوم باشد و هر كس از فكر خود به تفسير آن نپردازد. پيامبرصلى الله عليه وآله متن را تعيين كرد و فرمود: پس همگى چنين بگوييد: |
|
| |
|
| <big>'''الف) عمق معناى بيعت با خدا در غدير'''</big>
| | ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امامت اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم. |
|
| |
|
| <big>اكنون نوبت آن است كه معناى بيعت با خداوند در غدير را بدانيم. در آخرين فرازهاى مربوط به بيعت، پيامبرصلى الله عليه وآله تمام جوانب آن را در يک جمله جمع كرد كه تفسير ملخص ولى كامل عيار آن به حساب آمد و فرمود:</big>
| | بر اين عقيده زنده ايم و با آن مى ميريم و روز قيامت با آن محشور مى شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى كنيم و شک به دل راه نمى دهيم و انكار نمى نماييم و ترديد نمى كنيم و از اين قول بر نمى گرديم و پيمان را نمى شكنيم. |
|
| |
|
| <big>پس با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با اميرالمؤمنين على و حسن و حسين و امامان از نسل آنان بيعت كنيد.</big>
| | تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند: حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است. |
|
| |
|
| <big>اين بدان معنى بود كه آنچه در آيه به عنوان «إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه» آمده به عنوان تمثيل اين بيعت به بيعت با خداوند نيست، بلكه با ضميمه بيعت لسانى كه مطرح شد مردم در درجه اول حقيقتاً با خدا بيعت مى كنند و پيمان مى بندند و لذا حضرت مى فرمايد: «بايِعُوا اللَّه ...» .</big>
| | پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان هايمان و زبان هايمان و ضمايرمان و دست هايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم، و خداوند در اين باره از نفس هايمان دگرگونى نبيند. |
|
| |
|
| <big>در درجه دوم مردم با پيامبرصلى الله عليه وآله بر سر اين خواسته اى كه خلاصه ۲۳ سال زحمت آن حضرت است بيعت مى كنند، و در درجه سوم با اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان امام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله، و در درجه چهارم با همه يازده امام بعد از آن حضرت در همان غدير بيعت مى كنند.</big>
| | ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى رسانيم و خدا را بر آن شاهد مى گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى.<big><ref> اسرار غدير: ص ۱۵۸،۱۵۷ بخش ۱۱. </ref></big> |
|
| |
|
| | <big><br /></big> |
|
| |
|
| | '''تحليل اعتقادى سوم''' |
|
| |
|
| <big>'''ب) پيام بيعت الهى غدير'''</big>
| | '''الف) عمق معناى بيعت با خدا در غدير''' |
|
| |
|
| <big>اين تركيب خاص كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در ذيل آيه حاكى از دو جهت مى تواند باشد:</big>
| | اكنون نوبت آن است كه معناى بيعت با خداوند در غدير را بدانيم. در آخرين فرازهاى مربوط به بيعت، پيامبرصلى الله عليه وآله تمام جوانب آن را در يک جمله جمع كرد كه تفسير ملخص ولى كامل عيار آن به حساب آمد و فرمود: |
|
| |
|
| <big>از يک سو اينكه در غدير مردم بايد به همه امامان معتقد شوند و اين به معناى اتحاد سلسله امامت در هدف و فرمايشات ايشان است، و كلام و روش همه امامان براى ما به عنوان يک مجموعه واحد به حساب مى آيد و هيچ فرقى بين راه و گفتار و اهداف امامان عليهم السلام وجود ندارد.</big>
| | پس با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با اميرالمؤمنين على و حسن و حسين و امامان از نسل آنان بيعت كنيد. |
|
| |
|
| <big>از سوى ديگر راه خدا و پيامبر و امامان عليهم السلام يكى بيشتر نيست و صراط مستقيم نزد خدا اسلام است و اسلام واقعى راهى است كه خدا و پيامبر و دوازده امام عليهم السلام راهنما و معرّف آن هستند.</big>
| | اين بدان معنى بود كه آنچه در آيه به عنوان «إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه» آمده به عنوان تمثيل اين بيعت به بيعت با خداوند نيست، بلكه با ضميمه بيعت لسانى كه مطرح شد مردم در درجه اول حقيقتاً با خدا بيعت مى كنند و پيمان مى بندند و لذا حضرت مى فرمايد: «بايِعُوا اللَّه ...» . |
|
| |
|
| <big>بنابراين آنچه خدا مى گويد محمد و على عليهما السلام هم مى گويند، و آنچه على عليه السلام مى گويد يازده امام عليهم السلام از نسل او هم همان را مى گويند. همان گونه كه هر كس با خدا بيعت مى كند با محمد و على عليهما السلام بيعت كرده و هر كه با ايشان بيعت كرده با يازده امام عليهم السلام بعد از او بيعت كرده است. هر گونه تفكيكى در اين ميان انحراف از صراط مستقيم است، و هر راه منحرفى در اسلام زاييده تفكيک بين خدا و پيامبر و دوازده امام عليهم السلام در اعتقاد بوده است.</big>
| | در درجه دوم مردم با پيامبرصلى الله عليه وآله بر سر اين خواسته اى كه خلاصه ۲۳ سال زحمت آن حضرت است بيعت مى كنند، و در درجه سوم با اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان امام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله، و در درجه چهارم با همه يازده امام بعد از آن حضرت در همان غدير بيعت مى كنند. |
|
| |
|
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''ج) دست بالاى خدا در بيعت غدير'''</big>
| | '''ب) پيام بيعت الهى غدير''' |
|
| |
|
| <big>نكته بسيار ظريفى كه در تبيين عملىِ بيعت با خداوند نهفته جمله «يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» در آيه است. بيعت كننده غدير در واقع مى پذيرد كه تحت اختيار بيعت شونده باشد، و اين فقط درباره خداوند و پيامبر و معصومين عليهم السلام ممكن است كه ولايت مطلقه و صاحب اختيارى تمام عيار مردم با ايشان است.</big>
| | اين تركيب خاص كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در ذيل آيه حاكى از دو جهت مى تواند باشد: |
|
| |
|
| <big>وقتى دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است اين به معناى قرار گرفتن همه آنان تحت اختيار و فرمان الهى است، و اين بيعت به معناى پذيرفتن چنان ولايتى بود.</big>
| | از يک سو اينكه در غدير مردم بايد به همه امامان معتقد شوند و اين به معناى اتحاد سلسله امامت در هدف و فرمايشات ايشان است، و كلام و روش همه امامان براى ما به عنوان يک مجموعه واحد به حساب مى آيد و هيچ فرقى بين راه و گفتار و اهداف امامان عليهم السلام وجود ندارد. |
|
| |
|
| <big>لذا در كيفيت بيعت نيز اين مسئله مراعات شد كه دست بيعت كنندگان زير دست پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام قرار بگيرد. حديثى از امام رضا عليه السلام به جزئيات اين مطلب اشاره مى كند:</big>
| | از سوى ديگر راه خدا و پيامبر و امامان عليهم السلام يكى بيشتر نيست و صراط مستقيم نزد خدا اسلام است و اسلام واقعى راهى است كه خدا و پيامبر و دوازده امام عليهم السلام راهنما و معرّف آن هستند. |
|
| |
|
| <big>هنگامى كه آن حضرت را به بيعت براى ولايت عهدى وادار كردند و حضرت در مقامى نشست كه مردم با ايشان بيعت كنند، طبق ساير بيعت ها دست خود را دراز نكردند تا از سمت راست با بيعت كننده دست دهند؛ بلكه دست خود را بالا مى گرفتند به طورى كه پشت دستشان به طرف صورت خود و كف دستشان رو به مردم بود. آنگاه كه كسى براى بيعت جلو مى آمد حضرت از بالا دست خود را پايين مى آوردند و كف دست بيعت كننده از پايين در دست حضرت قرار مى گرفت و دست حضرت روى دست او بود. وقتى مأمون به اين كيفيت خاص از بيعت اعتراض كرد امام رضاعليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله اين گونه بيعت مى فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۴۹ ص ۱۴۶. روضة الواعظين: ص ۲۲۶. الارشاد (شيخ مفيد) : ج ۲ ص ۲۶۱. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۴. اعلام الورى: ص ۳۳۴. </ref></big>
| | بنابراين آنچه خدا مى گويد محمد و على عليهما السلام هم مى گويند، و آنچه على عليه السلام مى گويد يازده امام عليهم السلام از نسل او هم همان را مى گويند. همان گونه كه هر كس با خدا بيعت مى كند با محمد و على عليهما السلام بيعت كرده و هر كه با ايشان بيعت كرده با يازده امام عليهم السلام بعد از او بيعت كرده است. هر گونه تفكيكى در اين ميان انحراف از صراط مستقيم است، و هر راه منحرفى در اسلام زاييده تفكيک بين خدا و پيامبر و دوازده امام عليهم السلام در اعتقاد بوده است. |
|
| |
|
| | <big><br /></big> |
|
| |
|
| | '''ج) دست بالاى خدا در بيعت غدير''' |
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى چهارم'''</big>
| | نكته بسيار ظريفى كه در تبيين عملىِ بيعت با خداوند نهفته جمله «يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» در آيه است. بيعت كننده غدير در واقع مى پذيرد كه تحت اختيار بيعت شونده باشد، و اين فقط درباره خداوند و پيامبر و معصومين عليهم السلام ممكن است كه ولايت مطلقه و صاحب اختيارى تمام عيار مردم با ايشان است. |
|
| |
|
| <big>'''الف) بيعت الهىِ غدير و بيعت شيطانىِ سقيفه'''</big>
| | وقتى دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است اين به معناى قرار گرفتن همه آنان تحت اختيار و فرمان الهى است، و اين بيعت به معناى پذيرفتن چنان ولايتى بود. |
|
| |
|
| <big>جا دارد با سابقه اى كه از مفهوم و كيفيت بيعت در اسلام دريافتيم، مقايسه اى بين بيعت الهىِ غدير و بيعت سقيفه را نشان دهيم تا معلوم شود مسير اسلام از كدام شفافيت به كدام تاريكى فرو رفت.</big>
| | لذا در كيفيت بيعت نيز اين مسئله مراعات شد كه دست بيعت كنندگان زير دست پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام قرار بگيرد. حديثى از امام رضا عليه السلام به جزئيات اين مطلب اشاره مى كند: |
|
| |
|
| <big>دو بيعت در تاريخ اسلام در برابر يكديگر قرار گرفت كه هر يک مسيرى بر ضدّ ديگرى داشت: بيعت غدير و بيعت سقيفه، و همان مردمى كه در غدير بيعت كرده بودند تن به بيعت سقيفه دادند. اين جرم نابخشودنى بود كه امتى را گمراه كرد و ادامه آن تا امروز و فرداهاى اسلام آثار سوء خود را بر جاى گذاشته و مى گذارد.</big>
| | هنگامى كه آن حضرت را به بيعت براى ولايت عهدى وادار كردند و حضرت در مقامى نشست كه مردم با ايشان بيعت كنند، طبق ساير بيعت ها دست خود را دراز نكردند تا از سمت راست با بيعت كننده دست دهند؛ بلكه دست خود را بالا مى گرفتند به طورى كه پشت دستشان به طرف صورت خود و كف دستشان رو به مردم بود. آنگاه كه كسى براى بيعت جلو مى آمد حضرت از بالا دست خود را پايين مى آوردند و كف دست بيعت كننده از پايين در دست حضرت قرار مى گرفت و دست حضرت روى دست او بود. وقتى مأمون به اين كيفيت خاص از بيعت اعتراض كرد امام رضاعليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله اين گونه بيعت مى فرمود.<big><ref>بحار الانوار: ج ۴۹ ص ۱۴۶. روضة الواعظين: ص ۲۲۶. الارشاد (شيخ مفيد) : ج ۲ ص ۲۶۱. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۴. اعلام الورى: ص ۳۳۴. </ref></big> |
|
| |
|
| <big>اين جرم از آن جهت نابخشودنى است كه بيعت با خدا در غدير را با بيعت سقيفه شكستند، و اين در حالى بود كه نه تنها فضاى شيطانى بر سقيفه حاكم بود بلكه ابليس شخصاً در آنجا حضور يافت و بيعت بر ضد على بن ابى طالب عليه السلام را [[افتتاح]] كرد!!</big> | | <big><br /></big> |
|
| |
|
| | '''تحليل اعتقادى چهارم''' |
|
| |
|
| | '''الف) بيعت الهىِ غدير و بيعت شيطانىِ سقيفه''' |
|
| |
|
| <big>'''ب) سند شيطانى بودن سقيفه'''</big>
| | جا دارد با سابقه اى كه از مفهوم و كيفيت بیعت در [[اسلام]] دريافتيم، مقايسه اى بين بيعت الهىِ غدير و بيعت سقيفه را نشان دهيم تا معلوم شود مسير اسلام از كدام شفافيت به كدام تاريكى فرو رفت. |
|
| |
|
| <big>[[سلمان فارسی]] درگير و دار غصب خلافت سرى به سقيفه و مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله زد و [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را ديد كه بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته و مردم با او به عنوان خلیفه بيعت مى كنند. فوراً نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت در حالى كه آن حضرت مشغول غسل بدن مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله بود و عرضه داشت: ابوبكر هم اكنون بر فراز منبر است و مردم به اين اكتفا نمى كنند كه با يک دست او بيعت كنند بلكه با هر دو دست راست و چپ او بيعت مى كنند!!</big>
| | دو بيعت در تاريخ اسلام در برابر يكديگر قرار گرفت كه هر يک مسيرى بر ضدّ ديگرى داشت: بيعت غدير و بيعت سقيفه، و همان مردمى كه در غدير بيعت كرده بودند تن به بيعت سقيفه دادند. اين جرم نابخشودنى بود كه امتى را گمراه كرد و ادامه آن تا امروز و فرداهاى اسلام آثار سوء خود را بر جاى گذاشته و مى گذارد. |
|
| |
|
| <big>در آن حال اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان، فهميدى اولين كسى كه بر فراز منبر با او بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كرد: در سقيفه بنى ساعده ديدم اول كسى كه با او بيعت كرد مغيرة بن شعبه بود و سپس بشير بن سعيد و ابوعبيده جراح و عمر بن خطاب و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل به ترتيب با او بيعت كردند.</big>
| | اين جرم از آن جهت نابخشودنى است كه بيعت با خدا در غدير را با بيعت سقيفه شكستند، و اين در حالى بود كه نه تنها فضاى شيطانى بر سقيفه حاكم بود بلكه ابليس شخصاً در آنجا حضور يافت و بيعت بر ضد على بن ابى طالب عليه السلام را افتتاح كرد!! |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: درباره اينان از تو سؤال نكردم. اولين كسى كه بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله با او بيعت كرد كه بود؟</big> | | <big><br /></big> |
|
| |
|
| <big>عرض كرد: پيرمرد سالخورده اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده بود و بر پيشانيش جاى سجده بود و پيش از همه پا بر پله منبر گذاشت در حالى كه گريه مى كرد و مى گفت: شكر خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را براى بيعت جلو بيار! ابوبكر دست خود پيش آورد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و سپس گفت: امروز روزى است مثل روز آدم! آنگاه از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.</big>
| | '''ب) سند شيطانى بودن سقيفه''' |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان، او را شناختى؟ سلمان عرض كرد: نه، ولى طرز صحبت او مرا ناراحت كرد؛ گويى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره ياد مى کرد.</big>
| | سلمان فارسی درگير و دار غصب خلافت سرى به سقيفه و مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله زد و [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را ديد كه بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته و مردم با او به عنوان خلیفه بيعت مى كنند. فوراً نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت در حالى كه آن حضرت مشغول غسل بدن مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله بود و عرضه داشت: ابوبكر هم اكنون بر فراز منبر است و مردم به اين اكتفا نمى كنند كه با يک دست او بيعت كنند بلكه با هر دو دست راست و چپ او بيعت مى كنند!! |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: او ابليس لعنه اللَّه است. پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داده كه ابليس و بزرگان اصحابش هنگام منصوب كردن آن حضرت مرا به امر خداوند حاضر بودند كه به مردم اعلام كرد من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم و به آنان دستور داد كه حاضران به غايبان خبر دهند.</big>
| | در آن حال اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان، فهميدى اولين كسى كه بر فراز منبر با او بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كرد: در سقيفه بنى ساعده ديدم اول كسى كه با او بيعت كرد مغيرة بن شعبه بود و سپس بشير بن سعيد و ابوعبيده جراح و عمر بن خطاب و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل به ترتيب با او بيعت كردند. |
|
| |
|
| <big>در آنجا شياطين و مريدان ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفته و از انحرافات مصون شدند، و ديگر نه تو و نه ما به آنان راهى نداريم چرا كه پناه و امام خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس محزون و افسرده از آنان جدا شد.</big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: درباره اينان از تو سؤال نكردم. اولين كسى كه بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله با او بيعت كرد كه بود؟ |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام سپس فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله بعداً به من فرمود: مردم در سقيفه بنى ساعده با ابوبكر بيعت مى كنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما انصار را مغلوب مى نمايند. سپس به مسجد مى آيند و اول كسى كه بر فراز منبر من با او بيعت مى كند ابليس به صورت پيرمرد سالخورده اى است كه جاى سجده بر پيشانى اوست و همين سخنان را خواهد گفت.</big>
| | عرض كرد: پيرمرد سالخورده اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده بود و بر پيشانيش جاى سجده بود و پيش از همه پا بر پله منبر گذاشت در حالى كه گريه مى كرد و مى گفت: شكر خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را براى بيعت جلو بيار! ابوبكر دست خود پيش آورد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و سپس گفت: امروز روزى است مثل روز آدم! آنگاه از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد. |
|
| |
|
| <big>سپس از مسجد بيرون مى رود و ياران و شياطين و بزرگان آنان را جمع مى كند. آنان در برابر او به سجده در مى آيند و مى گويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى!! ابليس مى گويد: كدام امت بعد از پيامبر خود گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان كرديد كه من بر اينان قدرت و راهى ندارم؟! چگونه ديديد كارى را كه با آنان به انجام رساندم و ترک كردند آنچه خدا و رسول به آنان دستور داده بودند كه اطاعت على را نمايند!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۳،۲۶۲. كتاب سليم: ص ۱۴۵،۱۴۴. در حديث ديگرى نيز اين مطلب ذكر شده است. به بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۵۵ ح ۱۳ مراجعه شود.</ref></big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان، او را شناختى؟ سلمان عرض كرد: نه، ولى طرز صحبت او مرا ناراحت كرد؛ گويى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره ياد مى کرد. |
|
| |
|
| | اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: او ابليس لعنه اللَّه است. پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داده كه ابليس و بزرگان اصحابش هنگام منصوب كردن آن حضرت مرا به امر خداوند حاضر بودند كه به مردم اعلام كرد من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم و به آنان دستور داد كه حاضران به غايبان خبر دهند. |
|
| |
|
| | در آنجا شياطين و مريدان ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفته و از انحرافات مصون شدند، و ديگر نه تو و نه ما به آنان راهى نداريم چرا كه پناه و امام خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس محزون و افسرده از آنان جدا شد. |
|
| |
|
| <big>'''ج) اكنون با غدير در برابر سقيفه'''</big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام سپس فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله بعداً به من فرمود: مردم در سقيفه بنى ساعده با ابوبكر بيعت مى كنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما انصار را مغلوب مى نمايند. سپس به مسجد مى آيند و اول كسى كه بر فراز منبر من با او بيعت مى كند ابليس به صورت پيرمرد سالخورده اى است كه جاى سجده بر پيشانى اوست و همين سخنان را خواهد گفت. |
|
| |
|
| <big>اينک مناسب است يک بار ديگر الهى بودن بيعت غدير را در ذهن مرور كنيم:</big> | | سپس از مسجد بيرون مى رود و ياران و شياطين و بزرگان آنان را جمع مى كند. آنان در برابر او به سجده در مى آيند و مى گويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى!! ابليس مى گويد: كدام امت بعد از پيامبر خود گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان كرديد كه من بر اينان قدرت و راهى ندارم؟! چگونه ديديد كارى را كه با آنان به انجام رساندم و ترک كردند آنچه خدا و رسول به آنان دستور داده بودند كه اطاعت على را نمايند!<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۳،۲۶۲. كتاب سليم: ص ۱۴۵،۱۴۴. در حديث ديگرى نيز اين مطلب ذكر شده است. به بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۵۵ ح ۱۳ مراجعه شود.</ref></big> |
|
| |
|
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ» .</big> | | <big><br /></big> |
|
| |
|
| <big>و فرمود: من مأمور شده ام از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم براى پذيرش آنچه از سوى خدا آورده ام.</big>
| | '''ج) اكنون با غدير در برابر سقيفه''' |
|
| |
|
| <big>و نيز فرمود: خداوند عز و جل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم.</big>
| | اينک مناسب است يک بار ديگر الهى بودن بيعت غدير را در ذهن مرور كنيم: |
|
| |
|
| <big>و بعد فرمود: وَ مَنْ بايَعَ فَانَّما يُبايِعُ اللَّه.</big>
| | پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ» . |
|
| |
|
| <big>و در نهايت دستور داد و فرمود: فَبايِعُوا اللَّه.</big>
| | و فرمود: من مأمور شده ام از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم براى پذيرش آنچه از سوى خدا آورده ام. |
|
| |
|
| <big>با اين مقايسه، خدايا تو را سپاسگزاريم كه ما را از دينى كه به دست شيطان پايه گذارى شد رهانيدى و بر بيعت با خود پايدار فرمودى. چگونه از تو تشكر كنيم كه از ميان ظلمات هزار و چهارصد ساله سقيفه، چشمان دل ما را بر انوار مبارک غدير منور ساختى و دستان ناقابل ما را به بيعت با مقام ذوالجلالت و چهارده جانشينت در زمين مشرّف فرمودى؟! هدايتى به خير بزرگ در برابر شر عظيم، كه هرگز از آن باز نخواهيم گشت و به هدايت خود تا ابد افتخار خواهيم كرد.</big>
| | و نيز فرمود: خداوند عز و جل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم. |
| == <big>آيه «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»<ref>زخرف / ۲۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۲۲،۲۲۱.</ref></big> ==
| |
| <big> غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده ميشود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۲۸ سوره زخرف است:</big>
| | و بعد فرمود: وَ مَنْ بايَعَ فَانَّما يُبايِعُ اللَّه. |
|
| |
|
| <big>«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» :</big>
| | و در نهايت دستور داد و فرمود: فَبايِعُوا اللَّه. |
|
| |
|
| <big>«آن را موضوعى باقى در نسل او قرار داد تا شايد باز گردند» .</big> | | با اين مقايسه، خدايا تو را سپاسگزاريم كه ما را از دينى كه به دست شيطان پايه گذارى شد رهانيدى و بر بيعت با خود پايدار فرمودى. چگونه از تو تشكر كنيم كه از ميان ظلمات هزار و چهارصد ساله سقيفه، چشمان دل ما را بر انوار مبارک غدير منور ساختى و دستان ناقابل ما را به بيعت با مقام ذوالجلالت و چهارده جانشينت در زمين مشرّف فرمودى؟! هدايتى به خير بزرگ در برابر شر عظيم، كه هرگز از آن باز نخواهيم گشت و به هدايت خود تا ابد افتخار خواهيم كرد. |
| | == آيه «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»<ref>زخرف / ۲۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۲۲،۲۲۱.</ref>== |
| | غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد. |
|
| |
|
| <big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
| | بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده ميشود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۲۸ سوره زخرف است: |
|
| |
|
| | «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» : |
|
| |
|
| | «آن را موضوعى باقى در نسل او قرار داد تا شايد باز گردند» . |
|
| |
|
| <big>'''متن خطبه غدير'''</big>
| | اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است: |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّه وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً (خ ل: فَانَّها كَلِمَةٌ باقِيَةٌ يَهْلِكُ بِها مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ اللَّه مَنْ وَفى) :</big>
| |
|
| |
|
| <big>اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. (خ ل: ...و امامان از ايشان در دنيا و آخرت بيعت كنيد، چرا كه اين امامت يک مسئله باقى در نسل ايشان است، و خداوند به خاطر آن بيعت شكنان را هلاک مى كند و وفاداران را مورد رحمت خويش قرار مى دهد) .<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱، و پاورقى ۶ از نسخه «و» .</ref></big>
| |
|
| |
|
| | '''متن خطبه غدير''' |
|
| |
|
| | مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّه وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً (خ ل: فَانَّها كَلِمَةٌ باقِيَةٌ يَهْلِكُ بِها مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ اللَّه مَنْ وَفى) : |
|
| |
|
| <big>'''موقعيت تاريخى'''</big> | | اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. (خ ل: ...و امامان از ايشان در دنيا و آخرت بيعت كنيد، چرا كه اين امامت يک مسئله باقى در نسل ايشان است، و خداوند به خاطر آن بيعت شكنان را هلاک مى كند و وفاداران را مورد رحمت خويش قرار مى دهد) .<ref> اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱، و پاورقى ۶ از نسخه «و» .</ref> |
|
| |
|
| <big>در آخرين فرازهاى خطبه غدير كه سخن از بيعت است، پيامبرصلى الله عليه وآله با توجه دادن به اينكه بيعت غدير به معناى بيعت با همه امامان است آن را به عنوان يک دستور درباره بيعت مطرح فرموده، و قسمتى از آيه ۲۸ سوره زخرف را شاهد آورده تا اثبات كند امامت فقط در نسل پيامبر و على عليهما السلام خواهد بود.</big>
| |
|
| |
|
| <big>از آنجا كه يک بار ديگر اين استشهاد و استناد به آيه به صورت صريح ترى در بخش دهم خطبه ذكر شده، در اينجا فقط به صورت اشاره و با تضمين «كَلِمَةً باقِيَةً» در كلام حضرت آمده است.</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| | '''موقعيت تاريخى''' |
|
| |
|
| <big>'''موقعيت قرآنى'''</big>
| | در آخرين فرازهاى خطبه غدير كه سخن از بيعت است، پيامبرصلى الله عليه وآله با توجه دادن به اينكه بيعت غدير به معناى بيعت با همه امامان است آن را به عنوان يک دستور درباره بيعت مطرح فرموده، و قسمتى از آيه ۲۸ سوره زخرف را شاهد آورده تا اثبات كند امامت فقط در نسل پيامبر و على عليهما السلام خواهد بود. |
|
| |
|
| <big>اين آيه در قرآن ذيل سخنان حضرت ابراهيم عليه السلام درباره توحيد قرار دارد كه از آيه ۲۶ آغاز مى شود: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ ...» : «حضرت ابراهيم به پدرش و قومش گفت:</big>
| | از آنجا كه يک بار ديگر اين استشهاد و استناد به آيه به صورت صريح ترى در بخش دهم خطبه ذكر شده، در اينجا فقط به صورت اشاره و با تضمين «كَلِمَةً باقِيَةً» در كلام حضرت آمده است. |
|
| |
|
| <big>من از آنچه شما مى پرستيد بيزارم، مگر آن كه فطرت مرا به وجود آورده كه او به زودى مرا هدايت مى كند» . پس از پايان سخنان حضرت ابراهيم عليه السلام، خداوند مى فرمايد: «ما آن را كلمه باقى در نسل او قرار داديم» .</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| | '''موقعيت قرآنى''' |
|
| |
|
| <big>'''تحليل اعتقادى: امامت نسل ابراهيم در ائمه عليهم السلام'''</big>
| | اين آيه در قرآن ذيل سخنان حضرت ابراهيم عليه السلام درباره توحيد قرار دارد كه از آيه ۲۶ آغاز مى شود: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ ...» : «حضرت ابراهيم به پدرش و قومش گفت: |
|
| |
|
| <big>آنچه به عنوان تفسير آيه در خطبه غدير آمده اين است كه مراد از ضمير «ها» در كلمه «وَ جَعَلَها» را «امامت» قرار داده و منظور از «عَقِبِهِ» يعنى نسل حضرت ابراهيم عليه السلام را كه امامت در آنان باقى است «دوازده امام عليهم السلام» معرفى فرموده است.</big>
| | من از آنچه شما مى پرستيد بيزارم، مگر آن كه فطرت مرا به وجود آورده كه او به زودى مرا هدايت مى كند» . پس از پايان سخنان حضرت ابراهيم عليه السلام، خداوند مى فرمايد: «ما آن را كلمه باقى در نسل او قرار داديم» . |
|
| |
|
| <big>آنچه در خطبه غدير به صورت تفسير ضمنى آمده در احاديث بسيارى از پيامبر و ائمه عليهم السلام نيز وارد شده است. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند تبارک و تعالى امامت را در نسل حسين عليه السلام قرار داد، و اين همان كلام خداى عز و جل است كه مى فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ» .<ref> بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۳۱ ح ۱۹۱.</ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام همين آيه را قرائت نموده فرمود: پيامبر نسل حضرت ابراهيم بود، و ما اهل بيت نسل حضرت ابراهيم و نسل محمديم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۷۹ ح ۱۱.</ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>امام صادق عليه السلام درباره اين آيه فرمود: منظور امامت است كه خداوند آن را تا روز قيامت در نسل حسين عليه السلام باقى گذارده است.<ref> بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۶۰ ح ۲۵.</ref></big>
| | '''تحليل اعتقادى: امامت نسل ابراهيم در ائمه عليهم السلام''' |
|
| |
|
| == <big>اتمام حجت با بيعت غدير<ref> چهارده قرن با غدير: ص ۶۱،۳۳ . اسرار غدير:۲۶۳-۲۷۲.</ref></big> ==
| | آنچه به عنوان تفسير آيه در خطبه غدير آمده اين است كه مراد از ضمير «ها» در كلمه «وَ جَعَلَها» را «امامت» قرار داده و منظور از «عَقِبِهِ» يعنى نسل حضرت ابراهيم عليه السلام را كه امامت در آنان باقى است «دوازده امام عليهم السلام» معرفى فرموده است. |
| <big> اميرالمؤمنين عليه السلام درباره اينكه پس از بيعت غدير هر كوتاهى از سوى مردم به عهده خودشان است، فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله به من وصيت كرد و فرمود: يا على، اگر گروهى يافتى كه با آنان بجنگى حق خود را طلب كن، وگرنه در خانه ات بنشين چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفته ام كه تو وصى و خليفه من و صاحب اختيار مردم نسبت به خودشان هستى. مَثَل تو مثل بيت اللَّه الحرام است. مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى.<ref> اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref></big>
| |
|
| |
|
| == <big>ارزش و پشتوانه بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۶.</ref></big> ==
| | آنچه در خطبه غدير به صورت تفسير ضمنى آمده در احاديث بسيارى از پيامبر و ائمه عليهم السلام نيز وارد شده است. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند تبارک و تعالى امامت را در نسل حسين عليه السلام قرار داد، و اين همان كلام خداى عز و جل است كه مى فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ» .<ref> بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۳۱ ح ۱۹۱.</ref> |
| <big> همانطور كه تمام احكام و مسائلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى كند كه اتصال به خداوند داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد، بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله در اين مورد تأكيد خاصى داشتند كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكمِ بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را فرمودند:</big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام همين آيه را قرائت نموده فرمود: پيامبر نسل حضرت ابراهيم بود، و ما اهل بيت نسل حضرت ابراهيم و نسل محمديم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۷۹ ح ۱۱.</ref> |
|
| |
|
| # <big>اين بيعت از جانبِ خداوند و به امر اوست.</big>
| | امام صادق عليه السلام درباره اين آيه فرمود: منظور امامت است كه خداوند آن را تا روز قيامت در نسل حسين عليه السلام باقى گذارده است.<big><ref> بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۶۰ ح ۲۵.</ref></big> |
| # <big>آنان كه اين بيعت را انجام مى دهند در واقع با خدا بيعت مى كنند.</big>
| |
| # <big>من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است.</big>
| |
| # <big>با خداوند بيعت كنيد، و با من و على و حسن و حسين و امامان بيعت كنيد.</big>
| |
| # <big>آنان كه در بيعت نمودن با او از يكديگر سبقت بگيرند رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.</big>
| |
| # <big>هركس اين بيعت را بشكند بر ضرر خود كار كرده، و هر كس به آنچه با خدا عهد كرده وفا كند خداوند به او اجر عظيم عنايت فرمايد.</big>
| |
|
| |
|
| ==<big>اشتهار غدير به خاطر مراسم سه روزه بيعت<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۷۹،۱۷۸.</ref></big>== | | == اتمام حجت با بيعت غدير<ref> چهارده قرن با غدير: ص ۶۱،۳۳ . اسرار غدير:۲۶۳-۲۷۲.</ref>== |
| <big> مراسم غدير كه نه يک ساعت و نه نيمروز و نه يک روز، بلكه سه روز به طول انجاميده و اين طولانى شدن هيچ دليلى جز بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى نداشته، آن را به صورت يكى از مشهورترين وقايع تاريخ در آورده است.</big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام درباره اينكه پس از بيعت غدير هر كوتاهى از سوى مردم به عهده خودشان است، فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله به من وصيت كرد و فرمود: يا على، اگر گروهى يافتى كه با آنان بجنگى حق خود را طلب كن، وگرنه در خانه ات بنشين چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفته ام كه تو وصى و خليفه من و صاحب اختيار مردم نسبت به خودشان هستى. مَثَل تو مثل بيت اللَّه الحرام است. مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى.<ref> اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref> |
|
| |
|
| <big>با در نظر گرفتن اينكه بدون بيعت هم مى شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با اميرالمؤمنين عليه السلام و توقف در بيابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم مى زند.</big> | | == ارزش و پشتوانه بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۶.</ref>== |
| | همانطور كه تمام احكام و مسائلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى كند كه اتصال به خداوند داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد، بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد. |
|
| |
|
| <big>اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى شود. برنامه تبريک مردم كه حتى عمر بن خطاب «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلى» گفت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref> و بستن عمامه پيامبرصلى الله عليه وآله بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.</ref> و شعر حَسّان بن ثابت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref>و ظهور جبرئيل در غدير<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۶،۸۵.</ref> و نوشتن سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه وآله<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱.</ref> و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۰ - ۳۲۳ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶،۱۷۳،۱۶۶،۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۰-۴۲ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل (شاذان) : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص ۵۰۵،۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب الدين: ص ۸۳ . العمدة (ابن بطريق) : ص ۱۰۱. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۶۷-۲۷۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير الثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶،۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير (ابن جوزى) : ج ۴ ص ۱۰. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح ۴۷ و ج ۸ (الروضة) ص ۵۷ ح ۱۸. </ref>، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۹،۲۰۵،۲۰۳،۱۹۵،۱۹۴،۱۳۶،۱۳۴،۶۵،۶۰،۴۲. بحار الانوار ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰ و ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸.</ref></big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله در اين مورد تأكيد خاصى داشتند كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكمِ بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را فرمودند: |
|
| |
|
| == <big>اعلان مراسم بيعت غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref></big><big> </big> ==
| | # اين بيعت از جانبِ خداوند و به امر اوست. |
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:</big>
| | # آنان كه اين بيعت را انجام مى دهند در واقع با خدا بيعت مى كنند. |
| | # من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است. |
| | # با خداوند بيعت كنيد، و با من و على و حسن و حسين و امامان بيعت كنيد. |
| | # آنان كه در بيعت نمودن با او از يكديگر سبقت بگيرند رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود. |
| | # هركس اين بيعت را بشكند بر ضرر خود كار كرده، و هر كس به آنچه با خدا عهد كرده وفا كند خداوند به او اجر عظيم عنايت فرمايد. |
|
| |
|
| <big>پس از پايان خطبه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله دستور حركت نداد و فرمود كه بايد در غدير بمانند، ولى هنوز مردم حاضر در غدير نمى دانستند براى چه بايد سه روز در غدير بمانند! اگر منظور ابلاغ ولايت على عليه السلام بود و در سخنرانى يک ساعته همه جوانب آن به خوبى تعيين مى شد، جا داشت با پايان خطابه حركت كنند تا پس از سفر يک ماهه حج زودتر به شهر و ديار خود برسند.</big> | | ==اشتهار غدير به خاطر مراسم سه روزه بيعت<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۷۹،۱۷۸.</ref>== |
| | مراسم غدير كه نه يک ساعت و نه نيمروز و نه يک روز، بلكه سه روز به طول انجاميده و اين طولانى شدن هيچ دليلى جز بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى نداشته، آن را به صورت يكى از مشهورترين وقايع تاريخ در آورده است. |
|
| |
|
| <big>در لحظاتى كه سخنرانِ غدير مطالب مربوط به ولايت را كاملاً تبيين كرده بود، اعلاميه خود را درباره توقف سه روزه با اعلان بيعت عمومى صادر كرد. به قدرى براى مردم عجيب و جالب بود آنگاه كه دانستند بايد تمام جمعيت صد و بيست هزار نفرى به صورت فرد فرد ابتدا با پيامبرصلى الله عليه وآله و سپس با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كنند.</big>
| | با در نظر گرفتن اينكه بدون بيعت هم مى شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با اميرالمؤمنين عليه السلام و توقف در بيابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم مى زند. |
|
| |
|
| <big>چه مراسم زيبايى كه تا آن روز به اين صورت نه ديده و نه شنيده بودند. احساس مردم آن بود كه آن روز هر چه مى شنوند از گونه اى متفاوت همراه با برنامه هاى بى سابقه است.</big>
| | اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى شود. برنامه تبريک مردم كه حتى عمر بن خطاب «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلى» گفت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref> و بستن عمامه پيامبرصلى الله عليه وآله بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.</ref> و شعر حَسّان بن ثابت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref>و ظهور جبرئيل در غدير<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۶،۸۵.</ref> و نوشتن سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه وآله<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱.</ref> و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۰ - ۳۲۳ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶،۱۷۳،۱۶۶،۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۰-۴۲ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل (شاذان) : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص ۵۰۵،۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب الدين: ص ۸۳ . العمدة (ابن بطريق) : ص ۱۰۱. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۶۷-۲۷۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير الثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶،۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير (ابن جوزى) : ج ۴ ص ۱۰. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح ۴۷ و ج ۸ (الروضة) ص ۵۷ ح ۱۸. </ref>، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است.<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۹،۲۰۵،۲۰۳،۱۹۵،۱۹۴،۱۳۶،۱۳۴،۶۵،۶۰،۴۲. بحار الانوار ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰ و ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸.</ref></big> |
|
| |
|
| == <big>امر الهى بر بيعت<ref> سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۲۳-۲۳۱. </ref></big> == | | == اعلان مراسم بيعت غدير<big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref> </big> == |
| <big> پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير و پس از بيان حج و نماز و زكات، اشاره داشت كه براى ولايت دوازده امام عليهم السلام از شما بيعت مى گيرم، آن هم به امر الهى:</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود: |
|
| |
|
| <big>اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَهُما وَ اُعَرِّفَهُما؛ فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ اَنْهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ اِمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىُّ اِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضى:</big>
| | پس از پايان خطبه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله دستور حركت نداد و فرمود كه بايد در غدير بمانند، ولى هنوز مردم حاضر در غدير نمى دانستند براى چه بايد سه روز در غدير بمانند! اگر منظور ابلاغ ولايت على عليه السلام بود و در سخنرانى يک ساعته همه جوانب آن به خوبى تعيين مى شد، جا داشت با پايان خطابه حركت كنند تا پس از سفر يک ماهه حج زودتر به شهر و ديار خود برسند. |
|
| |
|
| <big>بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يک مجلس به همه حلال ها دستور دهم و از همه حرام ها نهى كنم. پس مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده ام كه آنان از نسل من و اويند، و آن موضوع امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.</big>
| | در لحظاتى كه سخنرانِ غدير مطالب مربوط به ولايت را كاملاً تبيين كرده بود، اعلاميه خود را درباره توقف سه روزه با اعلان بيعت عمومى صادر كرد. به قدرى براى مردم عجيب و جالب بود آنگاه كه دانستند بايد تمام جمعيت صد و بيست هزار نفرى به صورت فرد فرد ابتدا با پيامبرصلى الله عليه وآله و سپس با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كنند. |
|
| |
|
| == <big>امر نبوى بر بيعت<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۸.</ref></big> ==
| | چه مراسم زيبايى كه تا آن روز به اين صورت نه ديده و نه شنيده بودند. احساس مردم آن بود كه آن روز هر چه مى شنوند از گونه اى متفاوت همراه با برنامه هاى بى سابقه است. |
| <big> در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبر صلى الله عليه و آله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست» .</big>
| |
|
| |
|
| <big>آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند» .</big> | | == امر الهى بر بيعت<ref> سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۲۳-۲۳۱. </ref>== |
| | پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير و پس از بيان حج و نماز و زكات، اشاره داشت كه براى ولايت دوازده امام عليهم السلام از شما بيعت مى گيرم، آن هم به امر الهى: |
|
| |
|
| == <big>بلال حبشى و بيعت نكردن با ابوبكر<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۲،۳۵۱. </ref></big> ==
| | اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَهُما وَ اُعَرِّفَهُما؛ فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ اَنْهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ اِمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىُّ اِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضى: |
| <big> در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى - قرآنى به حساب آورد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير - آن هم از لسان پيامبر معظم صلى الله عليه وآله - بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه گر مى سازد.</big>
| | بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يک مجلس به همه حلال ها دستور دهم و از همه حرام ها نهى كنم. پس مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده ام كه آنان از نسل من و اويند، و آن موضوع امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند. |
|
| |
|
| <big>با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها [[اتمام حجت]] هاى قرآنىِ بلال است:</big> | | == امر نبوى بر بيعت<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۸.</ref>== |
| | در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبر صلى الله عليه و آله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست» . |
|
| |
|
| <big>«لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اجازه بيعت با سقيفه را نمى دهد<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴.</ref>:</big>
| | آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند» . |
|
| |
|
| <big>بلال مؤذن پيامبر صلى الله عليه وآله از كسانى بود كه با ابوبكر بيعت نكرد. از سوى ديگر ابوبكر در زمان پيامبر صلى الله عليه وآله بلال را كه غلام بود خريد و آزاد كرد. عمر از اين بهانه استفاده كرد و روزى گريبان بلال را گرفت و گفت: اى بلال، اين جزاى ابوبكر است كه تو را آزاد كرده، و تو نمى آيى با او بيعت كنى!</big>
| | == بلال حبشى و بيعت نكردن با ابوبكر<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۲،۳۵۱. </ref>== |
| | در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى - قرآنى به حساب آورد. |
|
| |
|
| <big>اكنون نوبت اتمام حجتى عظيم و جاودانى بود تا هم غاصب خلافت و هم نسل هايى كه اين ماجرا را مى شنوند، حجت و برهان مؤذن پيامبرشان را بدانند. او با استناد به يک آيه قرآن كه اجازه تقدم بر خدا و رسول را به مؤمنان نمى دهد، اعتقاد خود را بيان كرد.</big>
| | به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير - آن هم از لسان پيامبر معظم صلى الله عليه وآله - بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه گر مى سازد. |
|
| |
|
| <big>بلال گفت: اگر ابوبكر مرا به خاطر خدا آزاد كرده، مرا به خاطر همان خدا به حال خودم رها كند، و اگر مرا براى غير خدا آزاد كرده و به خاطر خودش آزاد نموده حرف تو را بايد عمل كرد! اما بيعت با ابوبكر، من بيعت نخواهم كرد با كسى كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را خليفه قرار نداده و او را مقدم نداشته است. خداوند تعالى مى فرمايد:</big>
| | با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها [[اتمام حجت]] هاى قرآنىِ بلال است: |
|
| |
|
| <big>«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»<ref>حجرات / ۱.</ref>: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا و پيامبرش جلوتر نرويد» .</big>
| | «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اجازه بيعت با سقيفه را نمى دهد<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴.</ref>: |
|
| |
|
| <big>اى عمر، تو خوب مى دانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى پسرعمويش پيمانى بست كه تا قيامت بر گردن ماست. آن حضرت او را در روز غدير خم مولى و صاحب اختيار ما قرار داد. چه كسى جرئت دارد در برابر صاحب اختيار خود با ديگرى بيعت كند؟!</big>
| | بلال مؤذن پيامبر صلى الله عليه وآله از كسانى بود كه با ابوبكر بيعت نكرد. از سوى ديگر ابوبكر در زمان پيامبر صلى الله عليه وآله بلال را كه غلام بود خريد و آزاد كرد. عمر از اين بهانه استفاده كرد و روزى گريبان بلال را گرفت و گفت: اى بلال، اين جزاى ابوبكر است كه تو را آزاد كرده، و تو نمى آيى با او بيعت كنى! |
|
| |
|
| <big>عمر گفت: اگر بيعت نمى كنى با ما زندگى مكن! نه طرفدار ما باش و نه مخالف ما ! بلال هم مجبور شد به خاطر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از مدينه بيرون رود و در جاى ديگرى زندگى كند!</big>
| | اكنون نوبت اتمام حجتى عظيم و جاودانى بود تا هم غاصب خلافت و هم نسل هايى كه اين ماجرا را مى شنوند، حجت و برهان مؤذن پيامبرشان را بدانند. او با استناد به يک آيه قرآن كه اجازه تقدم بر خدا و رسول را به مؤمنان نمى دهد، اعتقاد خود را بيان كرد. |
|
| |
|
| == <big>بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين عليه السلام<ref> اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</ref></big> ==
| | بلال گفت: اگر ابوبكر مرا به خاطر خدا آزاد كرده، مرا به خاطر همان خدا به حال خودم رها كند، و اگر مرا براى غير خدا آزاد كرده و به خاطر خودش آزاد نموده حرف تو را بايد عمل كرد! اما بيعت با ابوبكر، من بيعت نخواهم كرد با كسى كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را خليفه قرار نداده و او را مقدم نداشته است. خداوند تعالى مى فرمايد: |
| <big> در ماجراى غصب خلافت و بردن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، او تا چشمش به على عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref></big>
| |
|
| |
|
| == <big>بيعت اجبارى اميرالمؤمنين عليه السلام با ابوبكر<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۱،۲۰۰،۱۸۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۴،۵۳،۹ . غدير از زبان مولى: ص ۳۶،۳۵،۳۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۸۳ و ج ۲ ص ۲۶۴،۲۶۲. چهارده قرن با غدير: ص ۴۲،۴۱. اسرار غدير: ۲۶۳-۲۷۲.</ref></big> ==
| | «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»<ref>حجرات / ۱.</ref>: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا و پيامبرش جلوتر نرويد» . |
| <big> فراموش كردن روز غدير و سپس غصب كردن خلافت و آنگاه تراشيدن بهانه هاى واهى براى اين اقدام تعجب دارد، ولى از همه عجيب تر آن است كه على بن ابى طالب عليه السلام را كه اميرمؤمنان است و همه بايد با او بيعت كنند براى بيعت با كسى ببرند كه قبلاً با او بيعت كرده و اكنون به او مى گويد: «بايد با من بيعت كنى» ! آيا نبايد انگشت حيرت به دندان گزيد؟</big>
| |
|
| |
|
| <big>آن حضرت اين منظره را چنين ترسيم فرموده است:</big>
| | اى عمر، تو خوب مى دانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى پسرعمويش پيمانى بست كه تا قيامت بر گردن ماست. آن حضرت او را در روز غدير خم مولى و صاحب اختيار ما قرار داد. چه كسى جرئت دارد در برابر صاحب اختيار خود با ديگرى بيعت كند؟! |
|
| |
|
| <big>ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره اى از قرآن نازل شده است.<ref>الامالى: ج ۲ ص ۱۸۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big>
| | عمر گفت: اگر بيعت نمى كنى با ما زندگى مكن! نه طرفدار ما باش و نه مخالف ما ! بلال هم مجبور شد به خاطر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از مدينه بيرون رود و در جاى ديگرى زندگى كند! |
|
| |
|
| <big>گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى طالب عليه السلام صاحب اختيار مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟! اما خنده آور آن است كه ابوبكر بگويد: «من صاحب اختيار مردم هستم» ! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟</big> | | == بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين عليه السلام<big><ref> اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</ref></big> == |
| | <big> </big> در ماجراى غصب خلافت و بردن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، او تا چشمش به على عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref> |
|
| |
|
| <big>و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدير از ابوبكر بپرسد:</big> | | == بيعت اجبارى اميرالمؤمنين عليه السلام با ابوبكر<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۱،۲۰۰،۱۸۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۴،۵۳،۹ . غدير از زبان مولى: ص ۳۶،۳۵،۳۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۸۳ و ج ۲ ص ۲۶۴،۲۶۲. چهارده قرن با غدير: ص ۴۲،۴۱. اسرار غدير: ۲۶۳-۲۷۲.</ref>== |
| | فراموش كردن روز غدير و سپس غصب كردن خلافت و آنگاه تراشيدن بهانه هاى واهى براى اين اقدام تعجب دارد، ولى از همه عجيب تر آن است كه على بن ابى طالب عليه السلام را كه اميرمؤمنان است و همه بايد با او بيعت كنند براى بيعت با كسى ببرند كه قبلاً با او بيعت كرده و اكنون به او مى گويد: «بايد با من بيعت كنى» ! آيا نبايد انگشت حيرت به دندان گزيد؟ |
|
| |
|
| <big>تو را به خدا قسم مى دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير هستم يا تو؟!<ref>الخصال: ص ۵۴۸ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸ . </ref></big>
| | آن حضرت اين منظره را چنين ترسيم فرموده است: |
|
| |
|
| <big>چند روزى از ماجراى سقيفه و غصب خلافت نگذشته بود كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!</big>
| | ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره اى از قرآن نازل شده است.<ref>الامالى: ج ۲ ص ۱۸۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى شمار خلافت براى من تعيين نشد؟</big>
| | گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى طالب عليه السلام صاحب اختيار مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟! اما خنده آور آن است كه ابوبكر بگويد: «من صاحب اختيار مردم هستم» ! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟ |
|
| |
|
| <big>غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن صحيفه ملعونه دوم آن را ثبت كردند. مى بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت دادند به ميان آوردند. مردم بى خبر از نقشه هاى پنهان با مسئله اى جديد روبرو شده بودند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.</big>
| | و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدير از ابوبكر بپرسد: |
|
| |
|
| <big>مى توان گفت: تماشايى ترين سخن اميرالمؤمنين عليه السلام درباره غدير آنجا بود كه او را براى بيعت اجبارى آورده بودند و زير شمشيرهاى آخته اى كه بر سر او گرفته بودند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى فرمود:</big>
| | تو را به خدا قسم مى دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير هستم يا تو؟!<ref>الخصال: ص ۵۴۸ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸ . </ref> |
|
| |
|
| <big>ابان بن ابى عيّاش از سليم بن قيس نقل مى كند كه گفت: از سلمان فارسى شنيدم كه درباره ماجراهاى سقيفه مى گفت:</big>
| | چند روزى از ماجراى سقيفه و غصب خلافت نگذشته بود كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!! |
|
| |
|
| <big>على عليه السلام را براى بيعت بردند در حالى كه به شدت او را مى كشيدند، تا آنكه نزد ابوبكر رسانيدند. اين در حالى بود كه عمر بالاى سر ابوبكر با شمشير ايستاده بود، و خالد بن وليد و ابوعبيدة بن جراح و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل و مغيرة بن شعبة و اسيد بن حضير و بشير بن سعيد و ساير مردم اطراف ابوبكر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.</big>
| | در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى شمار خلافت براى من تعيين نشد؟ |
|
| |
|
| <big>سلمان مى گويد: على عليه السلام را نزد ابوبكر رساندند در حالى كه مى فرمود:</big>
| | غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن صحيفه ملعونه دوم آن را ثبت كردند. مى بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت دادند به ميان آوردند. مردم بى خبر از نقشه هاى پنهان با مسئله اى جديد روبرو شده بودند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود. |
|
| |
|
| <big>به خدا قسم، اگر شمشيرم در دستم قرار مى گرفت مى دانستيد كه هرگز به اين كار دست نمى يابيد. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى كنم، و اگر چهل نفر برايم ممكن مى شد جمعيت شما را متفرق مى ساختم، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بيعت كردند و سپس مرا خوار نمودند.</big>
| | مى توان گفت: تماشايى ترين سخن اميرالمؤمنين عليه السلام درباره غدير آنجا بود كه او را براى بيعت اجبارى آورده بودند و زير شمشيرهاى آخته اى كه بر سر او گرفته بودند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى فرمود: |
|
| |
|
| <big>ابوبكر تا چشمش به على عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر با من بيعت نكردى؟</big>
| | ابان بن ابى عيّاش از سليم بن قيس نقل مى كند كه گفت: از سلمان فارسى شنيدم كه درباره ماجراهاى سقيفه مى گفت: |
|
| |
|
| <big>وقتى على عليه السلام را نزد ابوبكر رسانيدند، عمر به صورت اهانت آميز گفت: بيعت كن و اين اباطيل را رها كن! على عليه السلام فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهيد كرد؟ گفتند: تو را با ذلت و خوارى مى كشيم!</big>
| | على عليه السلام را براى بيعت بردند در حالى كه به شدت او را مى كشيدند، تا آنكه نزد ابوبكر رسانيدند. اين در حالى بود كه عمر بالاى سر ابوبكر با شمشير ايستاده بود، و خالد بن وليد و ابوعبيدة بن جراح و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل و مغيرة بن شعبة و اسيد بن حضير و بشير بن سعيد و ساير مردم اطراف ابوبكر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود. |
|
| |
|
| <big>حضرت رو به آنان كرد و فرمود: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه آن مطالب را مى فرمود، و در جنگ تبوک آن مطالب را مى فرمود؟<ref>منظور از سخن حضرت در روز غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه» است، و مراد از كلام آن حضرت در جنگ تبوک «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى» است.</ref></big>
| | سلمان مى گويد: على عليه السلام را نزد ابوبكر رساندند در حالى كه مى فرمود: |
|
| |
|
| <big>سپس على عليه السلام از آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد. و مردم درباره همه آنها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.</big>
| | به خدا قسم، اگر شمشيرم در دستم قرار مى گرفت مى دانستيد كه هرگز به اين كار دست نمى يابيد. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى كنم، و اگر چهل نفر برايم ممكن مى شد جمعيت شما را متفرق مى ساختم، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بيعت كردند و سپس مرا خوار نمودند. |
|
| |
|
| <big>ابوبكر ترسيد مردم على عليه السلام را يارى كنند و مانع او شوند. اين بود كه پيش دستى كرد و (خطاب به حضرت) گفت: آنچه گفتى حق است كه با گوش خود شنيده ايم و فهميده ايم و قلب هايمان آن را در خود جاى داده است، ولى بعد از آن من از پيامبر شنيدم كه مى گفت: «إن اللَّه لا يجمع لنا النبوة و الخلافة» : «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند ما را انتخاب كرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده است. و خداوند براى ما اهل بيت نبوت و خلافت را جمع نخواهد كرد» .</big>
| | ابوبكر تا چشمش به على عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر با من بيعت نكردى؟ |
|
| |
|
| <big>على عليه السلام فرمود: آيا كسى از اصحاب پيامبر هست كه با تو در اين مطلب حضور داشته؟ عمر گفت: خليفه پيامبر راست مى گويد. من هم از پيامبر شنيدم همانطور كه ابوبكر گفت. ابوعبيده و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست مى گويد، ما اين مطلب را از پيامبر شنيديم.</big>
| | وقتى على عليه السلام را نزد ابوبكر رسانيدند، عمر به صورت اهانت آميز گفت: بيعت كن و اين اباطيل را رها كن! على عليه السلام فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهيد كرد؟ گفتند: تو را با ذلت و خوارى مى كشيم! |
|
| |
|
| <big>على عليه السلام به آنان فرمود: وفا كرديد به صحيفه ملعونه اى كه در كعبه بر آن هم پيمان شديد كه: «اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد امر خلافت را از ما اهل بيت بگيريد» .</big>
| | حضرت رو به آنان كرد و فرمود: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه آن مطالب را مى فرمود، و در جنگ تبوک آن مطالب را مى فرمود؟<ref>منظور از سخن حضرت در روز غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه» است، و مراد از كلام آن حضرت در جنگ تبوک «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى» است.</ref> |
|
| |
|
| <big>ابوبكر گفت: از كجا اين مطلب را دانستى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم! حضرت فرمود: اى زبير و تو اى سلمان و تو اى اباذر و تو اى مقداد، شما را به خدا و به اسلام قسم مى دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه در حضور شما مى فرمود: «فلانى و فلانى - تا آنكه حضرت همين پنج نفر را نام برد - بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر كارى كه كرده اند قسم ها خورده اند كه اگر من كشته شوم يا بميرم ...» ؟</big>
| | سپس على عليه السلام از آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد. و مردم درباره همه آنها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم. |
|
| |
|
| <big>آنان گفتند: آرى ما از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديم كه اين مطلب را به تو مى فرمود كه «آنان بر آنچه انجام دادند معاهده كرده و هم پيمان شده اند، و در بين خود قراردادى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا مُردَم، بر عليه تو اى على متحد شوند و اين خلافت را از تو بگيرند» .</big>
| | ابوبكر ترسيد مردم على عليه السلام را يارى كنند و مانع او شوند. اين بود كه پيش دستى كرد و (خطاب به حضرت) گفت: آنچه گفتى حق است كه با گوش خود شنيده ايم و فهميده ايم و قلب هايمان آن را در خود جاى داده است، ولى بعد از آن من از پيامبر شنيدم كه مى گفت: «إن اللَّه لا يجمع لنا النبوة و الخلافة» : «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند ما را انتخاب كرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده است. و خداوند براى ما اهل بيت نبوت و خلافت را جمع نخواهد كرد» . |
|
| |
|
| <big>تو گفتى: پدر و مادرم فدايت يا رسول اللَّه، هر گاه چنين شد دستور مى دهى چه كنم؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما.</big>
| | على عليه السلام فرمود: آيا كسى از اصحاب پيامبر هست كه با تو در اين مطلب حضور داشته؟ عمر گفت: خليفه پيامبر راست مى گويد. من هم از پيامبر شنيدم همانطور كه ابوبكر گفت. ابوعبيده و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست مى گويد، ما اين مطلب را از پيامبر شنيديم. |
|
| |
|
| <big>على عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى نمودند در راه خدا با شما جهاد مى كردم. ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به خلافت دست پيدا نخواهد كرد.<ref>كتاب سليم: ص ۱۵۳ ح ۴. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref></big>
| | على عليه السلام به آنان فرمود: وفا كرديد به صحيفه ملعونه اى كه در كعبه بر آن هم پيمان شديد كه: «اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد امر خلافت را از ما اهل بيت بگيريد» . |
|
| |
|
| <big> در نامه عمر به معاويه - كه از پشت پرده با هم سخن گفته اند - نمونه هايى از كينه را مى بينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمى شد به عمق آن جنايت پى برد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۸۷-۳۰۰ .</ref></big>
| | ابوبكر گفت: از كجا اين مطلب را دانستى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم! حضرت فرمود: اى زبير و تو اى سلمان و تو اى اباذر و تو اى مقداد، شما را به خدا و به اسلام قسم مى دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه در حضور شما مى فرمود: «فلانى و فلانى - تا آنكه حضرت همين پنج نفر را نام برد - بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر كارى كه كرده اند قسم ها خورده اند كه اگر من كشته شوم يا بميرم ...» ؟ |
|
| |
|
| <big>درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد براى بيعت به كار گرفته مى گويد:</big>
| | آنان گفتند: آرى ما از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديم كه اين مطلب را به تو مى فرمود كه «آنان بر آنچه انجام دادند معاهده كرده و هم پيمان شده اند، و در بين خود قراردادى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا مُردَم، بر عليه تو اى على متحد شوند و اين خلافت را از تو بگيرند» . |
|
| |
|
| <big>عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانه اش بيرون آوردم و كشان كشان براى بيعت بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مى دانستم ولى به زبان نمى آوردم!!</big>
| | تو گفتى: پدر و مادرم فدايت يا رسول اللَّه، هر گاه چنين شد دستور مى دهى چه كنم؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما. |
|
| |
|
| <big>من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم چرا كه مى ترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند، و ابوبكر هم آرزو كرد كه اى كاش على را در آن مكان نمى ديد به خاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود!! اى معاويه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينه هاى گذشته اش را مثل من بگيرد؟!!</big>
| | على عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى نمودند در راه خدا با شما جهاد مى كردم. ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به خلافت دست پيدا نخواهد كرد.<ref>كتاب سليم: ص ۱۵۳ ح ۴. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref> |
|
| |
|
| <big> ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل مى كند كه گفت: نزد ابن عباس در خانه اش بودم و عده اى از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام همراه ما بودند. ابن عباس براى ما صحبت كرد و از جمله سخنانش چنين گفت:</big>
| | در نامه عمر به معاويه - كه از پشت پرده با هم سخن گفته اند - نمونه هايى از كينه را مى بينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمى شد به عمق آن جنايت پى برد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۸۷-۳۰۰ .</ref> |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه مردم دچار فتنه آن دو نفر (ابوبكر و عمر) شدند، و جز على و بنى هاشم و ابوذر و مقداد و سلمان و عده اى كم كسى باقى نماند، عمر به ابوبكر گفت: همه مردم با تو بيعت كردند به جز اين مرد و اهل بيتش و اين چند نفر. اكنون سراغ او بفرست.</big>
| | درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد براى بيعت به كار گرفته مى گويد: |
|
| |
|
| <big>تا آنجا كه حمله كردند و على عليه السلام را بيرون بردند و مردم هم پشت سر او آمدند. سلمان و ابوذر و مقدار و عمار و بريده اسلمى رحمهم اللَّه به دنبال آن حضرت به راه افتادند در حالى كه مى گفتند: چه زود به پيامبرصلى الله عليه وآله خيانت كرديد و كينه هايى كه در سينه ها داشتيد بيرون آورديد.</big>
| | عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانه اش بيرون آوردم و كشان كشان براى بيعت بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مى دانستم ولى به زبان نمى آوردم!! |
|
| |
|
| <big>بريدة بن خصيب اسلمى گفت: اى عمر، آيا بر برادر پيامبر و وصيش و بر دخترش حمله مى كنى و او را مى زنى، در حالى كه قريش سوابق تو را خوب مى دانند!</big>
| | من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم چرا كه مى ترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند، و ابوبكر هم آرزو كرد كه اى كاش على را در آن مكان نمى ديد به خاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود!! اى معاويه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينه هاى گذشته اش را مثل من بگيرد؟!! |
|
| |
|
| <big>در اينجا خالد شمشيرش را در حالى كه در غلاف بود بلند كرد تا بريده را بزند، ولى عمر او را گرفت و از اين كار باز داشت.</big>
| | ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل مى كند كه گفت: نزد ابن عباس در خانه اش بودم و عده اى از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام همراه ما بودند. ابن عباس براى ما صحبت كرد و از جمله سخنانش چنين گفت: |
|
| |
|
| <big>سپس اميرالمؤمنين عليه السلام را - در حالى كه گريبان او را گرفته و مى كشيدند - نزد ابوبكر رسانيدند. همين كه چشم ابوبكر به حضرت افتاد فرياد زد: او را رها كنيد!</big>
| | آنگاه كه مردم دچار فتنه آن دو نفر (ابوبكر و عمر) شدند، و جز على و بنى هاشم و ابوذر و مقداد و سلمان و عده اى كم كسى باقى نماند، عمر به ابوبكر گفت: همه مردم با تو بيعت كردند به جز اين مرد و اهل بيتش و اين چند نفر. اكنون سراغ او بفرست. |
|
| |
|
| <big>حضرت فرمود: چه زود بر اهل بيت پيامبرتان حمله كرديد! اى ابوبكر، به چه حقى و به چه ميراثى و به چه سابقه اى مردم را بر بيعت خود ترغيب مى كنى؟! آيا تو ديروز به امر پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟</big>
| | تا آنجا كه حمله كردند و على عليه السلام را بيرون بردند و مردم هم پشت سر او آمدند. سلمان و ابوذر و مقدار و عمار و بريده اسلمى رحمهم اللَّه به دنبال آن حضرت به راه افتادند در حالى كه مى گفتند: چه زود به پيامبرصلى الله عليه وآله خيانت كرديد و كينه هايى كه در سينه ها داشتيد بيرون آورديد. |
|
| |
|
| <big>بريده برخاست وگفت: اى عمر، آيا شما آن دو نفر نيستيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله به شما گفت: نزد على برويد و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنيد؟ و شما دو نفر گفتيد: آيا اين از دستور خدا و دستور پيامبرش است؟ و آن حضرت فرمود: آرى.</big>
| | بريدة بن خصيب اسلمى گفت: اى عمر، آيا بر برادر پيامبر و وصيش و بر دخترش حمله مى كنى و او را مى زنى، در حالى كه قريش سوابق تو را خوب مى دانند! |
|
| |
|
| <big>ابوبكر گفت: اى بريده، اين جريان درست است، ولى تو غايب بودى و ما حاضر بوديم، و بعد از هر مسئله اى مسئله ديگرى پيش مى آيد!</big>
| | در اينجا خالد شمشيرش را در حالى كه در غلاف بود بلند كرد تا بريده را بزند، ولى عمر او را گرفت و از اين كار باز داشت. |
|
| |
|
| <big>عمر گفت: اى بريده، تو را به اين موضوع چه كار است؟ و چرا در اين مسئله دخالت مى كنى؟! بريده گفت: به خدا قسم در شهرى كه شما در آن حكمران باشيد سكونت نخواهم كرد. عمر دستور داد او را زدند و بيرون كردند!<ref>كتاب سليم: حديث ۴۸.</ref></big>
| | سپس اميرالمؤمنين عليه السلام را - در حالى كه گريبان او را گرفته و مى كشيدند - نزد ابوبكر رسانيدند. همين كه چشم ابوبكر به حضرت افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! |
|
| |
|
| <big>ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوا پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. سپس حضرت به خانه بازگشتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big>
| | حضرت فرمود: چه زود بر اهل بيت پيامبرتان حمله كرديد! اى ابوبكر، به چه حقى و به چه ميراثى و به چه سابقه اى مردم را بر بيعت خود ترغيب مى كنى؟! آيا تو ديروز به امر پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟ |
|
| |
|
| <big>بار اول كه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند و آن حضرت امتناع فرمود و احتجاجاتى نمود، بشير بن سعيد و عده اى از انصار كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى شنيدند، حتى دو نفر در امامت تو اختلاف نمى كردند.</big>
| | بريده برخاست وگفت: اى عمر، آيا شما آن دو نفر نيستيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله به شما گفت: نزد على برويد و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنيد؟ و شما دو نفر گفتيد: آيا اين از دستور خدا و دستور پيامبرش است؟ و آن حضرت فرمود: آرى. |
|
| |
|
| <big>حضرت در پاسخ فرمود: ... به خدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسى براى خلافت خود را بالا بگيرد و با ما اهل بيت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام داديد حلال به شمارد! گمان ندارم پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم براى احدى حجتى و براى گوينده اى سخنى باقى گذاشته باشد. قسم مى دهم كسانى را كه از پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيدند كه مى فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله» ، برخيزند و به آنچه شنيده اند شهادت دهند.</big>
| | ابوبكر گفت: اى بريده، اين جريان درست است، ولى تو غايب بودى و ما حاضر بوديم، و بعد از هر مسئله اى مسئله ديگرى پيش مى آيد! |
|
| |
|
| <big>دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجراى غدير شهادت دادند، و ساير مردم هم در اين باره مطالبى گفتند و سر و صدا بلند شد. عمر ترسيد مردم سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را بپذيرند، و لذا مجلس را تعطيل كرد!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵. </ref></big>
| | عمر گفت: اى بريده، تو را به اين موضوع چه كار است؟ و چرا در اين مسئله دخالت مى كنى؟! بريده گفت: به خدا قسم در شهرى كه شما در آن حكمران باشيد سكونت نخواهم كرد. عمر دستور داد او را زدند و بيرون كردند!<ref>كتاب سليم: حديث ۴۸.</ref> |
|
| |
|
| <big>بار دوم كه اهل سقيفه به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام حمله كردند، و درب خانه را آتش زدند و شكستند و بدون اجازه وارد شدند و حضرت زهرا و حضرت محسن عليهما السلام را بين در و ديوار قرار دادند و جراحات سنگينى بر ايشان وارد كردند كه منجر به شهادت هر دو گل پيامبرصلى الله عليه وآله گرديد، و طناب به گردن اميرالمؤمنين عليه السلام انداختند و شمشيرها بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام گرفتند و به اجبار آن حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند، در همان حال ابوبكر بر فراز منبر بود و عمر مى گفت: بيعت كن وگرنه تو را مى كشيم!</big>
| | ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوا پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. سپس حضرت به خانه بازگشتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>در چنين حالتى مولا اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى فرمود؟!!</big>
| | بار اول كه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند و آن حضرت امتناع فرمود و احتجاجاتى نمود، بشير بن سعيد و عده اى از انصار كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى شنيدند، حتى دو نفر در امامت تو اختلاف نمى كردند. |
|
| |
|
| <big>سپس حضرت آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله به طور علنى نزد عموم مردم فرموده بود برايشان يادآور شد، و همه تصديق مى كردند و مى گفتند: آرى بخدا قسم شنيديم.</big>
| | حضرت در پاسخ فرمود: ... به خدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسى براى خلافت خود را بالا بگيرد و با ما اهل بيت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام داديد حلال به شمارد! گمان ندارم پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم براى احدى حجتى و براى گوينده اى سخنى باقى گذاشته باشد. قسم مى دهم كسانى را كه از پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيدند كه مى فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله» ، برخيزند و به آنچه شنيده اند شهادت دهند. |
|
| |
|
| <big>شايد بتوان گفت كه شيرين ترين و تلخ ترين احتجاج به غدير همين مورد است كه صاحب غدير از زير شمشيرهاى آخته اى كه بر سر او گرفته اند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى نموده است!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref></big>
| | دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجراى غدير شهادت دادند، و ساير مردم هم در اين باره مطالبى گفتند و سر و صدا بلند شد. عمر ترسيد مردم سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را بپذيرند، و لذا مجلس را تعطيل كرد!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵. </ref> |
|
| |
|
| <big> يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه غدير به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:</big>
| | بار دوم كه اهل سقيفه به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام حمله كردند، و درب خانه را آتش زدند و شكستند و بدون اجازه وارد شدند و حضرت زهرا و حضرت محسن عليهما السلام را بين در و ديوار قرار دادند و جراحات سنگينى بر ايشان وارد كردند كه منجر به شهادت هر دو گل پيامبرصلى الله عليه وآله گرديد، و طناب به گردن اميرالمؤمنين عليه السلام انداختند و شمشيرها بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام گرفتند و به اجبار آن حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند، در همان حال ابوبكر بر فراز منبر بود و عمر مى گفت: بيعت كن وگرنه تو را مى كشيم! |
|
| |
|
| <big>«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران / ۱۴۴. </ref>:</big>
| | در چنين حالتى مولا اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى فرمود؟!! |
|
| |
|
| <big>«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى دهد» .</big>
| | سپس حضرت آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله به طور علنى نزد عموم مردم فرموده بود برايشان يادآور شد، و همه تصديق مى كردند و مى گفتند: آرى بخدا قسم شنيديم. |
|
| |
|
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ:</big> | | شايد بتوان گفت كه شيرين ترين و تلخ ترين احتجاج به غدير همين مورد است كه صاحب غدير از زير شمشيرهاى آخته اى كه بر سر او گرفته اند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى نموده است!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref> |
|
| |
|
| <big>اى مردم، من شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.<ref> اسرار غدير: ص ۱۴۹،۱۴۸ بخش ۶ . </ref></big>
| | يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه غدير به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است: |
|
| |
|
| <big>آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز اول: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ» است. ذكر اين جمله در جايى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را درباره دشمنى و مخالفت با على عليه السلام هشدار شديد مى دهد، اشاره به شباهت تبليغ رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله به تبليغ پيامبران گذشته است. يعنى همان گونه كه امت هاى گذشته پس از رحلت انبياى خود در معرض انحراف و گمراهى قرار داشتند و اين ضلالت ها سردمدارانى داشت، به همان صورت در اين امت هم خواهد بود، و نبايد امت اسلام را منزَّه از ابتلائات امت هاى گذشته دانست.</big> | | «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران / ۱۴۴. </ref>: |
|
| |
|
| <big>به امام باقرعليه السلام عرض شد: مردم گمان مى كنند بيعت ابوبكر كه مردم بر او اتفاق كردند مورد رضاى خدا بود، چرا كه خداوند امت محمدصلى الله عليه وآله را بعد از رحلت او به فتنه نمى اندازد!! حضرت فرمود: مگر كتاب خدا را نمى خوانند؟! آيا خدا نمى فرمايد: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...» ؟</big>
| | «و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى دهد» . |
|
| |
|
| <big>آيا خدا درباره امت هاى قبل از آنان خبر نداده كه بعد از آمدن براهين و بينات اختلاف كردند؟ آنجا كه مى فرمايد: «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ... فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» ، يعنى: «به حضرت عيسى دليل هاى روشن داديم و او را با روح القدس مؤيد داشتيم ... عده اى از آنان ايمان آوردند و عده اى كافر شدند» .</big>
| | پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ: |
|
| |
|
| <big>آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: از همين مى توان استفاده كرد كه اصحاب محمد صلی الله علیه و آله بعد از او اختلاف كردند و عده اى ايمان آوردند و عده اى كافر شدند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۳،۲۰. </ref></big>
| | اى مردم، من شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.<ref> اسرار غدير: ص ۱۴۹،۱۴۸ بخش ۶ . </ref> |
|
| |
|
| == <big>بيعت با غدير در تبليغ غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۰،۱۰۷.</ref></big> ==
| | آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز اول: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ» است. ذكر اين جمله در جايى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را درباره دشمنى و مخالفت با على عليه السلام هشدار شديد مى دهد، اشاره به شباهت تبليغ رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله به تبليغ پيامبران گذشته است. يعنى همان گونه كه امت هاى گذشته پس از رحلت انبياى خود در معرض انحراف و گمراهى قرار داشتند و اين ضلالت ها سردمدارانى داشت، به همان صورت در اين امت هم خواهد بود، و نبايد امت اسلام را منزَّه از ابتلائات امت هاى گذشته دانست. |
| <big> عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذاب ترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.</big>
| |
|
| |
|
| <big>يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير پيمان با غدير در تبليغ غدير است:</big>
| | به امام باقرعليه السلام عرض شد: مردم گمان مى كنند بيعت ابوبكر كه مردم بر او اتفاق كردند مورد رضاى خدا بود، چرا كه خداوند امت محمدصلى الله عليه وآله را بعد از رحلت او به فتنه نمى اندازد!! حضرت فرمود: مگر كتاب خدا را نمى خوانند؟! آيا خدا نمى فرمايد: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...» ؟ |
|
| |
|
| <big>اگر در سخنرانى غدير مسئله بيعت مطرح شد تا از مردم عهد و پيمان گرفته شود، امروز هم نبايد مخاطبين غدير را با مجرد اطلاع رسانى به حال خود رها سازيم؛ بلكه پس از تفهيم معانى بلند غدير آنان را وارد جرگه اعتقاد نماييم، و از آنان عهد و پيمان وفادارى بگيريم. يعنى هم از پذيرش آنان نسبت به پيام غدير مطمئن شويم، و هم از تعهد آنان در برابر غدير - چه در عمل به مقتضاى آن و چه در ابلاغ آن به ديگران اطمينان حاصل كنيم.</big>
| | آيا خدا درباره امت هاى قبل از آنان خبر نداده كه بعد از آمدن براهين و بينات اختلاف كردند؟ آنجا كه مى فرمايد: «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ... فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» ، يعنى: «به حضرت عيسى دليل هاى روشن داديم و او را با روح القدس مؤيد داشتيم ... عده اى از آنان ايمان آوردند و عده اى كافر شدند» . |
|
| |
|
| == <big>بيعت براى حلال و حرام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref></big> ==
| | آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: از همين مى توان استفاده كرد كه اصحاب محمد صلی الله علیه و آله بعد از او اختلاف كردند و عده اى ايمان آوردند و عده اى كافر شدند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۳،۲۰. </ref> |
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:</big>
| |
|
| |
|
| <big>در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يک مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمى كردند كه با مطلب تازه ترى رو به رو مى شدند. گاهى به نظر مى رسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مى شنيدند و به خاطر مى سپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مى كردند!</big> | | == بيعت با غدير در تبليغ غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۰،۱۰۷.</ref>== |
| | عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذاب ترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم. |
|
| |
|
| <big>در نظر بگيريد كه پيامبرى مى خواست در آخرين ماه هاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يک جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يک دهم آن هم فرصت نيافته بود. چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مى خواست در خطبه اى يک ساعته انجام شود.</big>
| | يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير پيمان با غدير در تبليغ غدير است: |
|
| |
|
| <big>عجيب تر آن بود كه كارى به اين عظمت و اهميت فقط با يک جمله كوتاه در بليغ ترين نوع خود فيصله يافت و همه حلال ها و حرام ها تا روز قيامت تبيين گرديد. اين يک اقدام بى نظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنونده اى را به حيرت واداشته است.</big>
| | اگر در سخنرانى غدير مسئله بيعت مطرح شد تا از مردم عهد و پيمان گرفته شود، امروز هم نبايد مخاطبين غدير را با مجرد اطلاع رسانى به حال خود رها سازيم؛ بلكه پس از تفهيم معانى بلند غدير آنان را وارد جرگه اعتقاد نماييم، و از آنان عهد و پيمان وفادارى بگيريم. يعنى هم از پذيرش آنان نسبت به پيام غدير مطمئن شويم، و هم از تعهد آنان در برابر غدير - چه در عمل به مقتضاى آن و چه در ابلاغ آن به ديگران اطمينان حاصل كنيم. |
|
| |
|
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود - كه امامتشان تا روز قيامت است - بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفته ام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلغينى سپرده ام، كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين، در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بى خبر بماند.</big> | | == بيعت براى حلال و حرام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref>== |
| | پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود: |
|
| |
|
| == <big>بيعت تحت الشجرة<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۶،۹۵. </ref></big> ==
| | در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يک مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمى كردند كه با مطلب تازه ترى رو به رو مى شدند. گاهى به نظر مى رسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مى شنيدند و به خاطر مى سپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مى كردند! |
| <big> با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۱ سوره فتح و آيه ۱۵ سوره نور است:</big>
| |
|
| |
|
| <big>«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ، قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّه شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»<ref>فتح / ۱۱. </ref>:</big>
| | در نظر بگيريد كه پيامبرى مى خواست در آخرين ماه هاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يک جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يک دهم آن هم فرصت نيافته بود. چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مى خواست در خطبه اى يک ساعته انجام شود. |
|
| |
|
| <big>«به زودى بر جاى ماندگان از اعراب خواهند گفت: اموال و خانواده ما مشغولمان كرده است. آنان در زبانشان چيزى را مى گويند كه در قلبشان نيست. بگو پس چه كسى در برابر خدا به نفع شما اختيارى دارد اگر او نفعى را براى شما بخواهد؛ بلكه خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است» .</big>
| | عجيب تر آن بود كه كارى به اين عظمت و اهميت فقط با يک جمله كوتاه در بليغ ترين نوع خود فيصله يافت و همه حلال ها و حرام ها تا روز قيامت تبيين گرديد. اين يک اقدام بى نظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنونده اى را به حيرت واداشته است. |
|
| |
|
| <big>«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ»<ref>نور / ۱۵.</ref>:</big>
| | پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود - كه امامتشان تا روز قيامت است - بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفته ام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلغينى سپرده ام، كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين، در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بى خبر بماند. |
|
| |
|
| <big>«آن هنگام كه با زبانتان با او ملاقات مى كنيد و با دهانتان مى گوييد آنچه بدان آگاهى نداريد، و اين كار را سهل مى انگاريد در حالى كه نزد خداوند عظيم است» .</big> | | == بيعت تحت الشجرة<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۶،۹۵. </ref>== |
| | با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۱ سوره فتح و آيه ۱۵ سوره نور است: |
|
| |
|
| <big>اين دو آيه از سه بُعد قابل بررسى است:</big> | | «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ، قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّه شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»<big><ref>فتح / ۱۱. </ref>:</big> |
|
| |
|
| | «به زودى بر جاى ماندگان از اعراب خواهند گفت: اموال و خانواده ما مشغولمان كرده است. آنان در زبانشان چيزى را مى گويند كه در قلبشان نيست. بگو پس چه كسى در برابر خدا به نفع شما اختيارى دارد اگر او نفعى را براى شما بخواهد؛ بلكه خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است» . |
|
| |
|
| <big>'''متن خطبه غدير'''</big> | | «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ»<big><ref>نور / ۱۵.</ref>:</big> |
|
| |
|
| <big>وَ سَالْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ - ايُّهَا النّاسُ - لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ ادْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ بِانَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ:</big>
| | «آن هنگام كه با زبانتان با او ملاقات مى كنيد و با دهانتان مى گوييد آنچه بدان آگاهى نداريد، و اين كار را سهل مى انگاريد در حالى كه نزد خداوند عظيم است» . |
|
| |
|
| <big>از جبرئيل خواستم كه از خداوند بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مطلب به شما معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگان اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف فرموده كه با زبانشان مى گويند آنچه در قلبهايشان نيست و اين كار را سهل مى شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.<ref> اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲. </ref></big>
| | اين دو آيه از سه بُعد قابل بررسى است: |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>در اوايل خطابه كه آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» تلاوت شده و حضرت به صراحت فرموده كه اين دستور درباره خلافت على عليه السلام سه بار بر من نازل شده است، در همان حال ناگهان لحن سخن عوض مى شود و حضرت به صراحت تمام مى فرمايد از خدا خواستم مرا از تبليغ اين مسئله معاف بدارد و علت آن حضور منافقين است. آنگاه در توصيف آنان دو آيه از قرآن را كنار هم قرار مى دهد و با تغيير ضماير آن دو را تلفيق مى كند و به عنوان كلام خداوند مطرح مى فرمايد.</big>
| | '''متن خطبه غدير''' |
|
| |
|
| | وَ سَالْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ - ايُّهَا النّاسُ - لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ ادْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ بِانَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ: |
|
| |
|
| <big>'''موقعيت قرآنى'''</big> | | از جبرئيل خواستم كه از خداوند بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مطلب به شما معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگان اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف فرموده كه با زبانشان مى گويند آنچه در قلبهايشان نيست و اين كار را سهل مى شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.<big><ref> اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲. </ref></big> |
|
| |
|
| <big>دو آيه مزبور در قرآن در دو سوره جداگانه آمده است. آيه ۱۱ سوره فتح در توصيف منافقينى است كه از بيعت شجره تخلف ورزيدند و عذرهاى دروغين تراشيدند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>خداوند درباره عذرهاى آنان مى فرمايد: «با زبان خود مطلبى را مى گويند كه در قلب هايشان نيست» . آنگاه دورويى آنان را مورد استهزا قرار مى دهد كه اگر خداوند درباره شما اراده ضرر يا منفعتى نمايد شما چگونه با اين حيله ها كارى پيش خواهيد برد؟!</big>
| |
|
| |
|
| <big>در آيه ۱۵ سوره نور قسمت اول آن شباهتى به آيه ۱۱ سوره فتح دارد، ولى به جاى «ما ليس فى قلوبكم» جمله «ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ» آمده و فقط قسمت دوم آن در كلام حضرت ديده مى شود و مربوط به داستان «افک» است، كه منافقين بى محابا نسبت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله جسارت كردند.</big>
| | '''موقعيت تاريخى''' |
|
| |
|
| <big>لذا در روايتى آمده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در آغاز سخن در غدير فرمود: دستورى به من داده شد كه از ترس تكذيب اهل «افک» در تنگنا قرار گرفتم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲ . </ref></big>
| | در اوايل خطابه كه آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» تلاوت شده و حضرت به صراحت فرموده كه اين دستور درباره خلافت على عليه السلام سه بار بر من نازل شده است، در همان حال ناگهان لحن سخن عوض مى شود و حضرت به صراحت تمام مى فرمايد از خدا خواستم مرا از تبليغ اين مسئله معاف بدارد و علت آن حضور منافقين است. آنگاه در توصيف آنان دو آيه از قرآن را كنار هم قرار مى دهد و با تغيير ضماير آن دو را تلفيق مى كند و به عنوان كلام خداوند مطرح مى فرمايد. |
|
| |
|
| <big>همچنين مراجعه شود به عنوان: بيعت / آيه «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه . يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» .</big>
| |
|
| |
|
| == <big>بيعت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۲ ،۶۳، ۲۳۳-۲۴۲ . واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۶. اسرار غدير: ص ۹۸،۵۰. </ref></big> ==
| |
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين مرحله از خطبه غدير، بيعتِ لسانى انجام شد و حضرت فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبان هاى شما اقرار بگيرم» . سپس مطلبى را كه مى بايست همه مردم به آن اقرار مى كردند تعيين كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام عليهم السلام و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسل هاى آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب مى شد زيرا حضرت فرمودند: «بگوئيد با جان و زبان و دستمان بيعت مى كنيم» .</big>
| |
|
| |
|
| <big>كلمات نهايى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت.</big>
| | '''موقعيت قرآنى''' |
|
| |
|
| <big>گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير ۱۰ جمله هم در مورد بيعت بيان داشتند. از جمله فرمودند:</big>
| | دو آيه مزبور در قرآن در دو سوره جداگانه آمده است. آيه ۱۱ سوره فتح در توصيف منافقينى است كه از بيعت شجره تخلف ورزيدند و عذرهاى دروغين تراشيدند. |
|
| |
|
| <big>من بعد از خطبه ام شما را دعوت مى كنم كه با من به عنوان بيعت با على و اقرار به مقام او دست دهيد، و بعد از من با خود او دست دهيد. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است، و من براى او به نيابت از خداوند بيعت مى گيرم. پس هركس بيعت خود را بشكند بر ضرر خود كار كرده است.</big>
| | خداوند درباره عذرهاى آنان مى فرمايد: «با زبان خود مطلبى را مى گويند كه در قلب هايشان نيست» . آنگاه دورويى آنان را مورد استهزا قرار مى دهد كه اگر خداوند درباره شما اراده ضرر يا منفعتى نمايد شما چگونه با اين حيله ها كارى پيش خواهيد برد؟! |
|
| |
|
| <big>من مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست دهم بر قبول آنچه از جانب خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و ائمه بعد از او آورده ام - كه آنان از من و از على هستند - و مهدى قائم از آنهاست.</big>
| | در آيه ۱۵ سوره نور قسمت اول آن شباهتى به آيه ۱۱ سوره فتح دارد، ولى به جاى «ما ليس فى قلوبكم» جمله «ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ» آمده و فقط قسمت دوم آن در كلام حضرت ديده مى شود و مربوط به داستان «افک» است، كه منافقين بى محابا نسبت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله جسارت كردند. |
|
| |
|
| <big>(اى مردم) عده شما بيش از آن است كه با يک كف دست و در يک وقت معين همگى با من بيعت كنيد. خداوند عز و جل به من امر كرده كه از زبان شما اقرار بگيرم بر آنچه از مقام و رياست براى على و امامان بعد از او منعقد نمودم.</big>
| | لذا در روايتى آمده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در آغاز سخن در غدير فرمود: دستورى به من داده شد كه از ترس تكذيب اهل «افک» در تنگنا قرار گرفتم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲ . </ref> |
|
| |
|
| <big>با اميرالمؤمنين على و حسن و حسين و امامان بيعت كنيد.</big>
| | همچنين مراجعه شود به عنوان: بيعت / آيه «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه . يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» . |
|
| |
|
| <big>آنچه من گفتم شما هم بگوئيد... ، و بگوئيد: «شنيديم و اطاعت مى كنيم» .</big> | | == بيعت در خطبه غدير<big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۲ ،۶۳، ۲۳۳-۲۴۲ . واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۶. اسرار غدير: ص ۹۸،۵۰. </ref></big> == |
| | پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين مرحله از خطبه غدير، بيعتِ لسانى انجام شد و حضرت فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبان هاى شما اقرار بگيرم» . سپس مطلبى را كه مى بايست همه مردم به آن اقرار مى كردند تعيين كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام عليهم السلام و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسل هاى آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب مى شد زيرا حضرت فرمودند: «بگوئيد با جان و زبان و دستمان بيعت مى كنيم» . |
|
| |
|
| <big>كسانى كه در بيعت با على... ، سبقت بگيرند رستگارانند.</big>
| | كلمات نهايى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت. |
|
| |
|
| <big>به بيان ديگر: پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:</big>
| | گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير ۱۰ جمله هم در مورد بيعت بيان داشتند. از جمله فرمودند: |
|
| |
|
| <big>به همان اندازه كه بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام از فراز منبر غدير، مهمترين اقدام عملى در خطابه غدير به شمار مى آيد، بيعت گرفتن يكجا از صد و بيست هزار نفر نيز از شگرف ترين اقداماتى بود كه مردم تا آن روز نظيرش را نديده بودند و احتمال هم نمى دادند كه چگونه به انجام خواهد رسيد.</big>
| | من بعد از خطبه ام شما را دعوت مى كنم كه با من به عنوان بيعت با على و اقرار به مقام او دست دهيد، و بعد از من با خود او دست دهيد. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است، و من براى او به نيابت از خداوند بيعت مى گيرم. پس هركس بيعت خود را بشكند بر ضرر خود كار كرده است. |
|
| |
|
| <big>ناگهان شنيدند كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: چون من يک دست دارم و از فراز اين منبر نمى توانم با صد و بيست هزار دست بيعت كنم، راه ديگر آن است كه من مطالبى را با نيت بيعت به شما بگويم و شما عين آن جملات را با من تكرار كنيد.</big>
| | من مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست دهم بر قبول آنچه از جانب خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و ائمه بعد از او آورده ام - كه آنان از من و از على هستند - و مهدى قائم از آنهاست. |
|
| |
|
| <big>مضمون آن جملات بيعت بر سر اطاعت از دوازده امام عليهم السلام با قلب و جان و زبان و دست بود، و پيمان بر سر پايدارى و تغيير ندادن تا روز قيامت بسته مى شد. نكته جالب اين بيعت لسانى ميثاق بستن بر سر ابلاغ پيام غدير به همه نسل ها در طول زمان ها و همه مردم در گستره مكان ها بود.</big>
| | (اى مردم) عده شما بيش از آن است كه با يک كف دست و در يک وقت معين همگى با من بيعت كنيد. خداوند عز و جل به من امر كرده كه از زبان شما اقرار بگيرم بر آنچه از مقام و رياست براى على و امامان بعد از او منعقد نمودم. |
|
| |
|
| <big>در يک لحظه همه گوش ها متوجه جمله جمله سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله شد تا بتوانند آن را دقيقاً تكرار كنند. صداى يكپارچه صد و بيست هزار نفر كه يكصدا پس از شنيدن جملات از پيامبرصلى الله عليه وآله آن را تكرار مى كردند، هيبت عجيبى بر سرزمين غدير حاكم كرده بود.</big>
| | با اميرالمؤمنين على و حسن و حسين و امامان بيعت كنيد. |
|
| |
|
| <big>تصور كنيد كه يک جمله تكرار نمى شد، بلكه متن بلندى بود كه به خاطر ياد گرفتن مردم بايد در فرازهاى كوتاه به مردم گفته مى شد. چه منظره بديعى بود كه در كمال نظم چهل قطعه پشت سر هم به مردم گفته شد و آنان تكرار كردند، و صداى درهم آميخته مردم تا اوج آسمان ها رسيد.</big>
| | آنچه من گفتم شما هم بگوئيد... ، و بگوئيد: «شنيديم و اطاعت مى كنيم» . |
|
| |
|
| <big>به راستى كه اين بيعت از بيعت با دست فراتر بود، و كدام سياستى بالاتر از اينكه قبل از بيعت با دستها محتواى اين بيعت روشن شود. اين روشنگرى هم براى مخاطبين غدير و هم براى همه نسل هايى كه در حد خود به گونه اى در اين بيعت شركت داشتند، شفافيت اسلام و گونه هاى تبليغى آن را به همه نشان داد، و تا قيامت مايه افتخار مكتب اسلام شد.<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۲ .</ref></big>
| | كسانى كه در بيعت با على... ، سبقت بگيرند رستگارانند. |
|
| |
|
| <big>پس از پايان بخش دهم از خطبه غدير كه سكوت همچنان بر مجلس حكم فرما بود، پيامبر صلى الله عليه و آله وارد آخرين بخش سخنرانى خود شد. آنچه مردم در اين بخش شنيدند اقدام بى سابقه اى بود كه هرگز فكرش را نكرده بودند. پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت را به صورت جدى ترى مطرح كرده در يک اقدام بديع از فراز منبر غدير با صد و بيست هزار نفر بيعت كرد و از همه اقرار گرفت.</big>
| | به بيان ديگر: پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود: |
|
| |
|
| <big>آن حضرت براى اين كار سه جهت را با هم به اجرا درآورد: از يک سو با مطرح كردن كثرت جمعيت حاضر، اعلام كرد كه خدا دستور داده قبل از بيعت با دست از زبان هاى شما اقرار بگيرم. از سوى ديگر موضوع بيعت را امامت دوازده امام عليهم السلام قرار داد، و در مرحله سوم جملاتى را به عنوان بيعت مطرح كرد و از مردم خواست آنها را تكرار كنند.</big>
| | به همان اندازه كه بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام از فراز منبر غدير، مهمترين اقدام عملى در خطابه غدير به شمار مى آيد، بيعت گرفتن يكجا از صد و بيست هزار نفر نيز از شگرف ترين اقداماتى بود كه مردم تا آن روز نظيرش را نديده بودند و احتمال هم نمى دادند كه چگونه به انجام خواهد رسيد. |
|
| |
|
| <big>آنگاه براى آنكه مردم در گونه هاى متفاوت بيعت نكرده باشند، از آنان خواست عين جملاتى را كه حضرت مى گويد به عنوان بيعت لسانى تكرار كنند.</big>
| | ناگهان شنيدند كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: چون من يک دست دارم و از فراز اين منبر نمى توانم با صد و بيست هزار دست بيعت كنم، راه ديگر آن است كه من مطالبى را با نيت بيعت به شما بگويم و شما عين آن جملات را با من تكرار كنيد. |
|
| |
|
| <big>آن عبارات از يک سو شامل شنيدن و اطاعت و رضايت و تسليم درباره امر ولايت بود. از سوى ديگر بيعت زبانى حاكى از بيعت با قلب و جان و دست قرار داده شد. در نگاهى ديگر شامل پايدارى بر سر اين بيعت بود كه به دور از هرگونه تبديل و شک و انكار و پيمان شكنى استمرار مى يافت. در جهتى ديگر براى كسانى كه احتمالاً بيعت با دست برايشان ميسر نمى شد اين اقرار بيعت با دست حساب مى شد. در آخرين نگاه تعهد بر ابلاغ پيام غدير به نسل هاى حاضر و آينده بود، و در نهايت آن حضرت خدا را شاهد بر اين وعده خود قرار داد.</big>
| | مضمون آن جملات بيعت بر سر اطاعت از دوازده امام عليهم السلام با قلب و جان و زبان و دست بود، و پيمان بر سر پايدارى و تغيير ندادن تا روز قيامت بسته مى شد. نكته جالب اين بيعت لسانى ميثاق بستن بر سر ابلاغ پيام غدير به همه نسل ها در طول زمان ها و همه مردم در گستره مكان ها بود. |
|
| |
|
| <big>در جمله آخرِ اين تعهّد آيه ۹۶ سوره اسراء: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ» را آورد و خدا را بر اين بيعت لسانى شاهد گرفت.</big>
| | در يک لحظه همه گوش ها متوجه جمله جمله سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله شد تا بتوانند آن را دقيقاً تكرار كنند. صداى يكپارچه صد و بيست هزار نفر كه يكصدا پس از شنيدن جملات از پيامبرصلى الله عليه وآله آن را تكرار مى كردند، هيبت عجيبى بر سرزمين غدير حاكم كرده بود. |
|
| |
|
| <big>در فراز بعدى به عنوان كسى كه گفتنى ها را گفته و پيمان را هم گرفته، گويا از مردم مى پرسيد: بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى دانيد؟</big>
| | تصور كنيد كه يک جمله تكرار نمى شد، بلكه متن بلندى بود كه به خاطر ياد گرفتن مردم بايد در فرازهاى كوتاه به مردم گفته مى شد. چه منظره بديعى بود كه در كمال نظم چهل قطعه پشت سر هم به مردم گفته شد و آنان تكرار كردند، و صداى درهم آميخته مردم تا اوج آسمان ها رسيد. |
|
| |
|
| <big>اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يک سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ ...» : «اى مردم چه مى گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى هاى هر نفسى اطلاع دارد» . آنگاه با لسان نصيحت گونه اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» : «هر كس هدايت يابد به نفع خويش عمل كرده و هر كس گمراه شود بر ضرر خود گمراه شده است» .</big>
| | به راستى كه اين بيعت از بيعت با دست فراتر بود، و كدام سياستى بالاتر از اينكه قبل از بيعت با دستها محتواى اين بيعت روشن شود. اين روشنگرى هم براى مخاطبين غدير و هم براى همه نسل هايى كه در حد خود به گونه اى در اين بيعت شركت داشتند، شفافيت اسلام و گونه هاى تبليغى آن را به همه نشان داد، و تا قيامت مايه افتخار مكتب اسلام شد.<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۲ .</ref> |
|
| |
|
| <big>از آنجا كه پس از منبر همه بايد براى بيعت مى آمدند، لذا پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر آيه ۱۰ سوره فتح «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» و آيه ۲۸ سوره زخرف «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را با اشاره به جزئيات اين بيعت تكرار كرده، آن را از يک سو بيعت با خدا دانسته و از سوى ديگر بيعت با همه امامان دانست، و امامت آنان را در دنيا و آخرت مطرح كرد.</big>
| | پس از پايان بخش دهم از خطبه غدير كه سكوت همچنان بر مجلس حكم فرما بود، پيامبر صلى الله عليه و آله وارد آخرين بخش سخنرانى خود شد. آنچه مردم در اين بخش شنيدند اقدام بى سابقه اى بود كه هرگز فكرش را نكرده بودند. پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت را به صورت جدى ترى مطرح كرده در يک اقدام بديع از فراز منبر غدير با صد و بيست هزار نفر بيعت كرد و از همه اقرار گرفت. |
|
| |
|
| <big>در واقع آخرين اقدام استثنائى و غير عادى از فراز منبر غدير آن بود كه پس از تكرار بيعت لسانى توسط مردم و بازگشت سكوت مطلق بر جمعيت نشسته در برابر منبر غدير، خطيب معظم مردم را مورد سؤال قرار داد و فرمود: ما تقولون؟! چه مى گوييد؟</big>
| | آن حضرت براى اين كار سه جهت را با هم به اجرا درآورد: از يک سو با مطرح كردن كثرت جمعيت حاضر، اعلام كرد كه خدا دستور داده قبل از بيعت با دست از زبان هاى شما اقرار بگيرم. از سوى ديگر موضوع بيعت را امامت دوازده امام عليهم السلام قرار داد، و در مرحله سوم جملاتى را به عنوان بيعت مطرح كرد و از مردم خواست آنها را تكرار كنند. |
|
| |
|
| <big>اين سؤال پس از آن همه جملاتى كه مردم پس از پيامبرصلى الله عليه وآله تكرار كردند و بر زبان آوردند، يک پرسش حقيقى نبود؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله هم مى ديد و هم مى شنيد كه مردم چه مى گويند. بنابراين يک استفهام تقريرى بود كه معنايش اين گونه مى شد: پس از شنيدن اين همه سخن و اين همه اقرارها چه مى گوييد؟ آيا باز هم سخنى براى گفتن مانده است؟ آيا مى توانيد نزد خداوند عذر نرسيدن پيام الهى را بياوريد؟</big>
| | آنگاه براى آنكه مردم در گونه هاى متفاوت بيعت نكرده باشند، از آنان خواست عين جملاتى را كه حضرت مى گويد به عنوان بيعت لسانى تكرار كنند. |
|
| |
|
| <big>معناى اين اقدام - چنانكه خود حضرت تصريح فرمود - آن بود كه شما در ظاهر اقرار و بيعت نموديد، اما بدانيد كه خدا از باطن دلها و اسرار قلبها آگاه است. من حجت را آن چنان بر شما تمام كردم كه هيچ كجاى دنيا نمونه اش را پيدا نمى كنيد. اكنون اين شما هستيد كه در برابر امتحانى عظيم در وفادارى به اين ابلاغ قرار داريد.</big>
| | آن عبارات از يک سو شامل شنيدن و اطاعت و رضايت و تسليم درباره امر ولايت بود. از سوى ديگر بيعت زبانى حاكى از بيعت با قلب و جان و دست قرار داده شد. در نگاهى ديگر شامل پايدارى بر سر اين بيعت بود كه به دور از هرگونه تبديل و شک و انكار و پيمان شكنى استمرار مى يافت. در جهتى ديگر براى كسانى كه احتمالاً بيعت با دست برايشان ميسر نمى شد اين اقرار بيعت با دست حساب مى شد. در آخرين نگاه تعهد بر ابلاغ پيام غدير به نسل هاى حاضر و آينده بود، و در نهايت آن حضرت خدا را شاهد بر اين وعده خود قرار داد. |
|
| |
|
| <big>تفصيل آنچه گفته شد را مى توان اين گونه بيان كرد: پيامبرصلى الله عليه وآله در يازدهمين بخش از خطبه غدير - در حالى كه سكوت همچنان بر مجلس حكم فرما بود - وارد آخرين بخش سخنرانى خود شد. آنچه مخاطبين در اين بخش شنيدند اقدام بى سابقه اى بود كه هرگز فكرش را نكرده بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت را به صورت جدى ترى مطرح كرده در يک اقدام بديع از فراز منبر غدير با صد و بيست هزار نفر بيعت كرد و از همه اقرار گرفت:</big>
| | در جمله آخرِ اين تعهّد آيه ۹۶ سوره اسراء: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ» را آورد و خدا را بر اين بيعت لسانى شاهد گرفت. |
|
| |
|
| | در فراز بعدى به عنوان كسى كه گفتنى ها را گفته و پيمان را هم گرفته، گويا از مردم مى پرسيد: بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى دانيد؟ |
|
| |
|
| <big>'''سه اقدام براى بيعت زبانى'''</big>
| | اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يک سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ ...» : «اى مردم چه مى گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى هاى هر نفسى اطلاع دارد» . آنگاه با لسان نصيحت گونه اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» : «هر كس هدايت يابد به نفع خويش عمل كرده و هر كس گمراه شود بر ضرر خود گمراه شده است» . |
|
| |
|
| <big>آن حضرت براى اين كار سه جهت را با هم به اجرا درآورد: از يک سو با مطرح كردن كثرت جمعيت حاضر، اعلام كرد كه خدا دستور داده قبل از بيعت با دست از زبان هاى شما اقرار بگيرم. از سوى ديگر موضوع بيعت را امامت دوازده امام عليهم السلام قرار داد، و در مرحله سوم جملاتى را به عنوان بيعت مطرح كرد و از مردم خواست آنها را تكرار كنند.</big>
| | از آنجا كه پس از منبر همه بايد براى بيعت مى آمدند، لذا پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر آيه ۱۰ سوره فتح «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» و آيه ۲۸ سوره زخرف «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را با اشاره به جزئيات اين بيعت تكرار كرده، آن را از يک سو بيعت با خدا دانسته و از سوى ديگر بيعت با همه امامان دانست، و امامت آنان را در دنيا و آخرت مطرح كرد. |
|
| |
|
| | در واقع آخرين اقدام استثنائى و غير عادى از فراز منبر غدير آن بود كه پس از تكرار بيعت لسانى توسط مردم و بازگشت سكوت مطلق بر جمعيت نشسته در برابر منبر غدير، خطيب معظم مردم را مورد سؤال قرار داد و فرمود: ما تقولون؟! چه مى گوييد؟ |
|
| |
|
| <big>'''متن بيعت نامه'''</big>
| | اين سؤال پس از آن همه جملاتى كه مردم پس از پيامبرصلى الله عليه وآله تكرار كردند و بر زبان آوردند، يک پرسش حقيقى نبود؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله هم مى ديد و هم مى شنيد كه مردم چه مى گويند. بنابراين يک استفهام تقريرى بود كه معنايش اين گونه مى شد: پس از شنيدن اين همه سخن و اين همه اقرارها چه مى گوييد؟ آيا باز هم سخنى براى گفتن مانده است؟ آيا مى توانيد نزد خداوند عذر نرسيدن پيام الهى را بياوريد؟ |
|
| |
|
| <big>آنگاه براى آنكه مردم در گونه هاى متفاوت بيعت نكرده باشند، از آنان خواست عين جملاتى را كه حضرت مى گويد به عنوان بيعت لسانى تكرار كنند.</big>
| | معناى اين اقدام - چنانكه خود حضرت تصريح فرمود - آن بود كه شما در ظاهر اقرار و بيعت نموديد، اما بدانيد كه خدا از باطن دلها و اسرار قلبها آگاه است. من حجت را آن چنان بر شما تمام كردم كه هيچ كجاى دنيا نمونه اش را پيدا نمى كنيد. اكنون اين شما هستيد كه در برابر امتحانى عظيم در وفادارى به اين ابلاغ قرار داريد. |
|
| |
|
| <big>آن عبارات از يک سو شامل شنيدن و اطاعت و رضايت و تسليم درباره امر ولايت بود. از سوى ديگر بيعت زبانى حاكى از بيعت با قلب و جان و دست قرار داده شد. در نگاهى ديگر شامل پايدارى بر سر اين بيعت بود كه به دور از هرگونه تبديل و شک و انكار و پيمان شكنى استمرار مى يافت. در جهتى ديگر براى كسانى كه احتمالاً بيعت با دست برايشان ميسر نمى شد اين اقرار بيعت با دست حساب مى شد. در آخرين نگاه تعهد بر ابلاغ پيام غدير به نسل هاى حاضر و آينده بود، و در نهايت آن حضرت خدا را شاهد بر اين وعده خود قرار داد.</big>
| | تفصيل آنچه گفته شد را مى توان اين گونه بيان كرد: پيامبرصلى الله عليه وآله در يازدهمين بخش از خطبه غدير - در حالى كه سكوت همچنان بر مجلس حكم فرما بود - وارد آخرين بخش سخنرانى خود شد. آنچه مخاطبين در اين بخش شنيدند اقدام بى سابقه اى بود كه هرگز فكرش را نكرده بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت را به صورت جدى ترى مطرح كرده در يک اقدام بديع از فراز منبر غدير با صد و بيست هزار نفر بيعت كرد و از همه اقرار گرفت: |
|
| |
|
| <big>در جمله آخرِ اين تعهّد آيه ۹۶ سوره اسراء: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ» را آورد و خدا را بر اين بيعت لسانى شاهد گرفت.</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''اى مردم، چه مى گوييد؟'''</big>
| | '''سه اقدام براى بيعت زبانى''' |
|
| |
|
| <big>در فراز بعدى به عنوان كسى كه گفتنى ها را گفته و پيمان را هم گرفته، گويا از مردم مى پرسيد: بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى دانيد؟ اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يک سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ ...» : «اى مردم چه مى گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى هاى هر نفسى اطلاع دارد» . آنگاه با لسان نصيحت گونه اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» : «هر كس هدايت يابد به نفع خويش عمل كرده و هر كس گمراه شود بر ضرر خود گمراه شده است» .</big>
| | آن حضرت براى اين كار سه جهت را با هم به اجرا درآورد: از يک سو با مطرح كردن كثرت جمعيت حاضر، اعلام كرد كه خدا دستور داده قبل از بيعت با دست از زبان هاى شما اقرار بگيرم. از سوى ديگر موضوع بيعت را امامت دوازده امام عليهم السلام قرار داد، و در مرحله سوم جملاتى را به عنوان بيعت مطرح كرد و از مردم خواست آنها را تكرار كنند. |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''آمادگى براى بيعت بعد از خطابه'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>از آنجا كه پس از منبر همه بايد براى بيعت مى آمدند، لذا پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر آيه ۱۰ سوره فتح: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» ، و آيه ۲۸ سوره زخرف: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را با اشاره به جزئيات اين بيعت تكرار كرده، آن را از يک سو بيعت با خدا دانسته و از سوى ديگر بيعت با همه امامان دانست، و امامت آنان را در دنيا و آخرت مطرح كرد. سپس ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام فرمود.</big>
| | '''متن بيعت نامه''' |
|
| |
|
| | آنگاه براى آنكه مردم در گونه هاى متفاوت بيعت نكرده باشند، از آنان خواست عين جملاتى را كه حضرت مى گويد به عنوان بيعت لسانى تكرار كنند. |
|
| |
|
| <big>'''سلام به عنوان «اميرالمؤمنين»'''</big>
| | آن عبارات از يک سو شامل شنيدن و اطاعت و رضايت و تسليم درباره امر ولايت بود. از سوى ديگر بيعت زبانى حاكى از بيعت با قلب و جان و دست قرار داده شد. در نگاهى ديگر شامل پايدارى بر سر اين بيعت بود كه به دور از هرگونه تبديل و شک و انكار و پيمان شكنى استمرار مى يافت. در جهتى ديگر براى كسانى كه احتمالاً بيعت با دست برايشان ميسر نمى شد اين اقرار بيعت با دست حساب مى شد. در آخرين نگاه تعهد بر ابلاغ پيام غدير به نسل هاى حاضر و آينده بود، و در نهايت آن حضرت خدا را شاهد بر اين وعده خود قرار داد. |
|
| |
|
| <big>سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره: «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست».</big>
| | در جمله آخرِ اين تعهّد آيه ۹۶ سوره اسراء: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ» را آورد و خدا را بر اين بيعت لسانى شاهد گرفت. |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''سپاس بر نعمت ولايت'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف: «الْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند».</big>
| | '''اى مردم، چه مى گوييد؟''' |
|
| |
|
| | در فراز بعدى به عنوان كسى كه گفتنى ها را گفته و پيمان را هم گرفته، گويا از مردم مى پرسيد: بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى دانيد؟ اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يک سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ ...» : «اى مردم چه مى گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى هاى هر نفسى اطلاع دارد» . آنگاه با لسان نصيحت گونه اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» : «هر كس هدايت يابد به نفع خويش عمل كرده و هر كس گمراه شود بر ضرر خود گمراه شده است» . |
|
| |
|
| <big>'''فضائل بى انتهاى على عليه السلام'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>خطبه به پايان خود نزديک مى شد و مردم همچنان تشنه زلال غدير گوش جان به كلام جاودانه محمدى سپرده بودند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>مسک الختام اين خطابه بلند، جامع الجوامع فضايل على بن ابى طالب عليه السلام بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در يک جمله پر معنى بالاترين فضيلت را براى شخص دوم عالم وجود با ارتباط آن به قرآن بيان كرد. از يک سو نزول فضايل على عليه السلام در قرآن را به ميان آورد، و از سوى ديگر درياى مناقب آن حضرت را فراتر از آن دانست كه در يک مجلس قابل ذكر باشد. سپس با توجه به گستردگى فضايل على عليه السلام، دستور پذيرفتن آنها را از اصحاب معرفت به ما داد.</big>
| | '''آمادگى براى بيعت بعد از خطابه''' |
|
| |
|
| | از آنجا كه پس از منبر همه بايد براى بيعت مى آمدند، لذا پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر آيه ۱۰ سوره فتح: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» ، و آيه ۲۸ سوره زخرف: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را با اشاره به جزئيات اين بيعت تكرار كرده، آن را از يک سو بيعت با خدا دانسته و از سوى ديگر بيعت با همه امامان دانست، و امامت آنان را در دنيا و آخرت مطرح كرد. سپس ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام فرمود. |
|
| |
|
| <big>'''نشان بهشت براى اهل ولايت'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>بعد از آن بار ديگر با اشاره به آيه ۷۱ سوره احزاب: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً» بر اطاعت و ولايت پذيرى و تسليم در برابر خدا و رسول و على و امامان بعد از او تأكيد كرد. سپس با اشاره به آيه ۲۰ و ۲۱ سوره توبه: «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْفائِزونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ» ، به سبقت گيرندگان در امر مهم ولايت نشان بهشت عنايت كرد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>در مقابل به مردم گوشزد كرد كه رضاى الهى را در نظر بگيرند، چرا كه اگر همه اهل زمين كافر شوند ضررى به خداوند نمى رسد، و در اين باره به آيه ۸ سوره ابراهيم: «اِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَميدٌ» ، و آيه ۱۴۴ سوره آل عمران: «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً» اشاره كرد.</big>
| | '''سلام به عنوان «اميرالمؤمنين»''' |
|
| |
|
| | سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره: «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست». |
|
| |
|
| <big>'''دعا و حمد در پايان خطابه'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>آخرين جمله سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى ايمان آورندگان به محتواى غدير و نفرين بر منكران و كافران به اين امر الهى بود، كه فرمود: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ» .</big>
| |
|
| |
|
| <big>متن سخنان حضرت در اين آخرين بخش سخن چنين بود:</big>
| | '''سپاس بر نعمت ولايت''' |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.</big>
| | آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف: «الْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند». |
|
| |
|
| <big>فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: «اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.</big>
| |
|
| |
|
| <big>وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.</big>
| |
|
| |
|
| <big>فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ اَيْدينا. مَنْ اَدْرَكَها بِيَدِهِ وَ اِلاّ فَقَدْ اَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لا نَبْتَغى بِذلِكَ بَدَلاً وَ لا يَرَى اللَّهُ مِنْ اَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّى ذلِكَ عَنْكَ الدّانى وَ الْقاصى مِنْ اَوْلادِنا وَ اَهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ اَنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ» .</big>
| | '''فضائل بى انتهاى على عليه السلام''' |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّهَ ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ» .</big>
| | خطبه به پايان خود نزديک مى شد و مردم همچنان تشنه زلال غدير گوش جان به كلام جاودانه محمدى سپرده بودند. |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اَميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الاَْئِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً؛ يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً» .</big>
| | مسک الختام اين خطابه بلند، جامع الجوامع فضايل على بن ابى طالب عليه السلام بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در يک جمله پر معنى بالاترين فضيلت را براى شخص دوم عالم وجود با ارتباط آن به قرآن بيان كرد. از يک سو نزول فضايل على عليه السلام در قرآن را به ميان آورد، و از سوى ديگر درياى مناقب آن حضرت را فراتر از آن دانست كه در يک مجلس قابل ذكر باشد. سپس با توجه به گستردگى فضايل على عليه السلام، دستور پذيرفتن آنها را از اصحاب معرفت به ما داد. |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» ، وَ قُولُوا: «الْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» .</big>
| |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ فَضائِلَ عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ اَنْزَلَها فِى الْقُرْآنِاَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ اَنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.</big>
| |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الاَئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً.</big>
| | '''نشان بهشت براى اهل ولايت''' |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ.</big>
| | بعد از آن بار ديگر با اشاره به آيه ۷۱ سوره احزاب: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً» بر اطاعت و ولايت پذيرى و تسليم در برابر خدا و رسول و على و امامان بعد از او تأكيد كرد. سپس با اشاره به آيه ۲۰ و ۲۱ سوره توبه: «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْفائِزونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ» ، به سبقت گيرندگان در امر مهم ولايت نشان بهشت عنايت كرد. |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.</big>
| | در مقابل به مردم گوشزد كرد كه رضاى الهى را در نظر بگيرند، چرا كه اگر همه اهل زمين كافر شوند ضررى به خداوند نمى رسد، و در اين باره به آيه ۸ سوره ابراهيم: «اِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَميدٌ» ، و آيه ۱۴۴ سوره آل عمران: «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً» اشاره كرد. |
|
| |
|
| <big>اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ:</big>
| |
|
| |
|
| <big>اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم. بر اين عقيده زنده ايم و با آن مى ميريم و روز قيامت با آن محشور مى شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى كنيم و شک و انكار نمى نماييم و ترديد به دل راه نمى دهيم و از اين قول بر نمى گرديم و پيمان را نمى شكنيم.</big>
| | '''دعا و حمد در پايان خطابه''' |
|
| |
|
| <big>تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.</big>
| | آخرين جمله سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى ايمان آورندگان به محتواى غدير و نفرين بر منكران و كافران به اين امر الهى بود، كه فرمود: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ» . |
|
| |
|
| <big>پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان هايمان و زبان هايمان و ضمائرمان و دست هايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند (در اين باره) از نفس هايمان دگرگونى نبيند.</big>
| | متن سخنان حضرت در اين آخرين بخش سخن چنين بود: |
|
| |
|
| <big>ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى رسانيم، و خدا را بر آن شاهد مى گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى» .</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ. |
|
| |
|
| <big>اى مردم، چه مى گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى هاى هر كسى را مى داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مى كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است.</big>
| | فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: «اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ. |
|
| |
|
| <big>اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار مى دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هر كس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى فرمايد.</big>
| | وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما. |
|
| |
|
| <big>اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد، و به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست» . و بگوييد:</big>
| | فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ اَيْدينا. مَنْ اَدْرَكَها بِيَدِهِ وَ اِلاّ فَقَدْ اَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لا نَبْتَغى بِذلِكَ بَدَلاً وَ لا يَرَى اللَّهُ مِنْ اَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّى ذلِكَ عَنْكَ الدّانى وَ الْقاصى مِنْ اَوْلادِنا وَ اَهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ اَنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ» . |
|
| |
|
| <big>«اَلْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ ...» : «حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند» .</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها» ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّهَ ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ» . |
|
| |
|
| <big>اى مردم، فضايل على بن ابى طالب نزد خداوند كه در قرآن آن را نازل كرده بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم. پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اَميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الاَْئِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً؛ يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً» . |
|
| |
|
| <big>اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است.</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» ، وَ قُولُوا: «الْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» . |
|
| |
|
| <big>اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن به عنوان «اميرالمؤمنين» با او، سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ فَضائِلَ عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ اَنْزَلَها فِى الْقُرْآنِاَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ اَنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ. |
|
| |
|
| <big>اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى رسانند.</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الاَئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً. |
|
| |
|
| <big>خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ. |
|
| |
|
| == <big>بيعت در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۵۲، ۲۵۳، ۳۵۳-۳۶۳ . چهارده قرن با غدير: ص ۲۰۱-۲۰۹ .</ref></big> ==
| | مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً. |
| <big> زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير كه امام هادى عليه السلام فرمودند<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. </ref>، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت غديريه آمده بيعت است:</big>
| |
|
| |
|
| <big>السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ وَمَوْلَى الْمُؤْمِنينَ... . أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِاللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ:</big>
| | اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ: |
|
| |
|
| <big>سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين... . شهادت مى دهم كه تو برادر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت را چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.</big>
| | اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند. |
|
| |
|
| == <big>بيعت زبانىِ همگانى پس از خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۵۳ .</ref></big> ==
| | پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم. بر اين عقيده زنده ايم و با آن مى ميريم و روز قيامت با آن محشور مى شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى كنيم و شک و انكار نمى نماييم و ترديد به دل راه نمى دهيم و از اين قول بر نمى گرديم و پيمان را نمى شكنيم. |
| <big>يكى از اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله در انتهاى خطبه غدير اين بود كه چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، از طرفى غير ممكن بود و از سوى ديگر امكان داشت افراد به بهانه هاى مختلف از بيعت شانه خالى كرده و حضور نيابند و در نتيجه نتوان التزام عملى و گواهى قانونى از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: اى مردم، چون با يک كف دست و با اين وقت كم و با اين سيل جمعيت، امكان بيعت براى همه وجود ندارد، پس همگى اين سخنى را كه من مى گويم تكرار كنيد و بگوييد:</big>
| |
|
| |
|
| <big>«ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مى كنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى كنيم ... . عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است» .</big>
| | تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است. |
|
| |
|
| <big>پيداست كه حضرت، عين كلامى را كه مى بايست مردم تكرار كنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص كردند تا هر كس به شكل خاصى براى خود اقرار نكند، بلكه همه به مطلب واحدى كه حضرت از آنان مى خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند.</big>
| | پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان هايمان و زبان هايمان و ضمائرمان و دست هايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند (در اين باره) از نفس هايمان دگرگونى نبيند. |
|
| |
|
| <big>وقتى كلام پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت همه مردم سخن او را تكرار كردند و بدين وسيله بيعت عمومى گرفته شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵. </ref></big>
| | ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى رسانيم، و خدا را بر آن شاهد مى گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى» . |
|
| |
|
| == <big>بيعت عملى در غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۱،۱۲۰،۱۱۸. اسرار غدير: ص ۵۷،۵۶ .</ref></big> ==
| | اى مردم، چه مى گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى هاى هر كسى را مى داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مى كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است. |
| <big>برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى كردند و سه روز به طول مى انجاميد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله كه از قبل تدارک بيعت را ديده بود، دستور داد كنار منبر زير درختان دو خيمه جداگانه در مقابل يكديگر برپا شود. برنامه چنين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در يک خيمه و اميرالمؤمنين عليه السلام در خيمه ديگر جلوس فرمايند. آنگاه حاضرين در صفى مرتب، گروه گروه وارد دو خيمه شوند.</big>
| | اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار مى دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هر كس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى فرمايد. |
|
| |
|
| <big>ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله شده به عنوان قبول و اقرار به آنچه در خطابه غدير درباره ولايت و امامت بيان فرمود، با آن حضرت دست بيعت دهند. سپس به خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام بروند و به عنوان تسليم و اطاعت در برابر مقام ولايت او سه كار انجام دهند: يكى اينكه بيعت كنند، و ديگر اينكه «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» بگويند، و سوم اينكه به آن حضرت اين مقام با عظمت را تبريک بگويند.</big>
| | اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد، و به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست» . و بگوييد: |
|
| |
|
| <big>برنامه بيعت تا سه روز ادامه داشت، و اين مدت را حضرت در غدير اقامت داشتند. اين برنامه چنان حساب شده بود كه همه مردم در آن شركت كردند.</big>
| | «اَلْحَمْدُ للَّه الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ ...» : «حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى كرد ما هدايت نمى شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند» . |
|
| |
|
| <big>بسيار بجاست به قطعه جالبى از تاريخ اين بيعت اشاره كنيم: اولين كسانى كه پس مقداد و سلمان و ابوذر و حذيفه و ابن مسعود و عمار و بريده اسلمى در غدير با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند همان هايى بودند كه زودتر از همه آن بيعت را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير، كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين عليه السلام ايستادند.</big>
| | اى مردم، فضايل على بن ابى طالب نزد خداوند كه در قرآن آن را نازل كرده بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم. پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد. |
|
| |
|
| <big>جالب تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان مى راند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد اى پسر ابى طالب، خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده اى»!</big>
| | اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است. |
|
| |
|
| <big>نكته ديگرى كه بار ديگر چهره دورويان را روشن ساخت اين بود كه پس از امر پيامبرصلى الله عليه وآله همه مردم بدون چون و چرا با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كردند، ولى ابوبكر و عمر - با آنكه پيش از همه خود را براى بيعت به ميان انداخته بودند - قبل از بيعت به صورت اعتراض پرسيدند: آيا اين امر از طرف خداوند است يا از طرف رسولش (يعنى: از جانب خود مى گويى) ؟ حضرت فرمود: «از طرف خدا و رسولش است.</big> <big>آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خداوند مى شود»؟ و نيز فرمود:</big> <big>«</big><big>آرى حق است از طرف خدا و رسولش كه على</big> <big>اميرالمؤمنين است</big><big>»</big><big> .</big>
| | اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن به عنوان «اميرالمؤمنين» با او، سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود. |
|
| |
|
| <big>فرصت مناسبى را هم براى بانوان تعيين كردند كه آنان نيز در خيمه بيعت حضور يابند. براى اين كار دستور دادند تشت بزرگى از آب آوردند و پرده اى در وسط آن از يک سو تا سوى ديگر زدند به طورى كه آن را به دو قسمت تقسيم مى كرد و آن سوى پرده از اين سو ديده نمى شد.</big>
| | اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى رسانند. |
|
| |
|
| <big>آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سوى پرده مى نشست و دست مبارک را داخل آب مى گذاشت. زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و به حضرتش تبريک و تهنيت مى گفتند.</big>
| | خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است. |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه وآله دستور بيعت را درباره همسران خود مؤكد داشتند به خصوص آنكه همه همسران حضرت - از جمله عايشه و حفصه - در اين سفر حضور داشتند.</big> | | == بيعت در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير<big><ref>اسرار غدير: ص ۲۵۲، ۲۵۳، ۳۵۳-۳۶۳ . چهارده قرن با غدير: ص ۲۰۱-۲۰۹ .</ref></big> == |
| | <big> </big> زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير كه امام هادى عليه السلام فرمودند<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. </ref>، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت غديريه آمده بيعت است: |
|
| |
|
| <big>بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهراعليها السلام، ام هانى خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه دختر حمزه و اسماء بنت عميس، همه از بانوانى بودند كه در اين بيعت غدير حاضر شدند.</big>
| | السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ وَمَوْلَى الْمُؤْمِنينَ... . أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِاللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ: |
|
| |
|
| <big>بانوان ديگرى نيز بيعت كردند كه به نامشان تصريح نشده ولى دستور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان «نساء المؤمنين» نشانگر حضور تعداد قابل توجهى از بانوان در بيعت غدير است.</big>
| | سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين... . شهادت مى دهم كه تو برادر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت را چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند. |
|
| |
|
| <big>با بر پا شدن خيمه ها منادى پيامبرصلى الله عليه وآله نداى عمومى براى بيعت داد و اعلام كرد كه همه بايد در اين بيعت حضور داشته باشند و حتى يک نفر حق تخلف از آن را ندارد.</big> | | == بيعت زبانىِ همگانى پس از خطبه غدير<big><ref>اسرار غدير: ص ۵۳ .</ref></big> == |
| | يكى از اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله در انتهاى خطبه غدير اين بود كه چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، از طرفى غير ممكن بود و از سوى ديگر امكان داشت افراد به بهانه هاى مختلف از بيعت شانه خالى كرده و حضور نيابند و در نتيجه نتوان التزام عملى و گواهى قانونى از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: اى مردم، چون با يک كف دست و با اين وقت كم و با اين سيل جمعيت، امكان بيعت براى همه وجود ندارد، پس همگى اين سخنى را كه من مى گويم تكرار كنيد و بگوييد: |
|
| |
|
| <big>از آنجا كه بيعت سرشناسان مردم چه از مؤمنين و چه از منافقين لازم تر بود، پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى بر بيعت آنان نموده، قبل از ديگران بر حضور آنان تأكيد كرد.</big>
| | «ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مى كنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى كنيم ... . عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است» . |
|
| |
|
| <big>همزمان با آماده سازى مراسم بيعت، پيامبرصلى الله عليه وآله اطلاع يافتند كه چند نفر از بزرگان منافقين براى فرار از بيعت از غدير خارج شده به سمت جُحفه حركت كرده اند. حضرت فوراً افرادى را سراغ آنان فرستاد و آنان را بازگرداند و با شدت و خشم آنان را مورد مؤاخذه قرار داد.<ref>مجموع مراسم بيعت از آدرس هاى زير استخراج شده است: بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۸،۹۵،۹۰ و ج ۲۹ ص ۳۵ - ۳۷ و ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۲۴۸،۱۶۹،۱۲۶ و ج ۳۷ ص ۳۱۱،۱۹۴،۱۶۶،۱۶۱،۱۲۷،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۲، ۶۰، ۶۵، ۹۷، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۵۴، ۱۶۵، ۱۹۴، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۷۷، ۳۰۹ . اليقين: ص ۲۸۵. التحصين: ص ۵۳۷ . كتاب سليم: ح ۱۴. تفسير القمى: ص ۳۶۴. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸. </ref></big>
| | پيداست كه حضرت، عين كلامى را كه مى بايست مردم تكرار كنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص كردند تا هر كس به شكل خاصى براى خود اقرار نكند، بلكه همه به مطلب واحدى كه حضرت از آنان مى خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند. |
|
| |
|
| == <big>بيعت غدير در قرآن<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۴.</ref></big> == | | وقتى كلام پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت همه مردم سخن او را تكرار كردند و بدين وسيله بيعت عمومى گرفته شد.<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵. </ref></big> |
| | |
| | == بيعت عملى در غدير<big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۱،۱۲۰،۱۱۸. اسرار غدير: ص ۵۷،۵۶ .</ref></big> == |
| | برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى كردند و سه روز به طول مى انجاميد. |
| | |
| | پيامبر صلى الله عليه و آله كه از قبل تدارک بيعت را ديده بود، دستور داد كنار منبر زير درختان دو خيمه جداگانه در مقابل يكديگر برپا شود. برنامه چنين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در يک خيمه و اميرالمؤمنين عليه السلام در خيمه ديگر جلوس فرمايند. آنگاه حاضرين در صفى مرتب، گروه گروه وارد دو خيمه شوند. |
| | |
| | ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله شده به عنوان قبول و اقرار به آنچه در خطابه غدير درباره ولايت و امامت بيان فرمود، با آن حضرت دست بيعت دهند. سپس به خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام بروند و به عنوان تسليم و اطاعت در برابر مقام ولايت او سه كار انجام دهند: يكى اينكه بيعت كنند، و ديگر اينكه «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» بگويند، و سوم اينكه به آن حضرت اين مقام با عظمت را تبريک بگويند. |
| | |
| | برنامه بيعت تا سه روز ادامه داشت، و اين مدت را حضرت در غدير اقامت داشتند. اين برنامه چنان حساب شده بود كه همه مردم در آن شركت كردند. |
| | |
| | بسيار بجاست به قطعه جالبى از تاريخ اين بيعت اشاره كنيم: اولين كسانى كه پس مقداد و سلمان و ابوذر و حذيفه و ابن مسعود و عمار و بريده اسلمى در غدير با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند همان هايى بودند كه زودتر از همه آن بيعت را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير، كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين عليه السلام ايستادند. |
| | |
| | جالب تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان مى راند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد اى پسر ابى طالب، خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده اى»! |
| | |
| | نكته ديگرى كه بار ديگر چهره دورويان را روشن ساخت اين بود كه پس از امر پيامبرصلى الله عليه وآله همه مردم بدون چون و چرا با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كردند، ولى ابوبكر و عمر - با آنكه پيش از همه خود را براى بيعت به ميان انداخته بودند - قبل از بيعت به صورت اعتراض پرسيدند: آيا اين امر از طرف خداوند است يا از طرف رسولش (يعنى: از جانب خود مى گويى) ؟ حضرت فرمود: «از طرف خدا و رسولش است. آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خداوند مى شود»؟ و نيز فرمود: «آرى حق است از طرف خدا و رسولش كه على اميرالمؤمنين است» . |
| | |
| | فرصت مناسبى را هم براى بانوان تعيين كردند كه آنان نيز در خيمه بيعت حضور يابند. براى اين كار دستور دادند تشت بزرگى از آب آوردند و پرده اى در وسط آن از يک سو تا سوى ديگر زدند به طورى كه آن را به دو قسمت تقسيم مى كرد و آن سوى پرده از اين سو ديده نمى شد. |
| | |
| | آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سوى پرده مى نشست و دست مبارک را داخل آب مى گذاشت. زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و به حضرتش تبريک و تهنيت مى گفتند. |
| | |
| | پيامبر صلى الله عليه وآله دستور بيعت را درباره همسران خود مؤكد داشتند به خصوص آنكه همه همسران حضرت - از جمله عايشه و حفصه - در اين سفر حضور داشتند. |
| | |
| | بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهراعليها السلام، ام هانى خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه دختر حمزه و اسماء بنت عميس، همه از بانوانى بودند كه در اين بيعت غدير حاضر شدند. |
| | |
| | بانوان ديگرى نيز بيعت كردند كه به نامشان تصريح نشده ولى دستور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان «نساء المؤمنين» نشانگر حضور تعداد قابل توجهى از بانوان در بيعت غدير است. |
| | |
| | با بر پا شدن خيمه ها منادى پيامبرصلى الله عليه وآله نداى عمومى براى بيعت داد و اعلام كرد كه همه بايد در اين بيعت حضور داشته باشند و حتى يک نفر حق تخلف از آن را ندارد. |
| | |
| | از آنجا كه بيعت سرشناسان مردم چه از مؤمنين و چه از منافقين لازم تر بود، پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى بر بيعت آنان نموده، قبل از ديگران بر حضور آنان تأكيد كرد. |
| | |
| | همزمان با آماده سازى مراسم بيعت، پيامبرصلى الله عليه وآله اطلاع يافتند كه چند نفر از بزرگان منافقين براى فرار از بيعت از غدير خارج شده به سمت جُحفه حركت كرده اند. حضرت فوراً افرادى را سراغ آنان فرستاد و آنان را بازگرداند و با شدت و خشم آنان را مورد مؤاخذه قرار داد.<ref>مجموع مراسم بيعت از آدرس هاى زير استخراج شده است: بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۸،۹۵،۹۰ و ج ۲۹ ص ۳۵ - ۳۷ و ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۲۴۸،۱۶۹،۱۲۶ و ج ۳۷ ص ۳۱۱،۱۹۴،۱۶۶،۱۶۱،۱۲۷،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۲، ۶۰، ۶۵، ۹۷، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۵۴، ۱۶۵، ۱۹۴، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۷۷، ۳۰۹ . اليقين: ص ۲۸۵. التحصين: ص ۵۳۷ . كتاب سليم: ح ۱۴. تفسير القمى: ص ۳۶۴. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸. </ref> |
| | |
| | == بيعت غدير در قرآن<big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۴.</ref></big> == |
| <big>از آنجا كه خطابه غدير متفاوت از هر سخنرانى ديگرى بود، در بخش نهم آن مردم با مسئله جديدى رو به رو شدند، و آن مطرح شدن بيعت و پيش بينى آن براى بعد از خطابه بود.</big> | | <big>از آنجا كه خطابه غدير متفاوت از هر سخنرانى ديگرى بود، در بخش نهم آن مردم با مسئله جديدى رو به رو شدند، و آن مطرح شدن بيعت و پيش بينى آن براى بعد از خطابه بود.</big> |
|
| |
|
خط ۷۲۹: |
خط ۷۵۱: |
| <big>آنگاه حضرت به آيه ۱۰ سوره فتح استناد كرده آن را قرائت كرد: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ...» .</big> | | <big>آنگاه حضرت به آيه ۱۰ سوره فتح استناد كرده آن را قرائت كرد: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ...» .</big> |
|
| |
|
| == <big>تحليل بيعت در غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۷۴-۷۷ ، ۱۱۰-۱۱۲ . اسرار غدير: ص ۲۲۶. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۷.</ref></big> == | | == تحليل بيعت در غدير<big><ref>ژرفاى غدير: ص ۷۴-۷۷ ، ۱۱۰-۱۱۲ . اسرار غدير: ص ۲۲۶. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۷.</ref></big> == |
| <big>بيعت همگانى با پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير در دو مرحله لسانى و عملى با كليه بيعت هايى كه حضرت از مردم گرفته بود فرق داشت.</big>
| | بيعت همگانى با پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير در دو مرحله لسانى و عملى با كليه بيعت هايى كه حضرت از مردم گرفته بود فرق داشت. |
| | |
| | ابتدا در خطبه از مردم اقرار گرفتند و در اين اقرار به كلمه «آرى» و «بلى» اكتفا نكردند، بلكه اقرارنامه اى را قرائت كردند و از مردم خواستند آن را تكرار كنند و در آن اقرارنامه ظريف ترين زواياى غدير را در كوتاه ترين عبارات گنجانيدند. |
| | |
| | پيداست كه شكل عمومىِ بيعت همان دست دادن است، ولى اين دست دادن در واقع حاكى از عهد بستن وتصميم به وفادارىِ قلبى و نيز پيمان لسانى است.<ref>بحار الانوار : ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵.</ref> |
| | |
| | به همين منظور پيامبرصلى الله عليه وآله در اثناء خطبه متذكر شدند كه پس از خطبه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد. |
| | |
| | لذا پس از خطبه دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او (پيامبرصلى الله عليه وآله) به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند. اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند. |
| | |
| | |
| | |
| | '''الف) هدف از بيعت لسانى''' |
| | |
| | در غدير چند جهت وجود داشت كه به خاطر آن قبل از بيعت با دست، بيعت لسانى كه به شكل اقرار زبانى و به صورت گفتن بود انجام گرفت، و حضرت متن گفتار را هم تعيين كردند: |
| | |
| | جهت اول تفسير بيعت با دست بود. بيعت با دست احتياج به تفسير دارد، و بايد قبلاً معلوم شود بر سر چه بيعت مى كنند. اين اقرار لسانى در واقع مفسّر بيعت با دست بود كه بعد از خطبه انجام شد. |
| | |
| | جهت دوم جايگزين بيعت با دست است. ممكن بود عده اى پس از خطبه براى بيعت با دست حاضر نشوند و خود را از صحنه كنار بكشند و بعد بگويند: «ما بيعت نكرديم». لذا حضرت ابتدا به صورت لسانى بيعت گرفت و فرمود: «هركس توانست با دست بيعت مى كند و هر كس نتوانست با زبان اقرار كرده است» . |
| | |
| | جهت سوم اتحاد موضوع بيعت است. اگر متن و عبارات براى بيعت لسانى تعيين نمى شد ممكن بود هر يک از مردم طبق ذوق و سليقه خود عباراتى را به كار بَرَد كه از نظر اعتبار رسمى و قانونى جاى سؤال و اشتباه باشد، و گذشته از هرج و مرج در واقع هر كس به مطلبى كه مغايرت ها و زياده و نقيصه هايى با ديگران داشت اقرار كرده بود. |
|
| |
|
| <big>ابتدا در خطبه از مردم اقرار گرفتند و در اين اقرار به كلمه «آرى» و «بلى» اكتفا نكردند، بلكه اقرارنامه اى را قرائت كردند و از مردم خواستند آن را تكرار كنند و در آن اقرارنامه ظريف ترين زواياى غدير را در كوتاه ترين عبارات گنجانيدند.</big>
| | جهت چهارم جلوگيرى از عبارات شبهه ناک بود. اگر متن تعيين نمى شد ممكن بود عده اى فتنه گر، عبارات خاصِ شبهه ناكى را آماده كنند و بدين گونه زمينه سقوط ارزش اين بيعت را آماده سازند. |
|
| |
|
| <big>پيداست كه شكل عمومىِ بيعت همان دست دادن است، ولى اين دست دادن در واقع حاكى از عهد بستن وتصميم به وفادارىِ قلبى و نيز پيمان لسانى است.<ref>بحار الانوار : ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵.</ref></big>
| | جهت پنجم اين بود كه با كثرت جمعيت و كمى وقت و مساعد نبودن شرايط توقف مردم، اين احتمال قوى بود كه عده اى واقعاً فرصت بيعت با دست را پيدا نكنند، و لذا مى بايست اين بيعت لسانى انجام مى شد. |
|
| |
|
| <big>به همين منظور پيامبرصلى الله عليه وآله در اثناء خطبه متذكر شدند كه پس از خطبه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>لذا پس از خطبه دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او (پيامبرصلى الله عليه وآله) به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند. اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند.</big>
| |
|
| |
|
| | '''ب) كيفيت بيعت عملى و لسانى''' |
|
| |
|
| <big>'''الف) هدف از بيعت لسانى'''</big>
| | پس از روشن شدن هدف از بيعت، مى پردازيم به اين نكته كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با دست و بيعت لسانى را به چه صورت انجام دادند: |
|
| |
|
| <big>در غدير چند جهت وجود داشت كه به خاطر آن قبل از بيعت با دست، بيعت لسانى كه به شكل اقرار زبانى و به صورت گفتن بود انجام گرفت، و حضرت متن گفتار را هم تعيين كردند:</big>
| | اول كيفيت بيعت لسانى است. در اواخر خطبه با درخواست هاى مكرر از مردم تكرار سخن خود را طلب كردند كه عبارات آن چنين است: همگى اين جملات را بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم...» ، كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند: |
|
| |
|
| <big>جهت اول تفسير بيعت با دست بود. بيعت با دست احتياج به تفسير دارد، و بايد قبلاً معلوم شود بر سر چه بيعت مى كنند. اين اقرار لسانى در واقع مفسّر بيعت با دست بود كه بعد از خطبه انجام شد.</big>
| | اى مردم، آنچه به شما گفتم تكرار كنيد. اى مردم، چه مى گوييد؟ خداوند اَصوات را مى شنود و از پنهان هاى قلب ها خبر دارد» . كنايه از اينكه اگر چه اصوات به هم مخلوط است و از باطن ها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است. |
|
| |
|
| <big>جهت دوم جايگزين بيعت با دست است. ممكن بود عده اى پس از خطبه براى بيعت با دست حاضر نشوند و خود را از صحنه كنار بكشند و بعد بگويند: «ما بيعت نكرديم». لذا حضرت ابتدا به صورت لسانى بيعت گرفت و فرمود: «هركس توانست با دست بيعت مى كند و هر كس نتوانست با زبان اقرار كرده است» .</big>
| | بگوييد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود. |
|
| |
|
| <big>جهت سوم اتحاد موضوع بيعت است. اگر متن و عبارات براى بيعت لسانى تعيين نمى شد ممكن بود هر يک از مردم طبق ذوق و سليقه خود عباراتى را به كار بَرَد كه از نظر اعتبار رسمى و قانونى جاى سؤال و اشتباه باشد، و گذشته از هرج و مرج در واقع هر كس به مطلبى كه مغايرت ها و زياده و نقيصه هايى با ديگران داشت اقرار كرده بود.</big>
| | بگوييد: حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمى يافتيم. |
|
| |
|
| <big>جهت چهارم جلوگيرى از عبارات شبهه ناک بود. اگر متن تعيين نمى شد ممكن بود عده اى فتنه گر، عبارات خاصِ شبهه ناكى را آماده كنند و بدين گونه زمينه سقوط ارزش اين بيعت را آماده سازند.</big> | | دوم كيفيت بيعت با دست است. در اثناء خطبه متذكر شدند كه پس از خطبه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد. دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او (پيامبرصلى الله عليه وآله) به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت <big>نمايند، و اين بيعت با</big> دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند. |
|
| |
|
| <big>جهت پنجم اين بود كه با كثرت جمعيت و كمى وقت و مساعد نبودن شرايط توقف مردم، اين احتمال قوى بود كه عده اى واقعاً فرصت بيعت با دست را پيدا نكنند، و لذا مى بايست اين بيعت لسانى انجام مى شد.</big>
| | «بيعت» يعنى دست دادن به عنوان اقرار و پذيرفتن مقام كسى، و در پى آن وعده وفادارى به موجبات و لوازم آن. لذا در بيعت بايد موضوع اصلى آن و وعده هايى كه به عنوان وفادارى داده مى شود مشخص شود. همچنين ارزش و پشتوانه بيعت و ضامن و شاهد آن و كيفيت و شكل آن بايد تعيين گردد. |
|
| |
|
| | بيعت غدير در متن خطبه غدير مطرح شده و در واقع التزام به محتواى آن است. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، همه اين جوانب را دقيقاً تعيين فرمودند كه ذيلاً به شرح آن مى پردازيم: |
|
| |
|
| <big>'''ب) كيفيت بيعت عملى و لسانى'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>پس از روشن شدن هدف از بيعت، مى پردازيم به اين نكته كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با دست و بيعت لسانى را به چه صورت انجام دادند:</big>
| |
|
| |
|
| <big>اول كيفيت بيعت لسانى است. در اواخر خطبه با درخواست هاى مكرر از مردم تكرار سخن خود را طلب كردند كه عبارات آن چنين است: همگى اين جملات را بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم...» ، كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند:</big>
| | '''موضوع اصلى بيعت غدير''' |
|
| |
|
| <big>اى مردم، آنچه به شما گفتم تكرار كنيد.</big> <big>اى مردم، چه مى گوييد؟ خداوند اَصوات را مى شنود و از پنهان هاى قلب ها خبر دارد» . كنايه از اينكه اگر چه اصوات به هم مخلوط است و از باطن ها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است.</big>
| | عنوان اصلىِ بيعت در غدير عبارت بود از اقرار و قبولِ امامت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان از فرزندان او تا آخرينِ آنها كه حضرت مهدى عليه السلام بوده و امامتشان تا روز قيامت است، با قبول تمام شئون و مقاماتى كه درباره آنان در متنِ خطبه ذكر شده است. |
|
| |
|
| <big>بگوييد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود.</big>
| | پس موضوع اصلىِ بيعت غدير فقط امامت و خلافتِ على بن ابى طالب عليه السلام نيست، بلكه امامت همه ائمه عليهم السلام است كه امامتشان تا روز قيامت ادامه دارد. امامانى كه قبل و بعد از ايشان امامى نيست و كسى جز آنها حق چنين ادعايى را ندارد. مردم كه با على عليه السلام بيعت كردند، در واقع مستقيماً با همه امامان بيعت نمودند. |
|
| |
|
| <big>بگوييد: حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمى يافتيم.</big>
| |
|
| |
|
| <big>دوم كيفيت بيعت با دست است. در اثناء خطبه متذكر شدند كه پس از خطبه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد. دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او (پيامبرصلى الله عليه وآله) به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند، و اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند.</big>
| |
|
| |
|
| <big> «بيعت» يعنى دست دادن به عنوان اقرار و پذيرفتن مقام كسى، و در پى آن وعده وفادارى به موجبات و لوازم آن. لذا در بيعت بايد موضوع اصلى آن و وعده هايى كه به عنوان وفادارى داده مى شود مشخص شود. همچنين ارزش و پشتوانه بيعت و ضامن و شاهد آن و كيفيت و شكل آن بايد تعيين گردد.</big>
| | '''محتواى بيعت غدير''' |
|
| |
|
| <big>بيعت غدير در متن خطبه غدير مطرح شده و در واقع التزام به محتواى آن است. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، همه اين جوانب را دقيقاً تعيين فرمودند كه ذيلاً به شرح آن مى پردازيم:</big>
| | پيمان هايى كه مردم در غدير پيرامون موضوع ولايت بر سر آنها بيعت كردند از اين قرار است: |
|
| |
|
| | الف) شنيديم، پس كسى نخواهد گفت: «من نشنيدم و متوجه نشدم» . |
|
| |
|
| <big>'''موضوع اصلى بيعت غدير'''</big>
| | ب) در مقام عمل اطاعت مى كنيم و سر تسليم فرود مى آوريم. |
|
| |
|
| <big>عنوان اصلىِ بيعت در غدير عبارت بود از اقرار و قبولِ امامت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان از فرزندان او تا آخرينِ آنها كه حضرت مهدى عليه السلام بوده و امامتشان تا روز قيامت است، با قبول تمام شئون و مقاماتى كه درباره آنان در متنِ خطبه ذكر شده است.</big>
| | ج) در قلب و ضميرمان به اين مطلب راضى هستيم. |
|
| |
|
| <big>پس موضوع اصلىِ بيعت غدير فقط امامت و خلافتِ على بن ابى طالب عليه السلام نيست، بلكه امامت همه ائمه عليهم السلام است كه امامتشان تا روز قيامت ادامه دارد. امامانى كه قبل و بعد از ايشان امامى نيست و كسى جز آنها حق چنين ادعايى را ندارد. مردم كه با على عليه السلام بيعت كردند، در واقع مستقيماً با همه امامان بيعت نمودند.</big>
| | د) زندگى و مرگ و حشر و بعث ما بر اين عقيده خواهد بود. |
|
| |
|
| | ه) در اين مطالب تغيير و تبديل نمى دهيم. |
|
| |
|
| <big>'''محتواى بيعت غدير'''</big>
| | و) در اين مطالب شک به دل راه نمى دهيم. |
|
| |
|
| <big>پيمان هايى كه مردم در غدير پيرامون موضوع ولايت بر سر آنها بيعت كردند از اين قرار است:</big>
| | ز) اين مطالب را در آينده انكار نمى كنيم و از قول خود برنمى گرديم، و پيمان و عهد خود را نمى شكنيم و به وعده خود وفا مى كنيم. |
|
| |
|
| <big>الف) شنيديم، پس كسى نخواهد گفت: «من نشنيدم و متوجه نشدم» .</big>
| | ح) از قول تو، به نزديكان و دوردستان از فرزندان و فاميل خود مى رسانيم. |
|
| |
|
| <big>ب) در مقام عمل اطاعت مى كنيم و سر تسليم فرود مى آوريم.</big>
| |
|
| |
|
| <big>ج) در قلب و ضميرمان به اين مطلب راضى هستيم.</big>
| |
|
| |
|
| <big>د) زندگى و مرگ و حشر و بعث ما بر اين عقيده خواهد بود.</big>
| | '''ارزش و پشتوانه بيعت غدير''' |
|
| |
|
| <big>ه) در اين مطالب تغيير و تبديل نمى دهيم.</big>
| | همانطور كه تمام احكام و مسايلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى كند كه اتصال به خداوند داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد، بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد. |
|
| |
|
| <big>و) در اين مطالب شک به دل راه نمى دهيم.</big>
| | پيامبرصلى الله عليه وآله در اين مورد تأكيد خاصى داشتند كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكمِ بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را فرمودند: |
|
| |
|
| <big>ز) اين مطالب را در آينده انكار نمى كنيم و از قول خود برنمى گرديم، و پيمان و عهد خود را نمى شكنيم و به وعده خود وفا مى كنيم.</big>
| | الف) اين بيعت از جانب خداوند و به امر او است. |
|
| |
|
| <big>ح) از قول تو، به نزديكان و دوردستان از فرزندان و فاميل خود مى رسانيم.</big>
| | ب) آنان كه اين بيعت را انجام مى دهند در واقع با خدا بيعت مى كنند. |
|
| |
|
| | ج) من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است. |
|
| |
|
| <big>'''ارزش و پشتوانه بيعت غدير'''</big>
| | د) با خداوند بيعت كنيد، و با من و على و حسن و حسين و امامان بيعت كنيد. |
|
| |
|
| <big>همانطور كه تمام احكام و مسايلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى كند كه اتصال به خداوند داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد، بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد.</big>
| | هـ) آنان كه در بيعت نمودن با او از يكديگر سبقت بگيرند رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود. |
|
| |
|
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله در اين مورد تأكيد خاصى داشتند كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكمِ بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را فرمودند:</big>
| | و) هركس اين بيعت را بشكند بر ضرر خود كار كرده، و هر كس به آنچه با خدا عهد كرده وفا كند خداوند به او اجر عظيم عنايت مى فرمايد. |
|
| |
|
| <big>الف) اين بيعت از جانب خداوند و به امر او است.</big>
| |
|
| |
|
| <big>ب) آنان كه اين بيعت را انجام مى دهند در واقع با خدا بيعت مى كنند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>ج) من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است.</big>
| | '''ضامن و شاهد بيعت غدير''' |
|
| |
|
| <big>د) با خداوند بيعت كنيد، و با من و على و حسن و حسين و امامان بيعت كنيد.</big>
| | هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد، تا در صورت انكار به او مراجعه شود. پيامبرصلى الله عليه وآله شاهد و گواهِ اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند و فرمودند: بگوييد: خدا را بر اين مطلب شاهد مى گيريم، و تو نيز بر ما شاهد هستى و هركس كه خدا را اطاعت مى كند بر ما شاهد است، و ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى گيريم، و خداوند از هر شاهدى بالاتر است. |
|
| |
|
| <big>هـ) آنان كه در بيعت نمودن با او از يكديگر سبقت بگيرند رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.</big>
| |
|
| |
|
| <big>و) هركس اين بيعت را بشكند بر ضرر خود كار كرده، و هر كس به آنچه با خدا عهد كرده وفا كند خداوند به او اجر عظيم عنايت مى فرمايد.</big>
| |
|
| |
|
| | '''نتيجه بيعت غدير''' |
|
| |
|
| <big>'''ضامن و شاهد بيعت غدير'''</big>
| | اگر چه با وجود نص، نيازى به بيعت غدير نبود و مردم مثل ساير موارد منصوص اسلام بايد خلافت را هم مى پذيرفتند، ولى اين بيعت عمومى به عنوان يک حق قانونى و اجتماعى نيز مطرح بود كه در مقابل كار عُمّال سقيفه قرار مى گرفت. يعنى وقتى مى گفتند: «در سقيفه ما با بيعت مردم خلافت ابوبكر را درست كرديم» ، در مقابلشان گفته مى شد: «بيعت غدير قبل از آن و با حضور جمعيتى بيشتر و با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و به ضميمه نص الهى بوده است» . |
|
| |
|
| <big>هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد، تا در صورت انكار به او مراجعه شود. پيامبرصلى الله عليه وآله شاهد و گواهِ اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند و فرمودند: بگوييد: خدا را بر اين مطلب شاهد مى گيريم، و تو نيز بر ما شاهد هستى و هركس كه خدا را اطاعت مى كند بر ما شاهد است، و ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى گيريم، و خداوند از هر شاهدى بالاتر است.</big>
| | اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلته و غافلگيرانه بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد، و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود. ولى بيعت اميرالمؤمنين عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام شد. |
|
| |
|
| | گذشته از اينكه منصوب كردن آن حضرت نيز بود و اين بيعت به عنوان اقرار گرفتن و انتصاب حضرت بود. نتيجه اين است كه اگر كسى بيعت سقيفه را پذيرفت حجت بر او تمام شده باشد كه قبلاً بر بيعت غدير گردن نهاده است. |
|
| |
|
| <big>'''نتيجه بيعت غدير'''</big>
| | پس از اتمام خطبه غدير، بى سابقه ترين برنامه غدير - كه عظمت آن با اصل سخنرانى غدير برابرى مى كرد - مراسم بيعت بود. اگر چه در سال هاى گذشته اسلام مسئله بيعت چندين بار انجام شده بود، اما اين بيعت از دو جهت با همه بيعت هاى پيشين فرق داشت: |
|
| |
|
| <big>اگر چه با وجود نص، نيازى به بيعت غدير نبود و مردم مثل ساير موارد منصوص اسلام بايد خلافت را هم مى پذيرفتند، ولى اين بيعت عمومى به عنوان يک حق قانونى و اجتماعى نيز مطرح بود كه در مقابل كار عُمّال سقيفه قرار مى گرفت. يعنى وقتى مى گفتند: «در سقيفه ما با بيعت مردم خلافت ابوبكر را درست كرديم» ، در مقابلشان گفته مى شد: «بيعت غدير قبل از آن و با حضور جمعيتى بيشتر و با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و به ضميمه نص الهى بوده است» .</big>
| | الف. كثرت جمعيت كه قابل مقايسه با بيعتهاى قبلى نبود، و كسى باور نمى كرد پيامبرصلى الله عليه وآله بخواهد واقعاً با فرد فرد صد و بيست هزار نفر دست بيعت دهد؛ و اصلاً امكان انجام چنين كارى ممكن به نظر نمى آمد. |
|
| |
|
| <big>اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلته و غافلگيرانه بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد، و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود. ولى بيعت اميرالمؤمنين عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام شد.</big>
| | ب. كيفيت بيعت بود كه بايد دو بار انجام مى شد و دو بيعت جداگانه با پيامبر و على عليهما السلام صورت مى گرفت. در واقع دويست و چهل هزار بيعت انجام شد. |
|
| |
|
| <big>گذشته از اينكه منصوب كردن آن حضرت نيز بود و اين بيعت به عنوان اقرار گرفتن و انتصاب حضرت بود. نتيجه اين است كه اگر كسى بيعت سقيفه را پذيرفت حجت بر او تمام شده باشد كه قبلاً بر بيعت غدير گردن نهاده است.</big>
| | در عين ناباورى مردم، تصميم قاطع پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داد كه برنامه بيعت انجام شدنى است، و التزام مردم به آنچه در عظيم ترين سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام مطرح شده الزامى است، اگر چه لازمه اش آن باشد كه آن جمعيت انبوه با آن امكانات كم سه روز در غدير بمانند. |
|
| |
|
| <big>پس از اتمام خطبه غدير، بى سابقه ترين برنامه غدير - كه عظمت آن با اصل سخنرانى غدير برابرى مى كرد - مراسم بيعت بود. اگر چه در سال هاى گذشته اسلام مسئله بيعت چندين بار انجام شده بود، اما اين بيعت از دو جهت با همه بيعت هاى پيشين فرق داشت:</big>
| | از آنجا كه همه پيش بينى ها قبلاً در نظر گرفته شده بود، به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله فوراً در زير درختان و در كنار بركه دو خيمه برپا شد. برنامه اين بود كه در يكى از خيمه ها پيامبرصلى الله عليه وآله و در ديگرى على عليه السلام جلوس فرمايند. آنگاه مردم يكى يكى ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله شوند و با آن حضرت دست بيعت دهند، و سپس از آنجا برخاسته وارد خيمه على عليه السلام شوند. |
|
| |
|
| <big>الف. كثرت جمعيت كه قابل مقايسه با بيعتهاى قبلى نبود، و كسى باور نمى كرد پيامبرصلى الله عليه وآله بخواهد واقعاً با فرد فرد صد و بيست هزار نفر دست بيعت دهد؛ و اصلاً امكان انجام چنين كارى ممكن به نظر نمى آمد.</big>
| | با توجه به اينكه بيعت در واقع با مقام امامت بود، پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد اصلى را بر همان قرار دادند و مردم را موظف كردند كه با ورود به خيمه على عليه السلام سه كار انجام دهند: يكى اينكه دست بيعت دهند، و دوم اينكه «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» بگويند تا در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله به اين عنوان به حضرتش سلام كرده باشند، و سوم اينكه اين مقام عظمى را به آن حضرت تبريک بگويند. |
|
| |
|
| <big>ب. كيفيت بيعت بود كه بايد دو بار انجام مى شد و دو بيعت جداگانه با پيامبر و على عليهما السلام صورت مى گرفت. در واقع دويست و چهل هزار بيعت انجام شد.</big>
| | فرصت مناسبى را هم براى بانوان در نظر گرفتند تا آنان نيز در خيمه هاى بيعت حضور يابند. براى اين منظور دستور دادند تشت بزرگى پر از آب آماده كنند و از وسط آن پرده اى بزنند كه دو سوى آن از طرفين ديده نشود. آنگاه پيامبر و اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سوى پرده مى نشستند و دستان مبارک را داخل آب مى گذاشتند. زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و به حضرتش تبريک و تهنيت مى گفتند. |
|
| |
|
| <big>در عين ناباورى مردم، تصميم قاطع پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داد كه برنامه بيعت انجام شدنى است، و التزام مردم به آنچه در عظيم ترين سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام مطرح شده الزامى است، اگر چه لازمه اش آن باشد كه آن جمعيت انبوه با آن امكانات كم سه روز در غدير بمانند.</big>
| | با آنكه نشستن آن دو بزرگوار در كنار يكديگر در يک خيمه نيز ممكن بود و بيعت سريع تر انجام مى گرفت، دو خيمه جداگانه تفهيم دو هدف متفاوت از اين بيعت بود: يكى پيمان بستن با پيامبرصلى الله عليه وآله كه به آنچه در خطبه غدير مطرح شد ملتزم باشند؛ و ديگرى ميثاق با على عليه السلام به عنوان مقام امامت تا در روزهايى كه امامت به حضور و كمک مردم نياز دارد آماده باشند. |
|
| |
|
| <big>از آنجا كه همه پيش بينى ها قبلاً در نظر گرفته شده بود، به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله فوراً در زير درختان و در كنار بركه دو خيمه برپا شد. برنامه اين بود كه در يكى از خيمه ها پيامبرصلى الله عليه وآله و در ديگرى على عليه السلام جلوس فرمايند. آنگاه مردم يكى يكى ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله شوند و با آن حضرت دست بيعت دهند، و سپس از آنجا برخاسته وارد خيمه على عليه السلام شوند.</big>
| | با آماده شدن دو خيمه بيعت، از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله دو اقدام عمومى و خصوصى انجام گرفت: |
|
| |
|
| <big>با توجه به اينكه بيعت در واقع با مقام امامت بود، پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد اصلى را بر همان قرار دادند و مردم را موظف كردند كه با ورود به خيمه على عليه السلام سه كار انجام دهند: يكى اينكه دست بيعت دهند، و دوم اينكه «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» بگويند تا در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله به اين عنوان به حضرتش سلام كرده باشند، و سوم اينكه اين مقام عظمى را به آن حضرت تبريک بگويند.</big>
| | از يک سو منادى حضرت نداى عمومى براى بيعت داد و اعلام كرد كه همه بايد براى بيعت حاضر شوند و حتى يک نفر حق تخلف از آن را ندارد. |
|
| |
|
| <big>فرصت مناسبى را هم براى بانوان در نظر گرفتند تا آنان نيز در خيمه هاى بيعت حضور يابند. براى اين منظور دستور دادند تشت بزرگى پر از آب آماده كنند و از وسط آن پرده اى بزنند كه دو سوى آن از طرفين ديده نشود. آنگاه پيامبر و اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سوى پرده مى نشستند و دستان مبارک را داخل آب مى گذاشتند. زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و به حضرتش تبريک و تهنيت مى گفتند.</big>
| | از سوى ديگر سه گروه را به طور خاص براى بيعت نام برد و مورد تأكيد قرار داد. يكى بزرگان مؤمنين از اصحابش مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذيفه، و ديگرى سردمداران نفاق را كه در زمره اصحاب بودند، و سوم همسران خود را كه نسبت به عايشه و حفصه تأكيد خاص داشت. |
|
| |
|
| <big>با آنكه نشستن آن دو بزرگوار در كنار يكديگر در يک خيمه نيز ممكن بود و بيعت سريع تر انجام مى گرفت، دو خيمه جداگانه تفهيم دو هدف متفاوت از اين بيعت بود: يكى پيمان بستن با پيامبرصلى الله عليه وآله كه به آنچه در خطبه غدير مطرح شد ملتزم باشند؛ و ديگرى ميثاق با على عليه السلام به عنوان مقام امامت تا در روزهايى كه امامت به حضور و كمک مردم نياز دارد آماده باشند.</big>
| | ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و زبير و مغيره از اولين كسانى بودند كه به امر حضرت در بيعت غدير شركت كردند. جالب بود كه از بين جمعيت صد و بيست هزار نفرى فقط آنان سؤال كردند: آيا اين بيعت از طرف خداست؟ |
|
| |
|
| <big>با آماده شدن دو خيمه بيعت، از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله دو اقدام عمومى و خصوصى انجام گرفت:</big>
| | حضرت با تعجب فرمود: «آيا چنين امرى از طرف غير خدا امكان دارد» ؟ در مورد اين چند نفر جالب بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از بيعت بار ديگر از آنان اقرار گرفت و فرمود: «خدا و رسولش بر شما شاهد باشند» ؟ آنان گفتند: آرى ، شاهد باشند! |
|
| |
|
| <big>از يک سو منادى حضرت نداى عمومى براى بيعت داد و اعلام كرد كه همه بايد براى بيعت حاضر شوند و حتى يک نفر حق تخلف از آن را ندارد.</big>
| | اگر بيعت غدير را همسنگ خطابه آن بدانيم گزاف نگفته ايم، چرا كه مردم پس از ورود به غدير در نزديكى ظهر روز هيجدهم ذى الحجة پس از دو ساعت خطابه غدير را شنيدند و ساعتى از ظهر گذشته خطابه پايان يافته بود؛ و سه روز توقف در غدير فقط به خاطر بيعت بود كه صد وبيست هزار نفر، يكى يكى براى بيعت مى آمدند و ابتدا با پيامبرصلى الله عليه وآله و سپس با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت مى كردند. اين يک اعلان جهانى بود كه تا ابد بدانند همه آن جمعيت عظيم بيعت كردند؛ و ببينند كه چگونه به بيعت خود وفا نمودند!<big><ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰، ۹۵، ۹۸ و ج ۲۹، ص ۳۷ - ۳۵ و ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۲۴۸،۱۶۹،۱۲۶ و ج ۳۷ ص ۳۱۱،۱۹۲،۱۶۶،۱۶۱،۱۲۷،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۲، ۶۰، ۶۵، ۹۷، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۵۴، ۱۶۵، ۱۹۴، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۷۷، ۳۰۹. اليقين: ص ۲۸۵. التحصين: ص ۵۳۷ . كتاب سليم: ج ۱۴. تفسير القمى: ص ۳۶۴. </ref></big> |
| | == تقيه راويان در نقل بيعت غدير<big><ref>اسرار غدير: ص ۱۲۴.</ref></big> == |
| | در خطبه غدير، دو يا سه مورد كه به مسئله تولى و تبرى مربوط مى شود، جمله مزبور در بعضى نسخه ها از هر سه روايت به صورت كنايه آمده و يا حذف شده است، و اين حاكى از شرائط خاص تقيه در راويان خطبه است. نمونه آن مسئله «اصحاب صحيفه» و نام اولين بيعت كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است. |
|
| |
|
| <big>از سوى ديگر سه گروه را به طور خاص براى بيعت نام برد و مورد تأكيد قرار داد. يكى بزرگان مؤمنين از اصحابش مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذيفه، و ديگرى سردمداران نفاق را كه در زمره اصحاب بودند، و سوم همسران خود را كه نسبت به عايشه و حفصه تأكيد خاص داشت.</big> | | == زمينه سازى براى بيعت غدير<big><ref>اسرار غدير: ص ۵۰ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۹-۲۲۲. </ref></big> == |
| | <big> </big> از آنجا كه خطابه غدير متفاوت از هر سخنرانى ديگرى بود در بخش نهم آن مردم با مسئله جديدى رو به رو شدند، و آن مطرح شدن بيعت و پيش بينى آن براى بعد از خطابه بود: |
|
| |
|
| <big>ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و زبير و مغيره از اولين كسانى بودند كه به امر حضرت در بيعت غدير شركت كردند. جالب بود كه از بين جمعيت صد و بيست هزار نفرى فقط آنان سؤال كردند: آيا اين بيعت از طرف خداست؟</big>
| |
|
| |
|
| <big>حضرت با تعجب فرمود: «آيا چنين امرى از طرف غير خدا امكان دارد» ؟ در مورد اين چند نفر جالب بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از بيعت بار ديگر از آنان اقرار گرفت و فرمود: «خدا و رسولش بر شما شاهد باشند» ؟ آنان گفتند: آرى ، شاهد باشند!</big>
| |
|
| |
|
| <big>اگر بيعت غدير را همسنگ خطابه آن بدانيم گزاف نگفته ايم، چرا كه مردم پس از ورود به غدير در نزديكى ظهر روز هيجدهم ذى الحجة پس از دو ساعت خطابه غدير را شنيدند و ساعتى از ظهر گذشته خطابه پايان يافته بود؛ و سه روز توقف در غدير فقط به خاطر بيعت بود كه صد وبيست هزار نفر، يكى يكى براى بيعت مى آمدند و ابتدا با پيامبرصلى الله عليه وآله و سپس با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت مى كردند. اين يک اعلان جهانى بود كه تا ابد بدانند همه آن جمعيت عظيم بيعت كردند؛ و ببينند كه چگونه به بيعت خود وفا نمودند!<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰، ۹۵، ۹۸ و ج ۲۹، ص ۳۷ - ۳۵ و ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۲۴۸،۱۶۹،۱۲۶ و ج ۳۷ ص ۳۱۱،۱۹۲،۱۶۶،۱۶۱،۱۲۷،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۲، ۶۰، ۶۵، ۹۷، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۵۴، ۱۶۵، ۱۹۴، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۷۷، ۳۰۹. اليقين: ص ۲۸۵. التحصين: ص ۵۳۷ . كتاب سليم: ج ۱۴. تفسير القمى: ص ۳۶۴. </ref></big>
| | '''تعيين كيفيت بيعت''' |
| == <big>تقيه راويان در نقل بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۲۴.</ref></big> ==
| |
| <big>در خطبه غدير، دو يا سه مورد كه به مسئله تولى و تبرى مربوط مى شود، جمله مزبور در بعضى نسخه ها از هر سه روايت به صورت كنايه آمده و يا حذف شده است، و اين حاكى از شرائط خاص تقيه در راويان خطبه است. نمونه آن مسئله «اصحاب صحيفه» و نام اولين بيعت كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است.</big>
| |
|
| |
|
| == <big>زمينه سازى براى بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۵۰ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۹-۲۲۲. </ref></big> ==
| | در اين فراز پيامبر صلى الله عليه و آله در كوتاهترين جملات عمق بيعت غدير را با استناد به قرآن معنى كرد. |
| <big> از آنجا كه خطابه غدير متفاوت از هر سخنرانى ديگرى بود در بخش نهم آن مردم با مسئله جديدى رو به رو شدند، و آن مطرح شدن بيعت و پيش بينى آن براى بعد از خطابه بود:</big>
| |
|
| |
|
| | ابتدا نوع بيعت را تعيين كرد كه اول با من به عنوان بيعت با على عليه السلام و اقرار به مقامش دست خواهيد داد و سپس با خود او بيعت خواهيد كرد. |
|
| |
|
| <big>'''تعيين كيفيت بيعت'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>در اين فراز پيامبر صلى الله عليه و آله در كوتاهترين جملات عمق بيعت غدير را با استناد به قرآن معنى كرد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>ابتدا نوع بيعت را تعيين كرد كه اول با من به عنوان بيعت با على عليه السلام و اقرار به مقامش دست خواهيد داد و سپس با خود او بيعت خواهيد كرد.</big>
| | '''بيعت با خدا''' |
|
| |
|
| | سپس نقطه تمايز اين بيعت را خاطر نشان كرد و فرمود: «من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خدا براى او از شما بيعت مى گيرم» . آنگاه حضرت به آيه ۱۰ سوره فتح استناد كرده آن را قرائت كرد: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ ...» . |
|
| |
|
| <big>'''بيعت با خدا'''</big>
| | در اين مرحله حضرت چنين فرمود: |
|
| |
|
| <big>سپس نقطه تمايز اين بيعت را خاطر نشان كرد و فرمود: «من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خدا براى او از شما بيعت مى گيرم» . آنگاه حضرت به آيه ۱۰ سوره فتح استناد كرده آن را قرائت كرد: «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ ...» .</big>
| | مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ اَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِىٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدى. اَلا وَ اِنّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى اَدْعُوكُمْ اِلى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. |
|
| |
|
| <big>در اين مرحله حضرت چنين فرمود:</big>
| | اَلا وَ اِنّى قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ اَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. »اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً« : |
|
| |
|
| <big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ اَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِىٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدى. اَلا وَ اِنّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى اَدْعُوكُمْ اِلى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى.</big>
| | اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى فهماند. بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى خوانم. |
|
| |
|
| <big>اَلا وَ اِنّى قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ اَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. »اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً« :</big>
| | بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى گيرم. «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...» : «كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد». |
|
| |
|
| <big>اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى فهماند. بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى خوانم.</big> | | == سخنان منافقين پس از بيعت در غدير<big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۴۲، ۴۴۴-۴۴۶ .</ref></big> == |
| | آنگاه كه پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد. نكته قابل توجه اينكه قبل از همه از نُه نفر بيعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان ابوبكر و عمر بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور بيعت داد و همه آنان بيعت كردند. |
|
| |
|
| <big>بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى گيرم. «اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...» : «كسانى كه با تو بيعت مى كنند در واقع با خدا بيعت مى كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد».</big>
| | پس از بيعت، منافقين سخنانى گفتند و خداوند هم اين آيات را نازل كرد: |
|
| |
|
| == <big>سخنان منافقين پس از بيعت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۴۲، ۴۴۴-۴۴۶ .</ref></big> ==
| | «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. يُخادِعُونَ اللَّه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ. فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّه مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ. وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<big><ref>بقره / ۸-۱۵ .</ref>:</big> |
| <big>آنگاه كه پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد. نكته قابل توجه اينكه قبل از همه از نُه نفر بيعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان ابوبكر و عمر بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور بيعت داد و همه آنان بيعت كردند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>پس از بيعت، منافقين سخنانى گفتند و خداوند هم اين آيات را نازل كرد:</big>
| | «از مردم كسانى هستند كه مى گويند: ما ايمان آورديم به خداوند، ولى آنان ايمان ندارند. با خدا مكر و حيله مى كنند و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى كنند، ولى جز خودشان كسى را گول نمى زنند اما خودشان درک نمى كنند. در قلوب آنان مرض است، خداوند هم اين مرض را بيشتر كرده و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى گويند. آنگاه كه به آنان گفته مى شود در زمين فساد نكنيد مى گويند: ما اصلاح كنندگانيم. بدانيد كه آنان فساد كننده هستند ولى خودشان نمى فهمند. هنگامى كه به آنان گفته مى شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى دانند. هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى گويند: ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى گيرد و به آنان مهلت مى دهد كه در طغيان خود متحير بمانند». |
|
| |
|
| <big>«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. يُخادِعُونَ اللَّه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ. فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّه مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ. وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>بقره / ۸-۱۵ .</ref>:</big>
| | خلاصه ماجرا چنين است: |
|
| |
|
| <big>«از مردم كسانى هستند كه مى گويند: ما ايمان آورديم به خداوند، ولى آنان ايمان ندارند. با خدا مكر و حيله مى كنند و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى كنند، ولى جز خودشان كسى را گول نمى زنند اما خودشان درک نمى كنند. در قلوب آنان مرض است، خداوند هم اين مرض را بيشتر كرده و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى گويند. آنگاه كه به آنان گفته مى شود در زمين فساد نكنيد مى گويند: ما اصلاح كنندگانيم. بدانيد كه آنان فساد كننده هستند ولى خودشان نمى فهمند. هنگامى كه به آنان گفته مى شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى دانند. هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى گويند: ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى گيرد و به آنان مهلت مى دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».</big>
| | از بين همه آنان عمر بن خطاب برخاست و گفت: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى طالِبٍ، اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ. اين گونه از حضور پيامبرصلى الله عليه وآله متفرق شدند در حالى كه آن حضرت عهد و پيمان هاى محكمى از آنان گرفت. |
|
| |
|
| <big>خلاصه ماجرا چنين است:</big>
| | اما گروهى از سركشان و گردن كشان آنان در بين خود چنين توطئه كردند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد، امر خلافت را از على دور كنند و آن را در اختيار او نگذارند. |
|
| |
|
| <big>از بين همه آنان عمر بن خطاب برخاست و گفت: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى طالِبٍ، اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ. اين گونه از حضور پيامبرصلى الله عليه وآله متفرق شدند در حالى كه آن حضرت عهد و پيمان هاى محكمى از آنان گرفت.</big>
| | خداوند از اين توطئه آنان با خبر بود، ولى آنان منافقانه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مى آمدند و اظهار مى كردند: تو محبوب ترين خلق خدا نزد خدا و خود و نزد ما را بر ما منصوب نمودى، و بدين وسيله ما را از شرّ ظالمين بر ما و متجاوزين در سياستمان آسوده ساختى! |
|
| |
|
| <big>اما گروهى از سركشان و گردن كشان آنان در بين خود چنين توطئه كردند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد، امر خلافت را از على دور كنند و آن را در اختيار او نگذارند.</big>
| | اين در حالى بود كه خداوند از قلوب آنان خلاف اين ادعا را مى دانست و اينكه با يكديگر توطئه كرده اند كه بر دشمنى بر ما ثابت قدم باشند، و در راهِ دور كردن خلافت از كسى كه مستحق آن است از هيج اقدامى فرو گذار نكنند. |
|
| |
|
| <big>خداوند از اين توطئه آنان با خبر بود، ولى آنان منافقانه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مى آمدند و اظهار مى كردند: تو محبوب ترين خلق خدا نزد خدا و خود و نزد ما را بر ما منصوب نمودى، و بدين وسيله ما را از شرّ ظالمين بر ما و متجاوزين در سياستمان آسوده ساختى!</big>
| | اينجا بود كه خداوند عز و جل به پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آنان چنين خبر داد: اى محمد! «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه ...» : «از مردم كسانى هستند كه مى گويند: ما به خداوند ايمان آورديم» كه به تو دستور داده على را به امامت و به عنوان سياست گذار امتت و مدّبر امور آنان منصوب نمايى. «وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ» : «ولى آنان ايمان ندارند» به سخنى كه بر زبان مى آورند، بلكه براى به هلاكت رساندن تو و على توطئه مى كنند و خود را براى سرپيچى از اوامر على آماده مى كنند، اگر اتفاقى براى تو رخ دهد. |
|
| |
|
| <big>اين در حالى بود كه خداوند از قلوب آنان خلاف اين ادعا را مى دانست و اينكه با يكديگر توطئه كرده اند كه بر دشمنى بر ما ثابت قدم باشند، و در راهِ دور كردن خلافت از كسى كه مستحق آن است از هيج اقدامى فرو گذار نكنند.</big>
| | در كنار وحى الهى، اخبارى نيز از توطئه هاى منافقين و گفته هاى آنان درباره على عليه السلام و سوء قصدى كه نسبت به او داشتند، به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد. حضرت آنان را فراخواند و مورد سرزنش و عتاب قرار داد. آنان در پاسخ قسم هاى غليظ در انكار آن گزارش ها ياد نمودند و آن نسبت ها را ردّ كردند. |
|
| |
|
| <big>اينجا بود كه خداوند عز و جل به پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آنان چنين خبر داد: اى محمد! «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه ...» : «از مردم كسانى هستند كه مى گويند: ما به خداوند ايمان آورديم» كه به تو دستور داده على را به امامت و به عنوان سياست گذار امتت و مدّبر امور آنان منصوب نمايى. «وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ» : «ولى آنان ايمان ندارند» به سخنى كه بر زبان مى آورند، بلكه براى به هلاكت رساندن تو و على توطئه مى كنند و خود را براى سرپيچى از اوامر على آماده مى كنند، اگر اتفاقى براى تو رخ دهد.</big>
| | ابوبكر گفت: يا رسول اللَّه! به خدا قسم به هيچ چيز اهميت نداده ام به اندازه اى كه به اين بيعت اهميت مى دهم. من اميدوار شدم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!! |
|
| |
|
| <big>در كنار وحى الهى، اخبارى نيز از توطئه هاى منافقين و گفته هاى آنان درباره على عليه السلام و سوء قصدى كه نسبت به او داشتند، به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد. حضرت آنان را فراخواند و مورد سرزنش و عتاب قرار داد. آنان در پاسخ قسم هاى غليظ در انكار آن گزارش ها ياد نمودند و آن نسبت ها را ردّ كردند.</big>
| | عمر گفت: پدر و مادرم به قربان تو يا رسول اللَّه، من به دخول بهشت و نجات از آتش اطمينان خاطر نيافتم مگر با اين بيعت. به خدا قسم بعد از اين عهد و پيمانى كه بر آن تعهد بستم، هرگز شكستن اين پيمان و مخالفت با آن مورد رضاى من نخواهد بود اگرچه از زمين تا عرش مرواريدهاى تازه و جواهرات گران قيمت پر باشد و براى نقض اين بيعت به من بدهند!! |
|
| |
|
| <big>ابوبكر گفت: يا رسول اللَّه! به خدا قسم به هيچ چيز اهميت نداده ام به اندازه اى كه به اين بيعت اهميت مى دهم. من اميدوار شدم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!!</big> | | سومى گفت<ref>نام سومى در حديث تصريح نشده است. از يك سو احتمال دارد منظور عثمان به عنوان سومين خليفه غاصب باشد، و از سوى ديگر يكى از ابوعبيده يا معاذ به عنوان فرد سوم صحيفه ملعونه مراد باشد.</ref>: به خدا قسم يا رسول اللَّه، من از اين بيعت چنان شادمان شدم و آرزوى جايى وسيع در بهشت رضوان خدا نمودم، كه يقين پيدا كردم اگر گناه همه مردم زمين بر من باشد با اين بيعت از نامه اعمالم پاک مى شود! |
|
| |
|
| <big>عمر گفت: پدر و مادرم به قربان تو يا رسول اللَّه، من به دخول بهشت و نجات از آتش اطمينان خاطر نيافتم مگر با اين بيعت. به خدا قسم بعد از اين عهد و پيمانى كه بر آن تعهد بستم، هرگز شكستن اين پيمان و مخالفت با آن مورد رضاى من نخواهد بود اگرچه از زمين تا عرش مرواريدهاى تازه و جواهرات گران قيمت پر باشد و براى نقض اين بيعت به من بدهند!!</big>
| | سپس بار ديگر بر گفته خود قسم ياد كرد، و لعنت فرستاد بر كسى كه بر خلاف اين ادعا به پيامبرصلى الله عليه وآله خبرى را رسانده است!! |
|
| |
|
| <big>سومى گفت<ref>نام سومى در حديث تصريح نشده است. از يك سو احتمال دارد منظور عثمان به عنوان سومين خليفه غاصب باشد، و از سوى ديگر يكى از ابوعبيده يا معاذ به عنوان فرد سوم صحيفه ملعونه مراد باشد.</ref>: به خدا قسم يا رسول اللَّه، من از اين بيعت چنان شادمان شدم و آرزوى جايى وسيع در بهشت رضوان خدا نمودم، كه يقين پيدا كردم اگر گناه همه مردم زمين بر من باشد با اين بيعت از نامه اعمالم پاک مى شود!</big>
| | بعد از اين سه نفر، عده اى ديگر از همان سركشان متمرد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوند عزوجل به پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «يُخادِعُونَ اللَّه» : «با خدا مكر و حيله مى كنند» ، يعنى با پيامبر خدا با قسم هاى خلاف باطنشان خدعه مى كنند؛ «وَ الَّذِينَ آمَنُوا» : «و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى كنند» ، يعنى با ياران پيامبرصلى الله عليه وآله كه سيد آنان و برترشان على بن ابى طالب عليه السلام است. |
|
| |
|
| <big>سپس بار ديگر بر گفته خود قسم ياد كرد، و لعنت فرستاد بر كسى كه بر خلاف اين ادعا به پيامبرصلى الله عليه وآله خبرى را رسانده است!!</big>
| | «وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ» : «ولى جز خودشان كسى را گول نمى زنند» ، و با اين خدعه جز به خودشان ضرر نمى زنند؛ زيرا خداوند از آنان و ياريشان مستغنى است؛ و اگر نبود كه خداوند به آنان مهلت داده، بر خلاف و طغيانى كه به آن دست يازيده اند قدرت نمى يافتند. «وَ ما يَشْعُرُونَ» : «ولى آنان درک نمى كنند» كه مسئله چنين است و خداوند پيامبرش را از دورويى و دروغ و كفر آنان آگاه ساخته و او را به لعن آنان در كنار لعنت ظالمين و عهد شكنان امر فرموده است. |
|
| |
|
| <big>بعد از اين سه نفر، عده اى ديگر از همان سركشان متمرد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوند عزوجل به پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «يُخادِعُونَ اللَّه» : «با خدا مكر و حيله مى كنند» ، يعنى با پيامبر خدا با قسم هاى خلاف باطنشان خدعه مى كنند؛ «وَ الَّذِينَ آمَنُوا» : «و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى كنند» ، يعنى با ياران پيامبرصلى الله عليه وآله كه سيد آنان و برترشان على بن ابى طالب عليه السلام است.</big>
| | اين لعنتى كه از آنان جدا نمى شود: در دنيا بندگان خوب خدا آنان را لعنت مى كنند، و در آخرت به عذاب هاى شديد الهى گرفتار مى شوند. |
|
| |
|
| <big>«وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ» : «ولى جز خودشان كسى را گول نمى زنند» ، و با اين خدعه جز به خودشان ضرر نمى زنند؛ زيرا خداوند از آنان و ياريشان مستغنى است؛ و اگر نبود كه خداوند به آنان مهلت داده، بر خلاف و طغيانى كه به آن دست يازيده اند قدرت نمى يافتند. «وَ ما يَشْعُرُونَ» : «ولى آنان درک نمى كنند» كه مسئله چنين است و خداوند پيامبرش را از دورويى و دروغ و كفر آنان آگاه ساخته و او را به لعن آنان در كنار لعنت ظالمين و عهد شكنان امر فرموده است.</big> | | در ادامه همگان معجزات باهره اى از اميرالمؤمنين عليه السلام ديدند.<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص ۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴-۱۶۱ . بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۳-۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲-۱۴۸ . مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ . </ref> |
|
| |
|
| <big>اين لعنتى كه از آنان جدا نمى شود: در دنيا بندگان خوب خدا آنان را لعنت مى كنند، و در آخرت به عذاب هاى شديد الهى گرفتار مى شوند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>در ادامه همگان معجزات باهره اى از اميرالمؤمنين عليه السلام ديدند.<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص ۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴-۱۶۱ . بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۳-۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲-۱۴۸ . مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ . </ref></big>
| |
|
| |
|
| | براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...» . |
|
| |
|
| <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...» .</big> | | == ضامن و شاهد بيعت غدير<ref> اسرار غدير: ص ۲۲۷.</ref><big> </big> == |
| | هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد تا در صورت انكار، به او مراجعه شود. پيامبر صلى الله عليه و آله شاهد و گواهِ اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند و فرمودند: بگوئيد: خدا را بر اين مطلب شاهد مى گيريم، و تو نيز بر ما شاهد هستى و هركس كه خدا را اطاعت مى كند و ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى گيريم، و خداوند از هر شاهدى بالاتر است. |
|
| |
|
| == <big>ضامن و شاهد بيعت غدير<ref> اسرار غدير: ص ۲۲۷.</ref></big><big> </big> == | | === غدير روز بيعت با خداوند<big><ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۰۵. </ref></big> === |
| <big>هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد تا در صورت انكار، به او مراجعه شود. پيامبر صلى الله عليه و آله شاهد و گواهِ اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند و فرمودند: بگوئيد: خدا را بر اين مطلب شاهد مى گيريم، و تو نيز بر ما شاهد هستى و هركس كه خدا را اطاعت مى كند و ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى گيريم، و خداوند از هر شاهدى بالاتر است.</big>
| | <big> </big> عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدير در ماجرا و خطبه غدير و كلمات معصومين عليهم السلام، ۲۲ عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است. يكى از آنها «روز بيعت با خدا» است: |
|
| |
|
| === <big>غدير روز بيعت با خداوند<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۰۵. </ref></big> ===
| | غدير روزى بود كه مردم با خدا دست بيعت دادند و عهد و پيمان بستند كه بر سر قول خود وفادار بمانند، و از خدا شرم كنند كه رو در روى او پيمان شكنى كنند. اين حقيقت بزرگ در آيه اى صريح در آغوش قرآن قرار گرفت كه «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً»<ref>فتح / ۱۰.</ref>، و اين گونه بيعت غدير گِره ابدى دست مردم با دست خداوند عز و جل و دست محمد و على عليهما السلام شد. |
| <big> عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدير در ماجرا و خطبه غدير و كلمات معصومين عليهم السلام، ۲۲ عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است. يكى از آنها «روز بيعت با خدا» است:</big>
| |
|
| |
|
| <big>غدير روزى بود كه مردم با خدا دست بيعت دادند و عهد و پيمان بستند كه بر سر قول خود وفادار بمانند، و از خدا شرم كنند كه رو در روى او پيمان شكنى كنند. اين حقيقت بزرگ در آيه اى صريح در آغوش قرآن قرار گرفت كه «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً»<ref>فتح / ۱۰.</ref>، و اين گونه بيعت غدير گِره ابدى دست مردم با دست خداوند عز و جل و دست محمد و على عليهما السلام شد.</big>
| | براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / معرفى قرآنىِ غدير. |
|
| |
|
| | == كيفيت و شكل بيعت غدير<big><ref>اسرار غدير: ص ۲۲۷.</ref></big> == |
| | <big> </big> پيداست كه شكل عمومى بيعت همان دست دادن است، ولى اين دست دادن در واقع حاكى از عهد بستن و تصميم به وفادارى قلبى و نيز پيمان لسانى است. |
|
| |
|
| <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / معرفى قرآنىِ غدير.</big>
| | در غدير چند جهت وجود داشت كه به خاطر آن قبل از بيعت با دست، بيعت لسانى كه به شكل اقرار زبانى و به صورت گفتن بود انجام گرفت و حضرت متن گفتار را هم تعيين كردند. اين جهات عبارتند از: |
|
| |
|
| == <big>كيفيت و شكل بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۷.</ref></big> ==
| | جهت اول: بيعت با دست احتياج به تفسير دارد، و بايد معلوم شود براى چه بيعت مى كنند. اين اقرار لسانى در واقع مفسّر بيعت با دست بود كه بعد از خطبه انجام شد. |
| <big> پيداست كه شكل عمومى بيعت همان دست دادن است، ولى اين دست دادن در واقع حاكى از عهد بستن و تصميم به وفادارى قلبى و نيز پيمان لسانى است.</big>
| |
|
| |
|
| <big>در غدير چند جهت وجود داشت كه به خاطر آن قبل از بيعت با دست، بيعت لسانى كه به شكل اقرار زبانى و به صورت گفتن بود انجام گرفت و حضرت متن گفتار را هم تعيين كردند. اين جهات عبارتند از:</big>
| | جهت دوم: ممكن بود عده اى پس از خطبه براى بيعت با دست حاضر نشوند و خود را از صحنه كنار بكشند و بعد بگويند: «ما بيعت نكرديم» . لذا حضرت ابتدا به صورت لسانى بيعت گرفت و فرمود: «هركس توانست با دست بيعت مى كند و هر كس نتوانست با زبان اقرار كرده است» . |
|
| |
|
| <big>جهت اول: بيعت با دست احتياج به تفسير دارد، و بايد معلوم شود براى چه بيعت مى كنند. اين اقرار لسانى در واقع مفسّر بيعت با دست بود كه بعد از خطبه انجام شد.</big>
| | جهت سوم: اگر متن و عبارات براى بيعت لسانى تعيين نمى شد ممكن بود هر يک از مردم طبق ذوق و سليقه خود عباراتى را بكار برد كه از نظر اعتبار رسمى و قانونى جاى سؤال و اشتباه باشد، و گذشته از هرج و مرج در واقع هر كس به مطلبى كه مغايرت ها و زياده و نقيصه هايى با ديگران داشت اقرار كرده بود. |
|
| |
|
| <big>جهت دوم: ممكن بود عده اى پس از خطبه براى بيعت با دست حاضر نشوند و خود را از صحنه كنار بكشند و بعد بگويند: «ما بيعت نكرديم» . لذا حضرت ابتدا به صورت لسانى بيعت گرفت و فرمود: «هركس توانست با دست بيعت مى كند و هر كس نتوانست با زبان اقرار كرده است» .</big>
| | جهت چهارم: اگر متن تعيين نمى شد ممكن بود عده اى فتنه گر، عبارات خاصِ شبهه ناكى را آماده كنند و با آن زمينه سقوط ارزش اين بيعت را آماده سازند. |
|
| |
|
| <big>جهت سوم: اگر متن و عبارات براى بيعت لسانى تعيين نمى شد ممكن بود هر يک از مردم طبق ذوق و سليقه خود عباراتى را بكار برد كه از نظر اعتبار رسمى و قانونى جاى سؤال و اشتباه باشد، و گذشته از هرج و مرج در واقع هر كس به مطلبى كه مغايرت ها و زياده و نقيصه هايى با ديگران داشت اقرار كرده بود.</big>
| | جهت پنجم: به خاطر كثرت جمعيت و كمى وقت و مساعد نبودن شرايط توقف مردم، اين احتمال قوى بود كه عده اى واقعاً فرصت بيعت با دست را پيدا نكنند، و لذا مى بايست اين بيعت لسانى انجام مى شد. |
|
| |
|
| <big>جهت چهارم: اگر متن تعيين نمى شد ممكن بود عده اى فتنه گر، عبارات خاصِ شبهه ناكى را آماده كنند و با آن زمينه سقوط ارزش اين بيعت را آماده سازند.</big>
| | پس از روشن شدن اين جهت، مى پردازيم به اين نكته كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با دست و بيعت لسانى را به چه صورت انجام دادند: |
|
| |
|
| <big>جهت پنجم: به خاطر كثرت جمعيت و كمى وقت و مساعد نبودن شرايط توقف مردم، اين احتمال قوى بود كه عده اى واقعاً فرصت بيعت با دست را پيدا نكنند، و لذا مى بايست اين بيعت لسانى انجام مى شد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>پس از روشن شدن اين جهت، مى پردازيم به اين نكته كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با دست و بيعت لسانى را به چه صورت انجام دادند:</big>
| |
|
| |
|
| | '''بيعت عملى''' |
|
| |
|
| <big>'''بيعت عملى'''</big>
| | دستور پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد بيعت با دست در غدير چنين بود: |
|
| |
|
| <big>دستور پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد بيعت با دست در غدير چنين بود:</big>
| | الف) در اثناء خطبه متذكر شدند كه پس از خطبه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد. |
|
| |
|
| <big>الف) در اثناء خطبه متذكر شدند كه پس از خطبه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد.</big>
| | ب) دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او (پيامبر صلى الله عليه و آله) به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند. |
|
| |
|
| <big>ب) دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او (پيامبر صلى الله عليه و آله) به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند.</big>
| | ج) اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند. |
|
| |
|
| <big>ج) اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند.</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''بيعت لسانى'''</big>
| | '''بيعت لسانى''' |
|
| |
|
| <big>و اما بيعت لسانى را در پنج عبارت فرمودند:</big>
| | و اما بيعت لسانى را در پنج عبارت فرمودند: |
|
| |
|
| <big>الف) همگى تان اين متن را بگوئيد: «......» كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند.</big>
| | الف) همگى تان اين متن را بگوئيد: «......» كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند. |
|
| |
|
| <big>ب) اى مردم، آنچه به شما گفتم تكرار كنيد.</big>
| | ب) اى مردم، آنچه به شما گفتم تكرار كنيد. |
|
| |
|
| <big>ج) اى مردم، چه مى گوئيد؟ خداوند اَصوات را مى شنود و از پنهان هاى نفس ها خبر دارد. (كنايه از اينكه اگر چه اصوات به هم مخلوط است و از باطن ها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است) .</big>
| | ج) اى مردم، چه مى گوئيد؟ خداوند اَصوات را مى شنود و از پنهان هاى نفس ها خبر دارد. (كنايه از اينكه اگر چه اصوات به هم مخلوط است و از باطن ها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است) . |
|
| |
|
| <big>د) بگوئيد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود.</big>
| | د) بگوئيد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود. |
|
| |
|
| <big>ه) بگوئيد: «حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمى يافتيم» .</big>
| | ه) بگوئيد: «حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمى يافتيم» . |
|
| |
|
| == <big>لعن بر بيعت شكنان غدير<ref><big>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</big></ref></big> == | | == <big>لعن بر بيعت شكنان غدير<ref><big>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</big></ref></big> == |