آيه ۴۶ سبأ و غدیر و محمد رضا شریفی: تفاوت میان صفحه‌ها

از ویکی غدیر
(تفاوت بین صفحه‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات آیه
{{جعبه اطلاعات شخص
| عرض =  
| عنوان = محمد رضا شریفی
| تصویر =آیه ۴۶ سوره سبأ.png
| تصویر = محمد رضا شریفی .jpg
| اندازه تصویر =  
| اندازه تصویر =
| توضیح_تصویر =  
| توضیح تصویر =
| عنوان =آيه ۴۶ سبا و غدیر
| نام کامل =
| سوره =سبا
| سرشناسی =
| آیه =۴۶
| تولد = ۷ خرداد ۱۳۴۹ ش
| جزء =۲۲
| وفات =
| شأن نزول =  
| استادان = آیت الله سید علی میلانی، آیت الله سید علی حسینی صدر، آیت الله سید حسن فقیه امامی
| مکان نزول =مکه
| شاگردان =
| موضوع =  
| تالیفات = [[غدیرستان در تبلیغ غدیر (کتاب)|غدیرستان در تبلیغ غدیر]]، [[مهندسی تبلیغ غدیر (کتاب)|مهندسی تبلیغ غدیر]]، [[دانشنامه غدیر (کتاب)|دانشنامه غدیر]]
| صوت =صوت ۴۶ سبأ.mp3
| تحصیلات =
| ترجمه صوتی =ترجمه ۴۶ سبأ.mp3
| مذهب =
}}
| زمینه فعالیت = [https://www.ghadirestan.com/ مدیر مؤسسه غدیرستان]
== «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى...»<ref>سبأ /  ۴۶. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸-۴۰ ، ۲۹۹-۳۰۴ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۳۷،۳۹.</ref> ==
| علت شهرت =
آیه ۴۶ سوره سبأ از جمله آياتى دانسته شده كه در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است:{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ|ترجمه=بگو: «من فقط به شما یک اندرز مى‌دهم كه دو دو و به‌تنهايى براى خدا به‌پا خيزيد، سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ‌گونه ديوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‌اى [بيش‌] نيست}}.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸.</ref>
| خویشان سرشناس =
| نحوه درگذشت =
| محل دفن =
| وبگاه =
}}'''محمد رضا شریفی''' (متولد 1349 ش) از پژوهشگران و مؤلفین و همچنین مدیر مؤسسه علمی هنری غدیرستان است که بیش از سه دهه در زمینه غدیر فعالیت علمی و اجرایی داشته است.


== موقعيت تاريخى نزول ==
== زندگی‌نامه ==
موقعیت تاریخی نزول آیه ۴۶ سوره سبأ از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: با پايان [[حجةالوداع]]، آغاز سفر غدير و اطلاع از نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله، مردم مى‏‌خواستند بدانند كه از [[احکام]] اسلام چه چيزهاى ديگرى باقى مانده است.
'''محمد رضا شریفی''' فرزند محمد باقر<ref>ایشان از شخصیت های علمی و فعال در عرصه تبلیغ در زمان خویش بودند برای آشنایی با زندگانی ایشان به [https://lohedana.ir/books/16758 کتاب روضه خوان شریف] تألیف محمد رضا شریفی مراجعه شود.</ref> در 7 خرداد 1349 ش در اصفهان  در خانواده اهل علم و مذهبی به دنیا آمد.


در اين ميان، منافقان با استفاده از اين موقعيت فکری در میان مردم مى‌خواستند چنين وانمود كنند كه با انجام اعمال حج همه احكام الهى پايان يافته و چيز دیگری باقى نمانده است. هدف آنان محوكردن اهمیت [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت]] بود كه انتظار مى‏‌رفت پيامبر صلى الله عليه و آله وعده غدير را براى اعلام آن گذاشته باشد. آنان برای فتنه‌‏انگيزى می‌گفتند كه تا كى بايد منتظر حكمى بعد از حكم ديگرى باشيم و همين سؤال را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مطرح‏ كردند كه آيا حكم ديگرى هم بعد از حج باقى مانده است. در پاسخ آنان آيه ۴۶ سوره سبأ نازل شد و معنايش اين بود كه فقط يک حكم ديگر باقى مانده و آن هم ولايت است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۲۹۹.</ref>
ایشان پس از اخذ مدرک دیپلم ریاضی فیزیک در سال 1369 ش وارد دانشگاه شد و در سال 1374 ش پس از گرفتن مدرک مهندسی عمران فارغ التحصیل شد پس از مدتی وارد حوزه علمیه اصفهان شد و برای ادامه تحصیل به قم مشرف شد و پس از ده سال مجددا به اصفهان آمد و در کنار تحقیق و پژوهش به کارهای فرهنگی و آموزشی پرداخت.


=== کیفیت نزول آیه در کلام امام باقر علیه السلام ===
و در سال 1385 ش مؤسسه علمی هنری غدیرستان را تأسیس نمود.
[[امام باقر علیه السلام]] نزول آيه ۴۶ سوره سبأ را در جریان غدير چنين بيان کرده است: خداوند عزوجل به پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله وحى فرمود و او را به نماز و زكات و [[روزه]] و حج و [[جهاد]] دستور داد. پس از انجام این اعمال نوبت به آخرين آنها که حج به همراه آن حضرت بود رسید. پيامبر صلى الله عليه و آله در بين آنان براى ولايت على ‏عليه السلام قيام كرد. عده‌اى گفتند: «تا كِى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى‏‌كند»؛ اينجا بود كه خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «بگو من شما را فقط به يک چيز سفارش می‌كنم»، يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.<ref>شرح الاخبار، ج۱، ص۲۳۶.</ref>


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سؤال [[منافقین|منافقان]] از پيامبر صلى الله عليه و آله را چنين مطرح فرموده است: خداوند احكام مهم شريعت و آيات مربوط به واجبات را در اوقات مختلفى نازل كرد...، و اولين چيزى كه مردم را به آن مقيّد ساخت اقرار به يگانگى و ربوبيت خود و شهادت «لا اله الا اللَّه» بود. وقتى به اينها اقرار كردند، اقرار به نبوت پيامبرش و رسالت او را مطرح كرد. و آنگاه كه آن را پذيرفتند نماز را بر آنان واجب كرد و سپس روزه و حج و جهاد و زكات و صدقات و آنچه در اين زمينه است از مال غنائم واجب كرد. منافقين گفتند: بعد اين احكامى كه بر ما واجب كردى، آيا براى پروردگارت چيز ديگرى هم باقى مانده كه آن را بر ما واجب كند؟ آن را هم ذكر كن تا دلمان آرام گيرد كه چيز ديگرى باقى نمانده است! خداوند در اين باره چنين نازل كرد: «بگو من شما را فقط به يک چيز سفارش می‌‏كنم»، يعنى ولايت.<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۲۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵.</ref>
== اساتید ==
ایشان در اصفهان از عالمانی همچون آیت الله سید حسن فقیه امامی، آیت الله سید حجت موحد ابطحی و در حوزه علمیه قم از محضر آیت الله وحید خراسانی، آیت الله سید علی حسینی میلانی، آیت الله سید علی حسینی صدر بهره مند شد.


=== تحليل اعتقادى ===
در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى قابل بيان است:
==== تحليل اعتقادى اول ====
نزول آيه اكمال ارتباط نزول آيه اول با غدير را اثبات مى‏ كند. در اين حديث مى ‏بينيم كه [[منافقین]] چگونه از هر بهانه‏ اى براى كارشكنى استفاده مى‏ كردند.
لابد مى‏ خواستند پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ به سؤالشان بگويد:
نه هيچ حكم ديگرى باقى نمانده، و آنان فوراً بين مردم شايع كنند كه از اعلام ولايت خبرى نيست! ولى مى‏ بينيم كه آن حضرت دقيقاً همان يك مورد باقى مانده را به آنان گوشزد مى‏ فرمايد.
[[امام صادق ‏علیه السلام]] تكرار اين آيه را بعد از اعلام ولايت بيان فرموده است كه وقتى سؤالات اعتراض آميز باطن خود را نشان داد و معلوم شد از خلافت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناراحت بوده‏ اند، پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر با قرائت اين آيه به آنان فهماند كه ولايت به عنوان آخرين حكم الهى از بقيه احكام مهم ‏تر است:
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را براى ولايت منصوب كرد و فرمود:
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، مردم از در شک و شبهه ‏اندازى وارد شدند و گفتند:
محمد هر از چند گاه ما را به امرى جديد دعوت مى‏ كند، و اكنون درباره اهل‏ بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به دست آنان بسپارد.
پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را خواند: {{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}، و سپس فرمود: من ادا كردم آنچه پروردگارتان بر شما واجب كرده است، {{قرآن|أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى}}: «كه به خاطر خدا دو نفرى و به تنهايى بپاخيزيد».<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۹۱ ح ۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۰۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰. تفسير فرات: ص ۳۴۶ ح ۴۷۱. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۷ ح ۱۰.</ref>
==== تحليل اعتقادى دوم ====
با در نظر گرفتن اينكه موضوع آيه ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام است، دنباله آيه نيز از همين ديدگاه بايد تبيين شود.
چهار نكته بسيار جالب از اين آيه در زمينه ولايت استفاده مى ‏شود:
===== مفهوم «إِنَّما» در آيه =====
از معانى كثير الاستعمال «انَّما» در [[ادبیات]] عرب «انحصار» است كه در فارسى با كلمه «فقط» از آن تعبير مى ‏كنيم. دو زمينه براى استفاده از كلمه «إِنَّما» در آيه ذكر شد:
يكى اينكه ولايت آخرين حكم الهى بود. اين يعنى از احكام اسلام فقط ولايت مانده است.
ديگر اينكه از حضرت مى ‏پرسيدند: آيا چيز ديگرى مانده است؟
و حضرت در پاسخ اين سؤال مى ‏فرمود: فقط ولايت مانده است.
بنا بر اين جمله {{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}} را مى‏ توان اين گونه معنى كرد: «فقط يك حكم ديگر از طرف خدا باقى مانده كه موظف به راهنمايى شما بدان هستم».
كلمه {{قرآن|إِنَّما}} به ضميمه {{قرآن|أَعِظُكُمْ}} در اين جمله مى‏ تواند به گونه‏ اى ديگر نيز معنى داشته باشد، و آن اينكه از ميان احكام متعدد الهى مسئله ‏اى كه براى موعظه و نصيحت شما انتخاب كردم كه بر آن تأكيد نمايم «ولايت» است.
===== مفهوم «للَّه» در آيه =====
كلمه {{قرآن|للَّه}} يعنى «براى خدا» ، و مفهوم آن كار خالصانه براى رضاى پروردگار است.
به دنبال آن عبارت {{قرآن|مَثْنى وَ فُرادى}} است كه بيش از اين مطرح نشده و نفرموده {{قرآن|بِاجْمَعِكُمْ}} يا {{قرآن|اكْثَرِكُم}} يا {{قرآن|عَشَرَةً عَشَرَةً}}، و فقط به يک و دو اكتفا كرده است.
مجموع اين عبارت حاكى از غربت ولايت و مظلوميت صاحب ولايت است كه گويا چون حمايت از آن بايد خالصانه باشد ياران آن هم انگشت شمار خواهند بود، و معناى اين قسمت از آيه چنين مى‏ شود:
«براى كمک به على ‏عليه السلام براى رضاى خدا و خالصانه -  اگر چه تک نفرى يا دو نفرى باشد -  قيام كنيد و اقدام نماييد».
از اين آيه روزهاى غصب خلافت تداعى مى‏ شود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شبانه فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام را همراه خود بر در خانه‏ هاى مهاجرين و انصار مى ‏برد و از آنان كمک مى‏ طلبيد، و مى ‏فرمود:
«خدا را يارى كنيد و دختر پيامبرتان را.
شما روزى كه با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كرديد بر سر اين بيعت نموديد كه از او و فرزندانش حمايت كنيد و از آنان منع كنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع مى‏ كنيد. بياييد و به بيعت خود نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله وفا كنيد».<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۹۱.</ref>
اين همان مفهوم  {{قرآن|للَّه}} و براى رضاى خداست كه در آيه ذكر شده بود.
عده ‏اى از آنان در پاسخ مى‏ گفتند: «از ما يک نفر چه كارى ساخته است»!! در حالى كه اين آيه قبلاً به آنان گفته بود حتى اگر يک يا دو نفر باشند بايد قيام كنند.
===== مفهوم «تَتَفَكَّرُوا» در آيه =====
امر به تفكر پس از امر به قيام خالصانه براى خدا، اشاره به برخورد آگاهانه با دين و برداشت علمى از مفاهيم آن است؛ تا در مقام عمل به صورت حساب شده و سنجيده حركتى صورت گيرد و نتايج آن قابل قبول باشد و شبهه ‏هاى بى ‏اساس در آن تأثير نكند.
طبق رواياتى كه ذكر شد وقتى نوبت به اعلان ولايت رسيد عده ‏اى گفتند: «محمد هر از چند گاهى ما را به امر جديدى دعوت مى‏ كند و اكنون درباره اهل‏ بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به دست آنان بسپارد»<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۹۱ ح ۲.</ref>، و عده ‏اى ديگر گفتند: «تا كى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى‏ كند»؟!<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۳۶.</ref>
در پاسخ به اين برخورد حساب نشده با مقام نبوت، خداوند مى ‏فرمايد: {{قرآن|ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ}}:
«سپس فكر كنيد كه صاحب شما (پيامبر صلى الله عليه و آله) جنون ندارد».
يعنى چگونه است كه شما در اصل نبوت او شک نكرديد و هنگامى كه نماز و روزه و زكات را بر شما واجب كرد هيچ شكى به دل راه نداديد، ولى تا نوبت به ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام رسيد به جوش و خروش افتاديد و اين گونه سخنان اعتراض ‏آميز بر زبان جارى مى ‏كنيد؟ واقعاً نمى‏ دانيد كه اين همان پيامبر است!
آيا گمان مى ‏كنيد كه به او جنون دست داده كه شما را به ولايت دعوت مى ‏كند؟ آيا او تغيير كرده است؟!
پس اگر پيامبر همان پيامبر ديروز است كه بدون هيچ اجر و مزدى اين همه زحمت براى شما كشيده واين همه از جانب پروردگار براى شما وحى شنيده و خبر آن را آورده، مسئله ولايت هم مانند صدها حكم ديگر است، و هيچ دليلى وجود ندارد كه بر سر اين حكم اظهار نگرانى و اضطراب نماييد.
===== مفهوم «نَذير» در آيه =====
يكى از انگيزه ‏هايى كه بشر را وادار به پذيرش سخن پيامبران مى ‏كند، جهت انذار و ترساندن آنان است.
آنگاه كه انسان احساس اطمينان نسبت به كسى پيدا مى‏ كند و بعد مى‏ بيند همان شخص مورد اطمينان به او هشدار مى ‏دهد و او را بر حذر مى‏ دارد، نمى‏ تواند بى‏ تفاوت بماند و به سخن او ترتيب اثر ندهد.
نمونه بسيار شنيدنى از روزهاى آغاز بعثت و دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى بود كه حضرت براى بيدار كردن اين احساس مردم اقدام كرد.
روزى حضرت بر فراز كوه صفا آمد و صدا زد:
{{متن عربی|يا صَباحاه}}، و اين ندايى بود كه هركس احساس خطرى براى عموم مردم مى‏ كرد به وسيله آن همه را خبر مى‏ كرد.
با شنيدن اين ندا قريش گرد آن حضرت جمع شدند و پرسيدند:
آيا خبرى شده كه چنين ندايى برآوردى؟
حضرت فرمود: چه نظرى خواهيد داشت اگر به شما خبر دهم كه دشمن صبحگاه يا شبانگاه به شما حمله خواهد كرد؟
آيا سخن مرا راست خواهيد دانست؟ گفتند: آرى.
فرمود: «اگر چنين است پس من ترساننده شما هستم از عذاب شديدى كه پيش روى شماست».<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۷۵.</ref>
اين جمله اخير عين آيه ‏اى است كه در مورد غدير مطرح شده است و معنايش اين است كه اگر تاكنون به پيامبر صلى الله عليه و آله اطمينان داشته ‏ايد و سخن او را به عنوان يک مُنذِر و ترساننده الهى قبول كرده‏ ايد، چگونه است كه در مسئله ولايت اين جهت ترساننده بودن او را نمى‏ پذيريد؟
اگر او مى‏ فرمود:
«نماز را بپا داريد، و اگر چنين نكنيد عذاب الهى پيش روى شماست» به سخن او اطمينان داشتيد و از او مى ‏پذيرفتيد و نماز را بپا مى‏ داشتيد.
چگونه است كه وقتى درباره ولايت چندين برابر آن شما را مى ‏ترساند و منكرين ولايت را از عذاب شديد الهى خبر مى‏ دهد، اين اطمينان را كنار مى‏ گذاريد و از او نمى‏ پذيريد، و بالاتر اينكه بر ضد او هم قيام مى‏ كنيد و سقيفه را يارى مى‏ نماييد؟!
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، منافقين از مهاجر و انصار كه هر لحظه اوج ولايت را مى‏ ديدند و ناظر بيعت صد و بيست هزار نفر در گروه‏ هاى كوچک و بزرگ بودند، تحملشان تمام شد و تلاش ‏هاى مذبوحانه ‏اى را از راه شبهه ‏افكنى و وسوسه‏ اندازى در قلوب مردم آغاز كردند.
اين بود كه با پايان مراسم حج، منافقين سنگ اندازى را آغاز كردند.
اولين برنامه آنان چنين بود كه نشان دهند بعد از حج هيچ واجبى از دستورات خدا باقى نمانده است، و به اين صورت مسئله «ولايت» را منتفى كنند.
آنان براى تخريب اذهان مردم و نيز آخرين احتمالاتى كه در خيال خود آنها را مؤثر در بر هم زدن غدير مى ‏دانستند، چند راه را در پيش گرفتند و در زمان باقى مانده از مراسم غدير به مطرح كردن آنها پرداختند.
و لذا پس از اعمال حج نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند:
آيا بعد از آنچه بر ما واجب كردى، براى پروردگارت چيزى باقى مانده كه بخواهد آن را بر ما واجب كند؟ آن را براى ما ذكر كن تا دلمان آرام گيرد كه چيز ديگرى باقى نمانده باشد!
پس از كلماتى كه عمر گفت و آيات سوره ناس نازل شد، گروهى از منافقين با كلمات سست كنندۀ اعتقاد گفتند:
«محمد هر از چند گاه ما را به امرى جديد دعوت مى‏ كند، و اكنون درباره اهل ‏بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به دست آنان بسپارد». عده ‏اى ديگر گفتند:
«تا كى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى‏ كند»؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۹۱ و ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱.</ref>
پاسخ دندان‏شكن به آنان با آيه ۴۶ سوره سبأ داده شد و آيه چنين نازل شد:
{{قرآن|قُلْ اِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}: «بگو من شما را به يك چيز موعظه مى‏ كنم» و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به «ولايت» تفسير كرد.
در برابر اين گروه پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر آيه ۴۶ سوره سبأ را خواند: {{قرآن|قُلْ اِنَّما اَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}:
«بگو من شما را به يک چيز (ولايت) موعظه مى‏ كنم» ، و سپس فرمود: «من ادا كردم آنچه پروردگارتان بر شما واجب كرده است»، و سپس دنباله آيه را خواند:
{{قرآن|اَنْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنى وَ فُرادى}}: «تا به خاطر خدا دو نفرى و به تنهايى به پا خيزيد».<ref>بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.</ref>
و اما تفصيل ماجرا چنين است:
از جمله آياتى كه در رابطه با ولايت و غدير نازل شد اين دو آيه بود:
{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ}}<ref>سبأ /  ۴۶.</ref>:
«بگو من شما را به يك چيز موعظه مى‏ كنم، تا به خاطر خدا دو نفرى و به تنهايى بپا خيزيد. سپس فكر كنيد كه رفيق شما جنون ندارد؛ او نيست مگر ترساننده ‏اى براى شما در برابر عذاب شديد».
{{قرآن|إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>مائده /  ۵۵ .</ref>:
«صاحب اختيار شما خدا و رسول و كسانى هستند كه ايمان آورده نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى ‏پردازند».
اين دو آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
=== موقعيت تاريخى ===
در همان حال و هوايى كه مؤمنين درباره ولايت پرس و جو مى‏ كردند، منافقين نيز به تكاپو افتاده بودند تا از جزئيات مسئله ولايت باخبر شوند، و شكى نيست كه از اين جستجو نتايجى را براى پيش بينى اهداف شوم خود دنبال مى‏ كردند.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ضمن ترسيم اين مقطع تاريخى، بيان مفصلى درباره نزول تدريجى دستورات اسلام فرموده و آخرين فرمان الهى را حكم «ولايت» معرفى كرده است، كه مسير دقيق غدير در راستاى تبليغ احكام الهى را به تصوير مى‏ كشد. به متن كلام حضرت در اين باره دل مى‏ سپاريم:
خداوند - جل ذكره -  احكام مهم شريعت و آيات فرائض را در زمان ‏هاى مختلف فرستاد، همان گونه كه آسمان ‏ها و زمين را در شش روز خلق فرمود، در حالى كه اگر مى‏ خواست آنها را در كمتر از چشم بر هم زدن خلق كند مى ‏توانست، ولى آرامش و مدارا را نمونه‏ اى براى امانت داران خود و باعث اتمام حجت بر خلقش قرار داد.
اولين مسئله‏ اى كه مردم را بدان مقيد ساخت اقرار به يگانگى و ربوبيت خود و شهادت به {{متن عربی|لا اله الَّا اللَّه}} بود.
وقتى به اين مطلب اقرار كردند پشت سر آن اقرار به نبوت پيامبرش و شهادت به رسالت او را به ميان آورد.
وقتى در برابر اين مسئله هم سر تسليم فرود آوردند بر آنان واجب كرد نماز و سپس روزه و بعد حج و سپس جهاد و بعد از آن زكات را و سپس صدقات و آنچه از غنايم گرفته مى‏ شود.
منافقين به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند:
آيا بعد از آنچه بر ما واجب كردى چيز ديگرى هم براى پروردگارت باقى مانده كه بر ما واجب كند؟ خوب است آن را هم ذكر كنى تا دل ما آرام گيرد كه چيز ديگرى باقى نمانده است!
در پى اين سؤال خداوند اين آيه را نازل كرد:
{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}: «بگو شما را به يک چيز موعظه مى‏ كنم»، و منظور ولايت بود. بعد از آن اين آيه را نازل كرد:
{{قرآن|إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}:
«صاحب اختيار شما خدا و رسول و كسانى هستند كه ايمان آورده نماز را بپا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏پردازند» .
بين امت اختلافى در اين باره وجود ندارد كه آن روز زكات را احدى در حال ركوع پرداخت نكرد مگر يک نفر (يعنى على‏ عليه السلام) ، كه اگر نام او در قرآن برده مى‏ شد (دشمنان) آن را حذف مى‏ كردند ... .
و در آن هنگام بود كه خداوند عزوجل فرمود: {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...}}.<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۹. بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.</ref>
=== تحليل اعتقادى ===
آنچه ارتباط اين آيات را با غدير روشن مى‏ كند قسمت آخر حديث است كه نزول آيه اكمال را بعد از چنين سؤال و جواب [[منافقین]] از پيامبر صلى الله عليه و آله مطرح مى‏ كند.
با توجه به اينكه در اين [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در صدد پاسخگويى به كسى است كه معناى آياتى از قرآن براى او مشكل شده و حضرت با بيان نورانى خود ابهامات را براى او بر طرف مى‏ كند، و از جمله درباره {{قرآن|إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}} سؤال نموده است، بايد دانست كه حضرت در صدد ذكر مسير داستان غدير نيست، و فقط با اشاره ‏اى به ختم ماجراى غدير كه نزول آيه اكمال است، بيان مى‏ كند كه مراد از {{قرآن|واحدة}} در آيه «ولايت» است.
بنابراين از مجموع اين حديث مى ‏توان استفاده كرد كه يكى از مراحل مقدماتى غدير همين سؤال منافقين و پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله با نزول دو آيه قرآن است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸-۴۰؛ غدیر در قرآن، ص۲۹۹-۳۰۴؛ واقعه قرآنى غدير، ص۳۹؛ واقعه قرآنى غدير، ص۱۳۷.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
==منابع==
{{منابع}}
* '''الاحتجاج'''؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
* '''بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
* '''شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار'''؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
* '''غدیر در قرآن، قرآن در غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
* '''واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
{{پایان منابع}}
[[رده:قرآن و غدیر]]

نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۶

محمد رضا شریفی
محمد رضا شریفی
اطلاعات فردی
تولد۷ خرداد ۱۳۴۹ ش
اطلاعات علمی
استادانآیت الله سید علی میلانی، آیت الله سید علی حسینی صدر، آیت الله سید حسن فقیه امامی
تالیفاتغدیرستان در تبلیغ غدیر، مهندسی تبلیغ غدیر، دانشنامه غدیر
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتمدیر مؤسسه غدیرستان

محمد رضا شریفی (متولد 1349 ش) از پژوهشگران و مؤلفین و همچنین مدیر مؤسسه علمی هنری غدیرستان است که بیش از سه دهه در زمینه غدیر فعالیت علمی و اجرایی داشته است.

زندگی‌نامه

محمد رضا شریفی فرزند محمد باقر[۱] در 7 خرداد 1349 ش در اصفهان در خانواده اهل علم و مذهبی به دنیا آمد.

ایشان پس از اخذ مدرک دیپلم ریاضی فیزیک در سال 1369 ش وارد دانشگاه شد و در سال 1374 ش پس از گرفتن مدرک مهندسی عمران فارغ التحصیل شد پس از مدتی وارد حوزه علمیه اصفهان شد و برای ادامه تحصیل به قم مشرف شد و پس از ده سال مجددا به اصفهان آمد و در کنار تحقیق و پژوهش به کارهای فرهنگی و آموزشی پرداخت.

و در سال 1385 ش مؤسسه علمی هنری غدیرستان را تأسیس نمود.

اساتید

ایشان در اصفهان از عالمانی همچون آیت الله سید حسن فقیه امامی، آیت الله سید حجت موحد ابطحی و در حوزه علمیه قم از محضر آیت الله وحید خراسانی، آیت الله سید علی حسینی میلانی، آیت الله سید علی حسینی صدر بهره مند شد.


پانویس

  1. ایشان از شخصیت های علمی و فعال در عرصه تبلیغ در زمان خویش بودند برای آشنایی با زندگانی ایشان به کتاب روضه خوان شریف تألیف محمد رضا شریفی مراجعه شود.