پرش به محتوا

براء بن عازب انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
وقتى [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]]‏ در ميدان كوفه از همين شخص خواست تا درباره غدير شهادت دهد سرباز زد و به [[نفرین]] آن حضرت گرفتار شد.
وقتى [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]]‏ در ميدان كوفه از همين شخص خواست تا درباره غدير شهادت دهد سرباز زد و به [[نفرین]] آن حضرت گرفتار شد.


او بعدها از عمل خود پشيمان بوده و داستان غدير را چنين نقل كرده است: با پيامبر صلى الله عليه وآله در سفر حج بودم كه در غدير خم پياده شديم. دستور نماز جماعت داده شد و بين درختان براى پيامبر صلى الله عليه و آله جارو زده شد. حضرت نماز ظهر را خواند و دست على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلى على مولاه، اللهم انصر من نصره و اخذل من خذله» .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸،۱۴۹. عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۰۶. </ref>
او بعدها از عمل خود پشيمان بوده و داستان غدير را چنين نقل كرده است: با پيامبر صلى الله عليه وآله در سفر حج بودم كه در غدير خم پياده شديم. دستور نماز جماعت داده شد و بين درختان براى پيامبر صلى الله عليه و آله جارو زده شد.  
 
حضرت نماز ظهر را خواند و دست على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلى على مولاه، اللهم انصر من نصره و اخذل من خذله» .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸،۱۴۹. عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۰۶. </ref>


== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص۱۳۹.</ref> ==
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص۱۳۹.</ref> ==
  يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده براء بن عازب انصارى اوسى (م ۷۲ ق) است. افراد و كتبى كه ذيلاً آورده مى‏ شود حديث غدير را از براء بن عازب روايت كرده‏ اند؛ بعضى به سند خود تا او و بعضى به نقل از كتب مصدر: [[احمد بن حنبل]] در مسند، [[ابن ماجه قزوینی|ابن ‏ماجه]] در سنن، نسائى در «الخصائص» ، خطيب در «تاريخ بغداد» ، طبرى در تفسير، «تهذيب الكمال فى اسماء الرجال» ، ثعلبى در «الكشف و البيان» ، ابن‏ عبدالبر در «الاستيعاب» ، محب‏ الدين طبرى در «الرياض النضرة» و «ذخائر العقبى» ، خوارزمى در «المناقب» ، ابن‏ صبّاغ مالكى در «الفصول المهمة» ، حافظ گنجى شافعى در «كفاية الطالب» ، فخر رازى در تفسير، نيشابورى در تفسير، جمال ‏الدين زرندى در «نظم درر السمطين» ، «الجامع الصغير» ، «مشكات المصابيح» ، ميبدى در «شرح ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» ، «فرائد السمطين» ، «كنز العمال» ، «سنن ابن ابى ‏شيبه» ، ابن‏ كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ ابومحمد عاصمى در «زين الفتى» ، «نزل الابرار» ، مقريزى در «الخطط» ، «مناقب الثلاثة» ، «روح المعانى» ، تفسير «المنار» ، جزرى در «اسنى المطالب» .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۲۸۱. سنن ابن ‏ماجه: ج ۲ ص ۲۹،۲۸. الخصائص (نسائى) : ص ۱۶. تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۲۷. الاستيعاب (ابن ‏عبدالبر) : ج ۲ ص ۴۷۳. الرياض النضرة (محب‏ الدين طبرى) : ج ۲ ص ۱۶۹. ذخائر العقبى (محب‏ الدين طبرى) : ص ۶۷ . المناقب (خوارزمى) : ص ۹۴. الفصول المهمة (ابن‏ صباغ مالكى) : ص ۲۵. كفاية الطالب (گنجى شافعى) : ص ۱۴. تفسير فخر رازى: ج ۳ ص ۶۳۶ . تفسير نيشابورى: ج ۶ ص ۱۹۴. الجامع الصغير: ج ۱ ص ۵۵۵ . مشكات المصابيح: ص ۵۵۷ . كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۷،۱۵۲. البداية و النهايه (ابن‏ كثير) : ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۹. نزل الابرار: ص ۲۱،۱۹. الخطط (مقريزى) : ج ۲ ص ۲۲۲. روح المعانى: ج ۲ ص ۳۵۰. المنار: ج ۶ ص ۴۶۴. اسنى المطالب: ص ۳.</ref>
  يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده براء بن عازب انصارى اوسى (م ۷۲ ق) است.
 
افراد و كتبى كه ذيلاً آورده مى‏ شود حديث غدير را از براء بن عازب روايت كرده‏ اند؛ بعضى به سند خود تا او و بعضى به نقل از كتب مصدر:
 
[[احمد بن حنبل]] در مسند، [[ابن ماجه قزوینی|ابن ‏ماجه]] در سنن، نسائى در «الخصائص» ، خطيب در «تاريخ بغداد» ، طبرى در تفسير، «تهذيب الكمال فى اسماء الرجال» ، ثعلبى در «الكشف و البيان» ، ابن‏ عبدالبر در «الاستيعاب» ، محب‏ الدين طبرى در «الرياض النضرة» و «ذخائر العقبى» ، خوارزمى در «المناقب» ، ابن‏ صبّاغ مالكى در «الفصول المهمة» ، حافظ گنجى شافعى در «كفاية الطالب» ، فخر رازى در تفسير، نيشابورى در تفسير، جمال ‏الدين زرندى در «نظم درر السمطين» ، «الجامع الصغير» ، «مشكات المصابيح» ، ميبدى در «شرح ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» ، «فرائد السمطين» ، «كنز العمال» ، «سنن ابن ابى ‏شيبه» ، ابن‏ كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ ابومحمد عاصمى در «زين الفتى» ، «نزل الابرار» ، مقريزى در «الخطط» ، «مناقب الثلاثة» ، «روح المعانى» ، تفسير «المنار» ، جزرى در «اسنى المطالب» .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۲۸۱. سنن ابن ‏ماجه: ج ۲ ص ۲۹،۲۸. الخصائص (نسائى) : ص ۱۶. تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۲۷. الاستيعاب (ابن ‏عبدالبر) : ج ۲ ص ۴۷۳. الرياض النضرة (محب‏ الدين طبرى) : ج ۲ ص ۱۶۹. ذخائر العقبى (محب‏ الدين طبرى) : ص ۶۷ . المناقب (خوارزمى) : ص ۹۴. الفصول المهمة (ابن‏ صباغ مالكى) : ص ۲۵. كفاية الطالب (گنجى شافعى) : ص ۱۴. تفسير فخر رازى: ج ۳ ص ۶۳۶ . تفسير نيشابورى: ج ۶ ص ۱۹۴. الجامع الصغير: ج ۱ ص ۵۵۵ . مشكات المصابيح: ص ۵۵۷ . كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۷،۱۵۲. البداية و النهايه (ابن‏ كثير) : ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۹. نزل الابرار: ص ۲۱،۱۹. الخطط (مقريزى) : ج ۲ ص ۲۲۲. روح المعانى: ج ۲ ص ۳۵۰. المنار: ج ۶ ص ۴۶۴. اسنى المطالب: ص ۳.</ref>


== شهادت براى غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.</ref>   ==
== شهادت براى غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.</ref>   ==
خط ۱۸: خط ۲۴:
در آنجا [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] و براء بن عازب و ابوذر و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و عمار گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى‏ فرمود:
در آنجا [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] و براء بن عازب و ابوذر و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و عمار گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى‏ فرمود:


اى مردم، [[خداوند]] به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آن كه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود، و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من نموده، و شما را در [[قرآن]] به ولايت او دستور داده است. من براى معاف شدن در اين باره -  از ترس اهل نفاق و تكذيبشان -  به پروردگارم مراجعه كردم، ولى مرا ترسانيد كه بايد اين رسالت را برسانم و گرنه مرا عذاب مى‏ كند.
اى مردم، [[خداوند]] به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آن كه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود، و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من نموده، و شما را در [[قرآن]] به ولايت او دستور داده است.  
 
من براى معاف شدن در اين باره -  از ترس اهل نفاق و تكذيبشان -  به پروردگارم مراجعه كردم، ولى مرا ترسانيد كه بايد اين رسالت را برسانم و گرنه مرا عذاب مى‏ كند.


اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به زكات و روزه و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و تفسير نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مى‏ گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است -  و حضرت دست مبارک را بر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام قرار دادند -  و سپس براى دو پسرش بعد از او، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آنهاست. آنان از قرآن جدا نمى‏ شوند و [[قرآن]] از آنان جدا نمى‏ شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند.
اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به زكات و روزه و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و تفسير نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مى‏ گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است -  و حضرت دست مبارک را بر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام قرار دادند -  و سپس براى دو پسرش بعد از او، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آنهاست. آنان از قرآن جدا نمى‏ شوند و [[قرآن]] از آنان جدا نمى‏ شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند.


اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايت كننده شما را برايتان بيان كردم و او برادرم على بن ابى ‏طالب است و او در ميان شما به منزله من در ميان شماست. دين خود را از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او اطاعت نماييد، زيرا آنچه خداوند از علم و حكمتش به من آموخته نزد اوست. از او بپرسيد و از او و جانشينانش بعد از او بياموزيد. به آنان چيزى ياد ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان عقب نمانيد كه آنان با حق و حق با آنان است. نه ايشان از حق جدا مى ‏شوند و نه حق از ايشان جدا مى‏ شود.
اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايت كننده شما را برايتان بيان كردم و او برادرم على بن ابى ‏طالب است و او در ميان شما به منزله من در ميان شماست. دين خود را از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او اطاعت نماييد، زيرا آنچه خداوند از علم و حكمتش به من آموخته نزد اوست. از او بپرسيد و از او و جانشينانش بعد از او بياموزيد.
 
به آنان چيزى ياد ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان عقب نمانيد كه آنان با حق و حق با آنان است. نه ايشان از حق جدا مى ‏شوند و نه حق از ايشان جدا مى‏ شود.


[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] و بقيه پس از اين شهادت نشستند.<ref><big>كتاب سليم: ح ۱۱.</big> </ref>
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] و بقيه پس از اين شهادت نشستند.<ref><big>كتاب سليم: ح ۱۱.</big> </ref>
خط ۵۱: خط ۶۱:
استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مى‏ شد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده ‏اند بازگو كنند. اين بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله در رديف‏ هاى اول جلوى منبر نشستند. در اين حال كه مردم نمى‏ دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:
استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مى‏ شد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده ‏اند بازگو كنند. اين بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله در رديف‏ هاى اول جلوى منبر نشستند. در اين حال كه مردم نمى‏ دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:


به خدا قسم مى‏ دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع|حجة الوداع]] از آن حضرت شنيده‏ اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى‏ دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.
به خدا قسم مى‏ دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع|حجة الوداع]] از آن حضرت شنيده‏ اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود:
 
مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ.  
 
قسم مى‏ دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.


پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند -  برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.
پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند -  برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.
خط ۶۳: خط ۷۷:
سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده‏ ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى‏ دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده‏ ايم!!!
سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده‏ ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى‏ دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده‏ ايم!!!


حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اى كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى‏ خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.
حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اى كه فرمود:  


و تو اى [[اشعث بن قیس|اشعث]]، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه مى‏ فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى ‏دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.
مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى‏ خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.


و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اى كه مى ‏فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ و امروز به ولايت براى من شهادت نمى‏ دهى، خدا تو را به مرگ جاهليت بميراند.
و تو اى [[اشعث بن قیس|اشعث]]، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه مى‏ فرمود:
 
مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى ‏دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.
 
و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اى كه مى ‏فرمود:
 
مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ و امروز به ولايت براى من شهادت نمى‏ دهى، خدا تو را به مرگ جاهليت بميراند.


و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اى كه مى‏ فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى ‏دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كرده ‏اى (يعنى يمن) بميراند.
و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اى كه مى‏ فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى ‏دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كرده ‏اى (يعنى يمن) بميراند.


حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى‏ كنند -  نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مبتلا كرد.
حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى‏ كنند -  نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند.
 
خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مبتلا كرد.


چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref><big>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى ‏توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام» مراجعه شود.</big> </ref>، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله‏ اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۹۰۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج ‏البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref>اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى‏ جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مبتلا شدند.
چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref><big>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى ‏توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام» مراجعه شود.</big> </ref>، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله‏ اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۹۰۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج ‏البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref>
 
اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى‏ جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مبتلا شدند.


اين بود بزرگ‏ترين و مهم‏ترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير، كه در شهر صاحب غدير با شكوه و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته ‏اى از [[معجزه]] و [[اتمام حجت]] و [[ابلاغ غدیر|ابلاغ]] را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند.
اين بود بزرگ‏ترين و مهم‏ترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير، كه در شهر صاحب غدير با شكوه و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته ‏اى از [[معجزه]] و [[اتمام حجت]] و [[ابلاغ غدیر|ابلاغ]] را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند.
خط ۸۱: خط ۱۰۵:


همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ‏ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى ‏شود براء بن عازب است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۰۴.</ref>
همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ‏ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى ‏شود براء بن عازب است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۰۴.</ref>
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اهل ‏سنت]] /  نقل آيه تبليغ براى غدير.


== پانویس ==
== پانویس ==