۲۱٬۹۷۲
ویرایش
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! اكنون مى گويد: خدايم چنين گفته است! <ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفتند. | از ميان اينها عمر گفت: او را نمى بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! اكنون مى گويد: خدايم چنين گفته است! <ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفتند. | ||
هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» | ===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» ===== | ||
آنگاه كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه وآله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» ، عمر گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى گويد! <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.</ref> | |||
===== پس از خطابه غدير ===== | |||
همچنين معاويه در روز غدير - بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين عليه السلام - از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى گفت: محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى كنيم و به ولايت على اقرار نمى نماييم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۵ ، ۹۷ ، ۹۶.</ref> | |||
===== در پايان سخنرانى ===== | |||
عده اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل بيتش را بر گُرده ما سوار كند! <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.</ref> | |||
===== پس از بيعت ===== | |||
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى برد! <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸.</ref> | |||
===== هم پيمانى بعد از بيعت ===== | |||
عده اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر عليه السلام دور مى كنيم و نمى گذاريم براى او باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref> | |||
===== گفتگو در خيمه نفاق ===== | |||
سه نفر از منافقين پس از خطابه و بيعت غدير در خيمه خود جمع شده بودند. | سه نفر از منافقين پس از خطابه و بيعت غدير در خيمه خود جمع شده بودند. | ||
يكى از آن ها گفت: محمد احمق است(العیاذ بالله) اگر گمان مى كند خلافت بعد از او براى حضرت امیر سازگار خواهد بود. ديگرى گفت: او را احمق مى خوانى! آيا نمى دانى او مجنون است(العیاذ بالله)؟ سومى گفت: چه احمق باشد و چه مجنون، به خدا قسم آنچه مى گويد هرگز نخواهد شد. پيرمردى از ميان مردم گفت: اگر ما بين اقوام خود آن گونه كه او مى گويد باشيم، از خران بدتريم!!! <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۳.</ref>با توجه به اين موارد كه نمونه هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى گردد. | |||
اين گونه است كه گروهى از اهل جهنم پس از پيامبرصلى الله عليه وآله زمام امور مسلمين را به دست گرفتند، و طبيعى بود كه جامعه اسلامى را به سوى آتش بكشانند و اين مسير تا كنون مسير چهارده قرن را طى كند. دقيقاً به همين دليل است كه شيعه از اين راه جهنمى فاصله مى گيرد و همراه «قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ» تا «جَنّاتِ النَّعيمِ» مى رود. | |||
پانویس |