ارتداد امت: تفاوت میان نسخهها
(ارتداد امت (ناقص)) |
جز (ارتداد امت (ناقص2)) |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
<big>اينجاست كه متوجه مى شويم غصب بزرگ ترين حقِ الهى يعنى خلافت و امامت، در هر روزى كه از آن مى گذرد دايره وسيع ترى از فساد ايجاد مى كند و ظلم و اختلاف و تجاوز و كج فكرى هاى بيشترى را به دنبال دارد. گستردگى اين فساد آنجا بيشتر معلوم مى شود كه بدانيم به موازات گرفتارى انسان ها، جنيان نيز مبتلا به نتايج سوء اين اقدام سقيفه اند و در بعد اعتقادى و عملى دچار كج فكرى و تجاوز شده اند.</big> | <big>اينجاست كه متوجه مى شويم غصب بزرگ ترين حقِ الهى يعنى خلافت و امامت، در هر روزى كه از آن مى گذرد دايره وسيع ترى از فساد ايجاد مى كند و ظلم و اختلاف و تجاوز و كج فكرى هاى بيشترى را به دنبال دارد. گستردگى اين فساد آنجا بيشتر معلوم مى شود كه بدانيم به موازات گرفتارى انسان ها، جنيان نيز مبتلا به نتايج سوء اين اقدام سقيفه اند و در بعد اعتقادى و عملى دچار كج فكرى و تجاوز شده اند.</big> | ||
== <big>آيه «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ...»</big><ref>محمدصلى الله عليه وآله/22-28. غدیر در قرآن: ج1 ص267-275.</ref> == | |||
<big>از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحيفه ملعونه]] اول و ارتداد امت پس از پيامبرصلى الله عليه وآله نازل اين آيات بود:</big> | |||
<big>«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»:</big> | |||
<big>«آيا انتظار مى رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت».</big> | |||
<big>آنچه در اين آيات و روايات ذيل بيان شده اينكه آغاز ارتداد و بازگشت از دين خدا [[صحيفه ملعونه]] است. ادامه اين خط گمراهى فساد در زمين و قطع رحم آل محمد عليهم السلام، و ريشه آن كوردلى و ناشنوا بودن نسبت به سخن حق بود كه گويى قفلى بر دريچه قلب آنان زده شده است. پايان اين راه هم لعن ابدى است كه آغاز آن از خداوند بود و همه خلايق با درک فتنه آنان نثارشان خواهند كرد.</big> | |||
<big>از سوى ديگر پيمان نامه اى كه نامش «[[صحيفه ملعونه]]» بود، با در نظر گرفتن نيازهاى آينده بنيانگذاران سقيفه و موانعى كه بر سر راه اهدافشان بود هر روز نقطه هاى جديدى را مى طلبيد كه به آن اضافه شود.</big> | |||
<big>رابطه اين آيات و صحيفه ملعونه با مسئله ارتداد امت رد دو منظر قابل توجه است:</big> | |||
=== <big>ارتداد همه امت</big> === | |||
<big>روايت اول:</big> | |||
<big>در روايتى كه اهل سنت هم نقل كرده اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: آنگاه كه بر سر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».</big> | |||
<big>اين روايت را ابواسحاق در كتابش و احمد بن حنبل در مسندش و حافظ ابونعيم در حلية الابرار و زمخشرى در كتاب فائق نقل كرده اند.<ref>الصراط المستقيم: ج 3 ص 151. بحار الانوار: ج 28 ص 122.</ref></big> | |||
<big>روايت دوم:</big> | |||
<big>در اولين مرحله پس از امضاى اصل آن كه مقابله با خلافت على عليه السلام بود، مسئله مالى آن از دو سو در نظر گرفته شد. به همين جهت از يك سو منع خمس از اهل بيت عليهم السلام و ديگرى صرف آن در كارهاى خود را هم به پيمان نامه اصلى اضافه كردند. اين پيشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنى اميه مطرح كردند كه مورد قبول واقع شد.</big> | |||
<big>امام صادق عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه 22 تا 26) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى فرمايد: خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى گفتند:</big> | |||
<big>«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى گردانيم و خمس را به آنان نمى دهيم».</big> | |||
<big>خدا هم اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»: «آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد؟ چنين كسانى اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را تدبر نمى كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد، شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».<ref>شرح الاخبار: ج 2 ص 351 ح 707. </ref></big> | |||
<big>روايت سوم:</big> | |||
<big>امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى فرمايد:</big> | |||
<big>«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى طالب عليه السلام بود.</big> | |||
<big>«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...»، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنىاميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.</big> | |||
<big>سپس بنى اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى اميه گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم.</big> | |||
<big>در واقع آنان درباره آل محمدعليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به ابوبكر برسد با آنان موافق نبودند.</big> | |||
<big>بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند ابوعبيده و عبدالرحمن و سالم مولى ابى حذيفه بودند. آنان در بين خود نوشته اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود. خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...».</big> | |||
<big>در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ يك از بنى هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.</big> | |||
<big>اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه».</big> | |||
<big>همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ...»<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص 94. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 1 ص230، 231.</ref></big> | |||
<big>روايت چهارم:</big> | |||
<big>در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى فرمايد:</big> | |||
<big>كلام خداوند «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»، منظور ابوبكر و عمر و ابوعبيده است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از ايمان مرتد شدند.</big> | |||
<big>قول خداوند: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرده است:</big> | |||
<big>«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه - فى علىّ -»: «اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على عليه السلام - نازل كرده بود».</big> | |||
<big>«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: «در بعضى از آن امر مطيع شما مى شويم»، ماجرا از اين قرار بود كه بنى اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند.</big> | |||
<big>آنان به بنى اميه گفتند: اگر خمس را به اهل بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! بنى اميه در پاسخ گفتند: «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»:</big> | |||
<big>«ما از شما اطاعت مى كنيم در بخشى از مسئله اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم».</big> | |||
<big>قول خداوند كه مى فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»: «آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند»، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود.</big> | |||
<big>در اين داخل شدن [[بنى اميه]] به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج 30 ص 263 ح 128. الكافى: ج 1 ص 348 ح 43. </ref></big> | |||
=== <big>ارتداد اهل صحيفه از اسلام</big> === | |||
<big>«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.</big> | |||
<big>در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده اند، يعنى جاهليت!</big> | |||
<big>نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.</big> | |||
<big>از همه مهمتر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.</big> | |||
<big>لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج 28 ص 122. </ref></big> | |||
<big>به تعبير ديگر: به نص آيه «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» [[اصحاب صحيفه]] نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.</big> | |||
<big>در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده اند، يعنى جاهليت!</big> | |||
<big>نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.</big> | |||
<big>از همه مهمتر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت. لذا در روايت اول خوانديم:</big> | |||
<big>لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج 28 ص 122. </ref></big> | |||
== <big>آيه «وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»</big><ref>ابراهيم/8. غدير در قرآن: ج 2 ص230-233.</ref> == | |||
<big>غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.</big> | |||
<big>بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى شود 10 آيه است، كه يكى از آنها آيه 8 سوره ابراهيم و آيه 144 سوره آل عمران است:</big> | |||
<big>«وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»:</big> | |||
<big>«موسى عليه السلام گفت: اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند خداوند مستغنى و سپاس شده است».</big> | |||
<big>«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران/144. </ref></big> | |||
<big>«محمد صلى الله عليه وآله نيست مگر رسولى كه قبل از او پيامبرانى بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به گذشته باز مى گرديد؟ ولى به خدا ضررى نمى رساند و خداوند سپاسگزاران را جزا مى دهد».</big> | |||
<big>اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:</big> | |||
=== <big>متن خطبه غدير</big> === | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَى اللَّه بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَانْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِىالْأَرْضِ جَمِيعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً. (خ ل: فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ):</big> | |||
<big>اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خدا را از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى رسانند (خ ل: خداوند مستغنى و سپاس شده است).<ref>اسرار غدير: ص 160 بخش 11، و پاورقى 4 از نسخه «ه» و «و».</ref></big> | |||
=== <big>موقعيت تاريخى</big> === | |||
<big>در واپسين لحظات خطبه غدير و يك جمله قبل از آخرين فراز آن، دو آيه بسيار مهم از قرآن به عنوان آخرين اتمام حجت در كلام حضرت شاهد آورده شده است.</big> | |||
<big>از آيه اول فقط قسمت وسط آن شاهد قرار گرفته و از آيه دوم قسمت آخر آن در كلام حضرت تضمين شده، و اين هر دو در كنار تعيين وظيفه مردم در گفتار و اقرارشان طبق رضاى الهى آورده شده است.</big> | |||
<big>طبق نسخه هاى «ه» و «و» دنباله آيه سوره ابراهيم يعنى جمله «فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ» آمده كه طبق اين نسخه فقط به اين آيه استشهاد شده است. يادآور مى شود استناد به آيه سوره آل عمران در بخش 6 خطبه به طور مفصل صورت گرفته كه شرح آن خواهد آمد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 2 ص79-262.</ref></big> | |||
=== <big>موقعيت قرآنى</big> === | |||
<big>موقعيت قرآنى دو آيه مزبور متفاوت است: آيه سوره ابراهيم عليه السلام به دنبال آيه معروف «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ» است، كه از حضرت موسى عليه السلام نقل مى كند:</big> | |||
<big>اگر همه مردم هم كافر شوند خداوند غنى است. آيه سوره آل عمران در ذيل آياتى مربوط به تشجيع اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله براى جهاد است تا آنجا مى رسد كه اگر آن حضرت از دنيا رفت مؤمنين نبايد از راه خود باز گردند و اگر كسى باز گردد به خدا ضررى نزده است.</big> | |||
=== <big>تحليل اعتقادى</big> === | |||
<big>از مجموع موقعيت آيه ها در قرآن و در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله چند نكته به عنوان تفسير آيات استفاده مى شود:</big> | |||
==== <big>نكته اول: غدير يعنى اعتقاد به خواسته خدا</big> ==== | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله با جمله «قُولُوا ما يَرْضَى اللَّه بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ» قبل از ذكر اين آيه، مى فهماند كه بيعتِ الهىِ غدير به معناى ايمان و اعتقاد به خواست خداوند است، نه اينكه اگر مردم خواستند قبول كنند و اگر نخواستند قبول نكنند؛ و اگر اكثريت قبول كردند تثبيت شود و اگر نپذيرفتند كنار گذاشته شود. آيه مزبور كه پشت سر اين عبارت آمده در واقع با اين جمله تفسير شده است.</big> | |||
<big>اگر سؤال شود كه چگونه اگر همه مردم روى زمين كافر شوند خدا نيازى به آنان ندارد و ضررى به برنامه الهى نمى زند؟ پاسخ اين است كه مردم خلق نشده اند تا آزادانه نظر دهند، بلكه بايد آن گونه كه خدا مى خواهد بگويند و معتقد باشند و عمل كنند، و خدا مردم را براى همين امتحان بزرگ آفريده است، و گرنه راه فرارى از يد قدرت خدا ندارند و خداوند ترسى از بندگان ندارد و باكى ندارد از اينكه سزاى هر كس را مطابق آنچه فرموده بدهد.</big> | |||
==== <big>نكته دوم: كثرت اهل سقيفه راه خدا را عوض نمى كند</big> ==== | |||
<big>از آنجا كه آيه در خطبه غدير است و به عنوان پذيرش مسئله ولايت مورد استناد قرار گرفته، اخطارى به دشمنان اهلبيت و بشارتى به دوستان ايشان است. دشمنان اهل بيت عليهم السلام و آنان كه به على بن ابى طالب عليه السلام و امامان بعد از او معتقد نيستند بايد بدانند كه كثرت جمعيتشان از روز سقيفه تا امروز مصداق قطعى «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً ...» است.</big> | |||
<big>اكنون كه مسلمانان همه اهل زمين نيستند و اديان ديگر هم وجود دارند و عدد مسيحيان از مسلمانان بيشتر است، حكم خداوند چنين است. اگر روزى همه مسيحيان و يهوديان و مجوسيان و بتپرستان هم به سقيفه معتقد شوند و چنين مجموعه عظيمى را تشكيل دهند، تازه مصداق كامل «همه اهل زمين» را به وجود آوردهاند كه در آيه «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً ...» بدان تصريح شده است؛ و با اين همه خداوند به خاطر كثرت آنان كوچكترين تغييرى در مسئله ولايت امامان عليهم السلام نخواهد داد و همه راه دوزخ را خواهند پيمود و فرمان خدا به خاطر نفى و اثبات مردم تغيير يافتنى نيست.</big> | |||
==== <big>نكته سوم: اتحاد بر باطل خللى به حق وارد نمى كند</big> ==== | |||
<big>جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» در قرآن فقط يک بار به كار رفته، آن هم به دنبال آيه مربوط به بازگشت مردم پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله است:</big> | |||
<big>«أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً».</big> | |||
<big>استفاده از آخر اين آيه در چنين موقعيت حساسى از خطبه كه در واقع مسك الختام آن است، به معناى ارتباط مستقيم آيه با مسائل سقيفه است؛ و بازگشت مردم از ولايت كه در اين آيه «انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» لقب گرفته در آن آيه با عنوان «إِنْ تَكْفُرُوا» به ميان آمده است.</big> | |||
<big>اين اشاره به كفر و ارتدادى است كه در طول تاريخ صدها بار در برابر فرامين الهى صورت گرفته، و امت هاى بسيارى به چنين جسارت هايى در برابر ذات الهى دست يازيده اند.</big> | |||
<big>كثرت جمعيت و اتحادشان بر باطل، نه نشان كفر را از پيشانى آنان پاک مى كند و نه پرچم ارتداد را از دوششان بر مى دارد، و نه در اعتقاد صحيح مؤمنين خللى وارد مى كند.</big> | |||
== <big>پانویس</big> == |
نسخهٔ ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۰
آيه «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»[۱]
از جمله آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله 15 آيه است، كه از جمله اين آيات آيه 31 و 35 سوره الرحمن است:
«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»:
«اى جن و انس به زودى براى شما مى ريزيم ... و مى فرستد بر شما شعله اى از آتش و مس گداخته و نمى توانيد آن را از خود دفع كنيد».
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، الا لَعَنَ اللَّه الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ ايُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ:
به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. در آن هنگام است - اى جن و انس - كه مى ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى فرستد بر شما شعله اى از آتش و مس گداخته و نمى توانيد آن را از خود دفع كنيد.[۲]
موقعيت تاريخى
در اواسط خطابه غدير پس از اشاره سؤال انگيز پيامبرصلى الله عليه وآله به اصحاب صحيفه، كه اكثر مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، با مطرح كردن غصب خلافت و لعنت غاصبين مقصود خود را وضوح بيشترى بخشيد، و آنگاه عذاب غاصبين را با تضمين دو آيه از سوره الرحمن بيان فرمود و آيه اول را از صورت جمع متكلم (نَفْرُغُ) به صورت غايب (سَيَفْرُغُ) تغيير داد و به همين دليل فاعل آن را با افزودن عبارت «مَنْ يَفْرُغُ» نشان داد.
لازم به يادآورى است كه آيه دوم يک بار ديگر در فرازهاى خطبه مطرح شده است آنجا كه مى فرمايد:
«لا تَمُنُّوا عَلَىَّ بِاسْلامِكُمْ، بَلْ لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّه فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يُسْخِطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ»، كه بيان آن قبلاً گذشت.[۳]
موقعيت قرآنى
اين دو آيه در اواسط سوره الرحمن است كه جن و انس مورد خطاب قرار گرفته اند و به آنان ابلاغ شده كه به زودى چيزى بر سر آنان ريخته خواهد شد. در آيه 33 مى فرمايد:
اى جن و انس، اگر مى توانيد از اقطار آسمان و زمين نفوذ كنيد اين كار را بكنيد و بدون قدرت نخواهيد توانست. گويا آيه 35 تفسيرى بر آيه 31 است كه آنچه تهديد به ريختن آن بر سر ثقلان مى كرديم شعله هايى از آتش و مس گداخته است، و در مقابل عذاب الهى پناهى نخواهيد داشت.
تحليل اعتقادى
نكته تفسيرى در اين فراز غدير كه كلام پيامبرصلى الله عليه وآله را به آيه قرآن مرتبط مى كند در كلمه «عِنْدَها» نهفته است. به اين معنى كه قبل از اين كلمه خبر از غصب خلافت و به دنبال آن ارتداد امت است و بعد از اين كلمه عذابى است كه در قرآن آمده و مورد آن روشن نيست. حضرت مى فرمايد: «عِنْدَها» يعنى در هنگامى كه خلافت غصب شود آن عذاب نازل مى شود.
با سدّى كه اهل سقيفه در برابر اين روند اسلام ايجاد كردند مسير آن را نه تنها منحرف كردند، بلكه به سوى نفى ارزش ها و جاهليتِ مطلق باز گرداندند. طبيعى ترين نتيجه اين بازگشت، از دست رفتن تمام پيش بينى هاى اسلام براى جهانى با اعتقادِ صحيح و فكرِ صائب از يك سو، و پر از عدل و صلح و صفا و نيكى از سوى ديگر بود.
نسل هايى كه چشم خود را بر راهى منحرف باز مى كنند و اجتماعى آلوده به اعتقاد باطل و عمل ظالمانه پذيراى آنان مى شود، در خواب هم لذت راه صحيح و عدالت و صفا را نخواهند ديد.
اينجاست كه بايد گفت: همه با ظلم سقيفه هلاک شده اند.
امام صادق عليه السلام براى يكى از اصحابش اين مسير هلاک عمومى امت را بيان مى فرمود. او با تعجب پرسيد: يعنى همه مردم هلاك شده اند؟! فرمود: آرى به خدا قسم، همه مردم هلاک شده اند! پرسيد: همه آنان كه در شرق و غرب عالم اند؟! فرمود: آرى، چون فتح آن سرزمين ها بر گمراهى بوده است.[۴]
يعنى وقتى طرفداران سقيفه مردمى را به اسلام دعوت كنند معنايى جزا افزايش لشكر سقيفه در برابر غدير نخواهد داشت، و نتيجه اى جز افزودن بر تعداد گمراهان به همراه ندارد.
اگر على بن ابى طالب عليه السلام خلافت را پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به دست مى گرفت، آنچه از روزگار حضرت مهدى عليه السلام انتظار داريم همان روزها محقق مى شد و تا آخر روزگار ادامه مى يافت، و حتى غير مسلمانان يا مسلمان مى شدند و يا در سايه حكومت عدل امامان معصوم عليهم السلام با آسايش و آرامش زندگى مى كردند.
اما مردمى كه آلوده به ظلم و گناه و تجاوز به حقوق يكديگر مى شوند، از دنياى خود هم روى خوشى نمى بينند، و در حالى كه مسلمانان آلوده به ظلم و تجاوز باشند از غير مسلمانان چه انتظارى خواهد بود.
اينجاست كه متوجه مى شويم غصب بزرگ ترين حقِ الهى يعنى خلافت و امامت، در هر روزى كه از آن مى گذرد دايره وسيع ترى از فساد ايجاد مى كند و ظلم و اختلاف و تجاوز و كج فكرى هاى بيشترى را به دنبال دارد. گستردگى اين فساد آنجا بيشتر معلوم مى شود كه بدانيم به موازات گرفتارى انسان ها، جنيان نيز مبتلا به نتايج سوء اين اقدام سقيفه اند و در بعد اعتقادى و عملى دچار كج فكرى و تجاوز شده اند.
آيه «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ...»[۵]
از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت پس از پيامبرصلى الله عليه وآله نازل اين آيات بود:
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»:
«آيا انتظار مى رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت».
آنچه در اين آيات و روايات ذيل بيان شده اينكه آغاز ارتداد و بازگشت از دين خدا صحيفه ملعونه است. ادامه اين خط گمراهى فساد در زمين و قطع رحم آل محمد عليهم السلام، و ريشه آن كوردلى و ناشنوا بودن نسبت به سخن حق بود كه گويى قفلى بر دريچه قلب آنان زده شده است. پايان اين راه هم لعن ابدى است كه آغاز آن از خداوند بود و همه خلايق با درک فتنه آنان نثارشان خواهند كرد.
از سوى ديگر پيمان نامه اى كه نامش «صحيفه ملعونه» بود، با در نظر گرفتن نيازهاى آينده بنيانگذاران سقيفه و موانعى كه بر سر راه اهدافشان بود هر روز نقطه هاى جديدى را مى طلبيد كه به آن اضافه شود.
رابطه اين آيات و صحيفه ملعونه با مسئله ارتداد امت رد دو منظر قابل توجه است:
ارتداد همه امت
روايت اول:
در روايتى كه اهل سنت هم نقل كرده اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: آنگاه كه بر سر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».
اين روايت را ابواسحاق در كتابش و احمد بن حنبل در مسندش و حافظ ابونعيم در حلية الابرار و زمخشرى در كتاب فائق نقل كرده اند.[۶]
روايت دوم:
در اولين مرحله پس از امضاى اصل آن كه مقابله با خلافت على عليه السلام بود، مسئله مالى آن از دو سو در نظر گرفته شد. به همين جهت از يك سو منع خمس از اهل بيت عليهم السلام و ديگرى صرف آن در كارهاى خود را هم به پيمان نامه اصلى اضافه كردند. اين پيشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنى اميه مطرح كردند كه مورد قبول واقع شد.
امام صادق عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه 22 تا 26) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى فرمايد: خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى گفتند:
«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى گردانيم و خمس را به آنان نمى دهيم».
خدا هم اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»: «آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد؟ چنين كسانى اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را تدبر نمى كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد، شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».[۷]
روايت سوم:
امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى فرمايد:
«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى طالب عليه السلام بود.
«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...»، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنىاميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.
سپس بنى اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى اميه گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم.
در واقع آنان درباره آل محمدعليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به ابوبكر برسد با آنان موافق نبودند.
بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند ابوعبيده و عبدالرحمن و سالم مولى ابى حذيفه بودند. آنان در بين خود نوشته اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود. خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...».
در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ يك از بنى هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.
اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه».
همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ...»[۸]
روايت چهارم:
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى فرمايد:
كلام خداوند «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»، منظور ابوبكر و عمر و ابوعبيده است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از ايمان مرتد شدند.
قول خداوند: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرده است:
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه - فى علىّ -»: «اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على عليه السلام - نازل كرده بود».
«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: «در بعضى از آن امر مطيع شما مى شويم»، ماجرا از اين قرار بود كه بنى اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند.
آنان به بنى اميه گفتند: اگر خمس را به اهل بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! بنى اميه در پاسخ گفتند: «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»:
«ما از شما اطاعت مى كنيم در بخشى از مسئله اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم».
قول خداوند كه مى فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»: «آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند»، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود.
در اين داخل شدن بنى اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.[۹]
ارتداد اهل صحيفه از اسلام
«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.
در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده اند، يعنى جاهليت!
نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.
از همه مهمتر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.
لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».[۱۰]
به تعبير ديگر: به نص آيه «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.
در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده اند، يعنى جاهليت!
نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.
از همه مهمتر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت. لذا در روايت اول خوانديم:
لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».[۱۱]
آيه «وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»[۱۲]
غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.
بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى شود 10 آيه است، كه يكى از آنها آيه 8 سوره ابراهيم و آيه 144 سوره آل عمران است:
«وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»:
«موسى عليه السلام گفت: اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند خداوند مستغنى و سپاس شده است».
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»[۱۳]
«محمد صلى الله عليه وآله نيست مگر رسولى كه قبل از او پيامبرانى بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به گذشته باز مى گرديد؟ ولى به خدا ضررى نمى رساند و خداوند سپاسگزاران را جزا مى دهد».
اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَى اللَّه بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَانْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِىالْأَرْضِ جَمِيعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً. (خ ل: فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ):
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خدا را از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى رسانند (خ ل: خداوند مستغنى و سپاس شده است).[۱۴]
موقعيت تاريخى
در واپسين لحظات خطبه غدير و يك جمله قبل از آخرين فراز آن، دو آيه بسيار مهم از قرآن به عنوان آخرين اتمام حجت در كلام حضرت شاهد آورده شده است.
از آيه اول فقط قسمت وسط آن شاهد قرار گرفته و از آيه دوم قسمت آخر آن در كلام حضرت تضمين شده، و اين هر دو در كنار تعيين وظيفه مردم در گفتار و اقرارشان طبق رضاى الهى آورده شده است.
طبق نسخه هاى «ه» و «و» دنباله آيه سوره ابراهيم يعنى جمله «فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ» آمده كه طبق اين نسخه فقط به اين آيه استشهاد شده است. يادآور مى شود استناد به آيه سوره آل عمران در بخش 6 خطبه به طور مفصل صورت گرفته كه شرح آن خواهد آمد.[۱۵]
موقعيت قرآنى
موقعيت قرآنى دو آيه مزبور متفاوت است: آيه سوره ابراهيم عليه السلام به دنبال آيه معروف «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ» است، كه از حضرت موسى عليه السلام نقل مى كند:
اگر همه مردم هم كافر شوند خداوند غنى است. آيه سوره آل عمران در ذيل آياتى مربوط به تشجيع اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله براى جهاد است تا آنجا مى رسد كه اگر آن حضرت از دنيا رفت مؤمنين نبايد از راه خود باز گردند و اگر كسى باز گردد به خدا ضررى نزده است.
تحليل اعتقادى
از مجموع موقعيت آيه ها در قرآن و در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله چند نكته به عنوان تفسير آيات استفاده مى شود:
نكته اول: غدير يعنى اعتقاد به خواسته خدا
پيامبرصلى الله عليه وآله با جمله «قُولُوا ما يَرْضَى اللَّه بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ» قبل از ذكر اين آيه، مى فهماند كه بيعتِ الهىِ غدير به معناى ايمان و اعتقاد به خواست خداوند است، نه اينكه اگر مردم خواستند قبول كنند و اگر نخواستند قبول نكنند؛ و اگر اكثريت قبول كردند تثبيت شود و اگر نپذيرفتند كنار گذاشته شود. آيه مزبور كه پشت سر اين عبارت آمده در واقع با اين جمله تفسير شده است.
اگر سؤال شود كه چگونه اگر همه مردم روى زمين كافر شوند خدا نيازى به آنان ندارد و ضررى به برنامه الهى نمى زند؟ پاسخ اين است كه مردم خلق نشده اند تا آزادانه نظر دهند، بلكه بايد آن گونه كه خدا مى خواهد بگويند و معتقد باشند و عمل كنند، و خدا مردم را براى همين امتحان بزرگ آفريده است، و گرنه راه فرارى از يد قدرت خدا ندارند و خداوند ترسى از بندگان ندارد و باكى ندارد از اينكه سزاى هر كس را مطابق آنچه فرموده بدهد.
نكته دوم: كثرت اهل سقيفه راه خدا را عوض نمى كند
از آنجا كه آيه در خطبه غدير است و به عنوان پذيرش مسئله ولايت مورد استناد قرار گرفته، اخطارى به دشمنان اهلبيت و بشارتى به دوستان ايشان است. دشمنان اهل بيت عليهم السلام و آنان كه به على بن ابى طالب عليه السلام و امامان بعد از او معتقد نيستند بايد بدانند كه كثرت جمعيتشان از روز سقيفه تا امروز مصداق قطعى «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً ...» است.
اكنون كه مسلمانان همه اهل زمين نيستند و اديان ديگر هم وجود دارند و عدد مسيحيان از مسلمانان بيشتر است، حكم خداوند چنين است. اگر روزى همه مسيحيان و يهوديان و مجوسيان و بتپرستان هم به سقيفه معتقد شوند و چنين مجموعه عظيمى را تشكيل دهند، تازه مصداق كامل «همه اهل زمين» را به وجود آوردهاند كه در آيه «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً ...» بدان تصريح شده است؛ و با اين همه خداوند به خاطر كثرت آنان كوچكترين تغييرى در مسئله ولايت امامان عليهم السلام نخواهد داد و همه راه دوزخ را خواهند پيمود و فرمان خدا به خاطر نفى و اثبات مردم تغيير يافتنى نيست.
نكته سوم: اتحاد بر باطل خللى به حق وارد نمى كند
جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» در قرآن فقط يک بار به كار رفته، آن هم به دنبال آيه مربوط به بازگشت مردم پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله است:
«أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً».
استفاده از آخر اين آيه در چنين موقعيت حساسى از خطبه كه در واقع مسك الختام آن است، به معناى ارتباط مستقيم آيه با مسائل سقيفه است؛ و بازگشت مردم از ولايت كه در اين آيه «انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» لقب گرفته در آن آيه با عنوان «إِنْ تَكْفُرُوا» به ميان آمده است.
اين اشاره به كفر و ارتدادى است كه در طول تاريخ صدها بار در برابر فرامين الهى صورت گرفته، و امت هاى بسيارى به چنين جسارت هايى در برابر ذات الهى دست يازيده اند.
كثرت جمعيت و اتحادشان بر باطل، نه نشان كفر را از پيشانى آنان پاک مى كند و نه پرچم ارتداد را از دوششان بر مى دارد، و نه در اعتقاد صحيح مؤمنين خللى وارد مى كند.
پانویس
- ↑ الرحمن/31، 35. غدیر در قرآن: ج2 ص390-393.
- ↑ اسرار غدير: ص 150 بخش 6 .
- ↑ اسرار غدير: ص 149 بخش 6 . همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 2 ص280-286.
- ↑ بحار الانوار: ج 28 ص 238.
- ↑ محمدصلى الله عليه وآله/22-28. غدیر در قرآن: ج1 ص267-275.
- ↑ الصراط المستقيم: ج 3 ص 151. بحار الانوار: ج 28 ص 122.
- ↑ شرح الاخبار: ج 2 ص 351 ح 707.
- ↑ مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص 94. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 1 ص230، 231.
- ↑ بحار الانوار: ج 30 ص 263 ح 128. الكافى: ج 1 ص 348 ح 43.
- ↑ بحار الانوار: ج 28 ص 122.
- ↑ بحار الانوار: ج 28 ص 122.
- ↑ ابراهيم/8. غدير در قرآن: ج 2 ص230-233.
- ↑ آل عمران/144.
- ↑ اسرار غدير: ص 160 بخش 11، و پاورقى 4 از نسخه «ه» و «و».
- ↑ مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 2 ص79-262.