صحیفه ملعونه دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶٬۲۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== اجراى صحيفه ملعونه دوم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۵....» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


از سوى ديگر امضاكنندگان صحيفه ملعونه طبق فرموده صريح پيامبر صلى الله عليه و آله بايد گردن زده مى‏ شدند و آن جنايت بزرگ مستحق چنين جزايى بود، ولى موقعيت خاص غدير اين اجازه را نمى‏ داد، چرا كه برنامه‏ هاى انجام شده به خطر مى ‏افتاد.
از سوى ديگر امضاكنندگان صحيفه ملعونه طبق فرموده صريح پيامبر صلى الله عليه و آله بايد گردن زده مى‏ شدند و آن جنايت بزرگ مستحق چنين جزايى بود، ولى موقعيت خاص غدير اين اجازه را نمى‏ داد، چرا كه برنامه‏ هاى انجام شده به خطر مى ‏افتاد.
== تحليل متن صحيفه ملعونه دوم<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۶۹ - ۱۷۷.</ref> ==
در متن صحيفه ملعونه دوم و اين اساسنامه مفصلِ سقيفه، تمام اهداف از پيش تعيين شده به صراحت بيان شده است.
در حقيقت بايد گفت: اين صحيفه براى يک روز و يک ماه و يک سال تدوين نشده، بلكه راهكارهاى لازم را به پيروان سقيفه در برابر امامت غديرى تا روز قيامت داده و آنان را متوجه اهداف دقيق بنيانگذاران اين راه نموده است.
با مطالعه اين صحيفه، هم به عمق جريان ضد غدير مى ‏توان پى برد، و هم ابوبكر و عمر و پيروانشان را به دقت تمام مى‏ توان شناخت، و هم ارزش برنامه عظيم غدير را مى‏ توان دريافت.
اين اساسنامه سقيفه به عنوان يک قانون‏نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شده است. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل‏ هاى آينده، با حيله ‏گرى تمام تدوين يافته و در آن به آيات قرآن استشهاد شده و از پايه‏ هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل شده است.
اين نهايت فتنه ‏گرى اصحاب صحيفه را مى ‏رساند كه اين چنين آينده ‏هاى دور و نزديکِ پيروانِ خود را پيش‏ بينى كرده ‏اند.
براى روشن شدن سوء استفاده ‏هاى منافقين در اين صحيفه، قبل از آوردن هر فرازى، به جهت‏گيرى ‏هاى آن اشاره خواهيم كرد تا تحليلى بر آن باشد.
=== ۱. استفاده از مدح مهاجرين و انصار در قرآن ===
در فراز اول صحيفه از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساسنامه سقيفه را تهيه كرده ‏اند سوء استفاده شده است. گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه با خبر بوده ‏اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده‏ اند.
گذشته از آنكه خداوند هيچ گاه همه مهاجرين و انصار را مورد مدح قرار نداده، و اين همه آيات مربوط به منافقين در قرآن مربوط به امثال همين گروه است. در عبارت اول صحيفه دقت كنيد:
اين نوشته ‏اى است كه عده‏اى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند؛ همانان كه خداوند در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدحشان كرده است.
=== ۲. دلسوزى بى ‏جا براى نسل‏ هاى آينده ===
عبارات بعدى براى فريفتن نسلى كه در آينده ‏هاى دور از صدر اسلام قدم به عرصه مى‏ گذارد آورده شده، كه نام گذشته و آينده اسلام را به عنوان بهانه ‏اى براى سنديّت صحيفه مطرح مى ‏كنند. بايد پرسيد: آيا غدير از ايام گذشته اسلام نبود و براى روزهاى آينده اسلام نبود؟ پس چگونه چنين صحيفه ‏اى با توجه به ايام گذشته اسلام تدوين شده است؟! اين مطلب در متن صحيفه چنين آمده است:
آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند، تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى‏آيند به اين عده اقتدا كنند.
=== ۳. انكار غدير و ادعاى تعيين نشدن خليفه ===
بسيار جالب است كه صحيفه ‏اى توسط اصحاب منافق پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود تعيين نكرده است»!! اين ادعايى است كه در متن صحيفه به چشم مى‏ خورد:
اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود، براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود، و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم.
تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت‏ ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!
پيامبر اختيار خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه اعتماد به فكر او و اطمينان به دلسوز بودنش دارند براى خود انتخاب كنند.
=== ۴. استناد باطل به آيه اسوة حسنة ===
در اينجا بار ديگر استناد به آيه قرآن را براى اثبات ادعاى باطل به كار گرفتند و آن را دليل بر پيروى مردم از مرام سقيفه قرار دادند.
آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟! اين استناد به قرآن با اين تعبير در صحيفه منعكس شد:
مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الآخَرَ»<ref>احزاب /  ۲۱.</ref>: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».
=== ۵. استفاده از تعصبات جاهلى ===
اكنون نوبت آن بود كه از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى استفاده شود. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه‏ اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مثل سلاطين مطرح كردند، در حالى كه در امامت امامان‏ عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است، و اينكه هيچكس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد، و به همين جهت درباره امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام عنوان پدر و فرزندى نيست تا توارث باشد.
از سوى ديگر براى تحريک تعصبات جاهلى مردم، مسئله سهيم بودن همه مسلمين در خلافت را مطرح كردند، در حالى كه خلافت بيت‏ المال نيست تا همه در آن شريک باشند، بلكه انتخابِ بهترين توسط پروردگار است، و هيچكس نمى‏ تواند همانند خداوند بهترين را معين كند.
=== ۶. ارتباط دادن خلافت با ثروت اندوزى ===
جهت ديگرى كه باعث آبروريزى اهل سقيفه است ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى‏ كند و اغنيا را گرد خود جمع مى‏ كند! لذا براى پيش‏گيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند!
البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند. عبارتى كه بسيار مرموزانه در اين باره در صحيفه گنجانده شده چنين است:
پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى‏ رسد!
=== ۷. ارزش دادن به انتخاب مردم در مقابل انتخاب خدا ===
پيداست كه بشر خوب مى‏داند انتخاب صاحب نظرانش به انتخاب خداوند نمى ‏رسد. اين چيزى بود كه در تاريخ خلفاى منتخب سقيفه عملاً بر همه معلوم گرديد؛ كه خلفاى غاصب در جهات ظلم و جهل و بى‏ لياقتى و گناه، سرآمد روزگار خود بودند.
مى ‏بينيم براى التيام اين نقص بشرى، وصله‏ اى بى‏ مايه به سخنان خود افزوده ‏اند كه «بر اهل هر زمانى، كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند»، ولى تاريخ به خوبى نشان مى‏ دهد كه در هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت داشته مخفى مانده است!
چنانكه به جاى على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ‏ترين افراد جاى او را گرفتند. عبارت صحيفه را بنگريد:
بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه ‏اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى‏ ماند.
=== ۸. استفاده از عنوان اصحاب و جماعت مسلمين ===
به اين صراحت در مقابل غدير ادعا كردن در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله آن ديده نشده است، كه اگر كسى بگويد: «پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه‏ اى نصب كرده» فقط به بهانه اينكه اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله خلاف آن را معتقدند سخنش باطل است! بايد پرسيد: كدام اصحاب؟ لابد همان ۳۴ نفر كه همه منافق بودند!
و يا به اين بهانه كه با جماعت مسلمين مخالف است! كدام مسلمين؟ لابد همان اعوان و انصار سقيفه كه هيزم براى آتش زدن بيت فاطمه ‏عليها السلام آوردند! متن صحيفه را در اين قسمت ببينيد:
اگر كسى از مردم ادعا كند كه رسول اللَّه شخصى را به عنوان خليفه منصوب كرده و اسم و نسب او را معين نموده سخن باطلى گفته و حرفى زده كه اصحاب پيامبر خلاف آن را معتقدند، و با جماعت مسلمين مخالفت كرده است.
=== ۹. جعل حديث «نحن معاشر الأنبياء لا نورِّث» ===
در حالى كه سقيفه براى ايجاد شبهه در خلافت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام موروثى بودن آن را مطرح مى‏ كند، از كار خود غافل است كه از همان اول ابوبكر وصيت نامه خود را به نام عمر نوشت و رسماً ارثيه خلافت را به او بخشيد و حتى ديگران را از اين ارث محروم ساخت.
بعد از عمر خلافت رسماً شكل موروثى گرفت و در طول خلفاى بنى ‏اميه و بنى ‏العباس و عثمانيان به عنوان روشى مسلَّم، هر نالايقى به عنوان اينكه فرزند خليفه قبل است، به خلافت دست يافت و چه آسيب ‏هايى كه اسلام از بى‏ لياقتى آنان ديد.
گذشته از اين مى ‏بينيم همان حديث جعلى كه هنگام غصب فدک در برابر حضرت فاطمه ‏عليها السلام مطرح كردند و گفتند: «پيامبران ارث نمى ‏گذارند»، در صحيفه پيش ‏بينى نمودند و به خيال خود غصب خلافت را مستند به حديثى از مبلِّغ اعظم غدير كردند. بعدها در گير و دار سقيفه و فدک معلوم شد كه حتى احدى از دار و دسته خودشان هم حاضر به شهادت درباره صحت چنين حديثى نيست، و تنها مدعى آن ابوبكر و عمر و عايشه هستند. اوس بن حدثان نيز كه يكى از توطئه ‏گران قتل پيامبر صلى الله عليه و آله بود به نفع آنان شهادت داد.
آنجا بود كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: «آيا يک نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله پيدا نمى‏ شود كه درباره اين حديث به نفع شما شهادت دهد كه يک عرب بيابانى به نام اوس بن حدثان كه با بول خود تطهير مى‏ كند بايد شاهد شما باشد»؟!<ref>كتاب سليم: ص ۲۴۲ ح ۴. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۳۱۷.</ref> باز هم عبارت صحيفه را بنگريد:
اگر كسى ادعا كند كه خلافت پيامبر موروثى است و او اين امر را براى كسى به ارث گذارده سخن باطلى گفته است؛ زيرا پيامبر فرموده است: «ما پيامبران ارث نمى‏ گذاريم و هر چه از ما بر جاى مى‏ ماند صدقه است».
=== ۱۰. جعل حديث «أصحابى كالنجوم...» ===
حديث جعلى ديگرى كه در طول تاريخ ياران سقيفه بدان تمسک كرده ‏اند، قبل از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در كارگاه سقيفه ساخته مى‏ شود كه «به هر يک از اصحاب من اقتدا كنيد هدايت يافته ‏ايد».
جالب اين است كه در مقابل مستند صريح و محكمى مانند غدير، به چنين احاديث جعلى تمسک شود.
سخن اصلى پيامبر صلى الله عليه و آله در طول عمر خود و به خصوص در غدير، انحصار امامان دوازده ‏گانه است و اينكه اين انحصار به خاطر لايق نبودن هيچ شخص ديگرى بجز آنان است، چرا كه مقام امامت مانند نبوت است و بايد قداست آن را داشته باشد و مجرد يك رياست نيست كه هر بى سر و پايى بتواند آن را در دست بگيرد.
براى فرار از اين قداست كه هيچگاه غاصبين خلافت -  حتى به تظاهر -  قادر بر نشان دادن آن نيستند، چنين حديثى را جعل نموده‏ اند تا با بالابردن مقام صحابه چنين قداستى را در آنان نشان دهند، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بارها اين مطلب را فرموده است كه روز قيامت عده ‏اى از اصحاب مرا بر سر حوض كوثر از من دور مى ‏كنند چرا كه بعد از من از دين برگشته‏ اند و به قرآن و عترت من جسارت كرده ‏اند. متن صحيفه در اين باره چنين است:
اگر كسى ادعا كند كه خلافت جز براى يك نفر از بين مردم صلاحيت ندارد و منحصر در اوست و سزاوار ديگرى نيست براى اين كه پشت سر نبوت است؛ چنين كسى دروغ گفته است! زيرا پيامبر فرموده: «اصحاب من مانند ستارگانند، كه به هر كدام اقتدا كنيد هدايت خواهيد شد».
=== ۱۱. استفاده از تساوى حقوق مسلمين ===
اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده‏ اى را بيش از خودشان دادند و حق عده ‏اى ديگر را پايمال نمودند.
ولى معناى رسيدن همه مردم به حقوق خود اين نيست كه همه مسلمين مى ‏توانند امام شوند و هيچ فرقى در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبى را هيچ اجتماعى و هيچ عقلى نمى ‏پذيرد.
پيداست كه امامت شايستگى‏ هايى لازم دارد كه فقط با دارا بودن آنها كسى مى ‏تواند در آن منصب قرار بگيرد؛ وگرنه خلفاى نالايق، ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت كه به آبروى اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگى خود و همه اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند. عبارت صحيفه را در اين باره ببينيد:
پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين‏ ترين افراد هم مى‏ توانند درباره حقوق خود اقدام كنند».
=== ۱۲. تمسک به آيه تقوى در قرآن ===
نكته اساسى در خطابه غدير كه دست دشمنان را به كلى بسته است تعيين خط امامت تا روز قيامت و انحصار آن در دوازده امام از نسل پيامبر صلى الله عليه و آله است. در برابر چنين اقدام دقيقى كه خدا و رسول فرموده ‏اند، اصحاب صحيفه آيه‏ اى از قرآن را دليل غصب خلافت قرار داده ‏اند كه «اِنَّ اَكْرَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ»!
يک آيه كلى را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوى ‏ترين مردم هر زمان معرفى نموده است.
بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند، يا اصلاً نشانى از تقوا دارند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه‏ عليهم السلام چه كسى را با تقوى ‏تر از آن امام مى ‏توان يافت؟ پر مدعا و توخالى همين اصحاب سقيفه ‏اند كه در طول تاريخ غصب خلافت هميشه و از هر جهت از همه مردم عقب‏ تر بوده ‏اند!؟
با اين مقدمه ببينيم اصحاب صحيفه در اين باره چه پيش ‏بينى در نوشته خود نموده ‏اند:
اگر كسى ادعا كند كه او مستحق خلافت و امامت به دليل خويشاوندى با پيامبر است و خلافت منحصر در او و فرزندانش مى ‏باشد، يعنى فرزند از پدر خلافت را ارث مى‏ برد و اين در هر زمانى ادامه دارد و هيچ كس جز آنان صلاحيت ندارد و تا روز قيامت سزاوار آنهاست. چنين كسى هم دروغ گفته است هر چند كه نسب خويشاوندى نزديكى با پيامبر داشته باشد! زيرا خداوند فرموده است -  و كلام خدا بر همه حاكم است - : «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاكُمْ»<ref>حجرات /  ۱۳.</ref>: «با ارزش ‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست».
=== ۱۳. تمسک به جماعت مسلمين براى قتل مخالف سقيفه ===
اكنون نوبت دادن بهانه‏ هاى لازم به دست نسل آينده سقيفه است. تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن، بهانه ‏اى است براى ظلم آزادانه و بى‏ قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جُرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحاد آنان بايد كشته شود!
در طول تاريخ سقيفه هم عملاً اين كار صورت پذيرفته و امثال مالک بن نويره كه گفتند: «ما بر اعتقاد مسلمانى خود باقى هستيم و فقط خليفه تعيين شده در غدير را قبول داريم و خليفه سقيفه را قبول نداريم» از دم شمشير گذرانده شدند. حتى بانويى به نام اُمّ‏فَروه كه با ابوبكر اعلام مخالفت كرد و گفت: «من فقط خليفه راستين پيامبر صلى الله عليه و آله يعنى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را قبول دارم» به دستور او اعدام شد!<ref>الثاقب فى المناقب: ص ۲۲۶. شرح نهج البلاغة (ابن ابى ‏الحديد): ج ۱۷ ص ۲۱۴.</ref>
در متن صحيفه اين عبارت تند را براى از ميان برداشتن سريع مخالفان سقيفه مشاهده مى ‏كنيم:
پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى‏رود و مسير صحيح را مى ‏پيمايد. هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است؛ او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است.
=== ۱۴. تمسک به اتحاد امت براى مباح كردن خون مخالف سقيفه ===
باز مى‏ بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته ‏اند و به آن حضرت نسبت داده ‏اند كه «امت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده ‏اند، تا آنجا كه يزيد را پذيرفته ‏اند و حسين عزيز عليه السلام را سر بريده ‏اند!
آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا ما هم بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شويم؟! اين هدف شوم در متن صحيفه چنين عنوان شده است:
همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من -  در حالى كه متحد باشند -  بيايد و قصد داشته باشد كه تفرقه بياندازد او را به قتل برسانيد، هر كه مى‏ خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است. امت من هيچ گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند».
بين مسلمين كسى اختلاف نمى ‏اندازد مگر اينكه تكروى مى‏ كند و دشمن آنهاست و به دشمن مسلمانان كمک مى ‏كند. خدا و رسولش خون او را مباح و قتل وى را حلال كرده ‏اند.
با توجه به اين تحليل ‏ها معلوم شد كه چگونه برنامه‏هاى غصب خلافت در محرم سال يازدهم هجرى به فاصله كمتر از دو ماه از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده شد. در فاصله باقيمانده، امضاكنندگان صحيفه به شدت سرگرم زيرسازى جامعه و آماده كردن فكرى مردم بر عليه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند، تا در موقعيت لازم بتوان خانه حضرت زهرا عليها السلام را آتش زد و با تازيانه به دختر پيامبر صلى الله عليه و آله حمله كرد!!
راستى چگونه مى ‏توان عده ‏اى را آماده كرد كه با يك فرمان بر بيت وحى هجوم آورند و حضرت محسن‏ عليه السلام را با غلاف شمشير بكشند، و طناب بر گردن صاحب غدير بيندازند!!


== پانویس ==
== پانویس ==