آيه ۱۳۷ اعراف و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِى بارَكْنا فِيها...»<ref>اعراف /  ۱۳۷. غدير در قرآن: ج ۲ ص۳۶۱ - ۳۶۶.</ref> ==
== «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِى بارَكْنا فِيها...»<ref>اعراف /  ۱۳۷. غدير در قرآن: ج ۲ ص۳۶۱ - ۳۶۶.</ref> ==
در خطابه غدير آياتى از قرآن به صورت اقتباس و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى ‏شود.
در خطابه غدير آياتى از قرآن به صورت [[اقتباس]] و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى ‏شود.


مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه ‏هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است.
مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه ‏هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است.
خط ۴۰: خط ۴۰:
البته هر دو احتمال به معناى تحقق فرمان الهى در جامعه است، ولى جهت گيرى آن متفاوت است كه هر يك را جداگانه مورد بررسى قرار مى ‏دهيم:
البته هر دو احتمال به معناى تحقق فرمان الهى در جامعه است، ولى جهت گيرى آن متفاوت است كه هر يك را جداگانه مورد بررسى قرار مى ‏دهيم:


==== الف. «تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه» يعنى واقعه غدير ====
==== الف) «تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه» يعنى واقعه غدير ====
اين تفسير از نظر معنى ارتباط مستقيمى با آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» دارد و ادا كننده همان معنى است، و در واقع باز مى‏ گردد به زحمات ۲۳ ساله پيامبر صلى الله عليه و آله كه بسيارى از كفار و مشركين و منافقين بر سر راه حضرت مانع ايجاد مى‏ كردند، ولى خداوند پيامبرش را سفارش به صبر نمود، و در اثر صبر برنامه رسالت حضرت تا مرحله نهايى آن كه اعلام ولايت بود پيش رفت و از طرف خدا امامان صابرى همچون خود پيامبر صلى الله عليه و آله براى امت انتخاب شدند و وعده خدا به انجام رسيد و توطئه‏ هاى دشمنان شكست خورد. اين تفسير در روايت مفصلى از [[امام صادق‏ علیه السلام]] چنين آمده است:
اين تفسير از نظر معنى ارتباط مستقيمى با آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» دارد و ادا كننده همان معنى است، و در واقع باز مى‏ گردد به زحمات ۲۳ ساله پيامبر صلى الله عليه و آله كه بسيارى از كفار و مشركين و منافقين بر سر راه حضرت مانع ايجاد مى‏ كردند، ولى خداوند پيامبرش را سفارش به صبر نمود، و در اثر صبر برنامه رسالت حضرت تا مرحله نهايى آن كه اعلام ولايت بود پيش رفت و از طرف خدا امامان صابرى همچون خود پيامبر صلى الله عليه و آله براى امت انتخاب شدند و وعده خدا به انجام رسيد و توطئه‏ هاى دشمنان شكست خورد.
 
اين تفسير در روايت مفصلى از [[امام صادق‏ علیه السلام]] چنين آمده است:


پيامبر صلى الله عليه و آله صبر در برابر مشركين را پيشه كرده بود تا آنكه نام خداوند تعالى را به زبان آورده و ذات اقدس او را تكذيب كردند. آن حضرت به خداوند عرضه داشت:
پيامبر صلى الله عليه و آله صبر در برابر مشركين را پيشه كرده بود تا آنكه نام خداوند تعالى را به زبان آورده و ذات اقدس او را تكذيب كردند. آن حضرت به خداوند عرضه داشت:


«درباره جانم و خاندانم و آبرويم صبر كردم ولى در برابر سخن زشت نسبت به خدايم صبر و تحمل ندارم». خداوند اين آيه را نازل كرد: «... فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»:
«درباره جانم و خاندانم و آبرويم صبر كردم ولى در برابر سخن زشت نسبت به خدايم صبر و تحمل ندارم».
 
خداوند اين آيه را نازل كرد: «... فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»:


«بر آنچه مى ‏گويند صبر كن» ، اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر همه ناراحتى ‏ها صبر كرد.
«بر آنچه مى ‏گويند صبر كن» ، اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر همه ناراحتى ‏ها صبر كرد.
خط ۵۹: خط ۶۳:
اكنون اين كلام امام صادق‏ عليه السلام را ضميمه كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جشن غدير -  كه در آغاز اين بحث ذكر شد -  مى‏ نماييم آنجا كه حضرت با ذكر واقعه غدير آيه «تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى» را معنى كرد.
اكنون اين كلام امام صادق‏ عليه السلام را ضميمه كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جشن غدير -  كه در آغاز اين بحث ذكر شد -  مى‏ نماييم آنجا كه حضرت با ذكر واقعه غدير آيه «تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى» را معنى كرد.


نتيجه اين دو كلام آن است كه با آن همه تلاش كفار در آغاز راه اسلام و همه توطئه ‏هاى [[منافقین]] در سال ‏هاى اخير اسلام، به خصوص توطئه‏ گران صحيفه و سقيفه كه در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و به خصوص همزمان با غدير نقشه‏ هاى بسيارى را طراحى كردند و حتى نقشه قتل حضرت را ريختند، اما با همه اينها خداوند صبر عظيم رسولش را به ثمر نشاند و وعده خود را با معرفى على بن ابى‏ طالب و يازده امام ‏عليهم السلام بعد از او در غدير به مقام عمل رساند، و تلاش ‏هاى مذبوحانه فرعون و هامان و قارون امت و دار و دسته آنان را در ايجاد مانع از چنين مراسمى بى ‏ثمر قرار داد.
نتيجه اين دو كلام آن است كه با آن همه تلاش كفار در آغاز راه اسلام و همه توطئه ‏هاى [[منافقین]] در سال ‏هاى اخير اسلام، به خصوص توطئه‏ گران صحيفه و [[سقیفه]] كه در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و به خصوص همزمان با غدير نقشه‏ هاى بسيارى را طراحى كردند و حتى نقشه قتل حضرت را ريختند، اما با همه اين ها خداوند صبر عظيم رسولش را به ثمر نشاند و وعده خود را با معرفى على بن ابى‏ طالب و يازده امام ‏عليهم السلام بعد از او در غدير به مقام عمل رساند، و تلاش ‏هاى مذبوحانه فرعون و هامان و قارون امت و دار و دسته آنان را در ايجاد مانع از چنين مراسمى بى ‏ثمر قرار داد.


==== ب. «تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه» يعنى دوران خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ====
==== ب) «تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه» يعنى دوران خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ====
اين تفسير باز مى‏ گردد به معناى «صابرين» و «فرعون و هامان و قارون» در اين آيه، كه از كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام استفاده مى‏ شود.
اين تفسير باز مى‏ گردد به معناى «صابرين» و «فرعون و هامان و قارون» در اين آيه، كه از كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام استفاده مى‏ شود.


حضرت در بخش اولِ كلامى كه نقل شد داستان غدير را بيان مى‏ فرمايد تا آنجا كه مى‏ فرمايد: در آن ماجرا بعضى از شما حاضر بوديد و به بعضى از شما خبر آن رسيد.
حضرت در بخش اولِ كلامى كه نقل شد داستان غدير را بيان مى‏ فرمايد تا آنجا كه مى‏ فرمايد: در آن ماجرا بعضى از شما حاضر بوديد و به بعضى از شما خبر آن رسيد.


آنگاه در صدد بيان زمان خود بر مى‏ آيد و اينكه از غدير تا آن روز چه فراز و نشيبى طى شده و اكنون كه خلافت در اختيار حضرت قرار گرفته اكثريت همراه حضرت هستند و عده كمى هنوز در راه راست قرار نگرفته‏ اند و به زودى خداوند آنان را از ميان بر مى ‏دارد. اين تفاصيل را حضرت چنين بيان مى‏ كند:
آنگاه در صدد بيان زمان خود بر مى‏ آيد و اينكه از غدير تا آن روز چه فراز و نشيبى طى شده و اكنون كه [[جانشین|خلافت]] در اختيار حضرت قرار گرفته اكثريت همراه حضرت هستند و عده كمى هنوز در راه راست قرار نگرفته‏ اند و به زودى خداوند آنان را از ميان بر مى ‏دارد. اين تفاصيل را حضرت چنين بيان مى‏ كند:


... وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه الْحُسْنى عَلَى الصّابِرينَ وَ دَمَّرَ اللَّه ما صَنَعَ فِرْعَوْنُ وَ هامانُ وَ قارُونُ وَ جُنُودُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ وَ بَقِيَتْ حُثالَةٌ مِنَ الضَّلالِ لايَأْلُونَ النّاسَ خَبالاً، يَقْصُدُهُمُ اللَّه فى دِيارِهِمْ وَ يَمْحُو آثارَهُمْ وَ يُبيدُ مَعالِمَهُمْ وَ يُعَقِّبُهُمْ عَنْ قُرْبٍ الْحَسَراتُ وَ يُلْحِقُهُمْ بِمَنْ بَسَطَ اكُفَّهُمْ وَ مَدَّ اعْناقَهُمْ وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ دينِ اللَّه حَتّى بَدَّلُوهُ وَ مِنْ حُكْمِهِ حَتّى غَيَّرُوهُ وَ سَيَأْتى نَصْرُ اللَّه عَلى عَدُوِّهِ لِحينِهِ وَ اللَّه لَطيفٌ خَبيرٌ ... .
... وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه الْحُسْنى عَلَى الصّابِرينَ وَ دَمَّرَ اللَّه ما صَنَعَ فِرْعَوْنُ وَ هامانُ وَ قارُونُ وَ جُنُودُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ وَ بَقِيَتْ حُثالَةٌ مِنَ الضَّلالِ لايَأْلُونَ النّاسَ خَبالاً، يَقْصُدُهُمُ اللَّه فى دِيارِهِمْ وَ يَمْحُو آثارَهُمْ وَ يُبيدُ مَعالِمَهُمْ وَ يُعَقِّبُهُمْ عَنْ قُرْبٍ الْحَسَراتُ وَ يُلْحِقُهُمْ بِمَنْ بَسَطَ اكُفَّهُمْ وَ مَدَّ اعْناقَهُمْ وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ دينِ اللَّه حَتّى بَدَّلُوهُ وَ مِنْ حُكْمِهِ حَتّى غَيَّرُوهُ وَ سَيَأْتى نَصْرُ اللَّه عَلى عَدُوِّهِ لِحينِهِ وَ اللَّه لَطيفٌ خَبيرٌ ... .
خط ۷۲: خط ۷۶:
اكنون وعده نيک خداوند بر صابران عملى شده و خداوند آنچه فرعون و هامان و قارون و لشكر او ايجاد كردند و آنچه را بنا كردند در هم كوبيد، و فقط عده بى‏ ارزشى از اهل ضلالت مانده ‏اند كه در افساد كار مردم هيچ كوتاهى نمى‏ كنند و خداوند در ديار آنان به سراغشان مى ‏رود و آثارشان را محو مى‏ كند و پايه‏ هاى آنان را نابود مى‏ نمايد.
اكنون وعده نيک خداوند بر صابران عملى شده و خداوند آنچه فرعون و هامان و قارون و لشكر او ايجاد كردند و آنچه را بنا كردند در هم كوبيد، و فقط عده بى‏ ارزشى از اهل ضلالت مانده ‏اند كه در افساد كار مردم هيچ كوتاهى نمى‏ كنند و خداوند در ديار آنان به سراغشان مى ‏رود و آثارشان را محو مى‏ كند و پايه‏ هاى آنان را نابود مى‏ نمايد.


و به زودى حسرت برايشان باقى مى‏ گذارد، و آنان را به كسانى ملحق مى‏ كند كه دست خود را باز كردند و گردن كشيدند و دين خدا در دستشان قرار گرفت و آن را تغيير دادند و حكم خدا در اختيارشان قرار گرفت و آن را تحريف نمودند، و به زودى در هنگام خود يارى خدا بر ضد دشمنش مى ‏آيد و خداوند لطف كننده و آگاه است ... .<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵.</ref>  
و به زودى حسرت برايشان باقى مى‏ گذارد، و آنان را به كسانى ملحق مى‏ كند كه دست خود را باز كردند و گردن كشيدند و دين خدا در دستشان قرار گرفت و آن را تغيير دادند و حكم خدا در اختيارشان قرار گرفت و آن را تحريف نمودند، و به زودى در هنگام خود يارى خدا بر ضد دشمنش مى ‏آيد و خداوند لطف كننده و آگاه است... .<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵.</ref>  


در اين كلام حضرت در جشن غدير، «صابران» كسانى‏اند كه در طول ۲۵ سال غصب خلافت صبر كردند و خداوند پاداش اين صبر را به دست گرفتن خلافت توسط صاحب حقيقى آن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام قرار داد، همان گونه كه با حضور آن حضرت همه دست بافته ‏هاى سقيفه كه به دست اولى و دومى و سومى ساخته و بنا شده بود در هم كوبيده شد.
در اين كلام حضرت در [[جشن غدیر]]، «صابران» كسانى ‏اند كه در طول ۲۵ سال غصب خلافت صبر كردند و خداوند پاداش اين صبر را به دست گرفتن خلافت توسط صاحب حقيقى آن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام قرار داد، همان گونه كه با حضور آن حضرت همه دست بافته ‏هاى سقيفه كه به دست اولى و دومى و سومى ساخته و بنا شده بود در هم كوبيده شد.


پس «فرعون» كنايه از اولى، و «هامان» كنايه از دومى، و «قارون» كنايه از سومى است؛ چنانكه در روايات بسيارى اين كنايات وارد شده است.<ref>درباره كنايه بودن اين سه لفظ از آن سه نفر به موارد زير مراجعه شود: بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶۹،۱۶۷،۱۵۶ و ج ۳۷ ص ۳۴۳ و ج ۴۷ ص ۳۹۱ و ج ۵۳ ص ۲۵.</ref>
پس «فرعون» كنايه از اولى، و «هامان» كنايه از دومى، و «قارون» كنايه از سومى است؛ چنانكه در روايات بسيارى اين كنايات وارد شده است.<ref>درباره كنايه بودن اين سه لفظ از آن سه نفر به موارد زير مراجعه شود: بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶۹،۱۶۷،۱۵۶ و ج ۳۷ ص ۳۴۳ و ج ۴۷ ص ۳۹۱ و ج ۵۳ ص ۲۵.</ref>