احتجاج ابوذر غفاری با غدیر: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
«اى جماعت مردم شما حقاً مى دانيد، و برگزيدگان شما نيز مى دانند كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت: امر ولايتبعد از من براى على بن ابيطالب است، و پس از او براى حسن و حسين، و سپس براى امامان از فرزندان حسين.شما گفتار پيغمبر را ترك گفتيد! و فرمان و وصيت او را دور افكنديد، و همچنين امتهائى كه بعد از پيامبرانشان كافر شدند، ايشان نيز اينطور رفتار كردند، پس تغيير دادند، و تبديل نمودند گفتار و وصيت پيامبرانشان را.شما نيز به محاذات آنها و نظير آنها، همانند تشابهى كه يك لنگه كفش با لنگه ديگر آن دارد، و همانند يك چوبه تير را كه در كمان مىگذارند، با چوبه ديگر كه از هر جهت يك قسم و يك اندازه بريده شده است، قرار گرفتيد، بزودى وخامت و سوء عاقبت امر خود را خواهيد چشيد، و پاداش آن كردارى كه انجام داده، و به دستهاى خود پيش فرستادهايد به شما خواهد رسيد، و حقا كه خداوند به بندگان خود ستم نمى كند»<ref>این مطلب در کتاب بعض مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض» از ابن ابى الحسين بن ابى الفضل قزوينى رازی در پاسخ به شبهات نویسنده کتاب «فضائح الرواض» نگاشته شده است.(مصالب النواصب، ص۶۵۴- ۶۶۹، به نقل از: امام شناسی، ج۸، ص۱۹۱.)</ref> | «اى جماعت مردم شما حقاً مى دانيد، و برگزيدگان شما نيز مى دانند كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت: امر ولايتبعد از من براى على بن ابيطالب است، و پس از او براى حسن و حسين، و سپس براى امامان از فرزندان حسين.شما گفتار پيغمبر را ترك گفتيد! و فرمان و وصيت او را دور افكنديد، و همچنين امتهائى كه بعد از پيامبرانشان كافر شدند، ايشان نيز اينطور رفتار كردند، پس تغيير دادند، و تبديل نمودند گفتار و وصيت پيامبرانشان را.شما نيز به محاذات آنها و نظير آنها، همانند تشابهى كه يك لنگه كفش با لنگه ديگر آن دارد، و همانند يك چوبه تير را كه در كمان مىگذارند، با چوبه ديگر كه از هر جهت يك قسم و يك اندازه بريده شده است، قرار گرفتيد، بزودى وخامت و سوء عاقبت امر خود را خواهيد چشيد، و پاداش آن كردارى كه انجام داده، و به دستهاى خود پيش فرستادهايد به شما خواهد رسيد، و حقا كه خداوند به بندگان خود ستم نمى كند»<ref>این مطلب در کتاب بعض مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض» از ابن ابى الحسين بن ابى الفضل قزوينى رازی در پاسخ به شبهات نویسنده کتاب «فضائح الرواض» نگاشته شده است.(مصالب النواصب، ص۶۵۴- ۶۶۹، به نقل از: امام شناسی، ج۸، ص۱۹۱.)</ref> | ||
== ۲. وصیت به امیر المؤمنین و احتجاج با یکی از اقوام | == ۲. وصیت به امیر المؤمنین و احتجاج با یکی از اقوام == | ||
ابان از سليم نقل مى كند كه گفت: در بيمارى ابو ذر- كه در زمان حكومت عمر مبتلا شده بود- نزد او حاضر بودم. عمر بعنوان عيادت نزد او آمد، در حالى كه امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و مقداد هم نزد او بودند و ابو ذر به آن حضرت وصيّت كرده و نوشته بود و شاهد گرفته بود. | |||
وقتى عمر بيرون رفت مردى از فاميل ابو ذر- كه از پسر عموهاى او از طايفه بنى غفار بود- گفت: چه مانعى داشت به امير المؤمنين عمر وصيت مى كردى؟! ابو ذر گفت<ref>أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص ۳۹۱</ref>: من به امير المؤمنين حقيقى{ علی علیه السلام} وصيّت كرده ام.»<ref>قَالَ قَدْ أَوْصَيْتُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً ('''کتاب سليم، ج۲، ص۷۲۵.)'''</ref> | |||
در ادامه ابوذر چنین گفت: {{متن عربی|...أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْعَرَبِ وَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْعَجَمِ فَسَلَّمْنَا عَلَى عَلِيٍّ ع بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فِينَا هَذَا الْقَائِمِ الَّذِي سَمَّيْتَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أَحَدَ مِنَ الْعَرَبِ وَ لَا مِنَ الْمَوَالِي [الْعَجَمِ] رَاجَعَ رَسُولَ اللَّهِ ص إِلَّا هَذَا وَ صُوَيْحِبُهُ الَّذِي اسْتَخْلَفَهُ فَإِنَّهُمَا قَالا أَ حَقٌّ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ [فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ] قَالَ [اللَّهُمَّ نَعَمْ] حَقٌّ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ أَمَرَنِيَ اللَّهُ بِذَلِكَ فَأَمَرْتُكُمْ بِه}} | |||
« پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به ما كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بوديم دستور داد و ما بر على عليه السّلام بعنوان «امير المؤمنين» سلام كرديم، و همين صاحب حكومت كه او را «امير المؤمنين» ناميدى (يعنى عمر) در بين ما بود. | |||
هيچ يك از عرب و عجم در اين باره اعتراضى به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نكرد مگر همين شخص و رفيق بى مقدارش كه او را جانشين خود قرار داد. اين دو گفتند: «آيا اين حقّى از جانب خدا و رسولش است»؟ حضرت غضب كرد و فرمود: بخدا قسم آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده و من به شما دستور دادم.<ref>أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص ۳۹۱.</ref> | |||
[[احتجاج ابوذر غفاری با غدیر#%20ftn1|[1]]] | |||
----[[احتجاج ابوذر غفاری با غدیر#%20ftnref1|[1]]] هلالى، سليم بن قيس، أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1416 ق. | |||
---- | ---- | ||
نسخهٔ ۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۱۴
ابوذر از اولين ياران غدير و از آن سه نفري است كه در روزهاي اول سقيفه مقاومت كردند و با غاصبين بيعت نكردند. او بارها مسئلهي غدير را با جزئياتش مطرح ميكرد و با آن احتجاج مينمود. در عبارات ذیل مواردی از احتجاج ابوذر را که در منابع روایی و تاریخی منعکس شده است، بیان می کنیم.
۱. اشاره به انتصاب علی علیه اسلام در غدیر[۱]
آنگاه که امیر المؤمنین را به مسجد بردند تا از آن حضرت بیعت بگیرند، سلمان، ابوذر و مقدار هر کدام برخواستند و در دفاع از امیر مومنان علی علیه السلام و احتجاج با سران سقیفه سخنانی ایراد کردند. ابوذر برخاست و گفت:
« اى امتى كه بعد از پيامبرش متحير شده و به سرپيچى خويش خوار شده ايد، خداوند مى فرمايد: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ [۲]؛ «خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر همه جهانيان برگزيد، نسلى كه از يك ديگرند، و خداوند شنونده و دانا است»
آل محمد فرزندان نوح و آل ابراهيم از ابراهيم و برگزيده و نسل اسماعيل و عترت محمد صلی الله علیه و آله پيامبرند. آنان اهل بيت نبوت و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه اند. آنان همچون آسمان بلند و كوه هاى پايدار و كعبه پوشيده و چشمه زلال و ستارگان هدايت كننده و درخت مبارك هستند كه نورش مى درخشند و روغن آن مبارك است.[۳]
محمد خاتم انبياء و آقاى فرزندان آدم است، و على وصيّى اوصياء و امام متقين و رهبر سفيد پيشانيان معروف است، و اوست صديق اكبر و فاروق اعظم و وصىّ محمد و وارث علم او و صاحب اختيارتر مردم نسبت به مؤمنين، همان طور كه خداوند فرموده:
النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا [۴] «پيامبر نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و همسران او مادران آناناند و خويشاوندان در كتاب خدا بعضى بر بعضى اولويت دارند».
هر كه را خدا مقدّم داشته جلو بيندازيد و هر كه را خدا مؤخر داشته عقب بزنيد، و ولايت و وراثت[۵] را براى كسى قرار دهيد كه خدا قرار داده است.»
احتجاج با ابوبکر در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله[۶]
پس از تشکیل سقیفه و غصب خلافت، جمعی از اصحاب رسول خدا که بعضی تعداد آنان را دوازده نفر می دانند، برخواسته و با ابوبکر در باره غدیر احتجاج کردند. یکی از کسانی که برخواست و با ابوبکر احتجاج کرد، عمار بود.
«يا معاشر قريش! قد علمتم و علم اخياركم ان النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال: الامر من بعدي لعلي بن ابيطالب، ثم للحسن، ثم للحسين، ثم للائمة من ولد الحسين فتركتم قوله، و نبذتم امره و وصيته، و كذلك تركت الامم التي كفرت بعد انبيائها فغيرت و بدلت، فحاذيتموها حذو النعل بالنعل و القدة بالقدة، و عما قليل تذوقون و بال امركم و جزآء ما قد قدمت ايديكم، و ان الله ليس بظلام للعبيد.»[۷]
«اى جماعت مردم شما حقاً مى دانيد، و برگزيدگان شما نيز مى دانند كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت: امر ولايتبعد از من براى على بن ابيطالب است، و پس از او براى حسن و حسين، و سپس براى امامان از فرزندان حسين.شما گفتار پيغمبر را ترك گفتيد! و فرمان و وصيت او را دور افكنديد، و همچنين امتهائى كه بعد از پيامبرانشان كافر شدند، ايشان نيز اينطور رفتار كردند، پس تغيير دادند، و تبديل نمودند گفتار و وصيت پيامبرانشان را.شما نيز به محاذات آنها و نظير آنها، همانند تشابهى كه يك لنگه كفش با لنگه ديگر آن دارد، و همانند يك چوبه تير را كه در كمان مىگذارند، با چوبه ديگر كه از هر جهت يك قسم و يك اندازه بريده شده است، قرار گرفتيد، بزودى وخامت و سوء عاقبت امر خود را خواهيد چشيد، و پاداش آن كردارى كه انجام داده، و به دستهاى خود پيش فرستادهايد به شما خواهد رسيد، و حقا كه خداوند به بندگان خود ستم نمى كند»[۸]
۲. وصیت به امیر المؤمنین و احتجاج با یکی از اقوام
ابان از سليم نقل مى كند كه گفت: در بيمارى ابو ذر- كه در زمان حكومت عمر مبتلا شده بود- نزد او حاضر بودم. عمر بعنوان عيادت نزد او آمد، در حالى كه امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و مقداد هم نزد او بودند و ابو ذر به آن حضرت وصيّت كرده و نوشته بود و شاهد گرفته بود.
وقتى عمر بيرون رفت مردى از فاميل ابو ذر- كه از پسر عموهاى او از طايفه بنى غفار بود- گفت: چه مانعى داشت به امير المؤمنين عمر وصيت مى كردى؟! ابو ذر گفت[۹]: من به امير المؤمنين حقيقى{ علی علیه السلام} وصيّت كرده ام.»[۱۰]
در ادامه ابوذر چنین گفت: «...أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْعَرَبِ وَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْعَجَمِ فَسَلَّمْنَا عَلَى عَلِيٍّ ع بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فِينَا هَذَا الْقَائِمِ الَّذِي سَمَّيْتَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أَحَدَ مِنَ الْعَرَبِ وَ لَا مِنَ الْمَوَالِي [الْعَجَمِ] رَاجَعَ رَسُولَ اللَّهِ ص إِلَّا هَذَا وَ صُوَيْحِبُهُ الَّذِي اسْتَخْلَفَهُ فَإِنَّهُمَا قَالا أَ حَقٌّ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ [فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ] قَالَ [اللَّهُمَّ نَعَمْ] حَقٌّ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ أَمَرَنِيَ اللَّهُ بِذَلِكَ فَأَمَرْتُكُمْ بِه»
« پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به ما كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بوديم دستور داد و ما بر على عليه السّلام بعنوان «امير المؤمنين» سلام كرديم، و همين صاحب حكومت كه او را «امير المؤمنين» ناميدى (يعنى عمر) در بين ما بود.
هيچ يك از عرب و عجم در اين باره اعتراضى به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نكرد مگر همين شخص و رفيق بى مقدارش كه او را جانشين خود قرار داد. اين دو گفتند: «آيا اين حقّى از جانب خدا و رسولش است»؟ حضرت غضب كرد و فرمود: بخدا قسم آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده و من به شما دستور دادم.[۱۱]
[1] هلالى، سليم بن قيس، أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1416 ق.
۳. احتجاج در مجلس ابن عباس
ابوذر در مجلس ابن عباس كه در خيمهاي برقرار بود نشسته بود و ابن عباس مشغول صحبت با مردم بود. ناگهان ابوذر برخاست و دست به عمود خيمه زد و گفت: اي مردم هر كس مرا ميشناسد كه ميشناسد، و هر كس مرا نميشناسد من خود را به اسمم برايش معرفي ميكنم. من جندب بن جناده ابوذر غفاري هستم. بحق خدا و رسولش از شما ميپرسم كه آيا از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله شنيديد كه ميفرمود: زمين حمل نكرده و آسمان سايه نينداخته بر راستگوتر از ابوذر؟ گفتند: آري بخدا قسم.
ابوذر گفت: اي مردم، آيا قبول داريد كه پيامبر صلي اللَّه عليه و آله در روز غدير خم ما را جمع كرد و فرمود: «اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله … ».
همه گفتند: آري بخدا قسم.[۱۲]
- ↑ أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم ؛ ص۲۳۴.
- ↑ آل عمران/۳۳-۳۴.
- ↑ اشاره به آيه ۳۵ از سوره نور است كه خداوند تعالى مى فرمايد: « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»
- ↑ احزاب/۶.
- ↑ وزارت.
- ↑ امام شناسی، ج۸، ص۱۹۲: احتجاج یاران علی علیه السلام از صحابه در مسجد علیه ابوبکر
- ↑ سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص۷۲۵.
- ↑ این مطلب در کتاب بعض مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض» از ابن ابى الحسين بن ابى الفضل قزوينى رازی در پاسخ به شبهات نویسنده کتاب «فضائح الرواض» نگاشته شده است.(مصالب النواصب، ص۶۵۴- ۶۶۹، به نقل از: امام شناسی، ج۸، ص۱۹۱.)
- ↑ أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص ۳۹۱
- ↑ قَالَ قَدْ أَوْصَيْتُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً (کتاب سليم، ج۲، ص۷۲۵.)
- ↑ أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص ۳۹۱.
- ↑ بحارالانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۳ ح ۷۶.