متن و ترجمه خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== متن كامل و مقابله شده خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۲۷ْ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref> ==
متن کامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبیق آن در مدارک نُه گانه اش، یعنی کتاب های ‹‹روضة الواعظین›› و ‹‹الاحتجاج›› و ‹‹الیقین›› و ‹‹التحصین›› و ‹‹العُدَد القویّة›› و ‹‹الاقبال›› و ‹‹الصراط المستقیم›› و ‹‹نهج الایمان›› و ‹‹نزهة الکرام›› تنظیم و تلفیق و تنقیح شده است، و در یازده بخش تقدیم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانی برای آن ذکر می‌شود. برای سهولت در مطالعه و حفظ نمودن خطبه، حرکاتِ حروف و اعراب گذاری کلمات نیز انجام گرفته است. مواردی که از متن خطبه نیست با حروف خاص و بدون حرکات آورده شده، کما اینکه موارد مهم متن نیز با حروف سیاه ذکر می‌گردد. برای صیانت کامل متن خطبه، از آوردن جمله صلی الله علیه وآله و علیه السلام در مواردی که قطعاً در کلام حضرت نبوده خودداری می‌شود.<ref name=":0">اسرار غدیر: ص ۱۲۷°،۱۰۵. چهارده قرن با غدیر: ۱۳۶،۱۲۵.</ref>
   واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوش ه‏اى از مراسم يا قطعه ‏اى از سخنان حضرت را نقل نموده ‏اند. البته قسمت‏ هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.


از نگاهى ديگر: پس از انتشار خبر غدير و سخنان [[پيامبرصلى الله عليه وآله]] در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهميت آن را ناديده بگيرند.
در پاورقی‌ها موارد اختلاف نسخه‌ها و کیفیت آن آمده است. رمزهای زیر را برای اشاره به شش کتابِ اصلیِ مقابله شده آورده‌ایم: (‹‹الف››: الاحتجاج) (‹‹ب››: الیقین)، (‹‹ج››: التحصین)، (‹‹د››: روضة الواعظین)، (‹‹ه››: العُدد القویّة)، (‹‹و››: نهج الایمان)


ولى در همين جو خفقان و در كنار ديگر معصومين‏ عليهم السلام كه يكى پس از ديگرى تأكيد خاصى بر حفظ اين حديث داشتند و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مى‏ فرمودند <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۷۶  - ۴۷۲.</ref> ، مى‏ بينيم كه [[امام باقرعليه السلام]] متن كامل خطبه غدير را براى اصحابشان بيان فرموده ‏اند.
در چند مورد که اختلاف نسخه از کتاب ‹‹الاقبال›› و ‹‹الصراط المستقیم›› و ‹‹نزهة الکرام›› ذکر شده نام این کتاب‌ها آمده و رمزی ندارد.


ضمناً همانطور كه داستان غدير و خطبه آن با يك سند واحد به دست ما نرسيده، متن آن نيز به صورت قطعه‏ هاى قابل جمع نقل شده است و به علل مختلفى از قبيل شرائط تقيه و امثال آن، و نيز طولانى بودن خطبه و عدم امكان حفظ كامل آن براى همگان، اكثر راويان‹‹غدير›› گوشه‏ هايى  از آن را نقل كرده ‏اند، ولى جمله‹‹مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ››و چند جمله ديگرِ آن را همه راويان به اشاره يا صريحاً نقل كرده ‏اند.
با توجه به اینکه متن حاضر، حاصل جمع نُه روایت از نُه کتاب است، دقت در پاورقی‌ها و محتویات نسخه‌های دیگر از آن جهت حائز اهمیت است که هر نسخه می‌تواند سهمی در نمایاندن واقع ایفا کند.


با اين همه، متن خطبه به طور كامل به دست ما رسيده است، چنان كه در قسمت اول اين بخش بيان شد، واين از توجهات صاحب ولايت است كه اين سند بزرگ اسلام را براى ما حفظ كرده است.
در پاورقی‌ها آدرس آیات قرآنی و توضیح کلمات و جملاتِ مشکل آمده است. از آنجا که متن خطبه عربی است پاورقی‌ها هم به عربی ذکر شده تا بین دو زبان عربی و فارسی خلط واقع نشود.


با در نظر گرفتن اين مقدمات، متن عربىِ‹‹خطبه غدير››بارها به صورت مستقل به چاپ رسيده است كه همه آنها طبق روايت كتاب‹‹[[الاحتجاج]]››بوده است. دو نمونه معروف آن، كتاب‹‹الخطبة المباركة النبوية فى يوم الغدير››به تنظيم علامه سيد حسن حسينى لواسانى، و كتاب‹‹خطبة النبى الأكرم‏ صلى الله عليه وآله يوم الغدير››به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانى]] است.
در اینجا متن عربی و کامل و مقابله شده خطبه غدیر و سپس ترجمه دقیق آن آورده می‌شود:


کلیه ترجمه‌های خطبه، طبق روایت کتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]›› است، ولی ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظیم متن عربی از نُه کتابی که ذکر شد انجام گرفته است و حاوی اضافات و تغییراتی در عبارات است که از نظر علم حدیث و نیز در جنبه‌های عقیدتی شامل نکات قابل ملاحظه ای است.


آنچه ذيلاً آورده مى ‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه ‏اى كوتاه است:
این ترجمه مطابق متن عربی در یازده بخش تنظیم شده و در اول هر بخش عنوانی دارد.


در مورد‹‹خطبه غدير››سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر مى‏ نمايد: اهميتِ خود خطبه، طولانى بودن متن، سماعى بودن حديث.لذا آخرين اقدام اساسى كه درباره متن‹‹خطبه غدير››انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقرعليه السلام و [[حذيفة بن اليمان]] و [[زيد بن ارقم]] است.به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدير پس از مقابله و تطبيق آن در مدارك نُه‏گانه ‏اش، يعنى كتاب‏ هاى‹‹روضة الواعظين››و‹‹الاحتجاج››و‹‹اليقين›› و ‹‹التحصين››و‹‹العُدَد القويّة››و‹‹الاقبال››و‹‹الصراط المستقيم››و‹‹نهج الايمان››و‹‹نزهة الكرام››تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانى براى آن ذكر مى‏ شود.براى سهولت در مطالعه و حفظ نمودن خطبه، حركاتِ حروف و اعراب‏ گذارى كلمات نيز انجام گرفته است. مواردى كه از متن خطبه نيست با حروف خاص و بدون حركات آورده شده، كما اينكه موارد مهم متن نيز با حروف سياه ذكر مى‏ گردد. براى صيانت كامل متن خطبه، از آوردن جمله صلى الله عليه وآله و عليه السلام در مواردى كه قطعاً در كلام حضرت نبوده خوددارى مى‏ شود.
در روش ترجمه سعی شده مفاهیم والایی که ‹‹خطبه غدیر›› در برگیرنده آن است به‌ طور روشن بیان شود، و در عین حال از ترجمه تحت اللفظی هم فاصله زیادی نگیرد. البته نظر به اهمیت خطبه، فهم دقیق بعضی موارد آن احتیاج به تفسیر دارد که در بخش هشتم این کتاب تا حدی تبیین شده است.


در پاورقى ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهاى زير را براى اشاره به شش كتابِ اصلىِ مقابله شده آورده ‏ايم:(‹‹الف››: الاحتجاج.) (‹‹ب›› : اليقين.)،(‹‹ج››: التحصين.)،(‹‹د›› : روضة الواعظين.)، (‹‹ه››: العُددالقويّة.)،(‹‹و››: نهج ‏الايمان.)
موارد اختلاف نسخه‌ها که در پاورقی‌های متن عربی آمده، اگر متضمن مطلب مهمی باشد که از متن استفاده نمی‌شود، یا اختلاف عبارت در حدی باشد که معنای جمله را عوض کند، در این صورت آن را در پاورقی ترجمه فارسی می‌آوریم، ولی اگر در حد اختلاف کلمات باشد و حامل معنایی جدید و مطلبی مهم نباشد از آوردن آن در پاورقی ترجمه خودداری می‌شود.


در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب‹‹الاقبال››و‹‹الصراط المستقيم››و‹‹نزهة الكرام››ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزى ندارد.
رمزهای ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و… که در پاورقی‌های متن عربی به کار رفته در اینجا نیز به کار می‌رود، و چند مورد که از دو کتاب ‹‹الاقبال›› و ‹‹الصراط المستقیم›› آورده شده بدون رمز است.


با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقى‏ ها و محتويات نسخه‏ هاى ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه مى ‏تواند سهمى در نماياندن واقع ايفا كند.
در مواردی که عبارت احتیاج به توضیح یا ذکر قطعه ای از تاریخ دارد در پاورقی ذکر خواهد شد.


در پاورقى ‏ها آدرس آيات قرآنى و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربى است پاورقى‏ ها هم به عربى ذكر شده تا بين دو زبان عربى و فارسى خلط واقع نشود.
== بخش اول: ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = حمد و ثنای الهی|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ<ref>‹‹ب››و‹‹د››: علا بتوحیده و دنا بتفریده. ‹‹ج››: فی توحیده..</ref> وَ جَلَّ فی سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فی أرْکانِهِ، وَ أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً<ref name=":3">‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››: مجیداً.</ref>لَمْ یَزَلْ، مَحْمُوداً لایَزالُ[وَمَجیداً لایَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعیداً وَ کُلُّ أمْرٍ إلَیْهِ یَعُودُ]<ref>الزیادة من‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››.</ref>|حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهایی و فرد بودن خود نزدیک است.<ref>کلمات اول خطبه حامل مطالب دقیقی از توحید است که احتیاج به تفسیر دارد. جمله مذکور را شاید بتوان چنین توضیح داد: حمد خدایی را که در عین یگانگی دارای عالی‌ ترین مرتبه است و در عین تنهایی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزدیک است. در‹‹ب›› و ‹‹د›› عبارت چنین است: حمد خدایی را که با یگانگی خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهایی خود نزدیک شده است.</ref>در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است. علم او به همه چیز احاطه دارد، در حالی که در جای خود است<ref>منظور از این جمله یکی از دو جهت می‌تواند باشد:
اول: علم خداوند به همه چیز احاطه دارد در حالی که آن چیزها در جای خود هستند و خداوند احتیاج به معاینه و ملاحظه آنها ندارد.
دوم: علم خداوند به همه چیز احاطه دارد در حالی که خداوند در مکان خود است. البته برای خداوند مکان تصور ندارد، پس منظور این است که خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد که برای علمش احتیاج به رفت و آمد و کسب علم ندارد.</ref>، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود. صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست. ابتدا کننده او و بازگرداننده اوست و هر کاری به سوی او بازمی‌گردد.|بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموکات أی المرفوعات و هی السموات، و المدحوّات أی المبسوطات و هی الأرضغ.</ref>وَ جَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أنْشَأَهُ <ref> ‹‹ج›› و‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: متطوّل علی کلّ من ذرأه.</ref> یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ <ref> ‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››:کلّ نفس. </ref>وَ الْعُیُونُ لاتَراهُ.|به وجود آورنده بالا برده شده‌ها (آسمانها و افلاک) و پهن کننده گسترده‌ها (زمین)، یگانه حکمران زمین‌ها و آسمان‌ها، پاک و منزّه و تسبیح شده،<ref> کلمه ‹‹قُدُّوس›› به معنی پاک و منزّه از هر عیب و نقص، و کلمه «سُبُّوح» به معنی کسی که مخلوقات او را تسبیح می‌کنند، و تسبیح به معنی تنزیه و تمجید خداوند است.</ref> پروردگار ملائکه و روح، تفضّل کننده بر همه آنچه خلق کرده و لطف کننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست،<ref>‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: هر نَفْسی زیر نظراوست.</ref>ولی چشمها او را نمی‌بینند.|کَریمٌ حَلیمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ<ref>‹‹د››: علی جمیع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لایَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref>‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››:یستحقّون.</ref>مِنْ عَذابِهِ.|کَرم کننده و بردبار و تحمّل کننده است. رحمت او همه چیز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌کند، و به آنچه از عذابش که مستحق آنند، مبادرت نمی‌ورزد.|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ الْمَکْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّةُ فی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ، وَ لَیْسَ مِثْلُهُ شَیْءٌ.وَ هُوَ مُنْشِیءُ الشَّیْءِ حینَ لا شَیْء<ref>‹‹ج›› و ‹‹د››: و هو منشیء حیّ حین لا حیّ. ‹‹و››: و هو منشیء کل شییء و حی حین لا حی.</ref> دائِمٌ حَیٌّ<ref>‹‹ب››: دائم غنی.</ref>وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.|باطن‌ها و سریره‌ها را می‌فهمد و ضمایر را می‌داند و پنهان‌ها بر او مخفی نمی‌ماند و مخفی‌ها بر او مشتبه نمی‌شود. او راست احاطه بر هر چیزی و غلبه بر همه چیز و قوت در هر چیزی و قدرت بر هر چیزی، و مانند او شیئی نیست.اوست به وجود آورنده شیئ (چیز) هنگامی که چیزی نبود.<ref>‹‹ج›› و ‹‹د››: اوست به وجود آورنده زنده هنگامی که زنده ای نبود.</ref> دائم و زنده است؛ و به قسط و عدل قائم است. نیست خدایی جز او که با عزّت و حکیم است.|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَ لایَجِدُ أحَدٌ کَیْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِیَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَفْسِهِ.<ref>‹‹و››: و لا یحدّه أحد کیف هو من سرّ و علانیة إلاّ بما دلّ هو عز و جل علی نفسه.</ref>|بالاتر از آن است که چشم‌ها او را درک کنند ولی او چشم‌ها را درک می‌کند، و او لطف کننده و آگاه است. هیچ‌کس نمی‌تواند با دیدن به صفت او راه یابد، و هیچ‌کس به چگونگی او از سرّ و آشکار دست نمی‌یابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمایی کرده است.|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذی مَلَأَ.<ref>‹‹د››: أبلی</ref> الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذی یَغْشَی الْأبَدَ نُورُهُ،<ref>‹‹ج››: یغشی الأمد. ‹‹د››: یفنی الأبد.</ref>وَ الَّذی یُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَ لا مَعَهُ شَریكٌ فی تَقْدیرِهِ وَ لایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ.<ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: و لا تفاوت فی تدبیره. ‹‹و››: و لا معاون فی تدبیره.</ref>|گواهی می‌دهم برای او که اوست خدایی که قُدس و پاکی و منزّه بودن او روزگار را پر کرده است. او که نورش ابدیّت را فرا گرفته است.او که دستورش را بدون مشورتِ مشورت کننده ای اجرا می‌کند و در تقدیرش شریک ندارد و در تدبیرش کمک نمی‌شود.<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: در تدبیرش تفاوت و اختلافی نیست.</ref>|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>‹‹الف››: ما أبدع.</ref> عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَکَلُّفٍ وَ لاَ احْتِیالٍ.<ref>‹‹ج››: اختبال. و الإختبال بمعنی الفساد.</ref>أنْشَأَها<ref>‹‹ج››: شاءها.</ref> فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذی لَا إِلَهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ،<ref>‹‹و››: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنیعَةُ ‹‹ب››: الحسن المنعة. ‹‹ ه››: الحسن الصبغة.</ref>الْعَدْلُ الَّذی لا یَجُورُ، وَ الْأکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إلَیْهِ الْأُمُورُ.|آنچه ایجاد کرده بدون نمونه و مثالی تصویر نموده و آنچه خلق کرده بدون کمک از کسی و بدون زحمت و بدون احتیاج به فکر و حیله<ref>‹‹ج››: بدون فساد.</ref> خلق کرده است. آنها را ایجاد کرد پس به وجود آمدند،<ref>‹‹ج››: خواسته است پس به وجود آمده‌اند.</ref> و خلق کرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدایی که جز او خدایی نیست، صنعت او محکم و کار او زیباست. عادلی که ظلم نمی‌کند و کَرم کننده ای که کارها به سوی او بازمی‌گردد.|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref>‹‹ب››و‹‹ج››و ‹‹و››: مالکكالأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ،<ref>هذه الفقرة فی ‹‹د››هکذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر فی الأفلاك.</ref> کُلٌّ یَجْری لِأجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِكُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.|شهادت می‌دهم اوست خدایی که همه چیز در مقابل عظمت او تواضع کرده و همه چیز در مقابل عزّت او ذلیل شده و همه چیز در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده و همه چیز در برابر هیبت او خاضع شده است. پادشاهِ پادشاهان<ref>‹‹ب››و‹‹ج››: مالک پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاک و مسخّر کننده آفتاب و ماه، که همه با زمانِ تعیین شده در حرکت هستند. شب را بر روی روز و روز را بر روی شب می‌گرداند که به سرعت در پی آن می‌رود.<ref>کنایه از اینکه شب و روز مانند دو کُشتی گیرنده هر یک بر دیگری غالب می‌شود و او را بر زمین می‌زند و خود بالا می‌آید. درباره روز، عبارتِ ‹‹شب را به سرعت دنبال می‌کند›› فرموده ولی درباره شب نفرموده است. چه بسا کنایه از اینکه چون روز از نور ایجاد می‌شود به مجرد کم شدن نور رو به شب می‌رود.</ref> در هم شکننده هر زورگوی با عناد، و هلاک کننده هر شیطان سر پیچ و متمرّد.|لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>‹‹الف››و‹‹ب››: لم‌یکن معه ضدّ و لا ندّ. ‹‹ج››: و لم یکن معه ندّ.</ref>
أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ.<ref>‹‹ج››: إلهاً واحداً ماجداً</ref> یَشاءُ فَیُمْضی، وَ یُریدُ فَیَقْضی، وَ یَعْلَمُ فَیُحْصی، وَ یُمیتُ وَ یُحْیی، وَ یُفْقِرُ وَ یُغْنی، وَ یُضْحِكُ وَ یُبْکی،[وَ یُدْنی وَ یُقْصی]<ref>الزیادة من‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››. و فی‹‹د››: و یدبّر فیقضی.</ref> وَ یَمْنَعُ وَ یُعْطی<ref>‹‹ب››: و یمنع و یثری.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.|برای او ضدّی، و همراه او معارضی نبوده است. یکتا و بی‌نیاز است. زاییده نشده و نمی‌زاید و برای او هیچ همتایی نیست. خدای یگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده می‌کند پس مقدّر می‌نماید، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می می‌راند و زنده می‌کند، فقیر می‌کند و غنی می‌نماید، می‌خنداند و می‌گریاند، نزدیک می‌کند و دور می‌نماید،<ref>‹‹د››: تدبیر می‌کند و مقدر می‌نماید.</ref> منع می‌کند و عطا می‌نماید<ref>‹‹ب››: منع می‌کند و ثروتمند می‌نماید.</ref> پادشاهی از آنِ او و حمد و سپاس برای اوست. خیر به دست اوست و او بر هر چیزی قادر است.|یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفّارُ.<ref>‹‹ج››و‹‹و››: لایولج لِلَیلٍ فی نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ فی لیل إلاّ هو. و فی‹‹ه››: لا مولج اللیل فی نهار و لا مولج النهار فی لیل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ<ref>‹‹الف››: مجیب الدعاء.</ref>وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ،<ref>‹‹د››: جزیل العطاء.</ref> مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذی لا یُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیْءٌ،<ref>‹‹ج›› و‹‹د›› و‹‹ه››و‹‹و››: لا یشکل علیه لغة.</ref>وَ لایُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَ لا یُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّینَ.<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: لا یضجره مستصرخة. ‹‹د››: الملحّین علیه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَ رَبُّ الْعالَمینَ.<ref>‹‹د››: الموفّق للمتّقین و مولی العالمین.</ref> الَّذی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‌یَشْکُرَهُ وَ یَحْمَدَهُ[عَلی کُلِّ حالٍ].<ref>الزیادة من ‹‹ج››و‹‹د››و ‹‹ه››.</ref>|شب را در روز و روز را در شب فرو می‌برد.<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: داخل کننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نیست مگر او.</ref> نیست خدایی جز او که با عزّت و آمرزنده است. اجابت کننده دعا، بسیار عطا کننده، شمارنده نَفَس‌ها و پروردگار جنّ و بشر، که هیچ امری بر او مشکل نمی‌شود،<ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››: هیچ لُغتی (زبانی) بر او مشکل نمی‌شود.</ref>و فریاد دادخواهان او را منضجر نمی‌کند، و اصرار اصرار کنندگانش او را خسته نمی‌کند. نگه‌دارنده صالحین و موفّق کننده رستگاران و صاحب اختیار مؤمنین و پروردگار عالمیان. خدایی که از هر آنچه خلق کرده مستحق است که او را در هر حالی شکر و سپاس گویند.|أحْمَدُهُ کَثیراً وَ أشْکُرُهُ دائِماً<ref>‹‹الف››: أحمده علی السراء. و فی‹‹ب››هذه الفقرة متصلة بما قبلها هکذا: أن یشکره و یحمده علی السراء… و ص‹‹د››: أحمده و أشکره.</ref>عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ؛
وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطیعُ وَ أُبادِرُ إلی کُلِّ ما یَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ،<ref>‹‹ج››: أُبادر إلی رضاه. ‹‹الف››: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة فی‹‹د››هکذا: فاسمعوا و أطیعوا لِأمره و بادِروا إلی مرضاته و سلِّموا لما قضاه. ‹‹و››: أُبادر الی ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref> رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَ لایُخافُ جَوْرُهُ.|او را سپاس بسیار می‌گویم و دائماً شکر می‌نمایم، چه در آسایش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال آرامش.و به او و ملائکه اش و کتاب‌هایش و پیامبرانش ایمان می‌آورم. دستور او را گوش می‌دهم و اطاعت می‌نمایم و به آنچه او را راضی می‌کند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسلیم می‌شوم<ref>‹‹ه››: بشنوید و اطاعت کنید دستور او را، و به آنچه رضایت او در آن است مبادرت ورزید و در مقابل مقدرات او تسلیم شوید.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا که اوست خدایی که نمی‌توان از مکر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداریم (یعنی ظلم نمی‌کند).
}}


در اينجا متن عربى و كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه دقيق آن آورده مى ‏شود:
== بخش دوم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = فرمان الهی برای مطلبی مهم|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ أُؤَدّی ما أوْحی بِهِ إلَیَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>‹‹ب››: و إن عظمت حیلته و صفةُ حیلته. ‹‹د››: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَنی أنّی إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ].<ref>الزیادة من‹‹ب››</ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>‹‹و››: تضمّن.</ref> لی تَبارَكَ وَ تَعالَی الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْکافِی الْکَریمُ.|اقرار می‌کنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت می‌دهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا می‌نمایم از ترس آنکه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آید که هیچ‌کس نتواند آن را دفع کند، هر چند که حیله عظیمی به کار بندد و دوستی او خالص باشد - نیست خدایی جز او - زیرا خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرسانده‌ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا کفایت کننده و کریم است.|فَأوْحی إلَیَّ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ فی عَلِیٍّ یَعْنی فِی الْخِلافَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ - وَإنْ لَمْ‌تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››.<ref>المائدة / ۶۷.</ref>|خداوند به من چنین وحی کرده است:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی علیٍّ یعنی فی الخلافة لعلیّ بن ابی طالب - وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››،<ref>مائده / ۶۷.</ref> ‹‹ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده - درباره علی، یعنی خلافت علی بن ابی طالب - و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده‌ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند››.|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالی إلَیَّ،<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› هکذا: ما قصرت فیما بلّغت و لا قعدت عن تبلیغ ما أنزله.</ref> وَأنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إنَّ جَبْرَئیلَ هَبَطَ إلَیَّ.<ref>‹‹و››: علیَّ</ref> مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوَ السَّلامُ<ref>-‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››: عن السلام ربِّ السلام.</ref>أنْ أقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أبْیَضَ وَ أسْوَدَ:<ref>زاد فی ‹‹د››: أحمر.</ref> أنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ أخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی [عَلی أُمَّتی]<ref> الزیادة من ‹‹ب››.</ref>وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إلاّ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی وَ هُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَیَّ بِذلِكَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ [هِیَ].<ref>الزیادة من ‹‹و››</ref> ‹‹إنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،<ref>المائدة / ۵۵.</ref> وَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ الَّذی أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ هُوَ راکِعٌ یُریدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فی کُلِّ حالٍ.<ref>‹‹ب››: و هو راکع یرید وجه اللَّه، یریده اللَّه فی کل حال.</ref>|ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده‌ام،<ref> ‹‹ج›› و ‹‹ه››: در آنچه رسانده‌ام کوتاهی نکرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل کرده سستی نکرده‌ام.</ref> و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می‌کنم:
جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - که او سلام است<ref> ‹‹سلام›› در این دو مورد به عنوان یکی از نام‌های خداوند ذکر شده است.</ref> - مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که ‹‹علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است››، و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است:
‹‹اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،<ref>مائده / ۵۵.</ref> ‹‹صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند››، و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد می‌کند.<ref>‹‹ب››: در حال رکوع به خاطر خداوند زکات داده، خدا هم در هر حال او را اراده می‌کند و می‌خواهد.</ref>|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أنْ یَسْتَعْفِیَ لِیَ[السَّلامَ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref> عَنْ تَبْلیغِ ذلِكَ إلَیْکُمْ - أیُّهَا النّاسُ لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمینَ<ref>‹الف›› و ‹‹و››: إدغال الآثمین. ‹‹ب››: إدّعاء اللائمین. ‹‹ج››: إعذال الظالمین. ‹‹ه››: إعذال اللائمین. و الإدغال بمعنی ادخال ما یُفسد، و العَذْل بمعنی اللوم.</ref> وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإسْلامِ،<ref>‹‹الف››: ختل المستهزئین. ‹‹ه››: حیل المستسرین. ‹‹و››: حیلة المستسرین. و الختل بمعنی الخدعة.</ref> الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فی کِتابِهِ بِأنَّهُمْ یَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ، وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ<ref>إشارة إلی الآیة ۱۱ من سورة الفتح، و الآیة ۱۵ من سورة النور.</ref>وَ کَثْرَةِ أذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ<ref>‹‹ج››: مرّة بعد أُخری. ‹‹و››: مرة بعد مرة.</ref> حَتّی سَمَّوْنی اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّی کَذلِكَ<ref>‹‹و››: أنّی هو.</ref> لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إیّایَ وَ إقْبالی عَلَیْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّی]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref> حَتّی أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فی ذلِكَ<ref>‹‹ب››: أنزل اللَّه فی کتابه ذلكَ. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: أنزل عز و جل فی ذلكَ لا إله إلاّ هو.</ref> وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَی الَّذینَ یَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹د››.</ref> - خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ››.<ref>التوبة / ۶۱.</ref>|ای مردم، من از جبرئیل درخواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و افساد ملامت کنندگان و حیله‌های مسخره کنندگانِ اسلام اطلاع دارم، کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده است که با زبانشان می‌گویند آنچه در قلب‌هایشان نیست و این کار را سهل می‌شمارند در حالی که نزد خداوند عظیم است.و همچنین<ref>یعنی یکی دیگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ این مهم این جهت است.</ref> به خاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کرده‌اند تا آنجا که مرا‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفی) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم به خاطر ملازمت بسیار او (علی) با من و توجه من به او و تمایل او و قبولش از من، تا آنکه خداوند عز و جل در این باره چنین نازل کرد:‹‹وَمِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُن - علی الذین یزعمون أنّه اُذن - خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ … ››<ref>توبه / آیه ۶۱. لازم به تذکر است که فرق بین‹‹یُؤْمِنُ بِاللَّهِ›› که همراه ‹‹باء›› است با ‹‹یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنینَ››که همراه ‹‹لام›› است اینکه: اولی به معنای تصدیق کردن، و دومی به معنای اظهار تواضع و احترام است. در اینجا مراد این‌طور می‌شود که پیامبرصلی الله علیه وآله کلام خداوند را تصدیق می‌فرماید و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام می‌نماید و سخن آنان را ردّ نمی‌کند.</ref>:‹‹واز آنان کسانی هستند که پیامبر را اذیت می‌کنند و می‌گویند او‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفی) است بگو گوش است - بر ضد کسانی که گمان می‌کنند او‹‹اُذُن››است - و برای شما خیر است به خدا ایمان می‌آورد و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام می‌نماید››.|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّیَ الْقائِلینَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَیْهِمْ بِأعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ،<ref>‹‹د››: و أومأت إلیهم بأعیانهم و لو شئت أن أدلّ علیهمم لدللت.</ref> وَ لکِنّی وَ اللَّهِ فی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ.<ref> ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و لکنّی واللَّه بسترهم قد تکرَّمت.</ref>|و اگر من بخواهم گویندگان این نسبت (اُذُن) را نام ببرم می‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم می‌نمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی کنم می‌توانم، ولی به خدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کرده‌ام.<ref>‹‹ج››و ‹‹ه››: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان کرامت نموده‌ام.</ref>|وَ کُلُّ ذلِكَ لا یَرْضَی اللَّهُ مِنّی إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ]،<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref> ‹‹یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حَقِّ عَلِیٍّ - وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ<ref>المائدة / ۶۷.</ref>|بعد از همه اینها، خداوند از من راضی نمی‌شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم. ‹‹یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حق علیٍّ - وإنْ لَمْ‌تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››،<ref>مائده / ۶۷.</ref> ‹‹ای پیامبر برسان آنچه - در حق علی - از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده‌ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند››.
}}


'''بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم'''
== بخش سوم ==
== الْحَمْدُ وَ الثَّناءُ ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام|فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فیهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››.</ref> أنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إماماً فَرَضَ<ref>‹‹الف››: مفترضة. ‹‹ب››: مفروضاً.</ref> طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِیِّ<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: الأعجمی.</ref> وَ الْعَرَبِیِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوك<ref>‹‹ب››: الحرّ و العبد.</ref> وَ الصَّغیرِ وَ الْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأبْیَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: علی کل موجود.</ref> ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ،<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د›› و ‹‹و››: جائز قوله.</ref> نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‌تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.<ref>‹‹ب››: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.</ref>|ای مردم، این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید، و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی، و بر روستایی و شهری، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه. بر هر یکتاپرستی<ref> ‹‹ج›› و ‹‹‹ه››: بر هر موجودی ….</ref> حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است.
هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است.<ref>‹‹ب››: هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نموده اطاعت نماید مأجور است.</ref> خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>‹‹و››: أقوم.</ref> فی هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطیعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ[اللَّهِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.</ref>رَبِّکُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَ إلهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِیُّهُ الْمُخاطِبُ لَکُمْ،<ref>‹‹الف›› و ‹‹د››: ثمّ من دونه رسولکم محمّد، ولیّکم القائم المخاطِب لکم.</ref> ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إمامُکُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: ثمّ الإمامة فی وُلدی الذین من صلبه إلی یوم القیامة و یوم یلقون اللَّه و رسوله. و فی ‹‹د››: ثمّ الأئمّة الذین فی ذرّیتی ….</ref>|ای مردم، این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا می‌ایستم. پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید،
چرا که خداوند عز و جل صاحب اختیار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده،<ref>منظورِ حضرت از این کلام، خودشان می‌باشند.</ref> و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.|لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ،<ref>‹‹ج››و‹‹د››: لا حلال إلاّ ما أحَلّه اللَّه و لا حَرامَ إلاّ مَا حَرَّمه اللَّه.</ref> وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَیْکُمْ]<ref>الزیادة من‹‹ج››و‹‹ه››.</ref> وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبّی مِنْ کِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَیْهِ.<ref>‹‹ب››: و أنا عرّفت علیّاً. ‹‹ج›› و ‹‹و››: و أنا وصیّت بعلمه إلیه. ‹‹ه››: و أنا رضیت بعلمه.</ref>|حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند، و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‌ام.|مَعاشِرَ النّاسِ،[فَضِّلُوهُ]،<ref>الزیادة من ‹‹ج››.</ref> ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِیَّ، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَیْتُهُ فی إمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً،<ref>‹‹ب››: و کلّ علمٍ علَّمنیه فقد علَّمتُهُ علیّاً و المتیقّن من ولده. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: و کلّ علم علّمنیه فقد علّمته علیّاً و هو المبیّن لکم بعدی.</ref> وَ هُوَ الْإمامُ الْمُبینُ [الَّذی ذَکَرَهُ اللَّهُ فی سُورَةِ یس: ‹‹وَ کُلَّ شَیٍْ أحْصَیْناهُ فی إمامٍ مُبینٍ››].<ref>الزیادة من ‹‹ب››. و الآیة فی سورة یس: الآیة ۱۲. و ص ‹‹و›› من قوله» و کل علم … «إلی هنا هکذا: و کلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علیاً، هو المبیّن لکم بعدی.</ref>|ای مردم، علی را (بر دیگران) فضیلت دهید. هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع کرده است و هر علمی را که آموخته‌ام در امام المتقین جمع نموده‌ام،<ref> ‹‹أحصاه›› به معنای‹‹عَدَّه و ضَبَطَه››است. برای تقریب ذهن از کلمه ‹‹جمع و جمع‌آوری›› استفاده شد.</ref> و هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی آموخته‌ام. اوست ‹‹امام مبین›› که خداوند در سوره یاسین ذکر کرده است: ‹‹وَ کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فی إمامٍ مُبینٍ››:<ref>یس / ۱۲.</ref>‹‹و هر چیزی را در امام مبین جمع کردیم››.|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ،<ref> ‹‹ج›› و ‹‹د››: و لاتفرّوا منه. ‹‹و››: و لا تفرقوا منه.</ref> وَ لاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذی یَهْدی إلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَ یُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ یَسْبِقْهُ إلَی الْایمانِ بی أحَدٌ]، <ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref> وَ الَّذی فَدی رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ یَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعی. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ].<ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref>|ای مردم، از او (علی) به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سرباز نزنید. اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل می‌کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می‌نماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده ای او را مانع نمی‌شود.او (علی) اول کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و هیچ‌کس در ایمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست که با جان خود در راه رسول خدا فداکاری کرد. اوست که با پیامبر خدا بود در حالی که هیچ‌کس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی‌کرد. اولین مردم در نماز گزاردن، و اول کسی است که با من خدا را عبادت کرد. از طرف خداوند به او امر کردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالی که جانش را فدای من کرده بود در جای من خوابید.|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.|ای مردم، او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است، واو را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ،<ref> ‹‹ب››: إنّه إمامکم بأمر اللَّه.</ref> وَ لَنْ یَتُوبَ اللَّهُ عَلی أحَدٍ أنْکَرَ وِلایَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ لَهُ،<ref> ‹‹ج›› و ‹‹و››: لن یتوب اللَّه علی أحد أنکره و لن یغفر اللَّه له.</ref> حَتْماً عَلَی اللَّهِ أنْ یَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.<ref>‹‹ب››: حتماً علی اللَّه تبارک اسمه أن یعذِّب من یجحده و یعانده معی عذاباً نکراً أبد الآبدین و دهر الداهرین ‹‹و››: أبد الأبد و دهر الدهر.</ref> فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ<ref>‹‹د››: أن تخالفونی.</ref> فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۲۴ من سورة البقرة.</ref>|ای مردم، او از طرف خداوند امام است،<ref>ب: او به امر خداوند امام است.</ref> و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی‌پذیرد و او را نمی‌بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذب نماید. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید.<ref>د: بپرهیزید از اینکه با من مخالفت کنید.</ref> و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، بی - وَاللَّهِ - بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ، وَ أنَا -  [وَاللَّهِ]<ref>الزیادة من ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref>خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ<ref> ‹‹ج››: معاشر الناس، لی واللَّه بُشری لأکون من النبیین و المرسلین. «د» : أیّها الناس، هی واللَّه بُشری الأولین من النبیین و المرسلین.</ref> وَ الْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الْمَخْلُوقینَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضینَ. فَمَنْ شَكَّ فی ذلِكَ فَقَدْ کَفَرَ<ref>‹‹ب›› و ‹‹ج››: فهو کافر.</ref> کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْأوُلی وَ مَنْ شَکَّ فی شَیْءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَکَّ فی کُلِّ ما أُنْزِلَ إلَیَّ، وَ مَنْ شَكَّ فی واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فینا فِی النّارِ.<ref>هذه الفقرة ص ‹‹الف›› و ‹‹ج›› و ‹‹د››هکذا: و مَن شكّ فی شییءٍ من قولی هذا فقد شكَّ فی الکلّ منه، و الشاكّ فی ذلكَ فی النار. و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: و من شكّ فی شییءٍ من قولی فقد شكّ فی الکل منه ….</ref>|ای مردم، به خدا قسم پیامبران و رسولان پیشین به من بشارت داده‌اند، و من به خدا قسم خاتم پیامبران و مرسلین و حجت بر همه مخلوقین از اهل آسمان‌ها و زمین هستم. هر کس در این مطالب شک کند مانند کفر جاهلیت اول کافر شده است. و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است، و هر کس در یکی از امامان شک کند در همه آنان شک کرده است، و شک کننده درباره ما در آتش است.<ref>«الف» و «ج» و «د»: هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آن شک کرده است و شک کننده در آن در آتش است. «ه» هر کس در چیزی از گفتار من شک کند در همه آن شک کرده است …
لازم به تذکر است که منظور از «کفر جاهلیت اول» احتمالاً اشاره به شدیدترین درجات کفر جاهلی باشد.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَیَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَیَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّی أبَدَ الْآبِدینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرینَ وَ عَلی کُلِّ حالٍ.|ای مردم، خداوند این فضیلت را بر من ارزانی داشته که منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدایی جز او نیست. حمد و سپاس از من بر او تا ابدیت و تا آخر روزگار و در هر حال.|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِیَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ قَوْلی هذا وَ لَمْ‌یُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئیلَ خَبَّرَنی عَنِ اللَّهِ تَعالی بِذلِكَ وَ یَقُولُ:‹‹مَنْ عادی عَلِیّاً وَ لَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی››<ref>هذه الفقرة فی «ب» هکذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علی بن أبی‌طالب علی الناس کلّهم و هو أفضل الناس بعدی من ذکرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقی واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولی هذا و لم یوافقه …. و فی «ج» و «ه» و «و» هکذا: … ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب علیه. قولی عن جبرئیل و قول جبرئیل عن اللَّه عز و جل. فلتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، إنّ اللَّه خبیر بما یعملون.</ref>وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ - أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۸ من سورة الحشر، و الآیة ۹۴ من سورة النحل.</ref>|ای مردم، علی را فضیلت دهید.<ref>«ب»: ای مردم، خداوند علی بن ابیطالب را بر همه مردم فضیلت داده است</ref>که او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامی که خداوند رزق و روزی را نازل می‌کند و خلق باقی هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است کسی که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد. بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است<ref> «ج» و «ه»: گفتار من از جبرئیل و قول جبرئیل از خداوند عز و جل است.</ref>و می‌گوید: «هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.» هر کس ببیند برای فردا چه پیش فرستاده است. از خدا بترسید که با علی مخالفت کنید و در نتیجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ الْعَزیزِ، فَقالَ تَعالی [مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ]<ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref> ‹‹أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ››.<ref>الزمر / ۵۶.</ref>|ای مردم، او (علی) «جنب اللَّه»<ref>جنب: «یعنی کنار و جهت و ناحیه. شاید مراد در اینجا شدت ارتباط امیرالمؤمنین علیه السلام با خداست.</ref> است  که خداوند در کتاب عزیزش ذکر کرده و درباره کسی که با او مخالفت کند فرموده است: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ»:<ref>زمر / ۵۶.</ref> «ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفریط و کوتاهی کردم.»|مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْکَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زَواجِرَهُ<ref>‹‹د››: فواللَّه لهو مبیّن لکم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إلاَّ الَّذی أنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَیَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِیَدی]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج››.</ref> وَ مُعْلِمُکُمْ: أنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِیٌّ بْنُ أبی‌طالِبٍ أخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَیَّ.<ref> ‹‹و››: أمر من اللَّه أنزله علیَّ.</ref>|ای مردم، قرآن را تدبر نمایید و آیات آن را بفهمید و در محکمات آن نظر کنید و به دنبال متشابه آن نروید. به خدا قسم، باطن<ref>زواجر «به معنای باطن‌ها و ضمیرها و نیز به معنی نهی‌ها آمده است، و معنای اول با عبارت تناسب بیشتری دارد.</ref> آن را برای شما بیان نمی‌کند<ref> «د»: به خدا قسم او به عنوان نوری واحد برای شما بیان کننده است.</ref>و تفسیرش را برایتان روشن نمی‌کند مگر این شخصی که من دست او را می‌گیرم و او را به سوی خود بالا می‌برم و بازوی او را می‌گیرم و با دو دستم او را بلند می‌کنم و به شما می‌فهمانم که: «هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار او است»، و او علی بن ابیطالب برادر و جانشین من است، و ولایتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است که بر من نازل کرده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و فی ‹‹ب››: إنَّ علیّاً و الطاهرین من ذرّیتی و ولدی….</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ<ref>‹‹و›› خ‌ل: مبنیّ علی صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أرْضِهِ.<ref>‹‹الف››: حکماؤه فی أرضه. ‹‹ج›› و ‹‹و››: أمر من اللَّه فی خلقه و حکمه فی أرضه. ‹‹د››: بأمر اللَّه فی خلقه و بحکمه فی أرضه.</ref>|ای مردم، علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است.<ref>اشاره به حدیث «إنی تارك فیکم الثقلین، کتاب اللَّه و عترتی» است.</ref> هر یک از این دو از دیگری خبر می‌دهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانید که آنان امین‌های خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.<ref> «ج»: این امری از جانب خداوند در خلقش و حُکم او در زمین است.</ref>|ألا وَ قَدْ أدَّیْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ،<ref>‹‹ج››: ألا وقد نصحتُ.</ref> ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref>‹‹ب››: و إنّی أقول. ‹‹د››: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا ‹‹أمیرَالْمُؤْمِنینَ›› غَیْرَ أخی هذا،<ref> ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: ألا إنّه لیس أمیرالمؤمنین غیر أخی هذا.</ref> ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لِأحَدٍ غَیْرِهِ|بدانید که من ادا نمودم، بدانید که من ابلاغ کردم، بدانید که من شنوانیدم، بدانید که من روشن نمودم،<ref> «ج»: بدانید که من نصیحت نمودم.</ref> بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل می‌گویم. بدانید که امیرالمؤمنینی جز این برادرم نیست.<ref> «الف» و «ب» و «د»: بدانید که «امیرالمؤمنین» جز این برادرم نیست.</ref>بدانید که امیرالمؤمنین بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نیست.
}}


الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ <ref>‹‹ب››و‹‹د››: علا بتوحيده و دنا بتفريده.‹‹ج››: في توحيده..</ref> وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً <ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››: مجيداً.</ref>لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌[وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌] <ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››.</ref>
== بخش چهارم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز دستان پیامبرصلی الله علیه وآله|ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِیّ علیه السلام فَرَفَعَهُ، وَ کانَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَیامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَأنَّهُما فی مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ [[رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله]] بِیَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِیّاً علیه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُکْبَةِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله،<ref> ‹‹ب››: … علی درجة دون مقامه، فبسط یده نحو وجه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بیده (کذا) حط استکمل بسطهما إلی السماء و شال علیاًعلیه السلام حتی صارت رجلاه مع رکبتی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله. و هذه الفقرة فی کتاب ‹‹الاقبال›› لابن طاووس هکذا: ثم ضرب بیده علی عضده … فرفعه بیده و قال: أیها الناس، من أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</ref> ثُمَّ قالَ: [أیُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ؟
قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ].<ref>الزیادة من‹‹ج››.</ref>|سپس پیامبرصلی الله علیه وآله دستش را بر بازوی علی علیه السلام زد و او را بلند کرد. این در حالی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام از زمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله بر فراز منبر آمده بود یک پله پایین‌تر از حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده‌اند. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی علیه السلام را از جا بلند کرد تا حدی که پای او موازی زانوی پیامبرصلی الله علیه وآله رسید.<ref>«ب»: امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به طرف صورت پیامبرصلی الله علیه وآله باز کرد تا آنکه هر دو دست او به‌طور کامل به سوی آسمان باز شد. پس علی علیه السلام را بلند کرد به طوری که دو پای او مطابق زانوهای پیامبرصلی الله علیه وآله قرار گرفت.این فقره در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: … پیامبرصلی الله علیه وآله علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود: ای مردم، چه کسی صاحب اختیار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانید که هر کس من صاحب اختیار او بوده‌ام این علی صاحب اختیار اوست. خداوندا، دوست بدار هر کس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.</ref> سپس فرمود:ای مردم، چه کسی بر شما از خودتان صاحب اختیارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: «ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»:بدانید که هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ أخی وَ وَصِیّی وَ واعی عِلْمی،<ref>‹‹د››: والراعی بعدی.</ref> وَ خَلیفَتی فی أُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعی إلَیْهِ وَ الْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالی عَلی طاعَتِهِ<ref> ‹‹ب››: … علی من آمن بی، ألا إنّ تنزیل القرآن علیَّ و تأویله و تفسیره بعدی علیه و العمل بما یرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. ‹‹ج›› و ‹‹و››: … و علی تفسیر کتاب ربی عز و جل و الدعاء إلیه و العمل بما یُرضیه و المحاربة لأعدائه و الدال علی طاعته.</ref> وَ النّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ.|ای مردم، این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من<ref>«د» :و مدبر امور بعد از من.</ref> و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده‌اند، و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزّ و جلّ و دعوت به آن، و عمل کننده به آنچه او را راضی می‌کند، و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او<ref>«ب»: … و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده‌اند. بدانید که نازل کردن قرآن بر عهده من است، و تأویل و تفسیرش بعد از من و عمل کردن به آنچه خدا را راضی می‌کند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمایی کننده بر اطاعت خداوند است.</ref>و نهی کننده از معصیت او.|إنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ [[اْلإمامُ الْهادی]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ الْمارِقینَ بِأمْرِ اللَّهِ.|اوست خلیفه رسول خدا، و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین<ref>ناکثان: طلحه و زبیر و عایشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاویه و اهل صفین؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.</ref>به امر خداوند.|یَقُولُ اللَّهُ:‹‹ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ››.<ref>ق / ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ یا رَبِّ أقُولُ:<ref>‹‹الف››: أقول: ما یبدّل القول لدیَّ بأمر ربّی. ‹‹ه››: بأمر اللَّه أقول: ما یبدّل القول لدیَّ.</ref> أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزیادة من‹‹ه››.</ref>وَ الْعَنْ مَنْ أنْکَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.<ref>‹‹ه››و‹‹و››: من جحده.</ref>|خداوند می‌فرماید: «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ»<ref>ق / ۲۹.</ref>«سخن در پیشگاه من تغییر نمی‌پذیرد»، پروردگارا، به امر تو می‌گویم:<ref>«الف»: می‌گویم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغییر نمی‌یابد. «ه»: به امر خداوند می‌گویم: سخن نزد من تغییر نمی‌یابد.</ref> «خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس علی را یاری کند و خوار کن هر کس علی را خوار کند، و لعنت نما هر کس علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید.»|أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّكَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ:<ref>‹‹و››: لها.</ref>‹‹الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دیناً››،<ref>المائدة / ۳.</ref> [وَ قُلْتَ:‹‹إنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ<ref>آل عمران /  ۸</ref>››،<ref>آل عمران/۱۹</ref> وَ قُلْتَ:‹‹وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ››.<ref>آل عمران /  ۸۵ .</ref>أللَّهُمَّ إنّی أُشْهِدُکَ أنّی قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما فی ‹‹ج››. و فی ‹‹الف›› هکذا: اللهمَّ إنّكَ أنزلت علیَّ أنّ الإمامة بعدی لعلیّ ولیّكَ عند تبیانی ذلكَ و نصبی إیّاهُ بما أکملت لعبادكَ من دینهم و أتمممت علیهم بنعمتكَ و رضیت لهم الإسلام دیناً، فقلت:‹‹و من یبتغِ غیر الإسلام دیناً فَلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین››. اللهم إنّی أُشهدكَ و کفی بكَ شهیداً أنّی قد بلّغت.و فی‹‹ب››هکذا : اللهم إنكَ أنزلت علیَّ أنّ الإمامة لعلیّ و إنّكَ عند بیانی ذلكَ و نصبی إیّاه‌ لما أکملت لعبادكَ من دینهم ... .و فی ‹‹د››: اللهمّ إنّكَ أنت أنزلت علیَّ أنّ الإمامة لعلیّ ولیّكَ عند تبیین ذلكَ بتفضیلكَ إیّاه بما أکملت لعبادكَ ... .و فی ‹‹ه›› هکذا : اللهم إنّكَ أنزلت فی علیّ ولیّكَ عند تبیغ ذلكَ و نصبكَ إیّاه لها :‹‹الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً، و من یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین››. اللهم أشهدكَ أنّی قد بلّغت.ثمّ إن الظاهر أن فی هذا الموضع ینتهی الکلام الذی قاله صلی الله علیه وآله عند رفعه أمیرالمؤمنین علیه السلام بیده.</ref>|پروردگارا، تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی:«الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لکُمُ الْإسْلامَ دیناً»:<ref>مائده / ۳.</ref> «امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم»، و فرمودی:«اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»:«دین نزد خداوند اسلام است»، و فرمودی: «و مَنَ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإسْلامِ دیناً فَلَنْ  یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»<ref>آل عمران /  ۸۵ .</ref>»و هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود«پروردگارا، تو را شاهد می‌گیرم که من ابلاغ نمودم.<ref>«الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل کردی که امامت بعد از من برای علی است آن هنگام که این مطلب را بیان نمودم و او را نصب کردم، به آنچه کامل کردی برای بندگانت دینشان را و تمام نمودی بر آنان نعمت خود را و فرمودی:«هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند از او قبول نمی‌شود و او در آخرت از زیانکاران است.» خدایا من تو را شاهد می‌گیرم که من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد کفایت می‌نمایی.</ref>
}}


بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوَّاتِ <ref>المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.</ref>وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ<ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››و‹‹و››:متطوّل على كلّ من ذرأه.</ref> يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ <ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››و‹‹و››:كلّ نفس.</ref> وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ.
== بخش پنجم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = تأکید بر توجه امت به مسئله امامت|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِإمامَتِهِ.<ref>‹‹ب››: معاشر الناس، هذا علیّ، إنّما أکمل اللَّه عز و جلّ لکم دینکم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی<ref>‹‹و››: و بمن کان من ولدی.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذینَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب››، و هی إشارة إلی الآیة ۲۲ من سورة آل عمران.</ref>وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ، ‹‹لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.<ref>آل عمران / ۸۸.</ref>|ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس اقتدا نکند به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عز و جل، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته<ref>حبط «بمعنی سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بین رفتن است.</ref> و در آتش دائمی خواهند بود. عذاب از آنان تخفیف نمی‌یابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ، أنْصَرُکُمْ لی وَ أحَقُّکُمْ بی<ref>‹‹ج››و ‹‹د›› و ‹‹و››: و أحق الناس بی.</ref> وَ أقْرَبُکُمْ إلَیَّ وَ أعَزُّکُمْ عَلَیَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِیانِ. وَ ما نَزَلَتْ آیَةُ رِضیً [فِی الْقُرْآنِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› </ref> إلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرآنِ إلاّ فیهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فی ‹‹هَلْ أتی عَلَی الْاِنْسانِ›› إلاّ لَهُ،<ref>إشارة إلی الآیة ۱۲ من سورة الإنسان حیث قال اللَّه تعالی: ‹‹وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً››.</ref> وَ لا أنْزَلَها فی سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَیْرَهُ.|ای مردم، این علی است که یاری کننده‌ ترین شما نسبت به من و سزاوارترین شما به من و نزدیک‌ ترین شما به من و عزیزترین شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضی هستیم. هیچ آیه رضایتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هیچ‌گاه خداوند مؤمنین را مورد خطاب قرار نداده مگر آنکه ابتدا او مخاطب بوده است، و هیچ آیه مدحی در قرآن نیست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتی عَلَی الْإنْسانِ …» شهادت به بهشت نداده مگر برای او<ref>اشاره به آیه ۱۲ سوره انسان است که می‌فرماید: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً» یعنی: «جزای ایشان در مقابل صبری که نمودند بهشت و حریراست.»</ref> و این سوره را درباره غیر او نازل نکرده و با این سوره جز او را مدح نکرده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دینِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ،<ref>‹‹ب››: هو قاضی دینی و المجادل عَنّی. ‹‹ج››و ‹‹ه›› و ‹‹و››: هو یؤدّی دین اللَّه.</ref> وَ هُوَ التَّقِیُّ النَّقِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ. نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبِیٍّ وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِیٍّ [وَ بَنُوُهُ خَیْرُ الْأَوْصِیاءِ].<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ج››، و ما قبله فی ‹‹ب›› و ‹‹ه››هکذا: نبیّه خیر الأنبیاء و هو خیر الأوصیاء. و فی ‹‹ج›› و ‹‹و››: نبیّه خیر نبیّ و وصیّه خیر وصیّ.</ref>|ای مردم، او یاری دهنده دین خدا و دفاع کننده از رسول خداست<ref>«ب»: او ادا کننده قرض من و دفاع کننده از من است. «ه»: او دَیْن خداوند را ادا می‌کند.</ref> و اوست با تقوای پاکیزه هدایت کننده هدایت شده. پیامبرتان بهترین پیامبر و وصیتان بهترین وصی و فرزندان او بهترین اوصیاء هستند.|مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّیَّةُ کُلُّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِ [أمیرِالْمُؤْمِنینَ]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه››. و ص ‹‹و››: علی بن أبی‌طالب.</ref> عَلِیٍّ.|ای مردم، نسل هر پیامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب امیرالمؤمنین علی است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْلیسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُکُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُکُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَی الْأَرْضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ،<ref>‹‹ب››: بذنبه و خطیئته</ref> وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ کَیْفَ بِکُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْکُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref>‹‹ب››: و قد کثر أعداء اللَّه. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: فکیف أنتم؟ فإن أبیتم فأنتم أعداء اللَّه.</ref>|ای مردم، شیطان آدم را با حسد از بهشت بیرون کرد. مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود شود و قدم‌ هایتان بلغزد. آدم به خاطر یک خطا به زمین فرستاده شد در حالی که انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهید بود در حالی که شمایید<ref>یعنی درجه ایمان شما با حضرت آدم علیه السلام فاصله بسیار دارد.</ref>و در بین شما دشمنان خدا هستند.<ref>«ب»: در حالی که دشمنان خدا زیاد شده‌اند. «ج» و «ه»: اگر ابا کنید شما دشمنان خدایید.</ref>|ألا وَ إنَّهُ لا یُبْغِضُ عَلِیّاً إلاّ شَقِیٌّ، وَ لا یُوالی عَلِیّاً<ref>‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: و لایتوالی علیّاً. ‹‹ب››: لا یتولاّه. ‹‹و››: واللَّه ما یبغض علیاً ….</ref> إلاّ تَقِیٌّ، وَ لا یُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فی عَلِیٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفی خُسْرٍ›› [إلاّ عَلِیٌّ الَّذی آمَنَ وَ رَضِیَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref> الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و الآیات فی سورة العصر:الآیات ۳–۱. و جاء هذه الفقرة فی کتاب الاقبال لابن طاووس هکذا: و فی علیّ نزلت ‹‹والعصر›› و تفسیرها: و ربِّ عصر القیامة، ‹‹إنّ الإنسان لفی خسر›› أعداء آل محمد، ‹‹إلاّ الذین آمنوا››بولایتهم و ‹‹عملوا الصالحات›› تمواساة إخوانهم‹‹و تواصَوا بالصبر›› فی غیبة غائبهم.</ref>|بدانید که با علی دشمنی نمی‌کند مگر شقی و با علی دوستی نمی‌کند مگر با تقوی، و به او ایمان نمی‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره علی نازل شده است سوره «والعصر»: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»:<ref>عصر / ۱، ۲. عبارت در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: سوره «والعصر» درباره علی نازل شده است و تفسیرش چنین است: قسم به زمان قیامت، انسان در زیانکاری است که منظور دشمنان آل محمد است، مگر کسانی که به ولایت ایشان ایمان آورند، و با مواسات با برادران دینی عمل صالح انجام دهند و در غیبت غایبشان یکدیگر را به صبر سفارش کنند.</ref> «قسم به عصر، انسان در زیان است مگر علی که ایمان آورد و به حق و صبر راضی شد.|مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُکُمْ رِسالَتی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبینُ.<ref>‹‹ب››: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتکم رسالتی و ما علیَّ إلاّ البلاغ المبین. و فی ‹‹ج›› و ‹‹ه››و ‹‹و››: قد أشهدنی اللَّه و أبلغتکم و ما علی الرسول ….</ref>|ای مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چیزی نیست.|مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ››.<ref>آل عمران/۱۰۲.</ref>|ای مردم از خدا بترسید آن طور که باید ترسید و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید.
}}


كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ <ref>‹‹د››: على جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref>‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››:يستحقّون.</ref>مِنْ عَذابِهِ.
== بخش ششم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = اشاره به کارشکنی‌های منافقین|مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ››.<ref>النساء / ۴۷.</ref>[بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآیَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابی أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِیءٍ عَلی ما یَجِدُ لِعَلِیٍّ فی قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله» باللَّه «إلی هنا لا توجد إلاّ فی ‹‹الف›› و ‹‹ب››.</ref>|ای مردم، «ایمان آورید به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است، قبل از آنکه هلاک کنیم وجوهی را و آن صورت‌ها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت کنیم.»<ref>اشاره به آیه۴۷، از سوره نساء. کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا (طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب وبرگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.</ref> به خدا قسم، از این آیه قصد نشده مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولی مأمورم از آنان پرده پوشی کنم. پس هر کس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.|مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ بْنِ أبی‌طالِبٍ،<ref>‹‹ب››: مسبوكٌ.</ref> ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إلَی الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا،<ref>‹‹د››: و بحقّ کلّ مؤمن.</ref> لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ<ref>‹‹ب››: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة … و فی ‹‹ج›› و ‹‹و›› هکذا: … و بکلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرین و المعاندین (الغادرین).. .</ref> وَ الْمُعانِدینَ وَ الْمُخالِفینَ وَ الْخائِنینَ وَ الْآثِمینَ وَ الظّالِمینَ وَ الْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ.|ای مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده<ref>«مسلوک» یعنی داخل شده، ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.</ref>و سپس در علی بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم که حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد می‌گیرد<ref>«د»: و حق هر مؤمنی را می‌گیرد.</ref> چرا که خداوند عز و جل ما را بر کوتاهی کنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان از همه عالمیان حجت قرار داده است.<ref>«ج»: … مهدی قائم که می‌گیرد حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد با کشتنِ کوتاهی کنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُکُمْ أنّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِیَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِکُمْ؟ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشّاکِرینَ [الصّابِرینَ].<ref>الزیادة من ‹‹د›› و ‹‹و››. وهذه الفقرة إشارة إلی الآیة ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِیّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّکْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ.|ای مردم، شما را می‌ترسانم و انذار می‌نمایم که من رسول خدا هستم و قبل از من پیامبران بوده‌اند. آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم شما عقب‌گرد می‌نمایید؟ هر کس به عقب برگردد به خدا ضرری نمی‌رساند، و خداوند به زودی شاکرین و صابرین را پاداش می‌دهد. بدانید که علی است توصیف شده به صبر و شکر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنین اند.|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَیَّ بِإسْلامِکُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ فَیُحْبِطَ عَمَلَکُمْ وَ یَسْخَطَ عَلَیْکُمْ وَ یَبْتَلِیَکُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل ‹‹ب››، و ص ‹‹الف››: لا تمنّوا علی اللَّه إسلامکم فیسخط علیکم و یصیبکم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و فی ‹‹ج››: … و یبتلیکم بسوط عذاب … و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: لاتمنّوا علی اللَّه فینا ما لا یطیعکم (‹‹و››: لا یعطیکم) اللَّه و یسخط علیکم و یبتلیکم بسوط عذاب ….</ref>|ای مردم، با اسلامتان بر من منت مگذارید، بلکه بر خدا هم منت نگذارید، که اعمالتان را نابود می‌نماید و بر شما غضب می‌کند و شما را به شعله ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌کند، پروردگار شما در کمین است.<ref>«ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذارید در آنچه خداوند کلام شما را نمی‌پذیرد و بر شما غضب می‌کند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نماید.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدی أئِمَّةٌ یَدْعُونَ إلَی النّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لایُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَریئانِ مِنْهُمْ.|ای مردم، بعد از من امامانی خواهند بود که به آتش دعوت می‌کنند و روز قیامت کمک نمی‌شوند. ای مردم، خداوند و من از آنان بیزار هستیم.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۴۵ من سورة النساء، و الآیة ۲۹ من سورة النحل.</ref>ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحیفَةِ، فَلْیَنْظُرْ أحَدُکُمْ فی صَحیفَتِهِ!!<ref>هذان الفقرتان فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بریئان منهم و من أشیاعهم و أنصارهم، و جمیعهم فی الدرك الأسفل من النار و لبئس مثوی المتکبرین. ألا إنهم أصحاب الصحیفة. معاشر الناس، فلینظر أحدکم فی صحیفته.</ref>قالَ: فَذَهَبَ عَلَی النّاسِ - إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ - أمْرَ الصَّحیفَةِ.<ref>أشار صلی الله علیه وآله فی کلامه هذا إلی الصحیفة الملعونة الأولی آلتی تعاقد علیها خمسة من المنافقین فی الکعبة فی سفرهم هذا و کان ملخصها منع أهل البیت علیهم‌السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصیلها فی الفصل الثالث من هذا الکتاب. و قوله ‹‹فذهب علی الناس … ›› أی لم یفهم أکثرهم مراده صلی الله علیه وآله من ‹‹الصحیفة›› و أثارت سؤالاً فی أذهانهم.</ref>|ای مردم، آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پایین‌ترین درجه آتش اند و چه بد است جای متکبران. بدانید که آنان «اصحاب صحیفه»<ref>اشاره حضرت به «صحیفه ملعونه اول» است که پنج نفر از رؤسای منافقین در حجةالوداع در کعبه آن را امضا کرده بودند و خلاصه اش این بود که نگذارند خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله به اهل بیتش برسد. در این باره به قسمت دوم از بخش سوم این کتاب مراجعه شود.</ref> هستند، پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند.
راوی می‌گوید: وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله نام «اصحاب صحیفه» را آورد اکثر مردم منظور حضرت از این کلام را نفهمیدند و برایشان سؤال انگیز شد و فقط عده کمی مقصود حضرت را فهمیدند.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [فی عَقِبی إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ]،<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››.</ref> وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْلیغِهِ<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.</ref> حُجَّةً عَلی کُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی کُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ یَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ یُولَدْ، فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ.|ای مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم، و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند و به دنیا آمده‌اند یا نیامده اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.|وَ سَیَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدی مُلْکاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبینَ الْمُغْتَصِبینَ]،<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د››.</ref> وَ عِنْدَها سَیَفْرُغُ لَکُمْ أیُّهَا الثَّقَلانِ [مَنْ یَفْرُغُ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.</ref>[ وَ یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلی الآیات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>|و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب» به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گیرند. خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند. و در آن هنگام است -ای جن وانس<ref>کلمه «الثقلان» به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref>-  که می‌ریزد برای شما آنکه باید بریزد و می‌فرستد بر شما شعله ای از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانید آن را از خود دفع کنید.<ref>اشاره به آیات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکُنْ لِیَذَرَکُمْ عَلی ما أنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>|ای مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند، و خداوند شما را بر غیب مطلع نمی‌کند.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکُهَا الْإمامَ الْمَهْدِیَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› هکذا : معاشر الناس، إنَّه ما من قریة إلاّ و اللَّهُ مهلکها بتکذیبها و کذلكَ یهلكَ القری و هی ظالمة کما ذکر اللَّه تعالی، و هذا علیّ إمامکم و ولیّکم و هو مواعید اللَّه (‹‹د››: و هو مواعدٌ)، و اللَّه یصدق ما وَعَده. و فی ‹‹ب›› هکذا : ... و کذلكَ یهلكَ قریتکم و هو المواعد کما ذکر اللَّه فی کتابه و هو منّی و من صلبی و اللَّه منجز وعده.</ref>|ای مردم، هیچ سرزمینِ آبادی<ref name=":2">الزیادة من‹‹ب››. و فی‹‹د››: اعطب، مکان‹‹اغضب››.</ref>نیست مگر آنکه در اثر تکذیبِ (اهل آن آیات الهی را)خداوند قبل از روز قیامت آنها را هلاک خواهد کرد و آن را تحت حکومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی می‌نماید.<ref>«الف»و «د»: ای مردم، هیچ سرزمین آبادی نیست مگر آنکه خداوند به خاطر تکذیبش آن را هلاک می‌کند، و همچنان بوده که آبادی‌ها را هلاک نموده در حالی که ظالم بودند چنان‌که خداوند تعالی (در قرآن )ذکر فرموده است. و این علی امام و صاحب اختیار شماست و او وعده گاه الهی است و خداوند وعده اش را عملی می‌کند.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أکْثَرُ الْأَوَّلینَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلینَ<ref>‹‹ب››: فأهلکهم اللَّه.‹‹ج›› و ‹‹ه››: و اللَّه فقد أهلكَ الأولین بمخالفة أنبیائهم.‹‹و››: و اللَّه قد أهلكَ الأولین بمخالفة أنبیائهم.</ref> ، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرینَ. قالَ اللَّهُ تَعالی:‹‹لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ، کَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ››.<ref>المرسلات /  ۱۹-۱۶.</ref>|ای مردم، قبل از شما اکثر پیشینیان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.<ref>«ج»و «ه»: به خدا قسم، پیشینیان را به خاطر مخالفت با انبیائشان هلاک نمود.</ref> و اوست که آیندگان را هلاک خواهد کرد. خدای تعالی می‌فرماید:«ألَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اْلآخَرینَ، کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ»:<ref>مرسلات /  ۱۹  - ۱۶</ref> «آیا ما پیشینیان را هلاک نکردیم؟ آیا در پی آنان دیگران را نفرستادیم؟ ما با مجرمان چنین می‌کنیم. وای بر مکذبین در آن روز.»|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِیّاً وَ نَهَیْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ لَدَیْهِ،<ref>‹‹الف››: فَعَلِمَ الأمر و النهی من ربّه عز و جلّ. ‹‹د››: و علیه الأمر و النهی من ربّه عز و جل.</ref> فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صیرُوا إلی مُرادِهِ]<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹د››.</ref>وَ لاتَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.|ای مردم، خداوند مرا امر و نهی نموده است، و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نموده‌ام، و علم امر و نهی نزد اوست.<ref>«الف»: پس او امر و نهی را از طرف پروردگارش می‌داند.. «د»: و امر و نهی از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.</ref>پس امر او را گوش دهید تا سلامت بمانید، و او را اطاعت کنید تا هدایت شوید و نهی او را قبول کنید تا در راه درست باشید، و به سوی مقصد و مراد او بروید و راه‌های بیگانه، شما را از راه او منحرف نکند.
}}


قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِى‏ءُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ء <ref>‹‹ج››و‹‹د››: و هو منشى‏ء حيّ حين لا حيّ.‹‹و›› : و هو منشى‏ء كل شيى‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ <ref>‹‹ب››: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.
== بخش هفتم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = پیروان اهل بیت علیهم السَّلام و دشمنان ایشان|مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقیمُ الَّذی أمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ،<ref>‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹و››: أنا الصراط المستقیم الَّذی أمرکم اللَّه أن تسلکوا الهدی إلیه.</ref> ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدی، ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدی]،<ref>الزیادة من‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref> یَهْدُونَ إلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۸۱ من سورة الأعراف.</ref>|ای مردم، من راه مستقیم خداوند هستم که شما را به تابعیت آن امر نموده<ref>«الف» و «د»: بدانید که دشمنان علی اهل شقاوت و تجاوز کاران و برادران شیاطین هستند.</ref> و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایت اند، به حق هدایت می‌کنند و به یاری حق به عدالت رفتار می‌کنند.|‹‹[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ]<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref>الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مالِكِ یَوْمِ الدّینِ، اِیّاكَ نَعْبُدُ وَ اِیّاكَ نَسْتَعینُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضّالّینَ››،<ref>أی قرأ صلی الله علیه وآله إلی آخر سورة الحمد.</ref> فِیَّ نَزَلَتْ وَ فیهِمْ [وَاللَّهِ]<ref>الزیادة من‹‹ه››.</ref>نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إیّاهُمْ خَصَّتْ،<ref>‹‹ب››: فیهم نزلت و فیهم ذُکِرت، لهم شملت، إیّاهم خصّت و عمّت. ‹‹ج›› و ‹‹و››: فیمن ذُکِرت؟ ذُکرت فیهم. و اللَّهِ فیهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(‹‹و››: إیّاهم) خصَّت و عمّت.</ref> أوُلئِكَ أوْلِیاءُ اللَّهِ الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ،<ref>إشارة إلی الآیة ۶۲ من سورة یونس.</ref> ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۵۶ من سورة المائدة. و فی‹‹ب››: هم المفلحون. فهو إشارة إلی الآیة ۲۲ من سورة المجادلة.</ref>|«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ … «تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: این سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ایشان (امامان) نازل شده است. به‌طور عموم شامل آنان است و به‌طور خاص درباره آنان است.<ref>مجادله / ۲۲.</ref> ایشان دوستان خدایند که ترسی بر آنان نیست و محزون نمی‌شوند، بدانید که حزب خداوند غالب هستند.|ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّیاطینِ<ref>‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹و››: ألا إن أعداء علیّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشیاطین.</ref> یُوحی بَعْضُهُمْ إلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.|بدانید که دشمنان ایشان سفهای گمراه و برادران شیاطین اند که اباطیل را از روی غرور به یکدیگر می‌رسانند.<ref>انعام / ۸۲.</ref>|ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فی کِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشیرَتَهُمْ، أوُلئِكَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْایمانَ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ››.<ref>المجادلة / ۲۲.</ref>|بدانید که دوستان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که خداوند در کتابش آنان را یاد کرده و فرموده است: «لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ إخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ، اوُلئِكَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ اْلایمانَ …»:<ref>مجادله / ۲۲. «ب» و «ج»: من راه مستقیم هستم که خداوند به شما دستور داده هدایت را از آن طریق بپیمایید.</ref> «نمی‌یابی قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، و در عین حال با کسانی که با خدا و رسولش ضدیت دارند روی دوستی داشته باشند، اگر چه پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا فامیلشان باشند. آنان اند که ایمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحی از خود تأیید فرموده و ایشان را به بهشتی وارد می‌کند که از پایین آن نهرها جاری است و در آن دائمی خواهند بود. خدا از آنان راضی است و آنان از خدا راضی هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانید که حزب خدا رستگارند.»|ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ:‹‹الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبَسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ››.<ref>الأنعام / ۸۲.</ref>|بدانید که دوستان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که خداوند عز و جل آنان را توصیف کرده و فرموده است: «الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبَسُوا ایمانَهُمْ بِظُلْمٍ اوُلئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»:<ref>انعام / ۸۲. «ج»: درباره چه کسی نازل شده است؟ درباره ایشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ایشان اختصاص دارد و به‌طور عام شامل آنان است.</ref> «کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را با ظلم نپوشانده‌اند، آنان اند که برایشان امان است و آنان هدایت یافتگانند.|[ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَرْتابُوا].<ref>الزیادة من‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.</ref>|بدانید که دوستان ایشان کسانی اند که ایمان آورده‌اند و به شک نیفتاده اند.|ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنینَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَةُ بِالتَّسْلیمِ یَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۷۳ من سورة الزمر.</ref>|بدانید که دوستان ایشان کسانی اند که با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائکه با سلام به ملاقات آنان می‌آیند و می‌گویند: «سلام بر شما، پاکیزه شدید، پس برای همیشه داخل بهشت شوید».|ألا إنَّ أوْلِیائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ.<ref>إشارة إلی الآیة ۴۰ من سورة غافر. و فی‹‹الف›› و‹‹ب›› و ‹‹د››: ألا إنّ أولیائهم الذین قال اللَّه عز و جل: ‹‹یدخلون اکنة بغیر حساب››</ref>|بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که بهشت برای آنان است و در آن بدون حساب روزی داده می‌شوند.<ref>«الف» و «ب» و «د»: بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: «بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».</ref>|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَوْنَ سَعیراً.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِیَ تَفُورُ وَ یَرَوْنَ لَها زَفیراً.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۰۶ من سورة هود. و فی ‹‹الف›› و ‹‹د››: و هی تفور و لها زفیر.</ref>|بدانید که دشمنان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که به شعله‌های آتش وارد می‌شوند، بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که از جهنم در حالی که می‌جوشد، صدای وحشتناکی می‌شنوند و شعله کشیدن آن را می‌بینند.|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ اللَّهُ فیهِمْ: ‹‹کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّی اِذَا ادّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ اُخْریهُمْ لِاوُلیهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ››.<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>|بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که خداوند درباره آنان فرموده است: «هر گروهی که داخل (جهنم) می‌شوند همتای خود را لعنت می‌کنند، تا آنکه همه آنان در آنجا به یکدیگر بپیوندند آخرین آنان با اشاره به اولین آنان می‌گویند: پروردگارا، اینان ما را گمراه کردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل کن. خدا می‌فرماید: برای هر دو گروه عذاب مضاعف است ولی شما نمی‌دانید»<ref>اعراف / ۳۸.</ref>|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹کُلَّما أُلْقِیَ فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ یَاْتِکُمْ نَذیرٌ، قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ، وَ قالوُا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فی أصْحابِ السَّعیرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ››.<ref>الملك / ۱۱–۸.</ref>|بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که خداوند عزوجل می‌فرماید: «هرگاه گروهی (از ایشان) را در جهنم می‌اندازند خزانه داران دوزخ از ایشان می‌پرسند: آیا ترساننده ای برای شما نیامد؟ می‌گویند: بلی، برای ما نذیر و ترساننده آمد ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هیچ چیز نازل نکرده است، و شما در گمراهیِ بزرگ هستید. و می‌گویند: اگر می‌شنیدیم یا فکر می‌کردیم در اصحاب آتش نبودیم. به گناه خود اعتراف کردند، پس دور باشند<ref>ملک / ۱۱–۸.</ref> <ref>کلمه «سحق» به معنی هلاک و به معنای دوری و بُعد آمده است.</ref>اصحاب آتش».|ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ کَبیرٌ.<ref>الملك / ۱۲.</ref>|بدانید که دوستان ایشان (اهل بیت) کسانی هستند که در پنهانی از پروردگارشان می‌ترسند<ref>جمله «یخشون ربهم بالغیب» شاید به این معنی باشد که از خداوند بدون آنکه او را ببینند به عنوان ایمان به غیب می‌ترسند.</ref> و برای آنان مغفرت و اجر بزرگ است.|مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَیْنَ السَّعیرِ وَ الْأَجْرِ الْکَبیرِ.<ref>‹‹الف›› و ‹‹د››: شتّان ما بین السعی و الجنّة. ‹‹ب››: قد بیّنا ما بین السعیر و الأجر الکبیر.</ref>|ای مردم، چقدر فاصله است بین شعله‌های آتش و بین اجر بزرگ!<ref>«الف» و «د»: چقدر فاصله است بین شعله‌های آتش و بهشت. «ب»: فرق بین شعله‌های آتش و اَجر بزرگ را روشن کردیم.</ref>|[مَعاشِرَ النّاسِ]،<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و‹‹د››.</ref> عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِیُّنا [کُلُّ]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه››.</ref> مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.|ای مردم، دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.|مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّی [أنَا]<ref>الزیادة من‹‹و››.</ref> النَّذیرُ وَ عَلِیٌّ الْبَشیرُ.[مَعاشِرَ النّاسِ]،<ref>الزیادة من‹‹ج››و‹‹ه››.</ref> ألا وَ إنّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هادٍ.<ref>‹‹ب››: إنّی المنذر و علیّ الهادی.</ref>|ای مردم، بدانید که من نذیر و ترساننده ام و علی بشارت دهنده است.<ref>شاید مراد این باشد که من شما را از بدی‌ها بر حذر داشتم و تصفیه کردم و اکنون وقت آن است که همراه علی علیه السلام راه بهشت را پیش گیرید.</ref>ای مردم، بدانید که من مُنذر و بر حذر دارنده ام و علی هدایت کننده است.|مَعاشِرَ النّاسِ،[ألا]<ref>الزیادة من‹‹و››</ref> وَ إنّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ وَصِیّی.<ref>‹‹ب››: إنّی النّبی و علیّ الوصیّ. ‹‹ج››: إنیّ نبیٌّ و علیٌّ وصیٌّ.</ref>|ای مردم، من پیامبرم و علی جانشین من است.|[معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّی رَسُولٌ وَ عَلِیٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِیُّ مِنْ بَعْدی، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّی والِدُهُمْ وَ هُمْ یَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ].<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج››و‹‹ه››. و فی ‹‹و›› و ‹‹ج›› خ ل: و الأئمة منه و من ولده. و فی‹‹ه››: ألا و إنّی والد الأئمة.</ref>|ای مردم، بدانید که من پیامبرم و علی امام و وصی بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانید که من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آیند.
}}


جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref>‹‹و››: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>
== بخش هشتم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = حضرت مهدی عجل اللَّه فرجه|ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِیُّ.<ref>‹‹ب››: ألا إن الإمام المهدیّ منّا. ‹‹ه›› و ‹‹و››: و منّا القائم الذی الظاهر علی الدین.</ref> ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّینِ.<ref>‹‹ب››: علی الأدیان. ‹‹و››: علی الدین کله.</ref> ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هادیها.<ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: ألا إنّه قاتل کل قبیلة من أهل الشرك. ‹‹و››: و هازمها.</ref>|بدانید که آخرینِ امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان، اوست انتقام گیرنده از ظالمین، اوست فاتح قلعه‌ها و منهدم کننده آنها، اوست غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک و هدایت کننده آنان.<ref>«الف» و «ب» و «د»: اوست قاتل هر قبیله ای از اهل شرک.</ref>|ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِکُلِّ ثارٍ لِأوْلِیاءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ اللَّهِ.|بدانید که اوست گیرنده انتقام هر خونی از اولیاء خدا. اوست یاری دهنده دین خدا.|ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ. ألا إنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref>‹‹ب››: ألا إنّه المجتاز من بحر عمیق. ألا إنّه المجازی کل ذی فضل بفضله. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: ألا إنّه المصباح من البحر العمیق الواسم لکلّ ذی فضل بفضله.</ref> وَ کُلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.|بدانید که اوست استفاده‌کننده از دریایی عمیق.<ref>«ب»: اوست عبور کننده از دریایی عمیق. منظور از دریای عمیق احتمالاتی دارد؛ از جمله دریای علم الهی، یا دریای قدرت الهی، یا منظور مجموعه قدرت‌هایی است که خداوند به امام علیه السلام در جهات مختلف عنایت فرموده است.</ref> اوست که هر صاحب فضیلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می‌دهد.<ref>«ب»: اوست که هر صاحب فضلی را به قدر فضلش جزا می‌دهد.</ref> اوست انتخاب شده و اختیار شده خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی.|ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لِأمْرِ آیاتِهِ.<ref>‹‹ الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د››: المنبّه بأمر ایمانه. ‹‹ه››: و المسند لأمر آبائه. ‹‹و››: و المشیّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَیْهِ.|بدانید که اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آیات الهی.<ref>«ه»: اوست محکم کننده امر پدرانش.</ref> اوست هدایت یافته محکم بنیان. اوست که کارها به او سپرده شده است.|ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.<ref>‹‹ج››: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ کلّ نبیّ سلف بین یدیه.</ref> ألا إنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ<ref>‹‹‹ب››: ألا إنّه باقی حجج الحجیج.</ref> وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.|اوست که پیشینیان به او بشارت داده‌اند.<ref>«ج»: اوست که هر پیامبری که گذشته به او بشارت داده است.</ref>اوست که به عنوان حجت باقی می‌ماند و بعد از او حجتی نیست. هیچ حقی نیست مگر همراه او، و هیچ نوری نیست مگر نزد او.|ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَیْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِیُّ اللَّهِ فی أرْضِهِ، وَ حَکَمُهُ فی خَلْقِهِ، وَ أمینُهُ فی سِرِّهِ وَ عَلانِیَتِهِ.|بدانید او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضد او کمک نمی‌شود. اوست ولیِّ خدا در زمین و حکم کننده او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش.
}}


وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ <ref>‹‹د››: أبلى</ref>. الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ <ref>‹‹ج››: يغشى الأمد.‹‹د››: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ. <ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: و لا تفاوت في تدبيره. ‹‹و››: و لا معاون في تدبيره.</ref>
== بخش نهم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = مطرح کردن بیعت|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی قَدْ بَیَّنْتُ لَکُمْ وَ أفْهَمْتُکُمْ، وَ هذا عَلِیٌّ یُفْهِمُکُمْ بَعْدی.|ای مردم، من برایتان روشن کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می‌فهماند.|ألا وَ إنّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أدْعُوکُمْ إلی مُصافَقَتی عَلی بَیْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی.<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: … أدعوکم إلی مصافقتی علی یدی ببیعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد یدی.</ref>|بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.|ألا وَ إنّی قَدْ بایَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِیٌّ قَدْ بایَعَنی، وَ أنَا آخِذُکُمْ<ref>‹‹ج››: أمدّکم.</ref> بِالْبَیْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ‹‹إنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَكَ إنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ، یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أیْدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفی‹‹بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أجْراً عَظیماً»<ref>. الفتح / ۱۰</ref>|بدانید که من با خدا بیعت کرده‌ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می‌گیرم.<ref>«ج»: به سوی شما دست بیعت دراز می‌کنم.</ref>|«اِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَكَ اِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ، یَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَیْدِیهِمْ، فَمَنْ نَکَثَ فَاِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ اَجْراً عَظیماً»:<ref>فتح / ۱۰.</ref>|«کسانی که با تو بیعت می‌کنند در واقع با خدا بیعت می‌کنند، دست خداوند بر روی دست آنان است. پس هر کس بیعت را بشکند این شکستن بر ضرر خود اوست، و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظیمی عنایت خواهد کرد.»
}}


صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ <ref>‹‹الف››: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ. <ref>‹‹ج››: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها <ref>‹‹ج››: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ <ref>‹‹و››: الصبغة.</ref> ، <ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ ‹‹ب››: الحسن المنعة.‹‹ ه›› : الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.
== بخش دهم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = حلال و حرام، واجبات و محرمات|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، ‹‹فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ››.<ref>البقرة / ۱۵۸.</ref>|ای مردم، حج و عمره از شعائر الهی هستند، (خداوند می‌فرماید:)<ref>داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمیر «بهما» در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است.</ref> «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما …»:<ref>بقره / ۱۵۸.</ref>
«پس هر کس به خانه خدا به عنوان حج یا عمره بیاید برای او اشکالی نیست که بر صفا و مروه بسیار طواف کند، و هر کس کار خیری را بدون چشم داشتی انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».|مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَیْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَیْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref>‹‹د›› و ‹‹ه››: فما ورده أهل بیت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عَنه إلاّ تبروا و افترقوا. و فی‹‹و››: أُیسروا، مکان أُبشروا.</ref>|ای مردم، به حج خانه خدا بروید. هیچ خاندانی به خانه خدا وارد نمی‌شوند مگر آنکه مستغنی می‌گردند و شاد می‌شوند، و هیچ خاندانی آن را ترک نمی‌کنند مگر آنکه منقطع می‌شوند و فقیر می‌گردند.<ref>شاید منظور از «منقطع شدن» کم شدن نسل باشد چون از کلمه «بتر» استفاده شده است، و در «د» و «ه» چنین است: «هیچ اهل بیتی وارد خانه خدا نمی‌شوند مگر آنکه رشد و نمو می‌نمایند و غصه شان زایل می‌شود، و هیچ خاندانی آن را ترک نمی‌کنند مگر آنکه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلی وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref>‹‹ب›› و ‹‹و››: فإذا قضی حجّه استؤنف به.</ref>|ای مردم، هیچ مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منی) وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در این سه مکان است که جزئی از اعمال حج محسوب می‌شود.</ref> نمی‌کند مگر آنکه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت می‌آمرزد، و هر گاه که حجش پایان یافت اعمالش را از سر می‌گیرد.|مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ لایُضیعُ أجْرَ الْمُحْسِنینَ.|ای مردم، حاجیان کمک می‌شوند و آنچه خرج می‌کنند به آنان برمی گردد، و خداوند جزای محسنین را ضایع نمی‌نماید.|مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَیْتَ بِکَمالِ الدّینِ وَ التَّفَقُّهِ،<ref>‹‹ج››: بکمالٍ فی الدین و تَفَقُّهٍ.</ref> وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref> ‹‹ج›› و ‹‹و››: بتوبة إقلاعٍ.</ref>|ای مردم، با دین کامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا بروید و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست کشیدن از گناه برنگردید.|مَعاشِرَ النّاسِ، أقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ کَما أمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ،<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه››: … و آتوا الزکاة کما أمرتُکم (‹‹و››: کما أُمرتم).</ref> فَإنْ طالَ عَلَیْکُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسیتُمْ فَعَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ مُبَیِّنٌ لَکُمْ، الَّذی نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَکُمْ بَعْدی أمینَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّی وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ یَخْلُفُ مِنْ ذُرِّیَّتی یُخْبِرُونَکُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref>‹‹الف›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››: … بعدی، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّی و أنا منه، یخبرکم بما تسألون عنه. ‹‹د››و‹‹و››: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّی و منه.</ref> وَ یُبَیِّنُونَ لَکُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.|ای مردم، نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید همان‌طور که خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج» و «ه»: و زکات را بپردازید همان‌طور که به شما دستور دادم.</ref>و اگر زمان طویلی بر شما گذشت و کوتاهی نمودید یا فراموش کردید، علی صاحب اختیار شماست و برای شما بیان می‌کند، همو که خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امین بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اویم.<ref>«الف» و «ج» و «ه»: کسی که خداوند او را از من خلق کرده و من از اویم. «د»: کسی که خداوند او را به جای خودش و به جای من خلیفه قرار داده است.</ref>او و آنان که از نسل من هستند از آنچه سؤال کنید به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمی‌دانید برای شما بیان می‌کنند.|ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أکْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِیَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref>‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهی عَنِ الْحَرامِ فی مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی عَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْأَوْصِیاءِ<ref>‹‹الف›› و ‹‹د››: الأئمّة. ‹‹و››: الأولیاء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنّی وَ مِنْهُ إمامَةً فیهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِیُّ إلی یَوْمٍ یَلْقَی اللَّهَ الَّذی یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب››: … هم منّی و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدی إلی یوم القیامة الذی یقضی بالحقّ. ‹‹د››: أُمّة قائمة فیهم ‹‹ه››: و منه أئمة فیهم قائمة.</ref>|بدانید که حلال و حرام بیش از آن است که من همه آنها را بشمارم و معرفی کنم و بتوانم در یک مجلس به همه حلال‌ها دستور دهم و از همه حرام‌ها نهی کنم. پس مأمورم از شما بیعت بگیرم و با شما دست بدهم بر اینکه قبول کنید آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره امیرالمؤمنین علی و جانشینان بعد از او آورده‌ام که آنان از نسل من و اویند، (و آن موضوع) امامتی است که فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ایشان مهدی است تا روزی که خدای مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات کند.|مَعاشِرَ النّاسِ، وَ کُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُکُمْ عَلَیْهِ وَ کُلُّ حَرامٍ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَإنّی لَمْ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.<ref>‹‹ب››: و لم أُبدِّله.</ref> ألا فَاذْکُرُوا<ref>‹‹ج››: فادرسوا.</ref>ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَیِّرُوهُ.|ای مردم، هر حلالی که شما را بدان راهنمایی کردم و هر حرامی که شما را از آن نهی نمودم، هرگز از آنها برنگشته ام و تغییر نداده‌ام. این مطلب را داشته باشید<ref>«ج»: در این مطلب فکر کنید و بررسی نمایید.</ref>و آن را حفظ کنید و به یکدیگر سفارش کنید، و آن را تبدیل نکنید و تغییر ندهید.|ألا وَ إنّی أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ.|من سخن خود را تکرار می‌کنم: نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و به کار نیک امر کنید و از منکرات نهی نمایید.|ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلی قَوْلی وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّی وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ،<ref>هنا آخر الخطبة فی کتاب التحصین. (نسخة ‹‹ج››).</ref> فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّی.<ref>هذه الفقرة فی ‹‹ب›› هکذا: ألا و إن رأس أعألکم الأمر باالمعروف و النهی عن المنکر، فعرّفوا من لم یحضر مقامی و یسمع مقالی هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّی و ربّکم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْیَ عَنْ مُنْکَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref>‹‹ه››: و لا أمر بمعروف و لا نهی عن منکر إلاّ بحضرة إمام. ‹‹و››: و لا أمر بمعروف و لا نهی عن منکر بحضرة إمام.</ref>|بدانید که بالاترین امر به معروف آن است که سخن مرا بفهمید و آن را به کسانی که حاضر نیستند برسانید و او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی نمایید،<ref>این جمله آخرین قسمت از خطبه در کتاب «التحصین» (نسخه «ج»)است.</ref> چرا که این دستوری از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.<ref>«ب»: بدانید که بالاترین اعمال شما امر به معروف و نهی از منکر است. پس به کسانی که در این مجلس حاضر نبودند و این سخن مرا نشنیدند بفهمانید، چرا که این دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست.</ref> و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی‌شود مگر با امام معصوم.<ref>شاید منظور این است که تعیین معروف‌ها و منکرات و نیز شرایط و کیفیت امر به معروف و نهی از منکر را باید امام معصوم تعیین کند. در نسخه «ه» چنین آمده است: «امر به معروف و نهی از منکری نیست مگر در حضور امام».</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُکُمْ أنَّهُمْ مِنّی وَ مِنْهُ، حَیْثُ یَقُولُ اللَّهُ فی کِتابِهِ:‹‹وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ››،<ref>الزخرف / ۲۸.</ref> وَ قُلْتُ: ‹‹لَنْ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما››.<ref>هذه الفقرة فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إنّی أُخلف فیکم القرآن، و وصیّی علیٌّ و الأئمة من ولده بعدی، قد عرفتُمْ أنّهم منّی، فإن تمسّکتم بهم لن تضلّوا. ‹‹ه›› و ‹‹و››: معاشر الناس، القرآن فیکم و علیّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتکم أنّهم منّی و أنا منهم … و فی ‹‹الف››: إنّه منّی و أنا منه.</ref>|ای مردم، قرآن به شما می‌شناساند که امامان بعد از علی فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم که آنان از نسل من و از نسل اویند. آنجا که خداوند در کتابش می‌فرماید: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ»:<ref>زخرف /۲۸.</ref> «آن (امامت) را به عنوان کلمه باقی در نسل او قرار داد»، و من نیز به شما گفتم: «اگر به آن دو (قرآن و اهل بیت) تمسک کنید هرگز گمراه نمی‌شوید».<ref>«ب»: ای مردم، من در میان شما قرآن را به جای می‌گذارم و جانشین بعد از من علی و امامان از فرزندان اویند، و فهمیدید که ایشان از من اند. اگر به ایشان تمسک کنید هرگز گمراه نمی‌شوید.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوی، التَّقْوی،<ref>‹‹ب››: ألا إنّ خیر زادکم التقوی. و بعده فی‹‹و››: أُحذرِّکم الساعة.</ref> وَ احْذَرُوا السّاعَةَ کَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ››.<ref>الحج / ۱.</ref>|ای مردم، تقوا را، تقوا را. از قیامت بر حذر باشید همانگونه که خدای عز و جل فرموده: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ»<ref>حج / ۱.</ref> «زلزله قیامت شیئ عظیمی است».|اُذْکُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ]<ref>الزیادة من‹‹ب››. و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: اذکروا المآب و الحساب و وضع المیزان.</ref>وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازینَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثیبَ عَلَیْها.<ref>‹‹د›› فمن جاء بالحسنة أفلح</ref> وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَیْسَ لَهُ فِی الْجِنانِ<ref>‹‹ب››: فی الجنّة.</ref> نَصیبٌ.|مرگ و معاد و حساب و ترازوهای الهی و حسابرسی در پیشگاه رب العالمین و ثواب و عقاب را به یاد آورید. هر کس حسنه با خود بیاورد طبق آن ثواب داده می‌شود<ref>«د»: هر کس حسنه بیاورد رستگار شده است.</ref> و هر کس گناه بیاورد در بهشت او را نصیبی نخواهد بود.
}}


وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref>‹‹ب››و‹‹ج››و ‹‹و››: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ <ref>هذه الفقرة في ‹‹د››هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
== بخش یازدهم ==
{{متن و ترجمه
| تیتر = بیعت گرفتن رسمی|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّکُمْ أکْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِکُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ،<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹ه››: بما عقَّدت لعلیّ بن أبی‌طالب من إمرة المؤمنین.</ref> وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أعْلَمْتُکُمْ أنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.|ای مردم، شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مأمور کرده است که از زبان شما اقرار بگیرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی امیرالمؤمنین×<ref>«الف» و «ب» و «ه»: درباره آنچه به عنوان «امیرالمؤمنینی» برای علی منعقد نمودم.</ref> و امامانی که بعد از او می‌آیند و از نسل من و اویند، چنان‌که به شما فهماندم که فرزندان من از صلب اویند.|فَقوُلوُا بِأَجْمَعِکُمْ:‹‹إنّا سامِعوُنَ مُطیعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فی أمْرِ إمامِنا عَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref>‹‹الف››: فی أمر علیّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. ‹‹ب››: فی إمامنا و أئمّتنا من ولده. ‹‹د››: فی أمر علیّ أمیرالمؤمنین و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبایِعُكَ عَلی ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أیْدینا.<ref>تبایعكَ علی ذلكَ قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أیدینا.</ref> عَلی ذلِكَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَمُوتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَیِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref>وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْمیثاقَ.<ref>‹‹ه››: و لا نرجع فی عهد و میثاق.</ref>|پس همگی چنین بگویید: «ما شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می‌آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره امر امامتِ امامِمان علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند. بر این مطلب با قلب‌ها و جان و زبان و دستانمان با تو بیعت می‌کنیم. بر این عقیده زنده ایم و با آن می‌میریم و (روز قیامت) با آن محشور می‌شویم. تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی‌کنیم و شک نمی‌کنیم و انکار نمی‌نماییم و تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این قول برنمی گردیم و پیمان را نمی‌شکنیم.|وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فی عَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذینَ ذَکَرْتَ مِنْ ذُرِّیَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.|تو ما را به موعظه الهی نصیحت نمودی درباره علی امیرالمؤمنین و امامانی که گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اویند، یعنی حسن و حسین و آنان که خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.|فَالْعَهْدُ وَ الْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أیْدینا. مَنْ أدْرَکَها بِیَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغی بِذلِكَ بَدَلاً وَ لایَرَی اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً.|پس برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد، از قلب‌ها و جان و زبان و ضمایر و دست‌هایمان. هر کس توانست با دست بیعت می‌نماید و گرنه با زبانش اقرار می‌کند. هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند (در این باره) از نفس‌هایمان دگرگونی نبیند.|نَحْنُ نُؤَدّی ذلِكَ عَنْكَ الدّانی وَ الْقاصی مِنْ أوْلادِنا وَ أهالینا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً وَ أنْتَ عَلَیْنا بِهِ شَهیدٌ››.<ref>. هنا آخر النص الذی طلب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله من الناس تکراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل ‹‹ب››، و من قوله ‹‹وعظتنا بوعظ اللَّه … ››إلی هنا ورد فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› بصورة أُخری نوردها فیما یلی بعینها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بین القوسین: … و نطیع اللَّه و نطیعك (‹‹و››: نعطی اللَّه و نعطیك) و علیّاً أمیرالمؤمنین و ولده الأئمة الذین ذکرتهم من ذریتك من صلبه (‹‹ه›› و ‹‹و››: ذکرتهم أنّهم منكَ من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسین، الذین قد عرَّفتکم مکانهما منّی و محلّهما عندی ومنزلتهما من ربی عزّوجلّ، فقد أدّیت ذلك إلیکم و أنهما سیدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبیهما علی، وأنا أبوهما قبله››. اللَّه بذلك و کفی باللَّه شهیداً و أنت علینا به شهید و کل من أطاع اللَّه ممن ظهر و استتر و ملائکة اللَّه و جنوده و عبیده و اللَّه أکبر من کل شهید «و فی کتاب» الصراط المستقیم «جاء هذه الفقرات من قوله» قولوا: أعطینا … «إض هنا هکذا: معاشر الناس، قولوا: أعطیناك علی ذلك عهداً من أنفسنا و میثاقاً بألسنتنا و صفقة بأیدینا نؤدّیه إلی من رأینا و ولدنا، لا نبغی بذلك بدلاً و أنت شهید علینا و کفی باللَّه شهیداً. ×××. هنا آخر النص الذی طلب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله من الناس تکراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل ‹‹ب››، و من قوله‹‹وعظتنا بوعظ اللَّه … ››إلی هنا ورد فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› بصورة أُخری نوردها فیما یلی بعینها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بین القوسین: … و نطیع اللَّه و نطیعك (‹‹و››: نعطی اللَّه و نعطیك) و علیّاً أمیرالمؤمنین و ولده الأئمة الذین ذکرتهم من ذریتك من صلبه (‹‹ه›› و ‹‹و››: ذکرتهم أنّهم منك من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسین، الذین قد عرَّفتکم مکانهما منّی و محلّهما عندی ومنزلتهما من ربی عزّوجلّ، فقد أدّیت ذلك إلیکم و أنهما سیدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبیهما علی، وأنا أبوهما قبله››. و قولوا:‹‹أعطینا اللَّه بذلك و إیاك و علیاً و الحسن و الحسین و الأئمة الذین ذکرت عهداً و میثاقاً مأخوذاً لأمیرالمؤمنین(‹‹ه›› و ‹‹و››: أطعنا اللَّه … علی عهد و میثاق، فهی مأخوذة من المؤمنین) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أیدینا، من أدرکها بیده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغی بذلكَ بدلاً و لا نری من أنفسنا عنه حولاً أبداً (‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و لا یری اللَّه عزّ و جلّ منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّی ذلك عنك الدانی و القاصی من أولادنا و أهالینا (‹‹ه›› ‹‹و››: … عنك إلی کل من رأینا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا</ref>|ما این مطالب را از قول تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلمان می‌رسانیم، و خدا را بر آن شاهد می‌گیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت می‌کند و تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی».<ref>تا اینجا عبارتی بود که پیامبرصلی الله علیه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تکرار کنند و به مضمون آن اقرار نمایند. این عبارات طبق نسخه «ب» ذکر شد، و در «الف» و «د» و «ه» از جمله: «تو ما را به موعظه الهی نصیحت کردی …» تا اینجا به این صورت آمده است:
«... و اطاعت می‌کنیم خدا را و تو را و علی امیرالمؤمنین و فرزندانِ امام او را که گفتی آنان از فرزندان تو از صلب اویند. («ه»: گفتی آنان از تو از صلب اویند هر گاه بیایند و ادعای امامت کنند) بعد از حسن و حسین، آن دو که منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پیشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. این مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اینکه آن دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و اینکه آن دو بعد از پدرشان علی دو امام هستند، و من قبل از علی پدر ایشانم».
و بگویید: «ما در این باره با خداوند و با تو و با علی و حسن و حسین و امامانی که ذکر کردی پیمان می‌بندیم و میثاقی از ما برای امیرالمؤمنین گرفته شود. («ه»: پس این عهد و پیمان از مؤمنین گرفته شده باشد) از قلب‌ها و جان‌ها و زبان‌های ما و به صورت دست دادن، برای هر کس ممکن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار می‌کند. در پی تغییر آن نیستیم و در خود تصمیم دگرگونی درباره آن را ابداً نمی‌بینیم.
ما این مطلب را از قول تو به دور و نزدیک از فرزندان و فامیلمان می‌رسانیم. («ه»: … از قول تو می‌رسانیم به فرزندانمان که به دنیا آمده‌اند یا نیامده اند)، خدا را بر این مطلب شاهد می‌گیریم و خدا در شاهد بودن کافی است و تو بر ما شاهدی، و نیز هر کس که خدا را اطاعت می‌کند - چه آشکارا و چه پنهانی - و نیز ملائکه خداوند و لشکر او و بندگانش را شاهد می‌گیریم، و خدا از هر شاهدی بالاتر است».</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خافِیَةَ کُلِّ نَفْسٍ،<ref>‹‹ب››: و خائنة الأعین و ما تخفی الصدور. ‹‹و››: خافیة کل نفس و عیب.</ref> ‹‹فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما یَضِلُّ عَلَیْها››،<ref>الإسراء / ۱۵.</ref> وَ مَنْ بایَعَ فَإنَّما یُبایِعُ اللَّهَ، ‹‹یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أیْدیهِمْ››.<ref>الفتح / ۱۰.</ref>|ای مردم، چه می‌گویید؟ خداوند هر صدایی را و پنهانی‌های هر کسی را می‌داند. پس هر کس هدایت یافت به نفع خودش است و هر کس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر کس بیعت کند با خداوند بیعت می‌کند. دست خداوند بر روی دست بیعت کنندگان است.|مَعاشِرَ النّاسِ، فَبایِعُوا اللَّهَ وَ بایِعُونی وَ بایِعُوا عَلِیّاً<ref>‹‹الف››: اتقوا اللَّه و بایعوا علیّاً. ‹‹د››: و تابعوا علیاً.</ref> أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأئِمَّةَ [مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref> کَلِمَةً باقِیَةً. یُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ مَنْ وَفی،<ref>فإنها کلمة باقیة یهلك بها من غدر و یرحم اللَّه من وفی.</ref> ‹‹وَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أجْراً عَظیماً››.<ref>الفتح / ۱۰.</ref>|ای مردم، با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت، به عنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است بیعت کنید. خداوند غدرکنندگان (بیعت شکنان) را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. و هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هرکس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت می‌فرماید.|مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذی قُلْتُ لَکُمْ وَ سَلِّمُوا عَلی عَلِیٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ،<ref>‹‹ب››: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُکُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا علی أمیرکم.</ref> وَ قوُلوُا: ‹‹سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إلَیْکَ الْمَصیرُ››،<ref>البقرة / ۲۸۵.</ref> وَ قوُلوُا:‹‹الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ››.<ref>الأعراف / ۴۳.</ref>|ای مردم، آنچه به شما گفتم بگویید:(تکرار کنید)، و به علی به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنید<ref>یعنی: بگویید: «اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا اَمِیرَالْمُؤمِنِینَ». و عبارت در «ب» چنین است: «ای مردم، آنچه به شما تلقین کردم تکرار کنید و آنچه گفتم بگویید و بر امیرتان سلام کنید».</ref> و بگویید: «شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهیم و بازگشت به سوی توست». و بگویید: «حمد و سپاس خدای را که ما را به این هدایت کرد، و اگر خداوند هدایت نمی‌کرد ما هدایت نمی‌شدیم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده‌اند».|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِیِّ بْنِ أبی‌طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ أنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ - أکْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِیَها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَکُمْ بِها وَ عَرَفَها<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ه››.</ref> فَصَدِّقُوهُ.<ref>هذه الفقرة فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إن فضائل علیٍّ و ما خصّه اللَّه به فی القرآن أکثر من أن أذکرها فی مقام واحد، فمن أنبأکم بها فصدِّقوه</ref>|ای مردم، فضایل علی بن ابیطالب نزد خداوند - که آن را در قرآن نازل کرده - بیش از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصدیق کنید.<ref>این عبارت را دو نوع می‌توان معنی کرد:
الف: «عَرَفَها» بدون تشدید، یعنی کسی که فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌گوید باید اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نکند تا بتواند بعضی دسیسه‌های دشمنان را یا سقط‌هایی که در بعضی عبارات شده متوجه شود و احیاناً با ذکر یک فضیلت نتیجه معکوس گرفته نشود.
ب: «عرَّفها» با تشدید، یعنی هر کس از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانید، او را تصدیق کنید.
عبارت در «ب» چنین است: ای مردم، فضایل علی و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بیش از آن است که در یک مجلس ذکر کنم. پس هر کس شما را از آنها خبر داد او را تصدیق کنید.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذینَ ذَکَرْتُهُمْ<ref>‹‹ب››: من یُطع اللَّه و رسوله و اُولِی الْأمر فقد فاز ….</ref> فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً.|ای مردم، هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.|مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلی مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ<ref>‹‹د››: السلام.</ref> عَلَیْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنینَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ<ref>‹‹ه›› و ‹‹و››: اولئكَ المقرّبون.</ref> فی جَنّاتِ النَّعیمِ.|ای مردم، کسانی که برای بیعت با او و قبول ولایتش و سلام به او به عنوان «امیرالمؤمنین» سبقت بگیرند آنان رستگارانند و در باغ‌های نعمت خواهند بود.|مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما یَرْضَی اللَّهُ بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَکْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً.<ref>‹‹ه›› ‹‹و››: فإنَّ اللَّه لغنیّ حمید.</ref>|ای مردم، سخنی بگویید که به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر شما و همه کسانی که در زمین هستند کافر شوند به خدا ضرری نمی‌رسانند.|اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ [بِما أدَّیْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref> وَ اغْضِبْ عَلَی [الْجاحِدینَ]<ref name=":2"/> الْکافِرینَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.|خدایا، به خاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم، مؤمنین را بیامرز، و بر منکرین که کافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
}}


لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ <ref>‹‹الف››و‹‹ب››: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ.‹‹ج››: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref>  أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref>‹‹ج››: إلهاً واحداً ماجداً</ref>. يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي،[وَ يُدْني وَ يُقْصي] <ref>الزيادة من‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››. و في‹‹د››: و يدبّر فيقضي.</ref>  وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي <ref>‹‹ب››: و يمنع و يثري.</ref>  لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.
== پانویس ==
 
{{پانویس|۲}}
يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref>‹‹ج››و‹‹و››: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في‹‹ه››: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref>‹‹الف››: مجيب الدعاء.</ref>وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref>‹‹د››: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ <ref>‹‹ج›› و‹‹د›› و‹‹ه››و‹‹و››: لا يشكل عليه لغة.</ref> ، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ. <ref>‹‹ج››و‹‹ه›› : لا يضجره مستصرخة.‹‹د››: الملحّين عليه.</ref>  الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref>  ‹‹د›› : الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref>  الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من ‹‹ج››و‹‹د››و ‹‹ه››.</ref>
 
أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً <ref>‹‹الف››: أحمده على السراء. و في‹‹ب››هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص‹‹د››: أحمده و أشكره.</ref>عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ <ref>‹‹ج››: أُبادر إلى رضاه.‹‹الف››: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في‹‹د››هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه.‹‹و››: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.   
 
== أمْرٌ إلهيٌّ في مَْوضُوعٍ هامٍّ ==
 
وَ أُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحى بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ <ref>‹‹ب››: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته.‹‹د››: و إن عظمت منّته.</ref> -  لا إلهَ إلاّ هُوَ -  لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ‏أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ] <ref>الزيادة من‹‹ب››</ref>.فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن <ref>‹‹و››: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس] <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.
 
فَأوْحى إلَيَّ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏في عَلِيٍّ يَعْني فِى الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ -  وَإنْ لَمْ‏تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››.<ref>المائدة /  ۶۷ .</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إلَيَّ <ref>‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref> ، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ <ref>‹‹و››: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -  وَ هُوَ السَّلامُ <ref>-‹‹ب››و ‹‹ج››و ‹‹ه››: عن السلام ربِّ السلام. </ref>أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ <ref>زاد في‹‹د››: أحمر.</ref> : أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلى أُمَّتي] <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref>وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ] <ref>الزيادة من‹‹و››</ref>.‹‹إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ›› <ref>المائدة /  ۵۵ .</ref> ، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي‏ طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>‹‹ب››: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>
 
وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ[السَّلامَ] <ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››.</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -  أيُّهَا النّاسُ ‏لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ <ref>‹الف›› و‹‹و›› : إدغال الآثمين.‹‹ب›› : إدّعاء اللائمين.‹‹ج››: إعذال الظالمين.‹‹ه›› : إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنى ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنى اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ <ref>‹‹الف››: ختل المستهزئين.‹‹ه››: حيل المستسرين.‹‹و››: حيلة المستسرين. و الختل بمعنى الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ <ref>إشارة إلى الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref>وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>‹‹ج›› : مرّة بعد أُخرى.‹‹و››: مرة بعد مرة. </ref> حَتّى سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ <ref>‹‹و››: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي] <ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه›› و‹‹و››. </ref> حَتّى أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ <ref>‹‹ب››: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. ‹‹ج››و‹‹ه›› و‹‹و››: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -  [عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ] <ref>الزيادة من‹‹الف››و‹‹د›› .</ref>  -  خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ››.<ref>التوبة /  ۶۱ .</ref>  وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>‹‹د››: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>‹‹ج››و‹‹ه›› و‹‹و›› : و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت. </ref>
 
وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ] <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref> ،‹‹يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  في حَقِّ عَلِيٍّ -  وَ إنْ لَمْ ‏تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ<ref>المائدة /  ۶۷ .</ref>
 
== الإعلانُ الرَّسْمِيُّ بِإمامَةِ الْأَئِمَةِ الْإثْنَيْ ‏عَشَرَعليهم السلام ==
 
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا] <ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››.</ref>  أنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إماماً فَرَضَ <ref>‹‹الف››: مفترضة.‹‹ب››: مفروضاً.</ref>  طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادي وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَى الْعَجَمِيِّ <ref>‹‹الف›› و‹‹ب››و‹‹د››: الأعجمي.</ref>  وَ الْعَرَبِىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ <ref>‹‹ب››: الحرّ و العبد.</ref>  وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَى الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ<ref>‹‹ج››و ‹‹ه››و ‹‹و››: على كل موجود. </ref> ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ <ref>‹‹الف››و‹‹ب››و ‹‹د››و‹‹و››: جائز قوله.</ref>، نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‏تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ  لَهُ.<ref>‹‹ب››: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ <ref>‹‹و››: أقوم.</ref>  في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ[اللَّهِ] <ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹ه››.</ref>رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ <ref>‹‹الف››و‹‹د››: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.</ref> ، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref>‹‹ج››و‹‹ه›› و‹‹و››: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلى يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في‹‹د››: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي ... .</ref>
 
لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ <ref>‹‹ج››و‹‹د››: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.</ref>، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَيْكُمْ ]<ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه››.</ref>  وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.<ref>‹‹ب››: و أنا عرّفت عليّاً.‹‹ج››و‹‹و›› : و أنا وصيّت بعلمه إليه.‹‹ه››: و أنا رضيت بعلمه. </ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ،[فَضِّلُوهُ] <ref>الزيادة من‹‹ج››.</ref>، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ  أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً <ref>‹‹ب››: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده.‹‹ج››و‹‹ه›› : و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.</ref> ، وَ هُوَ الْإمامُ الْمُبينُ[الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس:‹‹وَ كُلَّ شَىٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ››] .<ref>الزيادة من‹‹ب››. و الآية في سورة يس : الآية ۱۲. و ص‹‹و››من قوله »و كل علم ...« إلى هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد  علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.</ref>مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ <ref>‹‹ج››و‹‹د››: و لاتفرّوا منه.‹‹و››: و لا تفرقوا منه.</ref>، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ  لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ[لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَى الْايمانِ بي أحَدٌ] <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref> ، وَ الَّذي فَدى رَسُولَ  اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ]. <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ<ref>‹‹ب››: إنّه إمامكم بأمر اللَّه.</ref>، وَ لَنْ ‏يَتُوبَ اللَّهُ عَلى أحَدٍ أنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ‏ يَغْفِرَ لَهُ <ref>‹‹ج››و‹‹و››: لن يتوب اللَّه على أحد أنكره و لن يغفر اللَّه له.</ref>، حَتْماً عَلَى اللَّهِ أنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.<ref>‹‹ب››: حتماً على اللَّه تبارك اسمه أن يعذِّب من يجحده و يعانده معي عذاباً نكراً أبد الآبدين و دهر الداهرين‹‹و››: أبد الأبد و دهر الدهر.</ref> فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ <ref>‹‹د›› : أن تخالفوني.</ref> فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ. <ref>إشارة إلى الآية ۲۴ من سورة البقرة.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، بي -  وَاللَّهِ -  بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ أنَا -  [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من‹‹ه›› و‹‹و››. </ref>خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ <ref>‹‹ج››: معاشر الناس، لي واللَّه بُشرى لأكون من النبيين و المرسلين. »د« : أيّها الناس، هي واللَّه بُشرى الأولين من النبيين و المرسلين. </ref> وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ <ref>‹‹ب››و ‹‹ج››: فهو كافر.</ref> كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأوُلى وَ مَنْ شَكَّ في شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إلَيَّ، وَ مَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ. <ref>هذه الفقرة ص ‹‹الف›› و ‹‹ج›› و‹‹د››هكذا: و مَن شكّ في شيى‏ءٍ من قولي هذا فقد شكّ في الكلّ منه، و الشاكّ في ذلك في النار. و في‹‹ه›› و‹‹و››: و من شكّ في ءك‏ء من قولي فقد شكّ في الكل منه ... . </ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَيَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّي أبَدَ الْآبِدينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرينَ وَ عَلى كُلِّ حالٍ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلي هذا وَ لَمْ‏يُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَني عَنِ اللَّهِ تَعالى بِذلِكَ وَ يَقُولُ:‹‹مَنْ عادى عَلِيّاً وَ لَمْ‏يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي››<ref>هذه الفقرة في‹‹ب››هكذا : معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علي بن أبي ‏طالب على الناس كلّهم و هو أفضل الناس بعدي من ذكرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقي واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولي هذا و لم يوافقه ... . و في‹‹ج››و‹‹ه››  و‹‹و››هكذا : ... ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب عليه. قولي عن جبرئيل و قول جبرئيل عن اللَّه عز و جل. فلتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، إنّ اللَّه خبير بما يعملون. ، »وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ -  أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها -  إنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ«  ۶ إشارة إلى الآية ۱۸ من سورة الحشر، و الآية ۹۴ من سورة النحل.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى[مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ] <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref> ‹‹أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ››.<ref>الزمر /  ۵۶ .</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ <ref>‹‹د››: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ‏يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي] <ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ج››.</ref> وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.<ref>‹‹و››: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››. و في‹‹ب››: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي... .</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ <ref>‹‹و››خ‏ل: مبنيّ على صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.<ref>‹‹الف››: حكماؤه في أرضه.‹‹ج››و‹‹و››: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه.‹‹د››: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.</ref>
 
ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ <ref>‹‹ج›› : ألا وقد نصحت.</ref> ، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref>‹‹ب››: و إنّي أقول. ‹‹د››: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا ‹‹أميرَالْمُؤْمِنينَ››غَيْرَ أخي هذا <ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.</ref> ، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ
 
== رَفْعُ عَلِيّ‏ عليه السلام بِيَدَيْ رَسوُلِ اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله ==
ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلى عَضُدِ عَلِيّ ‏عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلى دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ [[رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله]] بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَى السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاًعليه السلام حَتّى صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله <ref>‹‹ب››: ... على درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بيده(كذا)حط استكمل بسطهما إلى السماء و شال علياًعليه السلام حتى صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب ‹‹الاقبال››لابن طاووس هكذا : ثم ضرب بيده على عضده ... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. </ref>، ثُمَّ قالَ: [أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟ قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:
 
ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]. <ref>الزيادة من‹‹ج››.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref>‹‹د››: والراعي بعدي.</ref> ، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ <ref>‹‹ب››: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته.‹‹ج››و‹‹و››: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ  اللَّهِ.
 
يَقُولُ اللَّهُ:‹‹ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ››.<ref>ق /  ۲۹.</ref>  بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ <ref>‹‹الف››: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي.‹‹ه››: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref>: أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من‹‹ه››.</ref>وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.<ref>‹‹ه››و‹‹و››: من جحده.</ref>
 
أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ <ref>‹‹و››: لها.</ref> :‹‹الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً››<ref>المائدة /  ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ:‹‹إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ<ref>آل عمران /  ۸</ref>››<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ:‹‹وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ››.<ref>آل عمران /  ۸۵ .</ref>أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في‹‹ج››. و في‹‹الف››هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت:‹‹و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين››. اللهم إنّي أُشهدك و كفى بك شهيداً أنّي قد بلّغت.
 
    و في‹‹ب››هكذا : اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم ... .
 
و في‹‹د››: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك ... .
 
    و في‹‹ه››هكذا : اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها :‹‹اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين››. اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت.
 
    ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏صلى الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>
 
== التَّأْكيدُ عَلى تَوَجُّهِ الْأُمَّةِ نَحْوَ مَسْأَلَةِ الْإمامَةِ ==
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref>‹‹ب››: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref>‹‹و››: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ] <ref>الزيادة من‹‹ب››، و هي إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref>وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ،‹‹لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.<ref>آل عمران /  ۸۸ .</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹و››: و أحق الناس بي.</ref>  وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً [فِى الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من‹‹ب››</ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في‹‹هَلْ أتى عَلَى الْاِنْسانِ››إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلى الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالى:‹‹وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً››.</ref> ، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ<ref>‹‹ب››: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي.‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››: هو يؤدّي دين اللَّه.</ref>، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِى الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].<ref>الزيادة من‹‹الف››و‹‹ج››، و ما قبله في‹‹ب››و‹‹ه››هكذا : نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في ‹‹ج››و‹‹و››: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ] <ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه››. و ص ‹‹و››: علي بن أبي‏طالب.</ref> عَلِيٍّ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَى الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ<ref>‹‹ب››: بذنبه و خطيئته</ref> ، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref>‹‹ب››: و قد كثر أعداء اللَّه.‹‹ج››و‹‹ه›› : فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه. </ref>ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً<ref>‹‹الف››و‹‹د››و‹‹ه››: و لايتوالى عليّاً. ‹‹ب››: لا يتولاّه.‹‹و››: واللَّه ما يبغض علياً ... .</ref> إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ -  وَاللَّهِ -  نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ››
 
[إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››. و الآيات في سورة العصر:الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت ‹‹والعصر››و تفسيرها : و ربِّ عصر القيامة،‹‹إنّ الإنسان لفي خسر››أعداء آل محمد،‹‹إلاّ الذين آمنوا››بولايتهم و‹‹عملوا الصالحات››تمواساة إخوانهم‹‹و تواصَوا بالصبر››في غيبة غائبهم.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ.<ref>‹‹ب››: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما على الرسول ... .</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ،‹‹اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ››.<ref>آل عمران/۱۰۲.</ref>
 
== الْإشارَةُ إلى مَقاصِدِ الْمُنافِقينَ ==
مَعاشِرَ النّاسِ،‹‹آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ››.<ref>النساء /  ۴۷.</ref>[بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِى‏ءٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ]. <ref>هذه الفقرة من قوله »باللَّه« إلى هنا لا توجد إلاّ في‹‹الف››و‹‹ب››.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ <ref>‹‹ب››: مسبوكٌ.</ref>، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إلَى الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا<ref>‹‹د››: و بحقّ كلّ مؤمن.</ref>، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ  وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ<ref>‹‹ب››: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة ... و في‹‹ج››و‹‹و››هكذا : ... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين(الغادرين).. . </ref> وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ؟ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ[الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من‹‹د››و ‹‹و››. وهذه الفقرة إشارة إلى الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل‹‹ب››، و ص‹‹الف››: لا تمنّوا على اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في‹‹ج››: ... و يبتليكم بسوط عذاب ... و في‹‹ه››و‹‹و››: لاتمنّوا على اللَّه فينا ما لا يطيعكم(‹‹و››: لا يعطيكم)اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب ... .</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ يَدْعُونَ إلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.</ref>ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!!<ref>هذان الفقرتان في‹‹ب››هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم في الدرك الأسفل من النار و لبئس مثوى المتكبرين. ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.</ref>
 
قالَ: فَذَهَبَ عَلَى النّاسِ -  إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ -  أمْرَ الصَّحيفَةِ.<ref>أشارصلى الله عليه وآله في كلامه هذا إلى الصحيفة الملعونة الأولى التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله‹‹فذهب على الناس ...››أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏صلى الله عليه وآله من‹‹الصحيفة››و أثارت سؤالاً في أذهانهم.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ]<ref>الزيادة من‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››.</ref>، وَ قَدْبَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ <ref>‹‹ج››و‹‹ه›› و‹‹و››: و قد بلَّغت ما قد بلّغت. </ref> حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلى كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
 
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً،[ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ] <ref>الزيادة من‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››.</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ[مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹ه››.</ref>[ وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل‹‹ج››و‹‹ه›› و‹‹و››. و في‹‹الف››و‹‹د››هكذا : معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه(‹‹د››: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في‹‹ب›› هكذا : ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref>‹‹ب››: فأهلكهم اللَّه.‹‹ج››و‹‹ه››: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.‹‹و››: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref> ، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى:‹‹لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ››. <ref>المرسلات /  ۱۹-۱۶.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ<ref>‹‹الف››: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ.‹‹د››: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.</ref>، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلى مُرادِهِ]<ref>الزيادة من ‹‹الف››و‹‹د›› .</ref>وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.
== أوْلِياءُ أهْلِ الْبَيْتِ ‏عليهم ‏السلام وَ أعْداؤُهُمْ ==
مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ<ref>‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹و››: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدى إليه.</ref> ، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدى]<ref>الزيادة من‹‹ج››و ‹‹ه››و‹‹و››.</ref>، يَهْدُونَ إلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.</ref>
 
‹‹[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ]<ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref>الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ،مالِكِ يَوْمِ الدّينِ ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ››<ref>أي قرأصلى الله عليه وآله إلى آخر سورة الحمد.</ref>، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من‹‹ه››.</ref>نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ<ref>‹‹ب››: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت.‹‹ج››و‹‹و››: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(‹‹و››: إيّاهم)خصَّت و عمّت.</ref>، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ <ref>إشارة إلى الآية ۶۲ من سورة يونس.</ref>، ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في‹‹ب››: هم المفلحون. فهو إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة المجادلة.</ref>
 
ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ<ref>‹‹الف››و‹‹د››و‹‹و››: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.</ref>  يُوحي بَعْضُهُمْ إلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.
 
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ  وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ››. <ref>المجادلة /  22.</ref>
 
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ:‹‹الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ››.<ref>الأنعام /  ۸۲ .</ref>
 
[ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].<ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹ه››.</ref>
 
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>
 
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.<ref>إشارة إلى الآية ۴۰ من سورة غافر. و في‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: ‹‹يدخلون اكنة بغير حساب››</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في‹‹الف››و‹‹د››: و هي تفور و لها زفير.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: ‹‹كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ››.<ref>الأعراف /  ۳۸.</ref>ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ››.<ref>الملك /  ۱۱-۸.</ref> ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ.<ref>الملك /  ۱۲.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.<ref>‹‹الف››و‹‹د››: شتّان ما بين السعى و الجنّة.‹‹ب››: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.</ref>
 
[مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من ‹‹ج›› و‹‹د››.</ref> ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا[ كُلُّ] <ref>الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه››.</ref> مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا] <ref>الزيادة من‹‹و››.</ref> النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ.
 
[مَعاشِرَ النّاسِ] الزيادة من‹‹ج››و‹‹ه››.، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.<ref>‹‹ب››: إنّي المنذر و عليّ الهادي.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ،[ألا] <ref>الزيادة من‹‹و››</ref> وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.<ref>‹‹ب›› : إنّي النّبي و عليّ الوصيّ.‹‹ج››: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ. </ref>
 
[معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ] .<ref>الزيادة من ‹‹ب››و ‹‹ج››و‹‹ه››. و في‹‹و››و‹‹ج››خ‏ل: و الأئمة منه و من ولده. و في‹‹ه››: ألا و إنّي والد الأئمة.</ref>
 
== الْإمامُ الْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ ==
ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.<ref>‹‹ب››: ألا إن الإمام المهديّ منّا.‹‹ه››و‹‹و››: و منّا القائم الذي الظاهر على الدين.</ref>  ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ.<ref>‹‹ب›› : على الأديان. ‹‹و›› : على الدين كله. </ref> ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.<ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك.‹‹و››: و هازمها.</ref>
 
ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لِأوْلِياءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ.
 
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref>‹‹ب›› : ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله.‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref>  وَ كُلَّ ذي  جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.
 
ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref>‹‹ الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د›› : المنبّه بأمر ايمانه. ‹‹ه›› : و المسند لأمر آبائه. ‹‹و››: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.
 
ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.<ref>‹‹ج›› : ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.</ref>  ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ<ref>‹‹‹ب››: ألا إنّه باقى حجج الحجيج.</ref>  وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.
 
ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.
== التَّمْهيدُ لِأمْرِ الْبَيْعَةِ ==
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ أفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِيٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدي.
 
ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلى مُصافَقَتي عَلى بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.<ref>‹‹ج››و ‹‹ه››و ‹‹و›› : ... أدعوكم إلى مصافقتي على يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.</ref>
 
ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ <ref>‹‹ج›› : أمدّكم.</ref>  بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.‹‹إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى‹‹ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً« <ref>.الفتح /  ۱۰</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ،‹‹فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا  جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ››.<ref>البقرة /  ۱۵۸.</ref> مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref>  ‹‹د››و‹‹ه›› : فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا.  و في‹‹و››: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref>‹‹ب›› و‹‹و›› : فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref>‹‹ج›› : بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>
 
، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref>‹‹ج››و‹‹و››: بتوبة إقلاعٍ.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم(‹‹و›› : كما أُمرتم).</ref> ، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref>‹‹الف››و‹‹ج››و‹‹ه››: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه.‹‹د››و‹‹و››: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref>  وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.
 
ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref>‹‹ب››و‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و›› : أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ <ref>‹‹الف›› و‹‹د››: الأئمّة.‹‹و››: الأولياء.</ref>  مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref>‹‹الف››و‹‹ب››: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلى يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ.‹‹د››: أُمّة قائمة فيهم‹‹ه››: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ. <ref>‹‹ب››: و لم أُبدِّله.</ref> ألا فَاذْكُرُوا<ref>‹‹ج››: فادرسوا.</ref>ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ.
 
ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.
 
ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلى قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ <ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة ‹‹ج››).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في‹‹ب›› هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref>‹‹ه›› : و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام.‹‹و››: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام. </ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ:‹‹وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ››<ref>الزخرف /  ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: ‹‹لَنْ‏تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما››.<ref>هذه الفقرة في‹‹ب››هكذا : معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا.‹‹ه››و‹‹و››: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم ... و في‹‹الف››: إنّه منّي و أنا منه. </ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى<ref>‹‹ب››: ألا إنّ خير زادكم التقوى. و بعده في‹‹و››: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ››.<ref>الحج /  ۱.</ref>
 
اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ] <ref>الزيادة من‹‹ب››. و في ‹‹ه››و‹‹و››: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان. </ref>وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها. <ref>‹‹د›› فمن جاء بالحسنة أفلح</ref> وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِى الْجِنانِ<ref>‹‹ب››: في الجنّة.</ref>  نَصيبٌ.
== الْبَيْعَةُ بِصُورَةٍ رَسْمِيَّةٍ ==
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ وحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref> ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلى ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.
 
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ:‹‹إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref>‹‹الف›› : في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة.‹‹ب›› : في إمامنا و أئمّتنا من ولده.‹‹د››: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من ‹‹ب››.</ref>وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref>‹‹ه››: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أيْدينا. مَنْ أدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغي بِذلِكَ بَدَلاً وَ لايَرَى اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ››.<ref>  . هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل‹‹ب››، و من قوله‹‹وعظتنا بوعظ اللَّه ...››إلى هنا ورد في‹‹الف››و‹‹د››و‹‹ه››  و‹‹و››بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين:  ... و نطيع اللَّه و نطيعك(‹‹و››: نعطي اللَّه و نعطيك)و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه (‹‹ه›› و‹‹و››: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا)بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله››.اللَّه بذلك و كفى باللَّه شهيداً و أنت علينا به شهيد و كل من أطاع اللَّه ممن ظهر و استتر و ملائكة اللَّه و جنوده و عبيده و اللَّه أكبر من كل شهيد« .    و في كتاب »الصراط المستقيم« جاء هذه الفقرات من قوله »قولوا: أعطينا ...« إض هنا هكذا: معاشر الناس، قولوا: أعطيناك على ذلك عهداً من أنفسنا و ميثاقاً بألسنتنا و صفقة بأيدينا نؤدّيه إلى من رأينا و ولدنا، لا نبغي بذلك بدلاً و أنت شهيد علينا و كفى باللَّه شهيداً. ×××  . هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل‹‹ب››، و من قوله‹‹وعظتنا بوعظ اللَّه ...››إلى هنا ورد في‹‹الف››و‹‹د››و‹‹ه››  و‹‹و››بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين:    ... و نطيع اللَّه و نطيعك(‹‹و››: نعطي اللَّه و نعطيك)و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه (‹‹ه›› و‹‹و››: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا)بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله››.    و قولوا:‹‹أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين(‹‹ه››و‹‹و››: أطعنا اللَّه ... على عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نرى من أنفسنا عنه حولاً أبداً (‹‹د››و‹‹ه››و‹‹و››: و لا يرى اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً).    نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا (‹‹ه››‹‹و››: ... عنك إلى كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا</ref>مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ<ref>‹‹ب››: و خائنة الأعين و ما تخفي الصدور. ‹‹و››: خافية كل نفس و عيب.</ref>، ‹‹فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها››<ref>الإسراء /  ۱۵.</ref>، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ،‹‹يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ››.<ref>الفتح /  ۱۰.</ref> مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً <ref>‹‹الف››: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. ‹‹د››: و تابعوا علياً.</ref> أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ[مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ] <ref>الزيادة من‹‹ب››و‹‹ه››و‹‹‹و››.</ref>  كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى<ref>فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفى.</ref>، ‹‹وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً››.<ref>الفتح / ۱۰.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ<ref>‹‹ب››: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا على أميركم.</ref> ، وَ قوُلوُا:‹‹سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ››<ref>البقرة /  ۲۸۵.</ref>، وَ قوُلوُا:‹‹الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ››.<ref>الأعراف /  ۴۳.</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ -  وَ قَدْ أنْزَلَها فِى الْقُرْآنِ -  أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها<ref>الزيادة من ‹‹الف››و‹‹ه››.</ref> فَصَدِّقُوهُ.<ref>هذه الفقرة في‹‹ب››هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه</ref>
 
مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ<ref>‹‹ب››: من يُطع اللَّه و رسوله و اولى الأمر فقد فاز ... .</ref>  فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً. مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ<ref>‹‹د››: السلام.</ref> عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ<ref>‹‹ه››و‹‹و››: اولئك المقرّبون.</ref> في جَنّاتِ النَّعيمِ.
 
مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.<ref>‹‹ه››‹‹و››: فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد.</ref>
 
أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ[بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ] <ref>الزيادة من‹‹ب››.</ref> وَ اغْضِبْ عَلَى[الْجاحِدينَ] <ref>الزيادة من‹‹ب››. و في‹‹د››: اعطب، مكان‹‹اغضب››.</ref> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
 
== ترجمه فارسى ==
كليه ترجمه‏ هاى خطبه، طبق روايت كتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]››است، ولى ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظيم متن عربى از نُه كتابى كه ذكر شد انجام گرفته است و حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است كه از نظر علم حديث و نيز در جنبه ‏هاى عقيدتى شامل نكات قابل ملاحظه‏ اى است.
 
اين ترجمه مطابق متن عربى -  كه در بخش ششم مى ‏آوريم -  در يازده بخش تنظيم شده و در اول هر بخش عنوانى دارد.
 
در روش ترجمه سعى شده مفاهيم والايى كه‹‹خطبه غدير››در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظى هم فاصله زيادى نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضى موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدى تبيين شده است.
 
آيات قرآنى موجود در متن خطبه، به صورت عربى و سپس ترجمه آن آمده است.
 
جمله‹‹صلى الله عليه وآله››و‹‹عليه السلام››در مواردى كه يقيناً در كلام حضرت نبوده ذكر نمى ‏شود.
 
كلمه‹‹معاشر الناس››و‹‹ألا››كه در خطبه زياد به كار رفته است، چون معادل فارسى جالبى ندارد، اولى را به عنوان‹‹اى مردم››و دومى را به عنوان‹‹بدانيد كه››ترجمه كرديم.
 
موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده، و موارد خارج از متن خطبه به صورت مشخص و با حروف مغاير ذكر مى‏ گردد.
 
موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمى ‏شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى ‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى ‏شود.
 
رمزهاى‹‹الف››و‹‹ب››و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار مى‏ رود، و چند مورد كه از دو كتاب‹‹الاقبال››و ‹‹الصراط المستقيم››آورده شده بدون رمز است.
 
در مواردى كه عبارت احتياج به توضيح يا ذكر قطعه ‏اى از تاريخ دارد در پاورقى ذكر خواهد شد.
 
اميد است با توجه به ارزش ‏هايى كه مقابله نسخه ‏ها دارد، اهميت آماده ‏سازى متن منقّح خطبه غدير براى خوانندگان محترم روشن شده باشد و با توجه بيشترى به مطالعه آن بپردازند:
 
'''بسم اللَّه الرحمن الرحيم'''
== حمد و ثناى الهى ==
 
حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودن خود نزديك است.<ref>كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقى از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايى را كه در عين يگانگى داراى عالى‏ترين مرتبه است و در عين تنهايى و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در‹‹ب››و‹‹د››عبارت چنين است: حمد خدايى را كه با يگانگى خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايى خود نزديك شده است.</ref> در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالى كه در جاى خود است<ref>منظور از اين جمله يكى از دو جهت مى‏تواند باشد:
 
    اول: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالى كه آن چيزها در جاى خود هستند و خداوند احتياج به معاينه و ملاحظه آنها ندارد.
 
    دوم: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالى كه خداوند در مكان خود است. البته براى خداوند مكان تصور ندارد، پس منظور اين است كه خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد كه براى علمش احتياج به رفت و آمد و كسب علم ندارد.</ref>، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.
 
هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز مىگردد.
 
به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك)و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين)، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده<ref>كلمه ‹‹قُدُّوس››به معنى پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح« به معنى كسى كه مخلوقات او را تسبيح مى‏كنند، و تسبيح به معنى تنزيه و تمجيد خداوند است.</ref>، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست<ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››: هر نَفْسى زير نظر اوست.</ref>، ولى چشمها او را نمى‏ بينند.
 
كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمى‏كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمى‏ورزد.
 
باطن‏ ها و سريره‏ ها را مى‏ فهمد و ضماير را مى‏ داند و پنهان ‏ها بر او مخفى نمى ‏ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز)هنگامى كه چيزى نبود.<ref>  ‹‹ج››و‹‹د›› : اوست به وجود آورنده زنده هنگامى كه زنده‏ اى نبود.</ref>  دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.
 
بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درك كنند ولى او چشم‏ها را درك مى ‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمى ‏تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمى ‏يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.
 
گواهى مى‏ دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده ‏اى اجرا مى‏ كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمى ‏شود.<ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د›› : در تدبيرش تفاوت و اختلافى نيست. </ref>
 
آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref>‹‹ج››: بدون فساد.</ref>  خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref>‹‹ج››: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref> ، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده ‏اى كه كارها به سوى او باز مى ‏گردد.
 
شهادت مى‏ دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.
 
پادشاهِ پادشاهان<ref>‹‹ب››و‹‹ج››: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى ‏گرداند كه به سرعت در پى آن مى‏ رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتى گيرنده هر يك بر ديگرى غالب مى‏ شود و او را بر زمين مى ‏زند و خود بالا مى ‏آيد. درباره روز، عبارتِ‹‹شب را به سرعت دنبال مى ‏كند››فرموده ولى درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد مى‏ شود به مجرد كم شدن نور رو به شب مى‏ رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
 
براى او ضدّى، و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. مى‏ خواهد پس به انجام مى‏ رساند، و اراده مى ‏كند پس مقدّر مى‏ نمايد، و مى‏ داند پس به شماره مى‏ آورد. مى‏ ميراند و زنده مى ‏كند، فقير مى‏ كند و غنى مى ‏نمايد، مى‏ خنداند و مى‏ گرياند، نزديك مى‏ كند و دور مى‏ نمايد<ref>‹‹د›› : تدبير مى‏ كند و مقدر مى‏ نمايد. </ref>، منع مى ‏كند و عطا مى‏ نمايد.<ref>‹‹ب››: منع مى ‏كند و ثروتمند مى‏ نمايد.</ref> پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.
 
شب را در روز و روز را در شب فرو مى ‏برد.<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمى ‏شود<ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمى ‏شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.
 
او را سپاس بسيار مى‏ گويم و دائماً شكر مى‏ نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان مى ‏آورم. دستور او را گوش مى ‏دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى مى‏ كند مبادرت مى‏ ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى‏ شوم <ref>‹‹ه››: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref>  به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنى ظلم نمى ‏كند).
== فرمان الهى براى مطلبى مهم ==
 
اقرار مى‏ كنم براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او، و شهادت مى‏ دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى‏ نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد -  نيست خدايى جز او -  زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
 
خداوند به من چنين وحى كرده است:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  فى علىٍّ يعنى فى الخلافة لعلىّ بن ابى‏ طالب -  وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>،‹‹اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -  درباره على، يعنى خلافت على بن ابى ‏طالب -  و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى ‏كند››.
 
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: در آنچه رسانده ‏ام كوتاهى نكرده ‏ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستى نكرده‏ ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:
 
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است<ref>‹‹سلام››در اين دو مورد به عنوان يكى از نام ‏هاى خداوند ذكر شده است.</ref> -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه‹‹على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است››، و خداوند در اين مورد آيه ‏اى از كتابش بر من نازل كرده است:‹‹اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ›› <ref>مائده /  ۵۵ .</ref>،‹‹صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند››، و على بن ابى ‏طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‏ كند.<ref>‹‹ب››: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده مى ‏كند و مى‏ خواهد.</ref>
 
اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله ‏هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏ هايشان نيست و اين كار را سهل مى ‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
 
و همچنين <ref>يعنى يكى ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفى)ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او(على)با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد:
 
‹‹وَمِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُن -  على الذين يزعمون أنّه اُذن -  خَيْر لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ ...››<ref>توبه /  آيه ۶۱ .لازم به تذكر است كه فرق بين‹‹يُؤْمِنُ بِاللَّهِ››كه همراه‹‹باء››است با‹‹يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ››كه همراه‹‹لام››است اينكه: اولى به معناى تصديق كردن، و دومى به معناى اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور مى‏ شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق مى ‏فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‏ نمايد و سخن آنان را ردّ نمى‏ كند.</ref> :‹‹واز آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفى)است بگو گوش است -  بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او‹‹اُذُن››است -  و براى شما خير است به خدا ايمان مى‏ آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‏ نمايد››.
 
و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن)را نام ببرم مى‏ توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى‏ نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفى كنم مى ‏توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: ولى به خدا قسم من با چشم پوشى بر آنان كرامت نموده‏ ام.</ref>
 
بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.‹‹يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  فى حق علىٍّ -  وإنْ لَمْ‏تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››<ref>مائده / ۶۷ .</ref>،‹‹اى پيامبر برسان آنچه -  در حق على -  از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند››.
== اعلان رسمى ولايت و امامت دوازده امام ==
 
اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى<ref>‹‹ج››و‹‹‹ه››: بر هر موجودى ... .</ref>  حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهى است.<ref>‹‹ب››: هر كس تابع او باشد و او را تصديق نموده اطاعت نمايد مأجور است.</ref> خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.
 
اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى بپا مى‏ ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده<ref>منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان مى ‏باشند.</ref> ، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.
 
حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان)حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان)بر شما حرام كرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏ ام.
 
اى مردم، على را (بر ديگران)فضيلت دهيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى را كه آموخته ‏ام در امام المتقين جمع نموده ‏ام<ref>‹‹أحصاه››به معناى‹‹عَدَّه و ضَبَطَه››است. براى تقريب ذهن از كلمه‹‹جمع و جمع آورى››استفاده شد.</ref>، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموخته ‏ام. اوست‹‹امام مبين››كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است:‹‹وَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَيْناهُ فى إمامٍ مُبينٍ››<ref>يس /  ۱۲. </ref>:‹‹و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم››.
 
اى مردم، از او(على)به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى بر مگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مى‏ كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى‏ نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده ‏اى او را مانع نمى‏ شود.
 
او )على( اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى‏كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.
 
اى مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، واو را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.
 
اى مردم، او از طرف خداوند امام است××× 1 ب« : او به امر خداوند امام است. ×××، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه‏اش را نمى‏پذيرد و او را نمى‏بخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد××× 2 د« : بپرهيزيد از اينكه با من مخالفت كنيد. ××× و گرفتار آتشى شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است.
 
اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.××× 3 الف« و »ج« و »د« : هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آن شك كرده است و شك كننده در آن در آتش است. »ه « : هر كس در چيزى از گفتار من شك كند در همه آن شك كرده است ...
 
    لازم به تذكر است كه منظور از »كفر جاهليت اول« احتمالاً اشاره به شديدترين درجات كفر جاهلى باشد. ×××
 
اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته كه منتى از او بر من و احسانى از جانب او به سوى من است. خدايى جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.
 
اى مردم، على را فضيلت دهيد××× 4 ب« : اى مردم، خداوند على بن ابى‏طالب را بر همه مردم فضيلت داده است. ××× كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامى كه خداوند رزق و روزى را نازل مى‏كند و خلق باقى هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است××× 5 ج« و » ه  « : گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است. ××× و مى‏گويد: »هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد« . هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.
 
اى مردم، او )على( »جنب اللَّه«××× 1 جنب« يعنى كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين‏عليه السلام با خداست. ××× است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده است: »اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ«××× 2 زمر /  56 . ××× : »اى حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم« .
 
اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن××× 3 زواجر« به معناى باطن‏ها و ضميرها و نيز به معنى نهى‏ها آمده است، و معناى اول با عبارت تناسب بيشترى دارد. ××× آن را براى شما بيان نمى‏كند××× 4 د« : به خدا قسم او به عنوان نورى واحد براى شما بيان كننده است. ××× و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏كند مگر اين شخصى كه من دست او را مى‏گيرم و او را به سوى خود بالا مى‏برم و بازوى او را مى‏گيرم و با دو دستم او را بلند مى‏كنم و به شما مى‏فهمانم كه: »هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار او است« ، و او على بن ابى‏طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
 
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.××× 5 اشاره به حديث »إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتى« است. ××× هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى‏شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‏هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.××× 6 ج« : اين امرى از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است. ×××
 
بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم××× 1 ج« : بدانيد كه من نصيحت نمودم. ×××، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏گويم. بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست.××× 2 الف« و »ب« و »د« : بدانيد كه »اميرالمؤمنين« جز اين برادرم نيست. ××× بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.
 
== معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبرصلى الله عليه وآله ==
 
 
سپس پيامبرصلى الله عليه وآله دستش را بر بازوى على‏عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام از زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويى هر دو در يك مكان ايستاده‏اند.
 
 
سپس پيامبرصلى الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوى آسمان باز نمود و على‏عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدى كه پاى او موازى زانوى پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد.××× 3 ب« : اميرالمؤمنين‏عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبرصلى الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوى آسمان باز شد. پس على‏عليه السلام را بلند كرد به طورى كه دو پاى او مطابق زانوهاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت.
 
    اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبرصلى الله عليه وآله على‏عليه السلام را بلند كرد و فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏ام اين على صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. ××× سپس فرمود: اى مردم، چه كسى بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود:
 
»ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ« : بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.
 
 
اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من××× 1 د« : و مدبر امور بعد از من. ×××، و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى مى‏كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او××× 2 ب« : ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى‏كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. ××× و نهى كننده از معصيت او.
 
 
اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين××× 3 ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند. ××× به امر خداوند.
 
 
خداوند مى‏فرمايد: »ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ«××× 4 ق /  29. ×××، »سخن در پيشگاه من تغيير نمى‏پذيرد« ، پروردگارا، به امر تو مى‏گويم××× 5 الف« : مى‏گويم: سخن نزد من -  به امر پروردگارم -  تغيير نمى‏يابد. »ه « : به امر خداوند مى‏گويم: سخن نزد من تغيير نمى‏يابد. ×××: »خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد« .
 
 
پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: »الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لكُمُ الْإسْلامَ ديناً«××× 1 مائده /  3. ×××: »امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« ، و فرمودى: »اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ« : »دين نزد خداوند اسلام است« ، و فرمودى: »و مَنَ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإسْلامِ ديناً فَلَنْ  يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ«××× 2 آل عمران /  85 . ×××: »و هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود« . پروردگارا، تو را شاهد مى‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.××× 3 الف« و »ب« و »د« و »ه « : پروردگارا، تو بر من نازل كردى كه امامت بعد از من براى على است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردى براى بندگانت دينشان را و تمام نمودى بر آنان نعمت خود را و فرمودى: »هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمى‏شود و او در آخرت از زيانكاران است« . خدايا من تو را شاهد مى‏گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت مى‏نمايى. ×××
 
 
    5
 
==      تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
 
 
اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته××× 4 حبط« بمعنى سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است. ××× و در آتش دائمى خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمى‏يابد و به آنها مهلت داده نمى‏شود.
 
 
اى مردم، اين على است كه يارى كننده‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره »هَلْ اَتى عَلَى الْإنْسانِ ...« شهادت به بهشت نداده مگر براى او××× 1 اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه مى‏فرمايد: »وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً« يعنى: »جزاى ايشان در مقابل صبرى كه نمودند بهشت و حرير است« . ××× و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.
 
 
اى مردم، او يارى دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست××× 2 ب« : او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. »ه « : او دَيْن خداوند را ادا مى‏كند. ×××، و اوست با تقواى پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
 
 
اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.
 
 
اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد××× 3 يعنى درجه ايمان شما با حضرت آدم‏عليه السلام فاصله بسيار دارد. ××× و در بين شما دشمنان خدا هستند.××× 4 ب« : در حالى كه دشمنان خدا زياد شده‏اند. »ج« و »ه « : اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد. ×××
 
 
بدانيد كه با على دشمنى نمى‏كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره »والعصر« : »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ«××× 5 عصر /  2 1. عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره »والعصر« درباره على نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكارى است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانى كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينى عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند. ×××: »قسم به عصر، انسان در زيان است« مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.
 
اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست. اى مردم از خدا بترسيد آن طور كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.
 
 
    6
 
==      اشاره به كارشكنى‏هاى منافقين ==
 
 
اى مردم، »ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نورى كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهى را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم« .××× 1 اشاره به آيه 47 از سوره نساء. كلمه »طمس« به معناى محو كردنِ نقش و نگار يك تصوير است. در اينجا )طبق احاديث( كنايه از محو هدايت از قلب و برگرداندن آن به گمراهى است. درباره جمله »پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى‏يابد« در قسمت دوم از بخش هشتم توضيح داده شده است. ××× به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏شناسم ولى مأمورم از آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى‏يابد.
 
 
اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده××× 2 مسلوك« يعنى داخل شده، و در »ب« مسبوك به معنى قالب‏ريزى شده است. ××× و سپس در على بن ابى‏طالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى‏گيرد××× 3 د« : و حق هر مؤمنى را مى‏گيرد. ×××، چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.××× 4 ج« : ... مهدى قائم كه مى‏گيرد حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد با كشتنِ كوتاهى كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان. ×××
 
 
اى مردم، شما را مى‏ترسانم و انذار مى‏نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد مى‏نماييد؟ هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى‏رساند، و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى‏دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
 
 
اى مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود مى‏نمايد و بر شما غضب مى‏كند و شما را به شعله‏اى از آتش و مس )گداخته( مبتلا مى‏كند، پروردگار شما در كمين است.××× 1 ه « : درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمى‏پذيرد و بر شما غضب مى‏كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار مى‏نمايد. ×××
 
 
اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏كنند و روز قيامت كمك نمى‏شوند. اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم. اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‏اند و چه بد است جاى متكبران. بدانيد كه آنان »اصحاب صحيفه«××× 2 اشاره حضرت به »صحيفه ملعونه اول« است كه پنج نفر از رؤساى منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود. ××× هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
 
 
راوى مى‏گويد: وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله نام »اصحاب صحيفه« را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمى مقصود حضرت را فهميدند.
 
 
اى مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه مى‏سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏اند يا نيامده‏اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
 
و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور××× 1 كلمه »اغتصاب« به معناى گرفتن با ظلم و اجبار است. ××× مى‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است -  اى جن و انس××× 2 كلمه »الثقلان« به عنوان جن و انس ترجمه شده است. ××× -  كه مى‏ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى‏فرستد بر شما شعله‏اى از آتش و مس )گداخته( و نمى‏توانيد آن را از خود دفع كنيد.××× 3 اشاره به آيات 31 و 35 سوره الرحمن است. ×××
 
 
اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى‏كند.
 
 
اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى××× 4 كلمه »قرية« به معناى روستا و به معناى آبادى آمده است كه در اين مورد دومى مناسب‏تر است. ××× نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ )اهل آن آيات الهى را( خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاك خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى‏نمايد.××× 5 الف« و »د« : اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاك مى‏كند، و همچنان بوده كه آبادى‏ها را هلاك نموده در حالى كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالى )در قرآن( ذكر فرموده است. و اين على امام و صاحب اختيار شماست و او وعده‏گاه الهى است و خداوند وعده‏اش را عملى مى‏كند. ×××
 
 
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاك شدند، و خداوند آنها را هلاك نمود××× 6 ج« و »ه « : به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاك نمود. ××× و اوست كه آيندگان را هلاك خواهد كرد. خداى تعالى مى‏فرمايد: »ألَمْ‏نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اْلآخَرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ«××× 7 مرسلات /  19  - 16. ×××: »آيا ما پيشينيان را هلاك نكرديم؟ آيا در پى آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مى‏كنيم. واى بر مكذبين در آن روز« .
 
 
اى مردم، خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نموده‏ام، و علم امر و نهى نزد اوست.××× 1 الف« : پس او امر و نهى را از طرف پروردگارش مى‏داند. »د« : و امر و نهى از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست. ××× پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوى مقصد و مراد او برويد و راه‏هاى بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.
 
 
    7
 
==      پيروان اهل بيت‏عليهم‏السلام و دشمنان ايشان ==
 
 
اى مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده××× 2 الف« : و »د« : بدانيد كه دشمنان على اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند. ×××، و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏اند، به حق هدايت مى‏كنند و به يارى حق به عدالت رفتار مى‏كنند.
 
 
»بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ...« تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان )امامان( نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.××× 3 مجادله /  22. ××× ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏شوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.
 
 
بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاى گمراه و برادران شياطين‏اند كه اباطيل را از روى غرور به يكديگر مى‏رسانند.××× 4 انعام /  82 . ×××
 
 
بدانيد كه دوستان ايشان )اهل بيت( كسانى‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ إخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلايمانَ ...«××× 1 مجادله /  22. »ب« و »ج« : من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد. ×××: »نمى‏يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‏اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى‏كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند« .
 
 
بدانيد كه دوستان ايشان )اهل بيت( كسانى‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: »الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ«××× 2 انعام /  82 . »ج« : درباره چه كسى نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است. ×××: »كسانى كه ايمان آورده‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‏اند، آنان‏اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏اند« .
 
 
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‏اند كه ايمان آورده‏اند و به شك نيفتاده‏اند.
 
 
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‏آيند و مى‏گويند: »سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد« .
 
 
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و در آن بدون حساب روزى داده مى‏شوند.××× 3 الف« و »ب« و »د« : بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: »بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند« . ×××
 
بدانيد كه دشمنان ايشان )اهل بيت( كسانى‏اند كه به شعله‏هاى آتش وارد مى‏شوند، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏جوشد، صداى وحشتناكى مى‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى‏بينند.
 
 
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...«××× 1 اعراف /  38. ×××: »هر گروهى كه داخل )جهنم( مى‏شوند همتاى خود را لعنت مى‏كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مى‏گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا مى‏فرمايد: براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى‏دانيد« .
 
 
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه خداوند عزوجل مى‏فرمايد: »كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ‏يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ ...«××× 2 ملك /  11  - 8. ×××: »هرگاه گروهى )از ايشان( را در جهنم مى‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى‏پرسند: آيا ترساننده‏اى براى شما نيامد؟ مى‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و مى‏گويند: اگر مى‏شنيديم يا فكر مى‏كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند××× 3 كلمه »سحق« به معنى هلاك و به معناى دورى و بُعد آمده است. ××× اصحاب آتش« .
 
 
بدانيد كه دوستان ايشان )اهل بيت( كسانى هستند كه در پنهانى از پروردگارشان مى‏ترسند××× 4 جمله »يخشون ربهم بالغيب« شايد به اين معنى باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب مى‏ترسند. ××× و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است.
 
اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏هاى آتش و بين اجر بزرگ!××× 1 الف« و »د« : چقدر فاصله است بين شعله‏هاى آتش و بهشت. »ب« : فرق بين شعله‏هاى آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم. ×××
 
 
اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
 
 
اى مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده‏ام و على بشارت دهنده است.××× 2 شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدى‏ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه على‏عليه السلام‏راه بهشت را پيش گيريد. ×××
 
 
اى مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده‏ام و على هدايت كننده است.
 
 
اى مردم، من پيامبرم و على جانشين من است.
 
 
اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود مى‏آيند.
 
 
    8
 
==      حضرت مهدى عجل اللَّه فرجه ==
 
 
بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏اى از اهل شرك و هدايت كننده آنان.××× 3 الف« و »ب« و »د« : اوست قاتل هر قبيله‏اى از اهل شرك. ×××
 
 
بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونى از اولياء خدا. اوست يارى دهنده دين خدا.
 
 
بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق.××× 1 ب« : اوست عبور كننده از دريايى عميق. منظور از درياى عميق احتمالاتى دارد، از جمله درياى علم الهى، و يا درياى قدرت الهى، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايى است كه خداوند به امام‏عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است. ××× اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى‏دهد.××× 2 ب« : اوست كه هر صاحب فضلى را به قدر فضلش جزا مى‏دهد. ××× اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.
 
 
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى.××× 3 ه  « : اوست محكم كننده امر پدرانش. ××× اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
 
 
اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏اند.××× 4 ج« : اوست كه هر پيامبرى كه گذشته به او بشارت داده است. ××× اوست كه به عنوان حجت باقى مى‏ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
 
 
بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمك نمى‏شود. اوست ولىِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.
 
 
    9
 
==      مطرح كردن بيعت ==
 
 
اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى‏فهماند.
 
 
بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏خوانم.
 
بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏گيرم.××× 1 ج« : به سوى شما دست بيعت دراز مى‏كنم. ××× »اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً«××× 2 فتح /  10. ×××: »كسانى كه با تو بيعت مى‏كنند در واقع با خدا بيعت مى‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد« .
 
 
    10
 
 
    حلال و حرام، واجبات و محرمات
 
 
اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، )خداوند مى‏فرمايد:(××× 3 داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير »بهما« در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است. ××× »فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ...«××× 4 بقره /  158. ×××: »پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيرى را بدون چشم داشتى انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست« .
 
 
اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏شوند مگر آنكه مستغنى مى‏گردند و شاد مى‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترك نمى‏كنند مگر آنكه منقطع مى‏شوند و فقير مى‏گردند.××× 5 شايد منظور از »منقطع شدن« كم شدن نسل باشد چون از كلمه »بتر« استفاده شده است، و در »د« و »ه « چنين است: »هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى‏شوند مگر آنكه رشد و نمو مى‏نمايند و غصه‏شان زايل مى‏شود، و هيچ خاندانى آن را ترك نمى‏كنند مگر آنكه هلاك و متفرق مى‏شوند« . ×××
 
اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف )عرفات، مشعر، منى( وقوف××× 1 منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئى از اعمال حج محسوب مى‏شود. ××× نمى‏كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى‏آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر مى‏گيرد.
 
 
اى مردم، حاجيان كمك مى‏شوند و آنچه خرج مى‏كنند به آنان برمى‏گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى‏نمايد.
 
 
اى مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر مگرديد.
 
 
اى مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است××× 2 ج« و »ه « : و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم. ××× و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.××× 3 الف« و »ج« و »ه « : كسى كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم. »د« : كسى كه خداوند او را به جاى خودش و به جاى من خليفه قرار داده است. ×××
 
 
او و آنان كه از نسل من‏اند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى‏دهند و آنچه را نمى‏دانيد براى شما بيان مى‏كنند.
 
 
بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهى كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده‏ام كه آنان از نسل من و اويند، )و آن موضوع( امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.
 
اى مردم، هر حلالى كه شما را بدان راهنمايى كردم و هر حرامى كه شما را از آن نهى نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏ام و تغيير نداده‏ام. اين مطلب را داشته باشيد××× 1 ج« : در اين مطلب فكر كنيد و بررسى نماييد. ××× و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
 
 
من سخن خود را تكرار مى‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيك امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.
 
 
بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد××× 2 اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب »التحصين« )نسخه »ج«( است. ×××، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است××× 3 ب« : بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهى از منكر است. پس به كسانى كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست. ×××، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏شود مگر با امام معصوم.××× 4 شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهى از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه »ه « چنين آمده است: »امر به معروف و نهى از منكرى نيست مگر در حضور امام« . ×××
 
 
اى مردم، قرآن به شما مى‏شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش مى‏فرمايد: »وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ«××× 5 زخرف /  28. ×××: »آن )امامت( را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد« ، و من نيز به شما گفتم: »اگر به آن دو )قرآن و اهل بيت( تمسك كنيد هرگز گمراه نمى‏شويد« .××× 6 ب« : اى مردم، من در ميان شما قرآن را به جاى مى‏گذارم و جانشين بعد از من على و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏اند. اگر به ايشان تمسك كنيد هرگز گمراه نمى‏شويد. ×××
 
اى مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداى عز و جل فرموده: »إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ«××× 1 حج /  1 . ×××، »زلزله قيامت شيئ عظيمى است« .
 
 
مرگ و معاد و حساب و ترازوهاى الهى و حسابرسى در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده مى‏شود××× 2 د« : هر كس حسنه بياورد رستگار شده است. ×××، و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبى نخواهد بود.
 
 
    11
 
==      بيعت گرفتن رسمى ==
 
 
اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين××× 3 الف« و »ب« و »ه « : درباره آنچه به عنوان »اميرالمؤمنينى« براى على منعقد نمودم. ××× و امامانى كه بعد از او مى‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
 
 
پس همگى چنين بگوييد:
 
»ما شنيديم و اطاعت مى‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى‏آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى‏آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت مى‏كنيم. بر اين عقيده زنده‏ايم و با آن مى‏ميريم و )روز قيامت( با آن محشور مى‏شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏كنيم و شك نمى‏كنيم و انكار نمى‏نماييم و ترديد به دل راه نمى‏دهيم و از اين قول برنمى‏گرديم و پيمان را نمى‏شكنيم.
 
تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
 
 
پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى‏نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى‏كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند )در اين باره( از نفس‏هايمان دگرگونى نبيند.
 
 
ما اين مطالب را از قول تو به نزديك و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى‏رسانيم، و خدا را بر آن شاهد مى‏گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى‏كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى« .××× 1 تا اينجا عبارتى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه »ب« ذكر شد، و در »الف« و »د« و »ه « از جمله »تو ما را به موعظه الهى نصيحت كردى ...« تا اينجا به اين صورت آمده است:
 
    »... و اطاعت مى‏كنيم خدا را و تو را و على اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتى آنان از فرزندان تو از صلب اويند )»ه « : گفتى آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعاى امامت كنند( بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان على دو امام هستند، و من قبل از على پدر ايشانم« .
 
    و بگوييد: »ما در اين باره با خداوند و با تو و با على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى پيمان مى‏بنديم و ميثاقى از ما براى اميرالمؤمنين گرفته شود )»ه « : پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد( از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏هاى ما و به صورت دست دادن، براى هر كس ممكن باشد با دستش، و  گرنه با زبانش به آن اقرار مى‏كند. در پى تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونى درباره آن را ابداً نمى‏بينيم.
 
    ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديك از فرزندان و فاميلمان مى‏رسانيم )»ه « : ... از قول تو مى‏رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‏اند يا نيامده‏اند( ، خدا را بر اين مطلب شاهد مى‏گيريم و خدا در شاهد بودن كافى است و تو بر ما شاهدى، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت مى‏كند -  چه آشكارا و چه پنهانى -  و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى‏گيريم، و خدا از هر شاهدى بالاتر است« . ×××
 
اى مردم، چه مى‏گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى‏هاى هر كسى را مى‏داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مى‏كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است.
 
 
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند غدركنندگان )بيعت شكنان( را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار مى‏دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى‏فرمايد.
 
 
اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد )تكرار كنيد( ، و به على به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام كنيد××× 1 يعنى: بگوييد: »السلام عليك يا اميرالمؤمنين« . و عبارت در »ب« چنين است: »اى مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد« . ××× و بگوييد: »شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى‏خواهيم و بازگشت به سوى توست« . و بگوييد: »حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى‏كرد ما هدايت نمى‏شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده‏اند« .
 
 
اى مردم، فضايل على بن ابى‏طالب نزد خداوند -  كه آن را در قرآن نازل كرده -  بيش از آن است كه همه را در يك مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.××× 2 اين عبارت را دو نوع مى‏توان معنى كرد:
 
    الف: »عَرَفَها« بدون تشديد، يعنى كسى كه فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام را مى‏گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه مى‏شنود نقل نكند تا بتواند بعضى دسيسه‏هاى دشمنان را يا سقطهايى كه در بعضى عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يك فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود.
 
    ب: »عرَّفها« با تشديد، يعنى هر كس از فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد.
 
    عبارت در »ب« چنين است: اى مردم، فضايل على و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يك مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد. ×××
 
اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است.
 
 
اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان »اميرالمؤمنين« سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‏هاى نعمت خواهند بود.
 
 
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى‏رسانند.
 
 
خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
 
== پانويس ==
[[رده:خطابه غدیر]]
[[رده:خطابه غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۱۷

متن کامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبیق آن در مدارک نُه گانه اش، یعنی کتاب های ‹‹روضة الواعظین›› و ‹‹الاحتجاج›› و ‹‹الیقین›› و ‹‹التحصین›› و ‹‹العُدَد القویّة›› و ‹‹الاقبال›› و ‹‹الصراط المستقیم›› و ‹‹نهج الایمان›› و ‹‹نزهة الکرام›› تنظیم و تلفیق و تنقیح شده است، و در یازده بخش تقدیم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانی برای آن ذکر می‌شود. برای سهولت در مطالعه و حفظ نمودن خطبه، حرکاتِ حروف و اعراب گذاری کلمات نیز انجام گرفته است. مواردی که از متن خطبه نیست با حروف خاص و بدون حرکات آورده شده، کما اینکه موارد مهم متن نیز با حروف سیاه ذکر می‌گردد. برای صیانت کامل متن خطبه، از آوردن جمله صلی الله علیه وآله و علیه السلام در مواردی که قطعاً در کلام حضرت نبوده خودداری می‌شود.[۱]

در پاورقی‌ها موارد اختلاف نسخه‌ها و کیفیت آن آمده است. رمزهای زیر را برای اشاره به شش کتابِ اصلیِ مقابله شده آورده‌ایم: (‹‹الف››: الاحتجاج) (‹‹ب››: الیقین)، (‹‹ج››: التحصین)، (‹‹د››: روضة الواعظین)، (‹‹ه››: العُدد القویّة)، (‹‹و››: نهج الایمان)

در چند مورد که اختلاف نسخه از کتاب ‹‹الاقبال›› و ‹‹الصراط المستقیم›› و ‹‹نزهة الکرام›› ذکر شده نام این کتاب‌ها آمده و رمزی ندارد.

با توجه به اینکه متن حاضر، حاصل جمع نُه روایت از نُه کتاب است، دقت در پاورقی‌ها و محتویات نسخه‌های دیگر از آن جهت حائز اهمیت است که هر نسخه می‌تواند سهمی در نمایاندن واقع ایفا کند.

در پاورقی‌ها آدرس آیات قرآنی و توضیح کلمات و جملاتِ مشکل آمده است. از آنجا که متن خطبه عربی است پاورقی‌ها هم به عربی ذکر شده تا بین دو زبان عربی و فارسی خلط واقع نشود.

در اینجا متن عربی و کامل و مقابله شده خطبه غدیر و سپس ترجمه دقیق آن آورده می‌شود:

کلیه ترجمه‌های خطبه، طبق روایت کتاب ‹‹احتجاج›› است، ولی ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظیم متن عربی از نُه کتابی که ذکر شد انجام گرفته است و حاوی اضافات و تغییراتی در عبارات است که از نظر علم حدیث و نیز در جنبه‌های عقیدتی شامل نکات قابل ملاحظه ای است.

این ترجمه مطابق متن عربی در یازده بخش تنظیم شده و در اول هر بخش عنوانی دارد.

در روش ترجمه سعی شده مفاهیم والایی که ‹‹خطبه غدیر›› در برگیرنده آن است به‌ طور روشن بیان شود، و در عین حال از ترجمه تحت اللفظی هم فاصله زیادی نگیرد. البته نظر به اهمیت خطبه، فهم دقیق بعضی موارد آن احتیاج به تفسیر دارد که در بخش هشتم این کتاب تا حدی تبیین شده است.

موارد اختلاف نسخه‌ها که در پاورقی‌های متن عربی آمده، اگر متضمن مطلب مهمی باشد که از متن استفاده نمی‌شود، یا اختلاف عبارت در حدی باشد که معنای جمله را عوض کند، در این صورت آن را در پاورقی ترجمه فارسی می‌آوریم، ولی اگر در حد اختلاف کلمات باشد و حامل معنایی جدید و مطلبی مهم نباشد از آوردن آن در پاورقی ترجمه خودداری می‌شود.

رمزهای ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و… که در پاورقی‌های متن عربی به کار رفته در اینجا نیز به کار می‌رود، و چند مورد که از دو کتاب ‹‹الاقبال›› و ‹‹الصراط المستقیم›› آورده شده بدون رمز است.

در مواردی که عبارت احتیاج به توضیح یا ذکر قطعه ای از تاریخ دارد در پاورقی ذکر خواهد شد.

بخش اول:

حمد و ثنای الهی
متن ترجمه
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ[۲] وَ جَلَّ فی سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فی أرْکانِهِ، وَ أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً[۳]لَمْ یَزَلْ، مَحْمُوداً لایَزالُ[وَمَجیداً لایَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعیداً وَ کُلُّ أمْرٍ إلَیْهِ یَعُودُ][۴]حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهایی و فرد بودن خود نزدیک است.[۵]در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است. علم او به همه چیز احاطه دارد، در حالی که در جای خود است[۶]، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود. صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست. ابتدا کننده او و بازگرداننده اوست و هر کاری به سوی او بازمی‌گردد.
بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ[۷]وَ جَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أنْشَأَهُ [۸] یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ [۹]وَ الْعُیُونُ لاتَراهُ.به وجود آورنده بالا برده شده‌ها (آسمانها و افلاک) و پهن کننده گسترده‌ها (زمین)، یگانه حکمران زمین‌ها و آسمان‌ها، پاک و منزّه و تسبیح شده،[۱۰] پروردگار ملائکه و روح، تفضّل کننده بر همه آنچه خلق کرده و لطف کننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست،[۱۱]ولی چشمها او را نمی‌بینند.
کَریمٌ حَلیمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ[۱۲] بِنِعْمَتِهِ. لایَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا[۱۳]مِنْ عَذابِهِ.کَرم کننده و بردبار و تحمّل کننده است. رحمت او همه چیز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌کند، و به آنچه از عذابش که مستحق آنند، مبادرت نمی‌ورزد.
قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ الْمَکْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّةُ فی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ، وَ لَیْسَ مِثْلُهُ شَیْءٌ.وَ هُوَ مُنْشِیءُ الشَّیْءِ حینَ لا شَیْء[۱۴] دائِمٌ حَیٌّ[۱۵]وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.باطن‌ها و سریره‌ها را می‌فهمد و ضمایر را می‌داند و پنهان‌ها بر او مخفی نمی‌ماند و مخفی‌ها بر او مشتبه نمی‌شود. او راست احاطه بر هر چیزی و غلبه بر همه چیز و قوت در هر چیزی و قدرت بر هر چیزی، و مانند او شیئی نیست.اوست به وجود آورنده شیئ (چیز) هنگامی که چیزی نبود.[۱۶] دائم و زنده است؛ و به قسط و عدل قائم است. نیست خدایی جز او که با عزّت و حکیم است.
جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَ لایَجِدُ أحَدٌ کَیْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِیَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَفْسِهِ.[۱۷]بالاتر از آن است که چشم‌ها او را درک کنند ولی او چشم‌ها را درک می‌کند، و او لطف کننده و آگاه است. هیچ‌کس نمی‌تواند با دیدن به صفت او راه یابد، و هیچ‌کس به چگونگی او از سرّ و آشکار دست نمی‌یابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمایی کرده است.
وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذی مَلَأَ.[۱۸] الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذی یَغْشَی الْأبَدَ نُورُهُ،[۱۹]وَ الَّذی یُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَ لا مَعَهُ شَریكٌ فی تَقْدیرِهِ وَ لایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ.[۲۰]گواهی می‌دهم برای او که اوست خدایی که قُدس و پاکی و منزّه بودن او روزگار را پر کرده است. او که نورش ابدیّت را فرا گرفته است.او که دستورش را بدون مشورتِ مشورت کننده ای اجرا می‌کند و در تقدیرش شریک ندارد و در تدبیرش کمک نمی‌شود.[۲۱]
صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ[۲۲] عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَکَلُّفٍ وَ لاَ احْتِیالٍ.[۲۳]أنْشَأَها[۲۴] فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذی لَا إِلَهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ،[۲۵]،[۲۶]الْعَدْلُ الَّذی لا یَجُورُ، وَ الْأکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إلَیْهِ الْأُمُورُ.آنچه ایجاد کرده بدون نمونه و مثالی تصویر نموده و آنچه خلق کرده بدون کمک از کسی و بدون زحمت و بدون احتیاج به فکر و حیله[۲۷] خلق کرده است. آنها را ایجاد کرد پس به وجود آمدند،[۲۸] و خلق کرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدایی که جز او خدایی نیست، صنعت او محکم و کار او زیباست. عادلی که ظلم نمی‌کند و کَرم کننده ای که کارها به سوی او بازمی‌گردد.
وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ[۲۹] وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ،[۳۰] کُلٌّ یَجْری لِأجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِكُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.شهادت می‌دهم اوست خدایی که همه چیز در مقابل عظمت او تواضع کرده و همه چیز در مقابل عزّت او ذلیل شده و همه چیز در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده و همه چیز در برابر هیبت او خاضع شده است. پادشاهِ پادشاهان[۳۱] و گرداننده افلاک و مسخّر کننده آفتاب و ماه، که همه با زمانِ تعیین شده در حرکت هستند. شب را بر روی روز و روز را بر روی شب می‌گرداند که به سرعت در پی آن می‌رود.[۳۲] در هم شکننده هر زورگوی با عناد، و هلاک کننده هر شیطان سر پیچ و متمرّد.
لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ[۳۳] أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ.[۳۴] یَشاءُ فَیُمْضی، وَ یُریدُ فَیَقْضی، وَ یَعْلَمُ فَیُحْصی، وَ یُمیتُ وَ یُحْیی، وَ یُفْقِرُ وَ یُغْنی، وَ یُضْحِكُ وَ یُبْکی،[وَ یُدْنی وَ یُقْصی][۳۵] وَ یَمْنَعُ وَ یُعْطی[۳۶] لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.برای او ضدّی، و همراه او معارضی نبوده است. یکتا و بی‌نیاز است. زاییده نشده و نمی‌زاید و برای او هیچ همتایی نیست. خدای یگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده می‌کند پس مقدّر می‌نماید، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می می‌راند و زنده می‌کند، فقیر می‌کند و غنی می‌نماید، می‌خنداند و می‌گریاند، نزدیک می‌کند و دور می‌نماید،[۳۷] منع می‌کند و عطا می‌نماید[۳۸] پادشاهی از آنِ او و حمد و سپاس برای اوست. خیر به دست اوست و او بر هر چیزی قادر است.
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفّارُ.[۳۹] مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ[۴۰]وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ،[۴۱] مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذی لا یُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیْءٌ،[۴۲]وَ لایُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَ لا یُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّینَ.[۴۳] الْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَ رَبُّ الْعالَمینَ.[۴۴] الَّذی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‌یَشْکُرَهُ وَ یَحْمَدَهُ[عَلی کُلِّ حالٍ].[۴۵]شب را در روز و روز را در شب فرو می‌برد.[۴۶] نیست خدایی جز او که با عزّت و آمرزنده است. اجابت کننده دعا، بسیار عطا کننده، شمارنده نَفَس‌ها و پروردگار جنّ و بشر، که هیچ امری بر او مشکل نمی‌شود،[۴۷]و فریاد دادخواهان او را منضجر نمی‌کند، و اصرار اصرار کنندگانش او را خسته نمی‌کند. نگه‌دارنده صالحین و موفّق کننده رستگاران و صاحب اختیار مؤمنین و پروردگار عالمیان. خدایی که از هر آنچه خلق کرده مستحق است که او را در هر حالی شکر و سپاس گویند.
أحْمَدُهُ کَثیراً وَ أشْکُرُهُ دائِماً[۴۸]عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ؛ وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطیعُ وَ أُبادِرُ إلی کُلِّ ما یَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ،[۴۹] رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَ لایُخافُ جَوْرُهُ.او را سپاس بسیار می‌گویم و دائماً شکر می‌نمایم، چه در آسایش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال آرامش.و به او و ملائکه اش و کتاب‌هایش و پیامبرانش ایمان می‌آورم. دستور او را گوش می‌دهم و اطاعت می‌نمایم و به آنچه او را راضی می‌کند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسلیم می‌شوم[۵۰] به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا که اوست خدایی که نمی‌توان از مکر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداریم (یعنی ظلم نمی‌کند).

بخش دوم

فرمان الهی برای مطلبی مهم
متن ترجمه
وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ أُؤَدّی ما أوْحی بِهِ إلَیَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ[۵۱] - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَنی أنّی إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ].[۵۲] فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن[۵۳] لی تَبارَكَ وَ تَعالَی الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس][۵۴] وَ هُوَ اللَّهُ الْکافِی الْکَریمُ.اقرار می‌کنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت می‌دهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا می‌نمایم از ترس آنکه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آید که هیچ‌کس نتواند آن را دفع کند، هر چند که حیله عظیمی به کار بندد و دوستی او خالص باشد - نیست خدایی جز او - زیرا خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرسانده‌ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا کفایت کننده و کریم است.
فَأوْحی إلَیَّ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ فی عَلِیٍّ یَعْنی فِی الْخِلافَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ - وَإنْ لَمْ‌تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››.[۵۵]خداوند به من چنین وحی کرده است:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی علیٍّ یعنی فی الخلافة لعلیّ بن ابی طالب - وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››،[۵۶] ‹‹ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده - درباره علی، یعنی خلافت علی بن ابی طالب - و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده‌ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند››.
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالی إلَیَّ،[۵۷] وَأنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إنَّ جَبْرَئیلَ هَبَطَ إلَیَّ.[۵۸] مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوَ السَّلامُ[۵۹]أنْ أقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أبْیَضَ وَ أسْوَدَ:[۶۰] أنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ أخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی [عَلی أُمَّتی][۶۱]وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إلاّ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی وَ هُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَیَّ بِذلِكَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ [هِیَ].[۶۲] ‹‹إنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،[۶۳] وَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ الَّذی أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ هُوَ راکِعٌ یُریدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فی کُلِّ حالٍ.[۶۴]ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده‌ام،[۶۵] و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می‌کنم:

جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - که او سلام است[۶۶] - مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که ‹‹علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است››، و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است:

‹‹اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،[۶۷] ‹‹صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند››، و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد می‌کند.[۶۸]
وَ سَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أنْ یَسْتَعْفِیَ لِیَ[السَّلامَ][۶۹] عَنْ تَبْلیغِ ذلِكَ إلَیْکُمْ - أیُّهَا النّاسُ لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمینَ[۷۰] وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإسْلامِ،[۷۱] الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فی کِتابِهِ بِأنَّهُمْ یَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ، وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ[۷۲]وَ کَثْرَةِ أذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ[۷۳] حَتّی سَمَّوْنی اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّی کَذلِكَ[۷۴] لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إیّایَ وَ إقْبالی عَلَیْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّی][۷۵] حَتّی أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فی ذلِكَ[۷۶] وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَی الَّذینَ یَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ][۷۷] - خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ››.[۷۸]ای مردم، من از جبرئیل درخواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و افساد ملامت کنندگان و حیله‌های مسخره کنندگانِ اسلام اطلاع دارم، کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده است که با زبانشان می‌گویند آنچه در قلب‌هایشان نیست و این کار را سهل می‌شمارند در حالی که نزد خداوند عظیم است.و همچنین[۷۹] به خاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کرده‌اند تا آنجا که مرا‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفی) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم به خاطر ملازمت بسیار او (علی) با من و توجه من به او و تمایل او و قبولش از من، تا آنکه خداوند عز و جل در این باره چنین نازل کرد:‹‹وَمِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُن - علی الذین یزعمون أنّه اُذن - خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ … ››[۸۰]:‹‹واز آنان کسانی هستند که پیامبر را اذیت می‌کنند و می‌گویند او‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفی) است بگو گوش است - بر ضد کسانی که گمان می‌کنند او‹‹اُذُن››است - و برای شما خیر است به خدا ایمان می‌آورد و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام می‌نماید››.
وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّیَ الْقائِلینَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَیْهِمْ بِأعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ،[۸۱] وَ لکِنّی وَ اللَّهِ فی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ.[۸۲]و اگر من بخواهم گویندگان این نسبت (اُذُن) را نام ببرم می‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم می‌نمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی کنم می‌توانم، ولی به خدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کرده‌ام.[۸۳]
وَ کُلُّ ذلِكَ لا یَرْضَی اللَّهُ مِنّی إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ]،[۸۴] ‹‹یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حَقِّ عَلِیٍّ - وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ[۸۵]بعد از همه اینها، خداوند از من راضی نمی‌شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم. ‹‹یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حق علیٍّ - وإنْ لَمْ‌تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››،[۸۶] ‹‹ای پیامبر برسان آنچه - در حق علی - از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده‌ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند››.

بخش سوم

اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام
متن ترجمه
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فیهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا][۸۷] أنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إماماً فَرَضَ[۸۸] طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِیِّ[۸۹] وَ الْعَرَبِیِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوك[۹۰] وَ الصَّغیرِ وَ الْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأبْیَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ[۹۱] ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ،[۹۲] نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‌تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.[۹۳]ای مردم، این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید، و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی، و بر روستایی و شهری، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه. بر هر یکتاپرستی[۹۴] حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است.[۹۵] خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ[۹۶] فی هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطیعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ[اللَّهِ][۹۷]رَبِّکُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَ إلهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِیُّهُ الْمُخاطِبُ لَکُمْ،[۹۸] ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إمامُکُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.[۹۹]ای مردم، این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا می‌ایستم. پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند عز و جل صاحب اختیار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده،[۱۰۰] و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.
لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ،[۱۰۱] وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَیْکُمْ][۱۰۲] وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبّی مِنْ کِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَیْهِ.[۱۰۳]حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند، و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‌ام.
مَعاشِرَ النّاسِ،[فَضِّلُوهُ]،[۱۰۴] ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِیَّ، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَیْتُهُ فی إمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً،[۱۰۵] وَ هُوَ الْإمامُ الْمُبینُ [الَّذی ذَکَرَهُ اللَّهُ فی سُورَةِ یس: ‹‹وَ کُلَّ شَیٍْ أحْصَیْناهُ فی إمامٍ مُبینٍ››].[۱۰۶]ای مردم، علی را (بر دیگران) فضیلت دهید. هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع کرده است و هر علمی را که آموخته‌ام در امام المتقین جمع نموده‌ام،[۱۰۷] و هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی آموخته‌ام. اوست ‹‹امام مبین›› که خداوند در سوره یاسین ذکر کرده است: ‹‹وَ کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فی إمامٍ مُبینٍ››:[۱۰۸]‹‹و هر چیزی را در امام مبین جمع کردیم››.
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ،[۱۰۹] وَ لاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذی یَهْدی إلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَ یُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ یَسْبِقْهُ إلَی الْایمانِ بی أحَدٌ]، [۱۱۰] وَ الَّذی فَدی رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ یَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعی. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ].[۱۱۱]ای مردم، از او (علی) به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سرباز نزنید. اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل می‌کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می‌نماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده ای او را مانع نمی‌شود.او (علی) اول کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و هیچ‌کس در ایمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست که با جان خود در راه رسول خدا فداکاری کرد. اوست که با پیامبر خدا بود در حالی که هیچ‌کس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی‌کرد. اولین مردم در نماز گزاردن، و اول کسی است که با من خدا را عبادت کرد. از طرف خداوند به او امر کردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالی که جانش را فدای من کرده بود در جای من خوابید.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.ای مردم، او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است، واو را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ،[۱۱۲] وَ لَنْ یَتُوبَ اللَّهُ عَلی أحَدٍ أنْکَرَ وِلایَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ لَهُ،[۱۱۳] حَتْماً عَلَی اللَّهِ أنْ یَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.[۱۱۴] فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ[۱۱۵] فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.[۱۱۶]ای مردم، او از طرف خداوند امام است،[۱۱۷] و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی‌پذیرد و او را نمی‌بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذب نماید. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید.[۱۱۸] و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، بی - وَاللَّهِ - بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ][۱۱۹]خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ[۱۲۰] وَ الْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الْمَخْلُوقینَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضینَ. فَمَنْ شَكَّ فی ذلِكَ فَقَدْ کَفَرَ[۱۲۱] کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْأوُلی وَ مَنْ شَکَّ فی شَیْءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَکَّ فی کُلِّ ما أُنْزِلَ إلَیَّ، وَ مَنْ شَكَّ فی واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فینا فِی النّارِ.[۱۲۲]ای مردم، به خدا قسم پیامبران و رسولان پیشین به من بشارت داده‌اند، و من به خدا قسم خاتم پیامبران و مرسلین و حجت بر همه مخلوقین از اهل آسمان‌ها و زمین هستم. هر کس در این مطالب شک کند مانند کفر جاهلیت اول کافر شده است. و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است، و هر کس در یکی از امامان شک کند در همه آنان شک کرده است، و شک کننده درباره ما در آتش است.[۱۲۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَیَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَیَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّی أبَدَ الْآبِدینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرینَ وَ عَلی کُلِّ حالٍ.ای مردم، خداوند این فضیلت را بر من ارزانی داشته که منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدایی جز او نیست. حمد و سپاس از من بر او تا ابدیت و تا آخر روزگار و در هر حال.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِیَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ قَوْلی هذا وَ لَمْ‌یُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئیلَ خَبَّرَنی عَنِ اللَّهِ تَعالی بِذلِكَ وَ یَقُولُ:‹‹مَنْ عادی عَلِیّاً وَ لَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی››[۱۲۴]وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ - أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.[۱۲۵]ای مردم، علی را فضیلت دهید.[۱۲۶]که او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامی که خداوند رزق و روزی را نازل می‌کند و خلق باقی هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است کسی که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد. بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است[۱۲۷]و می‌گوید: «هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.» هر کس ببیند برای فردا چه پیش فرستاده است. از خدا بترسید که با علی مخالفت کنید و در نتیجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ الْعَزیزِ، فَقالَ تَعالی [مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ][۱۲۸] ‹‹أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ››.[۱۲۹]ای مردم، او (علی) «جنب اللَّه»[۱۳۰] است که خداوند در کتاب عزیزش ذکر کرده و درباره کسی که با او مخالفت کند فرموده است: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ»:[۱۳۱] «ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفریط و کوتاهی کردم.»
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْکَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زَواجِرَهُ[۱۳۲] وَ لَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إلاَّ الَّذی أنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَیَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِیَدی][۱۳۳] وَ مُعْلِمُکُمْ: أنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِیٌّ بْنُ أبی‌طالِبٍ أخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَیَّ.[۱۳۴]ای مردم، قرآن را تدبر نمایید و آیات آن را بفهمید و در محکمات آن نظر کنید و به دنبال متشابه آن نروید. به خدا قسم، باطن[۱۳۵] آن را برای شما بیان نمی‌کند[۱۳۶]و تفسیرش را برایتان روشن نمی‌کند مگر این شخصی که من دست او را می‌گیرم و او را به سوی خود بالا می‌برم و بازوی او را می‌گیرم و با دو دستم او را بلند می‌کنم و به شما می‌فهمانم که: «هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار او است»، و او علی بن ابیطالب برادر و جانشین من است، و ولایتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است که بر من نازل کرده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی [مِنْ صُلْبِهِ][۱۳۷] هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ[۱۳۸] وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أرْضِهِ.[۱۳۹]ای مردم، علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است.[۱۴۰] هر یک از این دو از دیگری خبر می‌دهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانید که آنان امین‌های خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.[۱۴۱]
ألا وَ قَدْ أدَّیْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ،[۱۴۲] ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ[۱۴۳] عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا ‹‹أمیرَالْمُؤْمِنینَ›› غَیْرَ أخی هذا،[۱۴۴] ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لِأحَدٍ غَیْرِهِبدانید که من ادا نمودم، بدانید که من ابلاغ کردم، بدانید که من شنوانیدم، بدانید که من روشن نمودم،[۱۴۵] بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل می‌گویم. بدانید که امیرالمؤمنینی جز این برادرم نیست.[۱۴۶]بدانید که امیرالمؤمنین بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نیست.

بخش چهارم

معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز دستان پیامبرصلی الله علیه وآله
متن ترجمه
ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِیّ علیه السلام فَرَفَعَهُ، وَ کانَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَیامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَأنَّهُما فی مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِیَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِیّاً علیه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُکْبَةِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله،[۱۴۷] ثُمَّ قالَ: [أیُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ؟ قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ].[۱۴۸]سپس پیامبرصلی الله علیه وآله دستش را بر بازوی علی علیه السلام زد و او را بلند کرد. این در حالی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام از زمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله بر فراز منبر آمده بود یک پله پایین‌تر از حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده‌اند. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی علیه السلام را از جا بلند کرد تا حدی که پای او موازی زانوی پیامبرصلی الله علیه وآله رسید.[۱۴۹] سپس فرمود:ای مردم، چه کسی بر شما از خودتان صاحب اختیارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: «ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»:بدانید که هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ أخی وَ وَصِیّی وَ واعی عِلْمی،[۱۵۰] وَ خَلیفَتی فی أُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعی إلَیْهِ وَ الْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالی عَلی طاعَتِهِ[۱۵۱] وَ النّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ.ای مردم، این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من[۱۵۲] و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده‌اند، و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزّ و جلّ و دعوت به آن، و عمل کننده به آنچه او را راضی می‌کند، و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او[۱۵۳]و نهی کننده از معصیت او.
إنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ اْلإمامُ الْهادی مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ الْمارِقینَ بِأمْرِ اللَّهِ.اوست خلیفه رسول خدا، و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین[۱۵۴]به امر خداوند.
یَقُولُ اللَّهُ:‹‹ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ››.[۱۵۵] بِأَمْرِكَ یا رَبِّ أقُولُ:[۱۵۶] أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ][۱۵۷]وَ الْعَنْ مَنْ أنْکَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.[۱۵۸]خداوند می‌فرماید: «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ»[۱۵۹]«سخن در پیشگاه من تغییر نمی‌پذیرد»، پروردگارا، به امر تو می‌گویم:[۱۶۰] «خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس علی را یاری کند و خوار کن هر کس علی را خوار کند، و لعنت نما هر کس علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید.»
أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّكَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ:[۱۶۱]‹‹الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دیناً››،[۱۶۲] [وَ قُلْتَ:‹‹إنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ[۱۶۳]››،[۱۶۴] وَ قُلْتَ:‹‹وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ››.[۱۶۵]أللَّهُمَّ إنّی أُشْهِدُکَ أنّی قَدْ بَلَّغْتُ.[۱۶۶]پروردگارا، تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی:«الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لکُمُ الْإسْلامَ دیناً»:[۱۶۷] «امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم»، و فرمودی:«اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»:«دین نزد خداوند اسلام است»، و فرمودی: «و مَنَ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»[۱۶۸]»و هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود«پروردگارا، تو را شاهد می‌گیرم که من ابلاغ نمودم.[۱۶۹]

بخش پنجم

تأکید بر توجه امت به مسئله امامت
متن ترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِإمامَتِهِ.[۱۷۰] فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی[۱۷۱] مِنْ صُلْبِهِ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذینَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ][۱۷۲]وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ، ‹‹لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.[۱۷۳]ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس اقتدا نکند به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عز و جل، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته[۱۷۴] و در آتش دائمی خواهند بود. عذاب از آنان تخفیف نمی‌یابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ، أنْصَرُکُمْ لی وَ أحَقُّکُمْ بی[۱۷۵] وَ أقْرَبُکُمْ إلَیَّ وَ أعَزُّکُمْ عَلَیَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِیانِ. وَ ما نَزَلَتْ آیَةُ رِضیً [فِی الْقُرْآنِ][۱۷۶] إلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرآنِ إلاّ فیهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فی ‹‹هَلْ أتی عَلَی الْاِنْسانِ›› إلاّ لَهُ،[۱۷۷] وَ لا أنْزَلَها فی سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَیْرَهُ.ای مردم، این علی است که یاری کننده‌ ترین شما نسبت به من و سزاوارترین شما به من و نزدیک‌ ترین شما به من و عزیزترین شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضی هستیم. هیچ آیه رضایتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هیچ‌گاه خداوند مؤمنین را مورد خطاب قرار نداده مگر آنکه ابتدا او مخاطب بوده است، و هیچ آیه مدحی در قرآن نیست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتی عَلَی الْإنْسانِ …» شهادت به بهشت نداده مگر برای او[۱۷۸] و این سوره را درباره غیر او نازل نکرده و با این سوره جز او را مدح نکرده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دینِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ،[۱۷۹] وَ هُوَ التَّقِیُّ النَّقِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ. نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبِیٍّ وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِیٍّ [وَ بَنُوُهُ خَیْرُ الْأَوْصِیاءِ].[۱۸۰]ای مردم، او یاری دهنده دین خدا و دفاع کننده از رسول خداست[۱۸۱] و اوست با تقوای پاکیزه هدایت کننده هدایت شده. پیامبرتان بهترین پیامبر و وصیتان بهترین وصی و فرزندان او بهترین اوصیاء هستند.
مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّیَّةُ کُلُّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِ [أمیرِالْمُؤْمِنینَ][۱۸۲] عَلِیٍّ.ای مردم، نسل هر پیامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب امیرالمؤمنین علی است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْلیسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُکُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُکُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَی الْأَرْضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ،[۱۸۳] وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ کَیْفَ بِکُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْکُمْ أعْداءُ اللَّهِ.[۱۸۴]ای مردم، شیطان آدم را با حسد از بهشت بیرون کرد. مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود شود و قدم‌ هایتان بلغزد. آدم به خاطر یک خطا به زمین فرستاده شد در حالی که انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهید بود در حالی که شمایید[۱۸۵]و در بین شما دشمنان خدا هستند.[۱۸۶]
ألا وَ إنَّهُ لا یُبْغِضُ عَلِیّاً إلاّ شَقِیٌّ، وَ لا یُوالی عَلِیّاً[۱۸۷] إلاّ تَقِیٌّ، وَ لا یُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فی عَلِیٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفی خُسْرٍ›› [إلاّ عَلِیٌّ الَّذی آمَنَ وَ رَضِیَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].[۱۸۸]بدانید که با علی دشمنی نمی‌کند مگر شقی و با علی دوستی نمی‌کند مگر با تقوی، و به او ایمان نمی‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره علی نازل شده است سوره «والعصر»: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»:[۱۸۹] «قسم به عصر، انسان در زیان است مگر علی که ایمان آورد و به حق و صبر راضی شد.
مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُکُمْ رِسالَتی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبینُ.[۱۹۰]ای مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چیزی نیست.
مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ››.[۱۹۱]ای مردم از خدا بترسید آن طور که باید ترسید و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید.

بخش ششم

اشاره به کارشکنی‌های منافقین
متن ترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ››.[۱۹۲][بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآیَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابی أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِیءٍ عَلی ما یَجِدُ لِعَلِیٍّ فی قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].[۱۹۳]ای مردم، «ایمان آورید به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است، قبل از آنکه هلاک کنیم وجوهی را و آن صورت‌ها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت کنیم.»[۱۹۴] به خدا قسم، از این آیه قصد نشده مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولی مأمورم از آنان پرده پوشی کنم. پس هر کس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.
مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ بْنِ أبی‌طالِبٍ،[۱۹۵] ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إلَی الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا،[۱۹۶] لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ[۱۹۷] وَ الْمُعانِدینَ وَ الْمُخالِفینَ وَ الْخائِنینَ وَ الْآثِمینَ وَ الظّالِمینَ وَ الْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ.ای مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده[۱۹۸]و سپس در علی بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم که حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد می‌گیرد[۱۹۹] چرا که خداوند عز و جل ما را بر کوتاهی کنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان از همه عالمیان حجت قرار داده است.[۲۰۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُکُمْ أنّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِیَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِکُمْ؟ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشّاکِرینَ [الصّابِرینَ].[۲۰۱] ألا وَ إنَّ عَلِیّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّکْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ.ای مردم، شما را می‌ترسانم و انذار می‌نمایم که من رسول خدا هستم و قبل از من پیامبران بوده‌اند. آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم شما عقب‌گرد می‌نمایید؟ هر کس به عقب برگردد به خدا ضرری نمی‌رساند، و خداوند به زودی شاکرین و صابرین را پاداش می‌دهد. بدانید که علی است توصیف شده به صبر و شکر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنین اند.
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَیَّ بِإسْلامِکُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ فَیُحْبِطَ عَمَلَکُمْ وَ یَسْخَطَ عَلَیْکُمْ وَ یَبْتَلِیَکُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمِرْصادِ.[۲۰۲]ای مردم، با اسلامتان بر من منت مگذارید، بلکه بر خدا هم منت نگذارید، که اعمالتان را نابود می‌نماید و بر شما غضب می‌کند و شما را به شعله ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌کند، پروردگار شما در کمین است.[۲۰۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدی أئِمَّةٌ یَدْعُونَ إلَی النّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لایُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَریئانِ مِنْهُمْ.ای مردم، بعد از من امامانی خواهند بود که به آتش دعوت می‌کنند و روز قیامت کمک نمی‌شوند. ای مردم، خداوند و من از آنان بیزار هستیم.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ.[۲۰۴]ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحیفَةِ، فَلْیَنْظُرْ أحَدُکُمْ فی صَحیفَتِهِ!![۲۰۵]قالَ: فَذَهَبَ عَلَی النّاسِ - إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ - أمْرَ الصَّحیفَةِ.[۲۰۶]ای مردم، آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پایین‌ترین درجه آتش اند و چه بد است جای متکبران. بدانید که آنان «اصحاب صحیفه»[۲۰۷] هستند، پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند. راوی می‌گوید: وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله نام «اصحاب صحیفه» را آورد اکثر مردم منظور حضرت از این کلام را نفهمیدند و برایشان سؤال انگیز شد و فقط عده کمی مقصود حضرت را فهمیدند.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [فی عَقِبی إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ]،[۲۰۸] وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْلیغِهِ[۲۰۹] حُجَّةً عَلی کُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی کُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ یَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ یُولَدْ، فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ.ای مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم، و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند و به دنیا آمده‌اند یا نیامده اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.
وَ سَیَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدی مُلْکاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبینَ الْمُغْتَصِبینَ]،[۲۱۰] وَ عِنْدَها سَیَفْرُغُ لَکُمْ أیُّهَا الثَّقَلانِ [مَنْ یَفْرُغُ][۲۱۱][ وَ یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.[۲۱۲]و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور[۲۱۳] می‌گیرند. خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند. و در آن هنگام است -ای جن وانس[۲۱۴]- که می‌ریزد برای شما آنکه باید بریزد و می‌فرستد بر شما شعله ای از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانید آن را از خود دفع کنید.[۲۱۵]
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکُنْ لِیَذَرَکُمْ عَلی ما أنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ.[۲۱۶]ای مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند، و خداوند شما را بر غیب مطلع نمی‌کند.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکُهَا الْإمامَ الْمَهْدِیَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.[۲۱۷]ای مردم، هیچ سرزمینِ آبادی[۲۱۸]نیست مگر آنکه در اثر تکذیبِ (اهل آن آیات الهی را)خداوند قبل از روز قیامت آنها را هلاک خواهد کرد و آن را تحت حکومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی می‌نماید.[۲۱۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أکْثَرُ الْأَوَّلینَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلینَ[۲۲۰] ، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرینَ. قالَ اللَّهُ تَعالی:‹‹لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ، کَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ››.[۲۲۱]ای مردم، قبل از شما اکثر پیشینیان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.[۲۲۲] و اوست که آیندگان را هلاک خواهد کرد. خدای تعالی می‌فرماید:«ألَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اْلآخَرینَ، کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ»:[۲۲۳] «آیا ما پیشینیان را هلاک نکردیم؟ آیا در پی آنان دیگران را نفرستادیم؟ ما با مجرمان چنین می‌کنیم. وای بر مکذبین در آن روز.»
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِیّاً وَ نَهَیْتُهُ [بِأَمْرِهِ].[۲۲۴] فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ لَدَیْهِ،[۲۲۵] فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صیرُوا إلی مُرادِهِ][۲۲۶]وَ لاتَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.ای مردم، خداوند مرا امر و نهی نموده است، و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نموده‌ام، و علم امر و نهی نزد اوست.[۲۲۷]پس امر او را گوش دهید تا سلامت بمانید، و او را اطاعت کنید تا هدایت شوید و نهی او را قبول کنید تا در راه درست باشید، و به سوی مقصد و مراد او بروید و راه‌های بیگانه، شما را از راه او منحرف نکند.

بخش هفتم

پیروان اهل بیت علیهم السَّلام و دشمنان ایشان
متن ترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقیمُ الَّذی أمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ،[۲۲۸] ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدی، ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدی]،[۲۲۹] یَهْدُونَ إلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ.[۲۳۰]ای مردم، من راه مستقیم خداوند هستم که شما را به تابعیت آن امر نموده[۲۳۱] و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایت اند، به حق هدایت می‌کنند و به یاری حق به عدالت رفتار می‌کنند.
‹‹[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ][۲۳۲]الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مالِكِ یَوْمِ الدّینِ، اِیّاكَ نَعْبُدُ وَ اِیّاكَ نَسْتَعینُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضّالّینَ››،[۲۳۳] فِیَّ نَزَلَتْ وَ فیهِمْ [وَاللَّهِ][۲۳۴]نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إیّاهُمْ خَصَّتْ،[۲۳۵] أوُلئِكَ أوْلِیاءُ اللَّهِ الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ،[۲۳۶] ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.[۲۳۷]«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ … «تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: این سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ایشان (امامان) نازل شده است. به‌طور عموم شامل آنان است و به‌طور خاص درباره آنان است.[۲۳۸] ایشان دوستان خدایند که ترسی بر آنان نیست و محزون نمی‌شوند، بدانید که حزب خداوند غالب هستند.
ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّیاطینِ[۲۳۹] یُوحی بَعْضُهُمْ إلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.بدانید که دشمنان ایشان سفهای گمراه و برادران شیاطین اند که اباطیل را از روی غرور به یکدیگر می‌رسانند.[۲۴۰]
ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فی کِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشیرَتَهُمْ، أوُلئِكَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْایمانَ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ››.[۲۴۱]بدانید که دوستان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که خداوند در کتابش آنان را یاد کرده و فرموده است: «لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ إخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ، اوُلئِكَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ اْلایمانَ …»:[۲۴۲] «نمی‌یابی قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، و در عین حال با کسانی که با خدا و رسولش ضدیت دارند روی دوستی داشته باشند، اگر چه پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا فامیلشان باشند. آنان اند که ایمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحی از خود تأیید فرموده و ایشان را به بهشتی وارد می‌کند که از پایین آن نهرها جاری است و در آن دائمی خواهند بود. خدا از آنان راضی است و آنان از خدا راضی هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانید که حزب خدا رستگارند.»
ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ:‹‹الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبَسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ››.[۲۴۳]بدانید که دوستان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که خداوند عز و جل آنان را توصیف کرده و فرموده است: «الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبَسُوا ایمانَهُمْ بِظُلْمٍ اوُلئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»:[۲۴۴] «کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را با ظلم نپوشانده‌اند، آنان اند که برایشان امان است و آنان هدایت یافتگانند.
[ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَرْتابُوا].[۲۴۵]بدانید که دوستان ایشان کسانی اند که ایمان آورده‌اند و به شک نیفتاده اند.
ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنینَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَةُ بِالتَّسْلیمِ یَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ.[۲۴۶]بدانید که دوستان ایشان کسانی اند که با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائکه با سلام به ملاقات آنان می‌آیند و می‌گویند: «سلام بر شما، پاکیزه شدید، پس برای همیشه داخل بهشت شوید».
ألا إنَّ أوْلِیائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ.[۲۴۷]بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که بهشت برای آنان است و در آن بدون حساب روزی داده می‌شوند.[۲۴۸]
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَوْنَ سَعیراً.[۲۴۹] ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِیَ تَفُورُ وَ یَرَوْنَ لَها زَفیراً.[۲۵۰]بدانید که دشمنان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که به شعله‌های آتش وارد می‌شوند، بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که از جهنم در حالی که می‌جوشد، صدای وحشتناکی می‌شنوند و شعله کشیدن آن را می‌بینند.
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ اللَّهُ فیهِمْ: ‹‹کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّی اِذَا ادّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ اُخْریهُمْ لِاوُلیهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ››.[۲۵۱]بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که خداوند درباره آنان فرموده است: «هر گروهی که داخل (جهنم) می‌شوند همتای خود را لعنت می‌کنند، تا آنکه همه آنان در آنجا به یکدیگر بپیوندند آخرین آنان با اشاره به اولین آنان می‌گویند: پروردگارا، اینان ما را گمراه کردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل کن. خدا می‌فرماید: برای هر دو گروه عذاب مضاعف است ولی شما نمی‌دانید»[۲۵۲]
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹کُلَّما أُلْقِیَ فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ یَاْتِکُمْ نَذیرٌ، قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ، وَ قالوُا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فی أصْحابِ السَّعیرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ››.[۲۵۳]بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که خداوند عزوجل می‌فرماید: «هرگاه گروهی (از ایشان) را در جهنم می‌اندازند خزانه داران دوزخ از ایشان می‌پرسند: آیا ترساننده ای برای شما نیامد؟ می‌گویند: بلی، برای ما نذیر و ترساننده آمد ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هیچ چیز نازل نکرده است، و شما در گمراهیِ بزرگ هستید. و می‌گویند: اگر می‌شنیدیم یا فکر می‌کردیم در اصحاب آتش نبودیم. به گناه خود اعتراف کردند، پس دور باشند[۲۵۴] [۲۵۵]اصحاب آتش».
ألا إنَّ أوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ کَبیرٌ.[۲۵۶]بدانید که دوستان ایشان (اهل بیت) کسانی هستند که در پنهانی از پروردگارشان می‌ترسند[۲۵۷] و برای آنان مغفرت و اجر بزرگ است.
مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَیْنَ السَّعیرِ وَ الْأَجْرِ الْکَبیرِ.[۲۵۸]ای مردم، چقدر فاصله است بین شعله‌های آتش و بین اجر بزرگ![۲۵۹]
[مَعاشِرَ النّاسِ]،[۲۶۰] عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِیُّنا [کُلُّ][۲۶۱] مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.ای مردم، دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّی [أنَا][۲۶۲] النَّذیرُ وَ عَلِیٌّ الْبَشیرُ.[مَعاشِرَ النّاسِ]،[۲۶۳] ألا وَ إنّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هادٍ.[۲۶۴]ای مردم، بدانید که من نذیر و ترساننده ام و علی بشارت دهنده است.[۲۶۵]ای مردم، بدانید که من مُنذر و بر حذر دارنده ام و علی هدایت کننده است.
مَعاشِرَ النّاسِ،[ألا][۲۶۶] وَ إنّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ وَصِیّی.[۲۶۷]ای مردم، من پیامبرم و علی جانشین من است.
[معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّی رَسُولٌ وَ عَلِیٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِیُّ مِنْ بَعْدی، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّی والِدُهُمْ وَ هُمْ یَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ].[۲۶۸]ای مردم، بدانید که من پیامبرم و علی امام و وصی بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانید که من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آیند.

بخش هشتم

حضرت مهدی عجل اللَّه فرجه
متن ترجمه
ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِیُّ.[۲۶۹] ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّینِ.[۲۷۰] ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هادیها.[۲۷۱]بدانید که آخرینِ امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان، اوست انتقام گیرنده از ظالمین، اوست فاتح قلعه‌ها و منهدم کننده آنها، اوست غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک و هدایت کننده آنان.[۲۷۲]
ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِکُلِّ ثارٍ لِأوْلِیاءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ اللَّهِ.بدانید که اوست گیرنده انتقام هر خونی از اولیاء خدا. اوست یاری دهنده دین خدا.
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ. ألا إنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِه[۲۷۳] وَ کُلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.بدانید که اوست استفاده‌کننده از دریایی عمیق.[۲۷۴] اوست که هر صاحب فضیلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می‌دهد.[۲۷۵] اوست انتخاب شده و اختیار شده خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی.
ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لِأمْرِ آیاتِهِ.[۲۷۶] ألا إنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَیْهِ.بدانید که اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آیات الهی.[۲۷۷] اوست هدایت یافته محکم بنیان. اوست که کارها به او سپرده شده است.
ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.[۲۷۸] ألا إنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ[۲۷۹] وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.اوست که پیشینیان به او بشارت داده‌اند.[۲۸۰]اوست که به عنوان حجت باقی می‌ماند و بعد از او حجتی نیست. هیچ حقی نیست مگر همراه او، و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَیْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِیُّ اللَّهِ فی أرْضِهِ، وَ حَکَمُهُ فی خَلْقِهِ، وَ أمینُهُ فی سِرِّهِ وَ عَلانِیَتِهِ.بدانید او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضد او کمک نمی‌شود. اوست ولیِّ خدا در زمین و حکم کننده او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش.

بخش نهم

مطرح کردن بیعت
متن ترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی قَدْ بَیَّنْتُ لَکُمْ وَ أفْهَمْتُکُمْ، وَ هذا عَلِیٌّ یُفْهِمُکُمْ بَعْدی.ای مردم، من برایتان روشن کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می‌فهماند.
ألا وَ إنّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أدْعُوکُمْ إلی مُصافَقَتی عَلی بَیْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی.[۲۸۱]بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.
ألا وَ إنّی قَدْ بایَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِیٌّ قَدْ بایَعَنی، وَ أنَا آخِذُکُمْ[۲۸۲] بِالْبَیْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ‹‹إنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَكَ إنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ، یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أیْدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفی‹‹بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أجْراً عَظیماً»[۲۸۳]بدانید که من با خدا بیعت کرده‌ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می‌گیرم.[۲۸۴]
«اِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَكَ اِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ، یَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَیْدِیهِمْ، فَمَنْ نَکَثَ فَاِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ اَجْراً عَظیماً»:[۲۸۵]«کسانی که با تو بیعت می‌کنند در واقع با خدا بیعت می‌کنند، دست خداوند بر روی دست آنان است. پس هر کس بیعت را بشکند این شکستن بر ضرر خود اوست، و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظیمی عنایت خواهد کرد.»

بخش دهم

حلال و حرام، واجبات و محرمات
متن ترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، ‹‹فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ››.[۲۸۶]ای مردم، حج و عمره از شعائر الهی هستند، (خداوند می‌فرماید:)[۲۸۷] «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما …»:[۲۸۸] «پس هر کس به خانه خدا به عنوان حج یا عمره بیاید برای او اشکالی نیست که بر صفا و مروه بسیار طواف کند، و هر کس کار خیری را بدون چشم داشتی انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَیْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَیْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.[۲۸۹]ای مردم، به حج خانه خدا بروید. هیچ خاندانی به خانه خدا وارد نمی‌شوند مگر آنکه مستغنی می‌گردند و شاد می‌شوند، و هیچ خاندانی آن را ترک نمی‌کنند مگر آنکه منقطع می‌شوند و فقیر می‌گردند.[۲۹۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلی وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.[۲۹۱]ای مردم، هیچ مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منی) وقوف[۲۹۲] نمی‌کند مگر آنکه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت می‌آمرزد، و هر گاه که حجش پایان یافت اعمالش را از سر می‌گیرد.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ لایُضیعُ أجْرَ الْمُحْسِنینَ.ای مردم، حاجیان کمک می‌شوند و آنچه خرج می‌کنند به آنان برمی گردد، و خداوند جزای محسنین را ضایع نمی‌نماید.
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَیْتَ بِکَمالِ الدّینِ وَ التَّفَقُّهِ،[۲۹۳] وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.[۲۹۴]ای مردم، با دین کامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا بروید و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست کشیدن از گناه برنگردید.
مَعاشِرَ النّاسِ، أقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ کَما أمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ،[۲۹۵] فَإنْ طالَ عَلَیْکُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسیتُمْ فَعَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ مُبَیِّنٌ لَکُمْ، الَّذی نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَکُمْ بَعْدی أمینَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّی وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ یَخْلُفُ مِنْ ذُرِّیَّتی یُخْبِرُونَکُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ[۲۹۶] وَ یُبَیِّنُونَ لَکُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.ای مردم، نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید همان‌طور که خداوند عز و جل به شما فرمان داده است[۲۹۷]و اگر زمان طویلی بر شما گذشت و کوتاهی نمودید یا فراموش کردید، علی صاحب اختیار شماست و برای شما بیان می‌کند، همو که خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امین بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اویم.[۲۹۸]او و آنان که از نسل من هستند از آنچه سؤال کنید به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمی‌دانید برای شما بیان می‌کنند.
ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أکْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِیَهُما وَ أُعَرِّفَهُما[۲۹۹] فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهی عَنِ الْحَرامِ فی مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی عَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْأَوْصِیاءِ[۳۰۰] مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنّی وَ مِنْهُ إمامَةً فیهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِیُّ إلی یَوْمٍ یَلْقَی اللَّهَ الَّذی یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.[۳۰۱]بدانید که حلال و حرام بیش از آن است که من همه آنها را بشمارم و معرفی کنم و بتوانم در یک مجلس به همه حلال‌ها دستور دهم و از همه حرام‌ها نهی کنم. پس مأمورم از شما بیعت بگیرم و با شما دست بدهم بر اینکه قبول کنید آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره امیرالمؤمنین علی و جانشینان بعد از او آورده‌ام که آنان از نسل من و اویند، (و آن موضوع) امامتی است که فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ایشان مهدی است تا روزی که خدای مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات کند.
مَعاشِرَ النّاسِ، وَ کُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُکُمْ عَلَیْهِ وَ کُلُّ حَرامٍ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَإنّی لَمْ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.[۳۰۲] ألا فَاذْکُرُوا[۳۰۳]ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَیِّرُوهُ.ای مردم، هر حلالی که شما را بدان راهنمایی کردم و هر حرامی که شما را از آن نهی نمودم، هرگز از آنها برنگشته ام و تغییر نداده‌ام. این مطلب را داشته باشید[۳۰۴]و آن را حفظ کنید و به یکدیگر سفارش کنید، و آن را تبدیل نکنید و تغییر ندهید.
ألا وَ إنّی أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ.من سخن خود را تکرار می‌کنم: نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و به کار نیک امر کنید و از منکرات نهی نمایید.
ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلی قَوْلی وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّی وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ،[۳۰۵] فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّی.[۳۰۶] وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْیَ عَنْ مُنْکَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.[۳۰۷]بدانید که بالاترین امر به معروف آن است که سخن مرا بفهمید و آن را به کسانی که حاضر نیستند برسانید و او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی نمایید،[۳۰۸] چرا که این دستوری از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.[۳۰۹] و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی‌شود مگر با امام معصوم.[۳۱۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُکُمْ أنَّهُمْ مِنّی وَ مِنْهُ، حَیْثُ یَقُولُ اللَّهُ فی کِتابِهِ:‹‹وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ››،[۳۱۱] وَ قُلْتُ: ‹‹لَنْ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما››.[۳۱۲]ای مردم، قرآن به شما می‌شناساند که امامان بعد از علی فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم که آنان از نسل من و از نسل اویند. آنجا که خداوند در کتابش می‌فرماید: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ»:[۳۱۳] «آن (امامت) را به عنوان کلمه باقی در نسل او قرار داد»، و من نیز به شما گفتم: «اگر به آن دو (قرآن و اهل بیت) تمسک کنید هرگز گمراه نمی‌شوید».[۳۱۴]
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوی، التَّقْوی،[۳۱۵] وَ احْذَرُوا السّاعَةَ کَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:‹‹إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ››.[۳۱۶]ای مردم، تقوا را، تقوا را. از قیامت بر حذر باشید همانگونه که خدای عز و جل فرموده: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ»[۳۱۷] «زلزله قیامت شیئ عظیمی است».
اُذْکُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ][۳۱۸]وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازینَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثیبَ عَلَیْها.[۳۱۹] وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَیْسَ لَهُ فِی الْجِنانِ[۳۲۰] نَصیبٌ.مرگ و معاد و حساب و ترازوهای الهی و حسابرسی در پیشگاه رب العالمین و ثواب و عقاب را به یاد آورید. هر کس حسنه با خود بیاورد طبق آن ثواب داده می‌شود[۳۲۱] و هر کس گناه بیاورد در بهشت او را نصیبی نخواهد بود.

بخش یازدهم

بیعت گرفتن رسمی
متن ترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّکُمْ أکْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِکُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ،[۳۲۲] وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أعْلَمْتُکُمْ أنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.ای مردم، شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مأمور کرده است که از زبان شما اقرار بگیرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی امیرالمؤمنین×[۳۲۳] و امامانی که بعد از او می‌آیند و از نسل من و اویند، چنان‌که به شما فهماندم که فرزندان من از صلب اویند.
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِکُمْ:‹‹إنّا سامِعوُنَ مُطیعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فی أمْرِ إمامِنا عَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.[۳۲۴] نُبایِعُكَ عَلی ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أیْدینا.[۳۲۵] عَلی ذلِكَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَمُوتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَیِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ][۳۲۶]وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْمیثاقَ.[۳۲۷]پس همگی چنین بگویید: «ما شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می‌آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره امر امامتِ امامِمان علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند. بر این مطلب با قلب‌ها و جان و زبان و دستانمان با تو بیعت می‌کنیم. بر این عقیده زنده ایم و با آن می‌میریم و (روز قیامت) با آن محشور می‌شویم. تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی‌کنیم و شک نمی‌کنیم و انکار نمی‌نماییم و تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این قول برنمی گردیم و پیمان را نمی‌شکنیم.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فی عَلِیٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذینَ ذَکَرْتَ مِنْ ذُرِّیَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.تو ما را به موعظه الهی نصیحت نمودی درباره علی امیرالمؤمنین و امامانی که گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اویند، یعنی حسن و حسین و آنان که خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
فَالْعَهْدُ وَ الْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أیْدینا. مَنْ أدْرَکَها بِیَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغی بِذلِكَ بَدَلاً وَ لایَرَی اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً.پس برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد، از قلب‌ها و جان و زبان و ضمایر و دست‌هایمان. هر کس توانست با دست بیعت می‌نماید و گرنه با زبانش اقرار می‌کند. هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند (در این باره) از نفس‌هایمان دگرگونی نبیند.
نَحْنُ نُؤَدّی ذلِكَ عَنْكَ الدّانی وَ الْقاصی مِنْ أوْلادِنا وَ أهالینا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً وَ أنْتَ عَلَیْنا بِهِ شَهیدٌ››.[۳۲۸]ما این مطالب را از قول تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلمان می‌رسانیم، و خدا را بر آن شاهد می‌گیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت می‌کند و تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی».[۳۲۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خافِیَةَ کُلِّ نَفْسٍ،[۳۳۰] ‹‹فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما یَضِلُّ عَلَیْها››،[۳۳۱] وَ مَنْ بایَعَ فَإنَّما یُبایِعُ اللَّهَ، ‹‹یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أیْدیهِمْ››.[۳۳۲]ای مردم، چه می‌گویید؟ خداوند هر صدایی را و پنهانی‌های هر کسی را می‌داند. پس هر کس هدایت یافت به نفع خودش است و هر کس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر کس بیعت کند با خداوند بیعت می‌کند. دست خداوند بر روی دست بیعت کنندگان است.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبایِعُوا اللَّهَ وَ بایِعُونی وَ بایِعُوا عَلِیّاً[۳۳۳] أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأئِمَّةَ [مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ][۳۳۴] کَلِمَةً باقِیَةً. یُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ مَنْ وَفی،[۳۳۵] ‹‹وَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أجْراً عَظیماً››.[۳۳۶]ای مردم، با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت، به عنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است بیعت کنید. خداوند غدرکنندگان (بیعت شکنان) را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. و هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هرکس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت می‌فرماید.
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذی قُلْتُ لَکُمْ وَ سَلِّمُوا عَلی عَلِیٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ،[۳۳۷] وَ قوُلوُا: ‹‹سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إلَیْکَ الْمَصیرُ››،[۳۳۸] وَ قوُلوُا:‹‹الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ››.[۳۳۹]ای مردم، آنچه به شما گفتم بگویید:(تکرار کنید)، و به علی به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنید[۳۴۰] و بگویید: «شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهیم و بازگشت به سوی توست». و بگویید: «حمد و سپاس خدای را که ما را به این هدایت کرد، و اگر خداوند هدایت نمی‌کرد ما هدایت نمی‌شدیم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده‌اند».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِیِّ بْنِ أبی‌طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ أنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ - أکْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِیَها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَکُمْ بِها وَ عَرَفَها[۳۴۱] فَصَدِّقُوهُ.[۳۴۲]ای مردم، فضایل علی بن ابیطالب نزد خداوند - که آن را در قرآن نازل کرده - بیش از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصدیق کنید.[۳۴۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذینَ ذَکَرْتُهُمْ[۳۴۴] فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً.ای مردم، هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.
مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلی مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ[۳۴۵] عَلَیْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنینَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ[۳۴۶] فی جَنّاتِ النَّعیمِ.ای مردم، کسانی که برای بیعت با او و قبول ولایتش و سلام به او به عنوان «امیرالمؤمنین» سبقت بگیرند آنان رستگارانند و در باغ‌های نعمت خواهند بود.
مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما یَرْضَی اللَّهُ بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَکْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً.[۳۴۷]ای مردم، سخنی بگویید که به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر شما و همه کسانی که در زمین هستند کافر شوند به خدا ضرری نمی‌رسانند.
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ [بِما أدَّیْتُ وَ أمَرْتَ][۳۴۸] وَ اغْضِبْ عَلَی [الْجاحِدینَ][۲۱۸] الْکافِرینَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.خدایا، به خاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم، مؤمنین را بیامرز، و بر منکرین که کافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.

پانویس

  1. اسرار غدیر: ص ۱۲۷°،۱۰۵. چهارده قرن با غدیر: ۱۳۶،۱۲۵.
  2. ‹‹ب››و‹‹د››: علا بتوحیده و دنا بتفریده. ‹‹ج››: فی توحیده..
  3. ‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››: مجیداً.
  4. الزیادة من‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››.
  5. کلمات اول خطبه حامل مطالب دقیقی از توحید است که احتیاج به تفسیر دارد. جمله مذکور را شاید بتوان چنین توضیح داد: حمد خدایی را که در عین یگانگی دارای عالی‌ ترین مرتبه است و در عین تنهایی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزدیک است. در‹‹ب›› و ‹‹د›› عبارت چنین است: حمد خدایی را که با یگانگی خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهایی خود نزدیک شده است.
  6. منظور از این جمله یکی از دو جهت می‌تواند باشد: اول: علم خداوند به همه چیز احاطه دارد در حالی که آن چیزها در جای خود هستند و خداوند احتیاج به معاینه و ملاحظه آنها ندارد. دوم: علم خداوند به همه چیز احاطه دارد در حالی که خداوند در مکان خود است. البته برای خداوند مکان تصور ندارد، پس منظور این است که خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد که برای علمش احتیاج به رفت و آمد و کسب علم ندارد.
  7. المسموکات أی المرفوعات و هی السموات، و المدحوّات أی المبسوطات و هی الأرضغ.
  8. ‹‹ج›› و‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: متطوّل علی کلّ من ذرأه.
  9. ‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››:کلّ نفس.
  10. کلمه ‹‹قُدُّوس›› به معنی پاک و منزّه از هر عیب و نقص، و کلمه «سُبُّوح» به معنی کسی که مخلوقات او را تسبیح می‌کنند، و تسبیح به معنی تنزیه و تمجید خداوند است.
  11. ‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: هر نَفْسی زیر نظراوست.
  12. ‹‹د››: علی جمیع خلقه.
  13. ‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››:یستحقّون.
  14. ‹‹ج›› و ‹‹د››: و هو منشیء حیّ حین لا حیّ. ‹‹و››: و هو منشیء کل شییء و حی حین لا حی.
  15. ‹‹ب››: دائم غنی.
  16. ‹‹ج›› و ‹‹د››: اوست به وجود آورنده زنده هنگامی که زنده ای نبود.
  17. ‹‹و››: و لا یحدّه أحد کیف هو من سرّ و علانیة إلاّ بما دلّ هو عز و جل علی نفسه.
  18. ‹‹د››: أبلی
  19. ‹‹ج››: یغشی الأمد. ‹‹د››: یفنی الأبد.
  20. ‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: و لا تفاوت فی تدبیره. ‹‹و››: و لا معاون فی تدبیره.
  21. ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: در تدبیرش تفاوت و اختلافی نیست.
  22. ‹‹الف››: ما أبدع.
  23. ‹‹ج››: اختبال. و الإختبال بمعنی الفساد.
  24. ‹‹ج››: شاءها.
  25. ‹‹و››: الصبغة.
  26. الْحَسَنُ الصَّنیعَةُ ‹‹ب››: الحسن المنعة. ‹‹ ه››: الحسن الصبغة.
  27. ‹‹ج››: بدون فساد.
  28. ‹‹ج››: خواسته است پس به وجود آمده‌اند.
  29. ‹‹ب››و‹‹ج››و ‹‹و››: مالکكالأملاك.
  30. هذه الفقرة فی ‹‹د››هکذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر فی الأفلاك.
  31. ‹‹ب››و‹‹ج››: مالک پادشاهان.
  32. کنایه از اینکه شب و روز مانند دو کُشتی گیرنده هر یک بر دیگری غالب می‌شود و او را بر زمین می‌زند و خود بالا می‌آید. درباره روز، عبارتِ ‹‹شب را به سرعت دنبال می‌کند›› فرموده ولی درباره شب نفرموده است. چه بسا کنایه از اینکه چون روز از نور ایجاد می‌شود به مجرد کم شدن نور رو به شب می‌رود.
  33. ‹‹الف››و‹‹ب››: لم‌یکن معه ضدّ و لا ندّ. ‹‹ج››: و لم یکن معه ندّ.
  34. ‹‹ج››: إلهاً واحداً ماجداً
  35. الزیادة من‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››. و فی‹‹د››: و یدبّر فیقضی.
  36. ‹‹ب››: و یمنع و یثری.
  37. ‹‹د››: تدبیر می‌کند و مقدر می‌نماید.
  38. ‹‹ب››: منع می‌کند و ثروتمند می‌نماید.
  39. ‹‹ج››و‹‹و››: لایولج لِلَیلٍ فی نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ فی لیل إلاّ هو. و فی‹‹ه››: لا مولج اللیل فی نهار و لا مولج النهار فی لیل إلاّ هو.
  40. ‹‹الف››: مجیب الدعاء.
  41. ‹‹د››: جزیل العطاء.
  42. ‹‹ج›› و‹‹د›› و‹‹ه››و‹‹و››: لا یشکل علیه لغة.
  43. ‹‹ج››و‹‹ه››: لا یضجره مستصرخة. ‹‹د››: الملحّین علیه.
  44. ‹‹د››: الموفّق للمتّقین و مولی العالمین.
  45. الزیادة من ‹‹ج››و‹‹د››و ‹‹ه››.
  46. ‹‹ج››و‹‹ه››: داخل کننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نیست مگر او.
  47. ‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››: هیچ لُغتی (زبانی) بر او مشکل نمی‌شود.
  48. ‹‹الف››: أحمده علی السراء. و فی‹‹ب››هذه الفقرة متصلة بما قبلها هکذا: أن یشکره و یحمده علی السراء… و ص‹‹د››: أحمده و أشکره.
  49. ‹‹ج››: أُبادر إلی رضاه. ‹‹الف››: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة فی‹‹د››هکذا: فاسمعوا و أطیعوا لِأمره و بادِروا إلی مرضاته و سلِّموا لما قضاه. ‹‹و››: أُبادر الی ما أرواه و أسلم لما قضاه.
  50. ‹‹ه››: بشنوید و اطاعت کنید دستور او را، و به آنچه رضایت او در آن است مبادرت ورزید و در مقابل مقدرات او تسلیم شوید.
  51. ‹‹ب››: و إن عظمت حیلته و صفةُ حیلته. ‹‹د››: و إن عظمت منّته.
  52. الزیادة من‹‹ب››
  53. ‹‹و››: تضمّن.
  54. الزیادة من‹‹ب››.
  55. المائدة / ۶۷.
  56. مائده / ۶۷.
  57. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› هکذا: ما قصرت فیما بلّغت و لا قعدت عن تبلیغ ما أنزله.
  58. ‹‹و››: علیَّ
  59. -‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››: عن السلام ربِّ السلام.
  60. زاد فی ‹‹د››: أحمر.
  61. الزیادة من ‹‹ب››.
  62. الزیادة من ‹‹و››
  63. المائدة / ۵۵.
  64. ‹‹ب››: و هو راکع یرید وجه اللَّه، یریده اللَّه فی کل حال.
  65. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: در آنچه رسانده‌ام کوتاهی نکرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل کرده سستی نکرده‌ام.
  66. ‹‹سلام›› در این دو مورد به عنوان یکی از نام‌های خداوند ذکر شده است.
  67. مائده / ۵۵.
  68. ‹‹ب››: در حال رکوع به خاطر خداوند زکات داده، خدا هم در هر حال او را اراده می‌کند و می‌خواهد.
  69. الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.
  70. ‹الف›› و ‹‹و››: إدغال الآثمین. ‹‹ب››: إدّعاء اللائمین. ‹‹ج››: إعذال الظالمین. ‹‹ه››: إعذال اللائمین. و الإدغال بمعنی ادخال ما یُفسد، و العَذْل بمعنی اللوم.
  71. ‹‹الف››: ختل المستهزئین. ‹‹ه››: حیل المستسرین. ‹‹و››: حیلة المستسرین. و الختل بمعنی الخدعة.
  72. إشارة إلی الآیة ۱۱ من سورة الفتح، و الآیة ۱۵ من سورة النور.
  73. ‹‹ج››: مرّة بعد أُخری. ‹‹و››: مرة بعد مرة.
  74. ‹‹و››: أنّی هو.
  75. الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.
  76. ‹‹ب››: أنزل اللَّه فی کتابه ذلكَ. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: أنزل عز و جل فی ذلكَ لا إله إلاّ هو.
  77. الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹د››.
  78. التوبة / ۶۱.
  79. یعنی یکی دیگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ این مهم این جهت است.
  80. توبه / آیه ۶۱. لازم به تذکر است که فرق بین‹‹یُؤْمِنُ بِاللَّهِ›› که همراه ‹‹باء›› است با ‹‹یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنینَ››که همراه ‹‹لام›› است اینکه: اولی به معنای تصدیق کردن، و دومی به معنای اظهار تواضع و احترام است. در اینجا مراد این‌طور می‌شود که پیامبرصلی الله علیه وآله کلام خداوند را تصدیق می‌فرماید و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام می‌نماید و سخن آنان را ردّ نمی‌کند.
  81. ‹‹د››: و أومأت إلیهم بأعیانهم و لو شئت أن أدلّ علیهمم لدللت.
  82. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و لکنّی واللَّه بسترهم قد تکرَّمت.
  83. ‹‹ج››و ‹‹ه››: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان کرامت نموده‌ام.
  84. الزیادة من‹‹ب››.
  85. المائدة / ۶۷.
  86. مائده / ۶۷.
  87. الزیادة من ‹‹ب›› و‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››.
  88. ‹‹الف››: مفترضة. ‹‹ب››: مفروضاً.
  89. ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: الأعجمی.
  90. ‹‹ب››: الحرّ و العبد.
  91. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: علی کل موجود.
  92. ‹‹الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د›› و ‹‹و››: جائز قوله.
  93. ‹‹ب››: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.
  94. ‹‹ج›› و ‹‹‹ه››: بر هر موجودی ….
  95. ‹‹ب››: هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نموده اطاعت نماید مأجور است.
  96. ‹‹و››: أقوم.
  97. الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.
  98. ‹‹الف›› و ‹‹د››: ثمّ من دونه رسولکم محمّد، ولیّکم القائم المخاطِب لکم.
  99. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: ثمّ الإمامة فی وُلدی الذین من صلبه إلی یوم القیامة و یوم یلقون اللَّه و رسوله. و فی ‹‹د››: ثمّ الأئمّة الذین فی ذرّیتی ….
  100. منظورِ حضرت از این کلام، خودشان می‌باشند.
  101. ‹‹ج››و‹‹د››: لا حلال إلاّ ما أحَلّه اللَّه و لا حَرامَ إلاّ مَا حَرَّمه اللَّه.
  102. الزیادة من‹‹ج››و‹‹ه››.
  103. ‹‹ب››: و أنا عرّفت علیّاً. ‹‹ج›› و ‹‹و››: و أنا وصیّت بعلمه إلیه. ‹‹ه››: و أنا رضیت بعلمه.
  104. الزیادة من ‹‹ج››.
  105. ‹‹ب››: و کلّ علمٍ علَّمنیه فقد علَّمتُهُ علیّاً و المتیقّن من ولده. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: و کلّ علم علّمنیه فقد علّمته علیّاً و هو المبیّن لکم بعدی.
  106. الزیادة من ‹‹ب››. و الآیة فی سورة یس: الآیة ۱۲. و ص ‹‹و›› من قوله» و کل علم … «إلی هنا هکذا: و کلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علیاً، هو المبیّن لکم بعدی.
  107. ‹‹أحصاه›› به معنای‹‹عَدَّه و ضَبَطَه››است. برای تقریب ذهن از کلمه ‹‹جمع و جمع‌آوری›› استفاده شد.
  108. یس / ۱۲.
  109. ‹‹ج›› و ‹‹د››: و لاتفرّوا منه. ‹‹و››: و لا تفرقوا منه.
  110. الزیادة من ‹‹ب››.
  111. الزیادة من ‹‹ب››.
  112. ‹‹ب››: إنّه إمامکم بأمر اللَّه.
  113. ‹‹ج›› و ‹‹و››: لن یتوب اللَّه علی أحد أنکره و لن یغفر اللَّه له.
  114. ‹‹ب››: حتماً علی اللَّه تبارک اسمه أن یعذِّب من یجحده و یعانده معی عذاباً نکراً أبد الآبدین و دهر الداهرین ‹‹و››: أبد الأبد و دهر الدهر.
  115. ‹‹د››: أن تخالفونی.
  116. إشارة إلی الآیة ۲۴ من سورة البقرة.
  117. ب: او به امر خداوند امام است.
  118. د: بپرهیزید از اینکه با من مخالفت کنید.
  119. الزیادة من ‹‹ه›› و ‹‹و››.
  120. ‹‹ج››: معاشر الناس، لی واللَّه بُشری لأکون من النبیین و المرسلین. «د» : أیّها الناس، هی واللَّه بُشری الأولین من النبیین و المرسلین.
  121. ‹‹ب›› و ‹‹ج››: فهو کافر.
  122. هذه الفقرة ص ‹‹الف›› و ‹‹ج›› و ‹‹د››هکذا: و مَن شكّ فی شییءٍ من قولی هذا فقد شكَّ فی الکلّ منه، و الشاكّ فی ذلكَ فی النار. و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: و من شكّ فی شییءٍ من قولی فقد شكّ فی الکل منه ….
  123. «الف» و «ج» و «د»: هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آن شک کرده است و شک کننده در آن در آتش است. «ه» هر کس در چیزی از گفتار من شک کند در همه آن شک کرده است … لازم به تذکر است که منظور از «کفر جاهلیت اول» احتمالاً اشاره به شدیدترین درجات کفر جاهلی باشد.
  124. هذه الفقرة فی «ب» هکذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علی بن أبی‌طالب علی الناس کلّهم و هو أفضل الناس بعدی من ذکرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقی واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولی هذا و لم یوافقه …. و فی «ج» و «ه» و «و» هکذا: … ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب علیه. قولی عن جبرئیل و قول جبرئیل عن اللَّه عز و جل. فلتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، إنّ اللَّه خبیر بما یعملون.
  125. إشارة إلی الآیة ۱۸ من سورة الحشر، و الآیة ۹۴ من سورة النحل.
  126. «ب»: ای مردم، خداوند علی بن ابیطالب را بر همه مردم فضیلت داده است
  127. «ج» و «ه»: گفتار من از جبرئیل و قول جبرئیل از خداوند عز و جل است.
  128. الزیادة من ‹‹ب››.
  129. الزمر / ۵۶.
  130. جنب: «یعنی کنار و جهت و ناحیه. شاید مراد در اینجا شدت ارتباط امیرالمؤمنین علیه السلام با خداست.
  131. زمر / ۵۶.
  132. ‹‹د››: فواللَّه لهو مبیّن لکم نوراً واحداً.
  133. الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج››.
  134. ‹‹و››: أمر من اللَّه أنزله علیَّ.
  135. زواجر «به معنای باطن‌ها و ضمیرها و نیز به معنی نهی‌ها آمده است، و معنای اول با عبارت تناسب بیشتری دارد.
  136. «د»: به خدا قسم او به عنوان نوری واحد برای شما بیان کننده است.
  137. الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و فی ‹‹ب››: إنَّ علیّاً و الطاهرین من ذرّیتی و ولدی….
  138. ‹‹و›› خ‌ل: مبنیّ علی صاحبه.
  139. ‹‹الف››: حکماؤه فی أرضه. ‹‹ج›› و ‹‹و››: أمر من اللَّه فی خلقه و حکمه فی أرضه. ‹‹د››: بأمر اللَّه فی خلقه و بحکمه فی أرضه.
  140. اشاره به حدیث «إنی تارك فیکم الثقلین، کتاب اللَّه و عترتی» است.
  141. «ج»: این امری از جانب خداوند در خلقش و حُکم او در زمین است.
  142. ‹‹ج››: ألا وقد نصحتُ.
  143. ‹‹ب››: و إنّی أقول. ‹‹د››: و أنا قلته.
  144. ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: ألا إنّه لیس أمیرالمؤمنین غیر أخی هذا.
  145. «ج»: بدانید که من نصیحت نمودم.
  146. «الف» و «ب» و «د»: بدانید که «امیرالمؤمنین» جز این برادرم نیست.
  147. ‹‹ب››: … علی درجة دون مقامه، فبسط یده نحو وجه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بیده (کذا) حط استکمل بسطهما إلی السماء و شال علیاًعلیه السلام حتی صارت رجلاه مع رکبتی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله. و هذه الفقرة فی کتاب ‹‹الاقبال›› لابن طاووس هکذا: ثم ضرب بیده علی عضده … فرفعه بیده و قال: أیها الناس، من أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
  148. الزیادة من‹‹ج››.
  149. «ب»: امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به طرف صورت پیامبرصلی الله علیه وآله باز کرد تا آنکه هر دو دست او به‌طور کامل به سوی آسمان باز شد. پس علی علیه السلام را بلند کرد به طوری که دو پای او مطابق زانوهای پیامبرصلی الله علیه وآله قرار گرفت.این فقره در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: … پیامبرصلی الله علیه وآله علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود: ای مردم، چه کسی صاحب اختیار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانید که هر کس من صاحب اختیار او بوده‌ام این علی صاحب اختیار اوست. خداوندا، دوست بدار هر کس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.
  150. ‹‹د››: والراعی بعدی.
  151. ‹‹ب››: … علی من آمن بی، ألا إنّ تنزیل القرآن علیَّ و تأویله و تفسیره بعدی علیه و العمل بما یرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. ‹‹ج›› و ‹‹و››: … و علی تفسیر کتاب ربی عز و جل و الدعاء إلیه و العمل بما یُرضیه و المحاربة لأعدائه و الدال علی طاعته.
  152. «د» :و مدبر امور بعد از من.
  153. «ب»: … و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده‌اند. بدانید که نازل کردن قرآن بر عهده من است، و تأویل و تفسیرش بعد از من و عمل کردن به آنچه خدا را راضی می‌کند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمایی کننده بر اطاعت خداوند است.
  154. ناکثان: طلحه و زبیر و عایشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاویه و اهل صفین؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.
  155. ق / ۲۹.
  156. ‹‹الف››: أقول: ما یبدّل القول لدیَّ بأمر ربّی. ‹‹ه››: بأمر اللَّه أقول: ما یبدّل القول لدیَّ.
  157. الزیادة من‹‹ه››.
  158. ‹‹ه››و‹‹و››: من جحده.
  159. ق / ۲۹.
  160. «الف»: می‌گویم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغییر نمی‌یابد. «ه»: به امر خداوند می‌گویم: سخن نزد من تغییر نمی‌یابد.
  161. ‹‹و››: لها.
  162. المائدة / ۳.
  163. آل عمران / ۸
  164. آل عمران/۱۹
  165. آل عمران / ۸۵ .
  166. هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما فی ‹‹ج››. و فی ‹‹الف›› هکذا: اللهمَّ إنّكَ أنزلت علیَّ أنّ الإمامة بعدی لعلیّ ولیّكَ عند تبیانی ذلكَ و نصبی إیّاهُ بما أکملت لعبادكَ من دینهم و أتمممت علیهم بنعمتكَ و رضیت لهم الإسلام دیناً، فقلت:‹‹و من یبتغِ غیر الإسلام دیناً فَلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین››. اللهم إنّی أُشهدكَ و کفی بكَ شهیداً أنّی قد بلّغت.و فی‹‹ب››هکذا : اللهم إنكَ أنزلت علیَّ أنّ الإمامة لعلیّ و إنّكَ عند بیانی ذلكَ و نصبی إیّاه‌ لما أکملت لعبادكَ من دینهم ... .و فی ‹‹د››: اللهمّ إنّكَ أنت أنزلت علیَّ أنّ الإمامة لعلیّ ولیّكَ عند تبیین ذلكَ بتفضیلكَ إیّاه بما أکملت لعبادكَ ... .و فی ‹‹ه›› هکذا : اللهم إنّكَ أنزلت فی علیّ ولیّكَ عند تبیغ ذلكَ و نصبكَ إیّاه لها :‹‹الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً، و من یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین››. اللهم أشهدكَ أنّی قد بلّغت.ثمّ إن الظاهر أن فی هذا الموضع ینتهی الکلام الذی قاله صلی الله علیه وآله عند رفعه أمیرالمؤمنین علیه السلام بیده.
  167. مائده / ۳.
  168. آل عمران / ۸۵ .
  169. «الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل کردی که امامت بعد از من برای علی است آن هنگام که این مطلب را بیان نمودم و او را نصب کردم، به آنچه کامل کردی برای بندگانت دینشان را و تمام نمودی بر آنان نعمت خود را و فرمودی:«هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند از او قبول نمی‌شود و او در آخرت از زیانکاران است.» خدایا من تو را شاهد می‌گیرم که من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد کفایت می‌نمایی.
  170. ‹‹ب››: معاشر الناس، هذا علیّ، إنّما أکمل اللَّه عز و جلّ لکم دینکم بإمامته.
  171. ‹‹و››: و بمن کان من ولدی.
  172. الزیادة من ‹‹ب››، و هی إشارة إلی الآیة ۲۲ من سورة آل عمران.
  173. آل عمران / ۸۸.
  174. حبط «بمعنی سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بین رفتن است.
  175. ‹‹ج››و ‹‹د›› و ‹‹و››: و أحق الناس بی.
  176. الزیادة من ‹‹ب››
  177. إشارة إلی الآیة ۱۲ من سورة الإنسان حیث قال اللَّه تعالی: ‹‹وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً››.
  178. اشاره به آیه ۱۲ سوره انسان است که می‌فرماید: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً» یعنی: «جزای ایشان در مقابل صبری که نمودند بهشت و حریراست.»
  179. ‹‹ب››: هو قاضی دینی و المجادل عَنّی. ‹‹ج››و ‹‹ه›› و ‹‹و››: هو یؤدّی دین اللَّه.
  180. الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ج››، و ما قبله فی ‹‹ب›› و ‹‹ه››هکذا: نبیّه خیر الأنبیاء و هو خیر الأوصیاء. و فی ‹‹ج›› و ‹‹و››: نبیّه خیر نبیّ و وصیّه خیر وصیّ.
  181. «ب»: او ادا کننده قرض من و دفاع کننده از من است. «ه»: او دَیْن خداوند را ادا می‌کند.
  182. الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه››. و ص ‹‹و››: علی بن أبی‌طالب.
  183. ‹‹ب››: بذنبه و خطیئته
  184. ‹‹ب››: و قد کثر أعداء اللَّه. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: فکیف أنتم؟ فإن أبیتم فأنتم أعداء اللَّه.
  185. یعنی درجه ایمان شما با حضرت آدم علیه السلام فاصله بسیار دارد.
  186. «ب»: در حالی که دشمنان خدا زیاد شده‌اند. «ج» و «ه»: اگر ابا کنید شما دشمنان خدایید.
  187. ‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: و لایتوالی علیّاً. ‹‹ب››: لا یتولاّه. ‹‹و››: واللَّه ما یبغض علیاً ….
  188. الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و الآیات فی سورة العصر:الآیات ۳–۱. و جاء هذه الفقرة فی کتاب الاقبال لابن طاووس هکذا: و فی علیّ نزلت ‹‹والعصر›› و تفسیرها: و ربِّ عصر القیامة، ‹‹إنّ الإنسان لفی خسر›› أعداء آل محمد، ‹‹إلاّ الذین آمنوا››بولایتهم و ‹‹عملوا الصالحات›› تمواساة إخوانهم‹‹و تواصَوا بالصبر›› فی غیبة غائبهم.
  189. عصر / ۱، ۲. عبارت در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: سوره «والعصر» درباره علی نازل شده است و تفسیرش چنین است: قسم به زمان قیامت، انسان در زیانکاری است که منظور دشمنان آل محمد است، مگر کسانی که به ولایت ایشان ایمان آورند، و با مواسات با برادران دینی عمل صالح انجام دهند و در غیبت غایبشان یکدیگر را به صبر سفارش کنند.
  190. ‹‹ب››: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتکم رسالتی و ما علیَّ إلاّ البلاغ المبین. و فی ‹‹ج›› و ‹‹ه››و ‹‹و››: قد أشهدنی اللَّه و أبلغتکم و ما علی الرسول ….
  191. آل عمران/۱۰۲.
  192. النساء / ۴۷.
  193. هذه الفقرة من قوله» باللَّه «إلی هنا لا توجد إلاّ فی ‹‹الف›› و ‹‹ب››.
  194. اشاره به آیه۴۷، از سوره نساء. کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا (طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب وبرگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.
  195. ‹‹ب››: مسبوكٌ.
  196. ‹‹د››: و بحقّ کلّ مؤمن.
  197. ‹‹ب››: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة … و فی ‹‹ج›› و ‹‹و›› هکذا: … و بکلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرین و المعاندین (الغادرین).. .
  198. «مسلوک» یعنی داخل شده، ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.
  199. «د»: و حق هر مؤمنی را می‌گیرد.
  200. «ج»: … مهدی قائم که می‌گیرد حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد با کشتنِ کوتاهی کنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان.
  201. الزیادة من ‹‹د›› و ‹‹و››. وهذه الفقرة إشارة إلی الآیة ۱۴۴ من سورة آل عمران.
  202. أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل ‹‹ب››، و ص ‹‹الف››: لا تمنّوا علی اللَّه إسلامکم فیسخط علیکم و یصیبکم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و فی ‹‹ج››: … و یبتلیکم بسوط عذاب … و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: لاتمنّوا علی اللَّه فینا ما لا یطیعکم (‹‹و››: لا یعطیکم) اللَّه و یسخط علیکم و یبتلیکم بسوط عذاب ….
  203. «ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذارید در آنچه خداوند کلام شما را نمی‌پذیرد و بر شما غضب می‌کند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نماید.
  204. إشارة إلی الآیة ۱۴۵ من سورة النساء، و الآیة ۲۹ من سورة النحل.
  205. هذان الفقرتان فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بریئان منهم و من أشیاعهم و أنصارهم، و جمیعهم فی الدرك الأسفل من النار و لبئس مثوی المتکبرین. ألا إنهم أصحاب الصحیفة. معاشر الناس، فلینظر أحدکم فی صحیفته.
  206. أشار صلی الله علیه وآله فی کلامه هذا إلی الصحیفة الملعونة الأولی آلتی تعاقد علیها خمسة من المنافقین فی الکعبة فی سفرهم هذا و کان ملخصها منع أهل البیت علیهم‌السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصیلها فی الفصل الثالث من هذا الکتاب. و قوله ‹‹فذهب علی الناس … ›› أی لم یفهم أکثرهم مراده صلی الله علیه وآله من ‹‹الصحیفة›› و أثارت سؤالاً فی أذهانهم.
  207. اشاره حضرت به «صحیفه ملعونه اول» است که پنج نفر از رؤسای منافقین در حجةالوداع در کعبه آن را امضا کرده بودند و خلاصه اش این بود که نگذارند خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله به اهل بیتش برسد. در این باره به قسمت دوم از بخش سوم این کتاب مراجعه شود.
  208. الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››.
  209. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.
  210. الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د››.
  211. الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.
  212. إشارة إلی الآیات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.
  213. کلمه «اغتصاب» به معنای گرفتن با ظلم وجور است.
  214. کلمه «الثقلان» به عنوان جن و انس ترجمه شده است.
  215. اشاره به آیات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.
  216. إشارة إلی الآیة ۱۷۹ من سورة آل عمران.
  217. أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› هکذا : معاشر الناس، إنَّه ما من قریة إلاّ و اللَّهُ مهلکها بتکذیبها و کذلكَ یهلكَ القری و هی ظالمة کما ذکر اللَّه تعالی، و هذا علیّ إمامکم و ولیّکم و هو مواعید اللَّه (‹‹د››: و هو مواعدٌ)، و اللَّه یصدق ما وَعَده. و فی ‹‹ب›› هکذا : ... و کذلكَ یهلكَ قریتکم و هو المواعد کما ذکر اللَّه فی کتابه و هو منّی و من صلبی و اللَّه منجز وعده.
  218. ۲۱۸٫۰ ۲۱۸٫۱ الزیادة من‹‹ب››. و فی‹‹د››: اعطب، مکان‹‹اغضب››.
  219. «الف»و «د»: ای مردم، هیچ سرزمین آبادی نیست مگر آنکه خداوند به خاطر تکذیبش آن را هلاک می‌کند، و همچنان بوده که آبادی‌ها را هلاک نموده در حالی که ظالم بودند چنان‌که خداوند تعالی (در قرآن )ذکر فرموده است. و این علی امام و صاحب اختیار شماست و او وعده گاه الهی است و خداوند وعده اش را عملی می‌کند.
  220. ‹‹ب››: فأهلکهم اللَّه.‹‹ج›› و ‹‹ه››: و اللَّه فقد أهلكَ الأولین بمخالفة أنبیائهم.‹‹و››: و اللَّه قد أهلكَ الأولین بمخالفة أنبیائهم.
  221. المرسلات / ۱۹-۱۶.
  222. «ج»و «ه»: به خدا قسم، پیشینیان را به خاطر مخالفت با انبیائشان هلاک نمود.
  223. مرسلات / ۱۹ - ۱۶
  224. الزیادة من ‹‹ب››.
  225. ‹‹الف››: فَعَلِمَ الأمر و النهی من ربّه عز و جلّ. ‹‹د››: و علیه الأمر و النهی من ربّه عز و جل.
  226. الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹د››.
  227. «الف»: پس او امر و نهی را از طرف پروردگارش می‌داند.. «د»: و امر و نهی از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.
  228. ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹و››: أنا الصراط المستقیم الَّذی أمرکم اللَّه أن تسلکوا الهدی إلیه.
  229. الزیادة من‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.
  230. إشارة إلی الآیة ۱۸۱ من سورة الأعراف.
  231. «الف» و «د»: بدانید که دشمنان علی اهل شقاوت و تجاوز کاران و برادران شیاطین هستند.
  232. الزیادة من‹‹ب››.
  233. أی قرأ صلی الله علیه وآله إلی آخر سورة الحمد.
  234. الزیادة من‹‹ه››.
  235. ‹‹ب››: فیهم نزلت و فیهم ذُکِرت، لهم شملت، إیّاهم خصّت و عمّت. ‹‹ج›› و ‹‹و››: فیمن ذُکِرت؟ ذُکرت فیهم. و اللَّهِ فیهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(‹‹و››: إیّاهم) خصَّت و عمّت.
  236. إشارة إلی الآیة ۶۲ من سورة یونس.
  237. إشارة إلی الآیة ۵۶ من سورة المائدة. و فی‹‹ب››: هم المفلحون. فهو إشارة إلی الآیة ۲۲ من سورة المجادلة.
  238. مجادله / ۲۲.
  239. ‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹و››: ألا إن أعداء علیّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشیاطین.
  240. انعام / ۸۲.
  241. المجادلة / ۲۲.
  242. مجادله / ۲۲. «ب» و «ج»: من راه مستقیم هستم که خداوند به شما دستور داده هدایت را از آن طریق بپیمایید.
  243. الأنعام / ۸۲.
  244. انعام / ۸۲. «ج»: درباره چه کسی نازل شده است؟ درباره ایشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ایشان اختصاص دارد و به‌طور عام شامل آنان است.
  245. الزیادة من‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.
  246. إشارة إلی الآیة ۷۳ من سورة الزمر.
  247. إشارة إلی الآیة ۴۰ من سورة غافر. و فی‹‹الف›› و‹‹ب›› و ‹‹د››: ألا إنّ أولیائهم الذین قال اللَّه عز و جل: ‹‹یدخلون اکنة بغیر حساب››
  248. «الف» و «ب» و «د»: بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: «بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».
  249. إشارة إلی الآیة ۱۰ من سورة النساء.
  250. إشارة إلی الآیة ۱۰۶ من سورة هود. و فی ‹‹الف›› و ‹‹د››: و هی تفور و لها زفیر.
  251. الأعراف / ۳۸.
  252. اعراف / ۳۸.
  253. الملك / ۱۱–۸.
  254. ملک / ۱۱–۸.
  255. کلمه «سحق» به معنی هلاک و به معنای دوری و بُعد آمده است.
  256. الملك / ۱۲.
  257. جمله «یخشون ربهم بالغیب» شاید به این معنی باشد که از خداوند بدون آنکه او را ببینند به عنوان ایمان به غیب می‌ترسند.
  258. ‹‹الف›› و ‹‹د››: شتّان ما بین السعی و الجنّة. ‹‹ب››: قد بیّنا ما بین السعیر و الأجر الکبیر.
  259. «الف» و «د»: چقدر فاصله است بین شعله‌های آتش و بهشت. «ب»: فرق بین شعله‌های آتش و اَجر بزرگ را روشن کردیم.
  260. الزیادة من ‹‹ج›› و‹‹د››.
  261. الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه››.
  262. الزیادة من‹‹و››.
  263. الزیادة من‹‹ج››و‹‹ه››.
  264. ‹‹ب››: إنّی المنذر و علیّ الهادی.
  265. شاید مراد این باشد که من شما را از بدی‌ها بر حذر داشتم و تصفیه کردم و اکنون وقت آن است که همراه علی علیه السلام راه بهشت را پیش گیرید.
  266. الزیادة من‹‹و››
  267. ‹‹ب››: إنّی النّبی و علیّ الوصیّ. ‹‹ج››: إنیّ نبیٌّ و علیٌّ وصیٌّ.
  268. الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج››و‹‹ه››. و فی ‹‹و›› و ‹‹ج›› خ ل: و الأئمة منه و من ولده. و فی‹‹ه››: ألا و إنّی والد الأئمة.
  269. ‹‹ب››: ألا إن الإمام المهدیّ منّا. ‹‹ه›› و ‹‹و››: و منّا القائم الذی الظاهر علی الدین.
  270. ‹‹ب››: علی الأدیان. ‹‹و››: علی الدین کله.
  271. ‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: ألا إنّه قاتل کل قبیلة من أهل الشرك. ‹‹و››: و هازمها.
  272. «الف» و «ب» و «د»: اوست قاتل هر قبیله ای از اهل شرک.
  273. ‹‹ب››: ألا إنّه المجتاز من بحر عمیق. ألا إنّه المجازی کل ذی فضل بفضله. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: ألا إنّه المصباح من البحر العمیق الواسم لکلّ ذی فضل بفضله.
  274. «ب»: اوست عبور کننده از دریایی عمیق. منظور از دریای عمیق احتمالاتی دارد؛ از جمله دریای علم الهی، یا دریای قدرت الهی، یا منظور مجموعه قدرت‌هایی است که خداوند به امام علیه السلام در جهات مختلف عنایت فرموده است.
  275. «ب»: اوست که هر صاحب فضلی را به قدر فضلش جزا می‌دهد.
  276. ‹‹ الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د››: المنبّه بأمر ایمانه. ‹‹ه››: و المسند لأمر آبائه. ‹‹و››: و المشیّد لأمر آبائه.
  277. «ه»: اوست محکم کننده امر پدرانش.
  278. ‹‹ج››: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ کلّ نبیّ سلف بین یدیه.
  279. ‹‹‹ب››: ألا إنّه باقی حجج الحجیج.
  280. «ج»: اوست که هر پیامبری که گذشته به او بشارت داده است.
  281. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: … أدعوکم إلی مصافقتی علی یدی ببیعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد یدی.
  282. ‹‹ج››: أمدّکم.
  283. . الفتح / ۱۰
  284. «ج»: به سوی شما دست بیعت دراز می‌کنم.
  285. فتح / ۱۰.
  286. البقرة / ۱۵۸.
  287. داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمیر «بهما» در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است.
  288. بقره / ۱۵۸.
  289. ‹‹د›› و ‹‹ه››: فما ورده أهل بیت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عَنه إلاّ تبروا و افترقوا. و فی‹‹و››: أُیسروا، مکان أُبشروا.
  290. شاید منظور از «منقطع شدن» کم شدن نسل باشد چون از کلمه «بتر» استفاده شده است، و در «د» و «ه» چنین است: «هیچ اهل بیتی وارد خانه خدا نمی‌شوند مگر آنکه رشد و نمو می‌نمایند و غصه شان زایل می‌شود، و هیچ خاندانی آن را ترک نمی‌کنند مگر آنکه هلاک و متفرق می‌شوند».
  291. ‹‹ب›› و ‹‹و››: فإذا قضی حجّه استؤنف به.
  292. منظور مراسم وقوف در این سه مکان است که جزئی از اعمال حج محسوب می‌شود.
  293. ‹‹ج››: بکمالٍ فی الدین و تَفَقُّهٍ.
  294. ‹‹ج›› و ‹‹و››: بتوبة إقلاعٍ.
  295. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: … و آتوا الزکاة کما أمرتُکم (‹‹و››: کما أُمرتم).
  296. ‹‹الف›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››: … بعدی، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّی و أنا منه، یخبرکم بما تسألون عنه. ‹‹د››و‹‹و››: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّی و منه.
  297. «ج» و «ه»: و زکات را بپردازید همان‌طور که به شما دستور دادم.
  298. «الف» و «ج» و «ه»: کسی که خداوند او را از من خلق کرده و من از اویم. «د»: کسی که خداوند او را به جای خودش و به جای من خلیفه قرار داده است.
  299. ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: أعُدّهما.
  300. ‹‹الف›› و ‹‹د››: الأئمّة. ‹‹و››: الأولیاء.
  301. ‹‹الف›› و ‹‹ب››: … هم منّی و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدی إلی یوم القیامة الذی یقضی بالحقّ. ‹‹د››: أُمّة قائمة فیهم ‹‹ه››: و منه أئمة فیهم قائمة.
  302. ‹‹ب››: و لم أُبدِّله.
  303. ‹‹ج››: فادرسوا.
  304. «ج»: در این مطلب فکر کنید و بررسی نمایید.
  305. هنا آخر الخطبة فی کتاب التحصین. (نسخة ‹‹ج››).
  306. هذه الفقرة فی ‹‹ب›› هکذا: ألا و إن رأس أعألکم الأمر باالمعروف و النهی عن المنکر، فعرّفوا من لم یحضر مقامی و یسمع مقالی هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّی و ربّکم.
  307. ‹‹ه››: و لا أمر بمعروف و لا نهی عن منکر إلاّ بحضرة إمام. ‹‹و››: و لا أمر بمعروف و لا نهی عن منکر بحضرة إمام.
  308. این جمله آخرین قسمت از خطبه در کتاب «التحصین» (نسخه «ج»)است.
  309. «ب»: بدانید که بالاترین اعمال شما امر به معروف و نهی از منکر است. پس به کسانی که در این مجلس حاضر نبودند و این سخن مرا نشنیدند بفهمانید، چرا که این دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست.
  310. شاید منظور این است که تعیین معروف‌ها و منکرات و نیز شرایط و کیفیت امر به معروف و نهی از منکر را باید امام معصوم تعیین کند. در نسخه «ه» چنین آمده است: «امر به معروف و نهی از منکری نیست مگر در حضور امام».
  311. الزخرف / ۲۸.
  312. هذه الفقرة فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إنّی أُخلف فیکم القرآن، و وصیّی علیٌّ و الأئمة من ولده بعدی، قد عرفتُمْ أنّهم منّی، فإن تمسّکتم بهم لن تضلّوا. ‹‹ه›› و ‹‹و››: معاشر الناس، القرآن فیکم و علیّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتکم أنّهم منّی و أنا منهم … و فی ‹‹الف››: إنّه منّی و أنا منه.
  313. زخرف /۲۸.
  314. «ب»: ای مردم، من در میان شما قرآن را به جای می‌گذارم و جانشین بعد از من علی و امامان از فرزندان اویند، و فهمیدید که ایشان از من اند. اگر به ایشان تمسک کنید هرگز گمراه نمی‌شوید.
  315. ‹‹ب››: ألا إنّ خیر زادکم التقوی. و بعده فی‹‹و››: أُحذرِّکم الساعة.
  316. الحج / ۱.
  317. حج / ۱.
  318. الزیادة من‹‹ب››. و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: اذکروا المآب و الحساب و وضع المیزان.
  319. ‹‹د›› فمن جاء بالحسنة أفلح
  320. ‹‹ب››: فی الجنّة.
  321. «د»: هر کس حسنه بیاورد رستگار شده است.
  322. ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹ه››: بما عقَّدت لعلیّ بن أبی‌طالب من إمرة المؤمنین.
  323. «الف» و «ب» و «ه»: درباره آنچه به عنوان «امیرالمؤمنینی» برای علی منعقد نمودم.
  324. ‹‹الف››: فی أمر علیّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. ‹‹ب››: فی إمامنا و أئمّتنا من ولده. ‹‹د››: فی أمر علیّ أمیرالمؤمنین و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.
  325. تبایعكَ علی ذلكَ قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أیدینا.
  326. الزیادة من ‹‹ب››.
  327. ‹‹ه››: و لا نرجع فی عهد و میثاق.
  328. . هنا آخر النص الذی طلب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله من الناس تکراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل ‹‹ب››، و من قوله ‹‹وعظتنا بوعظ اللَّه … ››إلی هنا ورد فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› بصورة أُخری نوردها فیما یلی بعینها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بین القوسین: … و نطیع اللَّه و نطیعك (‹‹و››: نعطی اللَّه و نعطیك) و علیّاً أمیرالمؤمنین و ولده الأئمة الذین ذکرتهم من ذریتك من صلبه (‹‹ه›› و ‹‹و››: ذکرتهم أنّهم منكَ من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسین، الذین قد عرَّفتکم مکانهما منّی و محلّهما عندی ومنزلتهما من ربی عزّوجلّ، فقد أدّیت ذلك إلیکم و أنهما سیدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبیهما علی، وأنا أبوهما قبله››. اللَّه بذلك و کفی باللَّه شهیداً و أنت علینا به شهید و کل من أطاع اللَّه ممن ظهر و استتر و ملائکة اللَّه و جنوده و عبیده و اللَّه أکبر من کل شهید «و فی کتاب» الصراط المستقیم «جاء هذه الفقرات من قوله» قولوا: أعطینا … «إض هنا هکذا: معاشر الناس، قولوا: أعطیناك علی ذلك عهداً من أنفسنا و میثاقاً بألسنتنا و صفقة بأیدینا نؤدّیه إلی من رأینا و ولدنا، لا نبغی بذلك بدلاً و أنت شهید علینا و کفی باللَّه شهیداً. ×××. هنا آخر النص الذی طلب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله من الناس تکراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل ‹‹ب››، و من قوله‹‹وعظتنا بوعظ اللَّه … ››إلی هنا ورد فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› بصورة أُخری نوردها فیما یلی بعینها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بین القوسین: … و نطیع اللَّه و نطیعك (‹‹و››: نعطی اللَّه و نعطیك) و علیّاً أمیرالمؤمنین و ولده الأئمة الذین ذکرتهم من ذریتك من صلبه (‹‹ه›› و ‹‹و››: ذکرتهم أنّهم منك من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسین، الذین قد عرَّفتکم مکانهما منّی و محلّهما عندی ومنزلتهما من ربی عزّوجلّ، فقد أدّیت ذلك إلیکم و أنهما سیدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبیهما علی، وأنا أبوهما قبله››. و قولوا:‹‹أعطینا اللَّه بذلك و إیاك و علیاً و الحسن و الحسین و الأئمة الذین ذکرت عهداً و میثاقاً مأخوذاً لأمیرالمؤمنین(‹‹ه›› و ‹‹و››: أطعنا اللَّه … علی عهد و میثاق، فهی مأخوذة من المؤمنین) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أیدینا، من أدرکها بیده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغی بذلكَ بدلاً و لا نری من أنفسنا عنه حولاً أبداً (‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و لا یری اللَّه عزّ و جلّ منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّی ذلك عنك الدانی و القاصی من أولادنا و أهالینا (‹‹ه›› ‹‹و››: … عنك إلی کل من رأینا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا
  329. تا اینجا عبارتی بود که پیامبرصلی الله علیه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تکرار کنند و به مضمون آن اقرار نمایند. این عبارات طبق نسخه «ب» ذکر شد، و در «الف» و «د» و «ه» از جمله: «تو ما را به موعظه الهی نصیحت کردی …» تا اینجا به این صورت آمده است: «... و اطاعت می‌کنیم خدا را و تو را و علی امیرالمؤمنین و فرزندانِ امام او را که گفتی آنان از فرزندان تو از صلب اویند. («ه»: گفتی آنان از تو از صلب اویند هر گاه بیایند و ادعای امامت کنند) بعد از حسن و حسین، آن دو که منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پیشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. این مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اینکه آن دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و اینکه آن دو بعد از پدرشان علی دو امام هستند، و من قبل از علی پدر ایشانم». و بگویید: «ما در این باره با خداوند و با تو و با علی و حسن و حسین و امامانی که ذکر کردی پیمان می‌بندیم و میثاقی از ما برای امیرالمؤمنین گرفته شود. («ه»: پس این عهد و پیمان از مؤمنین گرفته شده باشد) از قلب‌ها و جان‌ها و زبان‌های ما و به صورت دست دادن، برای هر کس ممکن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار می‌کند. در پی تغییر آن نیستیم و در خود تصمیم دگرگونی درباره آن را ابداً نمی‌بینیم. ما این مطلب را از قول تو به دور و نزدیک از فرزندان و فامیلمان می‌رسانیم. («ه»: … از قول تو می‌رسانیم به فرزندانمان که به دنیا آمده‌اند یا نیامده اند)، خدا را بر این مطلب شاهد می‌گیریم و خدا در شاهد بودن کافی است و تو بر ما شاهدی، و نیز هر کس که خدا را اطاعت می‌کند - چه آشکارا و چه پنهانی - و نیز ملائکه خداوند و لشکر او و بندگانش را شاهد می‌گیریم، و خدا از هر شاهدی بالاتر است».
  330. ‹‹ب››: و خائنة الأعین و ما تخفی الصدور. ‹‹و››: خافیة کل نفس و عیب.
  331. الإسراء / ۱۵.
  332. الفتح / ۱۰.
  333. ‹‹الف››: اتقوا اللَّه و بایعوا علیّاً. ‹‹د››: و تابعوا علیاً.
  334. الزیادة من ‹‹ب›› و‹‹ه›› و ‹‹و››.
  335. فإنها کلمة باقیة یهلك بها من غدر و یرحم اللَّه من وفی.
  336. الفتح / ۱۰.
  337. ‹‹ب››: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُکُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا علی أمیرکم.
  338. البقرة / ۲۸۵.
  339. الأعراف / ۴۳.
  340. یعنی: بگویید: «اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا اَمِیرَالْمُؤمِنِینَ». و عبارت در «ب» چنین است: «ای مردم، آنچه به شما تلقین کردم تکرار کنید و آنچه گفتم بگویید و بر امیرتان سلام کنید».
  341. الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ه››.
  342. هذه الفقرة فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إن فضائل علیٍّ و ما خصّه اللَّه به فی القرآن أکثر من أن أذکرها فی مقام واحد، فمن أنبأکم بها فصدِّقوه
  343. این عبارت را دو نوع می‌توان معنی کرد: الف: «عَرَفَها» بدون تشدید، یعنی کسی که فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌گوید باید اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نکند تا بتواند بعضی دسیسه‌های دشمنان را یا سقط‌هایی که در بعضی عبارات شده متوجه شود و احیاناً با ذکر یک فضیلت نتیجه معکوس گرفته نشود. ب: «عرَّفها» با تشدید، یعنی هر کس از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانید، او را تصدیق کنید. عبارت در «ب» چنین است: ای مردم، فضایل علی و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بیش از آن است که در یک مجلس ذکر کنم. پس هر کس شما را از آنها خبر داد او را تصدیق کنید.
  344. ‹‹ب››: من یُطع اللَّه و رسوله و اُولِی الْأمر فقد فاز ….
  345. ‹‹د››: السلام.
  346. ‹‹ه›› و ‹‹و››: اولئكَ المقرّبون.
  347. ‹‹ه›› ‹‹و››: فإنَّ اللَّه لغنیّ حمید.
  348. الزیادة من‹‹ب››.