آيه ۸۲ نساء و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== آيه «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»<ref>نساء /  ۸۲ . واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۳۴ - ۴۴۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ - ۱۷۰.</ref>==
== آيه «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»<ref>نساء /  ۸۲ . واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۳۴ - ۴۴۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ - ۱۷۰.</ref>==
   در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين به ما تفهيم شده كه احكام الهى در كنار ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نه تنها مورد تأكيد است، كه تا ابد دو حلقه ناگسستنى خواهند بود.
در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين به ما تفهيم شده كه [[احکام|احکام الهی]] در كنار [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] نه تنها مورد تأكيد است، كه تا ابد دو حلقه ناگسستنى خواهند بود.


اين اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند كه جزئيات احكام الهى را براى مردم بيان خواهند كرد، و اين احكام الهى ‏اند كه با عمل بدان‏ ها تسليم در برابر فرامين خدا را تجربه خواهيم كرد، و اين تسليم با اطاعت از فرستادگان پروردگار جلوه‏ گر مى‏ شود.
اين اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند كه جزئيات احكام الهى را براى مردم بيان خواهند كرد، و اين احكام الهى ‏اند كه با عمل بدان‏ ها تسليم در برابر فرامين خدا را تجربه خواهيم كرد، و اين تسليم با اطاعت از فرستادگان پروردگار جلوه‏ گر مى‏ شود.


در اين راستا، اواخر خطبه غدير شاهد تأكيدات پيامبر صلى الله عليه و آله بر نماز و زكات و حج و امر به معروف و نهى از منكر و اجتناب از محرمات و تقوى است، و در پى آن سخن از مرگ و معاد و حساب روز قيامت و ثواب و عقاب به ميان آمده است، كما اينكه در اوائل خطبه امر به تدبر در قرآن به چشم مى‏ خورد.
در اين راستا، اواخر خطبه غدير شاهد تأكيدات پيامبر صلى الله عليه و آله بر نماز و [[زکات]] و حج و امر به معروف و نهى از منكر و اجتناب از محرمات و [[تقوی]] است، و در پى آن سخن از [[مرگ]] و معاد و حساب روز قيامت و ثواب و عقاب به ميان آمده است، كما اينكه در اوائل خطبه امر به تدبر در قرآن به چشم مى‏ خورد.


اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، ولى در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احكام الهى بايد با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام داشته باشند. در بين اين تأكيدات، پيامبر صلى الله عليه و آله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مى‏ كند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان‏ عليهم السلام مراجعه شود.
اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، ولى در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احكام الهى بايد با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام داشته باشند.
 
در بين اين تأكيدات، پيامبر صلى الله عليه و آله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مى‏ كند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان‏ عليهم السلام مراجعه شود.


اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۷ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۸۲ سوره نساء آيه ۷ سوره آل عمران است:
اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۷ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۸۲ سوره نساء آيه ۷ سوره آل عمران است:
خط ۲۴: خط ۲۶:


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
در اوائل خطبه غدير، قبل از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان مقدمه ‏اى براى معرفى آن حضرت، موضوع تدبر در قرآن و توجه به محكم و متشابه آن را به ميان مى‏ آورد. براى اين منظور با اقتباس از آيه «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، آن را به صورت فعل امر آورده است:«تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ».
در اوائل خطبه غدير، قبل از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان مقدمه ‏اى براى معرفى آن حضرت، موضوع تدبر در قرآن و توجه به محكم و متشابه آن را به ميان مى‏ آورد. براى اين منظور با اقتباس از آيه «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، آن را به صورت فعل امر آورده است: «تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ».


سپس با اقتباس از آيه مربوط به محكم و متشابه در قرآن كه پاكدلان را تابع آيات محكم و مغشوش دلان را تابع آيات متشابه مى‏ داند، مفهوم مخالف آن را به صورت فعل امر در سياق جمله قبل آورده و دستور به پيروى ازمحكمات آيات و دورى از متشابهات مى‏ دهد.
سپس با اقتباس از آيه مربوط به محكم و متشابه در قرآن كه پاكدلان را تابع آيات محكم و مغشوش دلان را تابع آيات متشابه مى‏ داند، مفهوم مخالف آن را به صورت فعل امر در سياق جمله قبل آورده و دستور به پيروى ازمحكمات آيات و دورى از متشابهات مى‏ دهد.


اين استشهاد به آيات مزبور در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير و هنگامى كه خطبه به اوج خود نزديک مى ‏شد واقع شده است. در آنجا نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى‏ طالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده است.
اين استشهاد به آيات مزبور در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير و هنگامى كه خطبه به اوج خود نزديک مى ‏شد واقع شده است.
 
در آنجا نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى‏ طالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده است.
 
بايد گفته مى ‏شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏ گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد.


بايد گفته مى ‏شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. براى اعلان اين مهم پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.
براى اعلان اين مهم پيامبر صلى الله عليه و آله ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.


ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كردند و آيه ۸۲ سوره نساء «اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...» و آيه ۷ سوره آل عمران «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...» را با كلام خود آميختند و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمودند.
ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كردند و آيه ۸۲ سوره نساء «اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...» و آيه ۷ سوره آل عمران «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...» را با كلام خود آميختند و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمودند.
خط ۴۴: خط ۵۰:


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
مسير سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در اين فراز خطبه غدير تفسير گونه‏ اى بر دو آيه تدبّر و متشابهات است. حضرت ابتدا دستور به تدبّر و فهم قرآن مى‏ دهد، و سپس به پيروى از محكمات و پرهيز از متشابهات امر مى ‏كند. آنگاه راه درک حقايق قرآن را نشان مى‏ دهد كه فقط امامان‏ عليهم السلام هستند، كه نقطه مقابل آن منع از پيروى ديگران درباره قرآن خواهد بود. پس آنچه از اين فراز استفاده مى‏شود در چهار نقطه قابل توجه است:
مسير سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در اين فراز خطبه غدير تفسير گونه‏ اى بر دو آيه تدبّر و متشابهات است.
 
حضرت ابتدا دستور به تدبّر و فهم قرآن مى‏ دهد، و سپس به پيروى از محكمات و پرهيز از متشابهات امر مى ‏كند.
 
آنگاه راه درک حقايق قرآن را نشان مى‏ دهد كه فقط امامان‏ عليهم السلام هستند، كه نقطه مقابل آن منع از پيروى ديگران درباره قرآن خواهد بود. پس آنچه از اين فراز استفاده مى‏ شود در چهار نقطه قابل توجه است:


==== الف) تدبر در قرآن ====
==== الف) تدبر در قرآن ====
تدبّر به معناى دقت در معناى قرآن و سعى در درک همه جانبه آيات آن است كه در خطبه غدير با عطف يك جمله توضيحى (تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِه) نكات پربارى از آن قابل استفاده است كه به سه نكته اشاره مى‏ كنيم:
تدبّر به معناى دقت در معناى قرآن و سعى در درک همه جانبه آيات آن است كه در خطبه غدير با عطف يک جمله توضيحى (تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِه) نكات پربارى از آن قابل استفاده است كه به سه نكته اشاره مى‏ كنيم:


===== نكته اول: تدبر كليد استفاده از قرآن =====
===== نكته اول: تدبر كليد استفاده از قرآن =====
خط ۶۰: خط ۷۰:
از همين ديدگاه تأكيد خاص خداوند در قرآن و نيز وادار كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان ‏عليهم السلام مردم به تدبر در قرآن را ملاحظه مى‏ كنيم، تا حركتى براى عقل‏ هاى مردم باشد و به سوى حيات حركت كنند.
از همين ديدگاه تأكيد خاص خداوند در قرآن و نيز وادار كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان ‏عليهم السلام مردم به تدبر در قرآن را ملاحظه مى‏ كنيم، تا حركتى براى عقل‏ هاى مردم باشد و به سوى حيات حركت كنند.


در اين زمينه آيات قرآنى ذكر شد و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را هم شنيديم. در حديث ديگرى پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجيدَ فَقَدْ دَلَّكُمْ عَلَى الامْرِ الرَّشيدِ: قرآن با عظمت را مورد تفكر قرار دهيد كه شما را به آنچه هدايت در آن است راهنمايى كرده است.<ref>ارشاد القلوب: ص ۸۰ باب ۲۰. </ref>
در اين زمينه آيات قرآنى ذكر شد و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را هم شنيديم. در حديث ديگرى پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد:
 
تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجيدَ فَقَدْ دَلَّكُمْ عَلَى الامْرِ الرَّشيدِ: قرآن با عظمت را مورد تفكر قرار دهيد كه شما را به آنچه هدايت در آن است راهنمايى كرده است.<ref>ارشاد القلوب: ص ۸۰ باب ۲۰. </ref>
 
[[امام صادق‏ علیه السلام]] ريشه تدبر در قرآن را صدور آن از جانب نور مطلق بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد: لَقَدْ تَجَلَّى اللَّه لِخَلْقِهِ فى كَلامِهِ وَ لكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ:


امام صادق‏ عليه السلام ريشه تدبر در قرآن را صدور آن از جانب نور مطلق بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد: لَقَدْ تَجَلَّى اللَّه لِخَلْقِهِ فى كَلامِهِ وَ لكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ: خداوند در كلام خود بر خلقش تجلى فرموده، ولى او را نمى‏ بينند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۷. </ref> يعنى بايد در جستجوى اين تجليات باشند تا با چشم دل آن را ببينند، و اين همان چيزى است كه با تدبر آغاز مى‏ شود.
خداوند در كلام خود بر خلقش تجلى فرموده، ولى او را نمى‏ بينند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۷. </ref> يعنى بايد در جستجوى اين تجليات باشند تا با چشم دل آن را ببينند، و اين همان چيزى است كه با تدبر آغاز مى‏ شود.


==== ب) پرهيز از متشابهات قرآن ====
==== ب) پرهيز از متشابهات قرآن ====
خط ۶۸: خط ۸۲:


===== اول: تفسير متشابهات =====
===== اول: تفسير متشابهات =====
درباره متشابهات خودِ قرآن مشكل را حل كرده و دستور پرهيز از اين نقطه ‏ها را داده است. آنجا كه مى‏ فرمايد:«كسانى كه در قلوبشان ميل به باطل است از پى متشابهات مى‏ روند تا فتنه بپا كنند و باطن آن آيات را به دست آورند»؛ يعنى اين در حالى است كه به باطن آيات متشابه دست نمى‏ يابند، چرا كه مى ‏فرمايد:«وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ». لذا پيامبر صلى الله عليه و آله هم مفهوم آيه را فرموده: «لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ».
درباره متشابهات خودِ قرآن مشكل را حل كرده و دستور پرهيز از اين نقطه ‏ها را داده است. آنجا كه مى‏ فرمايد:
 
«كسانى كه در قلوبشان ميل به باطل است از پى متشابهات مى‏ روند تا فتنه بپا كنند و باطن آن آيات را به دست آورند»؛
 
يعنى اين در حالى است كه به باطن آيات متشابه دست نمى‏ يابند، چرا كه مى ‏فرمايد:
 
«وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ». لذا پيامبر صلى الله عليه و آله هم مفهوم آيه را فرموده: «لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ».


===== دوم: تفسير محكمات =====
===== دوم: تفسير محكمات =====
خط ۷۴: خط ۹۴:


===== ج) راه فهم باطن قرآن =====
===== ج) راه فهم باطن قرآن =====
عطشى كه با تدبر در قرآن براى درک حقايق آن بوجود مى ‏آيد، آرام نمى‏ گيرد جز با جرعه گوارايى كه از دست مفسِّران حقيقى آن گرفته شود، كه فقط چهارده معصوم‏ عليهم السلام هستند. تأكيد خاص مكتب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را در اين باره مورد دقت قرار مى ‏دهيم:
عطشى كه با تدبر در قرآن براى درک حقايق آن بوجود مى ‏آيد، آرام نمى‏ گيرد جز با جرعه گوارايى كه از دست مفسِّران حقيقى آن گرفته شود، كه فقط چهارده معصوم‏ عليهم السلام هستند.
 
تأكيد خاص مكتب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را در اين باره مورد دقت قرار مى ‏دهيم:


====== اول: تأويل قرآن فقط در اختيار امامان‏ عليهم السلام ======
====== اول: تأويل قرآن فقط در اختيار امامان‏ عليهم السلام ======
در همين فراز خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله با تأكيدات پشت سر هم در يک جمله، اين انحصار تأويل قرآن براى امامان‏ عليهم السلام را بيان فرموده است. تأكيدها چنين است: ابتدا قسم ياد مى‏ كند(فَوَ اللَّه)، و آنگاه از حرف نفى ابدى استفاده مى ‏كند(لَنْ يُبَيِّنَ ... لَنْ يُوضِحَ)، و سپس هر دو جهت باطن و تفسير قرآن را يادآور مى‏ شود (زَواجِرَهُ ... تَفْسيرَهُ)، و با اين تأكيدات مى‏ فرمايد: به خدا قسم، هرگز باطن قرآن و تفسير آن را بيان نمى ‏كند مگر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.
در همين فراز خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله با تأكيدات پشت سر هم در يک جمله، اين انحصار تأويل قرآن براى امامان‏ عليهم السلام را بيان فرموده است.


در حديثى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله با لسان محبت‏ آميز خود، متمسكين حقيقى به قرآن را چنين معرفى مى‏ فرمايد: مى‏ دانيد تمسک كننده حقيقى به قرآن كه به شرف عظيم نايل مى ‏شود كيست؟ كسى است كه تأويل قرآن را از ما اهل‏ بيت يا از واسطه‏ هايى كه سفيران ما به شيعيانمان هستند بگيرد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۸۴. </ref>
تأكيدها چنين است:


در حديثى، تفسير قرآن به عنوان رسالتى معرفى شده كه توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مردم ابلاغ مى‏ شود. پيامبر صلى الله عليه و آله به آن حضرت فرمود: تو رسالت مرا از طرف من ابلاغ می ‏نمايى. عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، مگر شما رسالت را ابلاغ نفرمودى؟ فرمود: من ابلاغ كردم، ولى منظورم آن است كه بعد از من از تأويل قرآن به مردم ياد مى‏ دهى و خبر مى ‏دهى آنچه را نمى ‏دانند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۹۲. </ref>
ابتدا قسم ياد مى‏ كند(فَوَ اللَّه)، و آنگاه از حرف نفى ابدى استفاده مى ‏كند (لَنْ يُبَيِّنَ ... لَنْ يُوضِحَ)، و سپس هر دو جهت باطن و تفسير قرآن را يادآور مى‏ شود (زَواجِرَهُ ... تَفْسيرَهُ)، و با اين تأكيدات مى‏ فرمايد: به خدا قسم، هرگز باطن قرآن و تفسير آن را بيان نمى ‏كند مگر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين رسالت قرآنى را چنين توصيف مى‏ فرمايد: اين قرآن است. از او بخواهيد كه با شما سخن بگويد، ولى هرگز با شما سخن نخواهد گفت، بلكه من بايد به شما خبر دهم. اگر درباره قرآن از من سؤال كنيد به شما خبر خواهم داد چون داناترين شما هستم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۲ . </ref>
در حديثى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله با لسان محبت‏ آميز خود، متمسكين حقيقى به قرآن را چنين معرفى مى‏ فرمايد:
 
مى‏ دانيد تمسک كننده حقيقى به قرآن كه به شرف عظيم نايل مى ‏شود كيست؟ كسى است كه تأويل قرآن را از ما اهل‏ بيت يا از واسطه‏ هايى كه سفيران ما به شيعيانمان هستند بگيرد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۸۴. </ref>
 
در حديثى، تفسير قرآن به عنوان رسالتى معرفى شده كه توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مردم ابلاغ مى‏ شود.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله به آن حضرت فرمود: تو رسالت مرا از طرف من ابلاغ می ‏نمايى. عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، مگر شما رسالت را ابلاغ نفرمودى؟
 
فرمود: من ابلاغ كردم، ولى منظورم آن است كه بعد از من از تأويل قرآن به مردم ياد مى‏ دهى و خبر مى ‏دهى آنچه را نمى ‏دانند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۹۲. </ref>
 
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين رسالت قرآنى را چنين توصيف مى‏ فرمايد: اين قرآن است. از او بخواهيد كه با شما سخن بگويد، ولى هرگز با شما سخن نخواهد گفت، بلكه من بايد به شما خبر دهم.
 
اگر درباره قرآن از من سؤال كنيد به شما خبر خواهم داد چون داناترين شما هستم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۲ . </ref>


====== دوم: نگرانى از تفسير نادرست قرآن ======
====== دوم: نگرانى از تفسير نادرست قرآن ======
در كنار آن همه تأكيد بر رسالت قرآنى امت اسلام و نشان دادن باب علمى كه بايد علوم قرآن را از آن سو دريافت كنند، آينده مسلمين در نظر پيامبر صلى الله عليه و آله همچنان نگران كننده است. در اين باره دو حديث جلوه‏ هاى مختلف اين نگرانى را نشان مى ‏دهد:
در كنار آن همه تأكيد بر رسالت قرآنى امت اسلام و نشان دادن باب علمى كه بايد علوم قرآن را از آن سو دريافت كنند، آينده مسلمين در نظر پيامبر صلى الله عليه و آله همچنان نگران كننده است.
 
در اين باره دو حديث جلوه‏ هاى مختلف اين نگرانى را نشان مى ‏دهد:


در حديثى شديدترين موارد ترس پيامبر صلى الله عليه و آله بر امت بعد از خود سه چيز شمرده شده كه يكى از آنها«تَأْويلُ الْقُرآنِ عَلى غَيْرِ تَأْويلِهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۸ ح ۵ .</ref> است، يعنى: «تفسير قرآن بر خلاف آنچه تفسير حقيقى آن است».
در حديثى شديدترين موارد ترس پيامبر صلى الله عليه و آله بر امت بعد از خود سه چيز شمرده شده كه يكى از آنها«تَأْويلُ الْقُرآنِ عَلى غَيْرِ تَأْويلِهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۸ ح ۵ .</ref> است، يعنى: «تفسير قرآن بر خلاف آنچه تفسير حقيقى آن است».
خط ۹۵: خط ۱۳۱:
خداوند به ائمه‏ عليهم السلام علمى عنايت كرده كه تمام جوانب علوم قرآن گوشه‏ اى از آن به حساب مى‏ آيد. اين احاطه علمى درباره قرآن -  كه خود دريايى عميق است -  در كلام امامان ‏عليهم السلام چنين توصيف شده است:
خداوند به ائمه‏ عليهم السلام علمى عنايت كرده كه تمام جوانب علوم قرآن گوشه‏ اى از آن به حساب مى‏ آيد. اين احاطه علمى درباره قرآن -  كه خود دريايى عميق است -  در كلام امامان ‏عليهم السلام چنين توصيف شده است:


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد: تأويل هر آيه ‏اى كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده ... ، به املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و خط خودم نزد من موجود است.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد: تأويل هر آيه ‏اى كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده...، به املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و خط خودم نزد من موجود است.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>


در تفسير همين آيه سوره آل عمران كه «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى‏ الْعِلْمِ»: «تأويل و تفسير متشابهات قرآن را نمى ‏داند مگر خدا و راسخين در علم»، فرمود: نَحْنُ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْويلَهُ: ماييم راسخان در علم و ما تأويل متشابهات را مى‏ دانيم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۹۹.</ref> اين حديث نيز جلوه ديگرى از وسعت اين درياى علم قرآنى است.
در تفسير همين آيه سوره آل عمران كه «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى‏ الْعِلْمِ»:


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه يک شب تا صبح تفسير نقطه تحت باء بسم ‏اللَّه را فرمود و باز به پايان نرسيد، مى‏ فرمايد: لَوْ شِئْتُ لاَوْقَرْتُ سَبْعينَ بَعيراً مِنْ تَفْسيرِ فاتِحَةِ الْكِتابِ: اگر بخواهم از تفسير سوره فاتحه هفتاد شتر را بار مى ‏كنم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۳ ح ۸۲ .</ref>
«تأويل و تفسير متشابهات قرآن را نمى ‏داند مگر خدا و راسخين در علم»، فرمود: نَحْنُ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْويلَهُ: ماييم راسخان در علم و ما تأويل متشابهات را مى‏ دانيم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۹۹.</ref>
 
اين حديث نيز جلوه ديگرى از وسعت اين درياى علم قرآنى است.
 
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه يک شب تا صبح تفسير نقطه تحت باء بسم ‏اللَّه را فرمود و باز به پايان نرسيد، مى‏ فرمايد:
 
لَوْ شِئْتُ لاَوْقَرْتُ سَبْعينَ بَعيراً مِنْ تَفْسيرِ فاتِحَةِ الْكِتابِ: اگر بخواهم از تفسير سوره فاتحه هفتاد شتر را بار مى ‏كنم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۳ ح ۸۲ .</ref>


امام صادق‏ عليه السلام جلوه ديگرى از حضور دائمى اين علوم نزد امامان را چنين توصيف فرموده است:
امام صادق‏ عليه السلام جلوه ديگرى از حضور دائمى اين علوم نزد امامان را چنين توصيف فرموده است:
خط ۱۰۷: خط ۱۴۹:
من فرزند پيامبرم، و علم كتابِ خدا نزد من است. در آن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت خواهد شد. در آن است خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه اتفاق افتاده و آنچه به وقوع خواهد پيوست. من اينها را مى‏ دانم همان گونه كه به كف دستم مى‏ نگرم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۱،۹۸.</ref>
من فرزند پيامبرم، و علم كتابِ خدا نزد من است. در آن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت خواهد شد. در آن است خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه اتفاق افتاده و آنچه به وقوع خواهد پيوست. من اينها را مى‏ دانم همان گونه كه به كف دستم مى‏ نگرم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۱،۹۸.</ref>


===== د. غدير و سقيفه دو فرهنگ متقابل درباره قرآن =====
===== د) غدير و سقيفه دو فرهنگ متقابل درباره قرآن =====
با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى در پيشگاه كتاب اللَّه تشكيل يافت، و غدير با سرمايه نامتناهى از قرآن در برابر دستان خالى از قرآنِ سقيفه قرار گرفت.
با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى در پيشگاه كتاب اللَّه تشكيل يافت، و غدير با سرمايه نامتناهى از قرآن در برابر دستان خالى از قرآنِ سقيفه قرار گرفت.


خط ۱۳۸: خط ۱۸۰:
طلحه پرسيد: به من خبر ده درباره آنچه از قرآن و تأويلش و علم حلال و حرام كه در دست توست، آن را به چه كسى مى‏ سپارى و صاحب آن بعد از تو كيست؟
طلحه پرسيد: به من خبر ده درباره آنچه از قرآن و تأويلش و علم حلال و حرام كه در دست توست، آن را به چه كسى مى‏ سپارى و صاحب آن بعد از تو كيست؟


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام درباره حافظان اين امانت الهى فرمود: به آن كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داده به او بسپارم. وصى من و صاحب اختيار مردم بعد از من اين پسرم حسن. پسرم حسن هنگام مرگ آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مى‏ شود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شود.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام درباره حافظان اين امانت الهى فرمود: به آن كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داده به او بسپارم. وصى من و صاحب اختيار مردم بعد از من اين پسرم حسن.
 
پسرم حسن هنگام مرگ آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مى‏ شود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شود.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>


در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسير عمل خواهد شد فرمود: وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مى ‏نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‏ كند و سنت طبق آن جارى مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج ۹۲ ص ۴۲ ح ۲.</ref>
در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسير عمل خواهد شد فرمود: وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مى ‏نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‏ كند و سنت طبق آن جارى مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج ۹۲ ص ۴۲ ح ۲.</ref>
خط ۱۵۰: خط ۱۹۴:
اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هر گاه لشكر مسلمين را مى ‏ديد درباره قرآن سؤالاتى مى‏ كرد. او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل «الذَّارِياتِ» و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» از اصحاب سؤال مى‏ كرد.
اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هر گاه لشكر مسلمين را مى ‏ديد درباره قرآن سؤالاتى مى‏ كرد. او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل «الذَّارِياتِ» و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» از اصحاب سؤال مى‏ كرد.


عمر تصميم به مجازات او گرفت به گونه ‏اى كه براى ديگران هم درسى باشد كه درباره قرآن سؤال نكنند. او شلاقى از خوشه خرما درست كرد و آستين‏ ها را بالا زد و آماده شد. سپس دستور داد«ضَبيع»را بياورند و با آن شلاق صد ضربه بر او زد، و پس از توقفى دوباره صد ضربه زد و آن قدر اين كار را تكرار كرد كه عمامه از سر «ضبيع» افتاد و كمرش مجروح شد و سرش خون آلود گرديد.
عمر تصميم به مجازات او گرفت به گونه ‏اى كه براى ديگران هم درسى باشد كه درباره قرآن سؤال نكنند. او شلاقى از خوشه خرما درست كرد و آستين‏ ها را بالا زد و آماده شد.
 
سپس دستور داد«ضَبيع»را بياورند و با آن شلاق صد ضربه بر او زد، و پس از توقفى دوباره صد ضربه زد و آن قدر اين كار را تكرار كرد كه عمامه از سر «ضبيع» افتاد و كمرش مجروح شد و سرش خون آلود گرديد.


سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همان گونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخم‏هايش التيام يافت. بار سوم كه عمر خواست تازيانه زدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مى‏ خواهى مرا بكشى به طرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤال كردن من از آيات قرآن شفا يابد به خدا قسم شفا يافته ‏ام!!
سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همان گونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخم‏هايش التيام يافت. بار سوم كه عمر خواست تازيانه زدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مى‏ خواهى مرا بكشى به طرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤال كردن من از آيات قرآن شفا يابد به خدا قسم شفا يافته ‏ام!!