خنّاس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «<big>آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ...» <ref>ناس /  ۵ ۴ . غدير در قرآن: ج ۲...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<big>آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ...» <ref>ناس /  ۵ ۴ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۳۱  - ۴۲۹.</ref></big>
== آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ...»<ref>ناس /  ۵،۴ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۲۹ - ۴۳۱.</ref> ==
[[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] آن امامى است كه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] او را سبب [[امتحان الهى با اميرالمؤمنين عليه السلام|امتحان امت]] قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى:


<big>امیرالمؤمنین عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.</big>
اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.  


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.</big>
پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به [[دشمنان اهل بیت و غدیر|دشمنان ائمه ‏علیهم السلام]] اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است.  


<big>در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.</big>
[[اقتباس]] از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.  


<big>اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۴ و ۵ سوره ناس است:</big>
در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.


<big>« مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» : «  (به خدا پناه مى‏ برم) از شر وسوسه كننده منقبض شونده از ذكر خدا، كه در سينه ‏هاى مردم وسوسه مى ‏كند» .</big>
از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.  


<big>اين آيات از سه بُعد قابل بررسى است:</big>
اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۴ و ۵ سوره ناس است:


'''<big>متن روايت</big>'''
«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: «(به خدا پناه مى‏ برم) از شر وسوسه كننده منقبض شونده از ذكر خدا، كه در سينه ‏هاى مردم وسوسه مى ‏كند».


<big>«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» يَوْمَ الْغَديرِ لَمّا اقامَ اميرَالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام النَّبِىّ‏ صلى الله عليه وآله لِلنّاسِ، وَ كانَ (عُمَرُ) اذا خَلا قالَ لِلنّاسِ: ما يَأْلُو انْ يُذِلَّ قُرَيْشَ لابْنِ ابى‏ طالِبٍ وَ وُلْدِهِ <ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۳۵۶.</ref> »:</big>
اين آيات از سه بُعد قابل بررسى است:


<big>آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» درباره روز غدير است كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود. در آنجا عمر در خلوت به مردم مى‏ گفت: از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند.</big>
=== متن روايت ===
«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» يَوْمَ الْغَديرِ لَمّا اقامَ اميرَالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام النَّبِىّ‏ صلى الله عليه وآله لِلنّاسِ، وَ كانَ (عُمَرُ) اذا خَلا قالَ لِلنّاسِ: ما يَأْلُو انْ يُذِلَّ قُرَيْشَ لابْنِ ابى‏ طالِبٍ وَ وُلْدِهِ»<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۳۵۶.</ref>:


'''<big>موقعيت تاريخى</big>'''
آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» درباره روز غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود.


<big>خطابه غدير پايان يافته و قرار است مردم سه روز در غدير متوقف باشند تا مراسم بيعت يكصد و بيست هزار نفر انجام پذيرد. عده ‏اى و در رأس آنان دومى شروع به شايعه پراكنى در بين مردم نمودند و از راه‏ هاى مختلف القاء شبهه مى‏ كردند.</big>
در آنجا عمر در خلوت به مردم مى‏ گفت: از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند.  


<big>امام صادق‏ عليه السلام اين فراز ماجراى غدير را ضمن تفسير آيه ‏اى چنين بيان مى‏ فرمايد: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود، دومى شروع به وسوسه ‏اندازى كرد. او وقتى در خلوت عده ‏اى از مردم را پيدا مى‏ كرد به آنان مى‏ گفت: از اينكه قريش را در برابر پسر ابى‏ طالب و فرزندانش خوار كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند. و اين است معناى «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» : « (به خدا پناه مى‏ برم) از شر وسوسه ‏انداز خنّاس (منقبض شونده از ذكر خدا) كه در سينه‏ هاى مردم وسوسه مى‏ كند» .</big>
=== موقعيت تاريخى ===
خطابه غدير پايان يافته و قرار است مردم سه روز در غدير متوقف باشند تا مراسم [[بیعت]] يكصد و بيست هزار نفر انجام پذيرد. عده ‏اى و در رأس آنان دومى شروع به شايعه پراكنى در بين مردم نمودند و از راه‏ هاى مختلف القاء شبهه مى‏ كردند.  


'''<big>تحليل اعتقادى</big>'''
[[امام صادق‏ علیه السلام]] اين فراز ماجراى غدير را ضمن تفسير آيه ‏اى چنين بيان مى‏ فرمايد:


<big>در اين بيان امام صادق‏ عليه السلام به دو جهت از اوصاف دومى اشاره مى‏ نمايد. يكى «وَسْواس» و ديگرى «خَنّاس» . به تشكيک انداختن مردم و شايعه‏ پراكنى و شبهه ‏اندازى ابزارى بود كه دومى و دار و دسته ‏اش در طول زندگى منافقانه‏ شان براى انحراف مردم به كار گرفتند. اين بدان جهت است كه تصريح به كفر هميشه باعث رفتن آبروى منافق است، اما ايجاد تردّد در دل‏ها اسلحه ‏اى قوى و مؤثر در برابر مردم ضعيف الايمان است.</big>
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود، دومى شروع به وسوسه ‏اندازى كرد.  


<big>صفت «خَنّاس» كه درباره شيطان هم به كار رفته، به معناى كسى است كه وقتى ياد خدا را مى ‏شنود گرفته مى ‏شود و تحملش تمام مى‏ گردد. اين صفتى است كه امام صادق‏ عليه السلام درباره عمر فرموده و آيه را به او تفسير كرده است. اشمئزاز او از نام امیرالمؤمنین ‏عليه السلام و غدير و دين و اتمام نعمت در هيچ كس يافت نمى‏ شود!! انقباض روحى و تنفر ذاتىِ او از اينكه غدير بينى هر چه ضد خداست بر خاک مى‏ ماليد، قابل توصيف نيست.</big>
او وقتى در خلوت عده ‏اى از مردم را پيدا مى‏ كرد به آنان مى‏ گفت: از اينكه قريش را در برابر پسر ابى‏ طالب و فرزندانش خوار كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند.  


<big>بهترين شاهد اين مدعا كلماتى است كه او و يارانش در غدير بر زبان جارى كردند <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ۱۷۲ ۱۶۳ ۱۶۱ ۱۶۰ ۱۵۴ ۱۳۹ ۱۱۱.</ref> :</big>
و اين است  


<big>-  هرگز در مقابل او تسليم نخواهيم شد.</big>
معناى «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: «(به خدا پناه مى‏ برم) از شر وسوسه ‏انداز خنّاس (منقبض شونده از ذكر خدا) كه در سينه‏ هاى مردم وسوسه مى‏ كند».


<big>-  چشمان او را بنگريد كه همچون مجانين مى‏ چرخد.</big>
=== تحليل اعتقادى ===
در اين بيان امام صادق‏ عليه السلام به دو جهت از اوصاف دومى اشاره مى‏ نمايد.  


<big>-  چقدر قريش را ذليل مى‏ كند.</big>
يكى «وَسْواس» و ديگرى «خَنّاس». به تشكيک انداختن مردم و شايعه‏ پراكنى و شبهه ‏اندازى ابزارى بود كه دومى و دار و دسته ‏اش در طول زندگى منافقانه‏ شان براى انحراف مردم به كار گرفتند.


<big>-  خواهد دانست كه چه نقشه‏ هايى كشيده ‏ايم.</big>
اين بدان جهت است كه تصريح به كفر هميشه باعث رفتن آبروى منافق است، اما ايجاد تردّد در دل‏ ها اسلحه ‏اى قوى و مؤثر در برابر مردم ضعيف الايمان است.


<big>-  هرگز گفتار محمد را تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.</big>
صفت «خَنّاس» كه درباره شيطان هم به كار رفته، به معناى كسى است كه وقتى ياد خدا را مى ‏شنود گرفته مى ‏شود و تحملش تمام مى‏ گردد.


<big>حديث امام باقر عليه السلام در تفسير سوره فلق نيز بهترين شاهد مدعاست. آن حضرت درباره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» ، فرمود: خداوند مخلوقى بدتر از كسانى كه با اوليائش و اميرالمؤمنين و فرزندانش دشمنى كنند، خلق نكرده است. سپس درباره «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» فرمود: منظور دومى است كه نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در فضيلتى كه خدا به او داده حسد كرد. <ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۳۵۶.</ref></big>
اين صفتى است كه امام صادق‏ عليه السلام درباره عمر فرموده و آيه را به او [[مفسّرین|تفسیر]] كرده است.


اشمئزاز او از نام امیرالمؤمنین ‏عليه السلام و غدير و دين و اتمام نعمت در هيچ كس يافت نمى‏ شود!!


پانویس
انقباض روحى و تنفر ذاتىِ او از اينكه غدير بينى هر چه ضد خداست بر خاک مى‏ ماليد، قابل توصيف نيست.
[[رده:دشمن غدیر همیشه شکست خورده است]]
 
[[رده:دوست غدیر در پیروزی ابدی است]]
بهترين شاهد اين مدعا كلماتى است كه او و يارانش در غدير بر زبان جارى كردند<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳،۱۷۲،۱۶۳،۱۶۱،۱۶۰،۱۵۴،۱۳۹،۱۱۱.</ref>:
[[رده:تا سیه روی شود هر که در او غش باشد]]
 
[[رده:علی رغم انف من عاداه اشهد ان علیا ولی الله]]
-  هرگز در مقابل او تسليم نخواهيم شد.
[[رده:اشهد ان امیرالمؤمنین علیا و اولاده المعصومین حجج الله]]
 
-  چشمان او را بنگريد كه همچون مجانين مى‏ چرخد.
 
-  چقدر قريش را ذليل مى‏ كند.
 
-  خواهد دانست كه چه نقشه‏ هايى كشيده ‏ايم.
 
-  هرگز گفتار محمد را تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.
 
حديث امام باقر عليه السلام در تفسير سوره فلق نيز بهترين شاهد مدعاست.
 
آن حضرت درباره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» ، فرمود:  
 
خداوند مخلوقى بدتر از كسانى كه با اوليائش و اميرالمؤمنين و فرزندانش دشمنى كنند، خلق نكرده است.
 
سپس درباره «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» فرمود: منظور دومى است كه نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در فضيلتى كه خدا به او داده حسد كرد.<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۳۵۶.</ref>
 
== منبع ==
دانشنامه غدیر ،جلد ۹،صفحه ۱۷۶.
 
== پانویس ==
[[رده:خطابه غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۷

آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ...»[۱]

امیرالمؤمنین علیه السلام آن امامى است كه پیامبر صلی الله علیه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى:

اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏علیهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است.

اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بیت ‏علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.

از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.

اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۴ و ۵ سوره ناس است:

«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: «(به خدا پناه مى‏ برم) از شر وسوسه كننده منقبض شونده از ذكر خدا، كه در سينه ‏هاى مردم وسوسه مى ‏كند».

اين آيات از سه بُعد قابل بررسى است:

متن روايت

«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» يَوْمَ الْغَديرِ لَمّا اقامَ اميرَالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام النَّبِىّ‏ صلى الله عليه وآله لِلنّاسِ، وَ كانَ (عُمَرُ) اذا خَلا قالَ لِلنّاسِ: ما يَأْلُو انْ يُذِلَّ قُرَيْشَ لابْنِ ابى‏ طالِبٍ وَ وُلْدِهِ»[۲]:

آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» درباره روز غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود.

در آنجا عمر در خلوت به مردم مى‏ گفت: از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند.

موقعيت تاريخى

خطابه غدير پايان يافته و قرار است مردم سه روز در غدير متوقف باشند تا مراسم بیعت يكصد و بيست هزار نفر انجام پذيرد. عده ‏اى و در رأس آنان دومى شروع به شايعه پراكنى در بين مردم نمودند و از راه‏ هاى مختلف القاء شبهه مى‏ كردند.

امام صادق‏ علیه السلام اين فراز ماجراى غدير را ضمن تفسير آيه ‏اى چنين بيان مى‏ فرمايد:

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود، دومى شروع به وسوسه ‏اندازى كرد.

او وقتى در خلوت عده ‏اى از مردم را پيدا مى‏ كرد به آنان مى‏ گفت: از اينكه قريش را در برابر پسر ابى‏ طالب و فرزندانش خوار كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند.

و اين است

معناى «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: «(به خدا پناه مى‏ برم) از شر وسوسه ‏انداز خنّاس (منقبض شونده از ذكر خدا) كه در سينه‏ هاى مردم وسوسه مى‏ كند».

تحليل اعتقادى

در اين بيان امام صادق‏ عليه السلام به دو جهت از اوصاف دومى اشاره مى‏ نمايد.

يكى «وَسْواس» و ديگرى «خَنّاس». به تشكيک انداختن مردم و شايعه‏ پراكنى و شبهه ‏اندازى ابزارى بود كه دومى و دار و دسته ‏اش در طول زندگى منافقانه‏ شان براى انحراف مردم به كار گرفتند.

اين بدان جهت است كه تصريح به كفر هميشه باعث رفتن آبروى منافق است، اما ايجاد تردّد در دل‏ ها اسلحه ‏اى قوى و مؤثر در برابر مردم ضعيف الايمان است.

صفت «خَنّاس» كه درباره شيطان هم به كار رفته، به معناى كسى است كه وقتى ياد خدا را مى ‏شنود گرفته مى ‏شود و تحملش تمام مى‏ گردد.

اين صفتى است كه امام صادق‏ عليه السلام درباره عمر فرموده و آيه را به او تفسیر كرده است.

اشمئزاز او از نام امیرالمؤمنین ‏عليه السلام و غدير و دين و اتمام نعمت در هيچ كس يافت نمى‏ شود!!

انقباض روحى و تنفر ذاتىِ او از اينكه غدير بينى هر چه ضد خداست بر خاک مى‏ ماليد، قابل توصيف نيست.

بهترين شاهد اين مدعا كلماتى است كه او و يارانش در غدير بر زبان جارى كردند[۳]:

-  هرگز در مقابل او تسليم نخواهيم شد.

-  چشمان او را بنگريد كه همچون مجانين مى‏ چرخد.

-  چقدر قريش را ذليل مى‏ كند.

-  خواهد دانست كه چه نقشه‏ هايى كشيده ‏ايم.

-  هرگز گفتار محمد را تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.

حديث امام باقر عليه السلام در تفسير سوره فلق نيز بهترين شاهد مدعاست.

آن حضرت درباره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» ، فرمود:

خداوند مخلوقى بدتر از كسانى كه با اوليائش و اميرالمؤمنين و فرزندانش دشمنى كنند، خلق نكرده است.

سپس درباره «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» فرمود: منظور دومى است كه نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در فضيلتى كه خدا به او داده حسد كرد.[۴]

منبع

دانشنامه غدیر ،جلد ۹،صفحه ۱۷۶.

پانویس

  1. ناس /  ۵،۴ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۲۹ - ۴۳۱.
  2. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۳۵۶.
  3. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳،۱۷۲،۱۶۳،۱۶۱،۱۶۰،۱۵۴،۱۳۹،۱۱۱.
  4. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۳۵۶.