۲۱٬۹۷۲
ویرایش
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
==== و اما پاسخ اين شبهه: ==== | ==== و اما پاسخ اين شبهه: ==== | ||
'''الف.''' فخر رازى نيز بر اين عقيده است كه همه اين آيات با هم نازل شده اند! از اين رو اين آيه با آيات قبل و بعد نمى تواند ارتباط نداشته باشد. به عبارت ديگر، كلام فخر رازى همان شبهه سياق است كه پيش تر مورد نقد و بررسى قرار گرفت و تكرار نمى كنيم. | |||
'''ب.''' يكى از نكاتى كه مى تواند نزول آيه را مشخص كند كه چه زمانى و درباره چه كسانى نازل شده است، مشخص كردن «ما انزل اليك» است. تعجب از فخر رازى است كه در تعيين «ما انزل اليك» ده قول نقل مى كند!<ref>تفسير فخر رازى: ج ۱۱ ص ۴۹.</ref> دو قول آن مربوط به يهود و بقيه درباره نزول آيه در غدير و مسائل ديگر است. با اين حال چگونه اظهار مى دارد كه اين آيه با آيات قبل و بعد خود ارتباط دارد و نمى تواند اجنبى باشد؟ با اين كه بر اساس هشت قول ديگر آيه غير مرتبط است. | |||
=== شبهات محتوايى === | |||
يكى از شبهاتى كه بر استدلال شيعه به اين آيه وارد كرده اند، اين است كه آيه از نظر محتوايى با مسئله امامت تناسب ندارد. رشيد رضا مى گويد: | |||
==== شبهه سياق ==== | |||
از سياق آيه و ما قبل و ما بعد آن كه بگذريم، آيه به تنهايى نيز نمى پذيرد كه مقصود از تبليغ رهبرى حضرت امیر عليه السلام باشد، زيرا جمله «ان لم تفعل» شرطيه است كه بعد از جمله امرى «بلّغ» واقع شده است، و در پايان جمله نگهدارى، و جمله پايانى آيه كه تعليل مى كند خداوند كافران را هدايت نمى كند. هيچ يک از اين امور تناسبى با تبليغ كردن رهبرى حضرت امیر عليه السلام براى مردم ندارد. آيه را با چشم بصيرت مطالعه كن نه با چشم تقليد.<ref>تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۷.</ref> | |||
==== پس اين شبهه سه مرحله دارد: ==== | |||
'''الف :''' جمله شرطيه «اگر اين كار را انجام ندهى رسالت او را انجام نداده اى» چگونه با تبليغ خلافت حضرت امیر عليه السلام سازگارى دارد؟ | |||
'''ب :''' جمله «خداوند تو را از مردم نگه مى دارد» چگونه با خلافت حضرت امیر عليه السلام سازگارى دارد؟ | |||
'''ج :''' عبارت «خداوند كافران را هدايت نمى كند» چگونه با امامت حضرت امیر عليه السلام سازگارى دارد؟ | |||
==== و اما پاسخ اين شبهه: ==== | |||
'''الف.''' پاسخ بخش اول شبهه: | |||
از | رشيد رضا تصور درستى از جانشينى رسولخداصلى الله عليه وآله ندارد و تصور مى كند جانشينى واقعى رسولخداصلى الله عليه وآله همان بوده كه بعد از شهادت آن حضرت اتفاق افتاده است، و يا در حد رئيس يک قبيله يا رئيس جمهورى يک كشور است، تا با عدم تبليغ رسالت الهى برابرى نكند. | ||
در حالى كه امامت و خلافت و جانشينى رسولخداصلى الله عليه وآله ادامه نبوت است و همان وظايف رسولخداصلى الله عليه وآله بر عهده جانشين او است كه مهم ترين آنها هدايت همه جانبه بشر به سوى خداست، كه چنين كارى جز با برخوردارى از عصمت و علم الهى امكان پذير نيست؛ علمى كه تمام ابعاد احكام الهى اعم از دنيوى، اخروى، اجتماعى، سياسى، قضايى، فردى، اجتماعى، و... را در برگيرد. به اعتراف دوست و دشمن بعد از رسولخداصلى الله عليه وآله چنين دانشى در اختيار احضرت امیر عليه السلام بوده است. | |||
در كنار اين علم گسترده و عصمت حضرت امیر عليه السلام بايد به اعترافات خلفاى سه گانه در عدم آگاهى از احكام الهى و اسلامى اشاره كرد. تا حدى كه خليفه اول از اجراى حد الهى نسبت به خالد بن وليد در جريان كشتن مالک بن نويره و همبستر شدن با همسر او سرباز زد! | |||
همچنين او مى گفت: بيعتتان را پس بگيريد، كه شيطانى همراه من است! | |||
يا عدم آگاهى او از احكام ابتدايى كه بسيار روشن است، مثل ندانستن ميراث جده. براى پى بردن به ميزان آگاهى خليفه اول مى توان به كتب تفسير، حديث و... از خود اهل سنت مراجعه كرد، و دريافت كه در اين ميدان حتى بسيارى از صحابه بر او برترى دارند. | |||
اين عدم آگاهى در مورد خليفه دوم بسيار بيشتر است؛ از قبيل تحريم ازدواج موقت، با اينكه در زمان رسولخداصلى الله عليه وآله وجود داشت! تجسس او در خانه هاى مردم! دستور به سنگسار زن حامله و زن ديوانه! و موارد فراوان ديگر. به طورى كه او بارها و بارها مى گفت: «لولا على لهلك عمر» و... . | |||
از طرفى بايد در نظر داشت كه خليفه رسولخداصلى الله عليه وآله بايد هدايت همه جانبه جامعه بشرى را عهده دار شود. در اين صورت روشن است كه خداوند مى فرمايد: جانشين بعد از خودت را مشخص كن، كه اگر اين كار را انجام ندهى رسالت الهى را انجام نداده اى. | |||
'''ب.''' پاسخ بخش دوم شبهه: | |||
اگر مقصود از واژه «ناس» در آيه مشخص شود، هم جايگاه و ارتباط آن با ولايت حضرت امیر عليه السلام و حفاظت او از رسولخداصلى الله عليه وآله در برابر آنان مشخص مى شود، و هم جمله پايانى آيه. در اين زمينه چند احتمال زير مطرح شده است: | |||
'''احتمال اول:''' مقصود از «ناس» مسلمانان باشند. اين احتمال نمى تواند درست باشد، چون مسلمانانى كه به رسولخداصلى الله عليه وآله از روى اخلاص و عشق به خداوند ايمان آورده اند و همه چيز خود را در راه گسترش اسلام در طبق اخلاص گذاشته و سال ها براى گسترش اسلام زحمت كشيده اند، خطرى براى رسولخداصلى الله عليه وآله ندارند. | |||
'''احتمال دوم:''' مقصود از «ناس» اهل كتاب باشند. اين احتمال نيز نمى تواند درست باشد. چون: اولاً وقتى قرآن اهل كتاب را مخاطب قرار مى دهد با عنوان يهود، نصارى، اهل الكتاب، الذين اوتوا الكتاب و الذين كفروا خطاب مى كند، نه با كلمه «ناس» . ثانياً در زمان نزول آيه در مدينه و مكه و به خصوص در مراسم حجةالوداع، اهل كتابى وجود نداشت تا خطرى براى رسولخداصلى الله عليه وآله باشند. | |||
'''احتمال سوم:''' مقصود از «ناس» روم و ايران باشند. اين احتمال نيز نمى تواند درست باشد. چون: اولاً هنوز اسلام در خارج از عربستان گسترش نيافته بود تا عده اى مخالف پيامبرصلى الله عليه وآله باشند. ثانياً اينان هم در مراسم حضور نداشتند تا خطرى براى رسولخداصلى الله عليه وآله باشند. | |||
بنابراين مقصود از «ناس» بايد جمعيتى صاحب نفوذ و قدرت باشند كه از مخالفان رسولخداصلى الله عليه وآله و اسلام هستند، و نيز از مسلمانان حاضر در مراسم و غير قابل شناخت ظاهرى باشند. بديهى است كه اين جمعيت غير از جريان نفاق و منافقان كسى نمى تواند باشد. منافقانى كه در رأسشان سران سقيفه و اطرافيانشان هستند. | |||
بحث در مورد ابوبكر و عمر و نفاق و كارشكنى هاى متعددشان بسيار است و در كتب ديگر مفصل بيان شده است. در اينجا در مورد عده اى سخن مى گوييم كه بسا آنان نيز در اينجا منظور آيه باشند، و آنان سران قريش هستند. | |||
براى مشخص كردن اينان و خطرى كه براى رسولخداصلى الله عليه وآله داشتند و خطرى كه از ولايت و امامت حضرت امیر عليه السلام متوجه آنان مى شد و ترسى كه رسولخداصلى الله عليه وآله از عملكرد آنان داشت، بايد عملكرد قريش را در برابر دعوت رسولخداصلى الله عليه وآله مورد بررسى قرار داد، تا بتوان خطر آنان را به تصوير كشيد. ولى بايد توجه داشت كه چنين كارى مستلزم بازخوانى يک دوره تاريخ اسلام است، كه اين كار در اينجا ممكن نيست و تنها به سرفصل هاى آن اشاره مى كنيم: | |||
===== اول: موضع گيرى قريش در برابر رسولخداصلى الله عليه وآله ===== | |||
بعد از آنكه خداوند به رسول خودصلى الله عليه وآله دستور داد دعوت به اسلام را علنى كند و او نيز دعوت آشكار را آغاز كرد، سرسخت ترين دشمنان او قريش بودند كه در برابر دعوت او دست به اقداماتى به شرح زير زدند: | |||
بعد از آنكه خداوند به رسول خودصلى الله عليه وآله دستور داد دعوت به اسلام را علنى كند و او نيز دعوت آشكار را آغاز كرد، | |||