حفصه بنت عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== افشاى سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله در راه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷ ،۱۹۸ ،۱۹۹. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۳۱  - ۴۲۸. ژرفاى غدير: ص ۱۱۸ ،۱۳۹.</ref>==
== افشاى سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله در راه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷ ،۱۹۸ ،۱۹۹. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۳۱  - ۴۲۸. ژرفاى غدير: ص ۱۱۸ ،۱۳۹.</ref>==
 يكى از مسائلى كه اوضاع اجتماع مسلمانان را در سال‏هاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و در غدير وخيم كرده بود، حركات عايشه و حفصه براى پدرانشان بود كه از داخل خانه بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله توطئه مى ‏كردند. اين نفاق اهرم شكننده ‏اى بود كه هر لحظه مشكل جديدى به وجود مى‏ آورد.
 يكى از مسائلى كه اوضاع اجتماع مسلمانان را در سال‏ هاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و در غدير وخيم كرده بود، حركات عايشه و حفصه براى پدرانشان بود كه از داخل خانه بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله توطئه مى ‏كردند. اين نفاق اهرم شكننده ‏اى بود كه هر لحظه مشكل جديدى به وجود مى‏ آورد.


اين ماجرا يكى از تاريک ترين برگ ‏هاى زندگى عايشه و حفصه است، كه افشاى سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله توسط آن دو و غضب حضرت بر آنان در راه غدير است. پس از ماجراى صحيفه ملعونه اول و شروع جدى اقدامات منافقين به سركردگى ابوبكر و عمر، عايشه و حفصه نقش بسيار مهمى را براى غصب خلافت بر عهده گرفتند، چه آنكه با حضور در زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان همسران آن حضرت، جزئيات لحظه به لحظه ماجراها را براى پدران خود ابوبكر و عمر كه مهره ‏هاى اصلى صحيفه بودند گزارش مى ‏كردند.
اين ماجرا يكى از تاريک ترين برگ ‏هاى زندگى عايشه و حفصه است، كه افشاى سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله توسط آن دو و غضب حضرت بر آنان در راه غدير است. پس از ماجراى صحيفه ملعونه اول و شروع جدى اقدامات منافقين به سركردگى ابوبكر و عمر، عايشه و حفصه نقش بسيار مهمى را براى غصب خلافت بر عهده گرفتند، چه آنكه با حضور در زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان همسران آن حضرت، جزئيات لحظه به لحظه ماجراها را براى پدران خود( ابوبكر و عمر كه مهره ‏هاى اصلى صحيفه بودند) گزارش مى ‏كردند.


بعد از ايام حج كه برنامه ‏هاى اعلان ولايت آغاز شد، آنان تمام خبرها را فوراً در اختيار رؤساى ضد غدير يعنى پدران خود كه قرار مى‏ دادند. ابوبكر و عمر هم طبق اخبار رسيده نقشه‏ هاى متناسب با موقعيت طرح مى ‏كردند، و حتى گاهى به دستور آنان سؤالاتى را طرح مى‏ نمودند تا از پاسخ آن نتيجه لازم را براى اهداف خود بگيرند. اين روند آن قدر تكرار شد كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله وارد مدينه شد به خانه عايشه و حفصه نرفت و ارتباط خود را با آنان قطع كرد و درباره آنان آيات سوره تحريم نازل شد.
بعد از ايام حج كه برنامه ‏هاى اعلان ولايت آغاز شد، آنان تمام خبرها را فوراً در اختيار رؤساى ضد غدير يعنى پدران خود قرار مى‏ دادند. ابوبكر و عمر هم طبق اخبار رسيده نقشه‏ هاى متناسب با موقعيت طرح مى ‏كردند، و حتى گاهى به دستور آنان سؤالاتى را طرح مى‏ نمودند تا از پاسخ آن نتيجه لازم را براى اهداف خود بگيرند. اين روند آن قدر تكرار شد كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله وارد مدينه شد به خانه عايشه و حفصه نرفت و ارتباط خود را با آنان قطع كرد و درباره آنان آيات سوره تحريم نازل شد.


آنان كه اين ارتباط را ضرورى مى‏ دانستند به دستور ابوبكر به عنوان عذرخواهى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند، و حضرت به شدت آنان را مؤاخذه نمود.
آنان كه اين ارتباط را ضرورى مى‏ دانستند به دستور ابوبكر به عنوان عذرخواهى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند، و حضرت به شدت آنان را مؤاخذه نمود.


بار ديگر كه ارتباط برقرار شد عايشه و حفصه لحظه به لحظه وخيم شدن حال پيامبر صلى الله عليه و آله را توسط پيك ‏هاى سرّى تا لشكر اسامه براى پدران خود مى ‏فرستادند. همين دو نفر بودند كه توانستند ابوبكر و عمر را در موقعيت لازم به مدينه بازگردانند تا برنامه غصب خلافت طبق نقشه قبلى انجام شود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶ ،۱۰۷</ref>
بار ديگر كه ارتباط برقرار شد عايشه و حفصه لحظه به لحظه وخيم شدن حال پيامبر صلى الله عليه و آله را توسط پيك ‏هاى سرّى تا لشكر اسامه براى پدران خود مى ‏فرستادند. همين دو نفر بودند كه توانستند ابوبكر و عمر را در موقعيت لازم به مدينه بازگردانند تا برنامه غصب خلافت طبق نقشه قبلى انجام شود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ، ص ۹۶ -۱۰۷</ref>


توضيح اين ماجرا از اين قرار است:  
توضيح اين ماجرا از اين قرار است:  
خط ۱۴: خط ۱۴:
<big>'''افشاى سرّ'''</big>
<big>'''افشاى سرّ'''</big>


پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم <ref><big>از نظر ترتيب زمانى اگر چه اين آيات مربوط به وقايعى است كه در مكه قبل از حركت به سوى غدير رخ داده، اما از آنجا كه ادامه آن تا ورود به مدينه است، در اينجا قرار داده شد.</big></ref>، خداوند رسماً دستور ابلاغ ولايت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد.
پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم <ref><big>اگر چه اين آيات از نظر ترتيب زمانى مربوط به وقايعى است كه در مكه قبل از حركت به سوى غدير رخ داده، اما از آنجا كه ادامه آن تا ورود به مدينه است، در اينجا قرار داده شد.</big></ref>، خداوند رسماً دستور ابلاغ ولايت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد.


در پى آن پيامبر صلى الله عليه و آله با اميرالمومنين ‏عليه السلام مجلس خصوصى داشتند و عايشه با اصرار از اين جلسه و محتواى آن و دستور ابلاغ ولايت با خبر شد. سپس آن را براى حفصه فاش كرد و هر دو به پدرانشان گفتند. آنها هم با همكارى ديگر سران منافقين تصميم به ترور پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند و همين مقدمه‏اى براى شهادت حضرت شد، و آياتى هم در اين باره نازل گرديد.
در پى آن پيامبر صلى الله عليه و آله با اميرالمومنين ‏عليه السلام مجلس خصوصى داشتند و عايشه با اصرار از اين جلسه و محتواى آن و دستور ابلاغ ولايت با خبر شد. سپس آن را براى حفصه فاش كرد و هر دو به پدرانشان گفتند. آنها هم با همكارى ديگر سران منافقين تصميم به ترور پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند و همين مقدمه ‏اى براى شهادت حضرت شد، و آياتى هم در اين باره نازل گرديد.


در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى ‏ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.
در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى ‏ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.


عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام گفت: اى پسر ابی‏طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده‏ اى!!
عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام گفت: اى پسر ابی‏ طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده‏ اى!!


پيامبر صلى الله عليه وآله پاسخ او را داد و فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچكس نمى‏ ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى‏ دارد و هيچ كافرى دوست نمى ‏دارد. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‏ رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
پيامبر صلى الله عليه وآله پاسخ او را داد و فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچكس نمى‏ ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى‏ دارد و هيچ كافرى دوست نمى ‏دارد. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‏ رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
خط ۲۸: خط ۲۸:
حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم؛ و به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.
حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم؛ و به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.


عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى ‏دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!!
عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى ‏دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم؟!پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى ‏شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته ‏اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.
 
فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى ‏شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشت ه‏اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.


عايشه قول داد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‏ اند. من به سوى خدا مى ‏روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.
عايشه قول داد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‏ اند. من به سوى خدا مى ‏روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.
خط ۳۸: خط ۳۶:
جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يک از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.
جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يک از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.


آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏ خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى ‏طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى ‏كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى ‏كند. پس درباره خود و چنين مسئله ‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد« .
آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏ خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى ‏طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى ‏كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى ‏كند. پس درباره خود و چنين مسئله ‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد» .


اين گونه بود كه سرّ پيامبر صلى الله عليه وآله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى‏داد، آنجا كه فرمود: «وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اَلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حِديثاً، فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ» .
اين گونه بود كه سرّ پيامبر صلى الله عليه وآله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى‏ داد، آنجا كه فرمود: «وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حَديثاً، فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ» .


هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن (عايشه) از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى را به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن (عايشه) از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.


سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.
سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.