پرش به محتوا

آيه ۱۵ یونس و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۵: خط ۸۵:


==== على‏ عليه السلام قرآن ناطق ====
==== على‏ عليه السلام قرآن ناطق ====
با تصريح روايات بر نزول آيه در مورد اعلان ولايت در غدير، آن كلمه‏اى كه در اين آيه منطبق بر اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏شود كلمه »قرآن« است، چرا كه از قول دشمنان على‏عليه السلام مى‏فرمايد: »ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا« : »قرآنى غير از اين بياور« . امام صادق‏عليه السلام نيز در تفسير آيه مى‏فرمايد: »ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ« ، منظور اميرالمؤمنين‏عليه السلام است.××× 2 بحار الانوار: ج 36 ص 148 ح 125. تفسير القمى: ج 1 ص 310. ×××
با تصريح روايات بر نزول آيه در مورد اعلان ولايت در غدير، آن كلمه ‏اى كه در اين آيه منطبق بر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏شود كلمه «قرآن» است، چرا كه از قول دشمنان على‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا» : «قرآنى غير از اين بياور» . امام صادق‏ عليه السلام نيز در تفسير آيه مى ‏فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» ، منظور اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۵. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳۱۰.</ref>


اين معناى قرآن ناطق بودن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و عِدلِ قرآن بودن آن حضرت است كه در حديث ثقلين بيان شده است آنجا كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله فرمود: من در ميان شما دو چيز گران بها باقى مى‏ گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمى‏ شويد: كتاب خدا و اهل بيتم. خداوند لطيف خبير به من سپرده است كه اين دو از يكديگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند مانند اين دو -  و حضرت دو انگشت سبابه خود را كنار يكديگر قرار دادند -  نه مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را نشان دادند -  .<ref>كتاب سليم: ص ۱۷۸ ح ۸ .</ref>


اين معناى قرآن ناطق بودن اميرالمؤمنين‏عليه السلام و عِدلِ قرآن بودن آن حضرت است كه در حديث ثقلين بيان شده است آنجا كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مى‏گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمى‏شويد: كتاب خدا و اهل بيتم. خداوند لطيف خبير به من سپرده است كه اين دو از يكديگر جدا نمى‏شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند مانند اين دو -  و حضرت دو انگشت سبابه خود را كنار يكديگر قرار دادند -  نه مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را نشان دادند -  .××× 1 كتاب سليم: ص 178 ح 8 . ×××
==== آسمانى بودن غدير ====
سه جمله پشت سر هم در اين آيه، ارتباط غدير با وحى را از جوانب مختلف محكم مى‏نمايد، و هر يك از آنها دليل جداگانه ‏اى بر آسمانى بودن غدير است. اين سه فراز عبارتند از:


===== فراز اول: برنامه ربّانى پيامبر صلى الله عليه وآله =====
«قُلْ ما يَكُونُ لِى  أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى» : «من حق ندارم آن را از پيش خود تبديل نمايم» .


چهارم: آسمانى بودن غدير
اين جمله ناظر به برنامه ربّانى پيامبر صلى الله عليه وآله در رسالت خويش است كه در همه موارد معارف و احكام اسلام -  بدون استثناء -  از پيش خود سخن نمى ‏گويد، و او امين پروردگار است كه هرگز در آنچه ابلاغش به او واگذار شده تغييرى نمى‏ دهد.
 
سه جمله پشت سر هم در اين آيه، ارتباط غدير با وحى را از جوانب مختلف محكم مى‏نمايد، و هر يك از آنها دليل جداگانه‏اى بر آسمانى بودن غدير است. اين سه فراز عبادتند از:
 
 
فراز اول: برنامه ربّانى پيامبرصلى الله عليه وآله
 
»قُلْ ما يَكُونُ لِى  أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى« : »من حق ندارم آن را از پيش خود تبديل نمايم« .
 
 
اين جمله ناظر به برنامه ربّانى پيامبرصلى الله عليه وآله در رسالت خويش است كه در همه موارد معارف و احكام اسلام -  بدون استثناء -  از پيش خود سخن نمى‏گويد، و او امين پروردگار است كه هرگز در آنچه ابلاغش به او واگذار شده تغييرى نمى‏دهد.
 


بنابراين با قاطعيت به همه اهل جهان اعلام شده كه غدير يك امر الهى است كه هيچ كس قادر به تغيير و تبديل آن از پيش خود نيست، و انجام هر تغييرى در آن از سوى هر كس كه باشد مخالفت مستقيم با فرمان خداست.
بنابراين با قاطعيت به همه اهل جهان اعلام شده كه غدير يك امر الهى است كه هيچ كس قادر به تغيير و تبديل آن از پيش خود نيست، و انجام هر تغييرى در آن از سوى هر كس كه باشد مخالفت مستقيم با فرمان خداست.


اين تابلوى جهنم است كه براى هميشه بر پيشانى اهل سقيفه و اتباع آنان نقش بسته كه هيچ عذر و بهانه و مصلحت انديشى از سوى آنان پذيرفته نخواهد شد، چرا كه بازگشت آن به «تبديل مِنْ تِلْقاءِ نَفْس» است كه حتى شخص پيامبر صلى الله عليه وآله خود را از آن برئ مى‏ داند.


اين تابلوى جهنم است كه براى هميشه بر پيشانى اهل سقيفه و اتباع آنان نقش بسته كه هيچ عذر و بهانه و مصلحت انديشى از سوى آنان پذيرفته نخواهد شد، چرا كه بازگشت آن به »تبديل مِنْ تِلْقاءِ نَفْس« است كه حتى شخص پيامبرصلى الله عليه وآله خود را از آن برئ مى‏داند.
===== فراز دوم: وَحْيانى بودن غدير =====
«إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَّ» : «من تابع نيستم مگر آنچه بر من وحى مى ‏شود» . اين جمله صراحت در وحيانى بودن غدير دارد و ناظر به ارتباط دائمى منبع وحى با پيامبر صلى الله عليه وآله است.


فراز دوم: وَحْيانى بودن غدير
گذشته از عبارت «يُوحى إِلَىَّ» كه تصريح به حضور وحى در غدير است، كلمه «أَتَّبِعُ» اين معنى را محكم ‏تر مى‏ كند كه اصلاً براى پيامبر خدا راه ديگرى وجود ندارد. يعنى اگر پيرو وحى نباشد پس پيرو انسان‏ها باشد يا از هواى نفس خويش سخن بگويد؟


»إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَّ« : »من تابع نيستم مگر آنچه بر من وحى مى‏شود« . اين جمله صراحت در وحيانى بودن غدير دارد و ناظر به ارتباط دائمى منبع وحى با پيامبرصلى الله عليه وآله است.
گويا حضرت با قاطعيت مى‏ فرمايد: من تابع وحى هستم و بس! من هيچ منبعى جز وحى براى رسالتم ندارم. من از غير آنچه خدا به وسيله وحى بر من نازل مى ‏كند مطلب ديگرى براى ابلاغ به مردم ندارم» ! يعنى غدير از وحى گرفته شده و به هيچ منبع ديگرى ارتباط ندارد، و پيامبر صلى الله عليه وآله در ابلاغش راهى جز اين نپيموده است.


اين فراز آيه تداعى كننده اول آيه تبليغ است كه مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ، و معنايش اين است كه آنچه درباره غدير تبليغ مى‏ كنى از جانب خداوند نازل شده است.


گذشته از عبارت »يُوحى إِلَىَّ« كه تصريح به حضور وحى در غدير است، كلمه »أَتَّبِعُ« اين معنى را محكم‏تر مى‏كند كه اصلاً براى پيامبر خدا راه ديگرى وجود ندارد. يعنى اگر پيرو وحى نباشد پس پيرو انسان‏ها باشد يا از هواى نفس خويش سخن بگويد؟
===== فراز سوم: حُجَج منتخب خدا =====
 
«إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» : «من اگر از امر پروردگارم سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى مى‏ ترسم» .
 
گويا حضرت با قاطعيت مى‏فرمايد: من تابع وحى هستم و بس! من هيچ منبعى جز وحى براى رسالتم ندارم. من از غير آنچه خدا به وسيله وحى بر من نازل مى‏كند مطلب ديگرى براى ابلاغ به مردم ندارم« ! يعنى غدير از وحى گرفته شده و به هيچ منبع ديگرى ارتباط ندارد، و پيامبرصلى الله عليه وآله در ابلاغش راهى جز اين نپيموده است.
 
 
اين فراز آيه تداعى كننده اول آيه تبليغ است كه مى‏فرمايد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« ، و معنايش اين است كه آنچه درباره غدير تبليغ مى‏كنى از جانب خداوند نازل شده است.
 
 
فراز سوم: حُجَج منتخب خدا
 
»إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ« : »من اگر از امر پروردگارم سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى مى‏ترسم« .
 


اين جمله ناظر به اين است كه حجج الهى بندگان منتخب خدا هستند كه هرگز تخطى از امر الهى در رسالتشان معنى ندارد. خوفى كه آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است، و لذاست كه در آنان سرپيچى از امر الهى راه ندارد.
اين جمله ناظر به اين است كه حجج الهى بندگان منتخب خدا هستند كه هرگز تخطى از امر الهى در رسالتشان معنى ندارد. خوفى كه آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است، و لذاست كه در آنان سرپيچى از امر الهى راه ندارد.


درباره غدير معناى اين جمله چنين مى‏ شود كه وقتى ولايت على‏ عليه السلام از طرف خداست و من حق تغيير آن را ندارم، يك راه مى ‏ماند و آن اينكه عصيان پروردگار نمايم و آن را تبديل نمايم، در حالى كه من از عذاب الهى وحشت دارم و خدا ترسىِ من اين اجازه را نمى‏ دهد.


درباره غدير معناى اين جمله چنين مى‏شود كه وقتى ولايت على‏عليه السلام از طرف خداست و من حق تغيير آن را ندارم، يك راه مى‏ماند و آن اينكه عصيان پروردگار نمايم و آن را تبديل نمايم، در حالى كه من از عذاب الهى وحشت دارم و خدا ترسىِ من اين اجازه را نمى‏دهد.
اين فراز آيه تداعى كننده فراز دوم آيه تبليغ است كه فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اگر ولايت را ابلاغ نكنى رسالت خدا را نرسانده ‏اى» ، و پيامبر صلى الله عليه وآله در شرح آن فرمود: آنچه خدا به من وحى كرده ادا مى‏ نمايم از خوف اينكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref>
 
 
اين فراز آيه تداعى كننده فراز دوم آيه تبليغ است كه فرمود: »وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« : »اگر ولايت را ابلاغ نكنى رسالت خدا را نرسانده‏اى« ، و پيامبرصلى الله عليه وآله در شرح آن فرمود: آنچه خدا به من وحى كرده ادا مى‏نمايم از خوف اينكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند.××× 1 در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص 138 بخش 2. ×××
 
 
مُفضَّل از امام صادق‏عليه السلام يك جمع‏بندى در تفسير اين آيه نقل كرده كه همه اين جوانب را در بر مى‏گيرد. او از آن حضرت درباره »ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ« سؤال كرد، و حضرت فرمود: آنان گفتند: »على را تبديل كن« و معنايش اين بود كه: »او را تبديل كن و يا خليفه‏اى غير از او براى ما قرار ده« . خداوند سبحان در جواب گفته آنان به پيامبرش فرمود: »بگو من حق ندارم آن را از پيش خود تغيير دهم، من -  در ولايت او بر شما -  جز آنچه بر من وحى شده تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر از پروردگارم -  در بيان ولايت -  سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى ترس دارم« .××× 2 بحار الانوار: ج 23 ص 210 ح 15. تأويل الآيات: ج 1 ص 213. الكافى: ج 1 ص 419 ح 37. ×××
 
 
پنجم: كفر اعتراض كنندگان بر غدير


با توجه به رواياتى كه درخواست كنندگان تبديل على‏عليه السلام به ديگرى را معرفى كرد و چگونگى رفتار آنان را بيان نمود و دقت در متن آيه كه بيانگر اعتقاد قلبى اعتراض كنندگان به منصوب نبودن على‏عليه السلام از سوى خداست، تصوير پنهان اين پيشنهاد تبديل بدست مى‏آيد كه ذيلاً به روشن كردن جوانب آن مى‏پردازيم:
مُفضَّل از امام صادق‏ عليه السلام يك جمع‏ بندى در تفسير اين آيه نقل كرده كه همه اين جوانب را در بر مى‏ گيرد. او از آن حضرت درباره «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» سؤال كرد، و حضرت فرمود: آنان گفتند: «على را تبديل كن» و معنايش اين بود كه: «او را تبديل كن و يا خليفه‏ اى غير از او براى ما قرار ده» . خداوند سبحان در جواب گفته آنان به پيامبرش فرمود: «بگو من حق ندارم آن را از پيش خود تغيير دهم، من -  در ولايت او بر شما -  جز آنچه بر من وحى شده تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر از پروردگارم -  در بيان ولايت -  سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى ترس دارم».<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ ح ۱۵. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۲۱۳. الكافى: ج ۱ ص ۴۱۹ ح ۳۷.</ref>


==== پنجم: كفر اعتراض كنندگان بر غدير ====
با توجه به رواياتى كه درخواست كنندگان تبديل على‏ عليه السلام به ديگرى را معرفى كرد و چگونگى رفتار آنان را بيان نمود و دقت در متن آيه كه بيانگر اعتقاد قلبى اعتراض كنندگان به منصوب نبودن على ‏عليه السلام از سوى خداست، تصوير پنهان اين پيشنهاد تبديل بدست مى‏آيد كه ذيلاً به روشن كردن جوانب آن مى ‏پردازيم:


نكته اول: توطئه‏اى با عنوان تقاضاى تبديل
نكته اول: توطئه‏اى با عنوان تقاضاى تبديل