یوسف بن قزغُلی بغدادی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== اعتراف به مفاد حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۶۳۵-۶۴۱ . اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱.</ref> ==
== اعتراف به مفاد حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۶۳۵-۶۴۱ . اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱.</ref> ==
بسيارى از دانشمندان بزرگ [[اهل ‏سنت]] به دلالت [[حدیث غدیر]] به امامت [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] تصريح كرده، و آشكارا بر مطلوب شيعه تنصيص كرده ‏اند! در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت عامه كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته ‏اند آورده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۱۵ / ۳ ص ۵۹ .</ref> از جمله يوسف بن قِزُغْلى بن عبداللَّه بغدادى، سبط بن جوزى (ت ۵۸۱ يا ۵۸۲ -  م ۶۴۵ ق) است.
بسيارى از دانشمندان بزرگ [[اهل ‏سنت]] به دلالت [[حدیث غدیر]] به امامت [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] تصريح كرده، و آشكارا بر مطلوب شيعه تنصيص كرده ‏اند! در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت عامه كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته ‏اند آورده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۱۵ / ۳ ص ۵۹ .</ref>


سبط بن جوزی در كتابش «تذكرة خواصّ الأمة فى معرفة الأئمة» مى ‏نويسد: دانشمندان سيره اتفاق نظر دارند كه واقعه غدير پس از بازگشت [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] از [[حجةالوداع]]، در هجدهم ذى‏ حجّه رخ داده است. رسول‏ خداصلى الله عليه وآله در غدير خم صحابه ‏اش را -  كه صد و بيست هزار تن بودند -  گرد آورد و فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. و بر آن (ولايت على‏ عليه السلام) با سخنى صريح و بى تلويح و اشاره تنصيص فرمود. سبط بن جوزى سپس ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] را از ابواسحاق ثعلبى در تفسيرش نقل كرده است.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵.</ref>
از جمله يوسف بن قِزُغْلى بن عبداللَّه بغدادى، سبط بن جوزى (ت ۵۸۱ يا ۵۸۲ -  م ۶۴۵ ق) است.
 
سبط بن جوزی در كتابش «تذكرة خواصّ الأمة فى معرفة الأئمة» مى ‏نويسد:
 
دانشمندان سيره اتفاق نظر دارند كه واقعه غدير پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله از [[حجةالوداع]]، در هجدهم ذى‏ حجّه رخ داده است.
 
رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم صحابه ‏اش را -  كه صد و بيست هزار تن بودند -  گرد آورد و فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. و بر آن (ولايت على‏ عليه السلام) با سخنى صريح و بى تلويح و اشاره تنصيص فرمود. سبط بن جوزى سپس ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] را از ابواسحاق ثعلبى در تفسيرش نقل كرده است.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵.</ref>


وى در ادامه، در مورد معناى حديث غدير از قول دانشمندان زبان عربى چند وجه را براى واژه «مَولى» آورده است:
وى در ادامه، در مورد معناى حديث غدير از قول دانشمندان زبان عربى چند وجه را براى واژه «مَولى» آورده است:


'''۱. مالک''': مالک بردگى، در آيه «ضَرَبَ اللَّهُ مَثلاً عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلى شَى‏ءٍ... وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَولاهُ»<ref>نحل /  ۷۶،۷۵.</ref>: [[خداوند|خدا]] مثلى زده است برده مملوكى كه بر هيچ كارى توانا نيست... و او سربار مولايش است. در ان آيه به معناى  است.
'''۱. مالک''': مالک بردگى، در آيه «ضَرَبَ اللَّهُ مَثلاً عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلى شَى‏ءٍ... وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَولاهُ»<ref>نحل /  ۷۶،۷۵.</ref>: [[خداوند|خدا]] مثلى زده است برده مملوكى كه بر هيچ كارى توانا نيست... و او سربار مولايش است. در ان آيه به معناى مالک است.


'''۲. مُعتِق''': آزادكننده برده.
'''۲. مُعتِق''': آزادكننده برده.
خط ۵۴: خط ۶۰:
'''۹. سيّدِ مُطاع''': و اين مولاى مطلق است. جوهرى در «الصحاح» گويد: هر كس عهده ‏دار امر ديگرى شود ولىّ او است.
'''۹. سيّدِ مُطاع''': و اين مولاى مطلق است. جوهرى در «الصحاح» گويد: هر كس عهده ‏دار امر ديگرى شود ولىّ او است.


'''۱۰. أولى''': خداى تعالى مى‏ فرمايد: «فَاليَومَ لا يُؤخَذُ مِنكُمْ فِديَةٌ وَ لا مِنَ الَذينَ كَفَرُوا مَأواكُمُ النارُ هىَ مَولاكُم»<ref>حديد /  ۱۵.</ref>: امروز از شما و از كافران عوضى كه خود را با آن برهانند پذيرفته نمى‏ شود. جايگاه شما آتش است و آن مولاى شماست؛ يعنى به شما سزاوارتر است.و اما مراد از [[حدیث غدیر]] فرمانبردارى ويژه است. از اين رو، معناى دهم مراد است؛ يعنى: هر كس من از او به او سزاوارترم، [[امیرالمؤمنین (لقب)|علی علیه السلام]] از او به او سزاوارتر است. حافظ ابوالفرج يحيى بن سعيد ثقفى اصفهانى در كتابش به نام «مرج البحرين» به اين معنى تصريح كرده است. وى حديث غدير را به اِسنادش چنين روايت كرده است: پس رسول ‏خداصلى الله عليه وآله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ وَليُّهُ وَ أولى بِهِ مِن نَفسِهِ فَعَلىٌّ وَليُّهُ: هر كس من ولىّ او هستم و از او به او سزاوارترم، على ولىّ او است. بنابراين، دانسته مى‏ شود كه همه معانى به معناى دهم باز مى ‏گردند.
'''۱۰. أولى''': خداى تعالى مى‏ فرمايد: «فَاليَومَ لا يُؤخَذُ مِنكُمْ فِديَةٌ وَ لا مِنَ الَذينَ كَفَرُوا مَأواكُمُ النارُ هىَ مَولاكُم»<ref>حديد /  ۱۵.</ref>:


سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در آغاز حديث، يعنى: ألَستُ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم؟ نيز بر اين معنى دلالت مى ‏كند. اين نصّ صريح در اثبات [[امامت]] على ‏عليه السلام و (وجوب) گردن نهادن به فرمانبرى از او است. حديث نبوى: «و حقّ را پيوسته همراه على ‏عليه السلام گردان» نيز چنين است، چرا كه معناى اين حديث آن است كه هر گاه ميان على ‏عليه السلام و يكى از [[صحابه]] اختلافى رخ دهد، حق با على‏ عليه السلام است. امّت در اين اجماع دارند. آيا نديدى كه عالمان احكام سركشان را از رخدادهاى جمل و [[صفین]] استنباط كرده ‏اند؟
امروز از شما و از كافران عوضى كه خود را با آن برهانند پذيرفته نمى‏ شود. جايگاه شما آتش است و آن مولاى شماست؛ يعنى به شما سزاوارتر است.و اما مراد از [[حدیث غدیر]] فرمانبردارى ويژه است.


بارى، شاعران درباره روز غدير بسيار شعر سروده ‏اند. سپس سبط بن جوزى ماجراى شعر سرودن [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] و تأييد پيامبرصلى الله عليه وآله و نيز اشعارش، و نيز اشعار قيس بن سعد بن عُباده انصارى در صفّين در مورد غدير -  كه هر دو پيشتر گذشت -  را آورده است. همچنين اشعار [[کمیت بن زید اسدی|كُمَیت]] را آورده است:
از اين رو، معناى دهم مراد است؛ يعنى: هر كس من از او به او سزاوارترم، [[امیرالمؤمنین (لقب)|علی علیه السلام]] از او به او سزاوارتر است. حافظ ابوالفرج يحيى بن سعيد ثقفى اصفهانى در كتابش به نام «مرج البحرين» به اين معنى تصريح كرده است. وى حديث غدير را به اِسنادش چنين روايت كرده است: پس رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ وَليُّهُ وَ أولى بِهِ مِن نَفسِهِ فَعَلىٌّ وَليُّهُ: هر كس من ولىّ او هستم و از او به او سزاوارترم، على ولىّ او است. بنابراين، دانسته مى‏ شود كه همه معانى به معناى دهم باز مى ‏گردند.
 
سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در آغاز حديث، يعنى: ألَستُ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم؟ نيز بر اين معنى دلالت مى ‏كند.
 
اين نصّ صريح در اثبات [[امامت]] على ‏عليه السلام و (وجوب) گردن نهادن به فرمانبرى از او است.
 
حديث نبوى: «و حقّ را پيوسته همراه على ‏عليه السلام گردان» نيز چنين است، چرا كه معناى اين حديث آن است كه هر گاه ميان على ‏عليه السلام و يكى از [[صحابه]] اختلافى رخ دهد، حق با على‏ عليه السلام است. امّت در اين اجماع دارند. آيا نديدى كه عالمان احكام سركشان را از رخدادهاى جمل و [[صفین]] استنباط كرده ‏اند؟
 
بارى، شاعران درباره روز غدير بسيار شعر سروده ‏اند. سپس سبط بن جوزى ماجراى شعر سرودن [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] و تأييد پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز اشعارش، و نيز اشعار قيس بن سعد بن عُباده انصارى در صفّين در مورد غدير -  كه هر دو پيشتر گذشت -  را آورده است. همچنين اشعار [[کمیت بن زید اسدی|كُمَیت]] را آورده است:


نَفى عَن عَينِكَ الأرَقُ الهُجُوعا
نَفى عَن عَينِكَ الأرَقُ الهُجُوعا
خط ۷۶: خط ۹۰:
فَلَم أرَ مِثلَها خَطَراً مَبيعا
فَلَم أرَ مِثلَها خَطَراً مَبيعا


شب‏ بيدارى خواب را از دو چشمت برد و اندوهى اشک ‏آور را (از دلت) زدود. نزد خداى رحمان به وسيله سوره حمد شفاعت مى ‏شود، ولى شفيع ما ابوالحسن على‏ عليه السلام است. پيامبرصلى الله عليه وآله در روزى كه در كنار درختان انبوه غدير خم فرود آمد، [[ولایت]] را براى ما آشكار ساخت. اى كاش كه او را فرمان مى‏ بردند. ولى مردان آن را فروختند. من نديده ‏ام كه امر مهمّى مانند آن فروخته شود.
شب‏ بيدارى خواب را از دو چشمت برد و اندوهى اشک ‏آور را (از دلت) زدود. نزد خداى رحمان به وسيله سوره حمد شفاعت مى ‏شود، ولى شفيع ما ابوالحسن على‏ عليه السلام است.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله در روزى كه در كنار درختان انبوه غدير خم فرود آمد، ولایت را براى ما آشكار ساخت. اى كاش كه او را فرمان مى‏ بردند. ولى مردان آن را فروختند. من نديده ‏ام كه امر مهمّى مانند آن فروخته شود.


اين ابيات داستان شگفتى دارد كه شيخ ما عمر بن صافى موصلى آن را براى ما بازگفت. او گفت:
اين ابيات داستان شگفتى دارد كه شيخ ما عمر بن صافى موصلى آن را براى ما بازگفت. او گفت:
خط ۱۱۸: خط ۱۳۴:
وَ عادِ مَن قَد كانَ عاداهُ
وَ عادِ مَن قَد كانَ عاداهُ


اى آنكه دین را به دنيايت فروختى، خدا به اين كار فرمان نداده است. از چه روى به على‏ عليه السلام برگزيده كينه مى‏ ورزى؟ حال آنكه احمدصلى الله عليه وآله از او خشنود مى ‏بود. آن كيست كه احمدصلى الله عليه وآله در روز غدير خم از ميان مسلمانان ندايش داد و او را از بين اصحابش - كه گرداگرد او بودند -  بر پاى داشت و نامش را بر زبان آورد و فرمود: اين على بن ابى‏ طالب است. او مولاى كسى است كه من مولاى او هستم. اى خداى بلندمرتبه، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با او دشمنى كند دشمنى كن.
اى آنكه دین را به دنيايت فروختى، خدا به اين كار فرمان نداده است. از چه روى به على‏ عليه السلام برگزيده كينه مى‏ ورزى؟ حال آنكه احمد صلى الله عليه و آله از او خشنود مى ‏بود. آن كيست كه احمد صلى الله عليه و آله در روز غدير خم از ميان مسلمانان ندايش داد و او را از بين اصحابش - كه گرداگرد او بودند -  بر پاى داشت و نامش را بر زبان آورد و فرمود: اين على بن ابى‏ طالب است.
 
او مولاى كسى است كه من مولاى او هستم. اى خداى بلندمرتبه، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با او دشمنى كند دشمنى كن.


بديع‏ الزمان ابوالفضل احمد بن حسين همدانى سروده است:
بديع‏ الزمان ابوالفضل احمد بن حسين همدانى سروده است:
خط ۱۳۶: خط ۱۵۴:
اى سراى جستجوى آمال رسالت و اى خانه آمد و شد فرشتگان، اى پسر فاطمه ‏ها و عاتكه‏ ها<ref>مراد از «فاطمه ها» و «عاتكه ‏ها» مادران و جدّه‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است (مترجم) .</ref> و بوستان‏ هاى بكر و سريرهاى بهشتى، اگر من اهل ولاى تو نباشم دروغگو پسر دروغگو هستم.<ref>تذكرة الخواصّ: ص ۳۰-۳۴.</ref>
اى سراى جستجوى آمال رسالت و اى خانه آمد و شد فرشتگان، اى پسر فاطمه ‏ها و عاتكه‏ ها<ref>مراد از «فاطمه ها» و «عاتكه ‏ها» مادران و جدّه‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است (مترجم) .</ref> و بوستان‏ هاى بكر و سريرهاى بهشتى، اگر من اهل ولاى تو نباشم دروغگو پسر دروغگو هستم.<ref>تذكرة الخواصّ: ص ۳۰-۳۴.</ref>


اينها گفتار سبط بن جوزى است. او حق مطلب را ادا كرده و آن را با اشعار كُميت و [[قیس بن سعد بن عباده انصاری|قیس بن سعد]] و حِميَرى ثابت كرده است. به خصوص اشعار كُمَيت كه بزرگان [[اهل‏ سنت]] نيز او را ستوده ‏اند. عبدالرحيم بن عبدالرحمن عباسى در «معاهد التنصيص» شرح حال كُميت را نوشته، و از عده‏ اى مدح و كرامات براى او نقل كرده است. از جمله: ابن‏ قُتَيبه محمد بن انس سلامى اسدى، محمد نوفلى، ابراهيم بن سعد اسدى، نصر بن مزاحم منقرى و محمد بن سهل.<ref>معاهد التنصيص فى شواهد التلخيص: ص ۳۸۱-۳۸۸.</ref>
اينها گفتار سبط بن جوزى است. او حق مطلب را ادا كرده و آن را با اشعار كُميت و [[قیس بن سعد بن عباده انصاری|قیس بن سعد]] و حِميَرى ثابت كرده است. به خصوص اشعار كُمَيت كه بزرگان [[اهل‏ سنت]] نيز او را ستوده ‏اند.
 
عبدالرحيم بن عبدالرحمن عباسى در «معاهد التنصيص» شرح حال كُميت را نوشته، و از عده‏ اى مدح و كرامات براى او نقل كرده است.


و اما در مورد كتاب «تذكرة خواصّ الأمة فى معرفة الأئمة» ، ابن‏ حجر در «الصواعق المحرقة» و سَمهودى در «جواهر العِقدَين» از آن نقل كرده ‏اند. در مورد خود سبط بن جوزى نيز، دانشمندان اهل ‏سنت او را ستوده و به او اعتماد كرده و از او نقل كرده و او را توثيق نموده ‏اند: ابن‏ خَلِّكان و يافعى و ازنيقى و ذهبى و محمود بن سليمان كفوى و ابن‏ وردى و ابوالمؤيّد خوارزمی<ref>وَفَيات الأعيان: ج ۱ ص ۴۰۵. مرآة الجنان: حوادث سال ۶۵۴ . مدينة العلوم. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۵۶ . كتائب اعلام الاخيار (مخطوط) . تتمّة المختصر: حوادث سال ۶۵۶ . جامع مسانيد ابى‏ حنيفة: ج ۱ ص ۷۰.</ref>: او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.
از جمله: ابن‏ قُتَيبه محمد بن انس سلامى اسدى، محمد نوفلى، ابراهيم بن سعد اسدى، نصر بن مزاحم منقرى و محمد بن سهل.<ref>معاهد التنصيص فى شواهد التلخيص: ص ۳۸۱-۳۸۸.</ref>


وى نوه حافظ ابوالفرج ابن ‏جوزى حنبلى است. از تأليفات او است: تاريخ بزرگى در چهل مجلّد به نام «مرآة الزمان فى تاريخ الأعيان»، تفسيرى در بيست و نه مجلّد، «شرح الجامع الكبير» ، مجلّدى در مناقب [[ابوحنیفه]]، «تذكرة الخواصّ من الأمّة» . ابن‏ خَلِّكان وى را ستوده است. او استاد حافظ شرف ‏الدين است.
و اما در مورد كتاب «تذكرة خواصّ الأمة فى معرفة الأئمة»، ابن‏ حجر در «الصواعق المحرقة» و سَمهودى در «جواهر العِقدَين» از آن نقل كرده ‏اند.
 
در مورد خود سبط بن جوزى نيز، دانشمندان اهل ‏سنت او را ستوده و به او اعتماد كرده و از او نقل كرده و او را توثيق نموده ‏اند:
 
ابن‏ خَلِّكان و يافعى و ازنيقى و ذهبى و محمود بن سليمان كفوى و ابن‏ وردى و ابوالمؤيّد خوارزمی<ref>وَفَيات الأعيان: ج ۱ ص ۴۰۵. مرآة الجنان: حوادث سال ۶۵۴ . مدينة العلوم. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۵۶ . كتائب اعلام الاخيار (مخطوط) . تتمّة المختصر: حوادث سال ۶۵۶ . جامع مسانيد ابى‏ حنيفة: ج ۱ ص ۷۰.</ref>: او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.
 
وى نوه حافظ ابوالفرج ابن ‏جوزى حنبلى است. از تأليفات او است: تاريخ بزرگى در چهل مجلّد به نام «مرآة الزمان فى تاريخ الأعيان»، تفسيرى در بيست و نه مجلّد، «شرح الجامع الكبير» ، مجلّدى در مناقب [[ابوحنیفه]]، «تذكرة الخواصّ من الأمّة». ابن‏ خَلِّكان وى را ستوده است. او استاد حافظ شرف ‏الدين است.


همچنين همه دانشمندان [[اهل‏ سنت]] به روايات سبط بن جوزى اعتماد كرده، و حتى عده ‏اى از متعصّبانِ آنان در برابر اماميه به اقوال او احتجاج كرده ‏اند؛ كسانى مانند:
همچنين همه دانشمندان [[اهل‏ سنت]] به روايات سبط بن جوزى اعتماد كرده، و حتى عده ‏اى از متعصّبانِ آنان در برابر اماميه به اقوال او احتجاج كرده ‏اند؛ كسانى مانند:


خواجه كابلى در «الصواقع» ، دهلوى در كتابش «تحفه اثنى‏ عشريه» ، قاضى در «السيف المسلول» آنجا كه براى پاسخ به آنچه مايه طعن بر عمر بن خطّاب شده -  يعنى دفع حدّ از مغيرة بن شعبه -  در كنار روايات مورّخان و پيشوايانى مانند بخارى و طبرى و ابن‏ كثير و ابن‏ جوزى به روايت او استناد كرده ‏اند. محمد رشيدالدين دهلوى در «إيضاح لطافة المقال» نيز تصريح كرده كه سبط بن جوزى از پيشوايان ديرين و معتمَد نزد اهل‏ سنت است.
خواجه كابلى در «الصواقع»، دهلوى در كتابش «تحفه اثنى‏ عشريه» ، قاضى در «السيف المسلول» آنجا كه براى پاسخ به آنچه مايه طعن بر عمر بن خطّاب شده -  يعنى دفع حدّ از مغيرة بن شعبه -  در كنار روايات مورّخان و پيشوايانى مانند بخارى و طبرى و ابن‏ كثير و ابن‏ جوزى به روايت او استناد كرده ‏اند.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: دلالت [[حدیث غدیر]]، و عنوان: علمابحث در سند و متن حديث غدير.
محمد رشيدالدين دهلوى در «إيضاح لطافة المقال» نيز تصريح كرده كه سبط بن جوزى از پيشوايان ديرين و معتمَد نزد اهل‏ سنت است.


== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۲۷۲.</ref> ==
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۲۷۲.</ref> ==
يكى از علما و بزرگان [[اهل ‏سنت]] كه حديث غدير را نقل كرده سبط بن جوزى است. سبط بن جوزى در «تذكرة خواصّ الامة فى معرفة الائمة» [[حدیث غدیر]] را با اشاره به ماجراى غدير و نيز ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در [[رحبه کوفه]] با پنج سند از [[احمد بن حنبل]] روايت كرده است.<ref>تذكرة خواصّ الامة فى معرفة الائمة: ص ۲۹،۲۸. شرح حال سبط بن جوزى در مجلّد «حديث نور» و مجلّد «حديث ثقلين» از كتاب «عبقات» ، به نقل از ابوالمؤيّد خوارزمى و ابن‏ خلّكان و قطب‏ الدين يونينى و ابوالفداء و ذهبى و ديگر مصادر آمده است.</ref>
يكى از علما و بزرگان [[اهل ‏سنت]] كه حديث غدير را نقل كرده سبط بن جوزى است. سبط بن جوزى در «تذكرة خواصّ الامة فى معرفة الائمة» [[حدیث غدیر]] را با اشاره به ماجراى غدير و نيز ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در [[رحبه کوفه]] با پنج سند از [[احمد بن حنبل]] روايت كرده است.<ref>تذكرة خواصّ الامة فى معرفة الائمة: ص ۲۹،۲۸. شرح حال سبط بن جوزى در مجلّد «حديث نور» و مجلّد «حديث ثقلين» از كتاب «عبقات» ، به نقل از ابوالمؤيّد خوارزمى و ابن‏ خلّكان و قطب‏ الدين يونينى و ابوالفداء و ذهبى و ديگر مصادر آمده است.</ref>


==   مرگ سبط بن جوزى در دهه غدير<ref>غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور) : ص ۶۲-۶۵، ۷۵-۱۱۹.</ref> ==
== مرگ سبط بن جوزى در دهه غدير<ref>غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور) : ص ۶۲-۶۵، ۷۵-۱۱۹.</ref> ==
در ايام دهه غديريه رخدادهاى متعددى اتفاق افتاده است. يكى از آنها مرگ سبط بن جوزى است. از حوادث ۲۱ ذيحجة الحرام، مرگ يوسف بن قزاوغلى بغدادى، مشهور به سبط بن جوزى(ت ۵۸۱ -  م ۶۵۴ ق) است.
در ايام دهه غديريه رخدادهاى متعددى اتفاق افتاده است. يكى از آنها مرگ سبط بن جوزى است. از حوادث ۲۱ ذيحجة الحرام، مرگ يوسف بن قزاوغلى بغدادى، مشهور به سبط بن جوزى (ت ۵۸۱ -  م ۶۵۴ ق) است.


او نوه دخترى عبدالرحمن جوزى (ت ۵۱۰ -  م ۵۹۷ ق) صاحب «المنتظم» است، و لذا به سبط بن جوزى مشهور شد. از او بيش از ۳۰ اثر بر جاى مانده كه مهم‏ترين آنها «تذكرة الخواص» پيرامون شخصيت و ويژگى‏ هاى ائمه‏ عليهم السلام مى ‏باشد. او در شب ۲۱ ذيحجة الحرام در كوه قاسيون، از كوه ‏هاى مشرف به دمشق مرد.<ref>تذكرة الخواص: ج ۱ ص ۲۸.</ref>
او نوه دخترى عبدالرحمن جوزى (ت ۵۱۰ -  م ۵۹۷ ق) صاحب «المنتظم» است، و لذا به سبط بن جوزى مشهور شد.
 
از او بيش از ۳۰ اثر بر جاى مانده كه مهم‏ترين آنها «تذكرة الخواص» پيرامون شخصيت و ويژگى‏ هاى ائمه‏ عليهم السلام مى ‏باشد. او در شب ۲۱ ذی حجة الحرام در كوه قاسيون، از كوه ‏هاى مشرف به دمشق مرد.<ref>تذكرة الخواص: ج ۱ ص ۲۸.</ref>


== نقل غديريّه حسّان بن ثابت<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۷۸.</ref> ==
== نقل غديريّه حسّان بن ثابت<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۷۸.</ref> ==
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر [[امامت]] و جانشينى، شعر [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] است. قضيه شعر سرودن حسّان بن ثابت در روز غدير خم، در مقابل و به اذن پيامبرصلى الله عليه وآله را شمارى از بزرگان [[اهل‏ سنت]] نقل كرده ‏اند، كه از جمله آنان سبط بن جوزى، ابوالمظفر است. وى در «تذكرة الخواصّ» گفته كه شاعران اشعار بسيارى را درباره غدير خم سروده ‏اند، كه از جمله حسّان بن ثابت است.<ref>تذكرة الخواصّ: ص ۳۳.</ref>
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر [[امامت]] و جانشينى، شعر [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] است. قضيه شعر سرودن حسّان بن ثابت در روز غدير خم، در مقابل و به اذن پيامبر صلى الله عليه و آله را شمارى از بزرگان [[اهل‏ سنت]] نقل كرده ‏اند، كه از جمله آنان سبط بن جوزى، ابوالمظفر است. وى در «تذكرة الخواصّ» گفته كه شاعران اشعار بسيارى را درباره غدير خم سروده ‏اند، كه از جمله حسّان بن ثابت است.<ref>تذكرة الخواصّ: ص ۳۳.</ref>


== نقل ماجراى حارث فهرى در غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۹۵.</ref> ==
== نقل ماجراى حارث فهرى در غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۹۵.</ref> ==
 از جمله دلايل قطعى بر دلالت حديث غدير بر [[امامت]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] و عذاب الهى با سنگ آسمانى و نزول آياتى از سوره معارج است. اين ماجرا را شمارى از بزرگان اهل‏ سنت نقل كرده‏ اند، كه از جمله آنان يوسف بن قِزُغْلى تركى بغدادى عونى هبيرى حنفى، شمس ‏الدين، ابوالمظفر، سبط بن جوزى (م ۶۵۶ ق) است.
 از جمله دلايل قطعى بر دلالت حديث غدير بر [[امامت]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] و عذاب الهى با سنگ آسمانى و نزول آياتى از سوره معارج است.
 
اين ماجرا را شمارى از بزرگان اهل‏ سنت نقل كرده‏ اند، كه از جمله آنان يوسف بن قِزُغْلى تركى بغدادى عونى هبيرى حنفى، شمس ‏الدين، ابوالمظفر، سبط بن جوزى (م ۶۵۶ ق) است.
 
سبط بن جوزى در «تذكرة خواصّ الامّة» مى ‏نويسد:
 
عالمان سيره اتفاق نظر دارند كه واقعه غدير پس از بازگشت پيامبر صلى الله عليه و آله از [[حجةالوداع]] و در هجدهم ذى‏ حجه رخ داده است. وى صحابه ‏اش را كه صد و بيست هزار تن بودند گرد آورد و گفت: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. و بر آن (ولايت على‏ عليه السلام) با سخنى صريح، بى تلويح و اشاره تنصيص فرمود.
 
ابواسحاق ثعلبى در تفسير به اِسنادش، روايت كرده كه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در سرزمين ‏ها پيچيد و در آبادى ‏ها و شهرها منتشر گشت و به حارث بن نعمان فِهرى رسيد... . در ادامه ماجراى حارث را -  كه گذشت -  آورده است.<ref>تذكرة خواصّ الامة: ص ۳۰.</ref>


سبط بن جوزى در «تذكرة خواصّ الامّة» مى ‏نويسد: عالمان سيره اتفاق نظر دارند كه واقعه غدير پس از بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله از [[حجةالوداع]] و در هجدهم ذى‏ حجه رخ داده است. وى صحابه ‏اش را كه صد و بيست هزار تن بودند گرد آورد و گفت: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. و بر آن (ولايت على‏ عليه السلام) با سخنى صريح، بى تلويح و اشاره تنصيص فرمود. ابواسحاق ثعلبى در تفسير به اِسنادش، روايت كرده كه سخن پیامبرصلی الله علیه و آله در سرزمين ‏ها پيچيد و در آبادى ‏ها و شهرها منتشر گشت و به حارث بن نعمان فِهرى رسيد... . در ادامه ماجراى حارث را -  كه گذشت -  آورده است.<ref>تذكرة خواصّ الامة: ص ۳۰.</ref>
ذهبی و ابن ‏وردى<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۵۶ . تتمّة المختصر: حوادث سال ۶۵۶ .</ref>: وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند. از تأليفات او است: تاريخ جامع «مرآة الزمان» و «تذكرة الخواصّ من الأمّة» و تفسيرى در بيست و نه مجلد.


ذهبی و ابن ‏وردى<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۵۶ . تتمّة المختصر: حوادث سال ۶۵۶ .</ref>: وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند. از تأليفات او است: تاريخ جامع «مرآة الزمان» و «تذكرة الخواصّ من الأمّة» و تفسيرى در بيست و نه مجلد. همچنين وى «جامع كبير» را شرح كرد و مجلدى در مناقب [[ابوحنیفه]] گرد آورد.
همچنين وى «جامع كبير» را شرح كرد و مجلدى در مناقب [[ابوحنیفه]] گرد آورد.


== پانویس ==
== پانویس ==