۲۶٬۰۵۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
صاحب ولايت، جعلى بودن اين حدیث را با استناد به غدير بر ملا ساخت كه اگر خدا نبوت و خلافت را جمع نمى كند پس چگونه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير طى آن مراسم عظيم صريحاً اين دو را جمع كرد و به صراحت على عليه السلام را خليفه مردم قرار داد؟ | صاحب ولايت، جعلى بودن اين حدیث را با استناد به غدير بر ملا ساخت كه اگر خدا نبوت و خلافت را جمع نمى كند پس چگونه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير طى آن مراسم عظيم صريحاً اين دو را جمع كرد و به صراحت على عليه السلام را خليفه مردم قرار داد؟ | ||
در همان مجلس كه در مورد قبل گذشت و با حضور دويست تن از سرشناسان مهاجر و انصار در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله تشكيل شده بود و اميرالمؤمنين عليه السلام نيز حضور داشت، طلحه از حضرت پرسيد: | در همان مجلس كه در مورد قبل گذشت و با حضور دويست تن از سرشناسان مهاجر و انصار در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله تشكيل شده بود و اميرالمؤمنين عليه السلام نيز حضور داشت، طلحه از حضرت پرسيد: | ||
با ادعاى ابوبكر و اصحابش كه او را تصديق كردند چه كنيم كه از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل بيت [[رسالت|نبوّت]] و [[جانشین|خلافت]] را جمع نمى كند؟ | |||
۱۵. باز هم در همان مجلس، طلحه از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: چطور كسى جز تو نمى تواند از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله پيامى را برساند در حالى كه در مواردى به ما فرموده: «فليبلِّغ الشاهد الغائب»؟ | اميرالمؤمنين عليه السلام از سخن طلحه به غضب در آمدند و به پاخاسته فرمودند: | ||
... دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در غدير خم فرمود: | |||
«هر كس من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است». من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟!<ref>كتاب سليم: ص ۲۰۴ ح ۱۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۴۵ - ۱۵۵. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶ - ۴۱۷.</ref> | |||
۱۵. باز هم در همان مجلس، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: | |||
چطور كسى جز تو نمى تواند از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله پيامى را برساند در حالى كه در مواردى به ما فرموده: «فليبلِّغ الشاهد الغائب»؟ | |||
حضرت فرمود: حضرت اين جمله را فقط در روز غدير خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده... ، و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليهم السلام و واجب بودن حقشان را برسانند و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلبى غير از اين موضوع نفرموده است. | حضرت فرمود: حضرت اين جمله را فقط در روز غدير خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده... ، و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليهم السلام و واجب بودن حقشان را برسانند و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلبى غير از اين موضوع نفرموده است. | ||
در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله به همگان دستور داده كه به مردم برسانند حجت و دليل كسانى را كه همه آنچه | در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله به همگان دستور داده كه به مردم برسانند حجت و دليل كسانى را كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله بدان مبعوث شده را، از قول او كسى جز ايشان نمى رساند.<ref>كتاب سليم: حديث ۱۱.</ref> | ||
۱۶. در ميدان جنگ جمل در بصره، هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. طلحه آمد تا مقابل حضرت قرار گرفت. | ۱۶. در ميدان جنگ جمل در بصره، هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. طلحه آمد تا مقابل حضرت قرار گرفت. | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: | اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؟ | ||
طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت و بدين صورت در [[جمل|جنگ جمل]] با يادآورى غدير [[اتمام حجت]] بزرگى شد.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.</ref> | |||
۱۸. ابان از | ۱۷. هنگامى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در [[کوفه]] براى [[صفین|جنگ صفین]] آماده مى شد ضمن خطابه اى كه براى مردم ايراد كرد چنين فرمود: | ||
تعجب از [[معاویة بن ابی سفیان]] است كه در [[جانشین|خلافت]] با من به نزاع برخاسته و [[امامت]] مرا [[انکار]] مى كند! اى [[مهاجرین]] و [[انصار]] ... ! آيا بر شما واجب نيست كه مرا يارى كنيد و آيا امر من بر شما واجب نيست؟ | |||
آيا نمى دانيد كه بيعت من بر حاضر و غايب شما لازم شده؟ پس چرا معاویه و اصحابش در بیعت من خلل وارد مى كنند؟ ... آيا سخن [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.</ref> | |||
۱۸. [[ابان بن تغلب|ابان]] از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم]] نقل مى كند: در حالى كه ما همراه اميرالمؤمنين عليه السلام در صفين بوديم، معاويه [[ابوالدرداء|ابودرداء]] و [[ابوهریره]] را فراخواند و به ايشان گفت: نزد على برويد و از قول من به او سلام برسانيد و به او بگوييد: | |||
به خدا قسم من مى دانم كه تو سزاوارترين مردم به خلافت هستى و از من به آن سزاوارترى، زيرا تو از مهاجرينى هستى كه پيش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان<ref>اشاره به فتح مكه است كه در آن روز همه مشركين از جمله معاويه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پيامبر صلى الله عليه و آله شدند.</ref> هستم. و من مثل سوابق تو در اسلام و خويشاوندى پيامبر و علم تو به كتاب خدا و سنت پيامبرش را ندارم. | به خدا قسم من مى دانم كه تو سزاوارترين مردم به خلافت هستى و از من به آن سزاوارترى، زيرا تو از مهاجرينى هستى كه پيش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان<ref>اشاره به فتح مكه است كه در آن روز همه مشركين از جمله معاويه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پيامبر صلى الله عليه و آله شدند.</ref> هستم. و من مثل سوابق تو در اسلام و خويشاوندى پيامبر و علم تو به كتاب خدا و سنت پيامبرش را ندارم. | ||
ادعا كرده اى كه تو خليفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتابش و سنت پيامبرش به ولايت تو امر كرده است، و به محمد دستور داده كه اين مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آيه نازل كرده است كه: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»<ref>مائده / ۶۷ .</ref>: «اى پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان، و اگر چنين نكنى رسالت او را ابلاغ نكرده اى، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى كند». | ادعا كرده اى كه تو خليفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتابش و سنت پيامبرش به ولايت تو امر كرده است، و به محمد دستور داده كه اين مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آيه نازل كرده است كه: | ||
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»<ref>مائده / ۶۷ .</ref>: | |||
«اى پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان، و اگر چنين نكنى رسالت او را ابلاغ نكرده اى، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى كند». | |||
او هم امتش را در غدير خم جمع كرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى، و تو نسبت به پيامبر همچون هارون نسبت به موسى هستى. | او هم امتش را در غدير خم جمع كرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى، و تو نسبت به پيامبر همچون هارون نسبت به موسى هستى. | ||
درباره تو به من خبر رسيده است كه براى مردم خطبه اى نمى خوانى مگر آنكه قبل از پايين آمدن از منبر مى گويى: «به خداقسم من سزاوارترين مردم براى آنان هستم، و از روزى كه پيامبر از دنيا رفته همچنان مظلوم بوده ام». | درباره تو به من خبر رسيده است كه براى مردم خطبه اى نمى خوانى مگر آنكه قبل از پايين آمدن از [[سخنرانی|منبر]] مى گويى: | ||
«به خداقسم من سزاوارترين مردم براى آنان هستم، و از روزى كه پيامبر از دنيا رفته همچنان مظلوم بوده ام». | |||
اگر اين خبرى كه درباره تو به من رسيده درست باشد ظلم ابوبكر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم [[عثمان بن عفّان|عثمان]] است.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> | |||
وقتى [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] نامه معاويه را خواند، و ابودرداء و ابوهريره پيام و سخن او را به حضرت ابلاغ كردند، به ابودرداء فرمود: | |||
آنچه معاويه شما را براى آن فرستاده بود به من رسانديد. اكنون از من بشنويد و از قول من به او برسانيد همانطور كه از قول او به من رسانديد. | |||
آنگاه در پيام به معاويه فرمود: اگر خداوند عزوجل است كه بايد اختيار كند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا براى امت انتخاب كرده است و به عنوان خليفه براى آنان قرار داده است و آنان را در كتاب مُنزَل خود و در سنت پيامبرش مأمور به اطاعت و يارى من نموده است، و اين حجت مرا قوى تر و حق مرا | آنگاه در پيام به معاويه فرمود: اگر خداوند عزوجل است كه بايد اختيار كند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا براى امت انتخاب كرده است و به عنوان خليفه براى آنان قرار داده است و آنان را در كتاب مُنزَل خود و در سنت پيامبرش مأمور به اطاعت و يارى من نموده است، و اين حجت مرا قوى تر و حق مرا واجب تر مى نمايد. | ||
ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> | ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> | ||
۱۹. در جنگ صفين پس از چند نامه و پيام كه بين اميرالمؤمنين عليه السلام و معاويه رد و بدل شد، آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع | ۱۹. در جنگ صفين پس از چند نامه و پيام كه بين اميرالمؤمنين عليه السلام و معاويه رد و بدل شد، آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع [[مهاجرین]] و [[انصار]] و با حضور فرستادگان معاويه برفراز منبر قرار گرفت و مناقب خود را برشمرد و در هر كدام مردم را قسم داد و آنان اقرار كردند. | ||
از جمله فرمود: شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و...» و آيه «انما وليكم اللَّه...»... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسیر كند ... . آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... . | از جمله فرمود: شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و...» و آيه «انما وليكم اللَّه...»... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسیر كند ... . آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... . |