۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله عمامه اى داشت كه نام آن را «سَحاب» به معناى «ابر رحمت» گذاشته بود. در آن مراسم حضرت با دست مبارک خود آن عمامه را بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام بست. | پيامبر صلى الله عليه و آله عمامه اى داشت كه نام آن را «سَحاب» به معناى «ابر رحمت» گذاشته بود. در آن مراسم حضرت با دست مبارک خود آن عمامه را بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام بست. | ||
آنگاه با اشاره به آيه ۱۲۴ سوره آل عمران: | آنگاه با اشاره به آيه ۱۲۴ سوره آل عمران: | ||
«وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّه بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّه لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ»، و آيه ۲۵ سوره توبه: «و لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّه فِى مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ ... وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها» فرمود: خداوند در روز بدر و حنين مرا با ملائكه اى كه چنين عمامه اى بر سر داشتند تأييد و كمک نمود.<ref>عوالم العلوم: ۳/۱۵ ص ۱۹۹ - ۲۰۱. الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. تاج العروس: ج ۸ ص ۴۱۰.</ref> | |||
در آن لحظات گام هاى بلند محمد و على عليهما السلام فرود از منبر غدير را آغاز كرد. همزمان مردم نيز مشتاقانه از جا برخاستند و از هر سو با ازدحام به طرف [[سخنرانی|منبر]] آمدند؛ و در حالى كه دستها را به نشانه بيعت بالا برده بودند اشاره مى كردند و مى گفتند: آرى پذيرفتيم و طبق امر خدا و رسولش از صميم قلب و با زبان و دستانمان اطاعت مى كنيم. | |||
ابراز احساسات مردم با پاسخ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله آرامتر شد در حالى كه آن حضرت با اميرالمؤمنين عليه السلام به پله هاى پايين منبر رسيده بودند. | |||
در آن | در آن حال پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر آيه كمال دين را به مردم يادآور شده فرمود: | ||
اللَّه اكْبَرُ عَلى اكْمالِ الدّينِ وَ اتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسالَتى وَ الْوِلايَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ: اللَّه اكبر به خاطر كامل شدن دين و تمامى نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بن ابى طالب. | |||
در آن لحظات خداوند سپاسى بلند براى حضرت فرستاد و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض او تشكر كرد. جبرئيل نازل شد و آيه ۳ سوره قلم را به عنوان رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ» براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد، آنجا كه مى فرمايد: «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»: «براى تو اجرى بى منت خواهد بود»<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۴.</ref> | سپس سه بار آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را قرائت كرد، و بعد از آن فرمود: | ||
«كمال دين و تمام نعمت و رضايت رب با اين است كه مرا براى ابلاغ ولايت على بن ابى طالب بعد از من فرستاده است».<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵.</ref> | |||
در آن لحظات ابوبكر و عمر سه آيه «أُولِى الْأَمْرِ» و «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه» و «وَلِيجَةً» را كه هنگام حركت از مدينه نيز سؤال شده بود مطرح كردند. | |||
اين آيات عبارت بود از آيه ۵۹ سوره نساء: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و آيه ۵۵ سوره مائده: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»، و آيه ۱۶ سوره توبه: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّه الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّه وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً». | |||
آنان پرسيدند: يا رسول اللَّه، آيا اين سه آيه مخصوص على است؟ حضرت فرمود: آرى، درباره او و جانشينان من تا روز قيامت است. گفتند: | |||
يا رسول اللَّه، آنان را براى ما بيان فرما. فرمود: على برادرم و وزيرم و وارثم و وصيم و خليفه ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من، سپس پسرم حسن، و سپس حسين، و بعد از او نُه نفر از فرزندان پسرم حسين، يكى پس از ديگرى كه قرآن با آنان است و آنان با قرآن اند. از آن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمى شود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. | |||
در آن لحظات خداوند سپاسى بلند براى حضرت فرستاد و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض او تشكر كرد. جبرئيل نازل شد و آيه ۳ سوره قلم را به عنوان رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ» براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد، آنجا كه مى فرمايد: «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»: «براى تو اجرى بى منت خواهد بود».<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۴.</ref> | |||
با پايان خطابه غدير و به انجام رسيدن تبليغ ولايت منافقين گفتند: «بَطَلَ كَيْدُنا»: | با پايان خطابه غدير و به انجام رسيدن تبليغ ولايت منافقين گفتند: «بَطَلَ كَيْدُنا»: | ||
«حيله هاى ما باطل شد و نقشهه اى ما بر باد رفت». اينجا بود كه اين قسمت از آيه ۳ سوره مائده در شأن اين شكست منافقين نازل شد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»: | «حيله هاى ما باطل شد و نقشهه اى ما بر باد رفت». اينجا بود كه اين قسمت از آيه ۳ سوره مائده در شأن اين شكست منافقين نازل شد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»: | ||
«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد».<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴ و ج ۳۷ ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۲۲،۱۴۹،۱۴۱،۵۵.</ref> | |||
برنامه دوم بيعت بود كه بايد آن را اصلى ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. از اولين افرادى كه براى بيعت حضور يافتند [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] و [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] و [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]] و [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و [[مغیرة بن شعبه|مغیره]] و [[ابوموسی اشعری]] بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تأكيد خاصى بر بيعت آنان داشت. پس از بيعت وقتى از خيمه فاصله گرفتند سخنان ناروايى بر زبان جارى كردند. | |||
جبرئيل خبر اين دهن كجى آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد و آيه ۹۱ و ۹۲ سوره نحل را درباره آنان نازل كرد: | |||
«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّه إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّه عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّه يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ. وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ»: | |||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساختند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت». | «به پيمان خدا وفا كنيد هر گاه عهد كرديد و قسم ها را بعد از مؤكد كردن آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود ضامن و شاهد قرار داده ايد. خدا مى داند شما چه مى كنيد. | ||
مانند آن زنى نباشيد كه رشته هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى كند، كه عهد و قسم ها را براى فريب يكديگر به كار بريد». | |||
آنان را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند و حضرت پرسيد: | |||
لحظاتى پيش چه گفتيد و چه باعث شد آن سخنان را بگوييد؟ | |||
گفتند: قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست، ما چيزى نگفتيم! | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم، خدا گفته شما را به من خبر داده و درباره اين انكار شما آيه اى از قرآن بر من فرستاده است. آنگاه آيه ۷۴ سوره توبه را خواندند: | |||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ...»: | |||
«به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساختند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت». | |||
از سوى ديگر معاويه و مغيرة بن شعبه و ابوموسى اشعرى نيز از اين همه شكست در توطئه هايشان سخت كلافه شده بودند، و در حالى كه از خيمه بيعت بيرون مى آمدند غرغر كنان زير لب سخنانى مى گفتند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۷. بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰ و ج ۳۷ ص ۱۷۳.</ref> | از سوى ديگر معاويه و مغيرة بن شعبه و ابوموسى اشعرى نيز از اين همه شكست در توطئه هايشان سخت كلافه شده بودند، و در حالى كه از خيمه بيعت بيرون مى آمدند غرغر كنان زير لب سخنانى مى گفتند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۷. بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰ و ج ۳۷ ص ۱۷۳.</ref> | ||
ابوذر و حذيفه شاهد اين حالت آنان بودند، و خبر اين كارشان فوراً به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد | ابوذر و حذيفه شاهد اين حالت آنان بودند، و خبر اين كارشان فوراً به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. | ||
همزمان آيه ۳۱ تا ۳۵ سوره قيامت درباره معاويه نازل شد: | |||
در فرصتى كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمد آن حضرت لازم دانست رفتارهاى منافقين در اثناء خطبه را به آنان گوشزد فرمايد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۷۷،۹۷. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۷ ص ۱۹۴،۱۶۱.</ref> حضرت كسى را فرستاد و آنان را فرا خواند و گفته هاى جسارت آميز آنان را برايشان يادآور شد و در اين باره از آنان سؤال فرمود. | «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى، أَوْلى لَكَ فَأَوْلى ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى»: | ||
«نه تصديق كرد و نه سر تسليم فرود آورد، ولى تكذيب نمود و روى گردانيد، و سپس با تكبر به سوى دوستانش رفت. عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است. بار ديگر عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است». | |||
در آن لحظات حساس پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم بر قتل معاويه گرفت، اما بار ديگر وحى الهى - به خاطر مهلتى كه به ظالمين داده شده - نازل شد و آيه ۱۶ سوره قيامت را آورد: | |||
«لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ»: «درباره او زبانت را به سخنى باز مكن كه درباره او عجله كرده باشى»، حكايت از آنكه هنوز از مهلت او مانده است. | |||
اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت كرد و درباره او چيزى نفرمود. | |||
در فرصتى كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمد آن حضرت لازم دانست رفتارهاى منافقين در اثناء خطبه را به آنان گوشزد فرمايد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۷۷،۹۷. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۷ ص ۱۹۴،۱۶۱.</ref> | |||
حضرت كسى را فرستاد و آنان را فرا خواند و گفته هاى جسارت آميز آنان را برايشان يادآور شد و در اين باره از آنان سؤال فرمود. | |||
آنان به شدت انكار كردند و جالب تر اينكه بر انكار خود قسم ياد كردند كه هيچ سخن ناروايى نگفته اند. | آنان به شدت انكار كردند و جالب تر اينكه بر انكار خود قسم ياد كردند كه هيچ سخن ناروايى نگفته اند. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله در اثبات جرم آنان و ردّ قسم دروغشان آيه ۷۴ سوره توبه را قرائت فرمود: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته اند...»<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۵. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵. تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۰۱. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴،۴۷۳ ح ۶،۵ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۳۰۱ ح ۱۱۱. الاقبال: ج ۲ ص ۲۴۹. شرح الاخبار: ج ۲ ص ۲۳۶. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰ و ج ۳۱ ص ۶۳۷ ح ۱۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۶۸،۱۶۴،۱۳۵،۱۱۹ و ج ۶۳ ص ۲۵۶. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۳،۱۴۱،۱۲۵.</ref>، و اين گونه حضرت دروغشان را بر آنان ثابت كرد. | پيامبر صلى الله عليه و آله در اثبات جرم آنان و ردّ قسم دروغشان آيه ۷۴ سوره توبه را قرائت فرمود: | ||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته اند...»<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۵. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵. تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۰۱. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴،۴۷۳ ح ۶،۵ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۳۰۱ ح ۱۱۱. الاقبال: ج ۲ ص ۲۴۹. شرح الاخبار: ج ۲ ص ۲۳۶. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰ و ج ۳۱ ص ۶۳۷ ح ۱۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۶۸،۱۶۴،۱۳۵،۱۱۹ و ج ۶۳ ص ۲۵۶. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۳،۱۴۱،۱۲۵.</ref>، و اين گونه حضرت دروغشان را بر آنان ثابت كرد. | |||
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله سخن اصحاب صحيفه يعنى ابوبكر و عمر و سالم و ابوعبيده را يادآور شد<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۳،۵۲ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۴۶ .</ref> كه هنگام بالا بردن اميرالمؤمنين عليه السلام به يكديگر گفته بودند: | |||
چشمانش را بنگريد كه چگونه مى گردد، گويا چشمان ديوانه است!! و نزول آيه ۵۱ و ۵۲ سوره قلم را درباره آنان يادآور شد كه مى فرمايد: | |||
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»: | |||
«كسانى كه كافر شده اند آنگاه كه ذكر را مى شنوند از روى غضب نگاه هاى تندى به تو مى كنند و مى گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست». | |||
سپس نوبت گروه ديگرى از منافقين بود كه نسبت مغرور شدن و جنون را به آن حضرت دادند<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۶،۱۹۴،۶۳،۴۰.</ref> و گفتند: | سپس نوبت گروه ديگرى از منافقين بود كه نسبت مغرور شدن و جنون را به آن حضرت دادند<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۶،۱۹۴،۶۳،۴۰.</ref> و گفتند: | ||
او به پسر عمويش مغرور شده است، و جلمه «قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِعَمِّهِ» يا «لَقَدْ فَتَنَ بِهذَا الْغُلامِ» را بر زبان آوردند. | |||
روز نوزدهم برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت شعرى زيبا با تضمين آيه ۶۷ سوره مائده در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود. سپس با اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم قرائت كرد، كه اين سه بيت حاكى از آيات سوره مائده بود: | حضرت ضمن توبيخ آنان، آيات اول سوره قلم را كه درباره آنان نازل شده بود برايشان قرائت فرمود: | ||
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ، ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ»: «قسم به قلم و آنچه مى نويسند، كه تو با نعمت پروردگارت مجنون نيستى»، و سپس ادامه آيات كه مى فرمايد: | |||
«فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ»: «به زودى تو خواهى ديد و آنان نيز خواهند ديد كه كداميک مغرور شده ايد» تا آيه ۸ سوره قلم كه مى فرمايد: | |||
«إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»: «پروردگار تو داناتر است كه چه كسى از راه او گمراه شده و او به هدايت يافتگان آگاه تر است». | |||
روز نوزدهم برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت شعرى زيبا با تضمين آيه ۶۷ سوره مائده در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود. | |||
سپس با اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم قرائت كرد، كه اين سه بيت حاكى از آيات سوره مائده بود: | |||
وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ | وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ | ||
خط ۶۳: | خط ۱۱۹: | ||
جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده اى. | جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده اى. | ||
شياطين و در رأس آنان ابليس ايام غدير را در غوغايى به سر مى بردند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۴،۱۱۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۰،۱۳۴.</ref> در آن روز ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد! اينجا بود كه آيه ۲۰ سوره سبأ نازل شد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»: «ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد، و به جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند». | شياطين و در رأس آنان ابليس ايام غدير را در غوغايى به سر مى بردند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۴،۱۱۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۰،۱۳۴.</ref> | ||
در آن روز ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد! اينجا بود كه آيه ۲۰ سوره سبأ نازل شد: | |||
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»: «ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد، و به جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند». | |||
با نزول اين آيه بار ديگر ابليس فريادى زد، و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد دوم چه بود؟! | |||
او گفت: واى بر شما، به خدا قسم خداوند سخن مرا در آيه اى از قرآن نقل كرد و اين آيه را نازل كرد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ...». بعد از اين خبر باز هم شياطين متفرق شدند. | |||
ابليس كه از نقل سخن خود در آيهاى از قرآن خرسند بود، با شنيدن «إِلا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» سخت برآشفت و سر به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت: قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد! | ابليس كه از نقل سخن خود در آيهاى از قرآن خرسند بود، با شنيدن «إِلا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» سخت برآشفت و سر به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت: قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد! | ||
در اينجا آيه ۴۲ سوره حجر نازل شد و پيامبر صلى الله عليه و آله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را خطاب به ابليس تلاوت فرمود: «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ...»: «تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست». | در اينجا آيه ۴۲ سوره حجر نازل شد و پيامبر صلى الله عليه و آله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را خطاب به ابليس تلاوت فرمود: «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ...»: | ||
«تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست». | |||
در روز نوزدهم ذى الحجة سال دهم مراسم بيعت همچنان ادامه داشت، و هر گروه از مردم كه بيعت مى كردند به خيمه هاى خود باز مى گشتند. | |||
[[منافقین]] نيز در خيمه هاى خود جمع شده بودند و از آن همه سربلندى غدير كه خط نفاق را خرد مى كرد و پيش مى رفت، اظهار تأسف و نگرانى مى كردند و اسرار دل خود را براى يكديگر بازگو مى كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۷ ص ۲۰۹ و ج ۲۲ ص ۹۶ ح ۴۹ و ج ۲۸ ص ۱۲۲ و ج ۳۱ ص ۶۳۵،۶۳۳ .</ref> | |||
حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و به آنان گفت: | |||
در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى شود چنين كارى مى كنيد؟! به خدا قسم صبح گفتار شما را به آن حضرت خبر خواهم داد. | |||
صبح روز بيستم پس از نماز و قبل از شروع مراسمِ بيعت حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه على عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بود. | |||
او گفتار منافقين را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم سراغ آنان فرستاد و آمدند. | |||
حضرت پرسيد: شما چه گفته ايد؟ گفتند: به خدا قسم ما چيزى نگفته ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است!! | |||
در اينجا جبرئيل بار ديگر آيه ۷۴ سوره توبه را براى تكذيب آنان آورد: | |||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»: | |||
«قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده اند». | |||
با طلوع آفتاب روز بيستم مراسم بيعت ادامه يافت. مقداد از كنار گروهى از منافقين عبور مى كرد كه گفتگوهاى فتنه آميز آنان را شنيد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۲،۱۶۱،۱۶۰،۱۵۴،۱۵۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۹.</ref> | |||
او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت خبر داد. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد ندا دهند: «الصلاة جامعة»، و اين بدان معنى بود كه همه جمع شوند. | |||
منافقين گفتند: مقداد كار ما را گزارش داده است!! اكنون برخيزيم كه بر ضد گزارش او قسم ياد كنيم! | |||
آنان آمدند تا در مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله نشستند و گفتند: | |||
پدران و مادرانمان به قربانت يا رسول اللَّه! قسم به آن كه تو را به حق مبعوث كرده و به پيامبرى كرامت داده و تو را از همه بشر برگزيده! آنچه به تو خبر رسيده ما نگفته ايم! | |||
در اينجا بار ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله آيه ۷۴ سوره توبه را تلاوت فرمود: | |||
«بسم اللَّه الرحمن الرحيم، يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان گفته اند...». | |||
در حالى كه عده اى از منافقين كنار يكديگر جمع شده بودند، سوسمارى از كنار آنان عبور كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۴۲.</ref> | |||
يكى از آنان گفت: اى كاش محمد اين سوسمار را به جاى على امير ما قرار مى داد! ابوذر سخن آنان را شنيد و براى پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرد. | |||
حضرت سراغ آنان فرستاد و آنان را حاضر نمود و خبر ابوذر را برايشان بازگو كرد. | |||
آنان در حالى كه ابوذر را در برابر خود مى ديدند انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند! ولى از طرف خداوند بار ديگر آيه ۷۴ سوره توبه در ردّ آنان آمد: | آنان در حالى كه ابوذر را در برابر خود مى ديدند انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند! ولى از طرف خداوند بار ديگر آيه ۷۴ سوره توبه در ردّ آنان آمد: | ||
خط ۹۳: | خط ۱۸۱: | ||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده اند». | «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده اند». | ||
اولين شيوه منافقين وسوسه اندازى در قلوب مردم بود<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۳۵۶.</ref> كه قابل اجرا در جاى جاى بيابان غدير در ميان تجمعات مردم بود. در رأس اين توطئه عمر بن الخطاب بود كه هر گاه گروهى از مردم را به دور از چشم پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب باوفايش مى يافت، براى | اولين شيوه منافقين وسوسه اندازى در قلوب مردم بود<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۳۵۶.</ref> كه قابل اجرا در جاى جاى بيابان غدير در ميان تجمعات مردم بود. | ||
در رأس اين توطئه عمر بن الخطاب بود كه هر گاه گروهى از مردم را به دور از چشم پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب باوفايش مى يافت، براى سست سازى اعتقاد آنان مى گفت: از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى كند! | |||
آيه ۴ و ۵ سوره ناس درباره اوست كه مى فرمايد: «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: | |||
«بگو به خدا پناه مى برم از شر وسوسه اندازى كه از ياد خدا باز گرفته شده و در سينه هاى مردم وسوسه مى كند». | |||
گروهى از منافقين با كلماتى سست كننده اعتقاد گفتند<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۹۱ و ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۱.</ref>: محمد هر از چند گاه ما را به امرى جديد دعوت مى كند، و اكنون درباره اهل بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به دست آنان بسپارد. | |||
عده اى ديگر گفتند: تا كى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى كند؟! | |||
آيه | در برابر اين گروه پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر آيه ۴۶ سوره سبأ را خواند: | ||
«قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ»: «بگو من شما را به يک چيز (ولايت) موعظه مى كنم»، و سپس فرمود: من ادا كردم آنچه پروردگارتان بر شما واجب كرده است. | |||
سپس دنباله آيه را خواند: «أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى»: «تا به خاطر خدا دو نفرى و به تنهايى بپا خيزيد». | |||
دومين روش در شبهه اندازى نسبتِ ساختگى بودن مراسم غدير از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و حقيقى نبودن نسبت آن به خدا بود.<ref>بحار الانوار: ج ۹ ص ۲۲۸ و ج ۲۴ ص ۳۳۷ و ج ۳۶ ص ۱۴۹ ۱۰۱ و ج ۳۷ ص ۱۶۰،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۶،۱۴۱.</ref> اين توطئه و شبهه فوراً از سوى خداوند تعالى در نطفه خفه شد و ده آيه از سوره حاقّه در تأييد پيامبر صلى الله عليه و آله و وَحْيانى بودن غدير نازل شد و بنيانى محكم براى غدير را تا ابد در متن قرآن پايه گذارى كرد. آيه ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه كه مى فرمايد: | دومين روش در شبهه اندازى نسبتِ ساختگى بودن مراسم غدير از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و حقيقى نبودن نسبت آن به خدا بود.<ref>بحار الانوار: ج ۹ ص ۲۲۸ و ج ۲۴ ص ۳۳۷ و ج ۳۶ ص ۱۴۹ ۱۰۱ و ج ۳۷ ص ۱۶۰،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۶،۱۴۱.</ref> اين توطئه و شبهه فوراً از سوى خداوند تعالى در نطفه خفه شد و ده آيه از سوره حاقّه در تأييد پيامبر صلى الله عليه و آله و وَحْيانى بودن غدير نازل شد و بنيانى محكم براى غدير را تا ابد در متن قرآن پايه گذارى كرد. آيه ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه كه مى فرمايد: |