۲۳٬۲۳۲
ویرایش
(اتمام عنوان مالک بن نویره) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
پس از انتشار خبر شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله مالک به عنوان رئيس قبيله براى تجديد عهد با مولاى خود اميرالمؤمنين عليه السلام به مدينه آمد و يكسره به مسجد رفت ولى با تعجب ابوبكر را بر فراز منبر ديد. | پس از انتشار خبر شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله مالک به عنوان رئيس قبيله براى تجديد عهد با مولاى خود اميرالمؤمنين عليه السلام به مدينه آمد و يكسره به مسجد رفت ولى با تعجب ابوبكر را بر فراز منبر ديد. | ||
از | از همان جا صدا زد: «اى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[بیعت]] على عليه السلام در روز غدير خم را فراموش كردى؟ اين منبر جاى تو نيست كه بر آن خطابه مى خوانى»! اين را گفت و به قبيله خود بازگشت و با ابوبكر بيعت نكرد. | ||
ابوبكر ترسيد و براى مقابله با او بهانه اى كه براى ساير قبايل عرب بكار | ابوبكر ترسيد و براى مقابله با او بهانه اى كه براى ساير قبايل عرب بكار مى بست به ميان آورد. ابتدا فردى را فرستاد و به عنوان نماينده خليفه از او زكات طلب كرد. مالک گفت: زكات را بايد به امام داد، و ابوبكر امام نيست تا به او زكات بدهم!! | ||
با آمدن اين پاسخ براى ابوبكر، حكم ارتداد آنان را صادر كرد و خالد را با لشكرى به جنگ آنان فرستاد. مالک كه عمق توطئه را احساس كرده بود اذان و نماز به پاداشت تا تهمت را رد كرده باشد و بر همه معلوم كند كه منظور اينان از ارتداد نپذيرفتن ابوبكر است. | با آمدن اين پاسخ براى ابوبكر، حكم ارتداد آنان را صادر كرد و خالد را با لشكرى به جنگ آنان فرستاد. مالک كه عمق توطئه را احساس كرده بود اذان و نماز به پاداشت تا تهمت را رد كرده باشد و بر همه معلوم كند كه منظور اينان از ارتداد نپذيرفتن ابوبكر است. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
خالد كه دستور را از قبل گرفته بود در يک اقدام مزوّانه به آنان امان داد، ولى سپس دستور داد در يک شبيخون آنان را اسير كنند و مردانشان را بكشند و زنانشان را اسير كنند. | خالد كه دستور را از قبل گرفته بود در يک اقدام مزوّانه به آنان امان داد، ولى سپس دستور داد در يک شبيخون آنان را اسير كنند و مردانشان را بكشند و زنانشان را اسير كنند. | ||
مالک بن نويره شهيد راه غدير شد و خالد | مالک بن نويره شهيد راه غدير شد و خالد بى شرمانه در همان شب با همسر او همبستر گرديد!! و معلوم شد اينان كه به مبارزه به اصطلاح مرتدين آمده بودند، خودشان تا چه حد مرتد بودند.<ref>نزهة الكرام (رازى): ج ۱ ص ۳۰۱، ۳۰۲.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |