خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۴۱: خط ۶۴۱:
اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.
اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.


«معاشر الناس« درباره حضرت: ۲۸ مرتبهفضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.نواهى درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۷ مرتبه.ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۹۶ ضمير.ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۷ ضمير.ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۴ ضمير.قسم‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۳ مورد.خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.»الا« ها در مورد اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۳۰ مورد.نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.دعاها در حق اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۴ مرتبه.جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۴۷۴ نكته.سخن آخردر جمع‏بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏شود كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.۵.  آيات قرآن در خطبه غدير××× ۱ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵ ۱۷ ۱۴  - ۱۱. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹. ×××  تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبرصلى الله عليه وآله بر مى‏دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏صلى الله عليه وآله نمى‏بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يك ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد. پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه دست بر شانه على‏عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يك ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى‏ها و گفتارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله بى‏سابقه است.اين جهت باز مى‏گردد به بيان حضور اهل‏بيت‏عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند ولايت ما اهل‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى‏گردد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹. ×××مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام تقسيم شده‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يك سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.××× ۱ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸. ×××نكاتى درباره تفسير در غديرقبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏رسد:نكته اول: مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏بيت‏عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام نيز صدق مى‏كند. اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يك يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى‏كشاند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ . ×××با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏بيت‏عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته‏اند.نكته دوم: انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.نكته سوم: تفسير از لسان معصوم‏عليه السلامآنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارك پيامبر عظيم الشأن‏صلى الله عليه وآله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:۱. مواردى كه در غدير يك موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.۲. مواردى كه يك سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.۳. مواردى كه يك آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.۴. مواردى كه يك آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏شود.نكته چهارم: تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:آيات قرآن در مورد خود غدير.آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏بندى ديگرى هم مى‏توان بيان كرد:الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآنآياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يك مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يك عنوان كلى و موضوع معين مى‏تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.ب. تفسير يك سوره كامل در غديريك سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.۶.  آيه »بَلِّغْ« =   خطبه غدير /  امتثال آيه »بَلِّغْ« با خطبه غدير۷.  ابدى بودن خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ . ×××  پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه »ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ« ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاك مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ها مى‏ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يك سخنرانى را به عنوان يك سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يك سند مكتوب نمايند.اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.اين همان نكته بى‏سابقه‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از آن حضرت مى‏شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده‏اند.آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده‏اند.۸.  ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت××× ۱ وقايع هفته غدير )يونسيان( : ص ۳۲  - ۲۲. ×××  خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من )در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏عليه السلام( نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:۱. رسول‏خداصلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.۲. بدون انجام اين مأموريت بهره‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته« : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: »و اللَّه يعصمك من الناس« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.۴. على‏عليه السلام بعد خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست. آيه ولايت××× ۱ انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ . ××× نيز دلالت بر همين مى‏كند.۵ . وجوب اطاعت از على‏عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است: ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.۶ . مخالف مولا على‏عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند: و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.۸ . تمام علوم در وجود مولا على‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏هاى پيامبرخداصلى الله عليه وآله تماماً آگاه است: ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين )يعنى آشكار كننده همه آن علوم( مى‏باشد.۹. تنها على‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏كند و باطل را درهم مى‏كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق )مردم را( راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏كند.۱۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى‏پذيرد و او را نمى‏آمرزد.۱۱. مخالف على‏عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم )يعنى خود او( و سنگ‏هاى آتش افزاست: فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه )اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد( به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.۱۲. على‏عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله برترى داد: فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را )از خود و ديگران( برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته‏تر است.۱۳. تنها على‏عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است: فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ام.۱۴. هر كس مولايش پيامبرصلى الله عليه وآله است بايد على‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد: من كنت مولاه فهذا على‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.۱۵. على و ائمه بعد اوعليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏عليهم السلام از حيث استمساك است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسك مى‏شدند.۱۶. خدا على‏عليه السلام را »اميرالمؤمنين« خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم )على‏عليه السلام( هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.۱۷. خداوند دين را به امامت على‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او )على بن ابى‏طالب‏عليه السلام( كامل كرد.۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.۱۹. على‏عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: او )على‏عليه السلام( ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است.۲۰. ذريه تمام انبياعليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏عليه السلام است.۲۱. ولايت مولا على‏عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.۲۲. نور هدايت در رسول‏خداصلى الله عليه وآله و سپس در مولا على‏عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏عليهم السلام: آن نور )هدايتى را( كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين )حقوق او( و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم اوصلى الله عليه وآله، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و )گمراهان را( به سوى حق باز مى‏گردانند.۲۵. دشمنان مولا على‏عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.۲۶. على‏عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: »انما انت منذر و لكل قوم هاد« .××× ۱ رعد /  ۷. ××× الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏فرمايد: »همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست« . بدانيد من بيم دهنده‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما )ى اين امت( است.۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: )وظيفه خطير( امر به معروف و نهى از منكر جز با )اطاعت( امام معصوم تحقق نمى‏يابد.۲۸. اعتراف به بيعت با على‏عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست )يعنى عمل( باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس )همگى يك صدا شده( بگوئيد: ... با دل‏ها و جان‏ها و زبان‏هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏كنيم.۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏عليهم السلام مى‏باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.
«معاشر الناس» درباره حضرت: ۲۸ مرتبه
 
فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.
 
اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.
 
نواهى درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ مرتبه.
 
ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۹۶ ضمير.
 
ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ ضمير.
 
ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۴ ضمير.
 
قسم ‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳ مورد.  
 
خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۱ مرتبه.
 
خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۲ مرتبه.
 
«الا» ها در مورد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳۰ مورد.
 
نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.
 
دعاها در حق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴ مرتبه.
 
جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴۷۴ نكته.
 
سخن آخردر جمع‏ بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏ شود كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏ هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏ عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.
 
== آيات قرآن در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.</ref> ==
تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.</ref>
 
مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.</ref>
 
نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:
 
'''نكته اول:'''
 
مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ .</ref>
 
با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.
 
'''نكته دوم:'''
 
انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.
 
'''نكته سوم:'''
 
تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:
 
۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.
 
۲. مواردى كه یک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.
 
۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.
 
۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.
 
'''نكته چهارم:'''
 
تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:
 
آيات قرآن در مورد خود غدير.
 
آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.
 
البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:
 
الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.
 
ب. تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.  
 
اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.
 
== ابدى بودن خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .</ref> ==
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.
 
اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.
 
اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.
 
آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.
 
== ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت<ref>وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲ . </ref> ==
خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من(در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام)نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏ العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏ عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:
 
۱. رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.
 
۲. بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.
 
۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: «و اللَّه يعصمك من الناس»« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.
 
۴. على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست.
 
آيه ولايت<ref>انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ .</ref> نيز دلالت بر همين مى‏ كند.
 
۵ . وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است:  
 
ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.
 
۶ . مخالف مولا على‏ عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.
 
۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏ شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند:
 
و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.
 
۸ . تمام علوم در وجود مولا على ‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏ هاى پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تماماً آگاه است:  
 
ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏ عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين (يعنى آشكار كننده همه آن علوم) مى‏ باشد.
 
۹. تنها على ‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏ كند و باطل را درهم مى‏ كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق (مردم را) راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏ نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏ كند.۱
 
۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى ‏پذيرد و او را نمى ‏آمرزد.
 
۱۱. مخالف على‏ عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم(يعنى خود او) و سنگ‏ هاى آتش افزاست:
 
فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه (اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد) به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.
 
۱۲. على‏ عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله برترى داد:  
 
فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را (از خود و ديگران) برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته ‏تر است.
 
۱۳. تنها على‏ عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است:
 
فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ ام.
 
۱۴. هر كس مولايش پيامبر صلى الله عليه و آله است بايد على ‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد:
 
من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏ عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.
 
۱۵. على و ائمه بعد او عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏ عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.
 
البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام از حيث استمساک است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسك می شدند.
 
۱۶. خدا على‏ عليه السلام را »اميرالمؤمنين« خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم )على‏عليه السلام( هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.۱۷. خداوند دين را به امامت على‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او )على بن ابى‏طالب‏عليه السلام( كامل كرد.۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.۱۹. على‏عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: او )على‏عليه السلام( ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است.۲۰. ذريه تمام انبياعليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏عليه السلام است.۲۱. ولايت مولا على‏عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.۲۲. نور هدايت در رسول‏خداصلى الله عليه وآله و سپس در مولا على‏عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏عليهم السلام: آن نور )هدايتى را( كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين )حقوق او( و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم اوصلى الله عليه وآله، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و )گمراهان را( به سوى حق باز مى‏گردانند.۲۵. دشمنان مولا على‏عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.۲۶. على‏عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: »انما انت منذر و لكل قوم هاد« .××× ۱ رعد /  ۷. ××× الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏فرمايد: »همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست« . بدانيد من بيم دهنده‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما )ى اين امت( است.۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: )وظيفه خطير( امر به معروف و نهى از منكر جز با )اطاعت( امام معصوم تحقق نمى‏يابد.۲۸. اعتراف به بيعت با على‏عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست )يعنى عمل( باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس )همگى يك صدا شده( بگوئيد: ... با دل‏ها و جان‏ها و زبان‏هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏كنيم.۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏عليهم السلام مى‏باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.

نسخهٔ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۵

آماده ‏سازى فضاى خطبه غدير[۱]

سير آماده ‏سازى مردم توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را مى ‏توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:  پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدير در بهترين شرايط ارائه شود: 

۱-  جمع‏ آورى مردم

پيامبرصلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:  يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.  اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده‏اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!  مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.[۲]

۲-  خالى نگه داشتن زير درختان

پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود. براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار بركه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.  طبق اين فرمان، با آنكه چشم‏ها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى‏ شد، ولى همه از كنار آن عبور مى‏ كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى ‏داد. 

۳-  اسكان منظم جمعيت

اسكان آن جمعيت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب‏ ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه‏هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند. عده ‏اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده ‏اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.  روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبرصلى الله عليه وآله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان‏ها بدون كوچك‏ترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد. 

۴-  مقابله با گرما

مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز -  در نزديكى ظهر -  مشكلى بود كه هيچ چاره ‏اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد. البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه ‏اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.  شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم -  حتى خود حضرت -  گوشه ‏اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه ‏اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده ‏اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند![۳]

اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى‏ دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يك برنامه استثنائى! 

۵ -  پيش‏بينى آرايش مجلس سخنرانى

آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده‏ سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت. اين مرحله نيز در گونه ‏اى با شكوه و بى‏ نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه ‏اش را نديده بودند.  نيمى از آنچه بايد انجام مى‏گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.

۶ -  موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران

براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته ‏اند بدون كوچك ‏ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.  با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.

  ۷-  صدا رسانى به آن جمعيت انبوه

از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه ‏اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق‏ العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۴]

۸ -  آماده‏ سازى زير درختان براى منبر

اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ‏ها بر جاى گذارد. براى آماده ‏سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند. 

۹-  بناى منبر در موقعيت ويژه

با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه‏ اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند.  در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مى‏گرفت. همچنين مى‏ بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى ‏گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند. 

۱۰-  سايبان بر فراز منبر

گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه‏ هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را -  كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه‏ ها پارچه ‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد. دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را -  كه قابل بريدن نبود -  با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.

۱۱- كيفيت و بلنداى منبر

سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ ‏هاى بزرگ و كوچک را جمع‏ آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ‏ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ‏ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ‏ها قرار دادند تا سختى سنگ‏ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند. در مرحله بعد پارچه‏اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.  اين كامل‏ ترين گونه از تدارک يك مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطَبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه ‏اى بى‏ نظير آماده شد. 

۲.  آماده ‏سازى مردم براى خطبه غدير[۵]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:  همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن -  يعنى معرفى دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام -  شده بود و مقام با عظمت على‏ عليه السلام و جانشينان او را بيان مى ‏كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده‏ اى مى‏ دهد كه مى ‏خواهد بر فراز منبر انجام دهد. در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى ‏نمود.  براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود: «قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سمت خود بالا مى ‏برم، و بازوانش را بلند مى ‏كنم و با دو دست آنها را بالا مى‏ برم، و به شما اعلام مى‏ كنم كه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» . با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق‏ العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.

۳.  آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير[۶]

با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى‏ دهيم: 

اول: آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده، و شرح آن چنين است:

 ۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.

۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله.

۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله.

۴. ولايت ائمه ‏عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۵ . فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۲۰ جمله.

۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله.

۷. شيعيان اهل‏بيت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.

۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.

۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.


دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى‏ دهد:

۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على ‏عليه السلام» تصريح شده است.

۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.

۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى ‏عليه السلام» ذكر شده است. البته اكثر خطبه درباره ائمه‏ عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه ‏عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است. همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه‏ عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى ‏رساند.

سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است. استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوه‏ گر مى‏ كند.  تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.  بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نمونه‏ هاى بارز آن است.

اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق‏ تر خطبه مى ‏توان آمارهاى جالب‏ ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ‏ترى پى برد.

آمارهاى متفرقه از خطبه غدير[۷]

در اينجا آمارهايى در موارد مختلف از خطبه غدير بيان مى‏ كنيم:


صفات اللَّه جلّ شأنه

همه معصومين‏ عليهم السلام قبل از هر خطابه به حمد و ستايش خداوند مى ‏پردازند. اما كمتر ديده شده است كه در مقدمه يك خطبه ۱۳۲ صفت از صفات ذات اقدس الهى بيان شده باشد:

علا فى توحّده: در يگانگى خود، بلند مرتبه است.

دنا فى تفرّده: در عين تنهايى به آفريدگانش نزديك است.

جلّ فى سلطانه: در قدرت و سلطه خود شكوهمند است.

عظم فى اركانه: در اركان آفرينش عظيم جلوه مى ‏كند.

احاط بكل شى‏ء علماً: علمش بر همه چيز احاطه دارد.

هو فى مكانه: در جايگاه خود استوار مى‏ باشد.

قهر جميع الخلق بقدرته: با قدرت خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.

قهر جميع الخلق ببرهانه: با برهان خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.

حميداً لم يزل: هميشه مورد سپاس بوده است.

محموداً لا يزال: هميشه مورد سپاس بوده است.

مجيداً لا يزول: صاحب عظمتى فناناپذير است.

مبدئاً: آغاز كننده است.

معيداً: اعاده كننده است.

كل امر اليه يعود: هر چيزى به او باز مى ‏گردد.

بارئ المسموكات: به وجود آوردنده برافراشته ‏ها (افلاك و آسمان‏ها) است.

داحى المدحوّات: گستراننده گسترده شده‏ها (زمين) است.


۲-  صفات و فضائل پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در خطبه غدير -  كه حدود يك ساعت به طول انجاميده است - ۴۵ صفت از فضائل و مناقب خويش را بيان مى ‏كند، تا مردم به اطاعت بيشتر پيامبرشان ترغيب شوند.

از جمله اين فضائل است:

العبودية: اقرّ له على نفسى بالعبودية: بر بندگى ‏ام براى خدا اقرار مى‏ كنم.

العصمة من الناس: قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة من الناس: خداوند تبارک و تعالى حفاظت از شر مردم را برايم ضمانت نمود.

الرسول: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على ‏عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على‏ عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.

رسولِهِ: و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله: (على‏ عليه السلام) بعد از خدا و رسولش صاحب اختيار شماست.

رسولُهُ: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما (مردم) خدا و رسول او هستند.

وليّكم: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند.

رسول ‏اللَّه: الذين يؤذون رسول‏ اللَّه لهم عذاب اليم: كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذابى دردناک در انتظارشان خواهد بود.

رسولُهُ: ثم من دونه رسولهُ و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى ‏دهند.

نبيه:ثم من دونه رسوله و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى‏ دهند.

رسولَهُ: الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: تا روزى كه (شما) خدا و رسولش را ملاقات كنيد.

رسولُهُ: لا حلال الا ما احلّه اللَّه و رسوله: حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش حلال كرده باشند.


۳-  آيات بيان شده در خطبه

اساسى‏ ترين ادله در اثبات مسائل شرعى و اعتقادى، استفاده از آيات قرآن كريم است. پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با طرح ۵۹ آيه، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ديگر مطالب بيان شده را به اثبات رسانيده است:«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل إليك من ربك»[۸]: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على بر تو نازل شده ابلاغ كن.

«انّما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون»[۹]: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى ‏باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده ‏اند و نماز به پا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند.

«يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم»[۱۰]: با زبانشان چيزى مى ‏گويند كه در قلب ‏هايشان نيست.«و تحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم»[۱۱]: و اين كار را سهل مى ‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.

«و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يؤمن باللَّه و يؤمن للمؤمنين»[۱۲]: برخى از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او سخن‏ شنو و زودباور است بگو على‏رغم گمان كسانى كه او را زودباور مى‏ پندارند سخن شنوى او براى شما بهتر است به خدا ايمان دارد و مؤمنان را راستگو مى‏ انگارد و براى ايمان آورندگان از شما مايه رحمت است.

«و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين»[۱۳]: هر چيزى را در امام مبين (كه همان امام معصوم‏ عليه السلام است) گرد آورديم.

فتصلوا «ناراً وقودها الناس و الحجارة اُعدّت للكافرين»[۱۴]: در آتشى گرفتار مى ‏شويد كه براى كافران آماده شده است و هيزم آن (آتش) انسان‏ ها و سنگ ‏ها مى ‏باشند.


۴-  آيات مخصوص حضرت على ‏عليه السلام

از مهم ‏ترين بخش‏هاى خطبه غدير اين دو جمله است:

و ما نزلت آية رضا فى القرآن الا فيه: هيچ آيه‏ اى در قرآن درباره خشنودى خدا نازل نشد مگر اينكه درباره حضرت على‏ عليه السلام مى‏ باشد.

و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: هيچ آيه ستايشى در قرآن نازل نگشته مگر آنكه درباره حضرت على ‏عليه السلام بيان شده است.در اينجا مجال پرداختن به همه آيات ستايش و خشنودى خداوند در قرآن نيست.

بلكه تنها به بيان همان ۱۶ آيه ‏اى كه در خطبه غدير آمده و درباره على‏ عليه السلام مى‏ باشد اكتفا مى‏ گردد:

«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك»[۱۵]: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت (درباره على‏ عليه السلام) بر تو نازل شده ابلاغ كن.

«انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»[۱۶]: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى ‏باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده‏ اند و نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.

«و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين»[۱۷]: هر چيزى را در امام مبين(كه همان امام معصوم ‏عليه السلام است) گرد آورديم.

«و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا اللَّه ان اللَّه خبير بما تعملون»[۱۸]: هر كس نگاه كند و ببيند براى فرداى خود چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد، و با على ‏عليه السلام مخالفت نكنيد تا گام ‏هايتان بعد از ثابت شدن نلغزد، كه خدا از آنچه كه انجام مى‏ دهيد آگاه است.

«ان تقول نفس يا حسرتا على ما فرّطت فى جنب اللَّه»[۱۹]: تا كسى بگويد افسوس كه نسبت به هم جوار خدا كوتاهى كردم.

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»[۲۰] : امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را به طور تام و تمام در اختيار شما گذاشتم و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم.

«والعصر ان الانسان لفى خسر[۲۱]: قسم به عصر كه انسان در زيان است.»

اتقو اللَّه حق تقاته و لا تموتنّ الا و انتم مسلمون : از خدا بترسيد آنگونه كه بايد بترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.


۵ -  اسماء اشخاص در اين خطبه

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين خطبه ۸ نام را به اسم ذكر مى‏ كند، كه همه نام ‏ها -  غير از نام ابليس -  مربوط به پيامبران و حجج الهى ‏عليهم السلام مى ‏باشد. از اولين پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت آدم‏ عليه السلام تا آخرين پيامبر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله، و از اولين حجت يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام تا آخرين حجت يعنى قائم آل ‏محمد حضرت بقية اللَّه الاعظم‏ عليه السلام را در بر مى ‏گيرد. تا به مردم بفهماند كه اين عالم هيچ گاه خالى از حجت نخواهد بود.

هارون‏ عليه السلام: الذى محله منّى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى‏ عليهما السلام است.

موسى‏ عليه السلام: الذى محله منى محل هارون من موسى ‏عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى ‏عليهما السلام است.

آدم ‏عليه السلام: ان ابليس اخرج آدم ‏عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم ‏عليه السلام از بهشت گرديد.

«فان آدم اهبط الى الارض بخطيئة واحدة: آدم به خاطر يك اشتباه به زمين فرستاده شد.

ابليس: ان ابليس اخرج آدم ‏عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم ‏عليه السلام از بهشت گرديد.

المهدى‏ عليه السلام: ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏ عليه السلام: سپس در نسل او تا مهدى قائم عليه السلام.

مملّكها الامام المهدى‏ عليه السلام: آن را تحت حاكميت امام مهدى‏ عليه السلام در مى ‏آورد.

الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدى‏ عليه السلام: بدانيد كه آخرين امام از ما مهدى قائم‏ عليه السلام است.

خاتمها المهدى‏ عليه السلام: آخرين ايشان مهدى‏ عليه السلام است.


۶ -  نام حضرت على ‏عليه السلام در خطبه

مى‏ توان گفت كه اين بخش مهم‏ ترين بخش خطبه است، و به صورت حيرت‏ انگيزى ۴۳ مرتبه نام حضرت على‏ عليه السلام برده شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در نهايت بلاغت اين اسامى را به گونه ‏اى بيان كرده كه تكرار آن مخلّ فصاحت نگردد، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به احسن وجه و زيباترين شكل به مردم معرفى نمايد.

لانه قد اعلمنى انى ان لم ابلّغ ما انزل الىّ فى حق على ‏عليه السلام فما بلّغت رسالته: خداوند به من اعلام فرمود كه اگر آنچه در حق على ‏عليه السلام بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را به انجام نرسانده‏ ام.«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على‏ عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على‏ عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.

يعنى فى الخلافة لعلى بن ابیطالب ‏عليه السلام: يعنى درباره خلافت براى على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام.

ان على بن ابیطالب‏ عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى: على بن ابیطالب‏عليه السلام برادر من و وصى من و جانشين من مى‏ باشد.

و على بن ابیطالب‏ عليه السلام الذى اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع: على بن ابیطالب‏ عليه السلام همان كسى است كه نماز به پا مى‏ دارد و در حال ركوع زكات مى‏ دهد.

لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلّغ ما انزل اللَّه الى فى حق على ‏عليه السلام: خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه را در حق على ‏عليه السلام بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.

«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى حق على ‏عليه السلام: اى پيامبر! آنچه در مورد على‏عليه السلام از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن.

ثم من بعدى على‏ عليه السلام وليكم و امامكم بامر اللَّه: بعد از من و به امر خداوند، على ‏عليه السلام صاحب اختيار و امام شماست.


۷-  «معاشر الناس» هاى خطبه

معمولاً خطاب‏ هاى قرآن كريم با «ايها الناس» و «يا ايها الذين آمنوا» آمده است. اما در اين خطبه، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مردم را با «معاشر الناس» مورد خطاب قرار مى‏ دهد. با تحقيقى كه در روايات و احاديث اسلامى انجام گرفت، مشخص شد كه حضرات معصومين‏ عليهم السلام خطاب «معاشر الناس» را بسيار اندک به كار برده ‏اند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه نورانى ۵۸ مرتبه از اين عبارت خطابى استفاده كرده است. استفاده فراوان از اين عبارت در يک خطبه يک ساعته به اين خاطر بوده كه مردم به نكات مذكور پس از اين خطاب توجه بيشترى كنند، و به مطالب عنوان شده عنايت مضاعفى داشته باشند:

معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ: اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرد كوتاهى نكردم.

فاعلموا -  معاشر الناس -  ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.

معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد: اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين گردهمايى به پا مى ‏ايستم.

معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، او را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس،

لا تضلّوا عنه: اى مردم از او روى برنگردانيد.

معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.

معاشر الناس، بى و اللَّه بشّر الاولون من النبيين و المرسلين ‏عليهم السلام: اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان‏ عليهم السلام پيشين به آمدنم مژده داده ‏اند.

معاشر الناس، حبانى اللَّه عزوجل بهذه الفضيلة: اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته است.


«معاشر الناس» هاى مخصوص حضرت على ‏عليه السلام

همانگونه كه در بخش قبلى بيان شد، استفاده از «معاشر الناس» براى توجه و عنايت بيشتر مردم به مطالب مذكور بعد از خطاب است. از  ۵۸ مورد «معاشر الناس» در خطبه، ۲۸ مورد آن اختصاص به نكاتى دارد كه درباره اميرالمؤمنين على عليه السلام است:

فاعلموا -  معاشر الناس -  ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.

معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، على‏عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم، از على‏عليه السلام روى برنگردانيد.

معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.

معاشر الناس، فضّلوا علياًعليه السلام فانه افضل الناس بعدى: اى مردم، على‏ عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد كه او بعد از من برترين مردم است.

معاشر الناس، انه جنب اللَّه: اى مردم، على‏عليه السلام هم جوار خداوند است.

معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام من صلبه هم الثقل الاصغر: اى مردم، على و فرزندان پاک من از نسل او عليهم السلام گنجينه كوچک هستند.

معاشر الناس، هذا على‏ عليه السلام اخى و وصيى و واعى علمى: اى مردم، اين على‏ عليه السلام برادر من و وصى من و حافظ علم من است.

معاشر الناس، انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: اى مردم، خدا دين شما را با امامت على‏عليه السلام كامل نمود.

صفات و فضائل حضرت على‏ عليه السلام بيان شده در خطبه

آشكارترين معجزه خطبه غدير همين بخش مى ‏باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه يک ساعته، صفات و فضائل بى‏ شمارى را از حضرت على‏ عليه السلام بيان فرموده است.

البته اگر هيچ صفتى هم گفته نمى ‏شد مگر همين جمله ‏اى كه مى‏ فرمايد: معاشر الناس، ان فضائل على بن ابیطالب‏ عليه السلام عند اللَّه عزوجل -  و قد انزلها فى القرآن -  اكثر من ان احصيها فى مقام واحد. فمن انبأكم بها و عرفها فصدّقوه. همين فقره براى شناخت مولايمان اميرالمؤمنين على‏عليه السلام كافى بود.

در اين كلام نورانى، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله مى فرمايد: اى مردم، فضائل و ويژگى ‏هاى على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام در نزد خداوند -  كه در قرآن آمده -  بيش از آن است كه بتوانم در يک مجلس بشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را به شما شناساند او را تصديق كنيد.

در اين خطبه ۱۶۰ صفت و فضيلت از ويژگى‏ هاى حضرت على‏ عليه السلام بيان شده است. البته با توجه به مفاهيم بعضى از جملات مى ‏توان ۱۸۸ صفت و بلكه بيشتر براى آن حضرت بر شمرد، ولى در اين كتاب فقط به معناى ظاهرى جملات بسنده مى ‏شود، و از گفتن مفاهيم پنهان و صفات تكرارى صرف نظر مى گردد:

على بن ابیطالب اخى ‏عليه السلام: على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام برادر من است.

وصيّى: وصى من است.

خليفتى على امتى: جانشين من در ميان امت من است.

الامام من بعدى: امام بعد از من است.

محله منى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى ‏عليهما السلام است.

وليّكم: صاحب اختيار شماست.ا

لذى اقام الصلاة: كسى كه نماز به پا مى دارد.

اوامر بيان شده در خطبه در هر خطبه

‏اى بعد از توضيحات خطيب و ارائه ادلّه، نوبت به بيان «اهداف و مقاصد» مى ‏رسد و سخنران مهم‏ترين مقاصد خود را به صورت حكم و امر مولوى بيان مى‏ كند، تا مخاطبين از دستورهايش تبعيت كنند.در حالتى ديگر اهداف و مقاصد را به صورت امر ارشادى بيان مى‏ كند تا ديگران را ترغيب نمايد كه سخنانش را عملى سازند. در اين خطبه نيز پيامبر صلى الله عليه و آله ۴۲ مرتبه درباره موضوعات مهم دستور داده است:

«بلّغ ما انزل» : آنچه را كه نازل شد ابلاغ كن.

فاعلموا: بدانيد.افهموه: بفهميد.

اعلموا: آگاه باشيد.

فاسمعوا: گوش بسپاريد.

اطيعوا: اطاعت كنيد.

انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.

فضّلوه: او (على‏ عليه السلام) را بر ديگران برترى دهيد.

اقبلوه: او را قبول كنيد.

فضّلوا علياً عليه السلام: على ‏عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.

تدّبروا القرآن: در قرآن بيانديشيد.

و افهموا آياته: آيات قرآن را بفهميد.

و انظرو الى محكماته: در محكمات قرآن نظر كنيد.

اوامر و وظائف بيان شده درباره حضرت على‏ عليه السلام در خطبه

مهم‏ ترين اهداف يک خطبه نزد خطيب دستورهايى است كه در كلام خود بيان مى‏ كند، و مهم‏ترين دستورها آن دسته از فرامينى است كه بيشتر روى آن تكيه مى ‏كند و درباره آن بحث مى ‏نمايد. از ۴۲ فرمان بيان شده در خطبه غدير، ۲۱ فرمان آن مربوط به احترام و اطاعت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است. اميد است كه بيان اين فرامين موجب تنبّه و آگاهى بيشتر گردد.

بلّغ ما انزل: آنچه را كه نازل شد (درباره على‏ عليه السلام) ابلاغ كن.

فاسمعوا: گوش بسپاريد (آنچه را كه خدا درباره على‏ عليه السلام فرموده است) .

اطيعوا: اطاعت كنيد (آنچه را كه خدا درباره على ‏عليه السلام فرموده است) .

انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.

فضّلوه: او (على ‏عليه السلام) را بر ديگران برترى دهيد.

اقبلوه: او را قبول كنيد.

فضّلوا علياً عليه السلام: على‏ عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.

فليبلّغ الحاضر الغائب: اين پيام (انتصاب على ‏عليه السلام) را حاضران به غائبان برسانند.

و قد امرت علياً عليه السلام: من على ‏عليه السلام را فرمان دادم.

انتهوا: نهى او را بپذيريد.

و صيّروا الى مراده: به سوى هدف و مقصود او گام برداريد.

فقولوا و قولوا: بگوييد (درباره على ‏عليه السلام آنچه را كه من مى ‏گويم) .

نواهى بيان شده در خطبه

همانگونه كه در بحث اوامر بيان شد، دستورهاى صادر شده از سوى خطيب، -  خواه به صورت امر و خواه به صورت نهى -  اساسى ‏ترين بخش يک خطبه مى‏ باشد و هدف واقعى سخنران را مى‏ رساند. در اين خطبه، حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله ۱۵ بار نهى فرموده است.از اين نواهى بيان شده در خطبه، ۷ مورد آن مربوط به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏باشد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به دورى  جستن از حضرت على‏ عليه السلام هشدار مى‏ دهد و مردم را از ترک نمودن راه و روش و امامت آن حضرت باز مى دارد.

انسان منصف و داراى قلب سليم با دقت در كلام خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به اين نكته پى مى ‏برد كه تمام همّ و غم آن حضرت اثبات راه و روش وصى خود مى‏ باشد. بيشترين چيزى كه حضرتش از آن نهى مى‏ فرمايد دورى جستن و كناره گرفتن از راه و روش اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام است. پس وظيفه هر مسلمان و محب رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله است كه از چيزهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نهى فرموده آگاه گردد و از آنها اجتناب نمايد:

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

لا تضلّوا عنه: از او (على‏ عليه السلام) روى برنگردانيد.

لا تنفروا منه: و از او نگريزيد.

و لا تستنكفوا عن ولايته: و از ولايتش سر برنتابيد.

فاحذروا ان تخالفوه: از مخالفت با او بپرهيزيد.

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى: ملعون است معلون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند.

لا تتبعوا متشابهه: به دنبال متشابه آن(قرآن) نرويد.

فلا تحسدوه: مبادا به او (على ‏عليه السلام) حسد ورزيد.

لا تمنّوا علىّ باسلامكم: با اسلام آوردنتان بر من منت نگذاريد.

لا تمنّوا على اللَّه: بر خدا منت نگذاريد.

و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله: راه‏هاى گوناگون شما را از راه او منحرف نكند.

و لا تخلّفوا عنه الا بتروا و افتقروا: هيچ خاندانى حج را ترک نمى‏ كند مگر آنكه بى خير و فقير باشد.

لا تنصرفوا عن المشاهد الا بتوبة: جز با توبه از صحنه برنگرديد.

لا تبدّلوه: اين مطالب را جا به جا نكنيد.

لا تغيّروه: اين مطالب را تغيير ندهيد.

ضمائر متصل بيان شده در خطبه درباره حضرت على‏ عليه السلام

همانگونه كه مى دانيم ضمير در حكم «اسم عين» است، و با آوردن ضمير گويا اسم شخص برده مى‏ شود. پيامبر صلى الله عليه و آله در عين حال كه ۴۳ مرتبه نام وصى خود حضرت على‏ عليه السلام را مى‏برد، ۹۶ مرتبه نيز ضمير متصل «ه» و ۷ مرتبه ضمير منفصل «هو» و ۱۴ بار ضمير مستتر «هو» را به حضرتش ارجاع مى ‏دهد، يعنى مجموعاً ۱۵۶ مرتبه نام وصى خود را در اين خطبه بيان مى‏ فرمايد. اهتمام بر كسى در اين حد و با اين همه تأكيد در كمتر خطبه‏ اى ديده شده است. در اينجا ابتدا به ضمائر متصل پرداخته مى‏ شود، و در بخش‏هاى بعدى ديگر ضمائر بيان مى گردد:

الذى محله منى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى‏ عليهما السلام است.

لكثره ملازمته: همراهى فراوان او (على‏ عليه السلام) با من.

اقبالى عليه: توجه من به او.

هواه: تمايل او.قبوله منّى: پذيرش او از من.

فاعلموا... ذلك فيه: اين مطلب را درباره او بدانيد.

قد نصبه لكم ولياً: او را صاحب اختيار شما قرار داده است.

فرض طاعته: اطاعتش را واجب نموده است.

ماض حكمه: حكم او (على ‏عليه السلام) قاطع است.

جاز قوله: كلامش بسنده است.

نافذ امره: امرش نافذ است.

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

مرحوم من تبعه: هر كس تابع او باشد مورد رحمت الهى است

.و صدّقه: هر كس تصديقش كند.

غفر اللَّه له: خدا او را آمرزيده است.


ضماير منفصل بيان شده در خطبه درباره حضرت على ‏عليه السلام

تعداد هفت ضمير منفصل و جداگانه -  يعنى او -  به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:

هو وليكم: او صاحب اختيار شماست.

و هو راكع: در حالى كه در ركوع است.

هو االامام المبين: او همان امام مبين است.

فهو الذى يهدى الى الحق: او است كه به سوى حق هدايت مى‏ كند

.هو على بن ابیطالب ‏عليه السلام: او على بن ابیطالب‏ عليه السلام است.

هو ناصر دين اللَّه: او يارى دهنده دين خداست.

هو و من تخلّف من ذريتى: او و جانشينان كه از نسل من هستند.


ضمائر مستتر بيان شده در خطبه درباره حضرت على ‏عليه السلام

تعداد ۱۴ مرتبه ضمير مستتر به حضرت امير عليه السلام ارجاع داده شده است:

اقام الصلاة (هو) : (او) نماز به پا مى ‏دارد.

آتى الزكاة (هو) : (او) زكات مى‏ دهد.

يهدى الى الحق: (هو) : (او) به سوى حق هدايت مى‏ كند.

يعمل به (هو) : (او) به حق عمل مى‏ نمايد.

يزهق الباطل (هو) : (او) باطل را از ميان بر مى ‏دارد.

ينهى عنه (هو) : (او) از باطل باز مى‏ دارد.

فدى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بنفسه (هو) : (او) جان خود را فداى رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كرد.

كان مع الرسول‏ صلى الله عليه و آله (هو) : (او) با رسول‏ خداصلى الله عليه وآله بود.

ينام فى مضجعى (هو) : (او) در بستر من بخوابد.

ففعل فادياً لى بنفسه (هو) : (او) در حالى كه جانش را فداى من مى‏ كرد در بستر من آرميد.

الا علياً عليه السلام، الذى آمن و رضى: مگر على‏ عليه السلام كه ايمان آورد و به درستى و شكيبايى خشنود شد.

هذا على‏ عليه السلام يفهمكم بعدى: بعد از من اين على ‏عليه السلام است كه به شما م ى‏فهماند.

على ‏عليه السلام قد بايعنى: على ‏عليه السلام با من بيعت كرده است.


همه قسم‏ هاى بيان شده در خطبه

محققان بر اين باور هستند كه قسم در زمانى استفاده مى ‏شود كه مطلب مورد نظر گوينده مطلب مهمى باشد، يا در مورد آن مطلب مهم انكارى از سوى مقابل ديده شود. از اين رو براى دلگرم نمودن طرف مقابل يا اتمام حجت با او از قسم استفاده مى شود. حال بايد ببنيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله كه هيچ كار بيهوده ‏اى انجام نمى‏ دهد، هفت قسمى كه در خطبه ايشان به زبان آورده‏ اند را در كجاى و براى چه مطالب مهمى استفاده كرده‏ اند:

و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت: به خدا قسم در امور مربوط به آنها با بزرگوارى رفتار كرده‏ ام.

بى -  و اللَّه -  بشّر الاولون من النبيين و المرسلين: به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين‏ عليهم السلام به آمدنم مژده داده ‏اند.

انا -  و اللَّه -  خاتم الانبياء و المرسلين‏ عليهم السلام: به خدا قسم من خاتم پيامبران و رسولان ‏عليهم السلام هستم.

فى على ‏عليه السلام -  و اللَّه -  نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره على‏ عليه السلام نازل شده است.

«و العصر . ان الانسان لفى خسر» :«قسم به عصر . كه انسان در زيان است» .

باللَّه ما عنى بهذه الآية الا قوماً من اصحابى، اعرفهم باسمائهم و انسابهم، و قد امرت بالصفح عنهم: به خدا قسم مقصود اين آيه جز گروهى از اصحاب خودم نيست، كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏شناسم، و مأمورم بر آنان پرده‏ پوشى كنم.

فىّ نزلت و فيهم -  و اللَّه -  نزلت و لهم عمت و ايّاهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و درباره آنان (امامان‏ عليهم السلام) نازل شده است و شامل همه آنان مى ‏شود و به آنان اختصاص دارد.


قسم ‏هاى مخصوص حضرت على‏ عليه السلام

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به سبب اهميت موضوع ولايت، سه مرتبه از قسم استفاده نموده ‏اند:

فى على‏ عليه السلام -  و اللَّه -  نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره على ‏عليه السلام نازل شده است.

«والعصر . ان الانسان لفى خسر» الا علياًعليه السلام الذى آمن و رضى بالحق و الصبر: «قسم به عصر . كه انسان در زيان است» ، مگر على‏ عليه السلام كه ايمان آورد و به حق و شكيبايى خشنود شد.

فىّ نزلت و فيهم -  واللَّه -  نزلت و لهم عمت و اياهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و آنان (امامان‏ عليهم السلام) نازل شده است و شامل همه آنان مى ‏شود و به آنان اختصاص دارد.


خصوصيات دوستان حضرت على ‏عليه السلام

يكى از راه ‏هاى شناساندن يک فرد معرفى دوستان وى مى ‏باشد. اگر بر فرض محال پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حضرت على‏ عليه السلام نكته ‏اى نمى‏ فرمود و به توصيف و مدح دوستان و دوستداران آن حضرت بسنده مى‏ كرد، در شناساندن اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام كافى بود، و دلالت مى‏ كرد كه آن حضرت احترام خاص و ويژه‏ اى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله دارد. اين مسئله براى شناخت مدعيان نزديک بودن به سنت نبوى نيز كافى است. همان كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره دوستان آنها چيزى نفرموده، بلكه مذمت نيز فرموده است:

مرحوم من تبعه و صدّقه: هر كس تابع او باشد و تصديقش كند مورد رحمت الهى قرار مى‏ گيرد.

لا يوالى علياً عليه السلام الا تقى: جز فرد پرهيزگار كسى با على‏ عليه السلام دوستى نمى ‏كند.

لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: جز مؤمن مخلص كسى به او ايمان نمى‏ آورد.

الا انّ اوليائهم الذين ذكرهم اللَّه فى كتابه فقال عزوجل: «لا تجد قوماً يؤمنون باللَّه و اليوم الآخر يوادّون من حادّ اللَّه و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم: بدانيد كه دوستان اهل‏بيت‏عليهم السلام كسانى هستند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »هيچ گروهى را نمى‏ يابى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند دوستى نمايند اگر چه پدران و فرزندان و برادران و اقوامشان باشند.

اولئك كتب فى قلوبهم الايمان: آنان كسانى هستند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است.

ايّدهم بروح منه: خدا آنان را با روحى از خود تأييد فرموده است.

يدخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار: به بهشتى واردشان مى‏ كند كه از پايين آن نهرها جارى است.

رضى اللَّه عنهم: خدا از آنان راضى است.رضوا عنه: آنان از خدا راضى هستند.

اولئك حزب اللَّه. الا ان حزب اللَّه هم المفلحون: آنان حزب خدا مى‏ باشند. بدانيد كه حزب خدا رستگار است.

الا ان اوليائهم المؤمنون الذين وصفهم اللَّه عزوجل فقال: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم» : بدانيد كه دوستان آنان (اهل ‏بيت‏ عليهم السلام) كسانى هستند كه خداوند عزوجل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به تاريكى نيالودند».


خصوصيات دشمنان حضرت على ‏عليه السلام

همچنين يكى از راه‏هاى شناخت يک فرد، شناخت دشمنان آن فرد است. بايد ديد چه كسانى دشمن او هستند، و چه كسانى دشمنان آن شخص را مذمت كرده ‏اند، و چرا دشمنان او را مذمت كرده ‏اند. در اين خطبه، ۱۲ مرتبه دشمنان حضرت على‏ عليه السلام مذمت شده‏ اند. و مذمت كننده كسى نيست جز پيامبر صلى الله عليه و آله. اين گواهى است بر اين كه صراط على‏ عليه السلام حق است:

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: معلون است ملعون، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.

الا و انه يبغض علياً عليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با على‏ عليه السلام دشمنى نمى ‏كند.

الا ان اعدائهم هم السفهاء الغاوون، اخوان الشياطين: بدانيد كه دشمنان ايشان سفيهان گمراه و برادران شياطين هستند.

يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً: سخنان پوچى را براى فريفتن به يكديگر مى‏ رسانند.

الا ان اعدائهم الذين يصلون سعيراً: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه وارد شعله هاى آتش مى‏ شوند.

الا ان اعدائهم الذين يسمعون لجهنم شهيقاً و هى تفور: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه در حال جوش و خروش جهنم صداى وحشتناک آن را مى‏ شنوند.

و يرون لها زفيراً: شعله‏هاى جهنم را مى‏ بينند.

الا ان اعدائهم الذين قال اللَّه فيهم: «كلّما دخلت امة لعنت اختها حتى اذا ادّاركوا فيها جميعاً قالت اخراهم لاولاهم ربنا هؤلاء اضلّونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لكل ضعف و لكن لا تعلمون» : بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه خدا درباره آنان فرموده است: «هر گروهى كه داخل جهنم مى‏ شود همتاى خود را لعنت مى‏ كند تا اينكه همه آنان در آنجا به هم مى ‏پيوندند پيروان درباره پيشوايان مى گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس بر آنان عذابى دو چندان از آتش نازل كن خداوند مى‏ فرمايد عذاب همه شما دو چندان است ولى شما نمى ‏دانيد..

-  مواردى كه از »الا« تنبيهية استفاده شده است

كلمه »الا« يا همان كلمه تنبيه يا استفتاح -  كه به معناى آگاه باشيد است -  در مواردى استفاده مى‏شود كه گوينده قصد دارد به شنونده گوشزد كند كه در صدد بيان سخن مهمى است و مطلب بعد از »الا« نكته‏اى قابل توجه و حائز اهميت است. پس يك مسلمان بايد ببيند پيامبرصلى الله عليه وآله در 57 موردى كه در اين خطبه از »الا« استفاده كرده چه مطالبى را بيان فرموده است، تا به آن مطالب مهم توجه بيشترى داشته باشد:


الا له الحمد منّى ابد الآبدين و دهر الداهرين و على كل حال: تا ابديت و تا پايان روزگار و در همه حال حمد و سپاس من نثار او باد.

الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك و يقول: من عادى علياًعليه السلام و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى: بدانيد كه جبرئيل اين خبر را از جانب خدا برايم آورده است و مى‏گويد: هر كس با على‏عليه السلام دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.

الا انهم امناء اللَّه فى خلقه و حكّامه فى ارضه: بدانيد كه آنان امين خدا بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.

الا و قد ادّيت: بدانيد كه من وظيفه خود را ادا نمودم.

الا و قد بلّغت: بدانيد كه من ابلاغ كردم.

الا و قد اسمعت: بدانيد كه من به گوش‏ها رساندم.

الا و قد اوضحت: بدانيد كه من توضيح دادم.

الا و ان اللَّه عزوجل قال و انا قلت عن اللَّه عزوجل: بدانيد كه اينها را خداى عزوجل فرمود و من از جانب خدا گفتم.

الا انه لا اميرالمؤمنين غير اخى هذا: بدانيد كه جز اين برادرم كسى اميرالمؤمنين نيست.

الا لا تحلّ امره المؤمنين بعدى لاحد غيره: بدانيد كه بعد از من عنوان اميرالمؤمنين براى احدى جز او جايز نيست.

الا من كنت مولاه فهذا على‏عليه السلام مولاه: بدانيد كه هر كس من مولاى اويم اين على‏عليه السلام مولاى او است.

الا و انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با على‏عليه السلام دشمنى نمى‏كند.

الا و ان علياًعليه السلام هو الموصوف بالصبر و الشكر: بدانيد كه على‏عليه السلام همان كسى است كه به صبر و شكر ستوده شده است.


نفرين ‏ها

پيامبر صلى الله عليه و آله كه رحمة للعالمين است و بسيار كم پيش آمده كسى را نفرين نمايد، به خاطر اهميت ولايت و براى گوشزد به آثار بد مخالفت با ولايت حدود ۱۲ بار در اين خطبه مخالفان و دور شوندگان از ولايت را نفرين مى ‏نمايد، تا به كسانى كه از راه ولايت و امامت فاصله مى‏ گيرند هشدار كافى را داده باشد:

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: ملعون است ملعون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.

من عادى علياًعليه السلام و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى: هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.

اللهم... عاد من عاداه: خدايا... هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار.

و اخذل من خذله: هر كس را كه تنهايش مى‏ گذارد تنها گذار.

و العن من انكره: هر كس انكارش مى‏ كند او خود دور ساز.

و اغضب على من جحد حقه: هر كس حقش را ناديده مى ‏گيرد مورد خشم خود قرار ده.

نلعنهم كما لعنّا اصحاب السبت: آنان را همانند اصحاب سبت (يهوديانى كه با خدا نيرنگ كردند) لعنت مى ‏كنيم.

الا لعن اللَّه الغاصبين المغتصبين: خدا زورگيران و تجاوزگران را لعنت كند.

فسُحقاً لاصحاب السعير: رحمت خدا از دوزخيان دور باد.


دعاها درباره حضرت على ‏عليه السلام در خطبه

در اين خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله ۵ مرتبه براى دوستان و محبان حضرت على ‏عليه السلام دعا فرموده ‏اند. دعا براى دوستان و محبان حضرت على ‏عليه السلام اين نكته مهم را در بر دارد كه پيامبر رحمت و مهربانى در اثناء خطبه يا در پايان خطبه، اكثر دعاهاى خود را معطوف به موضوع ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نموده ‏اند. مى‏ توان نتيجه گرفت كه هدايت تمام مسلمين در همين دعاست، و سرّ هدايت در «صراط على‏ عليه السلام حق» نهفته است.

پس همه مسلمانان بايد با پيامبر صلح و دوستى و مهربانى هم صدا شوند و اين گونه دعا كنند:اللهم وال من والاه: خداوندا دوستداران او (على ‏عليه السلام) را دوست بدار.

و انصر من نصره: به هر كس كه يارى ‏اش مى ‏كند يارى رسان.

اللهم اغفر للمؤمنين بما ادّيت و امرت: خدايا به خاطر آنچه كه به انجام رساندم و فرمان دادم مؤمنان را بيامرز.


موضوعات بيان شده درباره حضرت على ‏عليه السلام در خطبه غدير

آيات خطبه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶ آيه.

اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.

«معاشر الناس» درباره حضرت: ۲۸ مرتبه

فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.

اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.

نواهى درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ مرتبه.

ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۹۶ ضمير.

ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ ضمير.

ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۴ ضمير.

قسم ‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳ مورد.

خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۱ مرتبه.

خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۲ مرتبه.

«الا» ها در مورد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳۰ مورد.

نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.

دعاها در حق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴ مرتبه.

جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴۷۴ نكته.

سخن آخردر جمع‏ بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏ شود كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏ هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏ عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.

آيات قرآن در خطبه غدير[۲۲]

تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.[۲۳]

مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.[۲۴]

نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:

نكته اول:

مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.[۲۵]

با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.

نكته دوم:

انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.

نكته سوم:

تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:

۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.

۲. مواردى كه یک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.

۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.

۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.

نكته چهارم:

تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:

آيات قرآن در مورد خود غدير.

آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.

البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:

الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.

ب. تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.

اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.

ابدى بودن خطبه غدير[۲۶]

پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.

اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.

اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.

آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.

ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت[۲۷]

خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من(در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام)نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏ العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏ عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:

۱. رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.

۲. بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.

۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: «و اللَّه يعصمك من الناس»« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.

۴. على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست.

آيه ولايت[۲۸] نيز دلالت بر همين مى‏ كند.

۵ . وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است:

ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.

۶ . مخالف مولا على‏ عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.

۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏ شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند:

و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.

۸ . تمام علوم در وجود مولا على ‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏ هاى پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تماماً آگاه است:

ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏ عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين (يعنى آشكار كننده همه آن علوم) مى‏ باشد.

۹. تنها على ‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏ كند و باطل را درهم مى‏ كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق (مردم را) راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏ نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏ كند.۱

۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى ‏پذيرد و او را نمى ‏آمرزد.

۱۱. مخالف على‏ عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم(يعنى خود او) و سنگ‏ هاى آتش افزاست:

فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه (اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد) به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.

۱۲. على‏ عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله برترى داد:

فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را (از خود و ديگران) برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته ‏تر است.

۱۳. تنها على‏ عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است:

فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ ام.

۱۴. هر كس مولايش پيامبر صلى الله عليه و آله است بايد على ‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد:

من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏ عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.

۱۵. على و ائمه بعد او عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏ عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.

البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام از حيث استمساک است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسك می شدند.

۱۶. خدا على‏ عليه السلام را »اميرالمؤمنين« خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم )على‏عليه السلام( هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.۱۷. خداوند دين را به امامت على‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او )على بن ابى‏طالب‏عليه السلام( كامل كرد.۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.۱۹. على‏عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: او )على‏عليه السلام( ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است.۲۰. ذريه تمام انبياعليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏عليه السلام است.۲۱. ولايت مولا على‏عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.۲۲. نور هدايت در رسول‏خداصلى الله عليه وآله و سپس در مولا على‏عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏عليهم السلام: آن نور )هدايتى را( كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين )حقوق او( و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم اوصلى الله عليه وآله، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و )گمراهان را( به سوى حق باز مى‏گردانند.۲۵. دشمنان مولا على‏عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.۲۶. على‏عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: »انما انت منذر و لكل قوم هاد« .××× ۱ رعد /  ۷. ××× الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏فرمايد: »همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست« . بدانيد من بيم دهنده‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما )ى اين امت( است.۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: )وظيفه خطير( امر به معروف و نهى از منكر جز با )اطاعت( امام معصوم تحقق نمى‏يابد.۲۸. اعتراف به بيعت با على‏عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست )يعنى عمل( باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس )همگى يك صدا شده( بگوئيد: ... با دل‏ها و جان‏ها و زبان‏هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏كنيم.۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏عليهم السلام مى‏باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.
  3. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.
  4. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.
  5. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .
  6. اسرار غدير: ص ۱۹۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .
  7. كلام هادى ‏عليه السلام (هاشمى دهسرخى) : ص ۱۰۶  - ۲۵۵.
  8. مائده /  ۶۷ .
  9. مائده /  ۵۵ .
  10. فتح /  ۱۱.
  11. نور /  ۱۵.
  12. توبه /  ۶۱ .
  13. يس /  ۱۲.
  14. بقره /  ۲۴.
  15. مائده /  ۶۷ .
  16. مائده /  ۵۵ .
  17. يس /  ۱۲.
  18. حشر /  ۱۸.
  19. زمر /  ۵۶ .
  20. آل ‏عمران /  ۱۰۲.
  21. عصر /  ۲ ۱.
  22. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.
  23. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.
  24. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.
  25. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ .
  26. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .
  27. وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲ .
  28. انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ .