۲۲٬۰۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== تبليغ غدير با حديث ثقلين<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۲ ،۳۳. </ref> == | == تبليغ غدير با حديث ثقلين<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۲ ،۳۳. </ref> == | ||
يكى از موضوعاتى كه در رابطه با غدير بايد مورد توجه قرار گيرد و در تحقيق و تأليف درباره غدير نبايد از آن غفلت شود - اگر چه از نظر تحقيقى از موضوعات غدير | يكى از موضوعاتى كه در رابطه با غدير بايد مورد توجه قرار گيرد و در تحقيق و تأليف درباره غدير نبايد از آن غفلت شود - اگر چه از نظر تحقيقى از موضوعات غدير نيست - حديث ثقلين است. | ||
هم چنان كه در روزگار امام هادى عليه السلام گروهى از اهل [[اهواز]] نامه اى خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد، كه در آن حديث ثقلين را بيان نمود. | هم چنان كه در روزگار امام هادى عليه السلام گروهى از اهل [[اهواز]] نامه اى خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد، كه در آن حديث ثقلين را بيان نمود. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست هايى كرده ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىِّ آن دو ولىِّ من و دشمن آنان دشمن من است. | از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست هايى كرده ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىِّ آن دو ولىِّ من و دشمن آنان دشمن من است. | ||
هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش | هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش هم دست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است. | ||
بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده اى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمى دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص،۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref> | بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده اى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمى دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص،۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref> | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى كند مگر اين كسى كه مى خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است. | سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى كند مگر اين كسى كه مى خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است. | ||
سپس ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و | سپس ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل بيت عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار داد. در اين باره دوازده امام عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كرد و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام نمود كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام فرمود. | ||
سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كرد: | سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كرد: | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آن ها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند. | اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آن ها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند. | ||
مطرح شدن ثقلين در قالب حديث ثقلين در خطبه غدير را به بيانى ديگر نيز مى توان گفت، و آن اين كه: در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و | مطرح شدن ثقلين در قالب حديث ثقلين در خطبه غدير را به بيانى ديگر نيز مى توان گفت، و آن اين كه: در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل بيت عليهم السلام را در كنار يك ديگر قرار دادند. | ||
در اين باره دوازده امام عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از | در اين باره دوازده امام عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يك ديگر اعلام كردند كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام كردند. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كردند: | ||
... الاكْبَرُ مِنْهُما كِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>مناقب ابن المغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. </ref>: ثقل اكبر از ميان ثقلين كتاب خداى عزوجل است. | ... الاكْبَرُ مِنْهُما كِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>مناقب ابن المغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. </ref>: ثقل اكبر از ميان ثقلين كتاب خداى عزوجل است. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
=== موقعيت تاريخى === | === موقعيت تاريخى === | ||
لحظاتى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه غدير مى خواهد على عليه السلام را بر سر دست بلند كند. قبل از اين اقدام، با صداى بلند على عليه السلام را با قرآن و با سِمَت | لحظاتى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه غدير مى خواهد على عليه السلام را بر سر دست بلند كند. قبل از اين اقدام، با صداى بلند على عليه السلام را با قرآن و با سِمَت مفسر آن معرفى مى كند، و آن گاه او را به عنوان ثقل اصغر در كنار ثقل اكبر - كه قرآن است - قرار مى دهد. | ||
=== تحليل اعتقادى اول === | === تحليل اعتقادى اول === | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
اين بدان معناست كه در برابر دشمنان خارجى و داخلى اسلام مراجعه به قرآن و استناد به آن پاسخ قاطعى به كارشكنان و منافقان است، و در واقع قرآن تابلوى بلند و هميشگى اسلام است كه با تكيه بر آن ابديت اسلام تضمين شده است. حتى در روزگارانى كه دشمنان داخلى دين دست به تحريف معارف از يك سو و سركوب طرفداران دين از سوى ديگر زده اند، اين سند زنده اسلام [[مصون]] مانده و قابل استناد بوده است. | اين بدان معناست كه در برابر دشمنان خارجى و داخلى اسلام مراجعه به قرآن و استناد به آن پاسخ قاطعى به كارشكنان و منافقان است، و در واقع قرآن تابلوى بلند و هميشگى اسلام است كه با تكيه بر آن ابديت اسلام تضمين شده است. حتى در روزگارانى كه دشمنان داخلى دين دست به تحريف معارف از يك سو و سركوب طرفداران دين از سوى ديگر زده اند، اين سند زنده اسلام [[مصون]] مانده و قابل استناد بوده است. | ||
البته اين به معناى | البته اين به معناى بی نیازی از مفسر آن يعنى اهل بيت عليهم السلام نيست، بلكه منظور ثقل اكبر بودن قرآن به عنوان تاج سر مسلمين و افتخار ابدى آنان است. | ||
در جايى ديگر فرمود: | در جايى ديگر فرمود: | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
«إِنِّي أُخَلِّفُ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى گذارم. | «إِنِّي أُخَلِّفُ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى گذارم. | ||
«إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»: من دو يادگار | «إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»: من دو يادگار گران قدر در ميان شما مى گذارم: كتاب خداوند و عترتم.<ref>احتجاج : ج ۱ ، ص۱۴۹ . عوالم العلوم : ج ۳ / ۱۵ ، ص ۲۳۹. </ref> | ||
«الْقُرآنُ فيكُمْ»: قرآن در ميان شماست.<ref>العدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص۱۸۰ . </ref> | «الْقُرآنُ فيكُمْ»: قرآن در ميان شماست.<ref>العدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص۱۸۰ . </ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
نگاه پر عاطفه پيامبرى مهربان كه ۲۳ سال تمام وجودش را براى دين خداوند تقديم كرد، از ما مى طلبد در حفظ و پرداختن به محتواى اين يادگار ذى قيمت به گونه اى باشيم كه لبخند رضايت بر لبان مباركش جاى گيرد، و اين آن چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ما مى خواهد. | نگاه پر عاطفه پيامبرى مهربان كه ۲۳ سال تمام وجودش را براى دين خداوند تقديم كرد، از ما مى طلبد در حفظ و پرداختن به محتواى اين يادگار ذى قيمت به گونه اى باشيم كه لبخند رضايت بر لبان مباركش جاى گيرد، و اين آن چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ما مى خواهد. | ||
همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف آن جا كه خدا مى فرمايد :«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِه»: «امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»،را شاهد آن قرار داده و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما». | همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف آن جا كه خدا مى فرمايد :«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِه»: «امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»،را شاهد آن قرار داده و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».«تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد». | ||
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما<ref>احتجاج : ج ۱ ،ص ۶۵ .</ref> :اى مردم، قرآن به شما مى شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آن جا كه خداوند در كتابش مى فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»:«آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت)تمسک كنيد هرگز گمراه نمى شويد. | |||
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما<ref>احتجاج : ج ۱ ،ص ۶۵ .</ref> :اى مردم، قرآن به شما مى شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آن جا كه خداوند در كتابش مى فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»:«آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) | |||
== حديث ثقلين در روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۴ . </ref>== | == حديث ثقلين در روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۴ . </ref>== | ||
خط ۹۴: | خط ۹۲: | ||
آن شب ابوبكر و عمر و عده اى از سردمداران نفاق به مدينه بازگشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال بيمارى فرمود: «امشب شر عظيمى وارد مدينه شده است» | آن شب ابوبكر و عمر و عده اى از سردمداران نفاق به مدينه بازگشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال بيمارى فرمود: «امشب شر عظيمى وارد مدينه شده است» | ||
صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه | صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است. مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال بلال را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد. | ||
وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه | وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت - با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود - فرمود: | ||
«مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آن كه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»! | «مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آن كه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»! | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۸: | ||
اى مردم، از امر پروردگارم آن چه همه به سوى آن مى روند(يعنى مرگ)بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترك مى گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند. | اى مردم، از امر پروردگارم آن چه همه به سوى آن مى روند(يعنى مرگ)بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترك مى گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند. | ||
اى مردم، بر شما حلال نمى كنم جز آن چه قرآن حلال كرده و حرام نمى كنم جز آن چه قرآن حرام كرده است. من در ميان شما دو چيز | اى مردم، بر شما حلال نمى كنم جز آن چه قرآن حلال كرده و حرام نمى كنم جز آن چه قرآن حرام كرده است. من در ميان شما دو چيز گران بها باقى مى گذارم كه اگر به آن دو تمسک كنيد گمراه نمى شويد و لغزش نمى يابيد: كتاب خدا و عترت من اهل بيتم. | ||
اين دو جانشينان من در ميان شما هستند و از | اين دو جانشينان من در ميان شما هستند و از يك ديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند و من از شما سؤال كنم با آنان چگونه رفتار كرديد. آن روز عده اى از حوض من كنار زده مى شوند همان گونه كه شتران غريبه از چشمه آب كنار زده مى شوند. آنان مى گويند: | ||
«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى دهم: نامتان را مى دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد. | «من فلانى هستم»، و من پاسخ مى دهم: نامتان را مى دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۷: | ||
== حديث ثقلين در كلام امام هادى عليه السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ، ص ۳۴۰ ، ۳۴۱. تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۴۵، ۴۶.</ref>== | == حديث ثقلين در كلام امام هادى عليه السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ، ص ۳۴۰ ، ۳۴۱. تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۴۵، ۴۶.</ref>== | ||
در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى | در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى ، قرآنى به حساب آورد. از جمله آن ها اتمام حجت هاى قرآنىِ امام هادى عليه السلام از حديث «ثقلين»تا «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»تا «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ»است: | ||
نامه اى از ايران براى امام هادى عليه السلام ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، پيوند غدير را با حديث ثقلين در يك ارتباط قرآنى ترسيم فرمود. | نامه اى از ايران براى امام هادى عليه السلام ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، پيوند غدير را با حديث ثقلين در يك ارتباط قرآنى ترسيم فرمود. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۳۸: | ||
پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير، در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج مردم را در مسجد خيف در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى هاى اساسى بنمايد. | پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير، در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج مردم را در مسجد خيف در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى هاى اساسى بنمايد. | ||
با توجه به امامت ابدى دوازده امام عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى كردند، پيامبر صلى الله عليه | با توجه به امامت ابدى دوازده امام عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند. | ||
در واقع دومين خطبه | در واقع دومين خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز ظهر و عصر در مسجد خيف - كه يادگار حضرت ابراهيم عليه السلام است - ايراد شد كه ضمن آن حضرت به حديث ثقلين اشاره كرد و قرآن و اهل بيت را قرين قرار داد، كه اين خطابه نيز آماده سازى فكرى براى غدير بود. آن حضرت چنين فرمود: | ||
خدا آباد كند زندگى كسى را كه به گفتار من گوش فرا دهد و آن را در قلب خود جاى دهد و حفظ نمايد و به كسانى كه نشنيده اند برساند. اى مردم، حاضران به غايبان برسانند. چه بسيار كسانى كه عِلم را منتقل مى كنند ولى خود معناى آن را نمى دانند، و چه بسيار كسانى كه علم را به كسانى كه از خودشان عالم ترند منتقل مى كنند. اى مردم، من دو چيز | خدا آباد كند زندگى كسى را كه به گفتار من گوش فرا دهد و آن را در قلب خود جاى دهد و حفظ نمايد و به كسانى كه نشنيده اند برساند. اى مردم، حاضران به غايبان برسانند. چه بسيار كسانى كه عِلم را منتقل مى كنند ولى خود معناى آن را نمى دانند، و چه بسيار كسانى كه علم را به كسانى كه از خودشان عالم ترند منتقل مى كنند. اى مردم، من دو چيز گران بها (ثقلين) را بين شما مى گذارم. | ||
پرسيدند: يا رسول اللَّه، ثقلين چيست؟ | پرسيدند: يا رسول اللَّه، ثقلين چيست؟ | ||
فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. خداى لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو از | فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. خداى لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو از يك ديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتم - و حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد - و نمى گويم: مانند اين دو - و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد - يعنى يكى بر ديگرى مقدم نيست و فضيلت ندارد. | ||
آگاه باشيد كه هر كس به آن دو | آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسک شود نجات يافته و هر كس با آن دو مخالفت كند هلاک شده است. | ||
آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى شوند ولى آنان را از من دور مى كنند. من مى گويم: پروردگارا اصحابم! به من گفته مى شود: يا محمد، اينان بعد از تو [[بدعت]] گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند، دور! | آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى شوند ولى آنان را از من دور مى كنند. من مى گويم: پروردگارا اصحابم! به من گفته مى شود: يا محمد، اينان بعد از تو [[بدعت]] گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند، دور! | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۱: | ||
== حديث ثقلين در منى<ref>اسرار غدير: ص ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳. </ref> == | == حديث ثقلين در منى<ref>اسرار غدير: ص ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳. </ref> == | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم حجة الوداع براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند. | |||
اولين خطابه آن حضرت در روز يازدهم ذى الحجة در مِنا و پس از رمى جمرات بود.حضرت فرمود:«من دو چيز | اولين خطابه آن حضرت در روز يازدهم ذى الحجة در مِنا و پس از رمى جمرات بود.حضرت فرمود:«من دو چيز گران بها در ميان شما باقى مى گذارم كه اگر به اين دو تمسک كنيد هرگز گمراه نمى شويد: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل بيتم»اشاره اى هم داشتند به اين كه عده اى از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مى شوند. | ||
نكته جالب توجه اين كه: در اين خطابه اميرالمؤمنين عليه السلام سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.<ref>اسرار غدیر : ص۳۹ به نقل از بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰. </ref> | نكته جالب توجه اين كه: در اين خطابه اميرالمؤمنين عليه السلام سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.<ref>اسرار غدیر : ص۳۹ به نقل از بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰. </ref> | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۶۹: | ||
پس از نزول سوره نصر در منى در سفر حجةالوداع و اِخبار پيامبر صلى الله عليه و آله از رحلت خود، اولين مسئله اى كه به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او - كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديک تر بود - خواستند تا از حضرت بپرسد: | پس از نزول سوره نصر در منى در سفر حجةالوداع و اِخبار پيامبر صلى الله عليه و آله از رحلت خود، اولين مسئله اى كه به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او - كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديک تر بود - خواستند تا از حضرت بپرسد: | ||
«امور ما را به كه مى سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و | «امور ما را به كه مى سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوب ترين افراد نزد تو كيست»؟ | ||
در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: | در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: | ||
«برادرم و وزيرم و جانشينم در | «برادرم و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى گذارم كه دَيْن مرا ادا مى كند و به وعده هاى من وفا مى نمايد، على بن ابى طالب است».<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref> | ||
== فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى پور) : ص ۱۲۷ - ۱۳۱.</ref> == | == فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى پور) : ص ۱۲۷ - ۱۳۱.</ref> == | ||
يكى از حساس ترين فرازهاى خطبه غدير به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳ - ۲۴۱. در كتاب«حديث الولايه» - كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن عقده مى باشد - تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص ۳۹ -۱۴۷. </ref> | يكى از حساس ترين فرازهاى خطبه غدير به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳ - ۲۴۱. در كتاب«حديث الولايه» - كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن عقده مى باشد - تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص ۳۹ -۱۴۷. </ref> هم چنين ابن مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى نويسد: در حدود يك صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آن هاست. اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريک نمى باشد.<ref>مناقب اهل البيت عليهم السلام( ابن مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى): ص ۸۴ .</ref>در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم صلى الله عليه و آله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يك صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در [[عرفات]] در حجة الوداع (نهم ذي حجة الحرام) سال ۱۰ ق. ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند. | ||
بد نيست در اين جا | بد نيست در اين جا ياد آور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است: | ||
۱. هنگام بازگشت از طائف، در سال هشتم هجرى. | ۱. هنگام بازگشت از طائف، در سال هشتم هجرى. | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۶: | ||
۳. روز دوازدهم ذی حجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲. </ref> | ۳. روز دوازدهم ذی حجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲. </ref> | ||
۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم | ۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذي حجة الحرام سال دهم هجرى. | ||
۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى صلى الله عليه و آله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى. | ۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى صلى الله عليه و آله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى. | ||
۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه <ref>على عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ ،ص ۲۹۲ -۳۰۴ . </ref> | ۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه. <ref>على عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ ،ص ۲۹۲ -۳۰۴ . </ref> | ||
راويان حديث ثقلين از صحابه | راويان حديث ثقلين از صحابه | ||
با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله در | با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله در حجة الوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از يك صد هزار نفر، اين حديث در تمام طبقات به حدّ تواتر رسيده است. در اين جا اسامى چهل تن از صحابه كه متن روايت آنان در دست مى باشد را يادآور مى شويم: | ||
۱. ابوايوب انصارى | ۱. ابوايوب انصارى | ||
خط ۲۸۶: | خط ۲۸۴: | ||
۳.ام ايمن از بانوان بهشتى.<ref>همان: ج ۱ ص ۳۱۱. </ref> | ۳.ام ايمن از بانوان بهشتى.<ref>همان: ج ۱ ص ۳۱۱. </ref> | ||
ابن حجر مى نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در | ابن حجر مى نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجة الوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود. | ||
سپس اضافه مى كند: پيامبر اكرم صلى الله عليه | سپس اضافه مى كند: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت اهتمام خاص به شأن قرآن كريم و عترت طاهره عليهم السلام تكرار فرموده است. | ||
آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل بيت عليهم السلام خود بود.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰. </ref> كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از محدثان، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه تأليف كرده اند. | آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل بيت عليهم السلام خود بود.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰. </ref> كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از محدثان، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه تأليف كرده اند. | ||
== قرآن و اهل بيت عليهم السلام عِدل يكديگر<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۱. </ref> == | == قرآن و اهل بيت عليهم السلام عِدل يكديگر<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۱. </ref> == | ||
پيامبر صلى الله عليه | پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير بيان احكام گفته نشده را به ائمه عليهم السلام محوّل نمود و در حاشيه آن اشاره اى به حديث ثقلين داشت. اين كه سخن پيامبر و ائمه عليهم السلام به عنوان سخن خداوند تلقى مى شود و عِدل و برابر قرآن است. | ||
== نقل حديث ثقلين توسط اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۴. </ref> == | == نقل حديث ثقلين توسط اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۴. </ref> == | ||
[[ابان بن ابى عيّاش]] از [[سليم بن قيس]] نقل مى كند كه گفت: از على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم در حالى كه مردى از آن حضرت درباره ايمان سؤال كرد و گفت: يا اميرالمؤمنين عليه السلام، مرا از ايمان خبر ده به طورى كه از غير تو و بعد از تو از كسى در اين باره سؤال نكنم.حضرت پس از بيان پايه هاى ايمان و اشاره به امامت و ولايت در غدير فرمود: | [[ابان بن ابى عيّاش]] از [[سليم بن قيس]] نقل مى كند كه گفت: از على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم در حالى كه مردى از آن حضرت درباره ايمان سؤال كرد و گفت: يا اميرالمؤمنين عليه السلام، مرا از ايمان خبر ده به طورى كه از غير تو و بعد از تو از كسى در اين باره سؤال نكنم.حضرت پس از بيان پايه هاى ايمان و اشاره به امامت و ولايت در غدير فرمود: | ||
... آنان كه پيامبر صلى الله عليه | ... آنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين خطبه اى كه خواند و همان روز از دنيا رفت، چنين فرمود: من در ميان شما دو چيز باقى گذاردم كه تا به آن دو تمسک كرده ايد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خداوند و اهل بيتم. | ||
خداوند لطيف خبير با من عهد كرده است كه آن دو از | خداوند لطيف خبير با من عهد كرده است كه آن دو از يك ديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو - و حضرت به دو انگشت [[سبابه]] خود اشاره فرمودند - و نمى گويم مثل اين دو - و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره كردند - زيرا يكى از اين دو جلوتر از ديگرى است. يعنى حضرت دو انگشت سبابه از دو دست را كنار يكديگر قرار دادند، اشاره به اين كه قرآن و عترت اين گونه مساوى و [[قرين]] يكديگرند؛ و بعد انگشت سبابه و وسط از يك دست را نشان دادند و اشاره كردند كه نسبت اهل بيت عليهم السلام و قرآن مانند اين دو نيست كه يكى از ديگرى مهم تر يا بر ديگرى مقدم باشد. | ||
پس به اين دو | پس به اين دو تمسک كنيد تا گمراه نشويد، و از آنان پيشى نگيريد كه هلاک مى شويد، و از آنان عقب نمانيد كه متفرق مى شويد، و به آنان چيزى ياد ندهيد كه از شما عالم ترند ... .<ref>كتاب سليم: حديث ۸ . </ref> | ||
== وظايف ما درباره ثقلين<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۶۹ - ۱۷۸ . </ref> == | == وظايف ما درباره ثقلين<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۶۹ - ۱۷۸ . </ref> == | ||
در غدير كتاب الهى با حيات مردم | در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض كوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود. دستوراتى كه درباره قرآن در غدير آمده همه جانبه است، كه تركيب فرهنگىِ الهى آن را تأمين مى نمايد: | ||
=== تمسّک به ثقلين === | === تمسّک به ثقلين === | ||
خط ۳۱۷: | خط ۳۱۵: | ||
اواخر خطبه است و مردم در حال نتيجه گيرى از سخنرانى يك ساعته پيامبر هستند. در چنين شرايطى مسئله تمسک به دو يادگار گران سنگ آن حضرت مطرح مى شود.«تمسک» كلمه اى است كه در فرهنگ فارسى آن را به تعابير مختلفى مى توان بيان كرد: | اواخر خطبه است و مردم در حال نتيجه گيرى از سخنرانى يك ساعته پيامبر هستند. در چنين شرايطى مسئله تمسک به دو يادگار گران سنگ آن حضرت مطرح مى شود.«تمسک» كلمه اى است كه در فرهنگ فارسى آن را به تعابير مختلفى مى توان بيان كرد: | ||
«دست به دامان قرآن و عترت شويد، به آنان پناه بريد، به ذيل عنايتشان | «دست به دامان قرآن و عترت شويد، به آنان پناه بريد، به ذيل عنايتشان چنگ زنيد، به آنان متوسل شويد». ولى اگر از ضيق عبارت بيرون آييم و بخواهيم ترجمه دقيق آن را بيان كنيم، در عربى معناى «تَمَسَّکَ بِهِ» را «تَعَلَّقَ بِهِ وَ اعْتَصَمَ» گفته اند. اين معنى نوعى نجات يافتن را در خود جاى داده است. | ||
كسى كه در حال غرق شدن يا پرت شدن است تلاش مى كند براى نجات خود دست آويزى بيابد و خود را از آن معلق و آويزان نمايد تا سقوط نكند، و بدين صورت خود را حفظ مى كند و نجات مى دهد و از آن خطر عظيم به آرامش دست مى يابد، و اين معناى | كسى كه در حال غرق شدن يا پرت شدن است تلاش مى كند براى نجات خود دست آويزى بيابد و خود را از آن معلق و آويزان نمايد تا سقوط نكند، و بدين صورت خود را حفظ مى كند و نجات مى دهد و از آن خطر عظيم به آرامش دست مى يابد، و اين معناى «تعلُّق و اعتصام»است. | ||
از ميان كلمات بسيارى كه ممكن بود براى ترغيب به قرآن به كار گرفته شود، «تمسک»تعبيرى دقيق و حساب شده است كه بيان گر ارتباط دو سويه قرآن و مردم است. | از ميان كلمات بسيارى كه ممكن بود براى ترغيب به قرآن به كار گرفته شود، «تمسک»تعبيرى دقيق و حساب شده است كه بيان گر ارتباط دو سويه قرآن و مردم است. | ||
اين تعبير اشاره به آن است كه مردم در حالى تمسک به قرآن و عترت مى كنند كه خود را در معرض خطرهاى عظيم و فتنه هاى بزرگ مى بينند، و قرآن و عترت تنها | اين تعبير اشاره به آن است كه مردم در حالى تمسک به قرآن و عترت مى كنند كه خود را در معرض خطرهاى عظيم و فتنه هاى بزرگ مى بينند، و قرآن و عترت تنها كشتى نجات هستند كه مى توانند از آن خطر بزرگ نجات دهند. اگر با اين ديد به قرآن و عترت نگاه كنيم بسيار متفاوت خواهد بود در مقابل اين كه براى ياد گرفتن مطلبى در اوقات فراغت به آن بنگريم، و اين همان چيزى است كه در كلمه «تمسّک» نهفته است. | ||
=== آمادگى پاسخ گويى در روز قيامت === | === آمادگى پاسخ گويى در روز قيامت === | ||
إِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَيَّ حَوْضِي وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي<ref>الخصال: ج۱ ،ص۶۶ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۷. </ref> : من فرداى قيامت كه بر سر حوضم نزد من مى آييد از شما بازخواست خواهم كرد درباره آن چيزى كه امروز خدا را بر شما براى آن شاهد گرفتم. ببينيد چگونه با امانت هاى من رفتار مى كنيد، و پاسختان در روزى كه به ملاقات من مى آييد | إِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَيَّ حَوْضِي وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي<ref>الخصال: ج۱ ،ص۶۶ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۷. </ref> : من فرداى قيامت كه بر سر حوضم نزد من مى آييد از شما بازخواست خواهم كرد درباره آن چيزى كه امروز خدا را بر شما براى آن شاهد گرفتم. ببينيد چگونه با امانت هاى من رفتار مى كنيد، و پاسختان در روزى كه به ملاقات من مى آييد چيست؟ | ||
أَلَا وَ إِنِّي فَرَطُكُمْ وَ أَنْتُمْ تَبَعِي تُوشِكُونَ أَنْ تَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلَكُمْ حِينَ تَلْقَوْنِي عَنْ ثَقَلَيَّ كَيْفَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا؟<ref>الطرائف: ج ۱، ص ۱۴۴ ح ۲۱۸. مناقب ابن مغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶.</ref> : بدانيد كه من پيش از شما بر سر حوض كوثر حاضر مى شوم و شما از پى من مى آييد و بر سر حوض كوثر بر من وارد مى شويد. آنگاه كه مرا ملاقات مى كنيد از شما درباره دو يادگار گران بهايم سؤال مى كنم: پس از من با آنان چگونه رفتار كرديد؟ | |||
==== تحليل اعتقادى ==== | ==== تحليل اعتقادى ==== | ||
در غدير اعلام شد كه مردم بايد آماده پاسخ گويى باشند و بى تفاوتى آنان هم پذيرفته نيست. اما اين كه درباره چه موضوعى و در چه حدى، نياز به توضيح دارد؟ | در غدير اعلام شد كه مردم بايد آماده پاسخ گويى باشند و بى تفاوتى آنان هم پذيرفته نيست. اما اين كه درباره چه موضوعى و در چه حدى، نياز به توضيح دارد؟ | ||
بايد توجه داشت كه دستورات پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه | بايد توجه داشت كه دستورات پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله گاهى پيشنهاد يك راه خير و ارشاد به عمل خوب است كه مردم را در برابر گزينه خوب و بهتر قرار مى دهد، ولى در اين انتخاب بازخواستى از آنان نيست. | ||
اما گاهى فرمان واجبى است كه مردم در برابر دو گزينه آرى و نه قرار مى گيرند، و بايد انتخاب قطعى را به عنوان اطاعت و عصيان اعلام كنند تا پاسخ آنان در روز بازخواست روشن باشد، و پى آمدهاى آن را هم براى خود رقم زنند. در مواردى از اين هم فراتر مى رود و به صراحت اخطار مى شود كه در اين باره از شما بازخواست خواهم كرد، و حتماً در انتخاب خود دقت كنيد كه بايد پاسخ گو باشيد. | اما گاهى فرمان واجبى است كه مردم در برابر دو گزينه آرى و نه قرار مى گيرند، و بايد انتخاب قطعى را به عنوان اطاعت و عصيان اعلام كنند تا پاسخ آنان در روز بازخواست روشن باشد، و پى آمدهاى آن را هم براى خود رقم زنند. در مواردى از اين هم فراتر مى رود و به صراحت اخطار مى شود كه در اين باره از شما بازخواست خواهم كرد، و حتماً در انتخاب خود دقت كنيد كه بايد پاسخ گو باشيد. |