۲۵٬۹۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
<big>... سپس خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإسْلامَ ديناً»<ref>مائده / ۳.</ref>××× : »امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« .</big> | <big>... سپس خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإسْلامَ ديناً»<ref>مائده / ۳.</ref>××× : »امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« .</big> | ||
<big>سلمان فارسى پرسيد: يا | <big>سلمان فارسى پرسيد: يا رسول اللَّه، آيا اين آيات به خصوص درباره على نازل شده است؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: درباره او و جانشينانم تا روز قيامت نازل شده است. و سپس فرمود: اى سلمان، تو و كسانى كه با تو در اين مطلب حاضر بودند شاهد باشيد و حاضران به غايبان برسانند.</big> | ||
<big>سلمان فارسى عرض كرد: يا رسول اللَّه، آنان را براى ما بيان فرما.</big> | <big>سلمان فارسى عرض كرد: يا رسول اللَّه، آنان را براى ما بيان فرما.</big> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
<big>از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست هايى كرده ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىّ آن دو ولىّ من و دشمن آنان دشمن من است. هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش همدست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است.</big> | <big>از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست هايى كرده ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىّ آن دو ولىّ من و دشمن آنان دشمن من است. هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش همدست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است.</big> | ||
<big>بدانيد كه من | <big>بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عدهاى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمیدانى اينان پس از تو چه كردند!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۳ ،۴۴ ،۴۶ ،۴۹ ،۵۴ ،۷۵ ،۹۷ ،۱۹۶-۱۹۹ ،۲۳۹ ،۲۶۱</ref></big> | ||
<big> براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ولايت / اقرار به ولايت پس از خطبه غدير.</big> | <big> براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ولايت / اقرار به ولايت پس از خطبه غدير.</big> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ.</big> | <big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ.</big> | ||
<big>اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر | <big>اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.</big> | ||
== <big>سؤال پيامبر صلى الله عليه و آله از ثقلين كنار حوض كوثر<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۲ - ۱۷۸.</ref></big> == | == <big>سؤال پيامبر صلى الله عليه و آله از ثقلين كنار حوض كوثر<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۲ - ۱۷۸.</ref></big> == | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
<big>عمر هرگاه كارگزاران خود را به شهرها مى فرستاد به آنان دستور مى داد براى مردم حديث نقل نكنند و آنان را از قرآن به امر ديگرى مشغول ننمايند! جالب تر اينكه هرگاه اطلاع مى يافت يكى از آنان از اين دستور تخلف ورزيده، او را به مدينه احضار مى كرد و تا آخر عمر او را نزد خود نگه مى داشت و آنچه او از احاديث جمع كرده بود از دستش مى گرفت و مى سوزاند.<ref>الطبقات الكبرى (ابن سعد) : ج ۳ ص ۲۸۷.</ref></big> | <big>عمر هرگاه كارگزاران خود را به شهرها مى فرستاد به آنان دستور مى داد براى مردم حديث نقل نكنند و آنان را از قرآن به امر ديگرى مشغول ننمايند! جالب تر اينكه هرگاه اطلاع مى يافت يكى از آنان از اين دستور تخلف ورزيده، او را به مدينه احضار مى كرد و تا آخر عمر او را نزد خود نگه مى داشت و آنچه او از احاديث جمع كرده بود از دستش مى گرفت و مى سوزاند.<ref>الطبقات الكبرى (ابن سعد) : ج ۳ ص ۲۸۷.</ref></big> | ||
<big>مردى به نام «ضبيع» درباره معانى آيات قرآن بسيار پرس و جو مى كرد تا آنكه از عمر درباره تفسير «الذَّارِياتِ»و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» سؤال كرد. عمر به جاى پاسخ آن قدر او را زد كه عمامه از سرش افتاد، و سپس او را زندانى كرد. بعد از آن هر روز او را بيرون | <big>مردى به نام «ضبيع» درباره معانى آيات قرآن بسيار پرس و جو مى كرد تا آنكه از عمر درباره تفسير «الذَّارِياتِ»و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» سؤال كرد. عمر به جاى پاسخ آن قدر او را زد كه عمامه از سرش افتاد، و سپس او را زندانى كرد. بعد از آن هر روز او را بيرون مى آورد و صد ضربه مى زد. آخر الأمر آن مرد گفت: گويا شلاق تو تأثير خود را كرده است كه ديگر درباره قرآن سؤال نكنم!!</big> | ||
<big>عمر او را از زندان بيرون آورد و سوار بر شترى بى جهاز نمود، مستقيماً از مدينه به بصره تبعيد كرد، و دستور داد كسى با او صحبت نكند و همنشين او نشود، و درباره او گفت: اين شخص دنبال علم است، ولى اشتباه رفته است!!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۷۰ ح ۲۲۴.</ref></big> | <big>عمر او را از زندان بيرون آورد و سوار بر شترى بى جهاز نمود، مستقيماً از مدينه به بصره تبعيد كرد، و دستور داد كسى با او صحبت نكند و همنشين او نشود، و درباره او گفت: اين شخص دنبال علم است، ولى اشتباه رفته است!!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۷۰ ح ۲۲۴.</ref></big> | ||
<big>روز ديگر [[ابن عباس]] را | <big>روز ديگر [[ابن عباس]] را مى بينيم كه به معاويه وارث سقيفه مى گويد: آيا ما را از قرائت قرآن مانع مى شوى؟ [[معاويه]] گفت: نه. گفت: از تأويل آن مانع مى شوى؟ گفت: آرى. ابن عباس گفت: تو مى گويى قرآن را بخوانيم ولى نپرسيم مقصود خدا چه بوده است؟ معاويه گفت: آرى!!</big> | ||
<big>ابن عباس گفت: كدام بر ما واجب تر است: قرائت قرآن يا عمل به آن؟ معاويه گفت: عمل به آن! ابن عباس گفت: چگونه به قرآن عمل كنيم قبل از آنكه بدانيم خداوند از آنچه بر ما نازل كرده چه مقصودى داشته است؟ معاويه گفت: معنى و مقصود قرآن را از كسانى بپرس كه بر خلاف آنچه تو و اهلبيت مى گوييد معنى كنند.</big> | <big>ابن عباس گفت: كدام بر ما واجب تر است: قرائت قرآن يا عمل به آن؟ معاويه گفت: عمل به آن! ابن عباس گفت: چگونه به قرآن عمل كنيم قبل از آنكه بدانيم خداوند از آنچه بر ما نازل كرده چه مقصودى داشته است؟ معاويه گفت: معنى و مقصود قرآن را از كسانى بپرس كه بر خلاف آنچه تو و اهلبيت مى گوييد معنى كنند.</big> |