۲۲٬۹۷۹
ویرایش
جز (Modir صفحهٔ اهل بیت علیهم السلام را به معصومین علیهم السلام منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<big>اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.</big> | <big>اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.</big> | ||
<big>بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه | <big>بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدان ها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى شود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۸ سوره تغابن و آيه ۱۵۷سوره اعراف است:</big> | ||
<big>«فَآمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»: «به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ايمان آوريد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است».</big> | <big>«فَآمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»: «به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ايمان آوريد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است».</big> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
=== <big>موقعيت تاريخى</big> === | === <big>موقعيت تاريخى</big> === | ||
<big>در اواسط خطابه غدير كه | <big>در اواسط خطابه غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله امامت را به شدت مورد تأكيد قرار داده و دشمنان امامت را نيز معرفى مى نمايد، ايمان به نور الهى را مطرح مى فرمايد به عنوان دستورى كه به زير بناى خلافت غدير باز مى گردد. حضرت براى اين منظور آيه ۸ سوره تغابن را عيناً در كلام خود تضمين مى نمايد و حرف «فاء» را از اول آن بر مى دارد و كلمه «مَعَهُ» را با تغيير فعل «أَنْزَلْنا» به «انْزِل» تركيب مى نمايد. ممكن است آيه ۱۵۷ سوره اعراف نيز مورد توجه حضرت بوده و بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده باشد.</big> | ||
=== <big>موقعيت قرآنى</big> === | === <big>موقعيت قرآنى</big> === | ||
<big>آيه سوره تغابن در قرآن به دنبال چند آيه درباره كسانى كه از پذيرفتن دين الهى سر باز مى زنند آمده است، كه از آيه ۵ اين سوره آغاز مى شود. در اين آيات چنين مطرح مى كند كه آيا خبر كافرين به شما نرسيده است كه وقتى پيامبران براى هدايتشان مى آمدند آنان مى گفتند: آيا بشرى مى خواهد ما را هدايت كند؟!</big> | <big>آيه سوره تغابن در قرآن به دنبال چند آيه درباره كسانى كه از پذيرفتن دين الهى سر باز مى زنند آمده است، كه از آيه ۵ اين سوره آغاز مى شود. در اين آيات چنين مطرح مى كند كه آيا خبر كافرين به شما نرسيده است كه وقتى پيامبران براى هدايتشان مى آمدند آنان مى گفتند: آيا بشرى مى خواهد ما را هدايت كند؟!</big> | ||
<big> | <big>آن گاه در پاسخ به چنين تفكرى نورانيت نازل شده به همراه انبياء را مطرح مى فرمايد تا آنان را با بشر عادى قياس نكنند و مى فرمايد: «ايمان بياوريد به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ...». اين جمله با كلام حضرت كه در خطبه مى فرمايد: «نورى كه همراه او نازل شده» شباهت زيادى دارد، ولى كلمه «مَعَهُ» همراه آن نيست.</big> | ||
<big>در آيه سوره اعراف پيروانِ | <big>در آيه سوره اعراف پيروانِ پيامبر صلى الله عليه و آله را توصيف مى كند كه نام آن حضرت را در تورات و انجيل مى يابند، و اين كه دستورات حضرت امر به معروف و نهى از منكر است و حلال و حرام را تعيين مى نمايد. سپس به عنوان نتيجه گيرى مى فرمايد:</big> | ||
<big>«كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمت او را نگاه داشتند و او را يارى كردند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كردند، رستگارانند». جمله «نورى كه همراه او نازل شده» همان است كه عيناً در قسمت دوم جمله حضرت در خطبه آمده است.</big> | <big>«كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمت او را نگاه داشتند و او را يارى كردند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كردند، رستگارانند». جمله «نورى كه همراه او نازل شده» همان است كه عيناً در قسمت دوم جمله حضرت در خطبه آمده است.</big> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
==== <big>تحليل اعتقادى اول</big> ==== | ==== <big>تحليل اعتقادى اول</big> ==== | ||
<big>تفسيرى كه | <big>تفسيرى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اين آيه در چهار سطر بعد نموده سِرى از اسرار الهى است كه مقام عظيم چهارده معصوم عليهم السلام را به ما مى فهماند. آيه قرآن مى فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ايمان بياوريد»، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را در سه مرحله تفسير نموده است:</big> | ||
<big>در مرحله اول پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «انْزِل مَعَهُ» اين مطلب را بيان مى كند كه اين نور با آن حضرت و همراه او نازل شده است.</big> | <big>در مرحله اول پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «انْزِل مَعَهُ» اين مطلب را بيان مى كند كه اين نور با آن حضرت و همراه او نازل شده است.</big> | ||
<big>در مرحله دوم اين همراه بودن را با ظرافت ادبى تمام بيان مى فرمايد و از كلمه «مسلوک» استفاده مى نمايد، كه مثال آن دانه هاى تسبيح است كه نخ در آن مسلوک است يعنى از آن عبور كرده و با اين عبور آن را | <big>در مرحله دوم اين همراه بودن را با ظرافت ادبى تمام بيان مى فرمايد و از كلمه «مسلوک» استفاده مى نمايد، كه مثال آن دانه هاى تسبيح است كه نخ در آن مسلوک است يعنى از آن عبور كرده و با اين عبور آن را يک پارچه و بهم بافته نموده است. يعنى نور اين گونه در وجود ما نهاده شده و وارد شده و سراسر وجودمان نورانى است چرا كه اين نور مسلوک است. در نسخه اى ديگر كلمه «مَسْبُوک» به كار رفته كه همين معنى را تأكيد مى كند، يعنى: نور در وجود ما قالب ريزى شده است و وجود ما يک پارچه نور است.</big> | ||
<big>در مرحله سوم به همه اعلام مى كند كه اين نور مخصوص من نيست، بلكه بعد از من على بن ابى طالب عليه السلام و امامان بعد از او تا حضرت مهدى عليه السلام همگى نورانى اند و نور در وجود آنان قالب ريزى شده و يک پارچه نورند.</big> | <big>در مرحله سوم به همه اعلام مى كند كه اين نور مخصوص من نيست، بلكه بعد از من على بن ابى طالب عليه السلام و امامان بعد از او تا حضرت مهدى عليه السلام همگى نورانى اند و نور در وجود آنان قالب ريزى شده و يک پارچه نورند.</big> | ||
==== <big>تحليل اعتقادى دوم</big> ==== | ==== <big>تحليل اعتقادى دوم</big> ==== | ||
<big>با اذعان به | <big>با اذعان به اين كه معرفت به چنين مقام نورانى دلى نورانى مى طلبد، و ما خود را بسيار ضعيف تر و كوچک تر از آن مى دانيم كه قابليت درک چنان منزلتى را در خود بدانيم، ولى كلمات خود معصومين عليهم السلام در شناساندن اين نورانيت ما را كافى است و گوياى بسيارى از زواياى آن است.</big> | ||
<big>امام باقر عليه السلام در ترسيم بسيار ظريفى از اين نور الهى در وجود معصومين عليهم السلام و آثار آن همين آيه «فَآمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا» را مطرح نموده فرمود: «به خدا قسم مقصود از نور در آيه، نورِ امامان آل محمد عليهم السلام تا روز قيامت است. به خدا قسم آنانند نور خدايى كه نازل شده است. به خدا قسم آنانند نور خداوند در آسمان و زمين. به خدا قسم نور امام در قلوب مؤمنين از آفتاب تابان در روز نورانى تر است. به خدا قسم امامان قلوب مؤمنين را نورانى مى كنند، و خداوند نور آنان را از هر كس به خواهد مانع مى شود و قلب او ظلمانى مى شود. به خدا قسم بنده اى ما را دوست نمى دارد و ولايت ما را نمى پذيرد تا خداوند قلب او را پاک گرداند؛ و قلب بنده مسلمانى را پاک نمى كند تا در برابر ما تسليم شود و با ما در سِلم و صفا باشد...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۰۸.</ref></big> | <big>امام باقر عليه السلام در ترسيم بسيار ظريفى از اين نور الهى در وجود معصومين عليهم السلام و آثار آن همين آيه «فَآمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا» را مطرح نموده فرمود: «به خدا قسم مقصود از نور در آيه، نورِ امامان آل محمد عليهم السلام تا روز قيامت است. به خدا قسم آنانند نور خدايى كه نازل شده است. به خدا قسم آنانند نور خداوند در آسمان و زمين. به خدا قسم نور امام در قلوب مؤمنين از آفتاب تابان در روز نورانى تر است. به خدا قسم امامان قلوب مؤمنين را نورانى مى كنند، و خداوند نور آنان را از هر كس به خواهد مانع مى شود و قلب او ظلمانى مى شود. به خدا قسم بنده اى ما را دوست نمى دارد و ولايت ما را نمى پذيرد تا خداوند قلب او را پاک گرداند؛ و قلب بنده مسلمانى را پاک نمى كند تا در برابر ما تسليم شود و با ما در سِلم و صفا باشد...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۰۸.</ref></big> | ||
<big> | <big>آن چه در اين كلام امام باقر عليه السلام آمده در خطابه غدير به عنوان نتيجه گيرى مطرح شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله پس از ذكر آيه «وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا»، و قبل از تفسير آن فرمود: فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ، يعنى: پس هر كس عمل كند مطابق آن چه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى يابد!!</big> | ||
==== <big>تحليل اعتقادى سوم</big> ==== | ==== <big>تحليل اعتقادى سوم</big> ==== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
<big>امام صادق عليه السلام آغاز خلقت جهان را از نورى به تصوير مى كشد كه آغاز همه انوار است و مى فرمايد: «خداوند (در آغاز خلقت) نور الانوار را خلق فرمود كه انوار از آن نورانى شدند و از نور خود در آن جارى ساخت كه نورها از آن نورانى شدند، و اين همان نورى است كه محمد و على از آن خلق شدند».<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.</ref></big> | <big>امام صادق عليه السلام آغاز خلقت جهان را از نورى به تصوير مى كشد كه آغاز همه انوار است و مى فرمايد: «خداوند (در آغاز خلقت) نور الانوار را خلق فرمود كه انوار از آن نورانى شدند و از نور خود در آن جارى ساخت كه نورها از آن نورانى شدند، و اين همان نورى است كه محمد و على از آن خلق شدند».<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.</ref></big> | ||
<big>اين آغاز نورى است كه مى خواهد در وجود معصومين عليهم السلام قرار گيرد. ادامه اين مسير را | <big>اين آغاز نورى است كه مى خواهد در وجود معصومين عليهم السلام قرار گيرد. ادامه اين مسير را پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بيان مى فرمايد: «اولين خلقى كه خدا خلق فرموده نور من است كه آن را از نور خود خلق كرده و آن را از جلال عظمت خويش مشتق نموده است».<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.</ref></big> | ||
<big> | <big>آن گاه اعتقاد ما را با بيان ديگرى كامل تر مى نمايد و مى فرمايد: آن گاه كه خداوند خواست ما را خلق كند كلمه اى فرمود كه نورى از آن خلق كرد. سپس كلمه ديگرى فرمود كه از آن روحى خلق نمود. آنگاه نور را با روح ممزوج نمود، و مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را خلق كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۱۰ و ج ۲۵ ص ۲۳ و ج ۲۶ ص ۲۹۱ و ج ۵۳ ص ۴۶.</ref></big> | ||
<big>اگر دقيق بنگريم وارد محيطى با ظرافت شده ايم كه در هر مرحله حسّ كنجكاوى بيش از پيش تحريک مى شود. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: اولين مخلوقى كه خدا خلق كرد محمد و عترت هدايت كننده و هدايت شده او بودند كه اشباح نورى در پيشگاه خداوند بودند. پرسيدند: اشباح چيست؟ فرمود: سايه نور! بدن هاى نورانى بدون ارواح كه به يک روح واحد تأييد مى شدند، و آن روح القدس بود.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۵.</ref></big> | <big>اگر دقيق بنگريم وارد محيطى با ظرافت شده ايم كه در هر مرحله حسّ كنجكاوى بيش از پيش تحريک مى شود. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: اولين مخلوقى كه خدا خلق كرد محمد و عترت هدايت كننده و هدايت شده او بودند كه اشباح نورى در پيشگاه خداوند بودند. پرسيدند: اشباح چيست؟ فرمود: سايه نور! بدن هاى نورانى بدون ارواح كه به يک روح واحد تأييد مى شدند، و آن روح القدس بود.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۵.</ref></big> | ||
==== <big>تحليل اعتقادى چهارم</big> ==== | ==== <big>تحليل اعتقادى چهارم</big> ==== | ||
<big>اكنون نوبتِ آن است كه ارتباط آن خلقت نورانى را با مسئله نبوت و امامت بدانيم تا نكته اصلى در آيه «وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ» را دريابيم. امام صادق عليه السلام تاريخچه اعتقادى اين ارتباط را چنين بيان مى فرمايد: محمد و على عليهما السلام دو هزار سال قبل از خلقت مخلوقات نورى در پيشگاه خداوند جل جلاله بودند. | <big>اكنون نوبتِ آن است كه ارتباط آن خلقت نورانى را با مسئله نبوت و امامت بدانيم تا نكته اصلى در آيه «وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ» را دريابيم. امام صادق عليه السلام تاريخچه اعتقادى اين ارتباط را چنين بيان مى فرمايد: محمد و على عليهما السلام دو هزار سال قبل از خلقت مخلوقات نورى در پيشگاه خداوند جل جلاله بودند. آن گاه كه ملائكه خلق شدند آن نور را ديدند كه سرچشمه اى داشت و شعاع هاى نورانى از آن منشعب بود. پرسيدند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند عز و جل فرمود: اين نورى است كه اصل آن نبوت و فرع آن امامت است. نبوت براى محمد بنده و پيامبر من، و امامت براى على حجت و ولى من است، كه اگر آن دو نبودند مخلوقات را خلق نمى كردم.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۱۱ و ج ۳۸ ص ۸۰.</ref></big> | ||
<big>در جلوه اى ديگر | <big>در جلوه اى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: من و على چهارده هزار سال قبل از خلق آدم در پيشگاه خداوند نورى بوديم. آنگاه كه خدا آدم را خلق نمود آن نور را دو قسمت نمود: جزئى من و جزء ديگر على.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۴ ح ۱۸.</ref></big> | ||
<big>امام زين العابدين عليه السلام اتحاد رشته نبوت و امامت با ذكر همه معصومين عليهم السلام را چنين بيان فرموده است: خداوند محمد و على و يازده امام بعد از او را از نور عظمتش ارواحى خلق نمود كه در پرتو نورش قبل از خلقت مخلوقات او را عبادت مى كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۳.</ref></big> | <big>امام زين العابدين عليه السلام اتحاد رشته نبوت و امامت با ذكر همه معصومين عليهم السلام را چنين بيان فرموده است: خداوند محمد و على و يازده امام بعد از او را از نور عظمتش ارواحى خلق نمود كه در پرتو نورش قبل از خلقت مخلوقات او را عبادت مى كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۳.</ref></big> | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
<big>اين نورانيت پيچيدگى خاصى دارد كه اقتضا مى كند آن را ساده ننگريم و تعمق بيشترى در اين فصل اعتقادى داشته باشيم. همان گونه كه يک سوى اين نور محمد و على صلوات الله عليهما هستند سوى ديگر آن حضرت زهرا عليها السلام است.</big> | <big>اين نورانيت پيچيدگى خاصى دارد كه اقتضا مى كند آن را ساده ننگريم و تعمق بيشترى در اين فصل اعتقادى داشته باشيم. همان گونه كه يک سوى اين نور محمد و على صلوات الله عليهما هستند سوى ديگر آن حضرت زهرا عليها السلام است.</big> | ||
<big>جا دارد كلام امام صادق عليه السلام در اين باره را با دقت مورد توجه قرار دهيم، | <big>جا دارد كلام امام صادق عليه السلام در اين باره را با دقت مورد توجه قرار دهيم، آن گاه كه از حضرتش پرسيدند: چرا حضرت فاطمه عليها السلام «زهرا» ناميده شده است؟ فرمود: زيرا خداوند او را از نور عظمتش خلق نمود. وقتى نور او تابيد آسمان ها و زمين به نور او روشن شد و چشمان ملائكه را خيره كرد. آنان به سجده افتادند و گفتند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند در پاسخ آنان چنين وحى فرستاد:</big> | ||
<big>اين نورى از نور من است كه او را در آسمان جاى داده ام و او را از عظمت خويش خلق نموده ام. او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم بيرون مى آورم كه او را بر همه پيامبرانم فضيلت داده ام. از اين نور امامانى بيرون مى آورم كه براى بپا داشتن امر من قيام مى كنند و مردم را به سخن حق من هدايت مى نمايند آنان را پس از پايان وَحيَم جانشينانم در زمين قرار مى دهم.<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۲.</ref></big> | <big>اين نورى از نور من است كه او را در آسمان جاى داده ام و او را از عظمت خويش خلق نموده ام. او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم بيرون مى آورم كه او را بر همه پيامبرانم فضيلت داده ام. از اين نور امامانى بيرون مى آورم كه براى بپا داشتن امر من قيام مى كنند و مردم را به سخن حق من هدايت مى نمايند آنان را پس از پايان وَحيَم جانشينانم در زمين قرار مى دهم.<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۲.</ref></big> | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
<big>اكنون نوبت آن است كه آثار اين نور را در كلام معصومين عليهم السلام پى بگيريم. حضرت زهرا عليها السلام درياى علم را منشعب از اين خلقت نورانى بيان مى كند و مى فرمايد: «خداوند نور مرا خلق كرد و من مشغول تسبيح خدا شدم. سپس نور مرا به درختى از درختان بهشت سپرد و از آن درخت نور ساطع شد. (شب معراج كه) پدرم وارد بهشت شد خداوند به او الهام كرد ميوه آن درخت را چيده تناول كند.</big> | <big>اكنون نوبت آن است كه آثار اين نور را در كلام معصومين عليهم السلام پى بگيريم. حضرت زهرا عليها السلام درياى علم را منشعب از اين خلقت نورانى بيان مى كند و مى فرمايد: «خداوند نور مرا خلق كرد و من مشغول تسبيح خدا شدم. سپس نور مرا به درختى از درختان بهشت سپرد و از آن درخت نور ساطع شد. (شب معراج كه) پدرم وارد بهشت شد خداوند به او الهام كرد ميوه آن درخت را چيده تناول كند.</big> | ||
<big>پدرم آن ميوه را ميل كرد و خداوند اين گونه مرا به صلب پدرم منتقل نمود. سپس مرا به خديجه منتقل نمود و او مرا به دنيا آورد. از آن نور، من به آنچه واقع شده و | <big>پدرم آن ميوه را ميل كرد و خداوند اين گونه مرا به صلب پدرم منتقل نمود. سپس مرا به خديجه منتقل نمود و او مرا به دنيا آورد. از آن نور، من به آنچه واقع شده و آن چه خواهد شد و آنچه نبايد اتفاق بيفتد علم دارم».<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۸ ح ۱۱.</ref></big> | ||
<big>اين كلام حضرت زهرا عليها السلام دريچه اى بزرگ از آثار اين خلقت نورانى را به روى ما مى گشايد، و ما را مشتاق مطالب بيشترى در اين زمينه مى نمايد. امام باقر عليه السلام درباره آيه «الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِى زُجاجَةٍ ...» مى فرمايد: مشكاتى كه در آن مصباح است (چراغدانى كه در آن چراغ است) منظور علم در سينه | <big>اين كلام حضرت زهرا عليها السلام دريچه اى بزرگ از آثار اين خلقت نورانى را به روى ما مى گشايد، و ما را مشتاق مطالب بيشترى در اين زمينه مى نمايد. امام باقر عليه السلام درباره آيه «الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِى زُجاجَةٍ ...» مى فرمايد: مشكاتى كه در آن مصباح است (چراغدانى كه در آن چراغ است) منظور علم در سينه پيامبر صلى الله عليه و آله است. مصباحى كه در زجاجه است (چراغى كه در شيشه است) منظور همان علم در سينه على بن ابى طالب عليه السلام است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۱۱.</ref></big> | ||
<big>در همين زمينه اميرالمؤمنين عليه السلام در توصيف شب معراج مى فرمايد: در آن شب نور چشمانِ | <big>در همين زمينه اميرالمؤمنين عليه السلام در توصيف شب معراج مى فرمايد: در آن شب نور چشمانِ پيامبر صلى الله عليه و آله را فراگرفت، و آن حضرت عظمت پروردگارش را با قلب خود ديد نه با چشمانش.<ref>بحارلانوار: ج ۳ ص ۳۲۰ و ج ۱۷ ص ۲۸۹ و ج ۱۸ ص ۳۳۹ ح ۴۲.</ref></big> | ||
<big>تشبيه اين نورانيت به چراغ و چراغدان و شيشه همه براى فهماندن آثار هدايت در آن است. امام باقر عليه السلام اين نكته را به صورت روشن ترى چنين بيان مى نمايد: خداوند علم خود را نزد جانشين | <big>تشبيه اين نورانيت به چراغ و چراغدان و شيشه همه براى فهماندن آثار هدايت در آن است. امام باقر عليه السلام اين نكته را به صورت روشن ترى چنين بيان مى نمايد: خداوند علم خود را نزد جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داده است، آن جا كه مى فرمايد:</big> | ||
<big>«الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، يعنى: من هدايت كننده آسمان ها و زمينم. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»، يعنى: مَثَل علمى كه به او عطا | <big>«الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، يعنى: من هدايت كننده آسمان ها و زمينم. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»، يعنى: مَثَل علمى كه به او عطا كرده ام و با آن هدايت مى شوند مانند چراغ دانى است كه چراغى داخل آن است. بنابراين چراغ دان قلب محمد صلى الله عليه و آله است، و چراغ همان نورى است كه علم در آن است... .<ref>بحار الانوار: ج ۴ ص ۱۹ ح ۷.</ref></big> | ||
<big>اكنون كه مسير اين نور نهاده شده در وجود معصومين عليهم السلام را دانستيم، آثار نورانى آن در هدايت مستقيم مردم برايمان شگفت انگيز خواهد بود. در شب معراج خداوند به | <big>اكنون كه مسير اين نور نهاده شده در وجود معصومين عليهم السلام را دانستيم، آثار نورانى آن در هدايت مستقيم مردم برايمان شگفت انگيز خواهد بود. در شب معراج خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا محمد، به على خبر بده كه او پرچم هدايت و امام اوليائم، و نور كسانى است كه مرا اطاعت كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۳۳۹.</ref></big> | ||
<big>در فرمايشى | <big>در فرمايشى پيامبر صلى الله عليه و آله نورِ بهشت را كه آخرين منزل هدايت يافتگان است به اين نور ارتباط مى دهد و مى فرمايد:</big> | ||
<big>آن گاه كه خداوند عز و جل بهشت را خلق فرمود آن را از نور عرش خود خلق كرد. سپس از آن نور گرفت و ثُلثى را به من و ثلثى به فاطمه و ثلثى را به على و اهل بيتش داد. به هر كس از آن نور رسيده باشد به ولايت آل محمد هدايت مى شود، و به هر كس از آن نور نرسيده باشد از ولايت آل محمد منحرف مى شود.<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۱۸۸ و ج ۴۳ ص ۴۴.</ref></big> | |||
<big>آثار آن نور هدايت در شيعيان تأثير عجيبى مى گذارد و به آن جا مى رسد كه «الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ الله». اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه مؤمن چگونه با نور خدا مى نگرد، فرمود: زيرا ما از نور خدا خلق شده ايم و شيعيان ما از نور ما خلق شده اند. لذا آنان برگزيدگان ابرار و پاكان نشان دار هستند، كه نورشان مانند ماه شب چهارده در شب تاريک به ديگران روشنى مى بخشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۱. </ref></big> | |||
<big>اكنون روشن شد كه چگونه يک آيه از قرآن كريم در غدير با عميق ترين معانيش تفسير شده و اسرارِ الهى آن در ميان نهاده شده و به نسل هاى آينده مسلمين هديه شده است.</big> | <big>اكنون روشن شد كه چگونه يک آيه از قرآن كريم در غدير با عميق ترين معانيش تفسير شده و اسرارِ الهى آن در ميان نهاده شده و به نسل هاى آينده مسلمين هديه شده است.</big> | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۶: | ||
== <big>اثر ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام</big><ref>حمد/۶. اسرار غدير: ص ۵۰.</ref> == | == <big>اثر ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام</big><ref>حمد/۶. اسرار غدير: ص ۵۰.</ref> == | ||
<big>سخنرانى تاريخى | <big>سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.</big> | ||
<big>در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل بيت عليهم السلام هستند».</big> | <big>در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل بيت عليهم السلام هستند».</big> | ||
<big>سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آن ها را به شيعيان و پيروان آل محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و | <big>سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آن ها را به شيعيان و پيروان آل محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آن ها را به دشمنان آل محمد عليهم السلام معنى كردند.</big> | ||
== <big>اهل بيت عليهم السلام در قرآن</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص ۶۷. اسرار غدير: ص ۲۷۵.</ref> == | == <big>اهل بيت عليهم السلام در قرآن</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص ۶۷. اسرار غدير: ص ۲۷۵.</ref> == | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۷: | ||
<big>ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى گويند: چرا خداوند نام على و اهل بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟</big> | <big>ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى گويند: چرا خداوند نام على و اهل بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟</big> | ||
<big>حضرت فرمود: به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا | <big>حضرت فرمود: به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است. (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» كه درباره على و حسن و حسين عليهم السلام است.</big> | ||
<big>(دربيان كلمه «اولى الامر») پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على عليه السلام فرموده: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، و نيز فرموده: «شمارا به كتاب خدا و اهل بيتم وصيت مى كنم...». اگر | <big>(دربيان كلمه «اولى الامر») پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على عليه السلام فرموده: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، و نيز فرموده: «شمارا به كتاب خدا و اهل بيتم وصيت مى كنم...». اگر پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى كردند!!... وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على عليه السلام صاحب اختيار مردم بود... . چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب نموده بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.</ref></big> | ||
== <big>پايه هاى اعتقادى خطبه غدير</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷.</ref> == | == <big>پايه هاى اعتقادى خطبه غدير</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷.</ref> == | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۷: | ||
<big>در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.</big> | <big>در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.</big> | ||
<big>يكى از آن ها سوره هل اتى است. | <big>يكى از آن ها سوره هل اتى است. پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود:</big> | ||
<big>وَ لا شَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ فى «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ» الاّ لَهُ، وَ لا انْزَلَها فى سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ: خداوند در سوره «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ» شهادت به بهشت نداده مگر براى على، و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره غير او را مدح ننموده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵.</ref></big> | <big>وَ لا شَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ فى «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ» الاّ لَهُ، وَ لا انْزَلَها فى سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ: خداوند در سوره «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ» شهادت به بهشت نداده مگر براى على، و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره غير او را مدح ننموده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵.</ref></big> | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۴: | ||
=== <big>موقعيت تاريخى</big> === | === <big>موقعيت تاريخى</big> === | ||
<big>در اواسط خطبه كه | <big>در اواسط خطبه كه پيامبر صلى الله عليه و آله فضايل عظيم على عليه السلام را بر مى شمرد بر نقطه اى بلند از آن توقف كرد تا به شرح بيشتر آن بپردازد. آن قُله فضيلت رضاى خدا و رسول از على عليه السلام بود، كه يكى از شواهد آن را سوره هل اتى مطرح نمود و در جملاتى كوتاه سوره اى با ۳۱ آيه را در دو جهت تفسير فرمود: اول شأن نزول آن است، و دوم شهادت پروردگار به بهشت.</big> | ||
=== <big>موقعيت قرآنى</big> === | === <big>موقعيت قرآنى</big> === | ||
<big>از آيه ۵ تا ۲۲ سوره دهر مربوط به اصل داستان است كه على بن ابى طالب عليه السلام و خانواده اش براى شفاى دو فرزند خود امام حسن و امام حسين عليهما السلام، سه روز روزه نذر كردند.</big> | <big>از آيه ۵ تا ۲۲ سوره دهر مربوط به اصل داستان است كه على بن ابى طالب عليه السلام و خانواده اش براى شفاى دو فرزند خود امام حسن و امام حسين عليهما السلام، سه روز روزه نذر كردند.</big> | ||
<big>پس از شفاى فرزندان همه اهل خانه سه روز روزه گرفتند، و هر روز هنگام افطار مستمندى بر در خانه از آنان كمكى خواست. روز اول مسكين و روز دوم يتيم و روز سوم اسيرى بود. همه اهل خانه تنها افطارشان را كه قرص هاى نان بود به فقير دادند و با آب افطار كردند. روز سوم كه ايثار اهل اين خانه به اوج خود رسيد و جز آب | <big>پس از شفاى فرزندان همه اهل خانه سه روز روزه گرفتند، و هر روز هنگام افطار مستمندى بر در خانه از آنان كمكى خواست. روز اول مسكين و روز دوم يتيم و روز سوم اسيرى بود. همه اهل خانه تنها افطارشان را كه قرص هاى نان بود به فقير دادند و با آب افطار كردند. روز سوم كه ايثار اهل اين خانه به اوج خود رسيد و جز آب خوراک ديگرى نداشتند، ذات الهى سوره اى را با ثنايى بلند براى آنان نازل كرد:</big> | ||
<big>«... إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً، عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ الله يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً، يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ الله لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً، إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً، فَوَقاهُمُ الله شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً، وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً، مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً، وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلاً، وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا، قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً، وَ يُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً، عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً، وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ، إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً، وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً، عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ، وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً، إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً...»:</big> | <big>«... إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً، عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ الله يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً، يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ الله لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً، إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً، فَوَقاهُمُ الله شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً، وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً، مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً، وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلاً، وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا، قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً، وَ يُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً، عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً، وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ، إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً، وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً، عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ، وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً، إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً...»:</big> | ||
<big>«...نيكان از | <big>«...نيكان از كاسه اى خواهند نوشيد كه با عطر كافور ممزوج است. چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى آشامند و آن را به اختيار خود باز مى كنند. آنان به نذر خويش وفا مى نمايند و از روزى كه سختيش همه را فرا مى گيرد مى ترسند. آنان به خاطر حب الهى به فقير و اسير و يتيم غذا مى دهند، و مى گويند: ما به خاطر خدا به شما طعام مى دهيم و از شما انتظار پاداش و سپاسى نداريم. ما از قهر پروردگار در روزى كه از رنج و سختى آن رخسار خلق درهم و غمگين است مى ترسيم. خدا هم آنان را از شر و فتنه آن روز محفوظ داشته و به آنان روى خندان و دل شادان عطا نمود. جزاى آنان در برابر آنچه صبر كردند باغ بهشت و حرير بهشتى است، كه در آن بهشت بر تختها تكيه زنند، و در آن جا نه آفتاب سوزان و نه سرماى سخت بينند، بلكه در هوايى خوش و باغى دلكش تفريح كنند. سايه درختان بهشتى بر سر آنان و ميوه هايش در دسترس و اختيار آنان است. با جامه اى سيمين و كوزه هاى بلورين بر آنان دور زنند؛ بلورهايى كه به رنگ نقره و به اندازه اهلش مقدر كرده اند. در آن جا از كاسه هايى به آنان مى نوشانند كه طبعش از زنجبيل است. در آن جا چشمه اى است كه نامش «سلسبيل» است. اطراف آن بهشتيان پسرانى كه هميشه نوجوانند در طوافند، كه هر گاه آنان را بنگرى گمان مى كنى مرواريدهاى منتشر شده اند. و چون آن جايگاه نيكو را تماشا كنى عالمى پر نعمت و كشورى بى نهايت بزرگ خواهى يافت. بر قامت بهشتيان لباسى از سندس سبز و استبرق و بر دست هايشان دست بندى از نقره است، و پروردگارشان شرابى پاكيزه به آنان مى نوشاند. اين بهشت پاداش شماست، و سعيتان مشكور و مقبول است...».</big> | ||
=== <big>تحليل اعتقادى</big> === | === <big>تحليل اعتقادى</big> === | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۵۹: | ||
== <big>تلاش اهل بيت عليهم السلام براى زنده نگه داشتن غدير</big><ref>بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير (سيد على ميرشريفى): ۴۷-۵۰.</ref> == | == <big>تلاش اهل بيت عليهم السلام براى زنده نگه داشتن غدير</big><ref>بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير (سيد على ميرشريفى): ۴۷-۵۰.</ref> == | ||
<big>اولين فردى كه مى كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول خدا صلى الله عليه | <big>اولين فردى كه مى كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. حضرتش هنگام شهادت قلم و كاغذ طلبيد تا درباره واقعه غدير و جانشينى اميرالمؤمنين عليه السلام سفارش نمايد و از فراموش شدن آن پيشگيرى كند.</big> | ||
<big>پس از رسول خدا صلى الله عليه | <big>پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله كسى كه از همه بيشتر در زنده نگه داشتن غدير كوشيد و در اين راه رنج هاى جان كاهى متحمل شد، حضرت زهرا عليها السلام بود. پس از او حضرت على عليه السلام بارها صحابه را سوگند داد تا درباره واقعه غدير شهادت و گواهى دهند و در هر فرصت مناسبى از غدير يادكرد.</big> | ||
<big>حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند. فرزندان رسول خدا صلى الله عليه | <big>حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند. فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله به محض اين كه اندک مناسبتى پيش مى آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبر عليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.</big> | ||
<big>خلفاى عباسى نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على عليه السلام مى شمردند، ولى شكى نيست كه آن ها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه | <big>خلفاى عباسى نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على عليه السلام مى شمردند، ولى شكى نيست كه آن ها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان تر شدن خورشيد هميشه تابناک غدير شدند.</big> | ||
<big>ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: | <big>ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: قَد قُلتُ لِاَصحابِنا لَا تُقِرُّوا لَهُمْ بِحَدِیثِ غَدِیرِ خُمٍّ فَیَخْصِمُوکُم: من به اصحاب خودمان گفته ام نزد شيعيان به حديث غدير اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى كنند!</big> | ||
<big>گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق عليه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.</big> | <big>گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق عليه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.</big> |