سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۹ مارس ۲۰۲۲
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:


=== ب. رابطه سقيفه و انذار ===
=== ب. رابطه سقيفه و انذار ===
سؤال ديگر اينكه حضرت امیر عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى‏رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ در اين باره مى‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه »منذر و هادى« گفته شد مطرح كرد.
سؤال ديگر اينكه حضرت امیر عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى‏رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ در اين باره مى‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه «منذر و هادى» گفته شد مطرح كرد.
 


اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله روزگار سخت ترساندن مردم را به سر آورد و -  اگر سقيفه نبود -  پس از پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز روزهاى بشارت مردم به خير دنيا و آخرت در سايه زحمات ۲۳ ساله آن حضرت بود.
اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله روزگار سخت ترساندن مردم را به سر آورد و -  اگر سقيفه نبود -  پس از پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز روزهاى بشارت مردم به خير دنيا و آخرت در سايه زحمات ۲۳ ساله آن حضرت بود.


حضرت سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطابه ‏اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به حضرت امیر عليه السلام مى‏سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت‏ هاى الهى را مى‏ خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى‏ زديد پاسخ شما را مى‏ دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى‏ خوانديد به سوى شما مى‏ آمدند. هيچ ولىّ خدايى فقير نمى‏ شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بی راهه نمى‏رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى‏ كردند. <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ .</ref>


سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطابه‏اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به على‏عليه السلام مى‏سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت‏هاى الهى را مى‏خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى‏زديد پاسخ شما را مى‏دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى‏خوانديد به سوى شما مى‏آمدند. هيچ ولىّ خدايى فقير نمى‏شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بيراهه نمى‏رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى‏كردند.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ . ×××
اين بود روزهاى سراسر بشارت و شادى و سرور كه سقيفه آن را به وحشت و غم و اندوه مبدل ساخت، و نگذاشت «بشيرِم اسلام حضرت امیر عليه السلام هر روز با خبرهايى شيرين روح مسلمين را طراوتى ديگر بخشد و نعمت‏ هاى مادى و معنوى الهى را بشارت عملىِ مردم قرار دهد.
 
 
اين بود روزهاى سراسر بشارت و شادى و سرور كه سقيفه آن را به وحشت و غم و اندوه مبدل ساخت، و نگذاشت »بشيرِ« اسلام على بن ابى‏طالب‏عليه السلام هر روز با خبرهايى شيرين روح مسلمين را طراوتى ديگر بخشد و نعمت‏هاى مادى و معنوى الهى را بشارت عملىِ مردم قرار دهد.
 
 
آرى على‏عليه السلام بار ديگر نذير بودن را آغاز كرده بود تا مردمِ بازگشته به جاهليت را حركتى دهد و پيش ببرد تا لايق بشارت شوند، امّا حضور سقيفه در هميشه تاريخ نگذاشت خليفه حقيقى پيامبرصلى الله عليه وآله با انذار و بشارت خويش مسير تخريب شده را مانند اول باز سازى نمايد، مگر عده كمى كه با انذارها ساخته شدند و بشارت‏هاى حضرت را هدف زندگى خود قرار دادند.
 
 
۱۰.  اولين بيعت كننده با ابوبكر =   سقيفه /  بيعت شيطانى سقيفه
 
۱۱.  اولين ياوران سقيفه××× ۱ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۷۸. ×××
 
   از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت نازل شده اين آيات است:
 
 
»ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ«××× ۲ محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۸  - ۲۶. ×××:


آرى حضرت امیر عليه السلام بار ديگر نذير بودن را آغاز كرده بود تا مردمِ بازگشته به جاهليت را حركتى دهد و پيش ببرد تا لايق بشارت شوند، امّا حضور سقيفه در هميشه تاريخ نگذاشت خليفه حقيقى پيامبرصلى الله عليه وآله با انذار و بشارت خويش مسير تخريب شده را مانند اول باز سازى نمايد، مگر عده كمى كه با انذارها ساخته شدند و بشارت‏ هاى حضرت را هدف زندگى خود قرار دادند.


»اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت« .
== اولين ياوران سقيفه <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۷۸.</ref> ==
از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت نازل شده اين آيات است:


«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref>محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۸  - ۲۶.</ref>:


در اين آيات دو عنوان »كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه« و »سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ« مربوط به بنى‏اميه است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏كردند، در اين راستا دست به دامان گروه‏هاى مختلفى مى‏شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.
«اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى‏ شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت» .


در اين آيات دو عنوان «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» و «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» مربوط به بنى‏ اميه است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه‏ هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.


در اينجا مى‏بينيم كه بنى‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته‏اند. بنى‏اميه از كسانى بودند كه »كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه« يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى‏نماييم.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱. ×××
در اينجا مى‏ بينيم كه بنى ‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند. بنى‏اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>


با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏بيت‏عليهم السلام با آنان موافقت كردند.
با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با آنان موافقت كردند.


اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى‏اش به زياد مى‏ گويد: «خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى ‏هاشم خارج شد و به بنى‏ تيم رسيد و سپس به بنى‏ عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه‏ اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم» !! <ref>كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>


اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏بينيم كه در نامه سرى‏اش به زياد مى‏گويد: خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى‏هاشم خارج شد و به بنى‏تيم رسيد و سپس به بنى‏عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه‏اى بى‏مقدارتر و پست‏تر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم« !!××× ۱ كتاب سليم: ص ۲۸۲. ×××