۲۱٬۸۲۰
ویرایش
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى على عليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدى عليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او (پيامبرصلى الله عليه وآله) فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى كند. <ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.</ref> | ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى على عليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدى عليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او (پيامبرصلى الله عليه وآله) فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى كند. <ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.</ref> | ||
نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر - يعنى تشبيه پنهان - بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است. | نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر - يعنى تشبيه پنهان - بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.<ref>بيان (شميسا) : ص ۱۳۰. </ref> | ||
پيامبرصلى الله عليه وآله خود و على عليه السلام را به نور تشبيه كرده اند.فراز فوق از خطبه غدير مستفاد از اين آيه مى باشد: «فالذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه»<ref>اعراف / ۱۵۷.</ref>: پس آنان كه به او ايمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دله اى تاريک است. | |||
۴- كنايات الف. اذن پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مى فرمايند: و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و ختل المستهزءين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بانهم «يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» . و كثرة اذاهم لى فى غير مرة حتى سمّونى اُذناً:از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مى دانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار. كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به اسلام با ديده استهزاء مى نگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در قرآن توصيف فرموده: «آنها با زبانشان چيزى مى گويند كه در دلهايشان وجود ندارد» . اين را براى خود گناهى ناچيز مى پندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است. من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴.</ref> | |||
با توجه به محتواى كلام و آنچه كه »نهج الخطابه آمده است، كلمه »اُذُن« در كنايه از آدم خوشباور و ساده لوح به كار رفته است.اذن اللَّه: پيامبرصلى الله عليه وآله و اولياءعليهم السلامالسلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... . <ref>المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸.</ref> | |||
ب. كوثرپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، بعد از اينكه على و فرزندان او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى كند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مى كند و مى فرمايند: لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميخته اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.كوثر: قرآن، و نبوت: فاطمه عليها السلام كوثر را مى توان كنايه از قرآن و حضرت زهراعليها السلام گرفت. چنانكه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله مى فرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.<ref>مجمع البحرين: ص ۲۷۵.</ref> | |||
آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مى كند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: «انا اعطيناك الكوثر» .روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: ذرية كل نبى من صلبه و ذريتى من صلب ابنتى فاطمة الزهراءعليها السلام. و قال له: «انا اعطيناك الكوثر» ، يعنى الخير الكثير من فاطمة، و هو كثرة الذرارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة. <ref>. شجره طوبى (حائرى) : ج ۲ ص ۳۷۴.</ref> | |||
المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.<ref>اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶.</ref>خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مى كند:امروز كه تشنه زير خاكى فردا به بهشت گشته سيراب فيض از كرم خدات جوی مدر كوثر مصطفات جويم <ref>ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶.</ref> نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:۱. صور خيال و اسلوب هاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشته اند.۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشته اند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است. از جمله اين موارد است: كلمه طيبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد اللَّه، نور، كوثر و ... .۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشته اند.۴. انعكاس اسلوب هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مى باشد. رواياتى همچون: خيرة اللَّه، جنب اللَّه، حزب اللَّه، ولى اللَّه، صراط مستقيم... .۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب هاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشمگير است.۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوب هاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوب ها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شده اند. | |||
== پانویس == |