پرش به محتوا

بلاغت در خطبه غدير: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى على ‏عليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدى‏ عليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او (پيامبرصلى الله عليه وآله) فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على‏ عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى ‏عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى‏ كند. <ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.</ref>
ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى على ‏عليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدى‏ عليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او (پيامبرصلى الله عليه وآله) فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على‏ عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى ‏عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى‏ كند. <ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.</ref>


نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر -  يعنى تشبيه پنهان -  بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.××× ۱ بيان )شميسا( : ص ۱۳۰. ××× پيامبرصلى الله عليه وآله خود و على‏عليه السلام را به نور تشبيه كرده‏اند.فراز فوق از خطبه غدير مستفاد از اين آيه مى‏باشد: »فالذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه«××× ۲ اعراف /  ۱۵۷. ×××: پس آنان كه به او ايمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دل‏هاى تاريك است.۴-  كناياتالف. اذنپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مى‏فرمايد: و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و ختل المستهزءين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بانهم »يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« . و كثرة اذاهم لى فى غير مرة حتى سمّونى اُذناً:از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مى‏دانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار. كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به اسلام با ديده استهزاء مى‏نگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در قرآن توصيف فرموده: »آنها با زبانشان چيزى مى‏گويند كه در دل‏هايشان وجود ندارد« . اين را براى خود گناهى ناچيز مى‏پندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است. من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴. ×××با توجه به محتواى كلام و آنچه كه »نهج الخطابه آمده است، كلمه »اُذُن« در كنايه از آدم خوش‏باور و ساده‏لوح به كار رفته است.اذن اللَّه: پيامبرصلى الله عليه وآله و اولياءعليهم السلامالسلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... .××× ۱ المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸. ×××ب. كوثرپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، بعد از اينكه على و فرزندان اوعليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏كند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مى‏كند و مى فرمايد: لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميخته‏اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.كوثر: قرآن، و نبوت: فاطمه‏عليها السلامكوثر را مى‏توان كنايه از قرآن و حضرت زهراعليها السلام گرفت. چنانكه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.××× ۲ مجمع البحرين: ص ۲۷۵. ××× آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مى‏كند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: »انا اعطيناك الكوثر« .روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: ذرية كل نبى من صلبه و ذريتى من صلب ابنتى فاطمة الزهراءعليها السلام. و قال له: »انا اعطيناك الكوثر« ، يعنى الخير الكثير من فاطمة، و هو كثرة الذرارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة.××× ۳ شجره طوبى )حائرى( : ج ۲ ص ۳۷۴. ×××المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.××× ۴ اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶. ×××خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مى‏كند:امروز كه تشنه زير خاكىفردا به بهشت گشته سيرابفيض از كرم خدات جويمدر كوثر مصطفات جويم××× ۱ ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶. ×××نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:۱. صور خيال و اسلوب‏هاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشته‏اند.۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشته‏اند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است. از جمله اين موارد است: كلمه طيبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد اللَّه، نور، كوثر و ... .۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشته‏اند.۴. انعكاس اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مى‏باشد. رواياتى همچون: خيرة اللَّه، جنب اللَّه، حزب اللَّه، ولى اللَّه، صراط مستقيم... .۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشم‏گير است.۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوب‏ها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شده‏اند.
نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر -  يعنى تشبيه پنهان -  بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.<ref>بيان (شميسا) : ص ۱۳۰.  </ref>
 
پيامبرصلى الله عليه وآله خود و على‏ عليه السلام را به نور تشبيه كرده ‏اند.فراز فوق از خطبه غدير مستفاد از اين آيه مى ‏باشد: «فالذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه»<ref>اعراف /  ۱۵۷.</ref>: پس آنان كه به او ايمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دل‏ه اى تاريک است.
 
۴-  كنايات الف. اذن پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مى ‏فرمايند: و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و ختل المستهزءين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بانهم «يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» . و كثرة اذاهم لى فى غير مرة حتى سمّونى اُذناً:از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مى ‏دانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار. كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به اسلام با ديده استهزاء مى ‏نگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در قرآن توصيف فرموده: «آنها با زبانشان چيزى مى‏ گويند كه در دل‏هايشان وجود ندارد» . اين را براى خود گناهى ناچيز مى‏ پندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است. من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴.</ref>
 
با توجه به محتواى كلام و آنچه كه »نهج الخطابه آمده است، كلمه »اُذُن« در كنايه از آدم خوش‏باور و ساده ‏لوح به كار رفته است.اذن اللَّه: پيامبرصلى الله عليه وآله و اولياءعليهم السلامالسلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... . <ref>المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸.</ref>
 
ب. كوثرپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، بعد از اينكه على و فرزندان او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏ كند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مى‏ كند و مى فرمايند: لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميخته ‏اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.كوثر: قرآن، و نبوت: فاطمه ‏عليها السلام كوثر را مى ‏توان كنايه از قرآن و حضرت زهراعليها السلام گرفت. چنانكه رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله مى‏ فرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.<ref>مجمع البحرين: ص ۲۷۵.</ref>
 
آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مى ‏كند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: «انا اعطيناك الكوثر» .روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله: ذرية كل نبى من صلبه و ذريتى من صلب ابنتى فاطمة الزهراءعليها السلام. و قال له: «انا اعطيناك الكوثر» ، يعنى الخير الكثير من فاطمة، و هو كثرة الذرارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة. <ref>. شجره طوبى (حائرى) : ج ۲ ص ۳۷۴.</ref>
 
المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.<ref>اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶.</ref>خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مى‏ كند:امروز كه تشنه زير خاكى فردا به بهشت گشته سيراب فيض از كرم خدات جوی مدر كوثر مصطفات جويم <ref>ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶.</ref> نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:۱. صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشته ‏اند.۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشته ‏اند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است. از جمله اين موارد است: كلمه طيبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد اللَّه، نور، كوثر و ... .۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشته ‏اند.۴. انعكاس اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مى ‏باشد. رواياتى همچون: خيرة اللَّه، جنب اللَّه، حزب اللَّه، ولى اللَّه، صراط مستقيم... .۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشم‏گير است.۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوب ‏ها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شده ‏اند.
 
== پانویس ==