آیات قرآن در ایام حج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۸۸: خط ۸۸:


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:آیات قرآن در ایام حج]]
[[رده:تاریخ غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۲

پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه تشريع حج تمتع را با قرائت آيه ۱۹۶ سوره بقره:

«فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ...»: «هر كس عمره را در كنار حج انجام دهد آنچه از قربانى ممكن باشد ذبح كند...» اعلام فرمود.

قبل از شروع حج در كنار كعبه پيامبر صلى الله عليه و آله فضيلتى از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بيان فرمود و پيرو آن آيه ۷ سوره بيّنه نازل شد:

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»: «كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده ‏اند بهترين مردم هستند».

پيامبر صلى الله عليه و آله در حضور اصحاب فوراً آيه را تفسير كرد و با اشاره به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» آمد.[۱]

مقارن شروع حج، با دو آيه قرآنى به پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شد كه با پايان اين آخرين واجب الهى، برنامه اعلان ولايت و منصوب نمودن على‏ عليه السلام آغاز مى ‏شود. اين دستور با آيه ۷ و ۸ سوره انشراح نازل شد: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ؛ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»، و چنين تفسير شد كه «هر گاه از بيان همه واجبات -  كه آخرين آنها حج است -  فراغت يافتى على‏ عليه السلام را منصوب كن و براى حركت به سوى پروردگارت آماده باش».[۲]

در عرفات جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه ۷ سوره مائده «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّه عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِى واثَقَكُمْ بِهِ»:

«نعمت خدا بر شما و پيمان او را به ياد آوريد كه با شما ميثاق بست» -  كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود -  پيامى دال بر منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مقام امامت در اين سفر آورد.

آنگاه با اشاره به آيه ۳ سوره مائده (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ) كه هنوز نازل نشده بود، ارتباط كمال دين را با ولايت على‏ عليه السلام بيان كرده در ادامه خطاب آمده بود:

«من پيامبرى از پيامبرانم را از دنيا نمى‏ برم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين است كمال توحيد و دين من و اتمام نعمتم بر خلقم كه با پيروى از وليم و اطاعت او تحقق مى‏ يابد».

سپس خطاب الهى بار ديگر به آيه ۷ سوره مائده اشاره فرموده بود كه «مِيثاقَهُ الَّذِى واثَقَكُمْ بِهِ» را خاطر نشان مى ‏كرد.

روز يازدهم ذى‏ الحجة پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد خيف در مِنا خطبه غرّايى ايراد كرد كه ضمن آن به حديث ثقلين اشاره كرد و قرآن و اهل ‏بيت را قرين قرار داد.

بعد از خطابه حضرت در مسجد خيف هفت آيه قرآن يكى پس از ديگرى نازل شد كه هر يک پشتوانه يكى از ثقلين بود. آيه ۴۱ و ۴۲ سوره زخرف على‏ عليه السلام را معرفى مى ‏كرد:

«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِى وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ»: «اگر تو را از اين جهان ببريم باز از آنان انتقام خواهيم گرفت، يا به تو نشان مى ‏دهيم آنچه آنان را وعده كرده‏ ايم كه ما بر آنان اقتدار و تسلط داريم».

سپس اين آيات طبق خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله تفسير شد كه «فَانّا مُنْتَقِمُونَ بِعَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ»، يعنى «اگر تو را از اين جهان ببريم به وسيله على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام انتقام مى‏ گيريم».

آنگاه آيه ۹۳ و ۹۴ سوره مؤمنون نازل شد: «قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّى  ما توعدون، رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِى فِى الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»:

«بگو پروردگارا، اگر آنچه آنان وعده داده مى ‏شوند به من نشان دادى مرا در بين قوم ظالمين قرار مده»، و اين آيه اشاره به روزگار سياه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه فتنه ‏هاى تاريک آن بسيارى را گمراه كرد.

در پى آن آيه ۴۳ سوره زخرف در معرفى على‏ عليه السلام نازل شد:

«فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِى أُوحِىَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»: «تمسک نما به آنچه بر تو وحى شده كه تو بر راه راست هستى»، و تفسير شد كه «آنچه وحى شده» درباره على ‏عليه السلام است.[۳]

سپس براى معرفى على‏ عليه السلام به عنوان تنها راه نجات، به آيه ۶۱ سوره زخرف اشاره شد كه:

«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ»: «و او نشانه و علمى براى قيامت است» و تفسير شد كه منظور از اين آيه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است.

آنگاه آيه ۴۴ سوره زخرف به عنوان مسئوليت مردم درباره ولايت على‏ عليه السلام نازل شد:

«وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لسوف تُسْئَلُونَ»: «و آن ذكرى براى تو و قومت است و به زودى سؤال خواهيد شد»، و تفسير شد كه درباره على ‏عليه السلام مورد سؤال قرار خواهيد گرفت.[۴]

در موقعيتى كه مراسم حج به ساعات پايانى خود نزديک مى ‏شد بار ديگر وحى الهى تجلى كرد و آخرين سوره كاملى -  كه در يک نزولِ جبرئيل فرود آمد -  بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و آن سوره نصر بود:

«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ؛ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّه أَفْواجاً؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»:

«به نام خداى بخشنده مهربان. وقتى يارى خدا و پيروزى آمد، و مردم را ديدى كه گروه گروه در دين خدا داخل مى‏ شوند با حمد پروردگارت تسبيح كن و از او طلب مغفرت نما كه او توبه پذير است».[۵]

پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نزول سوره نصر سخنرانى مفصلى ايراد كرد و در آن با ذكر آيه ۳۶ و ۳۷ سوره توبه به ابطال برخى مسائل جاهلى مانند رباى جاهليت و خونريزى‏ هاى آن زمان اشاره فرمود.

آنگاه آيه ۱۰ سوره حجرات را قرائت كرده فرمود: اى مردم، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»: «مؤمنين با يكديگر برادرند».

آنگاه آيه ۱۳ سوره حجرات را خواند و فرمود: خداى عز و جل مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ»:

«اى مردم، ما شما را از مذكر و مؤنث خلق كرديم و شما را گروه ‏ها و قبايلى قرار داديم، تا بين يكديگر بدانيد كه محترم ‏ترين شما با تقواترين شماست».[۶]

روز دوازدهم ذى ‏الحجه در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين روز حج، شرايط را براى اجراى برنامه غدير آماده مى‏ كرد، گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت حضرت در فكر نقشه‏ هايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند.

قبل از همه اولى و دومى با جدى گرفتن غصب خلافت براى به انجام رساندن آن با يكديگر همپيمان شدند كه نگذارند خلافت در اهل ‏بيت پيامبر صلى الله عليه و آله مستقر شود. سپس ابوعبيده جراح را به عنوان امين خود انتخاب كردند. با پيوستن معاذ بن جبل و سالِم مَولى ابى ‏حُذَيفه يک گروه پنج نفره آماده اجراى برنامه‏ هاى ضد غدير شدند.[۷]

خداوند اين اقدام آنان را كه قبل از پايان مراسم حج هنوز عملى نكرده بودند با دو آيه قرآن به پيامبرش خبر داد:

يكى آيه ۱۹ سوره زخرف كه فرمود: «سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ»: «به زودى شهادت آنان نوشته مى ‏شود و مورد سؤال قرار مى‏ گيرند».

ديگرى آيه ۳۹ همين سوره كه فرمود: «وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِى  الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ»:

«بيزاى شما از يكديگر در روز قيامت فايده ‏اى به حالتان ندارد چرا كه ظلم كرده ‏ايد و در نتيجه در عذاب مشترک خواهيد بود».[۸]

با نزديكى غروب روز دوازدهم، طبق آيه ۲۰۳ سوره بقره: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِى يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى»:

«هر كس در روز عجله كند گناهى بر او نيست، و هر كس تأخير نمايد نيز اشكالى بر او نيست از كسانى كه تقوا پيشه كنند».

كسانى كه مايل بودند مى ‏توانستند توقف در منا را پايان دهند و به مكه باز گردند؛ و هر كس مايل بود شب سيزدهم را هم مى ‏ماند و فردا پس از رمى جمرات سه گانه راهى مكه مى‏ شد.

پيامبر صلى الله عليه و آله همراه اکثریت مردم آن شب را ماندند تا فردا پس از رمى جمرات عازم مكه شوند.

با پايان مراسم حج، منافقين خواستند نشان دهند كه بعد از حج هيچ واجبى از دستورات خدا باقى نمانده، و به اين صورت مسئله «ولايت» را منتفى كنند.

آنان نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: آيا بعد از آنچه بر ما واجب كردى، براى پروردگارت چيزى باقى مانده كه بخواهد آن را بر ما واجب كند؟

پاسخ دندان‏ شكن به آنان با آيه ۴۶ سوره سبأ داده شد و آيه چنين نازل شد:

«قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ»: «بگو من شما را به يک چيز موعظه مى ‏كنم» و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به «ولايت» تفسير كرد.[۹]

پانویس

  1. امالى الطوسى: ص ۲۵۱. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۹،۵ و ج ۶۵ ص ۱۳۳. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۳۷۱. بشارة المصطفى‏ صلى الله عليه و آله: ص ۱۹۲،۹۱. تفسير فرات: ص ۵۸۵ .
  2. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸. تفسير القرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹. شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۸،۱۳۳ و ج ۳۸ ص ۱۴۲. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲ .
  3. سنن الترمذى: ج ۲ ص ۹۰.
  4. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۱۹۳ ح ۱۴۱، ص ۲۹۱ ح ۲۴۴ و ج ۳۶ ص ۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۸۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۹ ، ص ۱۶۹ - ۱۷۱. الطرائف: ص ۱۴۲ ح ۲۱۷. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۵۲۶ . تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۶۱ .
  5. عُدة الداعى: ص ۲۷۹. تفسير نور الثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۸،۱۷۱. الاقبال: ص ۴۵۳ - ۴۵۹. تفسير القمى: ج ۱ ص ۸۵۹ .
  6. مسند احمد: ج ۹ ص ۱۲۷. نيل الاوطار: ج ۵ ص ۸۲ . تحف العقول: ص ۳۰ - ۳۴. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۱۸ ص ۱۳.
  7. كتاب سليم: ص ۱۵۴. تفسير القمى: ص ۱۵۹. الاقبال: ص ۴۵۳. بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ و ج ۲۸ ص ۲۷۴،۱۰۲،۱۰۱،۹۷،۸۵ و ج ۳۷ ص ۲۰۱،۱۳۵،۱۱۴،۱۱۳ و ج ۳۰ ص ۱۲۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۶۴. تفسير البرهان: ج ۴ ص ۸۳ . مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۹۳.
  8. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۱۹ و ج ۳۱ ص ۶۱۰ و ج ۳۶ ص ۱۵۳.
  9. بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.