آيه ۷۹ بقره و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
پس از بازگشت از [[غدیر]] به [[مدینه]] و اجتماع ۳۴ نفر از رؤساى منافقين در خانه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، متن [[صحیفه ملعونه دوم]] به عنوان اساسنامه -  و به عبارت ديگر قانون اساسىِ‏ سقيفه تصويب شد. سپس صحيفه را به ابوعبيده دادند كه آن را به مكه ببرد و در كعبه كنار [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه اول]] دفن كند. سپس آن عده از خانه ابوبكر برخاستند و رفتند.
پس از بازگشت از [[غدیر]] به [[مدینه]] و اجتماع ۳۴ نفر از رؤساى منافقين در خانه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، متن [[صحیفه ملعونه دوم]] به عنوان اساسنامه -  و به عبارت ديگر قانون اساسىِ‏ سقيفه تصويب شد. سپس صحيفه را به ابوعبيده دادند كه آن را به مكه ببرد و در كعبه كنار [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه اول]] دفن كند. سپس آن عده از خانه ابوبكر برخاستند و رفتند.


پيامبر صلى الله عليه وآله پس از نماز صبح رو به ابوعبيده جراح كرده فرمود: «خوشا به حال تو كه امين اين امت شده ‏اى» ! سپس اين آيات را تلاوت فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً، فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ اَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»<ref>بقره /  ۷۹.</ref>: «واى بر كسانى كه نوشته‏ اى را به دست خويش مى‏ نويسند و سپس مى‏ گويند: اين از سوى خداست، تا با آن مبلغ كمى به دست آورند. واى بر آنان از آنچه دست‏هايشان مى ‏نويسد و واى بر آنان از آنچه كسب مى‏كنند» .
پيامبر صلى الله عليه وآله پس از نماز صبح رو به ابوعبيده جراح كرده فرمود: «خوشا به حال تو كه امين اين امت شده ‏اى» ! سپس اين آيات را تلاوت فرمود:


آنگاه فرمود: كسانى كه در اين امت چنين صحيفه‏ اى را نوشته ‏اند شباهت دارند به آنان كه خدا مى‏ فرمايد: «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ اِذْ يُبَيِّتُونَ ما لايَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً»<ref>نساء ۱۰۸.</ref>: «از مردم مخفى مى‏كنند اما از خدا مخفى نمى‏ كنند و خدا ناظر آنان است هنگامى كه شب را سحر مى ‏كنند در سخنى كه خدا راضى نيست، و خدا به آنچه انجام مى‏ دهند احاطه دارد».
«فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً، فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ اَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»<ref>بقره ۷۹.</ref>:


سپس فرمود: امروز گروهى در امت من تشكيل يافته ‏اند كه در صحيفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان جاهليت شده‏ اند، كه صحيفه‏ اى بر عليه ما نوشتند و در كعبه آويزان نمودند. خداوند به آن عده امكانات مى‏ دهد تا آنها و كسانى را كه بعد از آنان مى‏ آيند امتحان كند و انسان‏هاى خبيث و پاك را از هم جدا سازد. اگر نبود كه خداوند به من دستور داده از آنها اعراض نمايم براى مقدّرى كه مى‏ خواهد به انجام رساند، هم اكنون آنان را پيش آورده گردنشان را مى ‏زدم!
«واى بر كسانى كه نوشته‏ اى را به دست خويش مى‏ نويسند و سپس مى‏ گويند: اين از سوى خداست، تا با آن مبلغ كمى به دست آورند. واى بر آنان از آنچه دست‏هايشان مى ‏نويسد و واى بر آنان از آنچه كسب مى‏ كنند» .


حذيفه مى‏گويد: به خدا قسم ديديم هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخنان را مى‏ فرمود لرزه بر اندام امضاكنندگان صحيفه افتاده و اختيار از كف داده بودند، به طورى كه بر حاضران در مجلس مخفى نماند كه حضرت با سخن خويش آن عده را قصد كرده و اين آيه‏ هاى قرآنى را درباره آنان مى‏ خواند.
آنگاه فرمود: كسانى كه در اين امت چنين صحيفه‏ اى را نوشته ‏اند شباهت دارند به آنان كه خدا مى‏ فرمايد: «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ اِذْ يُبَيِّتُونَ ما لايَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً»<ref>نساء /  ۱۰۸.</ref>:


مى ‏بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آنان را در تدوين صحيفه ملعونه با ماجراى قريش در مكه مشابه دانسته، كه وقتى قريشيان انواع مبارزه و مقابله با پيامبرصلى الله عليه وآله را تجربه كردند و به نتيجه‏ اى نرسيدند در مكانى به نام «دار النَدوة» جمع شدند و پيمان‏ نامه‏ اى بر ضد پيامبرصلى الله عليه وآله و خاندانش نوشتند و آن را در كعبه آويزان نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۹ ص۱-۲ و ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref>
«از مردم مخفى مى‏كنند اما از خدا مخفى نمى‏ كنند و خدا ناظر آنان است هنگامى كه شب را سحر مى ‏كنند در سخنى كه خدا راضى نيست، و خدا به آنچه انجام مى‏ دهند احاطه دارد».


از سوى ديگر امضاكنندگان صحيفه ملعونه طبق فرموده صريح پيامبرصلى الله عليه وآله بايد گردن زده مى‏ شدند و آن جنايت بزرگ مستحق چنين جزايى بود، ولى موقعيت خاص غدير اين اجازه را نمى‏ داد، چرا كه برنامه ‏هاى انجام شده به خطر مى ‏افتاد.
سپس فرمود: امروز گروهى در امت من تشكيل يافته ‏اند كه در صحيفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان جاهليت شده‏ اند، كه صحيفه‏ اى بر عليه ما نوشتند و در كعبه آويزان نمودند. خداوند به آن عده امكانات مى‏ دهد تا آنها و كسانى را كه بعد از آنان مى‏ آيند امتحان كند و انسان‏ هاى خبيث و پاک را از هم جدا سازد. اگر نبود كه خداوند به من دستور داده از آنها اعراض نمايم براى مقدّرى كه مى‏ خواهد به انجام رساند، هم اكنون آنان را پيش آورده گردنشان را مى ‏زدم!


اين خلاصه ماجرا بود. و اما تفصيل ماجراى نزول اين آيات و حواشى آن:على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى ‏شدند.پيامبرصلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده، تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.در اين آيات از يك سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۷۹ سوره بقره و آيه ۱۰۸ سوره نساء است:
حذيفه مى‏گويد: به خدا قسم ديديم هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخنان را مى‏ فرمود لرزه بر اندام امضاكنندگان صحيفه افتاده و اختيار از كف داده بودند، به طورى كه بر حاضران در مجلس مخفى نماند كه حضرت با سخن خويش آن عده را قصد كرده و اين آيه‏ هاى قرآنى را درباره آنان مى‏ خواند.
 
مى ‏بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله كار آنان را در تدوين صحيفه ملعونه با ماجراى قريش در مكه مشابه دانسته، كه وقتى قريشيان انواع مبارزه و مقابله با پيامبر صلى الله عليه و آله را تجربه كردند و به نتيجه‏ اى نرسيدند در مكانى به نام «دار النَدوة» جمع شدند و پيمان‏ نامه‏ اى بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندانش نوشتند و آن را در كعبه آويزان نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۹ ص۱-۲ و ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref>
 
از سوى ديگر امضاكنندگان صحيفه ملعونه طبق فرموده صريح پيامبر صلى الله عليه و آله بايد گردن زده مى‏ شدند و آن جنايت بزرگ مستحق چنين جزايى بود، ولى موقعيت خاص غدير اين اجازه را نمى‏ داد، چرا كه برنامه ‏هاى انجام شده به خطر مى ‏افتاد.
 
اين خلاصه ماجرا بود. و اما تفصيل ماجراى نزول اين آيات و حواشى آن:
 
على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى ‏شدند.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده، تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۷۹ سوره بقره و آيه ۱۰۸ سوره نساء است:


«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»:
«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»:
خط ۲۷: خط ۳۷:
مراسم سه روزه غدير پايان يافته و كاروان غدير باقيمانده پنج روزه راه تا مدينه را هم طى كرده است. ماجراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در بين راه نيز با شكست رو به رو شده ولى [[منافقین]] هرگز از پاى ننشسته‏ اند، بلكه در مدينه به فكر محكم كردن پايه ‏هايى هستند كه پس از اعمال حج با [[صحیفه ملعونه اول]] اساس آن را چيدند. اكنون ماه محرم آغاز شده و رؤساى منافقين جلسات سرى تشكيل مى‏ دهند و جزئيات تازه ‏اى به پيمان‏ نامه اول اضافه مى‏ كنند.
مراسم سه روزه غدير پايان يافته و كاروان غدير باقيمانده پنج روزه راه تا مدينه را هم طى كرده است. ماجراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در بين راه نيز با شكست رو به رو شده ولى [[منافقین]] هرگز از پاى ننشسته‏ اند، بلكه در مدينه به فكر محكم كردن پايه ‏هايى هستند كه پس از اعمال حج با [[صحیفه ملعونه اول]] اساس آن را چيدند. اكنون ماه محرم آغاز شده و رؤساى منافقين جلسات سرى تشكيل مى‏ دهند و جزئيات تازه ‏اى به پيمان‏ نامه اول اضافه مى‏ كنند.


از روزى كه پنج نفر در عقبه هرشى به چهارده نفر رسيد، منافقينِ رؤساى قبايل و صاحب نفوذان مردم را با راه ‏هاى مختلف به پيمان خود دعوت كردند. معاذ بن جبل درباره انصار و بقيه چهار نفر اصحاب صحيفه در مورد قريش دست به كار شدند، و توانستند يك گروه ۳۴ نفرى از زبده‏ترين دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله را -  كه تخصص لازم در حيله‏ گرى و خباثت و بى ‏پروايى داشتند -  گرد هم آورند، كه هر يك از اين افراد جمع بزرگى از مردم را تحت فرمان خود داشتند.احساس آنان اين بود كه يك روز و حتى يك ساعت تأخير در اين باره جايز نيست، و اگر قبل از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله همه جوانب مسئله را آماده نكرده باشند، مجرد امضاى يك صحيفه چند سطرى در مكه كارى پيش نخواهد برد.
از روزى كه پنج نفر در عقبه هرشى به چهارده نفر رسيد، منافقينِ رؤساى قبايل و صاحب نفوذان مردم را با راه ‏هاى مختلف به پيمان خود دعوت كردند. معاذ بن جبل درباره انصار و بقيه چهار نفر اصحاب صحيفه در مورد قريش دست به كار شدند، و توانستند يک گروه ۳۴ نفرى از زبده‏ ترين دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله را -  كه تخصص لازم در حيله‏ گرى و خباثت و بى ‏پروايى داشتند -  گرد هم آورند، كه هر يک از اين افراد جمع بزرگى از مردم را تحت فرمان خود داشتند.احساس آنان اين بود كه يک روز و حتى يک ساعت تأخير در اين باره جايز نيست، و اگر قبل از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله همه جوانب مسئله را آماده نكرده باشند، مجرد امضاى يک صحيفه چند سطرى در مكه كارى پيش نخواهد برد.


اين بود كه حتى اساسنامه كار خود را براى روزهايى كه امور را در دست خواهند گرفت تهيه كردند. اين پيمان ‏نامه كه در خانه اولى به امضاى همان ۳۴ نفر رسيد و به دست ابوعبيده جراح سپرده شد «صحيفه دوم» نام گرفته و در چندين صفحه است كه قبلاً متن آن را آورديم.<ref>مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹، و نيز بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۴،۱۰۳.</ref>
اين بود كه حتى اساسنامه كار خود را براى روزهايى كه امور را در دست خواهند گرفت تهيه كردند. اين پيمان ‏نامه كه در خانه اولى به امضاى همان ۳۴ نفر رسيد و به دست ابوعبيده جراح سپرده شد «صحيفه دوم» نام گرفته و در چندين صفحه است كه قبلاً متن آن را آورديم.<ref>مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹، و نيز بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۴،۱۰۳.</ref>


صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبرصلى الله عليه وآله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى‏ خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود.در اين باره به دو آيه از قرآن استشهاد فرمود كه هر دو آيه را عيناً به صورت تضمين در كلام خود آورد. آن گروه با شنيدن سخنان حضرت در آن مجلس و احتمال اينكه كم كم نوبت به نام بردن آنان برسد چنان بر خود لرزيدند كه همه اهل مجلس متوجه شدند منظور از آن خطاب‏ها و اشاره‏ هاى قرآنى كيانند!!
صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى‏ خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود.در اين باره به دو آيه از قرآن استشهاد فرمود كه هر دو آيه را عيناً به صورت تضمين در كلام خود آورد. آن گروه با شنيدن سخنان حضرت در آن مجلس و احتمال اينكه كم كم نوبت به نام بردن آنان برسد چنان بر خود لرزيدند كه همه اهل مجلس متوجه شدند منظور از آن خطاب‏ها و اشاره‏ هاى قرآنى كيانند!!


=== موقعيت قرآنى ===
=== موقعيت قرآنى ===
خط ۴۳: خط ۵۳:


=== موقعيت تاريخى دوم ===
=== موقعيت تاريخى دوم ===
جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه ‏اى عظيم و آينده ‏اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشته‏اى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند.
جزئيات آن روز صبح كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه ‏اى عظيم و آينده ‏اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشته ‏اى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند.
 
فردا صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله نماز صبح را خواند، همچنان در مصلاى خود نشست و به ذكر خود ادامه داد تا آفتاب طلوع كرد. آنگاه رو به ابوعبيده كرد و فرمود: به به! چه كسى مثل توست، در حالى كه امين اين امت شده ‏اى!! سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ...»: «واى بر كسانى كه نوشته را به دست خود مى ‏نويسند و سپس مى ‏گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به قيمت ارزانى بفروشند. واى بر آنان از آنچه دستانشان نوشته و واى بر آنان از آنچه كسب مى ‏كنند».
 
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى از اين امت شباهت پيدا كرده‏ اند به آنچه در كلام خداست كه «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه ...»


فردا صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله نماز صبح را خواند، همچنان در مصلاى خود نشست و به ذكر خود ادامه داد تا آفتاب طلوع كرد. آنگاه رو به ابوعبيده كرد و فرمود: به به! چه كسى مثل توست، در حالى كه امين اين امت شده ‏اى!! سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ...» : «واى بر كسانى كه نوشته را به دست خود مى ‏نويسند و سپس مى ‏گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به قيمت ارزانى بفروشند. واى بر آنان از آنچه دستانشان نوشته و واى بر آنان از آنچه كسب مى ‏كنند» .
«از مردم مخفى مى‏ كنند ولى از خدا مخفى نمى‏ كنند، و خدا با آنان است آنگاه كه شبانه دور هم بر سر كلامى كه خدا راضى نيست جمع مى‏ شوند، و خداوند به آنچه انجام مى ‏دهند احاطه دارد».


سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: گروهى از اين امت شباهت پيدا كرده‏ اند به آنچه در كلام خداست كه «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه ...» : «از مردم مخفى مى‏ كنند ولى از خدا مخفى نمى‏ كنند، و خدا با آنان است آنگاه كه شبانه دور هم بر سر كلامى كه خدا راضى نيست جمع مى‏ شوند، و خداوند به آنچه انجام مى ‏دهند احاطه دارد».
سپس فرمود: همين امروز گروهى در امت من صبح كرده ‏اند كه به اهل اين آيه شباهت دارند، در صحيفه‏ اى كه بر ضد ما در جاهليت نوشتند و در كعبه آويختند! خداوند تعالى آنان را از زندگى آسوده برخوردار مى‏ كند تا امتحانشان كند، و كسانى را كه بعد از آنان مى‏ آيند نيز امتحان كند تا جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد.


سپس فرمود: همين امروز گروهى در امت من صبح كرده ‏اند كه به اهل اين آيه شباهت دارند، در صحيفه‏ اى كه بر ضد ما در جاهليت نوشتند و در كعبه آويختند! خداوند تعالى آنان را از زندگى آسوده برخوردار مى‏ كند تا امتحانشان كند، و كسانى را كه بعد از آنان مى‏ آيند نيز امتحان كند تا جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد. اگر نبود كه خداوند به من دستور داده كه از معرفى آنان اعراض كنم -  به خاطر مسئله ‏اى كه مى‏ خواهد به انجام رساند -  آنان را پيش مى‏ آوردم و گردنشان را مى‏ زدم!به خدا قسم وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخنان را فرمود آن گروه را ديديم كه چنان لرزه بر اندامشان افتاده بود كه حواس خود را از دست داده بودند، و بر احدى از آنان كه آن روز در مجلس حاضر بودند مخفى نماند كه حضرت با آن كلام آنان را قصد كرده بود و آن نمونه‏ هايى كه از قرآن تلاوت فرمود به خاطر آنان مطرح كرده بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۰۵. كشف اليقين: ص ۱۳۷. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲-۱۳۵.</ref>
اگر نبود كه خداوند به من دستور داده كه از معرفى آنان اعراض كنم -  به خاطر مسئله ‏اى كه مى‏ خواهد به انجام رساند -  آنان را پيش مى‏ آوردم و گردنشان را مى‏ زدم!به خدا قسم وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخنان را فرمود آن گروه را ديديم كه چنان لرزه بر اندامشان افتاده بود كه حواس خود را از دست داده بودند، و بر احدى از آنان كه آن روز در مجلس حاضر بودند مخفى نماند كه حضرت با آن كلام آنان را قصد كرده بود و آن نمونه‏ هايى كه از قرآن تلاوت فرمود به خاطر آنان مطرح كرده بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۰۵. كشف اليقين: ص ۱۳۷. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲-۱۳۵.</ref>


در روايت ديگرى امام باقرعليه السلام پايه ‏گذاران اين مجلس مخفى را كه سر از سقيفه در آورد صريحاً معرفى مى‏ كند، و درباره كلام خداوند تبارك و تعالى:«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» : «آنگاه كه شبانه درباره كلامى كه خدا به آن راضى نبود جمع شدند» ، فرمود: يعنى ابوبكر و عمر و معاذ بن جبل و ابوعبيده جراح.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۱۶ ح ۸۰ ، ص ۲۷۱ ح ۱۴۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۷۵. المحتضر: ص ۵۷ . كافى: ج ۸ ص ۳۳۴ ح ۵۲۵ .</ref>
در روايت ديگرى امام باقرعليه السلام پايه ‏گذاران اين مجلس مخفى را كه سر از سقيفه در آورد صريحاً معرفى مى‏ كند، و درباره كلام خداوند تبارك و تعالى:«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ»: «آنگاه كه شبانه درباره كلامى كه خدا به آن راضى نبود جمع شدند» ، فرمود: يعنى ابوبكر و عمر و معاذ بن جبل و ابوعبيده جراح.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۱۶ ح ۸۰ ، ص ۲۷۱ ح ۱۴۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۷۵. المحتضر: ص ۵۷ . كافى: ج ۸ ص ۳۳۴ ح ۵۲۵ .</ref>


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
آنچه به عنوان تفسير از اين تطبيق آيات بر صحيفه ملعونه قابل استفاده است، هفت نكته است كه با ذكر فرازِ مربوطه از آيات به تبيين آن مى‏ پردازيم:
آنچه به عنوان تفسير از اين تطبيق آيات بر صحيفه ملعونه قابل استفاده است، هفت نكته است كه با ذكر فرازِ مربوطه از آيات به تبيين آن مى‏ پردازيم:


==== اول: نسبت دادن صحيفه به خدا ! ====
==== اول: نسبت دادن صحيفه به خدا! ====
«يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه» .
«يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه».


آنچه را كه با دست نوشته ‏اند براى آنكه هنگام عرضه به مردم ارزش پيدا كند و مردم بدان اعتماد كنند عنوان خدايى به آن مى ‏دهند و مى‏ گويند از طرف خداست. اين مسئله ‏اى است كه با ظرافت و حيله‏ گرى تمام در آغاز صحيفه دوم پشتوانه محتواى آن قرار داده شده است.كسانى كه مى‏ خواهند خلافت على‏ عليه السلام را غصب كنند، نه تنها از خجالت سر به زير نيفكنده ‏اند بلكه با كمال جسارت آن را جزئى از اسلام معرفى كرده ‏اند، و براى برقرارى ارتباط بين غصب و اسلام! عنوان «اصحاب محمدصلى الله عليه وآله» را به كار گرفته ‏اند. عين عبارت در آغاز صحيفه چنين است:هذا مَا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمَلَأُ مِنْ اصْحابِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ‏ اللَّه مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الانْصارِ الَّذينَ مَدَحَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ عَلى لِسانِ نَبِيِّهِ، وَ اتَّفَقُوا جَميعاً بَعْدَ انْ اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ وَ تَشاوَرُوا فى امْرِهِمْ وَ كَتَبُوا هذِهِ الصَّحيفَةَ نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ وَ اهْلِهِ عَلى غابِرِ الايّامِ وَ باقِى الدُّهُورِ لِيَقْتَدِىَ بِهِمْ مَنْ يَأْتى مِنَ الْمُسْلِمينَ مِنْ بَعْدِهِمْ<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۳. همچنين متن كامل اين صحيفه در كتاب »غدير در قرآن« آمده است: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref>:
آنچه را كه با دست نوشته ‏اند براى آنكه هنگام عرضه به مردم ارزش پيدا كند و مردم بدان اعتماد كنند عنوان خدايى به آن مى ‏دهند و مى‏ گويند از طرف خداست. اين مسئله ‏اى است كه با ظرافت و حيله‏ گرى تمام در آغاز صحيفه دوم پشتوانه محتواى آن قرار داده شده است.كسانى كه مى‏ خواهند خلافت على‏ عليه السلام را غصب كنند، نه تنها از خجالت سر به زير نيفكنده ‏اند بلكه با كمال جسارت آن را جزئى از اسلام معرفى كرده ‏اند، و براى برقرارى ارتباط بين غصب و اسلام! عنوان «اصحاب محمد صلى الله عليه و آله» را به كار گرفته ‏اند. عين عبارت در آغاز صحيفه چنين است:هذا مَا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمَلَأُ مِنْ اصْحابِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ‏ اللَّه مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الانْصارِ الَّذينَ مَدَحَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ عَلى لِسانِ نَبِيِّهِ، وَ اتَّفَقُوا جَميعاً بَعْدَ انْ اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ وَ تَشاوَرُوا فى امْرِهِمْ وَ كَتَبُوا هذِهِ الصَّحيفَةَ نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ وَ اهْلِهِ عَلى غابِرِ الايّامِ وَ باقِى الدُّهُورِ لِيَقْتَدِىَ بِهِمْ مَنْ يَأْتى مِنَ الْمُسْلِمينَ مِنْ بَعْدِهِمْ<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۳. همچنين متن كامل اين صحيفه در كتاب »غدير در قرآن« آمده است: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref>:


اين نوشته ‏اى است كه گروه مهمى از اصحاب محمد رسول‏ اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شده ‏اند، همان مهاجر و انصارى كه خداوند در قرآنش و بر لسان پيامبرش آنان را ستوده است.
اين نوشته ‏اى است كه گروه مهمى از اصحاب محمد رسول‏ اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شده ‏اند، همان مهاجر و انصارى كه خداوند در قرآنش و بر لسان پيامبرش آنان را ستوده است.
خط ۶۷: خط ۸۱:
مى ‏بينيم كه با سوء استفاده از كلمه «اتَّفَقَ» و «اصْحاب» و «مَدَحَهُمُ اللَّه» و «اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ» و «نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ» و «لِيَقْتَدِىَ» جلوه ‏هاى مثبتى به كار خود داده ‏اند، تا نسل‏هاى آينده آنان را دلسوزان خود بپندارند.
مى ‏بينيم كه با سوء استفاده از كلمه «اتَّفَقَ» و «اصْحاب» و «مَدَحَهُمُ اللَّه» و «اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ» و «نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ» و «لِيَقْتَدِىَ» جلوه ‏هاى مثبتى به كار خود داده ‏اند، تا نسل‏هاى آينده آنان را دلسوزان خود بپندارند.


==== دوم: جنايتى عظيم به خاطر دنيا: ====
==== دوم: جنايتى عظيم به خاطر دنيا ====
«لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً» .
«لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً» .


ارزش صحيفه براى نويسندگان آن رسيدن به رياست و طمع‏ هاى زود گذر دنيا بود؛ كه براى ابوبكر دو سال و چند ماه و براى عمر دوازده سال و اندى بود، و سه نفر ديگر با حسرتِ آن چشم از جهان فرو بستند و قبل از آنكه طعم آن را بچشند معاذ و ابوعبيده طاعون گرفتند و در زمان عمر مردند و سالم در جنگ يمامه فداى سقيفه شد.براى اين دوران كوتاه، كه حتى به احتمال خودشان هم با سنى كه هنگام نوشتن صحيفه داشتند حد اكثر ده سال بيشتر از اين نمى‏توانست باشد، حاضر شدند دين و دنيا و آخرت نسل خود و همه نسل‏هاى آينده را تا روز قيامت تباه كنند.
ارزش صحيفه براى نويسندگان آن رسيدن به رياست و طمع‏ هاى زود گذر دنيا بود؛ كه براى ابوبكر دو سال و چند ماه و براى عمر دوازده سال و اندى بود، و سه نفر ديگر با حسرتِ آن چشم از جهان فرو بستند و قبل از آنكه طعم آن را بچشند معاذ و ابوعبيده طاعون گرفتند و در زمان عمر مردند و سالم در جنگ يمامه فداى سقيفه شد.براى اين دوران كوتاه، كه حتى به احتمال خودشان هم با سنى كه هنگام نوشتن صحيفه داشتند حد اكثر ده سال بيشتر از اين نمى‏توانست باشد، حاضر شدند دين و دنيا و آخرت نسل خود و همه نسل‏هاى آينده را تا روز قيامت تباه كنند.


آيا اين ثَمَن و قيمت در برابر آن جنايت هولناك واقعاً بَخْس و ناچيز نيست؟ اين ارزشى بود كه براى آنان داشت، ولى [[اهل‏بیت]] پيامبرعليهم السلام و امت اسلام تاوان عظيمى براى آن جنايت پرداختند.
آيا اين ثَمَن و قيمت در برابر آن جنايت هولناك واقعاً بَخْس و ناچيز نيست؟ اين ارزشى بود كه براى آنان داشت، ولى اهل ‏بیت پيامبر عليهم السلام و امت اسلام تاوان عظيمى براى آن جنايت پرداختند.


اين قيمت گران با بى ‏نهايت گِره خورده و با بزرگىِ جرم قابل سنجش است، كه از خانه حضرت زهراعليها السلام و دربِ شكسته و ديوارِ سوخته آن آغاز مى‏ شود. اگر آن سوزاندن قابل جبران بود، ائمه‏ عليهم السلام هيزم آن را نزد خود نگاه نمى ‏داشتند چنان كه امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: ثُمَّ يُحْرِقُهُما بِالْحَطَبِ الَّذى جَمَعاهُ لِيُحْرِقا بِهِ عَلِيّاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ‏ عليهم السلام، وَ ذلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنا نَتَوارَثُهُ<ref>دلائل الامامة: ص ۲۴۲.</ref>: سپس آن دو نفر را با هيزمى كه براى سوزاندن على و فاطمه و حسنين جمع كردند مى ‏سوزاند، و آن هيزم نزد ماست و براى يكديگر به ارث مى‏ گذاريم.
اين قيمت گران با بى ‏نهايت گِره خورده و با بزرگىِ جرم قابل سنجش است، كه از خانه حضرت زهرا عليها السلام و دربِ شكسته و ديوارِ سوخته آن آغاز مى‏ شود. اگر آن سوزاندن قابل جبران بود، ائمه‏ عليهم السلام هيزم آن را نزد خود نگاه نمى ‏داشتند چنان كه امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: ثُمَّ يُحْرِقُهُما بِالْحَطَبِ الَّذى جَمَعاهُ لِيُحْرِقا بِهِ عَلِيّاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ‏ عليهم السلام، وَ ذلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنا نَتَوارَثُهُ<ref>دلائل الامامة: ص ۲۴۲.</ref>: سپس آن دو نفر را با هيزمى كه براى سوزاندن على و فاطمه و حسنين جمع كردند مى ‏سوزاند، و آن هيزم نزد ماست و براى يكديگر به ارث مى‏ گذاريم.


اگر لباس ‏هاى غارت رفته خيمه ‏هاى كربلا و عاشورا قيمت دنيايى داشت امام سجاد عليه السلام به يزيد نمى ‏فرمود: ما از اموال تو نمى‏ خواهيم، بلكه آنچه غارت شده را از تو خواستم زيرا در آنها بافته‏ هاى حضرت زهراعليها السلام و مقنعه و گردنبند و پيراهن آن حضرت بود.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۴۴.</ref>
اگر لباس ‏هاى غارت رفته خيمه ‏هاى كربلا و عاشورا قيمت دنيايى داشت امام سجاد عليه السلام به يزيد نمى ‏فرمود: ما از اموال تو نمى‏ خواهيم، بلكه آنچه غارت شده را از تو خواستم زيرا در آنها بافته‏ هاى حضرت زهراعليها السلام و مقنعه و گردنبند و پيراهن آن حضرت بود.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۴۴.</ref>
خط ۸۵: خط ۹۹:
«فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ».صحيفه ملعونه نادرترين مورد از اقدامات مخفيانه ‏اى است كه سر از عظيم ‏ترين جنايات بر آورد كه بشريت را به خاك مصيبت نشاند و صداى «واى حسين» آن به آسمان‏ها رسيد، چنانكه امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ‏ عليه السلام: آنگاه كه صحيفه نوشته شد حسين‏ عليه السلام كشته شد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۶۵ و ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref>
«فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ».صحيفه ملعونه نادرترين مورد از اقدامات مخفيانه ‏اى است كه سر از عظيم ‏ترين جنايات بر آورد كه بشريت را به خاك مصيبت نشاند و صداى «واى حسين» آن به آسمان‏ها رسيد، چنانكه امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ‏ عليه السلام: آنگاه كه صحيفه نوشته شد حسين‏ عليه السلام كشته شد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۶۵ و ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref>


در محرم سال يازدهم هجرى -  اندكى پس از غدير -  در خانه ابوبكر در مدينه صحيفه دوم كه اساسنامه سقيفه بود تنظيم شد و دقيقاً پنجاه سال بعد از آن در محرم سال۶۱ هجرى سيدالشهداء عليه السلام به شهادت رسيد.
در محرم سال يازدهم هجرى -  اندكى پس از غدير -  در خانه ابوبكر در مدينه صحيفه دوم كه اساسنامه سقيفه بود تنظيم شد و دقيقاً پنجاه سال بعد از آن در محرم سال ۶۱ هجرى سيدالشهداء عليه السلام به شهادت رسيد.


آيا جا دارد به چنين نوشته ‏اى گفته شود: اى واى بر شما از آنچه نوشته ‏ايد، واى ننگ بر شما از چنين دست خطى! و آيا نبايد به اين گروه گفت: اى واى بر شما از آنچه عاقبت كارتان بدان انجاميد و اف بر شما از آنچه كسب كرديد!
آيا جا دارد به چنين نوشته ‏اى گفته شود: اى واى بر شما از آنچه نوشته ‏ايد، واى ننگ بر شما از چنين دست خطى! و آيا نبايد به اين گروه گفت: اى واى بر شما از آنچه عاقبت كارتان بدان انجاميد و اف بر شما از آنچه كسب كرديد!


==== چهارم: صحيفه مخفى از غير خدا ! ====
==== چهارم: صحيفه مخفى از غير خدا! ====
«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه».
«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه».


بى ‏اعتمادى منافقين به يكديگر در حدى است كه كارشان را به تناقض در گفتار و عمل و دو رنگى حتى در بين خود منجر مى‏ كند، و برخوردهايى از خود نشان مى‏ دهند كه قابل استهزا و خنده ‏آور است.آيا اين مسخره ‏آور نيست كه از مردم حساب ببرند و كار خود را از آنان مخفى كنند، ولى از خدا مخفى نكنند؟
بى ‏اعتمادى منافقين به يكديگر در حدى است كه كارشان را به تناقض در گفتار و عمل و دو رنگى حتى در بين خود منجر مى‏ كند، و برخوردهايى از خود نشان مى‏ دهند كه قابل استهزا و خنده ‏آور است.
 
آيا اين مسخره ‏آور نيست كه از مردم حساب ببرند و كار خود را از آنان مخفى كنند، ولى از خدا مخفى نكنند؟


گمان نشود كه هيچ كارى قابل مخفى كردن از خدا نيست، پس آنان چگونه مخفى مى‏ كردند؟
گمان نشود كه هيچ كارى قابل مخفى كردن از خدا نيست، پس آنان چگونه مخفى مى‏ كردند؟
خط ۱۰۰: خط ۱۱۶:
آيا آمده ‏اند خدا را شاهد بگيرند؟!
آيا آمده ‏اند خدا را شاهد بگيرند؟!


آيا جمع شده ‏اند تا خدا ضامن اجرايى كارشان باشد؟!آيا در خانه خدا پيمان مى ‏بندند كه اگر كسى تخلف كرد صاحب خانه او را كمرشكن كند؟!
آيا جمع شده ‏اند تا خدا ضامن اجرايى كارشان باشد؟! آيا در خانه خدا پيمان مى ‏بندند كه اگر كسى تخلف كرد صاحب خانه او را كمرشكن كند؟!


همه اينها يك علت بيشتر ندارد و آن بى‏ اعتمادى شديد جوّ نفاق حتى نسبت به يكديگر است؛ و آنگاه كه نوبت به محكم ‏كارى مى‏رسد براى الزام يكديگر مجبور از به كار گرفتن چيزهايى هستند كه قابل اعتماد باشد.دقيقاً مانند بسيارى از ظالمين و غارتگران دنيا كه وقتى بخواهند امانتى را نزد كسى قرار دهند بهترين و پاك‏ترين افراد جامعه را انتخاب مى‏كنند، در حالى كه اگر روزى صلاحشان اقتضا كند ممكن است به همان اشخاص نيز ظلم روا دارند.اكنون جا دارد همه اهل عالم از هر دين و آيينى بر اصحاب صحيفه بخندند و آنان را مسخره كنند، كه در خانه خدا بر ضد صاحب خانه پيمان بستند و در خانه او پيمان‏ نامه نوشتند و در حضور او آن را امضا كردند (وَ هُوَ مَعَهُمْ) .
همه اينها يك علت بيشتر ندارد و آن بى‏ اعتمادى شديد جوّ نفاق حتى نسبت به يكديگر است؛ و آنگاه كه نوبت به محكم ‏كارى مى‏رسد براى الزام يكديگر مجبور از به كار گرفتن چيزهايى هستند كه قابل اعتماد باشد.دقيقاً مانند بسيارى از ظالمين و غارتگران دنيا كه وقتى بخواهند امانتى را نزد كسى قرار دهند بهترين و پاك‏ترين افراد جامعه را انتخاب مى‏ كنند، در حالى كه اگر روزى صلاحشان اقتضا كند ممكن است به همان اشخاص نيز ظلم روا دارند.اكنون جا دارد همه اهل عالم از هر دين و آيينى بر اصحاب صحيفه بخندند و آنان را مسخره كنند، كه در خانه خدا بر ضد صاحب خانه پيمان بستند و در خانه او پيمان‏ نامه نوشتند و در حضور او آن را امضا كردند (وَ هُوَ مَعَهُمْ).


و اصل پيمان‏نامه را هم به او سپردند كه خدا امين و شاهدشان باشد. صحيفه دوم را هم كه در مدينه نوشتند فوراً براى صاحب خانه فرستادند و نزد او زير خاك كعبه ‏اش به وديعت سپردند!!اى صاحبِ خانه! تو را به صبر و حلمى كه نسبت به آنان روا داشته‏اى سوگند مى‏ دهيم، كه در روز قيامت آن چهره‏ها را در پيشگاه خلايقت رسوا سازى و اسرار ناگفته‏ شان را بازگويى.
و اصل پيمان ‏نامه را هم به او سپردند كه خدا امين و شاهدشان باشد. صحيفه دوم را هم كه در مدينه نوشتند فوراً براى صاحب خانه فرستادند و نزد او زير خاک كعبه ‏اش به وديعت سپردند!! اى صاحبِ خانه! تو را به صبر و حلمى كه نسبت به آنان روا داشته ‏اى سوگند مى‏ دهيم، كه در روز قيامت آن چهره ‏ها را در پيشگاه خلايقت رسوا سازى و اسرار ناگفته‏ شان را بازگويى.


==== پنجم: صحيفه ملعونه نمونه‏اى از كار امت‏هاى گذشته: ====
==== پنجم: صحيفه ملعونه نمونه‏اى از كار امت‏هاى گذشته: ====