۲۵٬۷۲۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴۱: | خط ۶۴۱: | ||
اسامى اميرالمؤمنين عليه السلام: ۴۳ مرتبه. | اسامى اميرالمؤمنين عليه السلام: ۴۳ مرتبه. | ||
«معاشر الناس« درباره حضرت: ۲۸ مرتبهفضائل اميرالمؤمنينعليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.اوامر درباره اميرالمؤمنينعليه السلام: ۲۱ مرتبه.نواهى درباره اميرالمؤمنينعليه السلام: ۷ مرتبه.ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنينعليه السلام: ۹۶ ضمير.ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنينعليه السلام: ۷ ضمير.ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنينعليه السلام: ۱۴ ضمير.قسمهاى مربوط به اميرالمؤمنينعليه السلام: ۳ مورد.خصوصيات دوستان اميرالمؤمنينعليه السلام: ۲۱ مرتبه.خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنينعليه السلام: ۱۲ مرتبه.»الا« ها در مورد اميرالمؤمنينعليه السلام: ۳۰ مورد.نفرين به دشمنان اميرالمؤمنينعليه السلام: ۱۲ مرتبه.دعاها در حق اميرالمؤمنينعليه السلام: ۴ مرتبه.جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنينعليه السلام: ۴۷۴ نكته.سخن آخردر جمعبندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مىشود كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورتهاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت علىعليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين علىعليه السلام را بيان فرموده است.۵. آيات قرآن در خطبه غدير××× ۱ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵ ۱۷ ۱۴ - ۱۱. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹. ××× تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوهگر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبرصلى الله عليه وآله بر مىدارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصتهاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مىپرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمىداد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامىصلى الله عليه وآله نمىبينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مىرسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يك ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد. پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه دست بر شانه علىعليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يك ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مىكند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانىها و گفتارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله بىسابقه است.اين جهت باز مىگردد به بيان حضور اهلبيتعليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بىنتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايد: خداوند ولايت ما اهلبيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مىگردد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹. ×××مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به دو دسته دوستان و دشمنان اهلبيتعليهم السلام تقسيم شدهاند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يك سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.××× ۱ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸. ×××نكاتى درباره تفسير در غديرقبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مىرسد:نكته اول: مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيتهاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهلبيتعليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهلبيتعليهم السلام نيز صدق مىكند. اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يك يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مىكشاند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ . ×××با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهلبيتعليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيامهاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشتهاند.نكته دوم: انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مىآورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.نكته سوم: تفسير از لسان معصومعليه السلامآنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارك پيامبر عظيم الشأنصلى الله عليه وآله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونهاى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونههاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:۱. مواردى كه در غدير يك موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.۲. مواردى كه يك سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.۳. مواردى كه يك آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.۴. مواردى كه يك آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مىشود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مىشود.نكته چهارم: تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:آيات قرآن در مورد خود غدير.آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيمبندى ديگرى هم مىتوان بيان كرد:الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآنآياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يك مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يك عنوان كلى و موضوع معين مىتواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مىشود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.ب. تفسير يك سوره كامل در غديريك سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سورههاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است. براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.۶. آيه »بَلِّغْ« = خطبه غدير / امتثال آيه »بَلِّغْ« با خطبه غدير۷. ابدى بودن خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ . ××× پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوقالعاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانىهاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانىهاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه »ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ« ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مىگردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاك مىشود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانههايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مىشود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعهاى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطرهها مىماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مىشود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يك سخنرانى را به عنوان يك سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مىشوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يك سند مكتوب نمايند.اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مىخواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.اين همان نكته بىسابقهاى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از آن حضرت مىشنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامدهاند.آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمدهاند يا نيامدهاند.۸. ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت××× ۱ وقايع هفته غدير )يونسيان( : ص ۳۲ - ۲۲. ××× خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهمترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابىطالبعليه السلام است، كه رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مىفرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمىشود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من )در خصوص امامت و خلافت و ولايت علىعليه السلام( نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوقالعاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا علىعليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:۱. رسولخداصلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.۲. بدون انجام اين مأموريت بهرهاى از تلاشهاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته« : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبرصلى الله عليه وآله مىباشد، تا اين فرمان را اجرا كند: »و اللَّه يعصمك من الناس« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.۴. علىعليه السلام بعد خدا و رسولصلى الله عليه وآله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست. آيه ولايت××× ۱ انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده / ۵۵ . ××× نيز دلالت بر همين مىكند.۵ . وجوب اطاعت از علىعليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است: ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند علىعليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.۶ . مخالف مولا علىعليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مىشود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند: و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.۸ . تمام علوم در وجود مولا علىعليه السلام جمع است و به دانستههاى پيامبرخداصلى الله عليه وآله تماماً آگاه است: ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به علىعليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين )يعنى آشكار كننده همه آن علوم( مىباشد.۹. تنها علىعليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مىكند و باطل را درهم مىكوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق )مردم را( راهبرى نموده و خود به آن عمل مىنمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مىكند.۱۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمىپذيرد و او را نمىآمرزد.۱۱. مخالف علىعليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم )يعنى خود او( و سنگهاى آتش افزاست: فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه )اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد( به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.۱۲. علىعليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله برترى داد: فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: علىعليه السلام را )از خود و ديگران( برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايستهتر است.۱۳. تنها علىعليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است: فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفتهام.۱۴. هر كس مولايش پيامبرصلى الله عليه وآله است بايد علىعليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد: من كنت مولاه فهذا علىعليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين علىعليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.۱۵. على و ائمه بعد اوعليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدىعليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانمعليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهلبيت عصمت و طهارتعليهم السلام از حيث استمساك است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسك مىشدند.۱۶. خدا علىعليه السلام را »اميرالمؤمنين« خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مىگويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم )علىعليه السلام( هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.۱۷. خداوند دين را به امامت علىعليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او )على بن ابىطالبعليه السلام( كامل كرد.۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه علىعليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.۱۹. علىعليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسولخداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: او )علىعليه السلام( ياور دين خدا و مدافع حريم رسولخداصلى الله عليه وآله است.۲۰. ذريه تمام انبياعليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسولخداصلى الله عليه وآله از صلب علىعليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب علىعليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب علىعليه السلام است.۲۱. ولايت مولا علىعليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن علىعليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به علىعليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمىآورد مگر مؤمن مخلص.۲۲. نور هدايت در رسولخداصلى الله عليه وآله و سپس در مولا علىعليه السلام و همچنين در نسل او مىماند، تا به حضرت مهدىعليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى علىعليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدىعليهم السلام: آن نور )هدايتى را( كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در علىعليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدىعليهم السلام قرار دارد.۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين )حقوق او( و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم اوصلى الله عليه وآله، على بن ابىطالبعليه السلام و فرزندان گرامى او - كه كارشان هدايت به حق است - مىباشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم علىعليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من علىعليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مىكنند و )گمراهان را( به سوى حق باز مىگردانند.۲۵. دشمنان مولا علىعليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء علىعليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان علىعليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزهجويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.۲۶. علىعليه السلام هدايتگر اين امت و رسولاللَّهصلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: »انما انت منذر و لكل قوم هاد« .××× ۱ رعد / ۷. ××× الا و انى منذر و علىعليه السلام هاد: خداوند تعالى مىفرمايد: »همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست« . بدانيد من بيم دهندهام و علىعليه السلام هادى و راهنما )ى اين امت( است.۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: )وظيفه خطير( امر به معروف و نهى از منكر جز با )اطاعت( امام معصوم تحقق نمىيابد.۲۸. اعتراف به بيعت با علىعليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست )يعنى عمل( باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس )همگى يك صدا شده( بگوئيد: ... با دلها و جانها و زبانهايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مىكنيم.۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسولصلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستينعليهم السلام مىباشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهمعليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودمعليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونهاى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود. |