پرش به محتوا

پژوهشی در اسباب نزول آیه اکمال: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
بعد از این ماجرا آیات ربا نیز در بحث آخرین آیه یا سوره نازل شده وارد شد و نسبت به سوره مائده تردیدى ایجاد کرد. از آن پس موضوع آخرین بخش نازل شده قرآن میان سوره مائده و آیات ربا مردّد گردید.
بعد از این ماجرا آیات ربا نیز در بحث آخرین آیه یا سوره نازل شده وارد شد و نسبت به سوره مائده تردیدى ایجاد کرد. از آن پس موضوع آخرین بخش نازل شده قرآن میان سوره مائده و آیات ربا مردّد گردید.


اما موضوع ربا در چهار سوره قرآن آمده است: بقره؛۲۷۵ـ۲۷۶، نساء؛ ۱۶۱، روم؛۳۹ و آل عمران؛۱۳۰. برخى از این سوره ها مکّى و پاره اى مدنى است. مقصود خلیفه کدام یک از این آیات بوده است؟
اما موضوع ربا در چهار سوره قرآن آمده است: بقره؛۲۷۶ـ۲۷۵، نساء؛ ۱۶۱، روم؛۳۹ و آل عمران؛۱۳۰. برخى از این سوره ها مکّى و پاره اى مدنى است. مقصود خلیفه کدام یک از این آیات بوده است؟


کسانى که در پى تبرئه خلیفه بوده اند از پیش خود گفته اند: مقصود خلیفه آیه ۲۷۸ سوره بقره بوده است. از این رو معتقد شده اند که آخرین آیه نازل شده ،در سوره بقره واقع است، سوره اى که در آغاز هجرت نازل گردید! و نیز بر این نظر رفته اند که تحریم ربا تشریع اضافه اى است که پس از نزول آیه اکمال دین آمده است! این گروه شاید تصور مى کنند قائل شدن به این آشفتگى در نزول قرآن و وحى اشکالى ندارد چرا که هدف درستى از آن در نظر دارند و آن دفاع از خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله است!
کسانى که در پى تبرئه خلیفه بوده اند از پیش خود گفته اند: مقصود خلیفه آیه ۲۷۸ سوره بقره بوده است. از این رو معتقد شده اند که آخرین آیه نازل شده ،در سوره بقره واقع است، سوره اى که در آغاز هجرت نازل گردید! و نیز بر این نظر رفته اند که تحریم ربا تشریع اضافه اى است که پس از نزول آیه اکمال دین آمده است! این گروه شاید تصور مى کنند قائل شدن به این آشفتگى در نزول قرآن و وحى اشکالى ندارد چرا که هدف درستى از آن در نظر دارند و آن دفاع از خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله است!
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
به چند مورد از سخنان این گروه اشاره مى کنیم:
به چند مورد از سخنان این گروه اشاره مى کنیم:


۱ـ احمدبن حنبل در «مسند»ش مى گوید: … عمر ـ رضى الله عنه ـ چنین گفت: همانا آخرین آیه اى که نازل گردید آیه ربا بود و رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ رحلت کرد و آن را براى ما تفسیر نکرد پس شما ربا و ریبه، هردو، را ترک کنید.<ref>مسند احمدابن حنبل؛ج۱،ص۳۶</ref>
۱ـ احمدبن حنبل در «مسند»ش مى گوید: … عمر ـ رضى الله عنه ـ چنین گفت: همانا آخرین آیه اى که نازل گردید آیه ربا بود و رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ رحلت کرد و آن را براى ما تفسیر نکرد پس شما ربا و ریبه، هردو، را ترک کنید.<ref>مسند احمدابن حنبل؛ج۱،ص۳۶.</ref>


۲ـ حدیث فوق را«کنزالعمال» نیز به سند دیگر روایت کرده است.<ref>کنز العمال؛ج۴،ص۱۸۶</ref>
۲ـ حدیث فوق را«کنزالعمال» نیز به سند دیگر روایت کرده است.<ref>کنز العمال؛ج۴،ص۱۸۶.</ref>


۳ـ سرخسى در«المسبوط» مى گوید:…عمر ـ رضى الله عنه ـ چنین گفته است: همانا آیه ربا آخرین آیه اى است که نازل شد و رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ درگذشت پیش از آنکه شأن این آیه را براى ما بیان فرماید.<ref>المبسوط؛ج۲،ص۵۱وج۱۲،ص۱۱۴.</ref>
۳ـ سرخسى در«المسبوط» مى گوید:…عمر ـ رضى الله عنه ـ چنین گفته است: همانا آیه ربا آخرین آیه اى است که نازل شد و رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ درگذشت پیش از آنکه شأن این آیه را براى ما بیان فرماید.<ref>المبسوط؛ج۲،ص۵۱وج۱۲،ص۱۱۴.</ref>
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
۱ـ در «صحیح بخارى »چنین آمده است:
۱ـ در «صحیح بخارى »چنین آمده است:


از براء ـ رضى الله عنه ـ نقل شده است که گفت: آخرین سوره اى که به طور کامل نازل گردیده سوره برائت است، و آخرین آیه، آیه پایانى سوره نساء است: یستفتونک قل الله یفتیکم فى الکلالة….<ref>صحیح بخاری؛ج۵،ص۱۱۵ونیز؛ج۵،ص۱۸۵.</ref>
از براء ـ رضى الله عنه ـ نقل شده است که گفت: آخرین سوره اى که به طور کامل نازل گردیده سوره برائت است، و آخرین آیه، آیه پایانى سوره نساء است: يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ ۚ….<ref>صحیح بخاری؛ج۵،ص۱۱۵ونیز؛ج۵،ص۱۸۵.</ref>


۲ـ سیوطى در«الاتقان» چنین آورده است:
۲ـ سیوطى در«الاتقان» چنین آورده است:
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
۳ـ در «مسند احمد» چنین مى خوانیم:
۳ـ در «مسند احمد» چنین مى خوانیم:


…آخرین سوره اى که بر پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ نازل گردید سوره برائت بود، و آخرین آیه اى که بر ایشان فرستاده شد آیه پایانى سوره نساء، یعنى از «یَستفتونک» تا پایان سوره بود….<ref>مسند احمد؛ج۱،ص۲۹۸.</ref>
…آخرین سوره اى که بر پیامبرصلى الله علیه وسلم نازل گردید سوره برائت بود، و آخرین آیه اى که بر ایشان فرستاده شد آیه پایانى سوره نساء، یعنى از «یَستفتونک» تا پایان سوره بود….<ref>مسند احمد؛ج۱،ص۲۹۸.</ref>


از آن هنگام آیه کلاله نیز وارد این سلسله شد و یکى از طرفهاى تردید قرار گرفت. بنابر این آخرین آیه یا سوره اى که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده مردد گردید میان آیات ربا، آیه کلاله، و سوره مائده که حاوى آیات تبلیغ و اکمال دین است.
از آن هنگام آیه کلاله نیز وارد این سلسله شد و یکى از طرفهاى تردید قرار گرفت. بنابر این آخرین آیه یا سوره اى که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده مردد گردید میان آیات ربا، آیه کلاله، و سوره مائده که حاوى آیات تبلیغ و اکمال دین است.
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
در «صحیح بخارى» آمده است:
در «صحیح بخارى» آمده است:


از ابن عمر ـ رضى الله عنهما ـ نقل شده است که گفت: عمر بر منبر رسول خدا صلى الله علیه وسلم سخن مى راند؛ گفت: خَمر در قرآن حرام گردید و آن از پنج چیز است: انگور، خرما، گندم، جو و عسل.خمر چیزى است که عقل را زایل مى سازد. سه چیز است که اى کاش رسول خدا صلى الله علیه وسلم  پیش از رحلتش براى ما بیان مى فرمود: جدّ، کلاله و باب هایى از ربا.<ref>صحیح بخاری؛ج۶،ص۲۴۲.</ref>
* از ابن عمر ـ رضى الله عنهما ـ نقل شده است که گفت: عمر بر منبر رسول خدا صلى الله علیه وسلم سخن مى راند؛ گفت: خَمر در قرآن حرام گردید و آن از پنج چیز است: انگور، خرما، گندم، جو و عسل.خمر چیزى است که عقل را زایل مى سازد. سه چیز است که اى کاش رسول خدا صلى الله علیه وسلم  پیش از رحلتش براى ما بیان مى فرمود: جدّ، کلاله و باب هایى از ربا.<ref>صحیح بخاری؛ج۶،ص۲۴۲.</ref>


مسلم این حدیث را با تفصیل بیشترى نقل کرده<ref>صحیح مسلم؛ج۲،ص۸۱.</ref> و روایاتى همانند آن نیز<ref>همان،ج۵،ص۶۱وج۸،ص۲۴۵.</ref> دارد. ابن ماجه نیزاین حدیث را روایت کرده<ref>سنن ابن ماجه؛ج۲،ص۹۱۰.</ref> است. سیوطى در«درالمنثور» درباره آن چنین مى گوید:
مسلم این حدیث را با تفصیل بیشترى نقل کرده<ref>صحیح مسلم؛ج۲،ص۸۱.</ref> و روایاتى همانند آن نیز<ref>همان،ج۵،ص۶۱وج۸،ص۲۴۵.</ref> دارد. ابن ماجه نیزاین حدیث را روایت کرده<ref>سنن ابن ماجه؛ج۲،ص۹۱۰.</ref> است. سیوطى در«درالمنثور» درباره آن چنین مى گوید:
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
این حدیث را عبدالرزاق و بخارى و مسلم و ابن جریر و ابن منذر از عمر نقل کرده اند….<ref>درّ المنثور؛ج۲،ص۲۴۹.</ref>
این حدیث را عبدالرزاق و بخارى و مسلم و ابن جریر و ابن منذر از عمر نقل کرده اند….<ref>درّ المنثور؛ج۲،ص۲۴۹.</ref>


این حدیث که نزد اهل سنت به تاکید صحیح است دلالت مى کند که عمر از پیامبرصلى الله علیه وآله و سلم درباره کلاله نپرسیده است، و صحیح حاکم که در«مستدرک» روایت شده است به صراحت گویاى این امر است؛ مى گوید:
این حدیث که نزد اهل سنت به تاکید صحیح است دلالت مى کند که عمر از پیامبرصلى الله علیه وآله و سلم درباره کلاله نپرسیده است.


… محمد بن طلحة بن یزید بن رکانة از عمر بن خطاب ـ رضى الله عنه ـ نقل مى کند که گفت: اگر من از رسول خدا درباره سه چیز مى پرسیدم برایم از شتران سرخ مو بهتر بود: از خلیفه پس از او؛ از جواز قتال با قومى که اقرار دارند در اموالشان زکات است اما آن را پرداخت نمى کنند و از کلاله. این حدیث مطابق معیارهاى بخارى و مسلم صحیح است، و آنان نقل نکرده اند.<ref>مستدرک حاکم؛ج۲،ص۳۰۳.</ref>
و صحیح حاکم که در«مستدرک» روایت شده است به صراحت گویاى این امر است؛ مى گوید:
 
* … محمد بن طلحة بن یزید بن رکانة از عمر بن خطاب ـ رضى الله عنه ـ نقل مى کند که گفت: اگر من از رسول خدا درباره سه چیز مى پرسیدم برایم از شتران سرخ مو بهتر بود: از خلیفه پس از او؛ از جواز قتال با قومى که اقرار دارند در اموالشان زکات است اما آن را پرداخت نمى کنند و از کلاله. این حدیث مطابق معیارهاى بخارى و مسلم صحیح است، و آنان نقل نکرده اند.<ref>مستدرک حاکم؛ج۲،ص۳۰۳.</ref>


اما در «صحیح مسلم »آمده است که عمر درباره کلاله بارها از پیامبر سؤال کرده است!
اما در «صحیح مسلم »آمده است که عمر درباره کلاله بارها از پیامبر سؤال کرده است!
خط ۱۸۳: خط ۱۸۵:
مسلم مى گوید:
مسلم مى گوید:


از معدان بن ابى طلحه نقل شده است که عمربن خطاب روز جمعه اى خطبه مى خواند؛ از پیامبر خداـ صلى الله علیه وسلم ـ و ابوبکر یاد کرد، سپس گفت: من پس از خود مسئله اى مهمتر از مسئله کلاله وا نمى گذارم. در هیچ موضوعى من به اندازه موضوع کلاله به رسول الله مراجعه نکردم و او در هیچ چیزى به اندازه این موضوع با من به درشتى سخن نگفت، به طورى که با انگشتش به سینه من زد و گفت: اى عمر! آیا آیه«صیف» که در پایان سوره نساء است براى تو کافى نیست؟ اگر زنده باشم در این مساله به گونه اى حکم خواهم کرد که آنان که قرآن مى خوانند و آنها که نمى خوانند به آن حکم مى کنند.<ref>صحیح مسلم؛ج۵،ص۶۱.آیه آخر سوره نساء به آیه صیف یا صیفی معروف است،درمقابل آیه دیگرکه در همین سوره در موردکلاله نازل شده است وبه آیه شتوی،یعنی زمستانی،معروف می باشد.</ref>
* ازمعدان بن ابى طلحه نقل شده است که عمربن خطاب روز جمعه اى خطبه مى خواند؛ از پیامبر خداـ صلى الله علیه وسلم ـ و ابوبکر یاد کرد، سپس گفت: من پس از خود مسئله اى مهمتر از مسئله کلاله وا نمى گذارم. در هیچ موضوعى من به اندازه موضوع کلاله به رسول الله مراجعه نکردم و او در هیچ چیزى به اندازه این موضوع با من به درشتى سخن نگفت، به طورى که با انگشتش به سینه من زد و گفت: اى عمر! آیا آیه«صیف» که در پایان سوره نساء است براى تو کافى نیست؟ اگر زنده باشم در این مساله به گونه اى حکم خواهم کرد که آنان که قرآن مى خوانند و آنها که نمى خوانند به آن حکم مى کنند.<ref>صحیح مسلم؛ج۵،ص۶۱.آیه آخر سوره نساء به آیه صیف یا صیفی معروف است،درمقابل آیه دیگرکه در همین سوره در موردکلاله نازل شده است وبه آیه شتوی،یعنی زمستانی،معروف می باشد.</ref>


این حدیث بیان مى کند که عمر از پیامبر درباره کلاله سؤال کرد و حضرت بارها براى او توضیح داد، اما عمر سؤال خود را تکرار مى کرد تا آنکه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر او، به دلیل کثرت پرسش یا به این دلیل که هر چه حضرت شرح مى داد او نمى فهمید، خشم گرفت!
این حدیث بیان مى کند که عمر از پیامبر درباره کلاله سؤال کرد و حضرت بارها براى او توضیح داد، اما عمر سؤال خود را تکرار مى کرد تا آنکه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر او، به دلیل کثرت پرسش یا به این دلیل که هر چه حضرت شرح مى داد او نمى فهمید، خشم گرفت!
۸۴۹

ویرایش