۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶۳: | خط ۲۶۳: | ||
ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> | ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> | ||
۱۹. در جنگ | ۱۹. در [[صفین|جنگ صفین]] پس از چند نامه و پيام كه بين اميرالمؤمنين عليه السلام و معاويه رد و بدل شد، آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع [[مهاجرین]] و [[انصار]] و با حضور فرستادگان معاويه برفراز منبر قرار گرفت و مناقب خود را برشمرد و در هر كدام مردم را قسم داد و آنان اقرار كردند. | ||
از جمله فرمود: شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: | از جمله فرمود: شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ...» و آيه «إنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله...»... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسیر كند ... . آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... . | ||
و فرمود: «اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. | و فرمود: «اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. ألَا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»... . | ||
پس از اين سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام، دوازده نفر از كسانى كه از شركت كنندگان در جنگ بدر بودند و در صفین همراه حضرت حضور داشتند برخاستند و به گفتار حضرت شهادت دادند. | پس از اين سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام، دوازده نفر از كسانى كه از شركت كنندگان در جنگ بدر بودند و در صفین همراه حضرت حضور داشتند برخاستند و به گفتار حضرت شهادت دادند. | ||
۲۰. چه كسى باور مى كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد! و چه كسى مىتواند صفين را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده | سپس هفتاد نفر بقيه [[صحابه]] برخاستند و شهادت دادند. بعد از آن چهار نفر از اهل بدر برخاستند و تفصيل ماجرا و آنچه در غدير ديده بودند را بازگو كردند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> | ||
۲۰. چه كسى باور مى كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد! و چه كسى مىتواند صفين را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده [[سقیفه]] فرستاده مى شود؟ | |||
اگر صاحب غدير درباره بزرگترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت. | اگر صاحب غدير درباره بزرگترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت. | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۸۳: | ||
يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير و صاحب غدير به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد. | يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير و صاحب غدير به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد. | ||
چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما | چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقيفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند. | ||
ماجرا از اين قرار بود كه معاويه در نام هاى به اميرالمؤمنين عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم! | ماجرا از اين قرار بود كه معاويه در نام هاى به اميرالمؤمنين عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم! | ||
خط ۳۲۹: | خط ۳۳۱: | ||
۲۳. پنج سال خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام حساس ترين روزهايى بود كه غدير مى رفت تا جان تازه اى به خود بگيرد و محتواى بلند آن از زبان صاحب غدير بيان شود. نسلى كه ۲۵ سال از غدير فاصله داشتند و خفقان علمى و اقدامات وحشيانه عليه غدير مىرفت تا نسل جديد را كاملاً از آن بى خبر نمايد و از صفحه اعتقادش پاک كند. | ۲۳. پنج سال خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام حساس ترين روزهايى بود كه غدير مى رفت تا جان تازه اى به خود بگيرد و محتواى بلند آن از زبان صاحب غدير بيان شود. نسلى كه ۲۵ سال از غدير فاصله داشتند و خفقان علمى و اقدامات وحشيانه عليه غدير مىرفت تا نسل جديد را كاملاً از آن بى خبر نمايد و از صفحه اعتقادش پاک كند. | ||
از سوى ديگر | از سوى ديگر عده اى فتنهگر - كه باقيماندگان سقيفه بودند - دست به اقدامات مخرب مىزدند و شايع مىكردند كه على بن ابىطالب درباره مقدم بودن خود در خلافت و فضيلتش بر ديگران دليلى ندارد. | ||
در شرايطى كه صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عدهاى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند. | در شرايطى كه صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عدهاى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند. |