۲۱٬۹۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا...»<ref>يونس / ۱۵. غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۵۱ - ۳۶۱. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱.</ref> == | == «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا...»<ref>يونس / ۱۵. غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۵۱ - ۳۶۱. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱.</ref> == | ||
از جمله آياتى كه در غدير و پس از خطبه در مورد منافقين و طرح جايگزينى شخص ديگرى براى خلافت به جاى اميرالمؤمنين عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه | از جمله آياتى كه در غدير و پس از خطبه در مورد منافقين و طرح جايگزينى شخص ديگرى براى خلافت به جاى اميرالمؤمنين عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است: | ||
«وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» : | «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»: | ||
«و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. من جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر سرپيچى از امر پروردگارم نمايم از عذاب روزى بزرگ مى ترسم». | «و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. | ||
بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. من جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر سرپيچى از امر پروردگارم نمايم از عذاب روزى بزرگ مى ترسم». | |||
اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
خط ۱۱: | خط ۱۳: | ||
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام، چهارمين روشى كه منافقين براى شبهه اندازى در پيش گرفتند و به عنوان شگردى تازه آن را به ميان آوردند مسئله تبديل على عليه السلام به شخص ديگرى بود. آنان ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند و گفتند: | پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام، چهارمين روشى كه منافقين براى شبهه اندازى در پيش گرفتند و به عنوان شگردى تازه آن را به ميان آوردند مسئله تبديل على عليه السلام به شخص ديگرى بود. آنان ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند و گفتند: | ||
«اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى كرد. | «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى كرد. قلب هاى ما هرگز طاقت ولايت على همراه با اطاعت او را ندارد. از پيامبر صلى الله عليه و آله بخواهيم كه او را براى ما به ديگرى تبديل كند. اى كاش على را امام قرار نمى داد و ما را امام قرار مى داد، يا اكنون كه او را امام قرار داده تغيير مى داد و ما را به جاى او قرار مى داد» . | ||
آنگاه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و با گستاخى تمام اين درخواست را نزد آن حضرت مطرح كردند و سخنگوى آنان معاذ بن جبل يكى از امضا كنندگان صحيفه بود. جالب تر اينكه ابوبكر و عمر را به عنوان كسى كه جايگزين على عليه السلام شود نام بردند!! و اين گونه پرده از منشأ توطئه ها برداشته شد. | |||
آنان گفتند: «يا رسول اللَّه، مردم تازه مسلمان شده اند و راضى نمى شوند كه نبوت در شما و امامت در پسر عمويتان باشد. اگر آن را به غير او منتقل نماييد بهتر خواهد بود». | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من اين كار را با رأى خود انجام نداده ام كه درباره آن اختيارى داشته باشم. اين خداوند است كه به من دستور داده و آن را بر من واجب كرده است». | |||
خداوند نيز بى درنگ پاسخ آنان را با آيه ۱۵ سوره يونس داد و آن را بر | خداوند نيز بى درنگ پاسخ آنان را با آيه ۱۵ سوره يونس داد و آن را بر پيامبر صلى الله عليه و آله چنين نازل كرد: | ||
«وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتِنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائَنا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لى اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسى اِنْ اَتَّبِعُ اِلاّ ما يُوحى اِلَىَّ اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَيْتُ رَبّى عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ»: | «وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتِنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائَنا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لى اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسى اِنْ اَتَّبِعُ اِلاّ ما يُوحى اِلَىَّ اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَيْتُ رَبّى عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ»: | ||
«هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر عصيان پروردگارم را نمايم از عذاب روزى عظيم مى ترسم» . | «هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر عصيان پروردگارم را نمايم از عذاب روزى عظيم مى ترسم». | ||
بدين گونه | بدين گونه پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان اعلان كرد كه من حق چنين تغييرى را ندارم، چرا كه از پيش خود انجام نداده ام بلكه كاملاً پيرو وحى هستم، و در كوچک ترين سرپيچى در اعلان ولايت على عليه السلام از عذاب الهى ترس دارم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ و ج ۳۶ ص ۱۴۸ و ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷. تفسير فرات: ص ۱۷۷. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۱۴.</ref> | ||
و اما تفصيل اين موقعيت تاريخى چنين است: | و اما تفصيل اين موقعيت تاريخى چنين است: | ||
خط ۳۳: | خط ۳۷: | ||
منافقين ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند. | منافقين ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند. | ||
سپس رسماً به حضور پيامبر صلى الله عليه | سپس رسماً به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و مطلب را مطرح كردند. | ||
آنگاه به عنوان كسى كه به خيال آنان جايگزين | آنگاه به عنوان كسى كه به خيال آنان جايگزين على عليه السلام مىشود صريحاً نام ابوبكر و عمر را به ميان آوردند! | ||
نزول آيه ۱۵ سوره يونس بعد از نقل سخنشان پاسخ قاطعى به آنان بود كه دليل آن را نيز همراه داشت. متونى كه جزئيات و مراحل اين توطئه منافقين را ترسيم مى كند چهار حديث است كه ذيلاً مى آوريم: | نزول آيه ۱۵ سوره يونس بعد از نقل سخنشان پاسخ قاطعى به آنان بود كه دليل آن را نيز همراه داشت. متونى كه جزئيات و مراحل اين توطئه منافقين را ترسيم مى كند چهار حديث است كه ذيلاً مى آوريم: | ||
خط ۴۴: | خط ۴۸: | ||
اينكه خدا مى فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» : «قرآنى غير از اين بياور يا اين را تبديل كن» ، اين سخن دشمنان پيامبر صلى الله عليه وآله است كه پشت سر حضرت سخن مى گفتند و گمان مى كردند خداوند سخن آنان را نمى شنود. | اينكه خدا مى فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» : «قرآنى غير از اين بياور يا اين را تبديل كن» ، اين سخن دشمنان پيامبر صلى الله عليه وآله است كه پشت سر حضرت سخن مى گفتند و گمان مى كردند خداوند سخن آنان را نمى شنود. | ||
آنان مى گفتند: «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى كرد» ! خداوند عزوجل در رد سخن آنان فرمود: «قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى» : «بگو: من حق ندارم از پيش خود او را تبديل به ديگرى نمايم» يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَ ...» : «جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى | آنان مى گفتند: «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى كرد»! خداوند عزوجل در رد سخن آنان فرمود: «قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى»: | ||
«بگو: من حق ندارم از پيش خود او را تبديل به ديگرى نمايم» يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را. | |||
«إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَ ...»: «جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم»، يعنى آنچه درباره على عليه السلام بر من وحى شده است.<ref>تفسير فرات: ص ۱۷۷ ح ۲۲۷.</ref> | |||
==== حديث دوم ==== | ==== حديث دوم ==== | ||
در حديث ديگرى همين منظره تمايل به غاصبين خلافت پيدا مى كند و در واقع اين توطئه از سوى آنان براى مطرح كردن خودشان است: كلام خداوند تعالى: «قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» : «كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند گفتند: قرآنى غير از اين بياور يا آن را تبديل به غير آن كن» . | در حديث ديگرى همين منظره تمايل به غاصبين خلافت پيدا مى كند و در واقع اين توطئه از سوى آنان براى مطرح كردن خودشان است: كلام خداوند تعالى: | ||
«قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ»: «كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند گفتند: قرآنى غير از اين بياور يا آن را تبديل به غير آن كن». | |||
اين سخن دشمنان خدا پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله است، در حالى كه گمان مى كردند آن حضرت سخنشان را نمى شنود كه گفتند: | |||
«اى كاش على را امام قرار نمى داد و ما را امام قرار مى داد، يا اكنون كه او را امام قرار داده تبديل مى كرد و ما را به جاى او قرار مى داد» . خداوند عزوجل در رد آنان فرمود: «قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ».<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref> | |||
==== حديث سوم ==== | ==== حديث سوم ==== | ||
امام باقر | [[امام باقر علیه السلام]] در حديث ديگرى، مرحله جدى تر اين توطئه را كه تصريح به نام ابوبكر و عمر است با قرائت فرازهايى از آيه چنين بيان فرمود: كلام خداوند تعالى: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ، قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ» : «هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. من جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم» . | ||
منظور از اين كلام خداوند آن است كه گفتند: «اگر به جاى على عليه السلام ابوبكر و عمر را قرار دهد تابع او مى شويم»!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۴.</ref> | منظور از اين كلام خداوند آن است كه گفتند: «اگر به جاى على عليه السلام ابوبكر و عمر را قرار دهد تابع او مى شويم»!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۴.</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۷۵: | ||
خداوند متعال آيهاى از قرآن كريم نازل كرد: «قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَّ إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» : «بگو من حق ندارم از پيش خود آن را تغيير دهم. من جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر سرپيچى از امر پروردگارم نمايم از عذاب روزى بزرگ مى ترسم».<ref>الاقبال: ص۴۵۳ - ۴۵۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷.</ref> | خداوند متعال آيهاى از قرآن كريم نازل كرد: «قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَّ إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» : «بگو من حق ندارم از پيش خود آن را تغيير دهم. من جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر سرپيچى از امر پروردگارم نمايم از عذاب روزى بزرگ مى ترسم».<ref>الاقبال: ص۴۵۳ - ۴۵۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷.</ref> | ||
در اين چهار روايت تصريح به جواب بودن آيه به سخن منافقين در غدير و نزول آن در آن موقعيت را به صراحت ديديم. در | در اين چهار روايت تصريح به جواب بودن آيه به سخن منافقين در غدير و نزول آن در آن موقعيت را به صراحت ديديم. در يک [[حدیث]] از [[امام کاظم علیه السلام]] شأن نزول اين آيه در غدير پس از سخن معاويه ذكر شده است. | ||
اين حديث منافاتى با احاديث قبلى ندارد، زيرا اين گفتگوها بين منافقين بوده كه يكى از آنان معاويه بوده است و در همين حديث سخن مطرح شده به جمع آنان نسبت داده شده است. | اين حديث منافاتى با احاديث قبلى ندارد، زيرا اين گفتگوها بين منافقين بوده كه يكى از آنان معاويه بوده است و در همين حديث سخن مطرح شده به جمع آنان نسبت داده شده است. | ||
خط ۷۵: | خط ۸۷: | ||
==== غدير از آيات روشن الهى ==== | ==== غدير از آيات روشن الهى ==== | ||
ولايتى كه در غدير مطرح شد از آيات بينات الهى است، چرا كه خداوند مى فرمايد: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ...» : «هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها تلاوت شود ...» . | ولايتى كه در غدير مطرح شد از آيات بينات الهى است، چرا كه خداوند مى فرمايد: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ...»: «هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها تلاوت شود ...» . | ||
اين بدان معنى است كه اعلان ولايت در غدير هم از آيات و حجت هاى الهى بر مردم است كه خداوند بدين وسيله تا ابد بر انسانها اتمام حجت فرمود؛ و هم برنامه غدير به قدرى دقيق و حساب شده بود كه مطلب براى همه بيِّن و روشن شد و ابهامى براى كسى باقى نماند و عذرى براى كسى باقى نگذارد، چنانكه حضرت زهرا عليها السلام مى فرمايد: «بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى براى احدى باقى نگذاشته است» .<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱. دلائل الامامة: ص ۱۲۲.</ref> | اين بدان معنى است كه اعلان ولايت در غدير هم از آيات و حجت هاى الهى بر مردم است كه خداوند بدين وسيله تا ابد بر انسانها اتمام حجت فرمود؛ و هم برنامه غدير به قدرى دقيق و حساب شده بود كه مطلب براى همه بيِّن و روشن شد و ابهامى براى كسى باقى نماند و عذرى براى كسى باقى نگذارد، چنانكه حضرت زهرا عليها السلام مى فرمايد: «بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى براى احدى باقى نگذاشته است» .<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱. دلائل الامامة: ص ۱۲۲.</ref> | ||
==== منكر غدير منكر قيامت ==== | ==== منكر غدير منكر قيامت ==== | ||
كسانى كه قلبشان تحمل ولايت على عليه السلام را نداشت و خواهان جايگزينى ديگرى به جاى او بودند، از سوى خداوند صريحاً منكرين روز قيامت معرفى شده اند، و اين معنى درباره آنها با تعبيرى عميق كه حاكى از بى اعتقادى آنان است ذكر شده كه مى فرمايد: «الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا» : «كسانى كه اميد ملاقات ما را | كسانى كه قلبشان تحمل ولايت على عليه السلام را نداشت و خواهان جايگزينى ديگرى به جاى او بودند، از سوى خداوند صريحاً منكرين روز قيامت معرفى شده اند، و اين معنى درباره آنها با تعبيرى عميق كه حاكى از بى اعتقادى آنان است ذكر شده كه مى فرمايد: «الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا» : «كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند»، يعنى چنين انتظارى در دلشان وجود ندارد. اين بدان معنى است كه پيشنهاد تبديل در امر امامت به معناى ناآشنايى با مبانى اسلام و بى اعتقادى به صدور فرامين آن از منبع وحى است. | ||
دارنده چنين اعتقادى در واقع با خدا كارى ندارد و از قيامت نمى ترسد، بلكه فقط به فكر تأمين خواسته هاى دنيوى خويش است به هر صورت كه ممكن شود، و اين چيزى است كه در سقيفه و همه خلفاى غاصب از ابوبكر و عمر گرفته تا بنى اميه و بنى العباس مشهود است. | دارنده چنين اعتقادى در واقع با خدا كارى ندارد و از قيامت نمى ترسد، بلكه فقط به فكر تأمين خواسته هاى دنيوى خويش است به هر صورت كه ممكن شود، و اين چيزى است كه در سقيفه و همه خلفاى غاصب از ابوبكر و عمر گرفته تا بنى اميه و بنى العباس مشهود است. | ||
خط ۸۷: | خط ۹۹: | ||
با تصريح روايات بر نزول آيه در مورد اعلان ولايت در غدير، آن كلمه اى كه در اين آيه منطبق بر اميرالمؤمنين عليه السلام مى شود كلمه «قرآن» است، چرا كه از قول دشمنان على عليه السلام مى فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا» : «قرآنى غير از اين بياور» . امام صادق عليه السلام نيز در تفسير آيه مى فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» ، منظور اميرالمؤمنين عليه السلام است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۵. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳۱۰.</ref> | با تصريح روايات بر نزول آيه در مورد اعلان ولايت در غدير، آن كلمه اى كه در اين آيه منطبق بر اميرالمؤمنين عليه السلام مى شود كلمه «قرآن» است، چرا كه از قول دشمنان على عليه السلام مى فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا» : «قرآنى غير از اين بياور» . امام صادق عليه السلام نيز در تفسير آيه مى فرمايد: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» ، منظور اميرالمؤمنين عليه السلام است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۵. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳۱۰.</ref> | ||
اين معناى قرآن ناطق بودن اميرالمؤمنين عليه السلام و عِدلِ قرآن بودن آن حضرت است كه در حديث ثقلين بيان شده است آنجا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: من در ميان شما دو چيز گران بها باقى مى گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمى شويد: كتاب خدا و اهل بيتم. خداوند لطيف خبير به من سپرده است كه اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند مانند اين دو - و حضرت دو انگشت سبابه خود را كنار يكديگر قرار دادند - نه مانند اين دو - و حضرت انگشت سبابه و وسط را نشان دادند - | اين معناى قرآن ناطق بودن اميرالمؤمنين عليه السلام و عِدلِ قرآن بودن آن حضرت است كه در حديث ثقلين بيان شده است آنجا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: من در ميان شما دو چيز گران بها باقى مى گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمى شويد: كتاب خدا و اهل بيتم. خداوند لطيف خبير به من سپرده است كه اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند مانند اين دو - و حضرت دو انگشت سبابه خود را كنار يكديگر قرار دادند - نه مانند اين دو - و حضرت انگشت سبابه و وسط را نشان دادند -.<ref>كتاب سليم: ص ۱۷۸ ح ۸ .</ref> | ||
==== آسمانى بودن غدير ==== | ==== آسمانى بودن غدير ==== | ||
خط ۹۳: | خط ۱۰۵: | ||
===== فراز اول: برنامه ربّانى پيامبر صلى الله عليه وآله ===== | ===== فراز اول: برنامه ربّانى پيامبر صلى الله عليه وآله ===== | ||
«قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى» : «من حق ندارم آن را از پيش خود تبديل نمايم» . | «قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى»: «من حق ندارم آن را از پيش خود تبديل نمايم» . | ||
اين جمله ناظر به برنامه ربّانى پيامبر صلى الله عليه | اين جمله ناظر به برنامه ربّانى پيامبر صلى الله عليه و آله در رسالت خويش است كه در همه موارد معارف و احكام اسلام - بدون استثناء - از پيش خود سخن نمى گويد، و او امين پروردگار است كه هرگز در آنچه ابلاغش به او واگذار شده تغييرى نمى دهد. | ||
بنابراين با قاطعيت به همه اهل جهان اعلام شده كه غدير يك امر الهى است كه هيچ كس قادر به تغيير و تبديل آن از پيش خود نيست، و انجام هر تغييرى در آن از سوى هر كس كه باشد مخالفت مستقيم با فرمان خداست. | بنابراين با قاطعيت به همه اهل جهان اعلام شده كه غدير يك امر الهى است كه هيچ كس قادر به تغيير و تبديل آن از پيش خود نيست، و انجام هر تغييرى در آن از سوى هر كس كه باشد مخالفت مستقيم با فرمان خداست. | ||
اين تابلوى جهنم است كه براى هميشه بر پيشانى اهل سقيفه و اتباع آنان نقش بسته كه هيچ عذر و بهانه و مصلحت انديشى از سوى آنان پذيرفته نخواهد شد، چرا كه بازگشت آن به «تبديل مِنْ تِلْقاءِ نَفْس» است كه حتى شخص پيامبر صلى الله عليه | اين تابلوى جهنم است كه براى هميشه بر پيشانى اهل سقيفه و اتباع آنان نقش بسته كه هيچ عذر و بهانه و مصلحت انديشى از سوى آنان پذيرفته نخواهد شد، چرا كه بازگشت آن به «تبديل مِنْ تِلْقاءِ نَفْس» است كه حتى شخص پيامبر صلى الله عليه و آله خود را از آن برئ مى داند. | ||
===== فراز دوم: وَحْيانى بودن غدير ===== | ===== فراز دوم: وَحْيانى بودن غدير ===== | ||
«إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَّ» : «من تابع نيستم مگر آنچه بر من وحى مى شود» . اين جمله صراحت در وحيانى بودن غدير دارد و ناظر به ارتباط دائمى منبع وحى با پيامبر صلى الله عليه | «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَىَّ» : «من تابع نيستم مگر آنچه بر من وحى مى شود». اين جمله صراحت در وحيانى بودن غدير دارد و ناظر به ارتباط دائمى منبع وحى با پيامبر صلى الله عليه و آله است. | ||
گذشته از عبارت «يُوحى إِلَىَّ» كه تصريح به حضور وحى در غدير است، كلمه «أَتَّبِعُ» اين معنى را محكم تر مى كند كه اصلاً براى پيامبر خدا راه ديگرى وجود ندارد. يعنى اگر پيرو وحى نباشد پس پيرو انسانها باشد يا از هواى نفس خويش سخن بگويد؟ | گذشته از عبارت «يُوحى إِلَىَّ» كه تصريح به حضور وحى در غدير است، كلمه «أَتَّبِعُ» اين معنى را محكم تر مى كند كه اصلاً براى پيامبر خدا راه ديگرى وجود ندارد. يعنى اگر پيرو وحى نباشد پس پيرو انسانها باشد يا از هواى نفس خويش سخن بگويد؟ | ||
گويا حضرت با قاطعيت مى فرمايد: من تابع وحى هستم و بس! من هيچ منبعى جز وحى براى رسالتم ندارم. من از غير آنچه خدا به وسيله وحى بر من نازل مى كند مطلب ديگرى براى ابلاغ به مردم ندارم» ! يعنى غدير از وحى گرفته شده و به هيچ منبع ديگرى ارتباط ندارد، و پيامبر صلى الله عليه | گويا حضرت با قاطعيت مى فرمايد: من تابع وحى هستم و بس! من هيچ منبعى جز وحى براى رسالتم ندارم. من از غير آنچه خدا به وسيله وحى بر من نازل مى كند مطلب ديگرى براى ابلاغ به مردم ندارم» ! يعنى غدير از وحى گرفته شده و به هيچ منبع ديگرى ارتباط ندارد، و پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغش راهى جز اين نپيموده است. | ||
اين فراز آيه تداعى كننده اول آيه تبليغ است كه مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ | اين فراز آيه تداعى كننده اول آيه تبليغ است كه مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»، و معنايش اين است كه آنچه درباره غدير تبليغ مى كنى از جانب خداوند نازل شده است. | ||
===== فراز سوم: حُجَج منتخب خدا ===== | ===== فراز سوم: حُجَج منتخب خدا ===== | ||
«إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» : «من اگر از امر پروردگارم سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى مى ترسم» . | «إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»: «من اگر از امر پروردگارم سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى مى ترسم» . | ||
اين جمله ناظر به اين است كه حجج الهى بندگان منتخب خدا هستند كه هرگز تخطى از امر الهى در رسالتشان معنى ندارد. خوفى كه آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است، و لذاست كه در آنان سرپيچى از امر الهى راه ندارد. | اين جمله ناظر به اين است كه حجج الهى بندگان منتخب خدا هستند كه هرگز تخطى از امر الهى در رسالتشان معنى ندارد. خوفى كه آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است، و لذاست كه در آنان سرپيچى از امر الهى راه ندارد. | ||
درباره غدير معناى اين جمله چنين مى شود كه وقتى ولايت على عليه السلام از طرف خداست و من حق تغيير آن را ندارم، | درباره غدير معناى اين جمله چنين مى شود كه وقتى ولايت على عليه السلام از طرف خداست و من حق تغيير آن را ندارم، يک راه مى ماند و آن اينكه عصيان پروردگار نمايم و آن را تبديل نمايم، در حالى كه من از عذاب الهى وحشت دارم و خدا ترسىِ من اين اجازه را نمى دهد. | ||
اين فراز آيه تداعى كننده فراز دوم آيه تبليغ است كه فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»: «اگر ولايت را ابلاغ نكنى رسالت خدا را نرسانده اى»، و پيامبر صلى الله عليه و آله در شرح آن فرمود: | |||
آنچه خدا به من وحى كرده ادا مى نمايم از خوف اينكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref> | |||
مُفضَّل از امام صادق | مُفضَّل از [[امام صادق علیه السلام]] يک جمع بندى در تفسير اين آيه نقل كرده كه همه اين جوانب را در بر مى گيرد. او از آن حضرت درباره «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» سؤال كرد، و حضرت فرمود: آنان گفتند: «على را تبديل كن» و معنايش اين بود كه: «او را تبديل كن و يا خليفه اى غير از او براى ما قرار ده» . خداوند سبحان در جواب گفته آنان به پيامبرش فرمود: «بگو من حق ندارم آن را از پيش خود تغيير دهم، من - در ولايت او بر شما - جز آنچه بر من وحى شده تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر از پروردگارم - در بيان ولايت - سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى ترس دارم».<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ ح ۱۵. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۲۱۳. الكافى: ج ۱ ص ۴۱۹ ح ۳۷.</ref> | ||
==== پنجم: كفر اعتراض كنندگان بر غدير ==== | ==== پنجم: كفر اعتراض كنندگان بر غدير ==== | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۴۲: | ||
===== نكته دوم: پيشنهادِ مخالفتِ خدا با درخواست تبديل ===== | ===== نكته دوم: پيشنهادِ مخالفتِ خدا با درخواست تبديل ===== | ||
وقتى خداوند در پاسخ آنان سه مسئله «از پيش خود گفتن (مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى) | وقتى خداوند در پاسخ آنان سه مسئله «از پيش خود گفتن (مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى)» و «پيروى از وحى (إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى)» و «عصيان و سرپيچى از امر پروردگار (إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى) » را مطرح مى فرمايد ناظر به اين است كه آنان كاملاً متوجه بوده اند كه اين اعتراضشان چنين مفهومى دارد. | ||
گويا در پيشنهادشان به پيامبر صلى الله عليه وآله چنين گفته اند: اى فرستاده خدا، اگر چه ما از خطبه تو فهميديم كه ولايت على از طرف خداست و تأكيد بر آن فرموده در حدى كه كوتاهى در آن نرساندن رسالت الهى و مستوجب عذاب است، و پس از چنين تأكيدى هم روشن است كه خداوند راه تغيير و تبديل در اين باره را بسته است، ولى بيا و از پيش خود دست به چنين اقدامى بزن و صاحب مقام ولايت را تغيير ده و به وحى كارى نداشته باش و از اينكه عصيان پروردگار پيش مى آيد نگران مباش! | گويا در پيشنهادشان به پيامبر صلى الله عليه وآله چنين گفته اند: اى فرستاده خدا، اگر چه ما از خطبه تو فهميديم كه ولايت على از طرف خداست و تأكيد بر آن فرموده در حدى كه كوتاهى در آن نرساندن رسالت الهى و مستوجب عذاب است، و پس از چنين تأكيدى هم روشن است كه خداوند راه تغيير و تبديل در اين باره را بسته است، ولى بيا و از پيش خود دست به چنين اقدامى بزن و صاحب مقام ولايت را تغيير ده و به وحى كارى نداشته باش و از اينكه عصيان پروردگار پيش مى آيد نگران مباش! | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۴۹: | ||
===== نكته سوم: پيشنهاد تبديل مساوى با كفر ===== | ===== نكته سوم: پيشنهاد تبديل مساوى با كفر ===== | ||
در آيه اعتراض كنندگان صريحاً افراد بى اعتقاد به قيامت معرفى شده اند، آنجا كه | در آيه اعتراض كنندگان صريحاً افراد بى اعتقاد به قيامت معرفى شده اند، آنجا كه مى فرمايد: «قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا» . يعنى اگر كسى خود را در انتظار روزى بداند كه بايد پاسخگوى پروردگارش باشد هرگز جرئت چنين پيشنهادى را به خود نمى دهد و بخوبى مى فهمد كه خدا حجت را تمام كرده، و اگر بنا باشد در هر يك از اوامر الهى بندگان پيشنهاداتى براى خدا داشته باشند، اين معنايى جز مسخره كردن خدا ندارد. | ||
===== نتيجه گيرى از نكات سه گانه ===== | ===== نتيجه گيرى از نكات سه گانه ===== | ||
با در نظر گرفتن سه نكته مزبور، اين نتيجه به دست مى آيد كه پيشنهادكنندگان تبديل على عليه السلام به ديگرى به خدايى اعتقاد نداشتند و پيرو آن روز جزا را قبول نداشتند، و براى آنان نبوت خود پيامبر صلى الله عليه | با در نظر گرفتن سه نكته مزبور، اين نتيجه به دست مى آيد كه پيشنهادكنندگان تبديل على عليه السلام به ديگرى به خدايى اعتقاد نداشتند و پيرو آن روز جزا را قبول نداشتند، و براى آنان نبوت خود پيامبر صلى الله عليه و آله هم رياست طلبى بود و معتقد بودند كه حضرت پس از اينكه حكومت خود را به طور كامل بر مردم اجرا نموده اكنون مى خواهد فاميل خود را بر مردم مسلط كند، چنانكه به صراحت اين را گفتند و قبلاً ذكر شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۲۲.</ref> | ||
با اين اعتقاد مسئله اى به نام ارتباط ولايت با خدا را بهانه اى از سوى پيامبر صلى الله عليه | با اين اعتقاد مسئله اى به نام ارتباط ولايت با خدا را بهانه اى از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله براى تحكيم سخنان خود مى دانستند. با چنين تفكرى به راحتى پيشنهاد تغيير دادند و بر آن اصرار ورزيدند و اميد داشتند كه بتوانند حضرت را وادار به خواسته خود كنند. | ||
خدا و رسول هم در برابر اين پيشنهاد كه اين همه معناى منفى به دنبال داشت، پاسخ قاطع دادند و بار ديگر ارتباط غدير با وحى را مؤكد نمودند تا بر نسل هاى آن روز و آينده معلوم شود خلافت بازيچه نيست كه طبق مصلحت و شرايط زمان و مكان و اجتماع قابل عوض كردن صاحب آن باشد و يا طبق خواسته مردم انتخاب شود يا تغيير يابد، همان گونه كه در سقيفه و طول خلافت | خدا و رسول هم در برابر اين پيشنهاد كه اين همه معناى منفى به دنبال داشت، پاسخ قاطع دادند و بار ديگر ارتباط غدير با وحى را مؤكد نمودند تا بر نسل هاى آن روز و آينده معلوم شود خلافت بازيچه نيست كه طبق مصلحت و شرايط زمان و مكان و اجتماع قابل عوض كردن صاحب آن باشد و يا طبق خواسته مردم انتخاب شود يا تغيير يابد، همان گونه كه در سقيفه و طول خلافت بنى اميه و بنى عباس و عثمانيان چنين بود و اين مقام عُظمى را بازيچه قرار دادند. | ||
آن كس كه مقام ولايت را منصوب كرده خداى حكيم است كه هر كارى را از روى حكمت انجام | آن كس كه مقام ولايت را منصوب كرده خداى حكيم است كه هر كارى را از روى حكمت انجام مى دهد و معرفى على عليه السلام در غدير براى مقام امامت و خلافت اقتضاى حكمت الهى است كه تغيير در آن معنى ندارد. | ||
اعتراض كنندگان چه كسانى بودند؟ | اعتراض كنندگان چه كسانى بودند؟ | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۶۴: | ||
دانستن اين نكته كه اعتراض كنندگان در غدير در واقع بت پرستان سابق بودند و اسلام را مسخره مى كردند، تحليل بسيارى از آنچه در حاشيه غدير از سوى دشمنان به وقوع پيوست را آسان مى كند، و پيرو آن پايه اقدامات مخرّب اهل سقيفه را در طول حكومت خود روشن مى نمايد. | دانستن اين نكته كه اعتراض كنندگان در غدير در واقع بت پرستان سابق بودند و اسلام را مسخره مى كردند، تحليل بسيارى از آنچه در حاشيه غدير از سوى دشمنان به وقوع پيوست را آسان مى كند، و پيرو آن پايه اقدامات مخرّب اهل سقيفه را در طول حكومت خود روشن مى نمايد. | ||
پرده از اين همه اسرار در روزى برداشته شد كه نامه عمر بن خطاب به معاويه از صندوق سقيفه بيرون آمد و فرازهاى اول آن نشان داد كه آنچه بر دست غاصبين انجام | پرده از اين همه اسرار در روزى برداشته شد كه نامه عمر بن خطاب به معاويه از صندوق سقيفه بيرون آمد و فرازهاى اول آن نشان داد كه آنچه بر دست غاصبين انجام مى شده از كدامين فكرها و قلبها فرمان مى گرفته است. او در آغاز نامه اش چنين مى نويسد: | ||
به هُبَل قسم و به بت هاى كوچک و بزرگ و به لات و عُزّى قسم، كه عمر از آغازى كه آنها را عبادت كرده، انكارشان ننموده است و هرگز خدايى براى كعبه عبادت نكرده و هيچ سخنى از محمد را تصديق نكرده، و سر تسليم در برابر او نشان نداده مگر براى آنكه بر او حيله كند و ضربه ناگهانى بر او بزند. | |||
او براى ما سحر عظيمى را آورد كه سحر او از سحر بنى اسرائيل بالاتر بود. او گذشته از سحر آنان چيزهاى تازه اى آورد كه اگر آنان حاضر بودند اقرار مى كردند كه او سيد ساحران است!! | او براى ما سحر عظيمى را آورد كه سحر او از سحر بنى اسرائيل بالاتر بود. او گذشته از سحر آنان چيزهاى تازه اى آورد كه اگر آنان حاضر بودند اقرار مى كردند كه او سيد ساحران است!! |