۲۲٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اى محمد، من تو را از ميان بندگانم به پيامبرى برگزيدم و على را به جانشينى تو انتخاب كردم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶،۹۵ و ج ۴۰ ص ۲۱۶. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲-۱۳۵. كشف اليقين: ص ۱۳۷.</ref> | اى محمد، من تو را از ميان بندگانم به پيامبرى برگزيدم و على را به جانشينى تو انتخاب كردم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶،۹۵ و ج ۴۰ ص ۲۱۶. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲-۱۳۵. كشف اليقين: ص ۱۳۷.</ref> | ||
اين وحى الهى به معناى پايان واجب اول يعنى حج، و آغاز واجب دوم يعنى ولايت بود كه از اين لحظه برنامه هاى آن آغاز مى شد. | |||
همچنين زمينه سازى ديگرى براى امامت دوازده امام معصوم عليهم السلام نموده فرمود: «اين دين همچنان بر مبارزه كنندگانش غالب خواهد بود و هيچ مخالفى و جدا شوندهاى به آن ضرر نمى زند مادامى كه دوازده خليفه بر امتم حكومت كند كه همه آنان از قريش هستند».<ref>مسند احمد: ج ۵ ص ۸۷ .</ref> | |||
اين | همچنان كه اين پيام و آن آيات نازل مى شد، كاروان از منا وارد [[مکّه]] شد و قبل از رسيدن به [[اولین آیات غدیر پس از مراسم حج|ابطح]] در «مُحَصَّب» - كه همان محل توطئه قريش قبل از هجرت بود - توقف كرد.<ref>المغازى (واقدى): ج ۲ ص ۱۰۹۹. اخبار مكة: ج ۲ ص ۱۶۲. المصنف (ابن ابى شيبة): ج ۴ ص ۴۶۹. الكافى: ج ۴ ص ۲۴۸. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۵۷،۴۳۸،۲۷۵. الفقيه: ج ۲ ص ۵۵۵ .</ref> | ||
آنگاه نماز ظهر و عصر را خواندند و در همانجا ماندند تا غروب شد و نماز مغرب و عشا را نيز در همانجا خواندند و سپس مختصرى خوابيدند.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۵۲۱ . تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۲۷۳.</ref> | |||
== انتصاب پيامبر صلى الله عليه و آله تنها گزينه صحيح<ref>ژرفاى غدير: ص ۶۹ .</ref> == | |||
با توجه به اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را تعيين كرده اند، چگونه جرأت مىكنيم فرد ديگرى را مطرح كنيم؟ اين به معناى اهانت به پيامبر صلى الله عليه و آله و مناقشه در جهت تعيين آن حضرت است. گويا كسى بخواهد بگويد: با وجود شخص ارجح، على عليه السلام را تعيين نموده، و اين كار را به خاطر قرابت و يا امثال آن انجام داده است. قطعاً هيچ مسلمانى چنين جرأتى به خود نمى دهد! | |||
== انتصاب در عرفات<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۶.</ref> == | |||
در مسئله خلافت و امامت آنچه وجه تمايز اصلى بين شيعه و [[اهل سنت]] است اينكه شيعه خلافت و امامت را فقط با نصب از جانب خداوند و ابلاغ رسول مىداند، و اهل سنت با انتخاب مردم و اجماع امت. | |||
شيعه براى اثبات مدعاى خود ادله و موارد متعددى دارد، و اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله در طول عمر خود بارها به اين حقيقت دينى اشاره كرد. از جمله: | شيعه براى اثبات مدعاى خود ادله و موارد متعددى دارد، و اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله در طول عمر خود بارها به اين حقيقت دينى اشاره كرد. از جمله: | ||
در عرفات جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه 7 سوره مائده | در عرفات جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه 7 سوره مائده «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» - كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود - اين پيام را آورد: | ||
«اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: اجل تو نزديک شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چاره اى و فرارى از آن نيست (يعنى مرگ) خواهم برد. اكنون عهد خويش را بسپار و وصيت خود را پيش بينى نما؛ و آنچه از علم و ميراث علوم انبياى قبل از توست واسلحه و تابوت و همه آنچه از نشانه هاى پيامبران نزد توست به وصى و خليفه بعد از خود تحويل ده، كه او حجت تمام عيار من بر خلقم على بن ابى طالب است. | |||
او را به عنوان علامت براى مردم به پا دار و عهد و پيمان و بيعت او را تجديد كن، و به آنان ياد آورى كن آنچه از آنان تعهد گرفته ام از بيعتم و پيمانى كه با آنان محكم كرده ام، و عهدى كه با آنان داشته ام درباره ولايت وليم و صاحب اختيار آنان و هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على بن ابى طالب». | |||
آنگاه با اشاره به آيه ۳ سوره مائده «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ» - كه هنوز نازل نشده بودارتباط كمال دين را با ولايت على عليه السلام بيان كرده در ادامه خطاب آمده بود: | |||
«من پيامبرى از پيامبرانم را از دنيا نمى برم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين است كمال توحيد و دين من و اتمام نعمتم بر خلقم كه با پيروى از وليم و اطاعت او تحقق مى يابد. | |||
و اين بدان جهت است كه من زمينم را بدون صاحب اختيار و سرپرست رها نمىكنم، تا حجت من بر خلقم باشد. پس آن روز است كه دينم را كامل مىنمايم و نعمتم را به درجه تمام مىرسانم و اسلام را به عنوان دين شما راضى مىشوم با ولايت على وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، بندهام و وصى پيامبرم و خليفه بعد از او و حجت تمام عيارم بر خلقم، كه اطاعت او به اطاعت پيامبرم محمد مقرون است و اطاعت او با اطاعت محمد به اطاعت من مقرون است. هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس از او سرپيچى كند از من سرپيچى كرده است. | و اين بدان جهت است كه من زمينم را بدون صاحب اختيار و سرپرست رها نمىكنم، تا حجت من بر خلقم باشد. پس آن روز است كه دينم را كامل مىنمايم و نعمتم را به درجه تمام مىرسانم و اسلام را به عنوان دين شما راضى مىشوم با ولايت على وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، بندهام و وصى پيامبرم و خليفه بعد از او و حجت تمام عيارم بر خلقم، كه اطاعت او به اطاعت پيامبرم محمد مقرون است و اطاعت او با اطاعت محمد به اطاعت من مقرون است. هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس از او سرپيچى كند از من سرپيچى كرده است. | ||
او را بين خود و خلقم علامتى قرار دادم كه هر كس او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار نمايد كافر است، و هر كس در بيعت او ديگرى را شريک كند مشرک است، و هر كس مرا با ولايت او ملاقات كند وارد [[بهشت]] مى شود، و هر كس با عداوت او مرا ملاقات كند داخل آتش مى شود». | |||
سپس خطاب الهى بار ديگر به آيه ۷ سوره مائده اشاره فرموده بود كه «ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» را خاطر نشان مى كرد و در ادامه دستور پروردگار آمده بود: | |||
سپس خطاب الهى بار ديگر به آيه | |||
«پس اى محمد، على را به عنوان علامتى منصوب كن و از مردم در اين باره بيعت بگير و عهد و پيمانى را كه با آنان محكم كرده ام تجديد كن، چرا كه من تو را قبض روح نموده نزد خود خواهم برد». | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن اين پيام الهى و با توجه به فورى نبودن آن، بار ديگر منافقين و اخلال گران را به ياد آورد و ترس آن را داشت كه مبادا مردم متفرق شوند يا به جاهليت باز گردند، چرا كه آن حضرت دشمنى آنان را مى دانست و از بغض آنان نسبت به على عليه السلام خبر داشت. | |||
اين بود كه آن حضرت خود را در شرايطى سخت احساس كرد و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشک شد و فرمود: «اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمک جنگها به انقياد درآورده ام. اكنون اگر بخواهم كسى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد»؟! | |||
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل خواست تا از خدا حفظ او از شر مردم را درخواست كند، و همچنان منتظر ماند تا جبرئيل در اين باره خبرى از سوى خداوند بياورد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۳،۲۰۲،۱۵۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۱۷۷،۱۷۶،۵۲،۵۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ .</ref> | |||
== انتصاب در مكه<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱.</ref> == | |||
در مسئله خلافت و امامت آنچه وجه تمايز اصلى بين شيعه و اهلسنت است اينكه شيعه خلافت و امامت را فقط با نصب از جانب خداوند و ابلاغ رسول مىداند، و اهلسنت با انتخاب مردم و اجماع امت. شيعه براى اثبات مدعاى خود ادله و موارد متعددى دارد، و اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله در طول عمر خود بارها به اين حقيقت دينى اشاره كرد. از جمله: | |||