پرش به محتوا

آيه ۸۲ نساء و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۰: خط ۸۰:
از همين ديدگاه تأكيد خاص خداوند در قرآن و نيز وادار كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان ‏عليهم السلام مردم به تدبر در قرآن را ملاحظه مى‏ كنيم، تا حركتى براى عقل‏ هاى مردم باشد و به سوى حيات حركت كنند.
از همين ديدگاه تأكيد خاص خداوند در قرآن و نيز وادار كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان ‏عليهم السلام مردم به تدبر در قرآن را ملاحظه مى‏ كنيم، تا حركتى براى عقل‏ هاى مردم باشد و به سوى حيات حركت كنند.


در اين زمينه آيات قرآنى ذكر شد و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را هم شنيديم. در حديث ديگرى پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد:
در اين زمينه آيات قرآنى ذكر شد و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را هم شنيديم.
 
در حديث ديگرى پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد:


تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجيدَ فَقَدْ دَلَّكُمْ عَلَى الامْرِ الرَّشيدِ: قرآن با عظمت را مورد تفكر قرار دهيد كه شما را به آنچه هدايت در آن است راهنمايى كرده است.<ref>ارشاد القلوب: ص ۸۰ باب ۲۰. </ref>
تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجيدَ فَقَدْ دَلَّكُمْ عَلَى الامْرِ الرَّشيدِ: قرآن با عظمت را مورد تفكر قرار دهيد كه شما را به آنچه هدايت در آن است راهنمايى كرده است.<ref>ارشاد القلوب: ص ۸۰ باب ۲۰. </ref>
خط ۸۶: خط ۸۸:
[[امام صادق‏ علیه السلام]] ريشه تدبر در قرآن را صدور آن از جانب نور مطلق بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد: لَقَدْ تَجَلَّى اللَّه لِخَلْقِهِ فى كَلامِهِ وَ لكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ:
[[امام صادق‏ علیه السلام]] ريشه تدبر در قرآن را صدور آن از جانب نور مطلق بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد: لَقَدْ تَجَلَّى اللَّه لِخَلْقِهِ فى كَلامِهِ وَ لكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ:


خداوند در كلام خود بر خلقش تجلى فرموده، ولى او را نمى‏ بينند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۷. </ref> يعنى بايد در جستجوى اين تجليات باشند تا با چشم دل آن را ببينند، و اين همان چيزى است كه با تدبر آغاز مى‏ شود.
خداوند در كلام خود بر خلقش تجلى فرموده، ولى او را نمى‏ بينند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۷. </ref>
 
يعنى بايد در جستجوى اين تجليات باشند تا با چشم دل آن را ببينند، و اين همان چيزى است كه با تدبر آغاز مى‏ شود.


==== ب) پرهيز از متشابهات قرآن ====
==== ب) پرهيز از متشابهات قرآن ====
خط ۱۰۱: خط ۱۰۵:


===== دوم: تفسير محكمات =====
===== دوم: تفسير محكمات =====
تفسير محكمات و به عبارت ديگر استخراج باطن قرآن تا آنجا كه بشر تحمل نمايد و ظرفيت داشته باشد در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ» آمده است، كه منظور همان نگاه از روى تدبر و دقت است. يعنى در جايى كه نازل كننده قرآن شما را از تدبر در آيات متشابه بر حذر مى ‏دارد، بايد فكر و عقل و دقت خود را در فهم آيات محكم متمركز كنيد، و با صرف آن در آيات متشابه هم نيروى خود را هدر داده ‏ايد و هم به نتيجه‏ اى نمى ‏رسيد.
تفسير محكمات و به عبارت ديگر استخراج باطن قرآن تا آنجا كه بشر تحمل نمايد و ظرفيت داشته باشد در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ» آمده است، كه منظور همان نگاه از روى تدبر و دقت است.
 
يعنى در جايى كه نازل كننده قرآن شما را از تدبر در آيات متشابه بر حذر مى ‏دارد، بايد فكر و عقل و دقت خود را در فهم آيات محكم متمركز كنيد، و با صرف آن در آيات متشابه هم نيروى خود را هدر داده ‏ايد و هم به نتيجه‏ اى نمى ‏رسيد.


===== ج) راه فهم باطن قرآن =====
===== ج) راه فهم باطن قرآن =====
خط ۱۱۳: خط ۱۱۹:
تأكيدها چنين است:
تأكيدها چنين است:


ابتدا قسم ياد مى‏ كند(فَوَ اللَّه)، و آنگاه از حرف نفى ابدى استفاده مى ‏كند (لَنْ يُبَيِّنَ ... لَنْ يُوضِحَ)، و سپس هر دو جهت باطن و تفسير قرآن را يادآور مى‏ شود (زَواجِرَهُ ... تَفْسيرَهُ)، و با اين تأكيدات مى‏ فرمايد: به خدا قسم، هرگز باطن قرآن و تفسير آن را بيان نمى ‏كند مگر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.
ابتدا قسم ياد مى‏ كند(فَوَ اللَّه)، و آنگاه از حرف نفى ابدى استفاده مى ‏كند (لَنْ يُبَيِّنَ ... لَنْ يُوضِحَ)، و سپس هر دو جهت باطن و تفسير قرآن را يادآور مى‏ شود (زَواجِرَهُ ... تَفْسيرَهُ)،
 
و با اين تأكيدات مى‏ فرمايد: به خدا قسم، هرگز باطن قرآن و تفسير آن را بيان نمى ‏كند مگر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.


در حديثى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله با لسان محبت‏ آميز خود، متمسكين حقيقى به قرآن را چنين معرفى مى‏ فرمايد:
در حديثى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله با لسان محبت‏ آميز خود، متمسكين حقيقى به قرآن را چنين معرفى مى‏ فرمايد:
خط ۱۱۹: خط ۱۲۷:
مى‏ دانيد تمسک كننده حقيقى به قرآن كه به شرف عظيم نايل مى ‏شود كيست؟ كسى است كه تأويل قرآن را از ما اهل‏ بيت يا از واسطه‏ هايى كه سفيران ما به شيعيانمان هستند بگيرد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۸۴. </ref>
مى‏ دانيد تمسک كننده حقيقى به قرآن كه به شرف عظيم نايل مى ‏شود كيست؟ كسى است كه تأويل قرآن را از ما اهل‏ بيت يا از واسطه‏ هايى كه سفيران ما به شيعيانمان هستند بگيرد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۸۴. </ref>


در حديثى، تفسير قرآن به عنوان رسالتى معرفى شده كه توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مردم ابلاغ مى‏ شود.
در حديثى، [[تفسیر آیات در خطابه غدیر|تفسیر]] قرآن به عنوان رسالتى معرفى شده كه توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مردم ابلاغ مى‏ شود.


پيامبر صلى الله عليه و آله به آن حضرت فرمود: تو رسالت مرا از طرف من ابلاغ می ‏نمايى. عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، مگر شما رسالت را ابلاغ نفرمودى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله به آن حضرت فرمود: تو رسالت مرا از طرف من ابلاغ می ‏نمايى. عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، مگر شما رسالت را ابلاغ نفرمودى؟
خط ۱۵۷: خط ۱۶۵:
قَدْ وَلَّدَنى رَسُولُ اللَّه وَ انَا اعْلَمُ كِتابَ اللَّه، وَ فيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ ما هُوَ كائِنٌ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ فيهِ خَبَرُ السَّماءِ وَ خَبَرُ الارْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النّارِ، وَ خَبَرُ ما كانَ وَ خَبَرُ ما هُوَ كائِنٌ؛ اعْلَمُ ذلِكَ كَانَّما انْظُرُ الى كَفّى:
قَدْ وَلَّدَنى رَسُولُ اللَّه وَ انَا اعْلَمُ كِتابَ اللَّه، وَ فيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ ما هُوَ كائِنٌ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ فيهِ خَبَرُ السَّماءِ وَ خَبَرُ الارْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النّارِ، وَ خَبَرُ ما كانَ وَ خَبَرُ ما هُوَ كائِنٌ؛ اعْلَمُ ذلِكَ كَانَّما انْظُرُ الى كَفّى:


من فرزند پيامبرم، و علم كتابِ خدا نزد من است. در آن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت خواهد شد. در آن است خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه اتفاق افتاده و آنچه به وقوع خواهد پيوست. من اينها را مى‏ دانم همان گونه كه به كف دستم مى‏ نگرم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۱،۹۸.</ref>
من فرزند پيامبرم، و علم كتابِ خدا نزد من است. در آن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت خواهد شد.
 
در آن است خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه اتفاق افتاده و آنچه به وقوع خواهد پيوست. من اينها را مى‏ دانم همان گونه كه به كف دستم مى‏ نگرم.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۱۰۱،۹۸.</ref>


===== د) غدير و سقيفه دو فرهنگ متقابل درباره قرآن =====
===== د) غدير و سقيفه دو فرهنگ متقابل درباره قرآن =====
با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى در پيشگاه كتاب اللَّه تشكيل يافت، و غدير با سرمايه نامتناهى از قرآن در برابر دستان خالى از قرآنِ سقيفه قرار گرفت.
با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى در پيشگاه كتاب اللَّه تشكيل يافت، و غدير با سرمايه نامتناهى از قرآن در برابر دستان خالى از قرآنِ [[سقیفه]] قرار گرفت.


غدير وارث قرآن بود و با تكيه بر قرآن پشتوانه عظيم خود را تابلوى ابدى قرار داده بود، و به همين جهت با معرفى راهنمايان فهم قرآن مردم را بر تعمق و تفكر هر چه بيشتر درباره قرآن ترغيب مى ‏كرد.
غدير وارث قرآن بود و با تكيه بر قرآن پشتوانه عظيم خود را تابلوى ابدى قرار داده بود، و به همين جهت با معرفى راهنمايان فهم قرآن مردم را بر تعمق و تفكر هر چه بيشتر درباره قرآن ترغيب مى ‏كرد.
خط ۱۶۸: خط ۱۷۸:
وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در ماجراى سقيفه مردم را به كمک خويش فرا خواند و حتى بر در خانه ‏هايشان رفت ولى با عهدشكنى و بى ‏وفايى آنان رو به رو شد، خانه‏ نشينى اختيار كرد و مشغول جمع قرآن شد، و از خانه خارج نشد تا همه قرآن را آماده كرد.
وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در ماجراى سقيفه مردم را به كمک خويش فرا خواند و حتى بر در خانه ‏هايشان رفت ولى با عهدشكنى و بى ‏وفايى آنان رو به رو شد، خانه‏ نشينى اختيار كرد و مشغول جمع قرآن شد، و از خانه خارج نشد تا همه قرآن را آماده كرد.


وقتى همه قرآن را جمع نمود و نزول آن و تأويلش و ناسخ و منسوخ آن را به دست خود نوشت، همه نوشته ‏ها را در پارچه‏ اى جمع كرد و بر آن مُهر زد، و در حالى كه مردم در مسجد اطراف ابوبكر بودند آن را به مسجد آورد و با صداى بلند فرمود:
وقتى همه قرآن را جمع نمود و نزول آن و تأويلش و ناسخ و منسوخ آن را به دست خود نوشت، همه نوشته ‏ها را در پارچه‏ اى جمع كرد و بر آن مُهر زد، و در حالى كه مردم در مسجد اطراف [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بودند آن را به مسجد آورد و با صداى بلند فرمود:


اى مردم، من از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفته...، مشغول جمع قرآن شدم تا همه آن را در اين پارچه جمع نمودم. خداوند هيچ آيه اى را بر پيامبرش نازل نكرده مگر آنكه همه را جمع‏ آورى كرده ام، و هيچ آيه ‏اى نيست مگر آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بر من خوانده و تأويل آن را به من آموخته است.
اى مردم، من از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفته...، مشغول جمع قرآن شدم تا همه آن را در اين پارچه جمع نمودم.
 
خداوند هيچ آيه اى را بر پيامبرش نازل نكرده مگر آنكه همه را جمع‏ آورى كرده ام، و هيچ آيه ‏اى نيست مگر آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بر من خوانده و تأويل آن را به من آموخته است.


سپس فرمود: اين قرآن را براى آن آوردم كه فردا نگوييد: ما از اين بى‏ خبر بوديم، و نگوييد: شما را به كتاب خدا از اول تا آخر آن دعوت نكردم.
سپس فرمود: اين قرآن را براى آن آوردم كه فردا نگوييد: ما از اين بى‏ خبر بوديم، و نگوييد: شما را به كتاب خدا از اول تا آخر آن دعوت نكردم.
خط ۱۹۴: خط ۲۰۶:
پسرم حسن هنگام مرگ آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مى‏ شود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شود.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>
پسرم حسن هنگام مرگ آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مى‏ شود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شود.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>


در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسير عمل خواهد شد فرمود: وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مى ‏نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‏ كند و سنت طبق آن جارى مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج ۹۲ ص ۴۲ ح ۲.</ref>
در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسير عمل خواهد شد فرمود:
 
وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مى ‏نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‏ كند و سنت طبق آن جارى مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج ۹۲ ص ۴۲ ح ۲.</ref>


اين مخالفت اولِ ابوبكر و عمر با تدبر در قرآن و دريافت باطن و تأويل آن بود.
اين مخالفت اولِ ابوبكر و عمر با تدبر در قرآن و دريافت باطن و تأويل آن بود.
خط ۲۰۲: خط ۲۱۶:
از معروف‏ ترين و شنيدنى ‏ترين داستان ‏هاى اين فصلِ جمود، داستان «ضَبيع» است:
از معروف‏ ترين و شنيدنى ‏ترين داستان ‏هاى اين فصلِ جمود، داستان «ضَبيع» است:


اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هر گاه لشكر مسلمين را مى ‏ديد درباره قرآن سؤالاتى مى‏ كرد. او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل «الذَّارِياتِ» و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» از اصحاب سؤال مى‏ كرد.
اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هر گاه لشكر مسلمين را مى ‏ديد درباره قرآن سؤالاتى مى‏ كرد.
 
او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد.
 
او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل «الذَّارِياتِ» و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» از اصحاب سؤال مى‏ كرد.


عمر تصميم به مجازات او گرفت به گونه ‏اى كه براى ديگران هم درسى باشد كه درباره قرآن سؤال نكنند. او شلاقى از خوشه خرما درست كرد و آستين‏ ها را بالا زد و آماده شد.
عمر تصميم به مجازات او گرفت به گونه ‏اى كه براى ديگران هم درسى باشد كه درباره قرآن سؤال نكنند. او شلاقى از خوشه خرما درست كرد و آستين‏ ها را بالا زد و آماده شد.


سپس دستور داد«ضَبيع»را بياورند و با آن شلاق صد ضربه بر او زد، و پس از توقفى دوباره صد ضربه زد و آن قدر اين كار را تكرار كرد كه عمامه از سر «ضبيع» افتاد و كمرش مجروح شد و سرش خون آلود گرديد.
سپس دستور داد «ضَبيع» را بياورند و با آن شلاق صد ضربه بر او زد، و پس از توقفى دوباره صد ضربه زد و آن قدر اين كار را تكرار كرد كه عمامه از سر «ضبيع» افتاد و كمرش مجروح شد و سرش خون آلود گرديد.


سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همان گونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخم‏هايش التيام يافت. بار سوم كه عمر خواست تازيانه زدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مى‏ خواهى مرا بكشى به طرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤال كردن من از آيات قرآن شفا يابد به خدا قسم شفا يافته ‏ام!!
سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همان گونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخم‏هايش التيام يافت.
 
بار سوم كه عمر خواست تازيانه زدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مى‏ خواهى مرا بكشى به طرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤال كردن من از آيات قرآن شفا يابد به خدا قسم شفا يافته ‏ام!!


بعد از اين گفته عمر او را به بصره تبعيد كرد و به ابوموسى اشعرى(حاكم بصره) نوشت: احدى از مسلمانان حق همنشينى با او را ندارد!!
بعد از اين گفته عمر او را به بصره تبعيد كرد و به ابوموسى اشعرى(حاكم بصره) نوشت: احدى از مسلمانان حق همنشينى با او را ندارد!!


اين مسئله براى ضبيع بسيار سخت بود و اين فشارها را براى سؤال از معانى قرآن بايد تحمل مى‏ كرد. ابوموسى براى عمر نوشت: اين مرد واقعاً از كار خود توبه كرده است!!! عمر هم به خيال خود اجازه همنشينى مردم با چنين دانشمندى را صادر كرد و گفت: ضبيع به خيال خود در طلب علم بود، ولى در اين كه كدام علم را بايد بياموزد اشتباه رفته بود!!<ref>الغدير:ج ۶ ص ۲۹۰. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵۷ ح ۱۵۵. الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵. الاعتصام (شاطبى): ج ۱ ص ۸۰ . فتح القدير (شوكانى): ج ۱ ص ۴۰۶. شرح ابن ابى ‏الحديد: ج ۱۲ ص ۱۰۲. المسترشد: ص ۵۴۲ . الفصول العشرة(شيخ مفيد): ص ۹۵.</ref>
اين مسئله براى ضبيع بسيار سخت بود و اين فشارها را براى سؤال از معانى قرآن بايد تحمل مى‏ كرد. ابوموسى براى عمر نوشت: اين مرد واقعاً از كار خود توبه كرده است!!!
 
عمر هم به خيال خود اجازه همنشينى مردم با چنين دانشمندى را صادر كرد و گفت: ضبيع به خيال خود در طلب علم بود، ولى در اين كه كدام علم را بايد بياموزد اشتباه رفته بود!!<ref>الغدير:ج ۶ ص ۲۹۰. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵۷ ح ۱۵۵. الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵. الاعتصام (شاطبى): ج ۱ ص ۸۰ . فتح القدير (شوكانى): ج ۱ ص ۴۰۶. شرح ابن ابى ‏الحديد: ج ۱۲ ص ۱۰۲. المسترشد: ص ۵۴۲ . الفصول العشرة(شيخ مفيد): ص ۹۵.</ref>


اين نمونه نشانگر جلوه شديد مبارزه با قرآن در ريشه سقيفه بود، كه طبيعتاً بقيه حساب خود را مى‏ کردند و هرگز گِرد چنين سؤالاتى نمى‏ گرديدند.
اين نمونه نشانگر جلوه شديد مبارزه با قرآن در ريشه سقيفه بود، كه طبيعتاً بقيه حساب خود را مى‏ کردند و هرگز گِرد چنين سؤالاتى نمى‏ گرديدند.
خط ۲۱۸: خط ۲۴۰:
اگر چه سقيفه چندان در اين راه موفق نبود و اين استبداد فكرى چندان ادامه نيافت -  يعنى نتوانست ادامه يابد -  ولى محروم كردن مردم از آشنايى با مفسران واقعى قرآن نتايج شوم خود را بر جاى گذاشت و آن خزانه علم را مُهر شده به پشت پرده غيبت برد. با اين زمينه خالى از مفسران حقيقى قرآن، بسيارى از جاهلان و نااهلان دست به كار تفسير قرآن و بيان معانى آن شدند، تا آنجا كه گاهى به عنوان بيان باطن آن عرض اندام مى‏ كردند.
اگر چه سقيفه چندان در اين راه موفق نبود و اين استبداد فكرى چندان ادامه نيافت -  يعنى نتوانست ادامه يابد -  ولى محروم كردن مردم از آشنايى با مفسران واقعى قرآن نتايج شوم خود را بر جاى گذاشت و آن خزانه علم را مُهر شده به پشت پرده غيبت برد. با اين زمينه خالى از مفسران حقيقى قرآن، بسيارى از جاهلان و نااهلان دست به كار تفسير قرآن و بيان معانى آن شدند، تا آنجا كه گاهى به عنوان بيان باطن آن عرض اندام مى‏ كردند.


باز هم لطف خداوند شامل حال شيعيان و مؤمنين حقيقى شد كه ائمه ‏عليهم السلام خزانه‏ داران علم الهى هر از چند گاهى در فرصت‏ هاى مناسب آن پارچه در هم پيچيده مهر شده را باز مى ‏كردند و كلماتى اطمينان دهنده بر قلب‏ها از آن مى‏ خواندند و دريچه‏ هاى كوچكى از قرآن به روى ما باز مى‏ كردند، كه كتاب حاضر نيز از همان كلمات نورانى بر گرفته است.
باز هم لطف خداوند شامل حال شيعيان و مؤمنين حقيقى شد كه ائمه ‏عليهم السلام خزانه‏ داران علم الهى هر از چند گاهى در فرصت‏ هاى مناسب آن پارچه در هم پيچيده مهر شده را باز مى ‏كردند و كلماتى اطمينان دهنده بر قلب ‏ها از آن مى‏ خواندند و دريچه‏ هاى كوچكى از قرآن به روى ما باز مى‏ كردند، كه كتاب حاضر نيز از همان كلمات نورانى بر گرفته است.


== پانویس ==
== پانویس ==