آیه ۷ و ۸ انشراح و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «== «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»<ref name=":0">انشراح /  ۷،...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»<ref name=":0">انشراح /  ۷، ۸ . غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۱  - ۴۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱. اسرار غدير: ص ۲۷۷. چهارده قرن با غدير: ص ۷۱. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۶۳، ۶۴</ref> ==
{{آیه قرآن
  مقارن با شروع اعمال حج در حجةالوداع، با دو آيه قرآنى از سوى خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام شد كه با پايان اين آخرين واجب الهى، برنامه اعلان ولايت و منصوب نمودن علی عليه السلام آغاز مى ‏شود. اين دستور با آيه ۷ و ۸ سوره انشراح نازل شد: «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
| متن آیه = فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ
| ترجمه = «پس هنگامى كه [از كار بسيار مهم تبليغ] فراغت مى‌يابى به عبادت و دعا بكوش و مشتاقانه به سوى پروردگارت رو آور»
}}
{{جعبه اطلاعات آیه


البته درباره قرائت كلمه «فانصَِب» در اين آيه با كسره يا فتحه در قرائت‏ ها اختلاف است و بحث مفصلى در كتب تفسير وجود دارد. آنچه در روايات اهل‏بيت‏ عليهم السلام رسيده معناى فوق را تأكيد مى ‏كند. در اين باره به تفاسير مراجعه شود<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱. تفسير قرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹، شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳، ۱۳۸ و ج ۳۸ ص ۱۴۲. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۶. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲</ref>.
| شماره آیه =  ۷ و ۸
| سوره = انشراح
| شماره سوره = ۹۴
| جزء = ۳۰
| نزول =
| شأن نزول =
| مکان نزول = مکه
| موضوع =  لزوم دعا در همه حال
}} 


و چنين تفسير شد كه «هرگاه از بيان همه واجبات -  كه آخرين آنها حج است‏فراغت يافتى على‏ عليه السلام را منصوب كن و براى حركت به سوى پروردگارت آماده باش» .<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸</ref>
مقارن با شروع اعمال حج در [[حجةالوداع]]، با دو آيه قرآنى از سوى خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شد كه با پايان اين آخرين واجب الهى، برنامه اعلان ولايت و منصوب نمودن علی عليه السلام آغاز مى ‏شود. اين دستور با آيه ۷ و ۸ سوره انشراح نازل شد: {{متن قرآن|فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ}}


  يكى از شاخص‏ هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل‏هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير با آيه «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب» به عنوان آخرين دستور قرآنى غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:
البته درباره قرائت كلمه {{متن قرآن|«فانصَِب»}} در اين آيه با كسره يا فتحه در قرائت‏ ها اختلاف است و بحث مفصلى در كتب [[مفسّرین|تفسیر]] وجود دارد.


امام صادق‏ عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى‏ فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدّر الهى دارد. مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن چنين فرمود:
آنچه در روايات [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] رسيده معناى فوق را تأكيد مى ‏كند. در اين باره به تفاسير مراجعه شود.<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱؛ تفسير قرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹؛ شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱؛ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳، ۱۳۸ و ج ۳۸ ص ۱۴۲؛ مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۶؛ شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲.</ref>


خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:  
و چنين تفسير شد كه «هرگاه از بيان همه واجبات -كه آخرين آنها حج است‏ فراغت يافتى، على‏ عليه السلام را منصوب كن و براى حركت به سوى پروردگارت آماده باش».<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳؛ تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸.</ref>


«فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»<ref name=":0" /> «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما» ، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن» .
  يكى از شاخص‏ هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل ‏هاى مختلف است.


مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت.
از جمله تبليغ غدير با آيه {{متن قرآن|فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب}} به عنوان آخرين دستور قرآنى غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:


امام صادق ‏عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد:
امام صادق علیه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى‏ فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدّر الهى دارد.


تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى ‏گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ ... »<ref>مائده /  ۶۷</ref> نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷</ref>
مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن چنين فرمود:


  در حالى كه سفر حجةالوداع در پيش بود و پيامبرصلى الله عليه وآله از پايان عمر خود خبر مى ‏داد و نشانه‏هاى ختمِ نبوّتِ حضرت خاتم ظاهر شده بود، در يك آيه كوتاه دستورالعمل ادامه اين سفر داده شد كه پس از فراغت از حج -  كه ابلاغ همه احكام الهى كامل مى‏شود -  نوبت اعلان آخرين دستور يعنى ولايت و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت است:
خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:  


«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»: «آن گاه كه فراغت يافتى منصوب كن»
{{متن قرآن|فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ}}<ref name=":0">انشراح /  ۷، ۸. </ref>:


البته اثبات نزول اين آيه درباره غدير باز مى‏ گردد به تفسير «فَرَغْتَ» و «فَانْصَبْ» در روايات اهل‏بيت‏ عليهم السلام كه در چهار مرحله تبيين مى‏ شود:
«پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.»  تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».


=== '''  قرائت كسره يا فتحه در «فَانْصَبْ»''' ===
مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت.
اولين سخنى كه قبل از شأن نزول اين آيه مطرح است قرائت كلمه «فَانْصَبْ» است كه آيا بايد با كسره صاد خوانده شود يا فتحه آن. در اينجا با يادآورى اينكه اختلاف قرائت در حد حركات و اعراب قرآن مسئله ‏اى مورد قبول است، يادآور مى‏ شود كه در روايات ما تصريح به قرائت كسره شده است، و اين تصريح گاهى با نام بردن »كسره« است و گاهى از تركيب عبارت پيداست، زيرا اگر با فتحه خوانده شود به معناى «تلاش كردن» است و فعل لازم بوده نيازى به مفعول ندارد، ولى اگر با كسره خوانده شود به معناى »منصوب كردن« است و فعل متعدى بوده بدون مفعول معنى نمى‏دهد و حتى گاهى به دو مفعول نياز دارد؛ مثلاً «فَانْصِبْ عَلِيّاً» يعنى: «على را منصوب كن» ، و «فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً» يعنى: «على را به امامت منصوب كن» .


در همه مواردى كه در روايات ائمه‏ عليهم السلام اين آيه تفسير شده، حتى اگر تصريحى به كسره نباشد معنى كردن آن به صورت فعل متعدى با ذكر يك يا دو مفعول، به معناى قرائت با كسره و صحيح شمردن آن است.
امام صادق ‏عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد:


اقتضاى حكم و موضوع و روند مطلب در سوره نيز با قرائت كسره بيشتر تناسب دارد، زيرا «فَانْصَبْ» با فتحه يعنى: «تلاش كن، و خود را به زحمت بينداز» ، و معناى عبارت چنين مى ‏شود: «وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى تلاش كن و خود را به زحمت انداز» ، كه چندان معناى عميقى را نمى‏ رساند. ولى «فَانْصِبْ» با كسره يعنى «منصوب كن» ، و معناى عبارت چنين مى ‏شود: «وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى منصوب كن» ، كه دقيقاً متوجه مسئله خلافت مى‏ شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله پايانى نبوت بدان اقدام مى ‏فرمايد.
تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى ‏گشت آيه {{متن قرآن|يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ ... }}<ref>مائده /۶۷.</ref> نازل شد.


با اين مقدمه درباره قرائت آيه، دو روايت كه به قرائت كسره تصريح دارند مى‏ آوريم و سپس از عكس‏العمل خاص اهل ‏سنت به اهميت موضوع پى مى ‏بريم:
حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.}}<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref>


عَنْ ابى عَبْدِاللَّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍعليه السلام، عَنْ ابيهِ ‏عليه السلام، انَّهُ قالَ فى قَوْلِهِ تَعالى: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» ، قالَ: فَانْصِب بِكَسْرِ الصّادِ. اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضِ فَانْصِبْ عَلِيّاً عليه السلام، فَفَعَلَ ‏صلى الله عليه وآله.××× 1 شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270. ×××
  در حالى كه سفر [[حجةالوداع]] در پيش بود و پيامبر صلى الله عليه و آله از پايان عمر خود خبر مى ‏داد و نشانه ‏هاى ختمِ نبوّتِ حضرت خاتم ظاهر شده بود، در يک آيه كوتاه دستورالعمل ادامه اين سفر داده شد كه پس از فراغت از حج -  كه ابلاغ همه احكام الهى كامل مى‏ شود -  نوبت اعلان آخرين دستور يعنى ولايت و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت است:


از امام صادق‏ عليه السلام از پدرشان امام باقر عليه السلام نقل شده كه درباره كلام خداوند تعالى «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» فرمود: كلمه فَانْصِبْ با كسره صاد است، و معنايش چنين است كه هر گاه از اقامه اعمال واجب فراغت يافتى على را منصوب نما، و پيامبرصلى الله عليه وآله اين دستور را عملى ساخت.
{{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}: «پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.»


در اين روايت به كلمه «بِكَسْرِ الصّادِ» تصريح فرموده، و در عبارت بعدى هم كلمه «فَانْصِبْ عَلِيّاً» را به كار برده كه اگر با فتحه بخوانيم نياز به مفعول ندارد و معنى غلط مى‏ شود.
البته اثبات نزول اين آيه درباره غدير باز مى‏ گردد به تفسير {{متن قرآن|فَرَغْتَ}} و{{متن قرآن|فَانْصَبْ}}در روايات اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه در چهار مرحله تبيين مى‏ شود:


در روايت ديگرى با كلمه «قَرَأَ» تصريح به قرائت حضرت با كسره نموده و سپس با عبارت «فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِياً اماماً» مطلب را واضح‏تر نموده و نشان داده كه منظور قرائت با كسره است كه نياز به مفعول دارد. متن روايت چنين است:
===   قرائت كسره يا فتحه در «فَانْصَبْ» ===
اولين سخنى كه قبل از شأن نزول اين آيه مطرح است قرائت كلمه {{متن قرآن|فَانْصَبْ}}است كه آيا بايد با كسره صاد خوانده شود يا فتحه آن.


انَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍعليه السلام قَرَأَ: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِيّاً اماماً.××× 2 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ×××
در اينجا با يادآورى اينكه اختلاف قرائت در حد حركات و اعراب قرآن مسئله ‏اى مورد قبول است، يادآور مى‏ شود كه در روايات ما تصريح به قرائت كسره شده است، و اين تصريح گاهى با نام بردن «كسره» است و گاهى از تركيب عبارت پيداست، زيرا اگر با فتحه خوانده شود به معناى «تلاش كردن» است و فعل لازم بوده نيازى به مفعول ندارد، ولى اگر با كسره خوانده شود به معناى «منصوب كردن» است و فعل متعدى بوده بدون مفعول معنى نمى‏ دهد و حتى گاهى به دو مفعول نياز دارد؛ مثلاً {{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً}} يعنى: «على را منصوب كن»، و {{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً}} يعنى: «على را به امامت منصوب كن».


در همه مواردى كه در روايات ائمه‏ عليهم السلام اين آيه تفسير شده، حتى اگر تصريحى به كسره نباشد معنى كردن آن به صورت فعل متعدى با ذكر يک يا دو مفعول، به معناى قرائت با كسره و صحيح شمردن آن است.


حضرت جعفر بن محمدعليه السلام چنين قرائت كرد: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، و چنين معنى كرد كه: هرگاه از تكميل شريعت فراغت يافتى على را به عنوان امام آنان منصوب نما.
اقتضاى حكم و موضوع و روند مطلب در سوره نيز با قرائت كسره بيشتر تناسب دارد، زيرا {{متن قرآن|فَانْصَبْ}}با فتحه يعنى: «تلاش كن، و خود را به زحمت بينداز»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:


با توجه به قرائت ائمه‏عليهم السلام با كسره در كلمه »فَانْصِبْ« ، برخورد شديد برخى از اهل‏سنت و تأكيد بر خارج ساختن آيه از موضوع »ولايت« جلب توجه مى‏كند و ريشه مسئله را بازگو مى‏نمايد:
«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى تلاش كن و خود را به زحمت انداز» ، كه چندان معناى عميقى را نمى‏ رساند. ولى {{متن عربی|فَانْصِبْ}}با كسره يعنى «منصوب كن»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:


«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى منصوب كن»، كه دقيقاً متوجه مسئله خلافت مى‏ شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله پايانى نبوت بدان اقدام مى ‏فرمايد.


قالَ الزَّمَخْشَرى: وَ مِنَ الْبِدَعِ ما رُوِىَ عَنْ بَعْضِ الرّافِضَةِ انَّهُ قَرَأَ »فَانْصِبْ« بِكَسْرِ الصّادِ، اىْ انْصِبْ عَلِيّاً لِلاِمامَةِ.
با اين مقدمه درباره قرائت آيه، دو روايت كه به قرائت كسره تصريح دارند مى‏ آوريم و سپس از عكس ‏العمل خاص اهل ‏سنت به اهميت موضوع پى مى ‏بريم:


{{متن عربی|عَنْ ابى عَبْدِاللَّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام، عَنْ ابيهِ ‏عليه السلام، انَّهُ قالَ فى قَوْلِهِ تَعالى}}:


زمخشرى مى‏گويد: از بدعت‏ها مطلبى است كه از بعضى رافضيان نقل شده كه كلمه »فَانْصَبْ« در آيه را با كسره صاد خوانده، يعنى على را به امامت منصوب كن.××× 1 شواهد التنزيل: ج 2 ص 451، پاورقى به نقل از كشّاف. ×××
{{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}،{{متن عربی|قالَ: فَانْصِب بِكَسْرِ الصّادِ. اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضِ فَانْصِبْ عَلِيّاً عليه السلام، فَفَعَلَ ‏صلى الله عليه و آله.}}<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.</ref>


از امام صادق‏ عليه السلام از پدرشان امام باقر عليه السلام نقل شده كه درباره كلام خداوند تعالى {{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}فرمود: كلمه {{متن عربی|فَانْصِبْ}} با كسره صاد است، و معنايش چنين است كه هر گاه از اقامه اعمال واجب فراغت يافتى على را منصوب نما، و پيامبر صلى الله عليه و آله اين دستور را عملى ساخت.


قالَ ابْنُ‏الْعَرَبِىِّ: مِنَ الْمُبْتَدِعَةِ مَنْ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةِ »فَانْصِبْ« بِكَسْرِ الصّادِ وَ الْهَمْزِ مِنْ اوَّلِهِ. قالُوا: مَعْناهُ: انْصِبِ الامامَ الَّذى تَسْتَخْلِفُهُ، وَ هذا باطِلٌ فِى الْقَراءَةِ باطِلٌ فِى الْمَعْنى، لاَنَّ النَّبِىّ‏صلى الله عليه وآله لَمْ يَسْتَخْلِفْ احَداً.
در اين روايت به كلمه {{متن عربی|بِكَسْرِ الصّادِ}} تصريح فرموده، و در عبارت بعدى هم كلمه {{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً}} را به كار برده كه اگر با فتحه بخوانيم نياز به مفعول ندارد و معنى غلط مى‏ شود.


در روايت ديگرى با كلمه {{متن عربی|قَرَأَ}} تصريح به قرائت حضرت با كسره نموده و سپس با عبارت {{متن عربی|فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِياً اماماً}}مطلب را واضح ‏تر نموده و نشان داده كه منظور قرائت با كسره است كه نياز به مفعول دارد. متن روايت چنين است:


ابن‏عربى مى‏گويد: عده‏اى از بدعت گزاران اين آيه را به صورت »فَانْصِبْ« با كسره صاد و همزه اوّلش خوانده‏اند و گفته‏اند معنايش چنين مى‏شود: امامى را كه جانشين توست منصوب كن. و اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله هيچكس را به عنوان خليفه و جانشين خود منصوب نكرده است!××× 2 تفسير القرطبى: ج 20 ص 109. ×××
{{متن عربی|انَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَرَأَ}}:{{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}{{متن عربی|قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِيّاً اماماً.}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>


حضرت جعفر بن محمد عليه السلام چنين قرائت كرد:{{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}  و چنين معنى كرد كه: هرگاه از تكميل شريعت فراغت يافتى على را به عنوان امام آنان منصوب نما.


بدعت شمردن قرائت آيه با كسره به ضميمه كلمه »روافض« گوياى همه چيز است، چرا كه اختلاف قرائت آن هم در حدّ حركات هرگز بدعت شمرده نشده و در روايت اهل‏سنت نيز موارد بسيارى دارد. چگونه است كه وقتى نوبت به شيعيان رسيده مارك بدعت به خود گرفته است؟!
با توجه به قرائت ائمه ‏عليهم السلام با كسره در كلمه{{متن عربی|فَانْصِبْ}} ، برخورد شديد برخى از اهل‏ سنت و تأكيد بر خارج ساختن آيه از موضوع «ولايت» جلب توجه مى‏ كند و ريشه مسئله را بازگو مى‏ نمايد:


{{متن عربی|قالَ الزَّمَخْشَرى: وَ مِنَ الْبِدَعِ ما رُوِىَ عَنْ بَعْضِ الرّافِضَةِ انَّهُ قَرَأَ «فَانْصِبْ» بِكَسْرِ الصّادِ، اىْ انْصِبْ عَلِيّاً لِلاِمامَةِ.}}


پاسخ اين سؤال ما را محى‏الدين عربى در آخر كلام خود -  كه در عبارت فوق ذكر شد -  داده است كه مى‏گويد: اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله هيچ كس را خليفه خود منصوب نكرده است!!
زمخشرى مى ‏گويد:  


پس بدعت بودنِ تغيير يك حركت در كلمه »فَانْصَبْ« به خاطر آن است كه به نظر محى‏الدين خلافت انتصابى نيست بلكه مردم بايد انتخاب كنند!
از بدعت‏ها مطلبى است كه از بعضى رافضيان نقل شده كه كلمه {{متن قرآن|فَانْصَبْ}} در آيه را با كسره صاد خوانده، يعنى على را به امامت منصوب كن.<ref>شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱، پاورقى به نقل از كشّاف.</ref>


{{متن عربی|قالَ ابْنُ‏ الْعَرَبِىِّ: مِنَ الْمُبْتَدِعَةِ مَنْ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةِ «فَانْصِبْ» بِكَسْرِ الصّادِ وَ الْهَمْزِ مِنْ اوَّلِهِ. قالُوا: مَعْناهُ: انْصِبِ الامامَ الَّذى تَسْتَخْلِفُهُ، وَ هذا باطِلٌ فِى الْقَراءَةِ باطِلٌ فِى الْمَعْنى، لاَنَّ النَّبِىّ‏ صلى الله عليه و آله لَمْ يَسْتَخْلِفْ احَداً.}}


و ما مى‏گوييم: چون خلافت پيامبرصلى الله عليه وآله فقط بايد با منصوب كردن آن حضرت باشد، بنابراين قرائت اصلى با كسر بوده است؛ و بدعت گزاران براى فرار از حقيقتِ خلافت و ايجاد بدعتِ خلافت انتخابى، آن را با فتحه خوانده‏اند!!
ابن‏ عربى مى‏ گويد:  


===   تصريح به نزول آيه درباره غدير ===
عده‏اى از بدعت گزاران اين آيه را به صورت {{متن عربی|فَانْصِبْ}} با كسره صاد و همزه اوّلش خوانده ‏اند و گفته ‏اند معنايش چنين مى ‏شود:
رواياتى كه در تفسير و شأن نزول اين آيه وارد شده در مواردى دقيقاً موقعيت زمانى آن را حجةالوداع و پس از اتمام حج معين مى‏كند، و گاهى با آوردن مسئله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« به دنبال بيان آيه به تحقق آن در غدير اشاره مى‏كند. سه روايت زير گوياى اين جهت است:
 
امامى را كه جانشين توست منصوب كن. و اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ كس را به عنوان خليفه و جانشين خود منصوب نكرده است!<ref>تفسير القرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹.</ref>


بدعت شمردن قرائت آيه با كسره به ضميمه كلمه «روافض» گوياى همه چيز است، چرا كه اختلاف قرائت آن هم در حدّ حركات هرگز بدعت شمرده نشده و در روايت اهل ‏سنت نيز موارد بسيارى دارد.


عَنْ ابى عَبْدِاللَّه‏عليه السلام قالَ: قَوْلُهُ: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، كانَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله حاجّاً، فَنَزَلَتْ: »فَإِذا فَرَغْتَ« مِنْ حجِّكَ »فَانْصَبْ« عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.
چگونه است كه وقتى نوبت به شيعيان رسيده مارک بدعت به خود گرفته است؟!


پاسخ اين سؤال ما را محى‏ الدين عربى در آخر كلام خود -  كه در عبارت فوق ذكر شد - داده است كه مى ‏گويد:


امام صادق‏عليه السلام فرمود: قول خداوند: »آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن« ، پيامبرصلى الله عليه وآله در سفر حج بود كه چنين نازل شد: وقتى از حج خود »فراغت يافتى« على را به عنوان عَلَم و علامتى براى مردم »منصوب كن« .××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 151 ح 227. تأويل الآيات: ج 2 ص 812 ح 4. ×××
اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ كس را خليفه خود منصوب نكرده است!!


پس بدعت بودنِ تغيير يک حركت در كلمه «فَانْصَبْ» به خاطر آن است كه به نظر محى‏ الدين خلافت انتصابى نيست بلكه مردم بايد انتخاب كنند!


در اين حديث به نزول آيه در سفر حج كه مقدمه غدير بود تصريح شده است. در حديث ديگر حجةالوداع ذكر شده كه صراحت بيشترى دارد:
و ما مى‏ گوييم: چون خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله فقط بايد با منصوب كردن آن حضرت باشد، بنابراين قرائت اصلى با كسر بوده است؛ و بدعت گزاران براى فرار از حقيقتِ خلافت و ايجاد بدعتِ خلافت انتخابى، آن را با فتحه خوانده ‏اند!!


===   تصريح به نزول آيه درباره غدير ===
رواياتى كه در تفسير و شأن نزول اين آيه وارد شده در مواردى دقيقاً موقعيت زمانى آن را [[حجةالوداع]] و پس از اتمام حج معين مى‏ كند، و گاهى با آوردن مسئله {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}} به دنبال بيان آيه به تحقق آن در غدير اشاره مى‏ كند.


»فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الى رَبِّكَ فَارْغَبْ.
سه روايت زير گوياى اين جهت است:


درباره معناى آيه »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« فرمود: وقتى از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما.××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 133. تفسير القمى: ج 2 ص 428. ×××
{{متن عربی|عَنْ ابى عَبْدِاللَّه‏ عليه السلام قالَ : قَوْلُهُ:}} {{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}{{متن عربی|كانَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله حاجّاً، فَنَزَلَتْ}}: {{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ}} {{متن عربی|مِنْ حجِّكَ «فَانْصَبْ» عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.}}


امام صادق علیه السلام فرمود: قول خداوند: «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن»، پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حج بود كه چنين نازل شد:


در حديث سوم با ذكر مراسم غدير اين موقعيت زمانى را بيان كرده است، كه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از اين آيه فرمود: »من كنت مولاه ...« ، و شكى نيست كه حضرت اين كلام را در غدير فرموده است:
وقتى از حج خود «فراغت يافتى» على را به عنوان عَلَم و علامتى براى مردم «منصوب كن».<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱ ح ۲۲۷؛تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲ ح ۴.</ref> در اين حديث به نزول آيه در سفر حج كه مقدمه غدير بود تصريح شده است. در حديث ديگر حجةالوداع ذكر شده كه صراحت بيشترى دارد:


{{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}} {{متن عربی|قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الى رَبِّكَ فَارْغَبْ.}}


عَنْ ابى عَبْدِاللَّه‏عليه السلام: قالَ عَزَّ ذِكْرُهُ: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ« ، يَقُولُ: فَاذا فَرَغْتَ فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ فَاعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلانِيَةً. فَقال‏صلى الله عليه وآله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ -  ثَلاثَ مَرّاتٍ -  .
درباره معناى آيه {{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}} فرمود: وقتى از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳؛ تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸.</ref>


در حديث سوم با ذكر مراسم غدير اين موقعيت زمانى را بيان كرده است، كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از اين آيه فرمود: {{متن عربی|من كنت مولاه ...}} و شكى نيست كه حضرت اين كلام را در غدير فرموده است:


امام صادق‏عليه السلام فرمود: خداوند فرمود: »آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما« ، مى‏فرمايد: وقتى فراغت يافتى علامت خود را منصوب كن و جانشين خود را اعلان نما و فضيلت او را علناً بيان كن. اين بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله سه مرتبه فرمود: هركس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست. خدايا، دوست بدار هركس او را دوست بدارد و دشمن بدار هركس او را دشمن بدارد.××× 2 بحار الانوار: ج 38 ص 142 ح 105. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 150 ح 226. الكافى: ج 1 ص 294. ×××
{{متن عربی|عَنْ ابى عَبْدِاللَّه ‏عليه السلام: قالَ عَزَّ ذِكْرُهُ}}: {{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ}} {{متن عربی|يَقُولُ: فَاذا فَرَغْتَ فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ فَاعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلانِيَةً. فَقال ‏صلى الله عليه وآله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ -  ثَلاثَ مَرّاتٍ -}}


امام صادق‏ عليه السلام فرمود:


3-  ارتباط كل سوره با غدير
خداوند فرمود: «پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش» مى ‏فرمايد: وقتى فراغت يافتى علامت خود را منصوب كن و جانشين خود را اعلان نما و فضيلت او را علناً بيان كن.


سوره انشراح حاكى از گشايش اساسى در رسالت پيامبر معظمم اسلام‏صلى الله عليه وآله است و خداوند خبر از انشراح سينه و آسودگى قلب آن حضرت مى‏دهد. در اين سوره از مسئوليت عظيمى ياد شده كه با انجام آن سنگينى از دوش پيامبرصلى الله عليه وآله برداشته شده و دوران عسر و سختى پشت سر گذاشته مى‏شود و دوران يُسر و آسايش به استقبال مى‏آيد.
اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه فرمود: هركس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست. خدايا، دوست بدار هركس او را دوست بدارد و دشمن بدار هركس او را دشمن بدارد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۴۲ ح ۱۰۵؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۰ ح ۲۲۶؛ الكافى: ج ۱ ص ۲۹۴؛</ref>


كليد همه اين گشايش‏ها على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است، كه آرامش نهايى و مطلق با منصوب كردن او به مقام امامت حاصل مى‏شود. اين تسلسلِ مراحل اسلام و ارتباط نهايى آن با غدير در كلام امام باقر و امام صادق‏عليه السلام چنين ترسيم شده است:
=== ارتباط كل سوره با غدير ===
سوره انشراح حاكى از گشايش اساسى در رسالت پيامبر معظم اسلام‏ صلى الله عليه و آله است و خداوند خبر از انشراح سينه و آسودگى قلب آن حضرت مى‏ دهد.


در اين سوره از مسئوليت عظيمى ياد شده كه با انجام آن سنگينى از دوش پيامبر صلى الله عليه و آله برداشته شده و دوران عسر و سختى پشت سر گذاشته مى ‏شود و دوران يُسر و آسايش به استقبال مى ‏آيد.


كلام خداوند »أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ« ، يعنى: آيا به تو نفهمانيديم جانشينت كيست؟ آيا او را يار تو و خوار كننده دشمن تو قرار نداديم؟ همان دشمنى كه كمر تو را مى‏شكست. آيا از نسل على فرزندان انبياء را قرار نداده كه هدايت يافته‏اند؟
كليد همه اين گشايش ‏ها على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است، كه آرامش نهايى و مطلق با منصوب كردن او به مقام امامت حاصل مى‏ شود.


اين تسلسلِ مراحل اسلام و ارتباط نهايى آن با غدير در كلام امام باقر و امام صادق‏ عليه السلام چنين ترسيم شده است:


»وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ« ، تا آنجا كه هر جا نام من )خدا( برده شود تو هم )اى پيامبر( همراه من نام برده مى‏شوى؟ هرگاه از دنياى خود فارغ شدى على را براى ولايت منصوب كن تا به وسيله او از اختلاف هدايت يابند.××× 1 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ×××
كلام خداوند{{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}: «آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟» يعنى: آيا به تو نفهمانيديم جانشينت كيست؟ آيا او را يار تو و خوار كننده دشمن تو قرار نداديم؟ همان دشمنى كه كمر تو را مى‏ شكست.


آيا از نسل على فرزندان انبياء را قرار نداده كه هدايت يافته ‏اند؟


در حديث فوق فرازهاى سوره انشراح، انسجام مقام نبوت و ولايت را در مسير 23 ساله رسالت نشان داده است. در حديثى ديگر به جزئيات بيشترى از اين ارتباط پرداخته شده است:
{{متن قرآن|وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ}}: «و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟» تا آنجا كه هر جا نام من (خدا) برده شود تو هم (اى پيامبر) همراه من نام برده مى شوى؟


هرگاه از دنياى خود فارغ شدى على را براى ولايت منصوب كن تا به وسيله او از اختلاف هدايت يابند.<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>


»أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ« : »آيا سينه تو را فراخ قرار نداديم« ، فرمود: به وسيله على‏عليه السلام كه او را جانشين تو قرار داديم. آنگاه كه مكه را فتح كرد و قريش به اسلام داخل شدند، خداوند سينه پيامبرصلى الله عليه وآله و باطن او را گشايش عنايت فرمود.
در حديث فوق فرازهاى سوره انشراح، انسجام مقام نبوت و ولايت را در مسير ۲۳ ساله رسالت نشان داده است. در حديثى ديگر به جزئيات بيشترى از اين ارتباط پرداخته شده است:


{{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}: «آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟»


»وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ« : »مشكل تو را از دوشت برداشتيم« ، فرمود: به وسيله على، جنگى را كه كمرت را مى‏شكست يعنى بار آن بر كمرت سنگينى مى‏كرد از دوشت برداشتيم.
فرمود: به وسيله على‏ عليه السلام كه او را جانشين تو قرار داديم.


آنگاه كه مكه را فتح كرد و قريش به اسلام داخل شدند، خداوند سينه پيامبر صلى الله عليه و آله و باطن او را گشايش عنايت فرمود.


»وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ« : »و ياد تو را بلند آوازه قرار داديم« ، فرمود: هرگاه نام من )خدا( برده شود نام تو هم ذكر مى‏شود، و اين همان كلام مردم است كه مى‏گويند: »اشْهَدُ انْ لا الهَ الاَّ اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه« .
{{متن قرآن|وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ}}: «و بار گرانت را فرو ننهادیم؟» فرمود: به وسيله على، جنگى را كه كمرت را مى‏ شكست يعنى بار آن بر كمرت سنگينى مى‏ كرد از دوشت برداشتيم.


سپس مى‏فرمايد: »إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً« : »با هر سختى آسانى هست« ، فرمود: مادامى كه در سختى بودى آسانى برايت آمد.
{{متن قرآن|وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ}}»: «و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟»


فرمود: هرگاه نام من(خدا) برده شود نام تو هم ذكر مى‏ شود، و اين همان كلام مردم است كه مى‏ گويند:


»فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« : »آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن« ، فرمود: آنگاه كه از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن. »وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ« : »و به سوى پروردگارت رغبت كن« .××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 133. تفسيرالقمى: ج 2 ص 428. ×××
{{متن عربی|اشْهَدُ انْ لا الهَ الاَّ اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه}}


=== منظور از فراغت و منصوب كردن ===
سپس مى‏ فرمايد:{{متن قرآن|إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً}} «پس بی تردید با دشواری آسانی است.»
نقطه‏اى كه ارتباط دقيق اين آيه را با غدير روشن مى‏كند فهميدن متعلق دو كلمه »فَرَغْتَ« و »فَانْصَبْ« است. آيا منظور فراغت از چه كارى و منصوب كردن چه كسى به چه منصبى است؟ احاديث وارده در تفسير آيه به غدير، بر اين دو نكته تأكيد خاصى دارند.


فرمود: مادامى كه در سختى بودى آسانى برايت آمد.


درباره متعلق »فَرَغْتَ« سه جهت به چشم مى‏خورد كه منظور از همه آنها يك مطلب است، ولى هر يك از بُعد خاصى به مسئله مى‏نگرد:
{{متن قرآن|فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}: «پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش»


فرمود: آنگاه كه از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن.{{متن قرآن|وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ}}: «و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.»<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳؛ تفسيرالقمى: ج ۲ ص ۴۲۸.</ref>


الف. اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ××× 2 بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91. ×××... ، اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ××× 3 بحار الانوار: ج 36 ص 133. ×××... .
=== منظور از فراغت و منصوب كردن ===
نقطه‏ اى كه ارتباط دقيق اين آيه را با غدير روشن مى‏ كند فهميدن متعلق دو كلمه {{متن قرآن|فَرَغْتَ}} و{{متن قرآن|فَانْصَبْ}}است.


آيا منظور فراغت از چه كارى و منصوب كردن چه كسى به چه منصبى است؟ احاديث وارده در تفسير آيه به غدير، بر اين دو نكته تأكيد خاصى دارند.


در اين روايت دو بُعد زمانى مورد تأكيد قرار گرفته و نشان دهنده آن است كه منصوب كردن اميرالمؤمنين‏عليه السلام در غدير پس از مراسم حج، آن هم در سال حجةالوداع انجام گرفته است.
درباره متعلق {{متن قرآن|فَرَغْتَ}} سه جهت به چشم مى ‏خورد كه منظور از همه آنها يک مطلب است، ولى هر يک از بُعد خاصى به مسئله مى ‏نگرد:


'''الف)'''{{متن عربی|اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ..}}،<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱.</ref>{{متن عربی|اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ...}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳.</ref>


ب. اذا فَرَغْتَ مِنْ دُنْياكَ××× 4 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ××× ... .
در اين روايت دو بُعد زمانى مورد تأكيد قرار گرفته و نشان دهنده آن است كه منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير پس از مراسم حج، آن هم در سال [[حجةالوداع]] انجام گرفته است.


در اين مورد اشاره به نصب مقام ولايت در آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله است.
'''ب)''' {{متن عربی|اذا فَرَغْتَ مِنْ دُنْياكَ ...}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>


ج. اذا فَرَغْتَ مِنْ نَبُّوَتِكَ××× 1 تأويل الآيات: ج 2 ص 811 . ××× ... ، اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضَ××× 2 شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270. ××× ... ، اذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ××× 3 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ××× ... .
در اين مورد اشاره به نصب مقام ولايت در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است.


'''ج)''' {{متن عربی|اذا فَرَغْتَ مِنْ نَبُّوَتِكَ ...}} <ref>تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۱ .</ref>، {{متن عربی|اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضَ...}} <ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.</ref>، {{متن عربی|اذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ...}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>


در اين سه مورد آخرين رسالت بودن ابلاغ حكم ولايت مورد توجه است، و اين نكته با سه تعبير متفاوت مطرح شده است: نبوت، يعنى پس از انجام همه آنچه به عنوان نبوت بر عهده حضرت بود. اقامه فرائض، يعنى ولايت آخرين واجبى است كه پس از همه آنها اعلام شد.
در اين سه مورد آخرين رسالت بودن ابلاغ حكم ولايت مورد توجه است، و اين نكته با سه تعبير متفاوت مطرح شده است: نبوت، يعنى پس از انجام همه آنچه به عنوان نبوت بر عهده حضرت بود.


اقامه فرائض، يعنى ولايت آخرين واجبى است كه پس از همه آنها اعلام شد.


اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى و پا بر جا بماند، كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها و قبول آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.
اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى و پا بر جا بماند، كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها و قبول آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.


درباره متعلق {{متن قرآن|فَانْصَبْ}} بايد توجه داشت كه فعل{{متن عربی|نَصَبَ}}به معناى منصوب كردن دو مفعول مى‏ خواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب مى‏ گردد:


درباره متعلق »فَانْصَبْ« بايد توجه داشت كه فعل »نَصَبَ« به معناى منصوب كردن دو مفعول مى‏خواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب مى‏گردد:
مفعول اول در شش حديث با ذكر نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به صورت {{متن عربی|عَلِيّاً}}آمده، و در يك مورد{{متن عربی|اميرالمؤمنين}}آمده، و در مورد ديگرى هم {{متن عربی|عَلَمَكَ}} ذكر شده است.  
 
 
مفعول اول در شش حديث با ذكر نام اميرالمؤمنين‏عليه السلام به صورت »عَلِيّاً« آمده، و در يك مورد »اميرالمؤمنين« آمده، و در مورد ديگرى هم »عَلَمَكَ« ذكر شده است. مفعول دوم هم در يك مورد »وَصِيّاً« آمده، و در يك مورد »اماماً« ذكر شده، و در دو مورد »عَلَماً« مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه »لِلْوِلايَة« آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:


مفعول دوم هم در يک مورد {{متن عربی|وَصِيّاً}} آمده، و در يك مورد {{متن عربی|اماماً}} ذكر شده، و در دو مورد {{متن عربی|عَلَماً}}مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه{{متن عربی|لِلْوِلايَة}} آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:


فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.××× 4 بحار الانوار: ج 36 ص 133. ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً.××× 5 شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270. ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً.}}<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.××× 1 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.××× 2 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. شواهد التنزيل: ج 2 ص 451 ح 1116. ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶؛ شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱ ح ۱۱۱۶.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.××× 3 تأويل الآيات: ج 2 ص 812  811 . بحار الانوار: ج 36 ص 133 ح 87 . ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.}}<ref>تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲،۸۱۱ ؛ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳ ح ۸۷ .</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.××× 4 بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91. ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱.</ref>


فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.××× 5 بحار الانوار: ج 38 ص 142 ح 105. ×××
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۴۲ ح ۱۰۵.</ref>


هر يک از اين كلمات نيز يادآور بُعدى مهم و عميق از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.


هر يك از اين كلمات نيز يادآور بُعدى مهم و عميق از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين‏عليه السلام است. امامت به معناى پيشوايى و رهبرى مردم، وصايت از بُعد جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله، عَلَم بودن به معناى انحصار و تنها نشانِ هدايت بودن على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است.
امامت به معناى پيشوايى و رهبرى مردم، وصايت از بُعد جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله، عَلَم بودن به معناى انحصار و تنها نشانِ هدايت بودن على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:قرآن و غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۱

Ra bracket.png فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ La bracket.png

«پس هنگامى كه [از كار بسيار مهم تبليغ] فراغت مى‌يابى به عبادت و دعا بكوش و مشتاقانه به سوى پروردگارت رو آور»


آیه ۷ و ۸ سوره انشراح
مشخصات آیه
سورهسوره انشراح (۹۴)
آیه۷ و ۸
جزء۳۰
محتوای آیه
مکان نزولمکه
موضوعلزوم دعا در همه حال

 

مقارن با شروع اعمال حج در حجةالوداع، با دو آيه قرآنى از سوى خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شد كه با پايان اين آخرين واجب الهى، برنامه اعلان ولايت و منصوب نمودن علی عليه السلام آغاز مى ‏شود. اين دستور با آيه ۷ و ۸ سوره انشراح نازل شد: Ra bracket.png فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ La bracket.png

البته درباره قرائت كلمه Ra bracket.png «فانصَِب» La bracket.png در اين آيه با كسره يا فتحه در قرائت‏ ها اختلاف است و بحث مفصلى در كتب تفسیر وجود دارد.

آنچه در روايات اهل‏ بیت‏ علیهم السلام رسيده معناى فوق را تأكيد مى ‏كند. در اين باره به تفاسير مراجعه شود.[۱]

و چنين تفسير شد كه «هرگاه از بيان همه واجبات -كه آخرين آنها حج است‏ فراغت يافتى، على‏ عليه السلام را منصوب كن و براى حركت به سوى پروردگارت آماده باش».[۲]

  يكى از شاخص‏ هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل ‏هاى مختلف است.

از جمله تبليغ غدير با آيه Ra bracket.png فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب La bracket.png به عنوان آخرين دستور قرآنى غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:

امام صادق علیه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى‏ فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدّر الهى دارد.

مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن چنين فرمود:

خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:

Ra bracket.png فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ La bracket.png[۳]:

«پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.» تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».

مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت.

امام صادق ‏عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد:

تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى ‏گشت آيه Ra bracket.png يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ ...  La bracket.png[۴] نازل شد.

حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.»[۵]

  در حالى كه سفر حجةالوداع در پيش بود و پيامبر صلى الله عليه و آله از پايان عمر خود خبر مى ‏داد و نشانه ‏هاى ختمِ نبوّتِ حضرت خاتم ظاهر شده بود، در يک آيه كوتاه دستورالعمل ادامه اين سفر داده شد كه پس از فراغت از حج -  كه ابلاغ همه احكام الهى كامل مى‏ شود -  نوبت اعلان آخرين دستور يعنى ولايت و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت است:

Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png: «پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.»

البته اثبات نزول اين آيه درباره غدير باز مى‏ گردد به تفسير Ra bracket.png فَرَغْتَ La bracket.png وRa bracket.png فَانْصَبْ La bracket.pngدر روايات اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه در چهار مرحله تبيين مى‏ شود:

  قرائت كسره يا فتحه در «فَانْصَبْ»

اولين سخنى كه قبل از شأن نزول اين آيه مطرح است قرائت كلمه Ra bracket.png فَانْصَبْ La bracket.pngاست كه آيا بايد با كسره صاد خوانده شود يا فتحه آن.

در اينجا با يادآورى اينكه اختلاف قرائت در حد حركات و اعراب قرآن مسئله ‏اى مورد قبول است، يادآور مى‏ شود كه در روايات ما تصريح به قرائت كسره شده است، و اين تصريح گاهى با نام بردن «كسره» است و گاهى از تركيب عبارت پيداست، زيرا اگر با فتحه خوانده شود به معناى «تلاش كردن» است و فعل لازم بوده نيازى به مفعول ندارد، ولى اگر با كسره خوانده شود به معناى «منصوب كردن» است و فعل متعدى بوده بدون مفعول معنى نمى‏ دهد و حتى گاهى به دو مفعول نياز دارد؛ مثلاً «فَانْصِبْ عَلِيّاً» يعنى: «على را منصوب كن»، و «فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً» يعنى: «على را به امامت منصوب كن».

در همه مواردى كه در روايات ائمه‏ عليهم السلام اين آيه تفسير شده، حتى اگر تصريحى به كسره نباشد معنى كردن آن به صورت فعل متعدى با ذكر يک يا دو مفعول، به معناى قرائت با كسره و صحيح شمردن آن است.

اقتضاى حكم و موضوع و روند مطلب در سوره نيز با قرائت كسره بيشتر تناسب دارد، زيرا Ra bracket.png فَانْصَبْ La bracket.pngبا فتحه يعنى: «تلاش كن، و خود را به زحمت بينداز»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:

«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى تلاش كن و خود را به زحمت انداز» ، كه چندان معناى عميقى را نمى‏ رساند. ولى «فَانْصِبْ»با كسره يعنى «منصوب كن»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:

«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى منصوب كن»، كه دقيقاً متوجه مسئله خلافت مى‏ شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله پايانى نبوت بدان اقدام مى ‏فرمايد.

با اين مقدمه درباره قرائت آيه، دو روايت كه به قرائت كسره تصريح دارند مى‏ آوريم و سپس از عكس ‏العمل خاص اهل ‏سنت به اهميت موضوع پى مى ‏بريم:

«عَنْ ابى عَبْدِاللَّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام، عَنْ ابيهِ ‏عليه السلام، انَّهُ قالَ فى قَوْلِهِ تَعالى»:

Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png،«قالَ: فَانْصِب بِكَسْرِ الصّادِ. اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضِ فَانْصِبْ عَلِيّاً عليه السلام، فَفَعَلَ ‏صلى الله عليه و آله.»[۶]

از امام صادق‏ عليه السلام از پدرشان امام باقر عليه السلام نقل شده كه درباره كلام خداوند تعالى Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.pngفرمود: كلمه «فَانْصِبْ» با كسره صاد است، و معنايش چنين است كه هر گاه از اقامه اعمال واجب فراغت يافتى على را منصوب نما، و پيامبر صلى الله عليه و آله اين دستور را عملى ساخت.

در اين روايت به كلمه «بِكَسْرِ الصّادِ» تصريح فرموده، و در عبارت بعدى هم كلمه «فَانْصِبْ عَلِيّاً» را به كار برده كه اگر با فتحه بخوانيم نياز به مفعول ندارد و معنى غلط مى‏ شود.

در روايت ديگرى با كلمه «قَرَأَ» تصريح به قرائت حضرت با كسره نموده و سپس با عبارت «فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِياً اماماً»مطلب را واضح ‏تر نموده و نشان داده كه منظور قرائت با كسره است كه نياز به مفعول دارد. متن روايت چنين است:

«انَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَرَأَ»:Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png«قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِيّاً اماماً.»[۷]

حضرت جعفر بن محمد عليه السلام چنين قرائت كرد:Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png و چنين معنى كرد كه: هرگاه از تكميل شريعت فراغت يافتى على را به عنوان امام آنان منصوب نما.

با توجه به قرائت ائمه ‏عليهم السلام با كسره در كلمه«فَانْصِبْ» ، برخورد شديد برخى از اهل‏ سنت و تأكيد بر خارج ساختن آيه از موضوع «ولايت» جلب توجه مى‏ كند و ريشه مسئله را بازگو مى‏ نمايد:

«قالَ الزَّمَخْشَرى: وَ مِنَ الْبِدَعِ ما رُوِىَ عَنْ بَعْضِ الرّافِضَةِ انَّهُ قَرَأَ «فَانْصِبْ» بِكَسْرِ الصّادِ، اىْ انْصِبْ عَلِيّاً لِلاِمامَةِ.»

زمخشرى مى ‏گويد:

از بدعت‏ها مطلبى است كه از بعضى رافضيان نقل شده كه كلمه Ra bracket.png فَانْصَبْ La bracket.png در آيه را با كسره صاد خوانده، يعنى على را به امامت منصوب كن.[۸]

«قالَ ابْنُ‏ الْعَرَبِىِّ: مِنَ الْمُبْتَدِعَةِ مَنْ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةِ «فَانْصِبْ» بِكَسْرِ الصّادِ وَ الْهَمْزِ مِنْ اوَّلِهِ. قالُوا: مَعْناهُ: انْصِبِ الامامَ الَّذى تَسْتَخْلِفُهُ، وَ هذا باطِلٌ فِى الْقَراءَةِ باطِلٌ فِى الْمَعْنى، لاَنَّ النَّبِىّ‏ صلى الله عليه و آله لَمْ يَسْتَخْلِفْ احَداً.»

ابن‏ عربى مى‏ گويد:

عده‏اى از بدعت گزاران اين آيه را به صورت «فَانْصِبْ» با كسره صاد و همزه اوّلش خوانده ‏اند و گفته ‏اند معنايش چنين مى ‏شود:

امامى را كه جانشين توست منصوب كن. و اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ كس را به عنوان خليفه و جانشين خود منصوب نكرده است![۹]

بدعت شمردن قرائت آيه با كسره به ضميمه كلمه «روافض» گوياى همه چيز است، چرا كه اختلاف قرائت آن هم در حدّ حركات هرگز بدعت شمرده نشده و در روايت اهل ‏سنت نيز موارد بسيارى دارد.

چگونه است كه وقتى نوبت به شيعيان رسيده مارک بدعت به خود گرفته است؟!

پاسخ اين سؤال ما را محى‏ الدين عربى در آخر كلام خود -  كه در عبارت فوق ذكر شد - داده است كه مى ‏گويد:

اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ كس را خليفه خود منصوب نكرده است!!

پس بدعت بودنِ تغيير يک حركت در كلمه «فَانْصَبْ» به خاطر آن است كه به نظر محى‏ الدين خلافت انتصابى نيست بلكه مردم بايد انتخاب كنند!

و ما مى‏ گوييم: چون خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله فقط بايد با منصوب كردن آن حضرت باشد، بنابراين قرائت اصلى با كسر بوده است؛ و بدعت گزاران براى فرار از حقيقتِ خلافت و ايجاد بدعتِ خلافت انتخابى، آن را با فتحه خوانده ‏اند!!

  تصريح به نزول آيه درباره غدير

رواياتى كه در تفسير و شأن نزول اين آيه وارد شده در مواردى دقيقاً موقعيت زمانى آن را حجةالوداع و پس از اتمام حج معين مى‏ كند، و گاهى با آوردن مسئله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» به دنبال بيان آيه به تحقق آن در غدير اشاره مى‏ كند.

سه روايت زير گوياى اين جهت است:

«عَنْ ابى عَبْدِاللَّه‏ عليه السلام قالَ : قَوْلُهُ:» Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png«كانَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله حاجّاً، فَنَزَلَتْ»: Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ La bracket.png «مِنْ حجِّكَ «فَانْصَبْ» عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.»

امام صادق علیه السلام فرمود: قول خداوند: «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن»، پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حج بود كه چنين نازل شد:

وقتى از حج خود «فراغت يافتى» على را به عنوان عَلَم و علامتى براى مردم «منصوب كن».[۱۰] در اين حديث به نزول آيه در سفر حج كه مقدمه غدير بود تصريح شده است. در حديث ديگر حجةالوداع ذكر شده كه صراحت بيشترى دارد:

Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png «قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الى رَبِّكَ فَارْغَبْ.»

درباره معناى آيه Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png فرمود: وقتى از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما.[۱۱]

در حديث سوم با ذكر مراسم غدير اين موقعيت زمانى را بيان كرده است، كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از اين آيه فرمود: «من كنت مولاه ...» و شكى نيست كه حضرت اين كلام را در غدير فرموده است:

«عَنْ ابى عَبْدِاللَّه ‏عليه السلام: قالَ عَزَّ ذِكْرُهُ»: Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ La bracket.png «يَقُولُ: فَاذا فَرَغْتَ فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ فَاعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلانِيَةً. فَقال ‏صلى الله عليه وآله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ -  ثَلاثَ مَرّاتٍ -»

امام صادق‏ عليه السلام فرمود:

خداوند فرمود: «پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش» مى ‏فرمايد: وقتى فراغت يافتى علامت خود را منصوب كن و جانشين خود را اعلان نما و فضيلت او را علناً بيان كن.

اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه فرمود: هركس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست. خدايا، دوست بدار هركس او را دوست بدارد و دشمن بدار هركس او را دشمن بدارد.[۱۲]

ارتباط كل سوره با غدير

سوره انشراح حاكى از گشايش اساسى در رسالت پيامبر معظم اسلام‏ صلى الله عليه و آله است و خداوند خبر از انشراح سينه و آسودگى قلب آن حضرت مى‏ دهد.

در اين سوره از مسئوليت عظيمى ياد شده كه با انجام آن سنگينى از دوش پيامبر صلى الله عليه و آله برداشته شده و دوران عسر و سختى پشت سر گذاشته مى ‏شود و دوران يُسر و آسايش به استقبال مى ‏آيد.

كليد همه اين گشايش ‏ها على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است، كه آرامش نهايى و مطلق با منصوب كردن او به مقام امامت حاصل مى‏ شود.

اين تسلسلِ مراحل اسلام و ارتباط نهايى آن با غدير در كلام امام باقر و امام صادق‏ عليه السلام چنين ترسيم شده است:

كلام خداوندRa bracket.png أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ La bracket.png: «آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟» يعنى: آيا به تو نفهمانيديم جانشينت كيست؟ آيا او را يار تو و خوار كننده دشمن تو قرار نداديم؟ همان دشمنى كه كمر تو را مى‏ شكست.

آيا از نسل على فرزندان انبياء را قرار نداده كه هدايت يافته ‏اند؟

Ra bracket.png وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ La bracket.png: «و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟» تا آنجا كه هر جا نام من (خدا) برده شود تو هم (اى پيامبر) همراه من نام برده مى شوى؟

هرگاه از دنياى خود فارغ شدى على را براى ولايت منصوب كن تا به وسيله او از اختلاف هدايت يابند.[۱۳]

در حديث فوق فرازهاى سوره انشراح، انسجام مقام نبوت و ولايت را در مسير ۲۳ ساله رسالت نشان داده است. در حديثى ديگر به جزئيات بيشترى از اين ارتباط پرداخته شده است:

Ra bracket.png أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ La bracket.png: «آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟»

فرمود: به وسيله على‏ عليه السلام كه او را جانشين تو قرار داديم.

آنگاه كه مكه را فتح كرد و قريش به اسلام داخل شدند، خداوند سينه پيامبر صلى الله عليه و آله و باطن او را گشايش عنايت فرمود.

Ra bracket.png وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ La bracket.png: «و بار گرانت را فرو ننهادیم؟» فرمود: به وسيله على، جنگى را كه كمرت را مى‏ شكست يعنى بار آن بر كمرت سنگينى مى‏ كرد از دوشت برداشتيم.

Ra bracket.png وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ La bracket.png»: «و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟»

فرمود: هرگاه نام من(خدا) برده شود نام تو هم ذكر مى‏ شود، و اين همان كلام مردم است كه مى‏ گويند:

«اشْهَدُ انْ لا الهَ الاَّ اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه»

سپس مى‏ فرمايد:Ra bracket.png إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً La bracket.png «پس بی تردید با دشواری آسانی است.»

فرمود: مادامى كه در سختى بودى آسانى برايت آمد.

Ra bracket.png فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png: «پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش»

فرمود: آنگاه كه از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن.Ra bracket.png وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ La bracket.png: «و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.»[۱۴]

منظور از فراغت و منصوب كردن

نقطه‏ اى كه ارتباط دقيق اين آيه را با غدير روشن مى‏ كند فهميدن متعلق دو كلمه Ra bracket.png فَرَغْتَ La bracket.png وRa bracket.png فَانْصَبْ La bracket.pngاست.

آيا منظور فراغت از چه كارى و منصوب كردن چه كسى به چه منصبى است؟ احاديث وارده در تفسير آيه به غدير، بر اين دو نكته تأكيد خاصى دارند.

درباره متعلق Ra bracket.png فَرَغْتَ La bracket.png سه جهت به چشم مى ‏خورد كه منظور از همه آنها يک مطلب است، ولى هر يک از بُعد خاصى به مسئله مى ‏نگرد:

الف)«اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ..»،[۱۵]«اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ...»[۱۶]

در اين روايت دو بُعد زمانى مورد تأكيد قرار گرفته و نشان دهنده آن است كه منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير پس از مراسم حج، آن هم در سال حجةالوداع انجام گرفته است.

ب) «اذا فَرَغْتَ مِنْ دُنْياكَ ...»[۱۷]

در اين مورد اشاره به نصب مقام ولايت در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است.

ج) «اذا فَرَغْتَ مِنْ نَبُّوَتِكَ ...» [۱۸]، «اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضَ...» [۱۹]، «اذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ...»[۲۰]

در اين سه مورد آخرين رسالت بودن ابلاغ حكم ولايت مورد توجه است، و اين نكته با سه تعبير متفاوت مطرح شده است: نبوت، يعنى پس از انجام همه آنچه به عنوان نبوت بر عهده حضرت بود.

اقامه فرائض، يعنى ولايت آخرين واجبى است كه پس از همه آنها اعلام شد.

اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى و پا بر جا بماند، كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها و قبول آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.

درباره متعلق Ra bracket.png فَانْصَبْ La bracket.png بايد توجه داشت كه فعل«نَصَبَ»به معناى منصوب كردن دو مفعول مى‏ خواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب مى‏ گردد:

مفعول اول در شش حديث با ذكر نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به صورت «عَلِيّاً»آمده، و در يك مورد«اميرالمؤمنين»آمده، و در مورد ديگرى هم «عَلَمَكَ» ذكر شده است.

مفعول دوم هم در يک مورد «وَصِيّاً» آمده، و در يك مورد «اماماً» ذكر شده، و در دو مورد «عَلَماً»مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه«لِلْوِلايَة» آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:

«فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.»[۲۱]

«فَانْصِبْ عَلِيّاً.»[۲۲]

«فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.»[۲۳]

«فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.»[۲۴]

«فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.»[۲۵]

«فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.»[۲۶]

«فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.»[۲۷]

هر يک از اين كلمات نيز يادآور بُعدى مهم و عميق از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.

امامت به معناى پيشوايى و رهبرى مردم، وصايت از بُعد جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله، عَلَم بودن به معناى انحصار و تنها نشانِ هدايت بودن على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.

پانویس

  1. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱؛ تفسير قرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹؛ شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱؛ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳، ۱۳۸ و ج ۳۸ ص ۱۴۲؛ مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۶؛ شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲.
  2. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳؛ تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸.
  3. انشراح /  ۷، ۸.
  4. مائده /۶۷.
  5. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  6. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.
  7. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.
  8. شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱، پاورقى به نقل از كشّاف.
  9. تفسير القرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹.
  10. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱ ح ۲۲۷؛تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲ ح ۴.
  11. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳؛ تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸.
  12. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۴۲ ح ۱۰۵؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۰ ح ۲۲۶؛ الكافى: ج ۱ ص ۲۹۴؛
  13. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.
  14. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳؛ تفسيرالقمى: ج ۲ ص ۴۲۸.
  15. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱.
  16. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳.
  17. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.
  18. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۱ .
  19. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.
  20. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.
  21. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳.
  22. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.
  23. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.
  24. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶؛ شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱ ح ۱۱۱۶.
  25. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲،۸۱۱ ؛ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳ ح ۸۷ .
  26. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱.
  27. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۴۲ ح ۱۰۵.