خطبه غدیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
''' | |||
'''صفات اللَّه جلّ شأنه''' | |||
همه معصومين عليهم السلام قبل از هر خطابه به حمد و ستايش خداوند مى پردازند. اما كمتر ديده شده است كه در مقدمه يك خطبه ۱۳۲ صفت از صفات ذات اقدس الهى بيان شده باشد: | همه معصومين عليهم السلام قبل از هر خطابه به حمد و ستايش خداوند مى پردازند. اما كمتر ديده شده است كه در مقدمه يك خطبه ۱۳۲ صفت از صفات ذات اقدس الهى بيان شده باشد: | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۹: | ||
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»<ref>آل عمران / ۱۰۲.</ref> : امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را به طور تام و تمام در اختيار شما گذاشتم و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم. | «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»<ref>آل عمران / ۱۰۲.</ref> : امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را به طور تام و تمام در اختيار شما گذاشتم و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم. | ||
«والعصر ان الانسان لفى خسر<ref>عصر / ۲ ۱.</ref>: قسم به عصر كه انسان در زيان است. | «والعصر ان الانسان لفى خسر<ref>عصر / ۲ ۱.</ref>: قسم به عصر كه انسان در زيان است.» | ||
اتقو اللَّه حق تقاته و لا تموتنّ الا و انتم مسلمون : از خدا بترسيد آنگونه كه بايد بترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد. | |||
'''۵ - اسماء اشخاص در اين خطبه''' | |||
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در اين خطبه ۸ نام را به اسم ذكر مى كند، كه همه نام ها - غير از نام ابليس - مربوط به پيامبران و حجج الهى عليهم السلام مى باشد. از اولين پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت آدم عليه السلام تا آخرين پيامبر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله، و از اولين حجت يعنى حضرت آدم عليه السلام تا آخرين حجت يعنى قائم آل محمد حضرت بقية اللَّه الاعظم عليه السلام را در بر مى گيرد. تا به مردم بفهماند كه اين عالم هيچ گاه خالى از حجت نخواهد بود. | |||
هارون عليه السلام: الذى محله منّى محل هارون من موسى عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى عليهما السلام است. | |||
موسى عليه السلام: الذى محله منى محل هارون من موسى عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى عليهما السلام است. | |||
آدم عليه السلام: ان ابليس اخرج آدم عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم عليه السلام از بهشت گرديد. | |||
«فان آدم اهبط الى الارض بخطيئة واحدة: آدم به خاطر يك اشتباه به زمين فرستاده شد. | |||
ابليس: ان ابليس اخرج آدم عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم عليه السلام از بهشت گرديد. | |||
المهدى عليه السلام: ثم فى النسل منه الى القائم المهدى عليه السلام: سپس در نسل او تا مهدى قائم عليه السلام. | |||
مملّكها الامام المهدى عليه السلام: آن را تحت حاكميت امام مهدى عليه السلام در مى آورد. | |||
الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدى عليه السلام: بدانيد كه آخرين امام از ما مهدى قائم عليه السلام است. | |||
خاتمها المهدى عليه السلام: آخرين ايشان مهدى عليه السلام است. | |||
'''۶ - نام حضرت على عليه السلام در خطبه''' | |||
مى توان گفت كه اين بخش مهم ترين بخش خطبه است، و به صورت حيرت انگيزى ۴۳ مرتبه نام حضرت على عليه السلام برده شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در نهايت بلاغت اين اسامى را به گونه اى بيان كرده كه تكرار آن مخلّ فصاحت نگردد، و اميرالمؤمنين عليه السلام را به احسن وجه و زيباترين شكل به مردم معرفى نمايد. | |||
لانه قد اعلمنى انى ان لم ابلّغ ما انزل الىّ فى حق على عليه السلام فما بلّغت رسالته: خداوند به من اعلام فرمود كه اگر آنچه در حق على عليه السلام بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را به انجام نرسانده ام.«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن. | |||
يعنى فى الخلافة لعلى بن ابیطالب عليه السلام: يعنى درباره خلافت براى على بن ابیطالب عليه السلام. | |||
ان على بن ابیطالب عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى: على بن ابىطالبعليه السلام برادر من و وصى من و جانشين من مى باشد. | |||
و على بن ابیطالب عليه السلام الذى اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع: على بن ابیطالب عليه السلام همان كسى است كه نماز به پا مى دارد و در حال ركوع زكات مى دهد. | |||
لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلّغ ما انزل اللَّه الى فى حق على عليه السلام: خداوند از من راضى نمى شود مگر آنچه را در حق على عليه السلام بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. | |||
«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« فى حق علىعليه السلام: اى پيامبر! آنچه در مورد علىعليه السلام از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن.ثم من بعدى علىعليه السلام وليكم و امامكم بامر اللَّه: بعد از من و به امر خداوند، علىعليه السلام صاحب اختيار و امام شماست.۷- »معاشر الناس« هاى خطبهمعمولاً خطابهاى قرآن كريم با »ايها الناس« و »يا ايها الذين آمنوا« آمده است. اما در اين خطبه، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مردم را با »معاشر الناس« مورد خطاب قرار مىدهد. با تحقيقى كه در روايات و احاديث اسلامى انجام گرفت، مشخص شد كه حضرات معصومينعليهم السلام خطاب »معاشر الناس« را بسيار اندك به كار بردهاند. اما پيامبرصلى الله عليه وآله در اين خطبه نورانى ۵۸ مرتبه از اين عبارت خطابى استفاده كرده است. استفاده فراوان از اين عبارت در يك خطبه يك ساعته به اين خاطر بوده كه مردم به نكات مذكور پس از اين خطاب توجه بيشترى كنند، و به مطالب عنوان شده عنايت مضاعفى داشته باشند:معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ: اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرد كوتاهى نكردم.فاعلموا - معاشر الناس - ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد: اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين گردهمايى به پا مىايستم.معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، او را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم از او روى برنگردانيد.معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.معاشر الناس، بى و اللَّه بشّر الاولون من النبيين و المرسلينعليهم السلام: اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولانعليهم السلام پيشين به آمدنم مژده دادهاند.معاشر الناس، حبانى اللَّه عزوجل بهذه الفضيلة: اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته است.۸ - »معاشر الناس« هاى مخصوص حضرت علىعليه السلامهمانگونه كه در بخش قبلى بيان شد، استفاده از »معاشر الناس« براى توجه و عنايت بيشتر مردم به مطالب مذكور بعد از خطاب است. از ۵۸ مورد »معاشر الناس« در خطبه، ۲۸ مورد آن اختصاص به نكاتى دارد كه درباره اميرالمؤمنين علىعليه السلام است:فاعلموا - معاشر الناس - ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم، از علىعليه السلام روى برنگردانيد.معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.معاشر الناس، فضّلوا علياًعليه السلام فانه افضل الناس بعدى: اى مردم، علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد كه او بعد از من برترين مردم است.معاشر الناس، انه جنب اللَّه: اى مردم، علىعليه السلام هم جوار خداوند است.معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدىعليهم السلام من صلبه هم الثقل الاصغر: اى مردم، على و فرزندان پاك من از نسل اوعليهم السلام گنجينه كوچك هستند.معاشر الناس، هذا علىعليه السلام اخى و وصيى و واعى علمى: اى مردم، اين علىعليه السلام برادر من و وصى من و حافظ علم من است.معاشر الناس، انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: اى مردم، خدا دين شما را با امامت علىعليه السلام كامل نمود.۹- صفات و فضائل حضرت علىعليه السلام بيان شده در خطبهآشكارترين معجزه خطبه غدير همين بخش مىباشد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در اين خطبه يك ساعته، صفات و فضائل بىشمارى را از حضرت علىعليه السلام بيان فرموده است. البته اگر هيچ صفتى هم گفته نمىشد مگر همين جملهاى كه مىفرمايد: معاشر الناس، ان فضائل على بن ابىطالبعليه السلام عند اللَّه عزوجل - و قد انزلها فى القرآن - اكثر من ان احصيها فى مقام واحد. فمن انبأكم بها و عرفها فصدّقوه. همين فقره براى شناخت مولايمان اميرالمؤمنين علىعليه السلام كافى بود. در اين كلام نورانى، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اى مردم، فضائل و ويژگىهاى على بن ابىطالبعليه السلام در نزد خداوند - كه در قرآن آمده - بيش از آن است كه بتوانم در يك مجلس بشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را به شما شناساند او را تصديق كنيد.در اين خطبه ۱۶۰ صفت و فضيلت از ويژگىهاى حضرت علىعليه السلام بيان شده است. البته با توجه به مفاهيم بعضى از جملات مىتوان ۱۸۸ صفت و بلكه بيشتر براى آن حضرت بر شمرد، ولى در اين كتاب فقط به معناى ظاهرى جملات بسنده مىشود، و از گفتن مفاهيم پنهان و صفات تكرارى صرف نظر مىگردد:على بن ابىطالب اخىعليه السلام: على بن ابىطالبعليه السلام برادر من است.وصيّى: وصى من است.خليفتى على امتى: جانشين من در ميان امت من است.الامام من بعدى: امام بعد از من است.محله منى محل هارون من موسىعليهما السلام: جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسىعليهما السلام است.وليّكم: صاحب اختيار شماست.الذى اقام الصلاة: كسى كه نماز به پا مىدارد.۱۰- اوامر بيان شده در خطبهدر هر خطبهاى بعد از توضيحات خطيب و ارائه ادلّه، نوبت به بيان »اهداف و مقاصد« مىرسد و سخنران مهمترين مقاصد خود را به صورت حكم و امر مولوى بيان مىكند، تا مخاطبين از دستورهايش تبعيت كنند.در حالتى ديگر اهداف و مقاصد را به صورت امر ارشادى بيان مىكند تا ديگران را ترغيب نمايد كه سخنانش را عملى سازند. در اين خطبه نيز پيامبرصلى الله عليه وآله ۴۲ مرتبه درباره موضوعات مهم دستور داده است:»بلّغ ما انزل« : آنچه را كه نازل شد ابلاغ كن.فاعلموا: بدانيد.افهموه: بفهميد.اعلموا: آگاه باشيد.فاسمعوا: گوش بسپاريد.اطيعوا: اطاعت كنيد.انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.فضّلوه: او )علىعليه السلام( را بر ديگران برترى دهيد.اقبلوه: او را قبول كنيد.فضّلوا علياًعليه السلام: علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.تدّبروا القرآن: در قرآن بيانديشيد.و افهموا آياته: آيات قرآن را بفهميد.و انظرو الى محكماته: در محكمات قرآن نظر كنيد.۱۱- اوامر و وظائف بيان شده درباره حضرت علىعليه السلام در خطبهمهمترين اهداف يك خطبه نزد خطيب دستورهايى است كه در كلام خود بيان مىكند، و مهمترين دستورها آن دسته از فرامينى است كه بيشتر روى آن تكيه مىكند و درباره آن بحث مىنمايد. از ۴۲ فرمان بيان شده در خطبه غدير، ۲۱ فرمان آن مربوط به احترام و اطاعت از اميرالمؤمنينعليه السلام است. اميد است كه بيان اين فرامين موجب تنبّه و آگاهى بيشتر گردد.بلّغ ما انزل: آنچه را كه نازل شد )درباره علىعليه السلام( ابلاغ كن.فاسمعوا: گوش بسپاريد )آنچه را كه خدا درباره علىعليه السلام فرموده است( .اطيعوا: اطاعت كنيد )آنچه را كه خدا درباره علىعليه السلام فرموده است( .انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.فضّلوه: او )علىعليه السلام( را بر ديگران برترى دهيد.اقبلوه: او را قبول كنيد.فضّلوا علياًعليه السلام: علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.فليبلّغ الحاضر الغائب: اين پيام )انتصاب علىعليه السلام( را حاضران به غائبان برسانند.و قد امرت علياًعليه السلام: من علىعليه السلام را فرمان دادم.انتهوا: نهى او را بپذيريد.و صيّروا الى مراده: به سوى هدف و مقصود او گام برداريد.فقولوا و قولوا: بگوييد )درباره علىعليه السلام آنچه را كه من مىگويم( .۱۲- نواهى بيان شده در خطبههمانگونه كه در بحث اوامر بيان شد، دستورهاى صادر شده از سوى خطيب، - خواه به صورت امر و خواه به صورت نهى - اساسىترين بخش يك خطبه مىباشد و هدف واقعى سخنران را مىرساند. در اين خطبه، حضرت رسولصلى الله عليه وآله ۱۵ بار نهى فرموده است.از اين نواهى بيان شده در خطبه، ۷ مورد آن مربوط به اميرالمؤمنينعليه السلام مىباشد؛ پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به دورى جستن از حضرت علىعليه السلام هشدار مىدهد و مردم را از ترك نمودن راه و روش و امامت آن حضرت باز مى دارد.انسان منصف و داراى قلب سليم با دقت در كلام خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله به اين نكته پى مىبرد كه تمام همّ و غم آن حضرت اثبات راه و روش وصى خود مىباشد. بيشترين چيزى كه حضرتش از آن نهى مىفرمايد دورى جستن و كناره گرفتن از راه و روش اميرالمؤمنين علىعليه السلام است. پس وظيفه هر مسلمان و محب رسولاللَّهصلى الله عليه وآله است كه از چيزهايى كه پيامبرصلى الله عليه وآله نهى فرموده آگاه گردد و از آنها اجتناب نمايد:ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.لا تضلّوا عنه: از او )علىعليه السلام( روى برنگردانيد.لا تنفروا منه: و از او نگريزيد.و لا تستنكفوا عن ولايته: و از ولايتش سر برنتابيد.فاحذروا ان تخالفوه: از مخالفت با او بپرهيزيد.ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى: ملعون است معلون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند.لا تتبعوا متشابهه: به دنبال متشابه آن )قرآن( نرويد.فلا تحسدوه: مبادا به او )علىعليه السلام( حسد ورزيد.لا تمنّوا علىّ باسلامكم: با اسلام آوردنتان بر من منت نگذاريد.لا تمنّوا على اللَّه: بر خدا منت نگذاريد.و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله: راههاى گوناگون شما را از راه او منحرف نكند.و لا تخلّفوا عنه الا بتروا و افتقروا: هيچ خاندانى حج را ترك نمىكند مگر آنكه بى خير و فقير باشد.لا تنصرفوا عن المشاهد الا بتوبة: جز با توبه از صحنه برنگرديد.لا تبدّلوه: اين مطالب را جا به جا نكنيد.لا تغيّروه: اين مطالب را تغيير ندهيد.۱۳- ضمائر متصل بيان شده در خطبه درباره حضرت علىعليه السلامهمانگونه كه مىدانيم ضمير در حكم »اسم عين« است، و با آوردن ضمير گويا اسم شخص برده مىشود. پيامبرصلى الله عليه وآله در عين حال كه ۴۳ مرتبه نام وصى خود حضرت علىعليه السلام را مىبرد، ۹۶ مرتبه نيز ضمير متصل »ه« و ۷ مرتبه ضمير منفصل »هو« و ۱۴ بار ضمير مستتر »هو« را به حضرتش ارجاع مىدهد، يعنى مجموعاً ۱۵۶ مرتبه نام وصى خود را در اين خطبه بيان مىفرمايد. اهتمام بر كسى در اين حد و با اين همه تأكيد در كمتر خطبهاى ديده شده است. در اينجا ابتدا به ضمائر متصل پرداخته مىشود، و در بخشهاى بعدى ديگر ضمائر بيان مى گردد:الذى محله منى محل هارون من موسىعليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسىعليهما السلام است.لكثره ملازمته: همراهى فراوان او )علىعليه السلام( با من.اقبالى عليه: توجه من به او.هواه: تمايل او.قبوله منّى: پذيرش او از من.فاعلموا... ذلك فيه: اين مطلب را درباره او بدانيد.قد نصبه لكم ولياً: او را صاحب اختيار شما قرار داده است.فرض طاعته: اطاعتش را واجب نموده است.ماض حكمه: حكم او )علىعليه السلام( قاطع است.جاز قوله: كلامش بسنده است.نافذ امره: امرش نافذ است.ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.مرحوم من تبعه: هر كس تابع او باشد مورد رحمت الهى است.و صدّقه: هر كس تصديقش كند.غفر اللَّه له: خدا او را آمرزيده است.۱۴- ضماير منفصل بيان شده در خطبه درباره حضرت علىعليه السلامتعداد هفت ضمير منفصل و جداگانه - يعنى او - به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:هو وليكم: او صاحب اختيار شماست.و هو راكع: در حالى كه در ركوع است.هو االامام المبين: او همان امام مبين است.فهو الذى يهدى الى الحق: او است كه به سوى حق هدايت مىكند.هو على بن ابىطالبعليه السلام: او على بن ابىطالبعليه السلام است.هو ناصر دين اللَّه: او يارى دهنده دين خداست.هو و من تخلّف من ذريتى: او و جانشينان كه از نسل من هستند.۱۵- ضمائر مستتر بيان شده در خطبه درباره حضرت علىعليه السلامتعداد ۱۴ مرتبه ضمير مستتر به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:اقام الصلاة )هو( : )او( نماز به پا مىدارد.آتى الزكاة )هو( : )او( زكات مىدهد.يهدى الى الحق )هو( : )او( به سوى حق هدايت مىكند.يعمل به )هو( : )او( به حق عمل مىنمايد.يزهق الباطل )هو( : )او( باطل را از ميان بر مىدارد.ينهى عنه )هو( : )او( از باطل باز مىدارد.فدى رسولاللَّهصلى الله عليه وآله بنفسه )هو( : )او( جان خود را فداى رسولخداصلى الله عليه وآله كرد.كان مع الرسولصلى الله عليه وآله )هو( : )او( با رسولخداصلى الله عليه وآله بود.ينام فى مضجعى )هو( : )او( در بستر من بخوابد.ففعل فادياً لى بنفسه )هو( : )او( در حالى كه جانش را فداى من مىكرد در بستر من آرميد.الا علياًعليه السلام، الذى آمن و رضى: مگر علىعليه السلام كه ايمان آورد و به درستى و شكيبايى خشنود شد.هذا علىعليه السلام يفهمكم بعدى: بعد از من اين علىعليه السلام است كه به شما مىفهماند.علىعليه السلام قد بايعنى: علىعليه السلام با من بيعت كرده است.۱۶- همه قسمهاى بيان شده در خطبهمحققان بر اين باور هستند كه قسم در زمانى استفاده مىشود كه مطلب مورد نظر گوينده مطلب مهمى باشد، يا در مورد آن مطلب مهم انكارى از سوى مقابل ديده شود. از اين رو براى دلگرم نمودن طرف مقابل يا اتمام حجت با او از قسم استفاده مىشود. حال بايد ببنيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كه هيچ كار بيهودهاى انجام نمىدهد، هفت قسمى كه در خطبه ايشان به زبان آوردهاند را در كجاى و براى چه مطالب مهمى استفاده كردهاند:و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت: به خدا قسم در امور مربوط به آنها با بزرگوارى رفتار كردهام.بى - و اللَّه - بشّر الاولون من النبيين و المرسلين: به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشينعليهم السلام به آمدنم مژده دادهاند.انا - و اللَّه - خاتم الانبياء و المرسلينعليهم السلام: به خدا قسم من خاتم پيامبران و رسولانعليهم السلام هستم.فى علىعليه السلام - و اللَّه - نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره علىعليه السلام نازل شده است.»و العصر . ان الانسان لفى خسر« : »قسم به عصر . كه انسان در زيان است« .باللَّه ما عنى بهذه الآية الا قوماً من اصحابى، اعرفهم باسمائهم و انسابهم، و قد امرت بالصفح عنهم: به خدا قسم مقصود اين آيه جز گروهى از اصحاب خودم نيست، كه آنان را به اسم و نسبشان مىشناسم، و مأمورم بر آنان پردهپوشى كنم.فىّ نزلت و فيهم - و اللَّه - نزلت و لهم عمت و ايّاهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و درباره آنان )امامانعليهم السلام( نازل شده است و شامل همه آنان مىشود و به آنان اختصاص دارد.۱۷- قسمهاى مخصوص حضرت علىعليه السلامپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به سبب اهميت موضوع ولايت، سه مرتبه از قسم استفاده نمودهاند:فى علىعليه السلام - و اللَّه - نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره علىعليه السلام نازل شده است.»والعصر . ان الانسان لفى خسر« الا علياًعليه السلام الذى آمن و رضى بالحق و الصبر: »قسم به عصر . كه انسان در زيان است« ، مگر علىعليه السلام كه ايمان آورد و به حق و شكيبايى خشنود شد.فىّ نزلت و فيهم - واللَّه - نزلت و لهم عمت و اياهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و آنان )امامانعليهم السلام( نازل شده است و شامل همه آنان مىشود و به آنان اختصاص دارد.۱۸- خصوصيات دوستان حضرت علىعليه السلاميكى از راههاى شناساندن يك فرد معرفى دوستان وى مىباشد. اگر بر فرض محال پيامبرصلى الله عليه وآله درباره حضرت علىعليه السلام نكتهاى نمىفرمود و به توصيف و مدح دوستان و دوستداران آن حضرت بسنده مىكرد، در شناساندن اميرالمؤمنين علىعليه السلام كافى بود، و دلالت مىكرد كه آن حضرت احترام خاص و ويژهاى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله دارد. اين مسئله براى شناخت مدعيان نزديك بودن به سنت نبوى نيز كافى است. همان كسانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره دوستان آنها چيزى نفرموده، بلكه مذمت نيز فرموده است:مرحوم من تبعه و صدّقه: هر كس تابع او باشد و تصديقش كند مورد رحمت الهى قرار مىگيرد.لا يوالى علياًعليه السلام الا تقى: جز فرد پرهيزگار كسى با علىعليه السلام دوستى نمىكند.لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: جز مؤمن مخلص كسى به او ايمان نمىآورد.الا انّ اوليائهم الذين ذكرهم اللَّه فى كتابه فقال عزوجل: »لا تجد قوماً يؤمنون باللَّه و اليوم الآخر يوادّون من حادّ اللَّه و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم: بدانيد كه دوستان اهلبيتعليهم السلام كسانى هستند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »هيچ گروهى را نمىيابى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند دوستى نمايند اگر چه پدران و فرزندان و برادران و اقوامشان باشند.اولئك كتب فى قلوبهم الايمان: آنان كسانى هستند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است.ايّدهم بروح منه: خدا آنان را با روحى از خود تأييد فرموده است.يدخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار: به بهشتى واردشان مىكند كه از پايين آن نهرها جارى است.رضى اللَّه عنهم: خدا از آنان راضى است.رضوا عنه: آنان از خدا راضى هستند.اولئك حزب اللَّه. الا ان حزب اللَّه هم المفلحون: آنان حزب خدا مىباشند. بدانيد كه حزب خدا رستگار است.الا ان اوليائهم المؤمنون الذين وصفهم اللَّه عزوجل فقال: »الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم« : بدانيد كه دوستان آنان )اهلبيتعليهم السلام( كسانى هستند كه خداوند عزوجل آنان را توصيف كرده و فرموده است: »كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به تاريكى نيالودند« .۱۹- خصوصيات دشمنان حضرت علىعليه السلامهمچنين يكى از راههاى شناخت يك فرد، شناخت دشمنان آن فرد است. بايد ديد چه كسانى دشمن او هستند، و چه كسانى دشمنان آن شخص را مذمت كردهاند، و چرا دشمنان او را مذمت كردهاند. در اين خطبه، ۱۲ مرتبه دشمنان حضرت علىعليه السلام مذمت شدهاند. و مدمت كننده كسى نيست جز پيامبرصلى الله عليه وآله. اين گواهى است بر اين كه صراط علىعليه السلام حق است:ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: معلون است ملعون، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.الا و انه يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با علىعليه السلام دشمنى نمىكند.الا ان اعدائهم هم السفهاء الغاوون، اخوان الشياطين: بدانيد كه دشمنان ايشان سفيهان گمراه و برادران شياطين هستند.يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً: سخنان پوچى را براى فريفتن به يكديگر مىرسانند.الا ان اعدائهم الذين يصلون سعيراً: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه وارد شعلههاى آتش مىشوند.الا ان اعدائهم الذين يسمعون لجهنم شهيقاً و هى تفور: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه در حال جوش و خروش جهنم صداى وحشتناك آن را مىشنوند.و يرون لها زفيراً: شعلههاى جهنم را مىبينند.الا ان اعدائهم الذين قال اللَّه فيهم: »كلّما دخلت امة لعنت اختها حتى اذا ادّاركوا فيها جميعاً قالت اخراهم لاولاهم ربنا هؤلاء اضلّونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لكل ضعف و لكن لا تعلمون« : بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه خدا درباره آنان فرموده است: »هر گروهى كه داخل جهنم مىشود همتاى خود را لعنت مىكند تا اينكه همه آنان در آنجا به هم مىپيوندند پيروان درباره پيشوايان مى گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس بر آنان عذابى دو چندان از آتش نازل كن خداوند مىفرمايد عذاب همه شما دو چندان است ولى شما نمىدانيد.. |
نسخهٔ ۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۳
آماده سازى فضاى خطبه غدير[۱]
سير آماده سازى مردم توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را مى توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد: پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدير در بهترين شرايط ارائه شود:
۱- جمع آورى مردم
پيامبرصلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد: يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند. اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده اى از فتنه گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كردهاند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد! مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكىهاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز - با آنكه اجرا شد - ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.[۲]
۲- خالى نگه داشتن زير درختان
پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود. براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار بركه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود. طبق اين فرمان، با آنكه چشمها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى شد، ولى همه از كنار آن عبور مى كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى داد.
۳- اسكان منظم جمعيت
اسكان آن جمعيت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروههاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند. عده اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند. روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبرصلى الله عليه وآله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسانها بدون كوچكترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد.
۴- مقابله با گرما
مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز - در نزديكى ظهر - مشكلى بود كه هيچ چاره اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد. البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم - حتى خود حضرت - گوشه اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند![۳]
اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يك برنامه استثنائى!
۵ - پيشبينى آرايش مجلس سخنرانى
آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت. اين مرحله نيز در گونه اى با شكوه و بى نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه اش را نديده بودند. نيمى از آنچه بايد انجام مىگرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.
۶ - موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران
براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته اند بدون كوچك ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند. با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.
۷- صدا رسانى به آن جمعيت انبوه
از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۴]
۸ - آماده سازى زير درختان براى منبر
اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ها بر جاى گذارد. براى آماده سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند.
۹- بناى منبر در موقعيت ويژه
با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند. در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مىگرفت. همچنين مى بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند.
۱۰- سايبان بر فراز منبر
گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را - كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه ها پارچه اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد. دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را - كه قابل بريدن نبود - با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.
۱۱- كيفيت و بلنداى منبر
سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ هاى بزرگ و كوچک را جمع آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ها قرار دادند تا سختى سنگ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند. در مرحله بعد پارچهاى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند. اين كامل ترين گونه از تدارک يك مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطَبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه اى بى نظير آماده شد.
۲. آماده سازى مردم براى خطبه غدير[۵]
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود: همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن - يعنى معرفى دوازده امام معصوم عليهم السلام - شده بود و مقام با عظمت على عليه السلام و جانشينان او را بيان مى كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده اى مى دهد كه مى خواهد بر فراز منبر انجام دهد. در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى نمود. براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود: «قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى گيرم و او را به سمت خود بالا مى برم، و بازوانش را بلند مى كنم و با دو دست آنها را بالا مى برم، و به شما اعلام مى كنم كه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» . با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.
۳. آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير[۶]
با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى دهيم:
اول: آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده، و شرح آن چنين است:
۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.
۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله.
۳. ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام: ۵۰ جمله.
۴. ولايت ائمه عليهم السلام: ۱۰ جمله.
۵ . فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام: ۲۰ جمله.
۶ . حكومت حضرت مهدى عليه السلام: ۲۰ جمله.
۷. شيعيان اهلبيت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.
۸ . بيعت با معصومين عليهم السلام: ۱۰ جمله.
۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.
۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.
دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى دهد:
۱. نام اميرالمؤمنين عليه السلام چهل بار به عنوان «على عليه السلام» تصريح شده است.
۲. كلمه «ائمه عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.
۳. نام امام زمان عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى عليه السلام» ذكر شده است. البته اكثر خطبه درباره ائمه عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است. همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى رساند.
سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است. استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوه گر مى كند. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل بيت عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل بيت عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است. بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نمونه هاى بارز آن است.
اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق تر خطبه مى توان آمارهاى جالب ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ترى پى برد.
آمارهاى متفرقه از خطبه غدير[۷]
در اينجا آمارهايى در موارد مختلف از خطبه غدير بيان مى كنيم:
صفات اللَّه جلّ شأنه
همه معصومين عليهم السلام قبل از هر خطابه به حمد و ستايش خداوند مى پردازند. اما كمتر ديده شده است كه در مقدمه يك خطبه ۱۳۲ صفت از صفات ذات اقدس الهى بيان شده باشد:
علا فى توحّده: در يگانگى خود، بلند مرتبه است.
دنا فى تفرّده: در عين تنهايى به آفريدگانش نزديك است.
جلّ فى سلطانه: در قدرت و سلطه خود شكوهمند است.
عظم فى اركانه: در اركان آفرينش عظيم جلوه مى كند.
احاط بكل شىء علماً: علمش بر همه چيز احاطه دارد.
هو فى مكانه: در جايگاه خود استوار مى باشد.
قهر جميع الخلق بقدرته: با قدرت خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.
قهر جميع الخلق ببرهانه: با برهان خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.
حميداً لم يزل: هميشه مورد سپاس بوده است.
محموداً لا يزال: هميشه مورد سپاس بوده است.
مجيداً لا يزول: صاحب عظمتى فناناپذير است.
مبدئاً: آغاز كننده است.
معيداً: اعاده كننده است.
كل امر اليه يعود: هر چيزى به او باز مى گردد.
بارئ المسموكات: به وجود آوردنده برافراشته ها (افلاك و آسمانها) است.
داحى المدحوّات: گستراننده گسترده شدهها (زمين) است.
۲- صفات و فضائل پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در خطبه غدير - كه حدود يك ساعت به طول انجاميده است - ۴۵ صفت از فضائل و مناقب خويش را بيان مى كند، تا مردم به اطاعت بيشتر پيامبرشان ترغيب شوند.
از جمله اين فضائل است:
العبودية: اقرّ له على نفسى بالعبودية: بر بندگى ام براى خدا اقرار مى كنم.
العصمة من الناس: قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة من الناس: خداوند تبارک و تعالى حفاظت از شر مردم را برايم ضمانت نمود.
الرسول: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.
رسولِهِ: و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله: (على عليه السلام) بعد از خدا و رسولش صاحب اختيار شماست.
رسولُهُ: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما (مردم) خدا و رسول او هستند.
وليّكم: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند.
رسول اللَّه: الذين يؤذون رسول اللَّه لهم عذاب اليم: كسانى كه پيامبر را اذيت مى كنند عذابى دردناک در انتظارشان خواهد بود.
رسولُهُ: ثم من دونه رسولهُ و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى دهند.
نبيه:ثم من دونه رسوله و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى دهند.
رسولَهُ: الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: تا روزى كه (شما) خدا و رسولش را ملاقات كنيد.
رسولُهُ: لا حلال الا ما احلّه اللَّه و رسوله: حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش حلال كرده باشند.
۳- آيات بيان شده در خطبه
اساسى ترين ادله در اثبات مسائل شرعى و اعتقادى، استفاده از آيات قرآن كريم است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با طرح ۵۹ آيه، ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و ديگر مطالب بيان شده را به اثبات رسانيده است:«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل إليك من ربك»[۸]: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على بر تو نازل شده ابلاغ كن.
«انّما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون»[۹]: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده اند و نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.
«يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم»[۱۰]: با زبانشان چيزى مى گويند كه در قلب هايشان نيست.«و تحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم»[۱۱]: و اين كار را سهل مى شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
«و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يؤمن باللَّه و يؤمن للمؤمنين»[۱۲]: برخى از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى كنند و مى گويند او سخن شنو و زودباور است بگو علىرغم گمان كسانى كه او را زودباور مى پندارند سخن شنوى او براى شما بهتر است به خدا ايمان دارد و مؤمنان را راستگو مى انگارد و براى ايمان آورندگان از شما مايه رحمت است.
«و كل شىء احصيناه فى امام مبين»[۱۳]: هر چيزى را در امام مبين (كه همان امام معصوم عليه السلام است) گرد آورديم.
فتصلوا «ناراً وقودها الناس و الحجارة اُعدّت للكافرين»[۱۴]: در آتشى گرفتار مى شويد كه براى كافران آماده شده است و هيزم آن (آتش) انسان ها و سنگ ها مى باشند.
۴- آيات مخصوص حضرت على عليه السلام
از مهم ترين بخشهاى خطبه غدير اين دو جمله است:
و ما نزلت آية رضا فى القرآن الا فيه: هيچ آيه اى در قرآن درباره خشنودى خدا نازل نشد مگر اينكه درباره حضرت على عليه السلام مى باشد.
و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: هيچ آيه ستايشى در قرآن نازل نگشته مگر آنكه درباره حضرت على عليه السلام بيان شده است.در اينجا مجال پرداختن به همه آيات ستايش و خشنودى خداوند در قرآن نيست.
بلكه تنها به بيان همان ۱۶ آيه اى كه در خطبه غدير آمده و درباره على عليه السلام مى باشد اكتفا مى گردد:
«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك»[۱۵]: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت (درباره على عليه السلام) بر تو نازل شده ابلاغ كن.
«انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»[۱۶]: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده اند و نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مىدهند.
«و كل شىء احصيناه فى امام مبين»[۱۷]: هر چيزى را در امام مبين(كه همان امام معصوم عليه السلام است) گرد آورديم.
«و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا اللَّه ان اللَّه خبير بما تعملون»[۱۸]: هر كس نگاه كند و ببيند براى فرداى خود چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد، و با على عليه السلام مخالفت نكنيد تا گام هايتان بعد از ثابت شدن نلغزد، كه خدا از آنچه كه انجام مى دهيد آگاه است.
«ان تقول نفس يا حسرتا على ما فرّطت فى جنب اللَّه»[۱۹]: تا كسى بگويد افسوس كه نسبت به هم جوار خدا كوتاهى كردم.
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»[۲۰] : امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را به طور تام و تمام در اختيار شما گذاشتم و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم.
«والعصر ان الانسان لفى خسر[۲۱]: قسم به عصر كه انسان در زيان است.»
اتقو اللَّه حق تقاته و لا تموتنّ الا و انتم مسلمون : از خدا بترسيد آنگونه كه بايد بترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.
۵ - اسماء اشخاص در اين خطبه
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در اين خطبه ۸ نام را به اسم ذكر مى كند، كه همه نام ها - غير از نام ابليس - مربوط به پيامبران و حجج الهى عليهم السلام مى باشد. از اولين پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت آدم عليه السلام تا آخرين پيامبر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله، و از اولين حجت يعنى حضرت آدم عليه السلام تا آخرين حجت يعنى قائم آل محمد حضرت بقية اللَّه الاعظم عليه السلام را در بر مى گيرد. تا به مردم بفهماند كه اين عالم هيچ گاه خالى از حجت نخواهد بود.
هارون عليه السلام: الذى محله منّى محل هارون من موسى عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى عليهما السلام است.
موسى عليه السلام: الذى محله منى محل هارون من موسى عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى عليهما السلام است.
آدم عليه السلام: ان ابليس اخرج آدم عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم عليه السلام از بهشت گرديد.
«فان آدم اهبط الى الارض بخطيئة واحدة: آدم به خاطر يك اشتباه به زمين فرستاده شد.
ابليس: ان ابليس اخرج آدم عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم عليه السلام از بهشت گرديد.
المهدى عليه السلام: ثم فى النسل منه الى القائم المهدى عليه السلام: سپس در نسل او تا مهدى قائم عليه السلام.
مملّكها الامام المهدى عليه السلام: آن را تحت حاكميت امام مهدى عليه السلام در مى آورد.
الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدى عليه السلام: بدانيد كه آخرين امام از ما مهدى قائم عليه السلام است.
خاتمها المهدى عليه السلام: آخرين ايشان مهدى عليه السلام است.
۶ - نام حضرت على عليه السلام در خطبه
مى توان گفت كه اين بخش مهم ترين بخش خطبه است، و به صورت حيرت انگيزى ۴۳ مرتبه نام حضرت على عليه السلام برده شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در نهايت بلاغت اين اسامى را به گونه اى بيان كرده كه تكرار آن مخلّ فصاحت نگردد، و اميرالمؤمنين عليه السلام را به احسن وجه و زيباترين شكل به مردم معرفى نمايد.
لانه قد اعلمنى انى ان لم ابلّغ ما انزل الىّ فى حق على عليه السلام فما بلّغت رسالته: خداوند به من اعلام فرمود كه اگر آنچه در حق على عليه السلام بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را به انجام نرسانده ام.«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.
يعنى فى الخلافة لعلى بن ابیطالب عليه السلام: يعنى درباره خلافت براى على بن ابیطالب عليه السلام.
ان على بن ابیطالب عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى: على بن ابىطالبعليه السلام برادر من و وصى من و جانشين من مى باشد.
و على بن ابیطالب عليه السلام الذى اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع: على بن ابیطالب عليه السلام همان كسى است كه نماز به پا مى دارد و در حال ركوع زكات مى دهد.
لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلّغ ما انزل اللَّه الى فى حق على عليه السلام: خداوند از من راضى نمى شود مگر آنچه را در حق على عليه السلام بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.
«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« فى حق علىعليه السلام: اى پيامبر! آنچه در مورد علىعليه السلام از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن.ثم من بعدى علىعليه السلام وليكم و امامكم بامر اللَّه: بعد از من و به امر خداوند، علىعليه السلام صاحب اختيار و امام شماست.۷- »معاشر الناس« هاى خطبهمعمولاً خطابهاى قرآن كريم با »ايها الناس« و »يا ايها الذين آمنوا« آمده است. اما در اين خطبه، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مردم را با »معاشر الناس« مورد خطاب قرار مىدهد. با تحقيقى كه در روايات و احاديث اسلامى انجام گرفت، مشخص شد كه حضرات معصومينعليهم السلام خطاب »معاشر الناس« را بسيار اندك به كار بردهاند. اما پيامبرصلى الله عليه وآله در اين خطبه نورانى ۵۸ مرتبه از اين عبارت خطابى استفاده كرده است. استفاده فراوان از اين عبارت در يك خطبه يك ساعته به اين خاطر بوده كه مردم به نكات مذكور پس از اين خطاب توجه بيشترى كنند، و به مطالب عنوان شده عنايت مضاعفى داشته باشند:معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ: اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرد كوتاهى نكردم.فاعلموا - معاشر الناس - ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد: اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين گردهمايى به پا مىايستم.معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، او را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم از او روى برنگردانيد.معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.معاشر الناس، بى و اللَّه بشّر الاولون من النبيين و المرسلينعليهم السلام: اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولانعليهم السلام پيشين به آمدنم مژده دادهاند.معاشر الناس، حبانى اللَّه عزوجل بهذه الفضيلة: اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته است.۸ - »معاشر الناس« هاى مخصوص حضرت علىعليه السلامهمانگونه كه در بخش قبلى بيان شد، استفاده از »معاشر الناس« براى توجه و عنايت بيشتر مردم به مطالب مذكور بعد از خطاب است. از ۵۸ مورد »معاشر الناس« در خطبه، ۲۸ مورد آن اختصاص به نكاتى دارد كه درباره اميرالمؤمنين علىعليه السلام است:فاعلموا - معاشر الناس - ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم، از علىعليه السلام روى برنگردانيد.معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.معاشر الناس، فضّلوا علياًعليه السلام فانه افضل الناس بعدى: اى مردم، علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد كه او بعد از من برترين مردم است.معاشر الناس، انه جنب اللَّه: اى مردم، علىعليه السلام هم جوار خداوند است.معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدىعليهم السلام من صلبه هم الثقل الاصغر: اى مردم، على و فرزندان پاك من از نسل اوعليهم السلام گنجينه كوچك هستند.معاشر الناس، هذا علىعليه السلام اخى و وصيى و واعى علمى: اى مردم، اين علىعليه السلام برادر من و وصى من و حافظ علم من است.معاشر الناس، انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: اى مردم، خدا دين شما را با امامت علىعليه السلام كامل نمود.۹- صفات و فضائل حضرت علىعليه السلام بيان شده در خطبهآشكارترين معجزه خطبه غدير همين بخش مىباشد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در اين خطبه يك ساعته، صفات و فضائل بىشمارى را از حضرت علىعليه السلام بيان فرموده است. البته اگر هيچ صفتى هم گفته نمىشد مگر همين جملهاى كه مىفرمايد: معاشر الناس، ان فضائل على بن ابىطالبعليه السلام عند اللَّه عزوجل - و قد انزلها فى القرآن - اكثر من ان احصيها فى مقام واحد. فمن انبأكم بها و عرفها فصدّقوه. همين فقره براى شناخت مولايمان اميرالمؤمنين علىعليه السلام كافى بود. در اين كلام نورانى، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اى مردم، فضائل و ويژگىهاى على بن ابىطالبعليه السلام در نزد خداوند - كه در قرآن آمده - بيش از آن است كه بتوانم در يك مجلس بشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را به شما شناساند او را تصديق كنيد.در اين خطبه ۱۶۰ صفت و فضيلت از ويژگىهاى حضرت علىعليه السلام بيان شده است. البته با توجه به مفاهيم بعضى از جملات مىتوان ۱۸۸ صفت و بلكه بيشتر براى آن حضرت بر شمرد، ولى در اين كتاب فقط به معناى ظاهرى جملات بسنده مىشود، و از گفتن مفاهيم پنهان و صفات تكرارى صرف نظر مىگردد:على بن ابىطالب اخىعليه السلام: على بن ابىطالبعليه السلام برادر من است.وصيّى: وصى من است.خليفتى على امتى: جانشين من در ميان امت من است.الامام من بعدى: امام بعد از من است.محله منى محل هارون من موسىعليهما السلام: جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسىعليهما السلام است.وليّكم: صاحب اختيار شماست.الذى اقام الصلاة: كسى كه نماز به پا مىدارد.۱۰- اوامر بيان شده در خطبهدر هر خطبهاى بعد از توضيحات خطيب و ارائه ادلّه، نوبت به بيان »اهداف و مقاصد« مىرسد و سخنران مهمترين مقاصد خود را به صورت حكم و امر مولوى بيان مىكند، تا مخاطبين از دستورهايش تبعيت كنند.در حالتى ديگر اهداف و مقاصد را به صورت امر ارشادى بيان مىكند تا ديگران را ترغيب نمايد كه سخنانش را عملى سازند. در اين خطبه نيز پيامبرصلى الله عليه وآله ۴۲ مرتبه درباره موضوعات مهم دستور داده است:»بلّغ ما انزل« : آنچه را كه نازل شد ابلاغ كن.فاعلموا: بدانيد.افهموه: بفهميد.اعلموا: آگاه باشيد.فاسمعوا: گوش بسپاريد.اطيعوا: اطاعت كنيد.انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.فضّلوه: او )علىعليه السلام( را بر ديگران برترى دهيد.اقبلوه: او را قبول كنيد.فضّلوا علياًعليه السلام: علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.تدّبروا القرآن: در قرآن بيانديشيد.و افهموا آياته: آيات قرآن را بفهميد.و انظرو الى محكماته: در محكمات قرآن نظر كنيد.۱۱- اوامر و وظائف بيان شده درباره حضرت علىعليه السلام در خطبهمهمترين اهداف يك خطبه نزد خطيب دستورهايى است كه در كلام خود بيان مىكند، و مهمترين دستورها آن دسته از فرامينى است كه بيشتر روى آن تكيه مىكند و درباره آن بحث مىنمايد. از ۴۲ فرمان بيان شده در خطبه غدير، ۲۱ فرمان آن مربوط به احترام و اطاعت از اميرالمؤمنينعليه السلام است. اميد است كه بيان اين فرامين موجب تنبّه و آگاهى بيشتر گردد.بلّغ ما انزل: آنچه را كه نازل شد )درباره علىعليه السلام( ابلاغ كن.فاسمعوا: گوش بسپاريد )آنچه را كه خدا درباره علىعليه السلام فرموده است( .اطيعوا: اطاعت كنيد )آنچه را كه خدا درباره علىعليه السلام فرموده است( .انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.فضّلوه: او )علىعليه السلام( را بر ديگران برترى دهيد.اقبلوه: او را قبول كنيد.فضّلوا علياًعليه السلام: علىعليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.فليبلّغ الحاضر الغائب: اين پيام )انتصاب علىعليه السلام( را حاضران به غائبان برسانند.و قد امرت علياًعليه السلام: من علىعليه السلام را فرمان دادم.انتهوا: نهى او را بپذيريد.و صيّروا الى مراده: به سوى هدف و مقصود او گام برداريد.فقولوا و قولوا: بگوييد )درباره علىعليه السلام آنچه را كه من مىگويم( .۱۲- نواهى بيان شده در خطبههمانگونه كه در بحث اوامر بيان شد، دستورهاى صادر شده از سوى خطيب، - خواه به صورت امر و خواه به صورت نهى - اساسىترين بخش يك خطبه مىباشد و هدف واقعى سخنران را مىرساند. در اين خطبه، حضرت رسولصلى الله عليه وآله ۱۵ بار نهى فرموده است.از اين نواهى بيان شده در خطبه، ۷ مورد آن مربوط به اميرالمؤمنينعليه السلام مىباشد؛ پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به دورى جستن از حضرت علىعليه السلام هشدار مىدهد و مردم را از ترك نمودن راه و روش و امامت آن حضرت باز مى دارد.انسان منصف و داراى قلب سليم با دقت در كلام خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله به اين نكته پى مىبرد كه تمام همّ و غم آن حضرت اثبات راه و روش وصى خود مىباشد. بيشترين چيزى كه حضرتش از آن نهى مىفرمايد دورى جستن و كناره گرفتن از راه و روش اميرالمؤمنين علىعليه السلام است. پس وظيفه هر مسلمان و محب رسولاللَّهصلى الله عليه وآله است كه از چيزهايى كه پيامبرصلى الله عليه وآله نهى فرموده آگاه گردد و از آنها اجتناب نمايد:ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.لا تضلّوا عنه: از او )علىعليه السلام( روى برنگردانيد.لا تنفروا منه: و از او نگريزيد.و لا تستنكفوا عن ولايته: و از ولايتش سر برنتابيد.فاحذروا ان تخالفوه: از مخالفت با او بپرهيزيد.ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى: ملعون است معلون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند.لا تتبعوا متشابهه: به دنبال متشابه آن )قرآن( نرويد.فلا تحسدوه: مبادا به او )علىعليه السلام( حسد ورزيد.لا تمنّوا علىّ باسلامكم: با اسلام آوردنتان بر من منت نگذاريد.لا تمنّوا على اللَّه: بر خدا منت نگذاريد.و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله: راههاى گوناگون شما را از راه او منحرف نكند.و لا تخلّفوا عنه الا بتروا و افتقروا: هيچ خاندانى حج را ترك نمىكند مگر آنكه بى خير و فقير باشد.لا تنصرفوا عن المشاهد الا بتوبة: جز با توبه از صحنه برنگرديد.لا تبدّلوه: اين مطالب را جا به جا نكنيد.لا تغيّروه: اين مطالب را تغيير ندهيد.۱۳- ضمائر متصل بيان شده در خطبه درباره حضرت علىعليه السلامهمانگونه كه مىدانيم ضمير در حكم »اسم عين« است، و با آوردن ضمير گويا اسم شخص برده مىشود. پيامبرصلى الله عليه وآله در عين حال كه ۴۳ مرتبه نام وصى خود حضرت علىعليه السلام را مىبرد، ۹۶ مرتبه نيز ضمير متصل »ه« و ۷ مرتبه ضمير منفصل »هو« و ۱۴ بار ضمير مستتر »هو« را به حضرتش ارجاع مىدهد، يعنى مجموعاً ۱۵۶ مرتبه نام وصى خود را در اين خطبه بيان مىفرمايد. اهتمام بر كسى در اين حد و با اين همه تأكيد در كمتر خطبهاى ديده شده است. در اينجا ابتدا به ضمائر متصل پرداخته مىشود، و در بخشهاى بعدى ديگر ضمائر بيان مى گردد:الذى محله منى محل هارون من موسىعليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسىعليهما السلام است.لكثره ملازمته: همراهى فراوان او )علىعليه السلام( با من.اقبالى عليه: توجه من به او.هواه: تمايل او.قبوله منّى: پذيرش او از من.فاعلموا... ذلك فيه: اين مطلب را درباره او بدانيد.قد نصبه لكم ولياً: او را صاحب اختيار شما قرار داده است.فرض طاعته: اطاعتش را واجب نموده است.ماض حكمه: حكم او )علىعليه السلام( قاطع است.جاز قوله: كلامش بسنده است.نافذ امره: امرش نافذ است.ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.مرحوم من تبعه: هر كس تابع او باشد مورد رحمت الهى است.و صدّقه: هر كس تصديقش كند.غفر اللَّه له: خدا او را آمرزيده است.۱۴- ضماير منفصل بيان شده در خطبه درباره حضرت علىعليه السلامتعداد هفت ضمير منفصل و جداگانه - يعنى او - به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:هو وليكم: او صاحب اختيار شماست.و هو راكع: در حالى كه در ركوع است.هو االامام المبين: او همان امام مبين است.فهو الذى يهدى الى الحق: او است كه به سوى حق هدايت مىكند.هو على بن ابىطالبعليه السلام: او على بن ابىطالبعليه السلام است.هو ناصر دين اللَّه: او يارى دهنده دين خداست.هو و من تخلّف من ذريتى: او و جانشينان كه از نسل من هستند.۱۵- ضمائر مستتر بيان شده در خطبه درباره حضرت علىعليه السلامتعداد ۱۴ مرتبه ضمير مستتر به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:اقام الصلاة )هو( : )او( نماز به پا مىدارد.آتى الزكاة )هو( : )او( زكات مىدهد.يهدى الى الحق )هو( : )او( به سوى حق هدايت مىكند.يعمل به )هو( : )او( به حق عمل مىنمايد.يزهق الباطل )هو( : )او( باطل را از ميان بر مىدارد.ينهى عنه )هو( : )او( از باطل باز مىدارد.فدى رسولاللَّهصلى الله عليه وآله بنفسه )هو( : )او( جان خود را فداى رسولخداصلى الله عليه وآله كرد.كان مع الرسولصلى الله عليه وآله )هو( : )او( با رسولخداصلى الله عليه وآله بود.ينام فى مضجعى )هو( : )او( در بستر من بخوابد.ففعل فادياً لى بنفسه )هو( : )او( در حالى كه جانش را فداى من مىكرد در بستر من آرميد.الا علياًعليه السلام، الذى آمن و رضى: مگر علىعليه السلام كه ايمان آورد و به درستى و شكيبايى خشنود شد.هذا علىعليه السلام يفهمكم بعدى: بعد از من اين علىعليه السلام است كه به شما مىفهماند.علىعليه السلام قد بايعنى: علىعليه السلام با من بيعت كرده است.۱۶- همه قسمهاى بيان شده در خطبهمحققان بر اين باور هستند كه قسم در زمانى استفاده مىشود كه مطلب مورد نظر گوينده مطلب مهمى باشد، يا در مورد آن مطلب مهم انكارى از سوى مقابل ديده شود. از اين رو براى دلگرم نمودن طرف مقابل يا اتمام حجت با او از قسم استفاده مىشود. حال بايد ببنيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كه هيچ كار بيهودهاى انجام نمىدهد، هفت قسمى كه در خطبه ايشان به زبان آوردهاند را در كجاى و براى چه مطالب مهمى استفاده كردهاند:و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت: به خدا قسم در امور مربوط به آنها با بزرگوارى رفتار كردهام.بى - و اللَّه - بشّر الاولون من النبيين و المرسلين: به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشينعليهم السلام به آمدنم مژده دادهاند.انا - و اللَّه - خاتم الانبياء و المرسلينعليهم السلام: به خدا قسم من خاتم پيامبران و رسولانعليهم السلام هستم.فى علىعليه السلام - و اللَّه - نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره علىعليه السلام نازل شده است.»و العصر . ان الانسان لفى خسر« : »قسم به عصر . كه انسان در زيان است« .باللَّه ما عنى بهذه الآية الا قوماً من اصحابى، اعرفهم باسمائهم و انسابهم، و قد امرت بالصفح عنهم: به خدا قسم مقصود اين آيه جز گروهى از اصحاب خودم نيست، كه آنان را به اسم و نسبشان مىشناسم، و مأمورم بر آنان پردهپوشى كنم.فىّ نزلت و فيهم - و اللَّه - نزلت و لهم عمت و ايّاهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و درباره آنان )امامانعليهم السلام( نازل شده است و شامل همه آنان مىشود و به آنان اختصاص دارد.۱۷- قسمهاى مخصوص حضرت علىعليه السلامپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به سبب اهميت موضوع ولايت، سه مرتبه از قسم استفاده نمودهاند:فى علىعليه السلام - و اللَّه - نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره علىعليه السلام نازل شده است.»والعصر . ان الانسان لفى خسر« الا علياًعليه السلام الذى آمن و رضى بالحق و الصبر: »قسم به عصر . كه انسان در زيان است« ، مگر علىعليه السلام كه ايمان آورد و به حق و شكيبايى خشنود شد.فىّ نزلت و فيهم - واللَّه - نزلت و لهم عمت و اياهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و آنان )امامانعليهم السلام( نازل شده است و شامل همه آنان مىشود و به آنان اختصاص دارد.۱۸- خصوصيات دوستان حضرت علىعليه السلاميكى از راههاى شناساندن يك فرد معرفى دوستان وى مىباشد. اگر بر فرض محال پيامبرصلى الله عليه وآله درباره حضرت علىعليه السلام نكتهاى نمىفرمود و به توصيف و مدح دوستان و دوستداران آن حضرت بسنده مىكرد، در شناساندن اميرالمؤمنين علىعليه السلام كافى بود، و دلالت مىكرد كه آن حضرت احترام خاص و ويژهاى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله دارد. اين مسئله براى شناخت مدعيان نزديك بودن به سنت نبوى نيز كافى است. همان كسانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره دوستان آنها چيزى نفرموده، بلكه مذمت نيز فرموده است:مرحوم من تبعه و صدّقه: هر كس تابع او باشد و تصديقش كند مورد رحمت الهى قرار مىگيرد.لا يوالى علياًعليه السلام الا تقى: جز فرد پرهيزگار كسى با علىعليه السلام دوستى نمىكند.لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: جز مؤمن مخلص كسى به او ايمان نمىآورد.الا انّ اوليائهم الذين ذكرهم اللَّه فى كتابه فقال عزوجل: »لا تجد قوماً يؤمنون باللَّه و اليوم الآخر يوادّون من حادّ اللَّه و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم: بدانيد كه دوستان اهلبيتعليهم السلام كسانى هستند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »هيچ گروهى را نمىيابى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند دوستى نمايند اگر چه پدران و فرزندان و برادران و اقوامشان باشند.اولئك كتب فى قلوبهم الايمان: آنان كسانى هستند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است.ايّدهم بروح منه: خدا آنان را با روحى از خود تأييد فرموده است.يدخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار: به بهشتى واردشان مىكند كه از پايين آن نهرها جارى است.رضى اللَّه عنهم: خدا از آنان راضى است.رضوا عنه: آنان از خدا راضى هستند.اولئك حزب اللَّه. الا ان حزب اللَّه هم المفلحون: آنان حزب خدا مىباشند. بدانيد كه حزب خدا رستگار است.الا ان اوليائهم المؤمنون الذين وصفهم اللَّه عزوجل فقال: »الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم« : بدانيد كه دوستان آنان )اهلبيتعليهم السلام( كسانى هستند كه خداوند عزوجل آنان را توصيف كرده و فرموده است: »كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به تاريكى نيالودند« .۱۹- خصوصيات دشمنان حضرت علىعليه السلامهمچنين يكى از راههاى شناخت يك فرد، شناخت دشمنان آن فرد است. بايد ديد چه كسانى دشمن او هستند، و چه كسانى دشمنان آن شخص را مذمت كردهاند، و چرا دشمنان او را مذمت كردهاند. در اين خطبه، ۱۲ مرتبه دشمنان حضرت علىعليه السلام مذمت شدهاند. و مدمت كننده كسى نيست جز پيامبرصلى الله عليه وآله. اين گواهى است بر اين كه صراط علىعليه السلام حق است:ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: معلون است ملعون، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.الا و انه يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با علىعليه السلام دشمنى نمىكند.الا ان اعدائهم هم السفهاء الغاوون، اخوان الشياطين: بدانيد كه دشمنان ايشان سفيهان گمراه و برادران شياطين هستند.يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً: سخنان پوچى را براى فريفتن به يكديگر مىرسانند.الا ان اعدائهم الذين يصلون سعيراً: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه وارد شعلههاى آتش مىشوند.الا ان اعدائهم الذين يسمعون لجهنم شهيقاً و هى تفور: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه در حال جوش و خروش جهنم صداى وحشتناك آن را مىشنوند.و يرون لها زفيراً: شعلههاى جهنم را مىبينند.الا ان اعدائهم الذين قال اللَّه فيهم: »كلّما دخلت امة لعنت اختها حتى اذا ادّاركوا فيها جميعاً قالت اخراهم لاولاهم ربنا هؤلاء اضلّونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لكل ضعف و لكن لا تعلمون« : بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه خدا درباره آنان فرموده است: »هر گروهى كه داخل جهنم مىشود همتاى خود را لعنت مىكند تا اينكه همه آنان در آنجا به هم مىپيوندند پيروان درباره پيشوايان مى گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس بر آنان عذابى دو چندان از آتش نازل كن خداوند مىفرمايد عذاب همه شما دو چندان است ولى شما نمىدانيد..
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۹۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .
- ↑ كلام هادى عليه السلام (هاشمى دهسرخى) : ص ۱۰۶ - ۲۵۵.
- ↑ مائده / ۶۷ .
- ↑ مائده / ۵۵ .
- ↑ فتح / ۱۱.
- ↑ نور / ۱۵.
- ↑ توبه / ۶۱ .
- ↑ يس / ۱۲.
- ↑ بقره / ۲۴.
- ↑ مائده / ۶۷ .
- ↑ مائده / ۵۵ .
- ↑ يس / ۱۲.
- ↑ حشر / ۱۸.
- ↑ زمر / ۵۶ .
- ↑ آل عمران / ۱۰۲.
- ↑ عصر / ۲ ۱.