خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
'''۱-  جمع‏ آورى مردم'''  
'''۱-  جمع‏ آورى مردم'''  


پيامبرصلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:  يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.  اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده‏اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!  مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.</ref>  
پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:  يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.  اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده‏اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!  مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.</ref>  


'''۲-  خالى نگه داشتن زير درختان'''  
'''۲-  خالى نگه داشتن زير درختان'''  
خط ۹۲۴: خط ۹۲۴:


«اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين» .
«اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين» .
'''۳-  محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه'''
با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى ‏يابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيه‏ سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد. 
تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى ‏يابد؛ به گونه ‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است:
الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار
اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مى ‏يابيم كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافه‏اى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است: 
فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على‏ عليه السلام «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىیطالب‏ عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى. 
ابن‏ سينا در كتاب مبدأ و معاد مى ‏گويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره «كَون» است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفة اللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگى‏ ها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است. 
انسان كامل واسطه اى است ميان عالم ملک و ملكوت، خاک و افلاک، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است. 
'''ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى'''
ولايت بر دو قسم است:
تشريعى و تكوينى.
ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبران‏ عليهم السلام است. اما پيامبر صلى الله عليه وآله به استقلال‏ حق وضع قانون را ندارد، بلكه: «ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش.
حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مى‏ باشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است. 
چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مى‏ توانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مى ‏تواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مى ‏بينم. پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود.
تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يک انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسول‏ خداصلى الله عليه و آله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايسته ‏تر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مى‏ باشد: 
و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» ، و على بن ابیطالب‏ عليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... . 
به استناد نقل‏ هاى مذكور از اهل‏ سنت، «ولىّ» به همان معنايى است كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه على‏ عليه السلام در مرتبه بعد از نب ‏صلى الله عليه وآله «اولى بالمؤمنين من انفسهم» خواهد بود. 
فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله كه: و هو و ليكم بعدى: على‏ عليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از «اولى بالمؤمنين من انفسهم» باشد:                                            اولاً فرقى بين على‏ عليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى على‏ عليه السلام در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است.
'''ج. دارا بودن علم لا يزال الهى'''
از ويژگى‏ هاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مى ‏بينيم اين است رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله تنها يک بحث معرفتى و انتزاعى ننموده ‏اند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساخته ‏اند. مانند آنچه در مباحث و كتاب ‏هاى عرفانى مى‏ بينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيت‏ هايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند: 
من بعدى على ‏عليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة. 
بارزترين وجهه ‏اى كه رسول‏ خداصلى الله عليه و آله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مى‏ كند، برخوردارى از علم لايزال الهى مى‏ باشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مى‏ كند: 
معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين. 
انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلى ‏ترين كتاب وجود انسان كامل است. 
'''د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامان ‏عليهم السلام'''
از ديگر ويژگى‏ هاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه و آله به عنوان يک نتيجه ‏گيرى قاطع و يک تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مى ‏خواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهم‏ترين سوره‏هاى قرآن استشهاد مى ‏كند:
انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه ‏عليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: «الحمد اللَّه رب العالمين» ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون. 
راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه و آله آمده است: فان محمداً صلى الله عليه و آله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمد صلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجى‏ اش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگ‏ترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگ‏ترين سعادت براى ماست. 
به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچک، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت على‏ عليه السلام هم در «نهج البلاغه« مى‏فرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب.  در ادامه خطبه، حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله به تبيين گوشه‏اى از ويژگى‏هاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مى‏پردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است.  معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام على‏عليه السلام عجين، و نام على‏عليه السلام با غدير زيبنده گرديده است.  خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بى‏همتا و ممتازى است كه مى‏تواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند.  نتيجه آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه‏هاى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ها و نشانه‏هايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست.  در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومان‏عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى‏هاى انسان كامل در »ولايت« خلاصه مى‏شود، و »امامت« ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى‏شود.  تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏صلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مى‏نمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است.  با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى‏يابيم كه: نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچ‏گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد.  تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى‏يابد؛ به گونه‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پاره‏اى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مى‏دهد:  تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام از جامع صفات الهى، و... .  ۱۸.  اولين كتاب در ثبت خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲. ×××   چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام »خطبة النبى‏صلى الله عليه وآله يوم الغدير« ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى )م ۱۷۵ ق( است؛ كه خطبه مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.××× ۱ الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸. ×××  ۱۹.  اهداف مهم غدير در خطبه غدير××× ۲ غدير كلاس فورى )انصارى( : ص ۴۲  - ۳۷. ×××   مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله است، مانند:  الف. اعلان نزول پيك وحى براى معرفى امامت پيامبر گرامى‏صلى الله عليه وآله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى.  و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: »إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« .××× ۳ مائده /  ۵۵ . ××× و على بن ابى‏طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال××× ۴ ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ . ×××:  . خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارك آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم )ابن‏حاتم شاقّى( . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸  ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع )سيوطى( . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين )نورالدين سمهورى( . ينابيع المودة )قندوزى( . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب )ابن مغازلى( . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:  همانا جبرئيل )كه درود خدا بر او باد( سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان )غدير خم( توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد.  او )على‏عليه السلام( پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: »همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند« . و مى‏دانيد كه على بن ابى‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏طلبيد.  ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله آنگاه به علل »سياست صبر و انتظار« اشاره مى‏كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: »بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« .××× ۱ نور /  ۱۵. ××× و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: »و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...« .××× ۱ توبه /  ۶۱ . ××× و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت:  از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على‏عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏دانم كه تعداد پرهيزكاران اندك و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى‏دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: »با زبان‏هاى خود چيزى را مى‏گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى‏برند اين كار ساده‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است« .  همان‏ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏اى نازل كرد و پاسخ ياوه‏گويى‏هاى آنان را داد و فرمود: »برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است« .  هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى‏سازم.  ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين‏عليه السلام پس از اعلام نزول پيك وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:  فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره.  ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله:  بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچك و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است. بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است.  كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.  د. يادآورى لياقت‏ها و ويژگى‏هاى امام على‏عليه السلام پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را يك يك در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود:  ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... .  معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه:  بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على‏عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى‏كند و بر اساس حق عمل مى‏نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏هراسد.  اى مردم! على‏عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود. اى مردم! اين على‏عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏كند. خليفه رسول‏خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است.  ه  . تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏هاى امام على‏عليه السلام، پيلمبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است،  بدون امامت ره‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: »و ان لم تفعل فما بلغت رسالته«××× ۱ مائده /  ۶۷ . ×××: اگر امروز ولايت على‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده‏اى. از اين رو در خطبه غدير فرمود:  معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:  اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على‏عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان على‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد. و. افشاى چهره واقعى دشمنان على‏عليه السلام چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگى‏هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى‏تقوا و فرصت طلبان بى‏پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع‏گيرى‏ها روش برخورد با آنان را بدانند.  پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود:  ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. »فلتنظر نفس ما قدمت لغد« .  و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر« :  لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. »پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است« .  بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى‏ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على‏عليه السلام را به جان نمى‏خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏عليه السلام ايمان نمى‏آورد. سوگند به خدا، درباره على‏عليه السلام سوره عصر نازل شد: »به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند« .  ز. هشدار به قدرت‏طلبان منتظرفرصت سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى‏كند، و هشدار مى‏دهد كه مبادا قدرت‏طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:  معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين:  اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى‏گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان )حق اهل‏بيت‏عليهم السلام( ويارى دهندگانشان.  ح. مسؤوليت همگانى تبليغ پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت على‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.  تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود: معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة:  اى مردم، من على‏عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده‏ام به شما رسانده‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.  ط  . دعا و درخواست از خدا آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:  اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين« . اللهم انى اشهدك -  )و كفى بى شهيداً -  انى قد بلّغت:  پروردگارا، دوستان على‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: »هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است« . ى. فرمان بيعت عمومى پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏هاى فراوان و شناساندن انديشه‏هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام و هشدار از پيمان‏شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:  الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: »ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً« :  آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است.  من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على‏عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على‏عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏عليه السلام مى‏باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.  پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.    اهداف خطبه غدير را مى‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليل‏هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير: ۱-  تحليل‏هاى غدير در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏هاى تحليل غدير را ارائه مى‏كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است:  الف. عمق نگاه‏ها نسبت به غدير برخورد ذهن انسان‏ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت:  نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه. نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر. نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه‏هاى منافقين. نگاه چهارم: غدير با تاريخچه‏اى به بلنداى چهارده قرن.  ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند.  اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏هايى از اين درخواست‏ها تقديم مى‏شود:  ۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟ ۲. غدير به كداميك از ابعاد زندگى مربوط است؟ ۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟ ۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟ ۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟ ۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟ ۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟ ۸ . اگر غدير عملى مى‏شد دنيا چگونه بود؟ ۹. ما چه اندازه توانسته‏ايم با غدير باشيم؟  ج. رنج‏نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏گردد:  ۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد! ۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد! ۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد! ۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد! ۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد!  ۲-  آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم:  اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده چنين است: ۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله ۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله ۳. ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۵۰ جمله ۴. ولايت ائمه‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۶ . حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۷. شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله ۸ . بيعت با معصومين‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله ۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله  دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است: ۱. نام اميرالمؤمنين‏عليه السلام چهل بار به عنوان »على« تصريح شده است. ۲. كلمه »ائمه‏عليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است. ۳. نام امام‏زمان‏عليه السلام چهار بار به عنوان »مهدى« ذكر شده است.  سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:   ۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه‏گر مى‏كند.  ۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل‏بيت‏عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل‏محمدعليهم السلام نشان مى‏دهد.  ۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.  ۳-  نتايج خطبه غدير چهار نتيجه‏گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى‏شود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است:  اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى‏توان براى آن تعريف كرد:  ۱. نتيجه‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد. ۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند. ۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت‏ها در هميشه تاريخ سنديت دارد. ۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين. ۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا. ۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران‏عليهم السلام است.  دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام‏عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد.  سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يك از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است: ۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله ۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۳. فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام ۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏عليه السلام ۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض ۷. شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى  ۲۰.  ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ×××   عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله‏هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد.  در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبرصلى الله عليه وآله به پايين منبر اشاره مى‏كند و لحظاتى بعد گام‏هاى بلند على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را ديدند كه از پله‏هاى منبر بالا مى‏رود.  چشم‏ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله با على‏عليه السلام كار خاصى دارد و مى‏خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على‏عليه السلام پله‏هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يك پله پايين‏تر از پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه‏گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود.  در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« طنين انداز شد.  ۲۱.  بديع در خطبه غدير =   خطبه غدير /  بلاغت در خطبه غدير  ۲۲.  برنامه‏ريزى براى خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۴۹. ×××   مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه‏ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين‏عليه السلام يك پله پائين‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه وآله بر شانه آن حضرت بود.  سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مى‏ديدند.  پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.  يادآور مى‏شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.    همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  نتايج ابدى خطبه غدير.  ۳-  محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى‏يابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد.  تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى‏يابد؛ به گونه‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است: الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مى‏يابيم كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافه‏اى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است:  فأوحى الىّ: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« فى على‏عليه السلام »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس« . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى.  ابن‏سينا در كتاب مبدأ و معاد مى‏گويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره »كَون« است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفةاللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگى‏ها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است.  انسان كامل واسطه‏اى است ميان عالم ملك و ملكوت، خاك و افلاك، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است.  ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى ولايت بر دو قسم است: تشريعى و تكوينى. ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبران‏عليهم السلام است. اما پيامبر به استقلال‏صلى الله عليه وآله حق وضع قانون را ندارد، بلكه: »ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى« . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش. حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مى‏باشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است.  چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مى‏توانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مى‏تواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مى‏بينم. پيغمبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود.  تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يك انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسول‏خداصلى الله عليه وآله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايسته‏تر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مى‏باشد:  و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: »انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« ، و على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... .  به استناد نقل‏هاى مذكور از اهل‏سنت، »ولىّ« به همان معنايى است كه براى پيامبرصلى الله عليه وآله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه على‏عليه السلام در مرتبه بعد از نبى‏صلى الله عليه وآله »اولى بالمؤمنين من انفسهم« خواهد بود.  فرمايش پيامبرصلى الله عليه وآله كه: و هو وليكم بعدى: على‏عليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از »اولى بالمؤمنين من انفسهم« باشد: اولاً فرقى بين على‏عليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى على‏عليه السلام در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است. ج. دارا بودن علم لا يزال الهى از ويژگى‏هاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مى‏بينيم اين است رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله تنها يك بحث معرفتى و انتزاعى ننموده‏اند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساخته‏اند. مانند آنچه در مباحث و كتاب‏هاى عرفانى مى‏بينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيت‏هايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند:  من بعدى على‏عليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة.  بارزترين وجهه‏اى كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مى‏كند، برخوردارى از علم لايزال الهى مى‏باشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مى‏كند:  معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين.  انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادق‏عليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلى‏ترين كتاب وجود انسان كامل است.  د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامان‏عليهم السلام از ديگر ويژگى‏هاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله به عنوان يك نتيجه‏گيرى قاطع و يك تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مى‏خواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهم‏ترين سوره‏هاى قرآن استشهاد مى‏كند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه‏عليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: »الحمد اللَّه رب العالمين« ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون.  راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه وآله آمده است: فان محمداًصلى الله عليه وآله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمدصلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجى‏اش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگ‏ترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگ‏ترين سعادت براى ماست.  به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچك، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت على‏عليه السلام هم در »نهج البلاغه« مى‏فرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب.  در ادامه خطبه، حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله به تبيين گوشه‏اى از ويژگى‏هاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مى‏پردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است.  معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام على‏عليه السلام عجين، و نام على‏عليه السلام با غدير زيبنده گرديده است.  خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بى‏همتا و ممتازى است كه مى‏تواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند.  نتيجه آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه‏هاى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ها و نشانه‏هايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست.  در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومان‏عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى‏هاى انسان كامل در »ولايت« خلاصه مى‏شود، و »امامت« ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى‏شود.  تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏صلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مى‏نمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است.  با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى‏يابيم كه: نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچ‏گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد.  تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى‏يابد؛ به گونه‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پاره‏اى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مى‏دهد:  تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام از جامع صفات الهى، و... .  ۱۸.  اولين كتاب در ثبت خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲. ×××   چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام »خطبة النبى‏صلى الله عليه وآله يوم الغدير« ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى )م ۱۷۵ ق( است؛ كه خطبه مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.××× ۱ الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸. ×××  ۱۹.  اهداف مهم غدير در خطبه غدير××× ۲ غدير كلاس فورى )انصارى( : ص ۴۲  - ۳۷. ×××   مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله است، مانند:  الف. اعلان نزول پيك وحى براى معرفى امامت پيامبر گرامى‏صلى الله عليه وآله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى.  و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: »إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« .××× ۳ مائده /  ۵۵ . ××× و على بن ابى‏طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال××× ۴ ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ . ×××:  . خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارك آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم )ابن‏حاتم شاقّى( . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸  ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع )سيوطى( . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين )نورالدين سمهورى( . ينابيع المودة )قندوزى( . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب )ابن مغازلى( . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:  همانا جبرئيل )كه درود خدا بر او باد( سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان )غدير خم( توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد.  او )على‏عليه السلام( پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: »همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند« . و مى‏دانيد كه على بن ابى‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏طلبيد.  ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله آنگاه به علل »سياست صبر و انتظار« اشاره مى‏كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: »بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« .××× ۱ نور /  ۱۵. ××× و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: »و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...« .××× ۱ توبه /  ۶۱ . ××× و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت:  از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على‏عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏دانم كه تعداد پرهيزكاران اندك و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى‏دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: »با زبان‏هاى خود چيزى را مى‏گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى‏برند اين كار ساده‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است« .  همان‏ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏اى نازل كرد و پاسخ ياوه‏گويى‏هاى آنان را داد و فرمود: »برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است« .  هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى‏سازم.  ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين‏عليه السلام پس از اعلام نزول پيك وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:  فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره.  ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله:  بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچك و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است. بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است.  كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.  د. يادآورى لياقت‏ها و ويژگى‏هاى امام على‏عليه السلام پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را يك يك در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود:  ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... .  معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه:  بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على‏عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى‏كند و بر اساس حق عمل مى‏نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏هراسد.  اى مردم! على‏عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود. اى مردم! اين على‏عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏كند. خليفه رسول‏خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است.  ه  . تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏هاى امام على‏عليه السلام، پيلمبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است،  بدون امامت ره‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: »و ان لم تفعل فما بلغت رسالته«××× ۱ مائده /  ۶۷ . ×××: اگر امروز ولايت على‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده‏اى. از اين رو در خطبه غدير فرمود:  معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:  اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على‏عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان على‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد. و. افشاى چهره واقعى دشمنان على‏عليه السلام چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگى‏هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى‏تقوا و فرصت طلبان بى‏پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع‏گيرى‏ها روش برخورد با آنان را بدانند.  پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود:  ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. »فلتنظر نفس ما قدمت لغد« .  و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر« :  لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. »پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است« .  بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى‏ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على‏عليه السلام را به جان نمى‏خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏عليه السلام ايمان نمى‏آورد. سوگند به خدا، درباره على‏عليه السلام سوره عصر نازل شد: »به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند« .  ز. هشدار به قدرت‏طلبان منتظرفرصت سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى‏كند، و هشدار مى‏دهد كه مبادا قدرت‏طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:  معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين:  اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى‏گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان )حق اهل‏بيت‏عليهم السلام( ويارى دهندگانشان.  ح. مسؤوليت همگانى تبليغ پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت على‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.  تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود: معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة:  اى مردم، من على‏عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده‏ام به شما رسانده‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.  ط  . دعا و درخواست از خدا آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:  اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين« . اللهم انى اشهدك -  )و كفى بى شهيداً -  انى قد بلّغت:  پروردگارا، دوستان على‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: »هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است« . ى. فرمان بيعت عمومى پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏هاى فراوان و شناساندن انديشه‏هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام و هشدار از پيمان‏شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:  الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: »ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً« :  آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است.  من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على‏عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على‏عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏عليه السلام مى‏باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.  پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.    اهداف خطبه غدير را مى‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليل‏هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير: ۱-  تحليل‏هاى غدير در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏هاى تحليل غدير را ارائه مى‏كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است:  الف. عمق نگاه‏ها نسبت به غدير برخورد ذهن انسان‏ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت:  نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه. نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر. نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه‏هاى منافقين. نگاه چهارم: غدير با تاريخچه‏اى به بلنداى چهارده قرن.  ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند.  اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏هايى از اين درخواست‏ها تقديم مى‏شود:  ۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟ ۲. غدير به كداميك از ابعاد زندگى مربوط است؟ ۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟ ۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟ ۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟ ۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟ ۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟ ۸ . اگر غدير عملى مى‏شد دنيا چگونه بود؟ ۹. ما چه اندازه توانسته‏ايم با غدير باشيم؟  ج. رنج‏نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏گردد:  ۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد! ۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد! ۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد! ۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد! ۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد!  ۲-  آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم:  اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده چنين است: ۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله ۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله ۳. ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۵۰ جمله ۴. ولايت ائمه‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۶ . حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۷. شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله ۸ . بيعت با معصومين‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله ۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله  دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است: ۱. نام اميرالمؤمنين‏عليه السلام چهل بار به عنوان »على« تصريح شده است. ۲. كلمه »ائمه‏عليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است. ۳. نام امام‏زمان‏عليه السلام چهار بار به عنوان »مهدى« ذكر شده است.  سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:   ۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه‏گر مى‏كند.  ۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل‏بيت‏عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل‏محمدعليهم السلام نشان مى‏دهد.  ۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.  ۳-  نتايج خطبه غدير چهار نتيجه‏گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى‏شود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است:  اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى‏توان براى آن تعريف كرد:  ۱. نتيجه‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد. ۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند. ۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت‏ها در هميشه تاريخ سنديت دارد. ۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين. ۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا. ۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران‏عليهم السلام است.  دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام‏عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد.  سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يك از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است: ۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله ۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۳. فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام ۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏عليه السلام ۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض ۷. شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى  ۲۰.  ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ×××   عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله‏هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد.  در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبرصلى الله عليه وآله به پايين منبر اشاره مى‏كند و لحظاتى بعد گام‏هاى بلند على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را ديدند كه از پله‏هاى منبر بالا مى‏رود.  چشم‏ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله با على‏عليه السلام كار خاصى دارد و مى‏خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على‏عليه السلام پله‏هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يك پله پايين‏تر از پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه‏گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود.  در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« طنين انداز شد.  ۲۱.  بديع در خطبه غدير =   خطبه غدير /  بلاغت در خطبه غدير  ۲۲.  برنامه‏ريزى براى خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۴۹. ×××   مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه‏ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين‏عليه السلام يك پله پائين‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه وآله بر شانه آن حضرت بود.  سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مى‏ديدند.  پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.  يادآور مى‏شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.    همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  نتايج ابدى خطبه غدير.

نسخهٔ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۴۴

آماده ‏سازى فضاى خطبه غدير[۱]

سير آماده ‏سازى مردم توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را مى ‏توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:  پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدير در بهترين شرايط ارائه شود: 

۱-  جمع‏ آورى مردم

پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:  يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.  اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده‏اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!  مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.[۲]

۲-  خالى نگه داشتن زير درختان

پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود. براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار بركه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.  طبق اين فرمان، با آنكه چشم‏ها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى‏ شد، ولى همه از كنار آن عبور مى‏ كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى ‏داد. 

۳-  اسكان منظم جمعيت

اسكان آن جمعيت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب‏ ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه‏هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند. عده ‏اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده ‏اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.  روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبرصلى الله عليه وآله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان‏ها بدون كوچك‏ترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد. 

۴-  مقابله با گرما

مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز -  در نزديكى ظهر -  مشكلى بود كه هيچ چاره ‏اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد. البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه ‏اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.  شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم -  حتى خود حضرت -  گوشه ‏اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه ‏اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده ‏اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند![۳]

اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى‏ دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يك برنامه استثنائى! 

۵ -  پيش‏بينى آرايش مجلس سخنرانى

آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده‏ سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت. اين مرحله نيز در گونه ‏اى با شكوه و بى‏ نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه ‏اش را نديده بودند.  نيمى از آنچه بايد انجام مى‏گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.

۶ -  موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران

براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته ‏اند بدون كوچك ‏ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.  با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.

  ۷-  صدا رسانى به آن جمعيت انبوه

از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه ‏اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق‏ العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۴]

۸ -  آماده‏ سازى زير درختان براى منبر

اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ‏ها بر جاى گذارد. براى آماده ‏سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند. 

۹-  بناى منبر در موقعيت ويژه

با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه‏ اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند.  در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مى‏گرفت. همچنين مى‏ بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى ‏گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند. 

۱۰-  سايبان بر فراز منبر

گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه‏ هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را -  كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه‏ ها پارچه ‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد. دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را -  كه قابل بريدن نبود -  با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.

۱۱- كيفيت و بلنداى منبر

سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ ‏هاى بزرگ و كوچک را جمع‏ آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ‏ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ‏ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ‏ها قرار دادند تا سختى سنگ‏ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند. در مرحله بعد پارچه‏اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.  اين كامل‏ ترين گونه از تدارک يك مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطَبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه ‏اى بى‏ نظير آماده شد. 

۲.  آماده ‏سازى مردم براى خطبه غدير[۵]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:  همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن -  يعنى معرفى دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام -  شده بود و مقام با عظمت على‏ عليه السلام و جانشينان او را بيان مى ‏كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده‏ اى مى‏ دهد كه مى ‏خواهد بر فراز منبر انجام دهد. در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى ‏نمود.  براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود: «قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سمت خود بالا مى ‏برم، و بازوانش را بلند مى ‏كنم و با دو دست آنها را بالا مى‏ برم، و به شما اعلام مى‏ كنم كه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» . با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق‏ العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.

۳.  آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير[۶]

با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى‏ دهيم: 

اول: آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده، و شرح آن چنين است:

 ۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.

۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله.

۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله.

۴. ولايت ائمه ‏عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۵ . فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۲۰ جمله.

۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله.

۷. شيعيان اهل‏بيت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.

۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.

۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.


دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى‏ دهد:

۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على ‏عليه السلام» تصريح شده است.

۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.

۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى ‏عليه السلام» ذكر شده است. البته اكثر خطبه درباره ائمه‏ عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه ‏عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است. همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه‏ عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى ‏رساند.

سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است. استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوه‏ گر مى‏ كند.  تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.  بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نمونه‏ هاى بارز آن است.

اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق‏ تر خطبه مى ‏توان آمارهاى جالب‏ ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ‏ترى پى برد.

آمارهاى متفرقه از خطبه غدير[۷]

در اينجا آمارهايى در موارد مختلف از خطبه غدير بيان مى‏ كنيم:


صفات اللَّه جلّ شأنه

همه معصومين‏ عليهم السلام قبل از هر خطابه به حمد و ستايش خداوند مى ‏پردازند. اما كمتر ديده شده است كه در مقدمه يك خطبه ۱۳۲ صفت از صفات ذات اقدس الهى بيان شده باشد:

علا فى توحّده: در يگانگى خود، بلند مرتبه است.

دنا فى تفرّده: در عين تنهايى به آفريدگانش نزديك است.

جلّ فى سلطانه: در قدرت و سلطه خود شكوهمند است.

عظم فى اركانه: در اركان آفرينش عظيم جلوه مى ‏كند.

احاط بكل شى‏ء علماً: علمش بر همه چيز احاطه دارد.

هو فى مكانه: در جايگاه خود استوار مى‏ باشد.

قهر جميع الخلق بقدرته: با قدرت خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.

قهر جميع الخلق ببرهانه: با برهان خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.

حميداً لم يزل: هميشه مورد سپاس بوده است.

محموداً لا يزال: هميشه مورد سپاس بوده است.

مجيداً لا يزول: صاحب عظمتى فناناپذير است.

مبدئاً: آغاز كننده است.

معيداً: اعاده كننده است.

كل امر اليه يعود: هر چيزى به او باز مى ‏گردد.

بارئ المسموكات: به وجود آوردنده برافراشته ‏ها (افلاك و آسمان‏ها) است.

داحى المدحوّات: گستراننده گسترده شده‏ها (زمين) است.


۲-  صفات و فضائل پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در خطبه غدير -  كه حدود يك ساعت به طول انجاميده است - ۴۵ صفت از فضائل و مناقب خويش را بيان مى ‏كند، تا مردم به اطاعت بيشتر پيامبرشان ترغيب شوند.

از جمله اين فضائل است:

العبودية: اقرّ له على نفسى بالعبودية: بر بندگى ‏ام براى خدا اقرار مى‏ كنم.

العصمة من الناس: قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة من الناس: خداوند تبارک و تعالى حفاظت از شر مردم را برايم ضمانت نمود.

الرسول: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على ‏عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على‏ عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.

رسولِهِ: و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله: (على‏ عليه السلام) بعد از خدا و رسولش صاحب اختيار شماست.

رسولُهُ: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما (مردم) خدا و رسول او هستند.

وليّكم: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند.

رسول ‏اللَّه: الذين يؤذون رسول‏ اللَّه لهم عذاب اليم: كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذابى دردناک در انتظارشان خواهد بود.

رسولُهُ: ثم من دونه رسولهُ و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى ‏دهند.

نبيه:ثم من دونه رسوله و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى‏ دهند.

رسولَهُ: الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: تا روزى كه (شما) خدا و رسولش را ملاقات كنيد.

رسولُهُ: لا حلال الا ما احلّه اللَّه و رسوله: حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش حلال كرده باشند.


۳-  آيات بيان شده در خطبه

اساسى‏ ترين ادله در اثبات مسائل شرعى و اعتقادى، استفاده از آيات قرآن كريم است. پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با طرح ۵۹ آيه، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ديگر مطالب بيان شده را به اثبات رسانيده است:«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل إليك من ربك»[۸]: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على بر تو نازل شده ابلاغ كن.

«انّما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون»[۹]: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى ‏باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده ‏اند و نماز به پا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند.

«يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم»[۱۰]: با زبانشان چيزى مى ‏گويند كه در قلب ‏هايشان نيست.«و تحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم»[۱۱]: و اين كار را سهل مى ‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.

«و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يؤمن باللَّه و يؤمن للمؤمنين»[۱۲]: برخى از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او سخن‏ شنو و زودباور است بگو على‏رغم گمان كسانى كه او را زودباور مى‏ پندارند سخن شنوى او براى شما بهتر است به خدا ايمان دارد و مؤمنان را راستگو مى‏ انگارد و براى ايمان آورندگان از شما مايه رحمت است.

«و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين»[۱۳]: هر چيزى را در امام مبين (كه همان امام معصوم‏ عليه السلام است) گرد آورديم.

فتصلوا «ناراً وقودها الناس و الحجارة اُعدّت للكافرين»[۱۴]: در آتشى گرفتار مى ‏شويد كه براى كافران آماده شده است و هيزم آن (آتش) انسان‏ ها و سنگ ‏ها مى ‏باشند.


۴-  آيات مخصوص حضرت على ‏عليه السلام

از مهم ‏ترين بخش‏هاى خطبه غدير اين دو جمله است:

و ما نزلت آية رضا فى القرآن الا فيه: هيچ آيه‏ اى در قرآن درباره خشنودى خدا نازل نشد مگر اينكه درباره حضرت على‏ عليه السلام مى‏ باشد.

و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: هيچ آيه ستايشى در قرآن نازل نگشته مگر آنكه درباره حضرت على ‏عليه السلام بيان شده است.در اينجا مجال پرداختن به همه آيات ستايش و خشنودى خداوند در قرآن نيست.

بلكه تنها به بيان همان ۱۶ آيه ‏اى كه در خطبه غدير آمده و درباره على‏ عليه السلام مى‏ باشد اكتفا مى‏ گردد:

«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك»[۱۵]: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت (درباره على‏ عليه السلام) بر تو نازل شده ابلاغ كن.

«انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»[۱۶]: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى ‏باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده‏ اند و نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.

«و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين»[۱۷]: هر چيزى را در امام مبين(كه همان امام معصوم ‏عليه السلام است) گرد آورديم.

«و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا اللَّه ان اللَّه خبير بما تعملون»[۱۸]: هر كس نگاه كند و ببيند براى فرداى خود چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد، و با على ‏عليه السلام مخالفت نكنيد تا گام ‏هايتان بعد از ثابت شدن نلغزد، كه خدا از آنچه كه انجام مى‏ دهيد آگاه است.

«ان تقول نفس يا حسرتا على ما فرّطت فى جنب اللَّه»[۱۹]: تا كسى بگويد افسوس كه نسبت به هم جوار خدا كوتاهى كردم.

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»[۲۰] : امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را به طور تام و تمام در اختيار شما گذاشتم و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم.

«والعصر ان الانسان لفى خسر[۲۱]: قسم به عصر كه انسان در زيان است.»

اتقو اللَّه حق تقاته و لا تموتنّ الا و انتم مسلمون : از خدا بترسيد آنگونه كه بايد بترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.


۵ -  اسماء اشخاص در اين خطبه

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين خطبه ۸ نام را به اسم ذكر مى‏ كند، كه همه نام ‏ها -  غير از نام ابليس -  مربوط به پيامبران و حجج الهى ‏عليهم السلام مى ‏باشد. از اولين پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت آدم‏ عليه السلام تا آخرين پيامبر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله، و از اولين حجت يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام تا آخرين حجت يعنى قائم آل ‏محمد حضرت بقية اللَّه الاعظم‏ عليه السلام را در بر مى ‏گيرد. تا به مردم بفهماند كه اين عالم هيچ گاه خالى از حجت نخواهد بود.

هارون‏ عليه السلام: الذى محله منّى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى‏ عليهما السلام است.

موسى‏ عليه السلام: الذى محله منى محل هارون من موسى ‏عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى ‏عليهما السلام است.

آدم ‏عليه السلام: ان ابليس اخرج آدم ‏عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم ‏عليه السلام از بهشت گرديد.

«فان آدم اهبط الى الارض بخطيئة واحدة: آدم به خاطر يك اشتباه به زمين فرستاده شد.

ابليس: ان ابليس اخرج آدم ‏عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم ‏عليه السلام از بهشت گرديد.

المهدى‏ عليه السلام: ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏ عليه السلام: سپس در نسل او تا مهدى قائم عليه السلام.

مملّكها الامام المهدى‏ عليه السلام: آن را تحت حاكميت امام مهدى‏ عليه السلام در مى ‏آورد.

الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدى‏ عليه السلام: بدانيد كه آخرين امام از ما مهدى قائم‏ عليه السلام است.

خاتمها المهدى‏ عليه السلام: آخرين ايشان مهدى‏ عليه السلام است.


۶ -  نام حضرت على ‏عليه السلام در خطبه

مى‏ توان گفت كه اين بخش مهم‏ ترين بخش خطبه است، و به صورت حيرت‏ انگيزى ۴۳ مرتبه نام حضرت على‏ عليه السلام برده شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در نهايت بلاغت اين اسامى را به گونه ‏اى بيان كرده كه تكرار آن مخلّ فصاحت نگردد، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به احسن وجه و زيباترين شكل به مردم معرفى نمايد.

لانه قد اعلمنى انى ان لم ابلّغ ما انزل الىّ فى حق على ‏عليه السلام فما بلّغت رسالته: خداوند به من اعلام فرمود كه اگر آنچه در حق على ‏عليه السلام بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را به انجام نرسانده‏ ام.«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على‏ عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على‏ عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.

يعنى فى الخلافة لعلى بن ابیطالب ‏عليه السلام: يعنى درباره خلافت براى على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام.

ان على بن ابیطالب‏ عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى: على بن ابیطالب‏عليه السلام برادر من و وصى من و جانشين من مى‏ باشد.

و على بن ابیطالب‏ عليه السلام الذى اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع: على بن ابیطالب‏ عليه السلام همان كسى است كه نماز به پا مى‏ دارد و در حال ركوع زكات مى‏ دهد.

لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلّغ ما انزل اللَّه الى فى حق على ‏عليه السلام: خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه را در حق على ‏عليه السلام بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.

«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى حق على ‏عليه السلام: اى پيامبر! آنچه در مورد على‏عليه السلام از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن.

ثم من بعدى على‏ عليه السلام وليكم و امامكم بامر اللَّه: بعد از من و به امر خداوند، على ‏عليه السلام صاحب اختيار و امام شماست.


۷-  «معاشر الناس» هاى خطبه

معمولاً خطاب‏ هاى قرآن كريم با «ايها الناس» و «يا ايها الذين آمنوا» آمده است. اما در اين خطبه، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مردم را با «معاشر الناس» مورد خطاب قرار مى‏ دهد. با تحقيقى كه در روايات و احاديث اسلامى انجام گرفت، مشخص شد كه حضرات معصومين‏ عليهم السلام خطاب «معاشر الناس» را بسيار اندک به كار برده ‏اند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه نورانى ۵۸ مرتبه از اين عبارت خطابى استفاده كرده است. استفاده فراوان از اين عبارت در يک خطبه يک ساعته به اين خاطر بوده كه مردم به نكات مذكور پس از اين خطاب توجه بيشترى كنند، و به مطالب عنوان شده عنايت مضاعفى داشته باشند:

معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ: اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرد كوتاهى نكردم.

فاعلموا -  معاشر الناس -  ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.

معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد: اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين گردهمايى به پا مى ‏ايستم.

معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، او را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس،

لا تضلّوا عنه: اى مردم از او روى برنگردانيد.

معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.

معاشر الناس، بى و اللَّه بشّر الاولون من النبيين و المرسلين ‏عليهم السلام: اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان‏ عليهم السلام پيشين به آمدنم مژده داده ‏اند.

معاشر الناس، حبانى اللَّه عزوجل بهذه الفضيلة: اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته است.


«معاشر الناس» هاى مخصوص حضرت على ‏عليه السلام

همانگونه كه در بخش قبلى بيان شد، استفاده از «معاشر الناس» براى توجه و عنايت بيشتر مردم به مطالب مذكور بعد از خطاب است. از  ۵۸ مورد «معاشر الناس» در خطبه، ۲۸ مورد آن اختصاص به نكاتى دارد كه درباره اميرالمؤمنين على عليه السلام است:

فاعلموا -  معاشر الناس -  ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.

معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، على‏عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم، از على‏عليه السلام روى برنگردانيد.

معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.

معاشر الناس، فضّلوا علياًعليه السلام فانه افضل الناس بعدى: اى مردم، على‏ عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد كه او بعد از من برترين مردم است.

معاشر الناس، انه جنب اللَّه: اى مردم، على‏عليه السلام هم جوار خداوند است.

معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام من صلبه هم الثقل الاصغر: اى مردم، على و فرزندان پاک من از نسل او عليهم السلام گنجينه كوچک هستند.

معاشر الناس، هذا على‏ عليه السلام اخى و وصيى و واعى علمى: اى مردم، اين على‏ عليه السلام برادر من و وصى من و حافظ علم من است.

معاشر الناس، انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: اى مردم، خدا دين شما را با امامت على‏عليه السلام كامل نمود.

صفات و فضائل حضرت على‏ عليه السلام بيان شده در خطبه

آشكارترين معجزه خطبه غدير همين بخش مى ‏باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه يک ساعته، صفات و فضائل بى‏ شمارى را از حضرت على‏ عليه السلام بيان فرموده است.

البته اگر هيچ صفتى هم گفته نمى ‏شد مگر همين جمله ‏اى كه مى‏ فرمايد: معاشر الناس، ان فضائل على بن ابیطالب‏ عليه السلام عند اللَّه عزوجل -  و قد انزلها فى القرآن -  اكثر من ان احصيها فى مقام واحد. فمن انبأكم بها و عرفها فصدّقوه. همين فقره براى شناخت مولايمان اميرالمؤمنين على‏عليه السلام كافى بود.

در اين كلام نورانى، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله مى فرمايد: اى مردم، فضائل و ويژگى ‏هاى على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام در نزد خداوند -  كه در قرآن آمده -  بيش از آن است كه بتوانم در يک مجلس بشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را به شما شناساند او را تصديق كنيد.

در اين خطبه ۱۶۰ صفت و فضيلت از ويژگى‏ هاى حضرت على‏ عليه السلام بيان شده است. البته با توجه به مفاهيم بعضى از جملات مى ‏توان ۱۸۸ صفت و بلكه بيشتر براى آن حضرت بر شمرد، ولى در اين كتاب فقط به معناى ظاهرى جملات بسنده مى ‏شود، و از گفتن مفاهيم پنهان و صفات تكرارى صرف نظر مى گردد:

على بن ابیطالب اخى ‏عليه السلام: على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام برادر من است.

وصيّى: وصى من است.

خليفتى على امتى: جانشين من در ميان امت من است.

الامام من بعدى: امام بعد از من است.

محله منى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى ‏عليهما السلام است.

وليّكم: صاحب اختيار شماست.ا

لذى اقام الصلاة: كسى كه نماز به پا مى دارد.

اوامر بيان شده در خطبه در هر خطبه

‏اى بعد از توضيحات خطيب و ارائه ادلّه، نوبت به بيان «اهداف و مقاصد» مى ‏رسد و سخنران مهم‏ترين مقاصد خود را به صورت حكم و امر مولوى بيان مى‏ كند، تا مخاطبين از دستورهايش تبعيت كنند.در حالتى ديگر اهداف و مقاصد را به صورت امر ارشادى بيان مى‏ كند تا ديگران را ترغيب نمايد كه سخنانش را عملى سازند. در اين خطبه نيز پيامبر صلى الله عليه و آله ۴۲ مرتبه درباره موضوعات مهم دستور داده است:

«بلّغ ما انزل» : آنچه را كه نازل شد ابلاغ كن.

فاعلموا: بدانيد.افهموه: بفهميد.

اعلموا: آگاه باشيد.

فاسمعوا: گوش بسپاريد.

اطيعوا: اطاعت كنيد.

انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.

فضّلوه: او (على‏ عليه السلام) را بر ديگران برترى دهيد.

اقبلوه: او را قبول كنيد.

فضّلوا علياً عليه السلام: على ‏عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.

تدّبروا القرآن: در قرآن بيانديشيد.

و افهموا آياته: آيات قرآن را بفهميد.

و انظرو الى محكماته: در محكمات قرآن نظر كنيد.

اوامر و وظائف بيان شده درباره حضرت على‏ عليه السلام در خطبه

مهم‏ ترين اهداف يک خطبه نزد خطيب دستورهايى است كه در كلام خود بيان مى‏ كند، و مهم‏ترين دستورها آن دسته از فرامينى است كه بيشتر روى آن تكيه مى ‏كند و درباره آن بحث مى ‏نمايد. از ۴۲ فرمان بيان شده در خطبه غدير، ۲۱ فرمان آن مربوط به احترام و اطاعت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است. اميد است كه بيان اين فرامين موجب تنبّه و آگاهى بيشتر گردد.

بلّغ ما انزل: آنچه را كه نازل شد (درباره على‏ عليه السلام) ابلاغ كن.

فاسمعوا: گوش بسپاريد (آنچه را كه خدا درباره على‏ عليه السلام فرموده است) .

اطيعوا: اطاعت كنيد (آنچه را كه خدا درباره على ‏عليه السلام فرموده است) .

انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.

فضّلوه: او (على ‏عليه السلام) را بر ديگران برترى دهيد.

اقبلوه: او را قبول كنيد.

فضّلوا علياً عليه السلام: على‏ عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.

فليبلّغ الحاضر الغائب: اين پيام (انتصاب على ‏عليه السلام) را حاضران به غائبان برسانند.

و قد امرت علياً عليه السلام: من على ‏عليه السلام را فرمان دادم.

انتهوا: نهى او را بپذيريد.

و صيّروا الى مراده: به سوى هدف و مقصود او گام برداريد.

فقولوا و قولوا: بگوييد (درباره على ‏عليه السلام آنچه را كه من مى ‏گويم) .

نواهى بيان شده در خطبه

همانگونه كه در بحث اوامر بيان شد، دستورهاى صادر شده از سوى خطيب، -  خواه به صورت امر و خواه به صورت نهى -  اساسى ‏ترين بخش يک خطبه مى‏ باشد و هدف واقعى سخنران را مى‏ رساند. در اين خطبه، حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله ۱۵ بار نهى فرموده است.از اين نواهى بيان شده در خطبه، ۷ مورد آن مربوط به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏باشد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به دورى  جستن از حضرت على‏ عليه السلام هشدار مى‏ دهد و مردم را از ترک نمودن راه و روش و امامت آن حضرت باز مى دارد.

انسان منصف و داراى قلب سليم با دقت در كلام خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به اين نكته پى مى ‏برد كه تمام همّ و غم آن حضرت اثبات راه و روش وصى خود مى‏ باشد. بيشترين چيزى كه حضرتش از آن نهى مى‏ فرمايد دورى جستن و كناره گرفتن از راه و روش اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام است. پس وظيفه هر مسلمان و محب رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله است كه از چيزهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نهى فرموده آگاه گردد و از آنها اجتناب نمايد:

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

لا تضلّوا عنه: از او (على‏ عليه السلام) روى برنگردانيد.

لا تنفروا منه: و از او نگريزيد.

و لا تستنكفوا عن ولايته: و از ولايتش سر برنتابيد.

فاحذروا ان تخالفوه: از مخالفت با او بپرهيزيد.

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى: ملعون است معلون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند.

لا تتبعوا متشابهه: به دنبال متشابه آن(قرآن) نرويد.

فلا تحسدوه: مبادا به او (على ‏عليه السلام) حسد ورزيد.

لا تمنّوا علىّ باسلامكم: با اسلام آوردنتان بر من منت نگذاريد.

لا تمنّوا على اللَّه: بر خدا منت نگذاريد.

و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله: راه‏هاى گوناگون شما را از راه او منحرف نكند.

و لا تخلّفوا عنه الا بتروا و افتقروا: هيچ خاندانى حج را ترک نمى‏ كند مگر آنكه بى خير و فقير باشد.

لا تنصرفوا عن المشاهد الا بتوبة: جز با توبه از صحنه برنگرديد.

لا تبدّلوه: اين مطالب را جا به جا نكنيد.

لا تغيّروه: اين مطالب را تغيير ندهيد.

ضمائر متصل بيان شده در خطبه درباره حضرت على‏ عليه السلام

همانگونه كه مى دانيم ضمير در حكم «اسم عين» است، و با آوردن ضمير گويا اسم شخص برده مى‏ شود. پيامبر صلى الله عليه و آله در عين حال كه ۴۳ مرتبه نام وصى خود حضرت على‏ عليه السلام را مى‏برد، ۹۶ مرتبه نيز ضمير متصل «ه» و ۷ مرتبه ضمير منفصل «هو» و ۱۴ بار ضمير مستتر «هو» را به حضرتش ارجاع مى ‏دهد، يعنى مجموعاً ۱۵۶ مرتبه نام وصى خود را در اين خطبه بيان مى‏ فرمايد. اهتمام بر كسى در اين حد و با اين همه تأكيد در كمتر خطبه‏ اى ديده شده است. در اينجا ابتدا به ضمائر متصل پرداخته مى‏ شود، و در بخش‏هاى بعدى ديگر ضمائر بيان مى گردد:

الذى محله منى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى‏ عليهما السلام است.

لكثره ملازمته: همراهى فراوان او (على‏ عليه السلام) با من.

اقبالى عليه: توجه من به او.

هواه: تمايل او.قبوله منّى: پذيرش او از من.

فاعلموا... ذلك فيه: اين مطلب را درباره او بدانيد.

قد نصبه لكم ولياً: او را صاحب اختيار شما قرار داده است.

فرض طاعته: اطاعتش را واجب نموده است.

ماض حكمه: حكم او (على ‏عليه السلام) قاطع است.

جاز قوله: كلامش بسنده است.

نافذ امره: امرش نافذ است.

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

مرحوم من تبعه: هر كس تابع او باشد مورد رحمت الهى است

.و صدّقه: هر كس تصديقش كند.

غفر اللَّه له: خدا او را آمرزيده است.


ضماير منفصل بيان شده در خطبه درباره حضرت على ‏عليه السلام

تعداد هفت ضمير منفصل و جداگانه -  يعنى او -  به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:

هو وليكم: او صاحب اختيار شماست.

و هو راكع: در حالى كه در ركوع است.

هو االامام المبين: او همان امام مبين است.

فهو الذى يهدى الى الحق: او است كه به سوى حق هدايت مى‏ كند

.هو على بن ابیطالب ‏عليه السلام: او على بن ابیطالب‏ عليه السلام است.

هو ناصر دين اللَّه: او يارى دهنده دين خداست.

هو و من تخلّف من ذريتى: او و جانشينان كه از نسل من هستند.


ضمائر مستتر بيان شده در خطبه درباره حضرت على ‏عليه السلام

تعداد ۱۴ مرتبه ضمير مستتر به حضرت امير عليه السلام ارجاع داده شده است:

اقام الصلاة (هو) : (او) نماز به پا مى ‏دارد.

آتى الزكاة (هو) : (او) زكات مى‏ دهد.

يهدى الى الحق: (هو) : (او) به سوى حق هدايت مى‏ كند.

يعمل به (هو) : (او) به حق عمل مى‏ نمايد.

يزهق الباطل (هو) : (او) باطل را از ميان بر مى ‏دارد.

ينهى عنه (هو) : (او) از باطل باز مى‏ دارد.

فدى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بنفسه (هو) : (او) جان خود را فداى رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كرد.

كان مع الرسول‏ صلى الله عليه و آله (هو) : (او) با رسول‏ خداصلى الله عليه وآله بود.

ينام فى مضجعى (هو) : (او) در بستر من بخوابد.

ففعل فادياً لى بنفسه (هو) : (او) در حالى كه جانش را فداى من مى‏ كرد در بستر من آرميد.

الا علياً عليه السلام، الذى آمن و رضى: مگر على‏ عليه السلام كه ايمان آورد و به درستى و شكيبايى خشنود شد.

هذا على‏ عليه السلام يفهمكم بعدى: بعد از من اين على ‏عليه السلام است كه به شما م ى‏فهماند.

على ‏عليه السلام قد بايعنى: على ‏عليه السلام با من بيعت كرده است.


همه قسم‏ هاى بيان شده در خطبه

محققان بر اين باور هستند كه قسم در زمانى استفاده مى ‏شود كه مطلب مورد نظر گوينده مطلب مهمى باشد، يا در مورد آن مطلب مهم انكارى از سوى مقابل ديده شود. از اين رو براى دلگرم نمودن طرف مقابل يا اتمام حجت با او از قسم استفاده مى شود. حال بايد ببنيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله كه هيچ كار بيهوده ‏اى انجام نمى‏ دهد، هفت قسمى كه در خطبه ايشان به زبان آورده‏ اند را در كجاى و براى چه مطالب مهمى استفاده كرده‏ اند:

و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت: به خدا قسم در امور مربوط به آنها با بزرگوارى رفتار كرده‏ ام.

بى -  و اللَّه -  بشّر الاولون من النبيين و المرسلين: به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين‏ عليهم السلام به آمدنم مژده داده ‏اند.

انا -  و اللَّه -  خاتم الانبياء و المرسلين‏ عليهم السلام: به خدا قسم من خاتم پيامبران و رسولان ‏عليهم السلام هستم.

فى على ‏عليه السلام -  و اللَّه -  نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره على‏ عليه السلام نازل شده است.

«و العصر . ان الانسان لفى خسر» :«قسم به عصر . كه انسان در زيان است» .

باللَّه ما عنى بهذه الآية الا قوماً من اصحابى، اعرفهم باسمائهم و انسابهم، و قد امرت بالصفح عنهم: به خدا قسم مقصود اين آيه جز گروهى از اصحاب خودم نيست، كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏شناسم، و مأمورم بر آنان پرده‏ پوشى كنم.

فىّ نزلت و فيهم -  و اللَّه -  نزلت و لهم عمت و ايّاهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و درباره آنان (امامان‏ عليهم السلام) نازل شده است و شامل همه آنان مى ‏شود و به آنان اختصاص دارد.


قسم ‏هاى مخصوص حضرت على‏ عليه السلام

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به سبب اهميت موضوع ولايت، سه مرتبه از قسم استفاده نموده ‏اند:

فى على‏ عليه السلام -  و اللَّه -  نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره على ‏عليه السلام نازل شده است.

«والعصر . ان الانسان لفى خسر» الا علياًعليه السلام الذى آمن و رضى بالحق و الصبر: «قسم به عصر . كه انسان در زيان است» ، مگر على‏ عليه السلام كه ايمان آورد و به حق و شكيبايى خشنود شد.

فىّ نزلت و فيهم -  واللَّه -  نزلت و لهم عمت و اياهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و آنان (امامان‏ عليهم السلام) نازل شده است و شامل همه آنان مى ‏شود و به آنان اختصاص دارد.


خصوصيات دوستان حضرت على ‏عليه السلام

يكى از راه ‏هاى شناساندن يک فرد معرفى دوستان وى مى ‏باشد. اگر بر فرض محال پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حضرت على‏ عليه السلام نكته ‏اى نمى‏ فرمود و به توصيف و مدح دوستان و دوستداران آن حضرت بسنده مى‏ كرد، در شناساندن اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام كافى بود، و دلالت مى‏ كرد كه آن حضرت احترام خاص و ويژه‏ اى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله دارد. اين مسئله براى شناخت مدعيان نزديک بودن به سنت نبوى نيز كافى است. همان كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره دوستان آنها چيزى نفرموده، بلكه مذمت نيز فرموده است:

مرحوم من تبعه و صدّقه: هر كس تابع او باشد و تصديقش كند مورد رحمت الهى قرار مى‏ گيرد.

لا يوالى علياً عليه السلام الا تقى: جز فرد پرهيزگار كسى با على‏ عليه السلام دوستى نمى ‏كند.

لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: جز مؤمن مخلص كسى به او ايمان نمى‏ آورد.

الا انّ اوليائهم الذين ذكرهم اللَّه فى كتابه فقال عزوجل: «لا تجد قوماً يؤمنون باللَّه و اليوم الآخر يوادّون من حادّ اللَّه و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم: بدانيد كه دوستان اهل‏بيت‏عليهم السلام كسانى هستند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »هيچ گروهى را نمى‏ يابى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند دوستى نمايند اگر چه پدران و فرزندان و برادران و اقوامشان باشند.

اولئك كتب فى قلوبهم الايمان: آنان كسانى هستند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است.

ايّدهم بروح منه: خدا آنان را با روحى از خود تأييد فرموده است.

يدخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار: به بهشتى واردشان مى‏ كند كه از پايين آن نهرها جارى است.

رضى اللَّه عنهم: خدا از آنان راضى است.رضوا عنه: آنان از خدا راضى هستند.

اولئك حزب اللَّه. الا ان حزب اللَّه هم المفلحون: آنان حزب خدا مى‏ باشند. بدانيد كه حزب خدا رستگار است.

الا ان اوليائهم المؤمنون الذين وصفهم اللَّه عزوجل فقال: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم» : بدانيد كه دوستان آنان (اهل ‏بيت‏ عليهم السلام) كسانى هستند كه خداوند عزوجل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به تاريكى نيالودند».


خصوصيات دشمنان حضرت على ‏عليه السلام

همچنين يكى از راه‏هاى شناخت يک فرد، شناخت دشمنان آن فرد است. بايد ديد چه كسانى دشمن او هستند، و چه كسانى دشمنان آن شخص را مذمت كرده ‏اند، و چرا دشمنان او را مذمت كرده ‏اند. در اين خطبه، ۱۲ مرتبه دشمنان حضرت على‏ عليه السلام مذمت شده‏ اند. و مذمت كننده كسى نيست جز پيامبر صلى الله عليه و آله. اين گواهى است بر اين كه صراط على‏ عليه السلام حق است:

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: معلون است ملعون، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.

الا و انه يبغض علياً عليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با على‏ عليه السلام دشمنى نمى ‏كند.

الا ان اعدائهم هم السفهاء الغاوون، اخوان الشياطين: بدانيد كه دشمنان ايشان سفيهان گمراه و برادران شياطين هستند.

يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً: سخنان پوچى را براى فريفتن به يكديگر مى‏ رسانند.

الا ان اعدائهم الذين يصلون سعيراً: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه وارد شعله هاى آتش مى‏ شوند.

الا ان اعدائهم الذين يسمعون لجهنم شهيقاً و هى تفور: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه در حال جوش و خروش جهنم صداى وحشتناک آن را مى‏ شنوند.

و يرون لها زفيراً: شعله‏هاى جهنم را مى‏ بينند.

الا ان اعدائهم الذين قال اللَّه فيهم: «كلّما دخلت امة لعنت اختها حتى اذا ادّاركوا فيها جميعاً قالت اخراهم لاولاهم ربنا هؤلاء اضلّونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لكل ضعف و لكن لا تعلمون» : بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه خدا درباره آنان فرموده است: «هر گروهى كه داخل جهنم مى‏ شود همتاى خود را لعنت مى‏ كند تا اينكه همه آنان در آنجا به هم مى ‏پيوندند پيروان درباره پيشوايان مى گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس بر آنان عذابى دو چندان از آتش نازل كن خداوند مى‏ فرمايد عذاب همه شما دو چندان است ولى شما نمى ‏دانيد..

-  مواردى كه از »الا« تنبيهية استفاده شده است

كلمه »الا« يا همان كلمه تنبيه يا استفتاح -  كه به معناى آگاه باشيد است -  در مواردى استفاده مى‏شود كه گوينده قصد دارد به شنونده گوشزد كند كه در صدد بيان سخن مهمى است و مطلب بعد از »الا« نكته‏اى قابل توجه و حائز اهميت است. پس يك مسلمان بايد ببيند پيامبرصلى الله عليه وآله در 57 موردى كه در اين خطبه از »الا« استفاده كرده چه مطالبى را بيان فرموده است، تا به آن مطالب مهم توجه بيشترى داشته باشد:


الا له الحمد منّى ابد الآبدين و دهر الداهرين و على كل حال: تا ابديت و تا پايان روزگار و در همه حال حمد و سپاس من نثار او باد.

الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك و يقول: من عادى علياًعليه السلام و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى: بدانيد كه جبرئيل اين خبر را از جانب خدا برايم آورده است و مى‏گويد: هر كس با على‏عليه السلام دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.

الا انهم امناء اللَّه فى خلقه و حكّامه فى ارضه: بدانيد كه آنان امين خدا بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.

الا و قد ادّيت: بدانيد كه من وظيفه خود را ادا نمودم.

الا و قد بلّغت: بدانيد كه من ابلاغ كردم.

الا و قد اسمعت: بدانيد كه من به گوش‏ها رساندم.

الا و قد اوضحت: بدانيد كه من توضيح دادم.

الا و ان اللَّه عزوجل قال و انا قلت عن اللَّه عزوجل: بدانيد كه اينها را خداى عزوجل فرمود و من از جانب خدا گفتم.

الا انه لا اميرالمؤمنين غير اخى هذا: بدانيد كه جز اين برادرم كسى اميرالمؤمنين نيست.

الا لا تحلّ امره المؤمنين بعدى لاحد غيره: بدانيد كه بعد از من عنوان اميرالمؤمنين براى احدى جز او جايز نيست.

الا من كنت مولاه فهذا على‏عليه السلام مولاه: بدانيد كه هر كس من مولاى اويم اين على‏عليه السلام مولاى او است.

الا و انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با على‏عليه السلام دشمنى نمى‏كند.

الا و ان علياًعليه السلام هو الموصوف بالصبر و الشكر: بدانيد كه على‏عليه السلام همان كسى است كه به صبر و شكر ستوده شده است.


نفرين ‏ها

پيامبر صلى الله عليه و آله كه رحمة للعالمين است و بسيار كم پيش آمده كسى را نفرين نمايد، به خاطر اهميت ولايت و براى گوشزد به آثار بد مخالفت با ولايت حدود ۱۲ بار در اين خطبه مخالفان و دور شوندگان از ولايت را نفرين مى ‏نمايد، تا به كسانى كه از راه ولايت و امامت فاصله مى‏ گيرند هشدار كافى را داده باشد:

ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: ملعون است ملعون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.

من عادى علياًعليه السلام و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى: هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.

اللهم... عاد من عاداه: خدايا... هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار.

و اخذل من خذله: هر كس را كه تنهايش مى‏ گذارد تنها گذار.

و العن من انكره: هر كس انكارش مى‏ كند او خود دور ساز.

و اغضب على من جحد حقه: هر كس حقش را ناديده مى ‏گيرد مورد خشم خود قرار ده.

نلعنهم كما لعنّا اصحاب السبت: آنان را همانند اصحاب سبت (يهوديانى كه با خدا نيرنگ كردند) لعنت مى ‏كنيم.

الا لعن اللَّه الغاصبين المغتصبين: خدا زورگيران و تجاوزگران را لعنت كند.

فسُحقاً لاصحاب السعير: رحمت خدا از دوزخيان دور باد.


دعاها درباره حضرت على ‏عليه السلام در خطبه

در اين خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله ۵ مرتبه براى دوستان و محبان حضرت على ‏عليه السلام دعا فرموده ‏اند. دعا براى دوستان و محبان حضرت على ‏عليه السلام اين نكته مهم را در بر دارد كه پيامبر رحمت و مهربانى در اثناء خطبه يا در پايان خطبه، اكثر دعاهاى خود را معطوف به موضوع ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نموده ‏اند. مى‏ توان نتيجه گرفت كه هدايت تمام مسلمين در همين دعاست، و سرّ هدايت در «صراط على‏ عليه السلام حق» نهفته است.

پس همه مسلمانان بايد با پيامبر صلح و دوستى و مهربانى هم صدا شوند و اين گونه دعا كنند:اللهم وال من والاه: خداوندا دوستداران او (على ‏عليه السلام) را دوست بدار.

و انصر من نصره: به هر كس كه يارى ‏اش مى ‏كند يارى رسان.

اللهم اغفر للمؤمنين بما ادّيت و امرت: خدايا به خاطر آنچه كه به انجام رساندم و فرمان دادم مؤمنان را بيامرز.


موضوعات بيان شده درباره حضرت على ‏عليه السلام در خطبه غدير

آيات خطبه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶ آيه.

اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.

«معاشر الناس» درباره حضرت: ۲۸ مرتبه

فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.

اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.

نواهى درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ مرتبه.

ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۹۶ ضمير.

ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ ضمير.

ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۴ ضمير.

قسم ‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳ مورد.

خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۱ مرتبه.

خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۲ مرتبه.

«الا» ها در مورد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳۰ مورد.

نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.

دعاها در حق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴ مرتبه.

جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴۷۴ نكته.

سخن آخردر جمع‏ بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏ شود كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏ هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏ عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.

آيات قرآن در خطبه غدير[۲۲]

تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.[۲۳]

مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.[۲۴]

نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:

نكته اول:

مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.[۲۵]

با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.

نكته دوم:

انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.

نكته سوم:

تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:

۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.

۲. مواردى كه یک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.

۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.

۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.

نكته چهارم:

تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:

آيات قرآن در مورد خود غدير.

آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.

البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:

الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.

ب. تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.

اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.

ابدى بودن خطبه غدير[۲۶]

پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.

اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.

اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.

آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.

ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت[۲۷]

خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من(در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام)نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏ العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏ عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:

۱. رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.

۲. بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.

۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: «و اللَّه يعصمك من الناس»« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.

۴. على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست.

آيه ولايت[۲۸] نيز دلالت بر همين مى‏ كند.

۵ . وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است:

ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.

۶ . مخالف مولا على‏ عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.

۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏ شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند:

و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.

۸ . تمام علوم در وجود مولا على ‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏ هاى پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تماماً آگاه است:

ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏ عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين (يعنى آشكار كننده همه آن علوم) مى‏ باشد.

۹. تنها على ‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏ كند و باطل را درهم مى‏ كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق (مردم را) راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏ نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏ كند.۱

۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى ‏پذيرد و او را نمى ‏آمرزد.

۱۱. مخالف على‏ عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم(يعنى خود او) و سنگ‏ هاى آتش افزاست:

فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه (اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد) به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.

۱۲. على‏ عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله برترى داد:

فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را (از خود و ديگران) برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته ‏تر است.

۱۳. تنها على‏ عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است:

فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ ام.

۱۴. هر كس مولايش پيامبر صلى الله عليه و آله است بايد على ‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد:

من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏ عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.

۱۵. على و ائمه بعد او عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏ عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.

البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل ‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام از حيث استمساک است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسک می شدند.

۱۶. خدا على‏ عليه السلام را «اميرالمؤمنين» خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى ‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم (على ‏عليه السلام) هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.

۱۷. خداوند دين را به امامت على ‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او (على بن ابىیطالب‏ عليه السلام) كامل كرد.

۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏ عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.

۱۹. على‏ عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏ خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله: او (على‏ عليه السلام) ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله است.

۲۰. ذريه تمام انبيا عليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏ خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏ عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏ عليه السلام است.

۲۱. ولايت مولا على‏ عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏ عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.

۲۲. نور هدايت در رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و سپس در مولا على‏ عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏ عليهم السلام: آن نور (هدايتى را) كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.

۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين (حقوق او) و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.

۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم او صلى الله عليه و آله، على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏ عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏ عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و (گمراهان را)به سوى حق باز مى ‏گردانند.

۲۵. دشمنان مولا على‏ عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏ عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.

۲۶. على‏ عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: «انما انت منذر و لكل قوم هاد» .[۲۹] الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏ فرمايد: «همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست» . بدانيد من بيم دهنده ‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما (ى اين امت) است.

۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: (وظيفه خطير) امر به معروف و نهى از منكر جز با (اطاعت) امام معصوم تحقق نمى ‏يابد.

۲۸. اعتراف به بيعت با على‏ عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست (يعنى عمل) باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس (همگى يک صدا شده) بگوئيد: ... با دل ‏ها و جان ‏ها و زبان‏ هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى ‏كنيم.

۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏ عليهم السلام مى‏ باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم ‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏ عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.

اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته[۳۰]

سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى‏ ترين خطبه ‏هاى جهان به شمار مى‏ آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است. در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى ‏رود و به هدف اصلى مى ‏رسد و سپس به تشريح آن مى ‏پردازد، كه تاكنون شرح‏ هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.دو اقدام عملى پيامبرصلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على‏ عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» ، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.[۳۱]

۱۳.  اقرار مخاطبينِ خطبه غدير[۳۲]

در آخرين فراز از مرحله سوم خطبه غدير كه فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود. اين بود كه حضرت فرمود: «اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ» : «الا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. الا كه من ابلاغ نمودم. الا كه من شنوانيدم. الا كه من بيان نمودم» . و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم» .

امتثال آيه «بَلِّغْ» با خطبه غدير[۳۳]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:همه سخنرانى ‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى ‏شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.

اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».

پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است.

آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» : «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...» . و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام است.به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير -  در حالى كه پس از اعلان نزول آيه‏ مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى ‏كند!! حضرت به صراحت فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد»

!اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته‏ اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟در دنباله سخن، پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه‏ گران، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى ‏شود. 

امضاى الهى پس از خطبه غدير[۳۴]

به عنوان حساس‏ ترين فراز نبوت و پيام‏ آورى پيامبر صلى الله عليه و آله، يك برنامه ‏ريزى چند جانبه پس از خطبه غدير مطرح شد، تا امضاى الهى بر سر تا سر آن پيام بلند بر همه روشن و واضح گردد.

چهار برنامه -  كه مستقيماً از طرف خداوند متعال هدايت مى ‏شد -  اين هدف غدير را به ثمر رساند، و بر حاضرين غدير و همه نسل‏ هاى غايب از غدير اراده مستقيم الهى را بر جزء جزء مراسم غدير ثابت كرد: سپاس خداوند از مبلغ اعظم غدير، پيام خاص الهى پس از خطابه غدير، ظهور جبرئيل در غدير، سنگ آسمانى بر دشمن غدير.

اولين برنامه سپاس خداوند از مبلغ اعظم ولايت و غدير بود. به راستى چه زيباست كه يك سخنرانى آن قدر حساب شده باشد كه خداى غدير از مبلِّغ آن تشكر كند. در هيچ يک از پيام رسانى‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله سابقه ندارد كه خداوند سپاس نامه اى براى پيامبرش فرستاده باشد؛ اگر چه در واقع خداوند هميشه سپاسگزار پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله بوده كه بار سنگين ختم رسالت را بر دوش كشيده است.

از آنجا كه دستور ابلاغ غدير در گونه ‏اى خاص و سنگين با خطاب «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ، و با تأكيد «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، و با خوف و رجاء «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» نازل شده بود، تشكرنامه پرمعنايى از سوى پروردگار غدير براى مبلغ اعظم آن فرستاده شد، و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض در برابر فرمان الهى تقدير شد.

جبرئيل نازل شد و آيه سوم سوره قلم را آورد: «وَ اِنَّ لَكَ لأََجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» : «براى تو اجرى بى ‏منت خواهد بود» ، و اين به معناى عظمت كارى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را ياراى بر دوش كشيدن آن نبود، و در دلسوزانه ‏ترين شكل به اجرا در آمده بود.

در نگاهى ديگر اين سپاس اعلام رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» بود، و امضاى برنامه‏ اى بود كه مجرى فرامين الهى در غدير به اجرا درآورد.[۳۵]

و اما برنامه دوم پيام خاص الهى پس از خطابه غدير بود. اكنون نوبت آن بود كه مُهر قبولى پروردگار درباره غدير، جلوه خود را در ارتباط مردم با خداوند نشان دهد، بدين معنى كه اگر خداى غدير خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را امضا كرده، روزى هم براى بازخواست اين تأييد الهى وجود خواهد داشت.

اين پيام يكى از پيش بينى ‏هاى جالب غدير بود كه هدف از برنامه عظيم غدير را به مردم فهمانيد و مردم را با مجرد شنيدن خطابه رها نكرد.پس از خطابه، پيامبر صلى الله عليه و آله پيام خاص الهى را -  كه جبرئيل آورده بود -  به مردم ابلاغ كرد و چنين فرمود: اى مردم، خدا به من سلام رسانده مى‏ فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم ... و بعد از اين حكمى به شما نازل نمى‏ كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار حكم را بدون ولايت قبول نمى ‏نمايم» .

پيش ‏بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...» پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ‏ها بماند.[۳۶] برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئيل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود. 

انسان كامل در خطبه غدير[۳۷]

شايد بتوان گفت بحث انسان كامل پس از توحيد، مهم‏ ترين بحث در همه اديان و مكاتب معرفتى در طول تاريخ بوده است. با توجه به اينكه خطبه مشهور حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در واقعه غدير از جمله اسناد معتبر اين واقعيت تاريخى به شمار مى ‏آيد، با بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در اين خطبه شريف، مى‏توان گوشه‏اى از ديدگاه پيام ‏آور وحى را نسبت به اين مسئله كليدى در مباحث معرفتى دريافت.سيماى انسان كامل در خطبه غدير در محورهاى زير تجلى يافته است: دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، برخوردارى انسان كامل از تأييد و تصريحات قرآنى، حمايت از دين الهى و دفاع از حريم نبوت، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله، دارا بودن علم لا يزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار و... .

و اما تفصيل مطلب:

مقدمه

واقعه غدير يكى از وقايع مهم تاريخى اسلام است كه از نظر نقلى اثبات شده و از نظر عقلى هم نه تنها قابل پيش ‏بينى بوده، بلكه جز اين نيز انتظار نمى‏ رفت. زيرا براى حفظ و صيانت شريعتى چون دين اسلام -  كه پيامبر خاتم‏ صلى الله عليه و آله آن را آغاز نموده -  بايد جانشينانى صالح انتخاب مى ‏شدند، تا در طول تاريخ اين فرهنگ عظيم بماند و دست خوش تغيير نگردد.

اسناد و مدارک موجود و بى‏ شمار، صحت اين واقعه را تأييد مى‏ كنند، از ميان راويان حديث بيش از ۱۱۰ نفر از صحابه، ۸۴ نفر از تابعين و ۳۶۰ نفر از علما از قرن دوم تا حال حاضر اعم از شيعه و سنى آن را نقل كرده‏ اند.

آينه سر تا پاى ملل عالم و نماينده قبايل و عشاير و فرق و اقوام تاريخ آنهاست. هيچ چيز مانند تاريخ معرّف قومى نيست. تاريخ اسلام از حوادث بسيارى مشحون است، كه مهم ‏تر از همه آنها اهميت غدير خم است. هر حادثه و هر ملتى يک نوع مواد و مصالحى براى اجتماع خود دارد.

مواد و مصالح غدير خم و ايمان به توحيد و بعثت خاتم ‏النبيين‏ صلى الله عليه و آله و آموزش و پرورش قرآن براى رشد عقلى بشر است، و هيچ عاملى در اين تربيت و تعليم عميق‏تر و مؤثرتر از وجود امام‏ عليه السلام نبوده و نيست؛ كه مانند آئينه درخشان تاريخ اسلام را انعكاس مى ‏دهد. اهميت غدير خم از آن است كه على‏ عليه السلام با همه فضائلش معرفى شده است. آن حضرت حجتى روشن از خدا به زبان پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلق امت است.

خطبه غدير روح سخن و نتيجه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است. اين خطبه حاصل دين و ضامن سعادت و متضمن حساس ‏ترين نكات آموزش و پرورش است. اين خطبه بلندگوى قرآن و آئينه روحيه نبوت و امامت است. در اين خطبه مهيّج و مستدل و منطقى و مستند به وحى و قرآن، راه مستقيم و روشن و هموار زندگى را نشان مى ‏دهد. در اين خطبه هدف اصلى از آمدن و رفتن و كمال مطلوب و طريقه نجاح و فلاح و رهايى از قيود مشكلات ارائه شده است.از آنجايى كه انسان برجسته‏ ترين و متعالى ‏ترين مخلوقى است كه در نظام خلقت آفريده شده است، رشد و هدايت او همواره دغدغه و هدف اصلى اديان و مكاتب الهى و حتى بشرى بوده است. اديان الهى در راستاى نيل به اين هدف والاى خلقت، هميشه نمونه‏هاى اعلا و رشد يافته‏اى از انسان و مفهوم عظيم انسانيت را پيش روى بشريت نهاده ‏اند، تا انسان‏ها با تمسک و الگوبردارى از اين نمادهاى برگزيده و عينى راه مقصود را بيابند.

آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور به وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه ‏هاى انسانى بوده است. اديان، مذاهب و مكاتب بر پايه برداشت و شناختى كه از حقيقت انسان دارند، هر يک به گونه لزوم يا رسيدن به مقام عالى انسانى -  كه همان انسان كامل باشد -  را پذيرفته ‏اند، و براى آن ويژگى ‏ها، القاب و وظايفى را بيان كرده ‏اند.

انسان عقل و اراده دارد و روح در او دميده شده است. انسان كامل تنها موجودى است كه در اين عالم استعداد ظهور و تجلى تام و تمام اسماء و صفات الهى را دارد، و آئينه تمام نماى صفات و اسماء حسناى الهى است. «ان اللَّه خلق آدم على صورة» ؛ يعنى انسان كامل مى‏ تواند واجد و محل ظهور همه صفات الهى باشد، و به همين دليل عصاره عالم خلقت در وجود انسان كامل خلاصه مى‏ شود.

لذا در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ ها و نشانه‏ هايى معين است. وى انسانى است مهذب، متفكر، فعال كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست، و آثار پرهيزگارى و آزرم و فروتنى بر چهره‏اش نمودار است. او جز از خداوند نمى‏ هراسد، و در تكاپوى حيات جز بر وى و اراده و كوشش راستين خود تكيه نمى ‏كند. صاحب مروت و شرف و آزادگى و دوستدار فضيلت و دشمن رذيلت و ستمگرى است.

در همه جنبه‏ هاى زندگى او هماهنگى و اعتدال به چشم مى ‏خورد. ضمن آنكه از لذات پاک دنيوى بهره ‏مند مى ‏گردد، هيچ گاه به شهوات نمى‏ گرايد و غفلت و خودپرستى او را از فلاح به در نمى ‏برد. او با احساس وظايف انسانى و درک مسئوليت‏ هاى فردى و اجتماعى، همواره مجرى قوانين و فرمان‏هاى الهى است.به فرجام نيک و بد اعتقادى راسخ دارد، و مؤمن و مطمئن است كه در سازمان منظم آفرينش -  كه حسابى دقيق و تخلف ناپذير است -  در همه چيز حكم فرماست. هر خوبى و بدى -  و لو بسيار اندك -  پاداش و عقوبتى حتمى دارد. بنابراين، سرمايه عمر چنين انسانى عمل صالح و پيشه او تقوى است. نتيجتاً بر پستى‏ها چيره و بر قدرت‏ها و جاذبيت‏هاى كاذب فائق و بر باطل غالب است.

بررسى مفهوم و سيماى انسان كامل در خطبه غدير، خطوط كلى اين چهره الهى ‏بشرى را به گونه ‏اى شفاف و روشن بيان مى‏ دارد. و از آنجا كه اين خطبه شريف از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته و از وجود متبرک «ما ينطق عن الهوى» صادر گرديده است، مى‏ توان يكى از بهترين منابع بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در لسان روايات اسلامى باشد. خصوصاً با توجه به اينكه در متن اين خطبه مفهوم انسان كامل به گونه‏اى عميق و تنگاتنگ با مفهوم ولى و ولايت الهى پيوند خورده است.

شايد بتوان گفت خاستگاه پيوند ريشه‏دار مفهوم ولىّ و انسان كامل و امام، متن آيات و رواياتى از اين دست است. تا جايى كه نمود بيرونى اين هر سه مفهوم در هر زمانى در عالم واقع يكى است. نماياندن گوشه ‏اى از محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در خطبه غدير هدفى است كه اين نگارش به دنبال بررسى آن است.

۱-  بررسى رابطه مفاهيم توحيدى و مفهوم ولايت در خطبه غدير خطبه شريف پيامبرصلى الله عليه و آله در هجدهم ذى‏الحجه سال دهم هجرى نيز از مهم‏ترين اسناد اثبات ولايت امام على ‏عليه السلام در طول تاريخ است. متن خطبه به شيوه مرسوم در همه خطبه ‏هاى موجود در روايات اسلامى، با حمد و ثناى پروردگار آغاز مى ‏شود و در بردارنده يك مبحث جامع توحيدى است: الحمد للَّه الذى علا فى توحّده، و دنى فى تفرّده، و جلّ فى سلطانه، و عظم فى اركانه، و احاط بكل شى و هو فى مكانه، و قهر جميع الخلق بقدرته و برهانه. مجيداً لم يزل، محموداً... .

اما آنچه فراز توحيدى اين خطبه را از ساير خطبه ‏ها متمايز مى‏ كند، سير پيوند اين مضامين توحيدى با مفهوم ولايت است. چينش مضامين توحيدى خطبه به گونه ‏اى است كه با ترسيم سيماى ولىّ و انسان كامل عجين مى ‏شود، و در هماهنگى كامل محتوايى با مفهوم ولايت و امامت قرار دارد. تا جايى ظاهراً بخش توحيدى خطبه همچون يك براعت استهلال زيبا براى تنه اصلى خطبه به حساب مى ‏آيد.

يكى از مهم‏ ترين راه‏هاى اثبات انسان كامل در عرفان نظرى، تبيين و تحليل چينش هستى است. محور دستگاه هستى شناسى عرفانى، وحدت شخصى جهان هستى است؛ به اين معنى كه در همه هستى، تنها يک وجود است و غير آن تجليات آن مى ‏باشد. در اين ميان تنها انسان كامل آئينه تمام‏نماى اسماء و صفات آن وجود يگانه است. آگاهى از دلايل، ويژگى ‏ها، وظايف و جايگاه انسان كامل در گرو شناخت توحيد و چينش نظام هستى است.

حضرت در ادامه مى‏ فرمايد: بارئ المسموكات، و داحى المدحوّات، و جبار الأرضين و السموات. سبّوح قدّوس، رب الملائكة و الروح. مفضّل على جميع من يراه، متطوّل على من ادناه، يلحظ عين و العيون لا تراه... . اقرّ له على نفسى بالعبودية، و اشهد له بالربوبية، و اؤدّى ما اوحى الىّ حذراً من ان لا افعل. فتحلّ بى منه قارعة لا يدفعها عنّى احد و ان عظمت حيلته. لا اله الا هو، لإنه قد اعلمنى انى ان لم ابلغ ما انزل الىّ فما بلّغت رسالته. فقد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة، و هو اللَّه الكافى الكريم.

حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله در خطبه به دنبال آن است كه با بهره ‏گيرى از پشتوانه‏ هاى لزوم وجود انسان كامل، وجود مستمر امام در جهان هستى را اثبات كند. بحث انسان كامل همان نكته‏ اى است كه در تلفيق بين فراز توحيدى خطبه و مبحث انتساب امامت به خوبى به چشم مى ‏خورد.

۲-  تجلّى سيماى انسان كامل در آيات قرآنىِ خطبه غديرقرآن مجيد و روايات امام را شخصيت جامع ويژگى‏ هاى آسمانى و زمينى معرفى مى ‏كند. تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏ صلى الله عليه وآله در خطبه غدير از انسان كامل ترسيم مى‏ كند از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى يرخوردار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير، نمودى بسيار چشم‏گير دارد. تا جايى كه خطيب يگانه غدير در حدود ۲۲ بار در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولىّ پس از خود بهره برده است.

حضرت در ابتداى طرح مبحث ولايت به آيه‏اى استشهاد مى‏كند كه در جريان همان واقعه بر حضرتش نازل شده، و ظهور معنايى نسبتاً آشكارى در طرح يک مسئله بسيار كليدى دارد. چنانكه مى‏ بينيم مفهوم آيه بيان‏گر وصول به مرحله نهايى معرفت الهى است، كه اگر نداى آن به گوش همه بشريت نرسد رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ناتمام مى ‏ماند:

فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصّرت فى تبليغ ما انزله الىّ، و انا مبيّن لكم سبب نزول هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اخى و وصيّى و خليفتى و الامام من بعدى. الذى محلّه منّى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله.

در اين آيه و حديث مشهور، حضرت از دو جنبه مهم معرفتى به ترسيم سيماى انسان كامل پرداخته ‏اند:

الف. تأكيد خداوند و شناساندن چهره عينى انسان كامل.

ب. رسيدن وصايت و جانشينى بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله بر ولىّ تعيين شده از ناحيه خداوند.

بحث از مفهوم ولىّ و ترسيم سيماى نورانى قطب عالم امكان در كلام مبارک حضرت ادامه مى‏ يابد، و به صراحت به تبيين و گزينش ولىّ و انسان كامل از منبع وحى مى‏ انجامد:

و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .

در ساحت دين اسلام انسان كامل در قالب چهارده معصوم ‏عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى ‏هاى انسان كامل در «ولايت» خلاصه مى ‏شود، و «امامت» ظهور ولايت است. ولايتى كه حق دخل و تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است.

ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى ‏شود: «اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» ، «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون«»سلام همه نورى واحد هستند، اين آيه در مورد وجود مبارک ايشان نيز صدق مى ‏كند.

در مقوله مهم ديگر كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در ادامه استشهاد به آيات قرآن به آنها مى پردازند:الف. بحث از جريان نفاق و مخالفتى است كه در مقابل اين تعيين و انتساب الهى شكل گرفته است و ادامه خواهد يافت. چنانكه آيه ذكر شده در خطبه دلالت صريح دارد بر اذيت و آزارهاى جريان نفاق نسبت به رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله درباره اين انتساب.

ب. ارائه يک الگوى برتر كه ملازمت و همراهى دائمى با شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله داشته و تربيت يافته ويژه مكتب پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است:

و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس، لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم.

از مضامين ديگرى كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در تبيين جايگاه انسان كامل از آيات قرآن بهره مى‏ گيرد برخوردار بودن اين امام از جامع صفات الهى است:

معاشر الناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏ عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام و هو الامام المبين.

حقيقت انسان كامل همه حقايق را در خود گرد آورده است. انسان با اينكه از اكوان (ما سوى اللَّه) است، مى ‏تواند مقامات گوناگونى را در خود جاى دهد و جامع جهات حقانى و الهى هم باشد. تنها حقيقت انسان كامل است كه تا قرب الهى پيش مى‏ رود، و سرّ اشرفيّت او نيز همين است.

مفاهيم ديگرى كه مى‏ توان در خلال آيات ذكر شده در خطبه غدير به آنها اشاره كرد عبارت اند از: به كمال رسيدن دين با تبعيت از ولى و انسان كاملى كه خدا و رسولش‏ صلى الله عليه وآله او را تعيين نموده‏ اند: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» .

تعيين خطوط كلى دوستى و ولايت اين سيماى برتر و دشمنى با دشمنان او:

«الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم...» .«كلما دخلت امة لعنت اختها...» .

تعيين راه و مسير صحيح رسيدن به حق از طريق شناساندن انسان كامل به همه بشريت و اعلام اينكه اين راه روشن ادامه راه انبيا عليهم السلام است:

«اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين» .

۳-  محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه

با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى ‏يابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيه‏ سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد. 

تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى ‏يابد؛ به گونه ‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است:

الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار

اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مى ‏يابيم كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافه‏اى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است: 

فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على‏ عليه السلام «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىیطالب‏ عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى. 

ابن‏ سينا در كتاب مبدأ و معاد مى ‏گويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره «كَون» است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفة اللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگى‏ ها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است. 

انسان كامل واسطه اى است ميان عالم ملک و ملكوت، خاک و افلاک، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است. 

ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى

ولايت بر دو قسم است:

تشريعى و تكوينى.

ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبران‏ عليهم السلام است. اما پيامبر صلى الله عليه وآله به استقلال‏ حق وضع قانون را ندارد، بلكه: «ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش.

حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مى‏ باشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است. 

چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مى‏ توانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مى ‏تواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مى ‏بينم. پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود.

تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يک انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسول‏ خداصلى الله عليه و آله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايسته ‏تر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مى‏ باشد: 

و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» ، و على بن ابیطالب‏ عليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... . 

به استناد نقل‏ هاى مذكور از اهل‏ سنت، «ولىّ» به همان معنايى است كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه على‏ عليه السلام در مرتبه بعد از نب ‏صلى الله عليه وآله «اولى بالمؤمنين من انفسهم» خواهد بود. 

فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله كه: و هو و ليكم بعدى: على‏ عليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از «اولى بالمؤمنين من انفسهم» باشد: اولاً فرقى بين على‏ عليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى على‏ عليه السلام در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است.

ج. دارا بودن علم لا يزال الهى

از ويژگى‏ هاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مى ‏بينيم اين است رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله تنها يک بحث معرفتى و انتزاعى ننموده ‏اند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساخته ‏اند. مانند آنچه در مباحث و كتاب ‏هاى عرفانى مى‏ بينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيت‏ هايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند: 

من بعدى على ‏عليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة. 

بارزترين وجهه ‏اى كه رسول‏ خداصلى الله عليه و آله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مى‏ كند، برخوردارى از علم لايزال الهى مى‏ باشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مى‏ كند: 

معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين. 

انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلى ‏ترين كتاب وجود انسان كامل است. 

د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامان ‏عليهم السلام

از ديگر ويژگى‏ هاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه و آله به عنوان يک نتيجه ‏گيرى قاطع و يک تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مى ‏خواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهم‏ترين سوره‏هاى قرآن استشهاد مى ‏كند:

انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه ‏عليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: «الحمد اللَّه رب العالمين» ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون. 

راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه و آله آمده است: فان محمداً صلى الله عليه و آله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمد صلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجى‏ اش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگ‏ترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگ‏ترين سعادت براى ماست. 

به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچک، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت على‏ عليه السلام هم در «نهج البلاغه« مى‏فرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب.  در ادامه خطبه، حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله به تبيين گوشه‏اى از ويژگى‏هاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مى‏پردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است.  معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام على‏عليه السلام عجين، و نام على‏عليه السلام با غدير زيبنده گرديده است.  خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بى‏همتا و ممتازى است كه مى‏تواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند.  نتيجه آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه‏هاى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ها و نشانه‏هايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست.  در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومان‏عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى‏هاى انسان كامل در »ولايت« خلاصه مى‏شود، و »امامت« ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى‏شود.  تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏صلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مى‏نمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است.  با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى‏يابيم كه: نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچ‏گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد.  تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى‏يابد؛ به گونه‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پاره‏اى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مى‏دهد:  تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام از جامع صفات الهى، و... .  ۱۸.  اولين كتاب در ثبت خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲. ×××   چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام »خطبة النبى‏صلى الله عليه وآله يوم الغدير« ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى )م ۱۷۵ ق( است؛ كه خطبه مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.××× ۱ الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸. ×××  ۱۹.  اهداف مهم غدير در خطبه غدير××× ۲ غدير كلاس فورى )انصارى( : ص ۴۲  - ۳۷. ×××   مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله است، مانند:  الف. اعلان نزول پيك وحى براى معرفى امامت پيامبر گرامى‏صلى الله عليه وآله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى.  و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: »إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« .××× ۳ مائده /  ۵۵ . ××× و على بن ابى‏طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال××× ۴ ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ . ×××:  . خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارك آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم )ابن‏حاتم شاقّى( . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸  ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع )سيوطى( . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين )نورالدين سمهورى( . ينابيع المودة )قندوزى( . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب )ابن مغازلى( . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:  همانا جبرئيل )كه درود خدا بر او باد( سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان )غدير خم( توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد.  او )على‏عليه السلام( پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: »همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند« . و مى‏دانيد كه على بن ابى‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏طلبيد.  ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله آنگاه به علل »سياست صبر و انتظار« اشاره مى‏كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: »بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« .××× ۱ نور /  ۱۵. ××× و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: »و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...« .××× ۱ توبه /  ۶۱ . ××× و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت:  از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على‏عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏دانم كه تعداد پرهيزكاران اندك و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى‏دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: »با زبان‏هاى خود چيزى را مى‏گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى‏برند اين كار ساده‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است« .  همان‏ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏اى نازل كرد و پاسخ ياوه‏گويى‏هاى آنان را داد و فرمود: »برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است« .  هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى‏سازم.  ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين‏عليه السلام پس از اعلام نزول پيك وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:  فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره.  ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله:  بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچك و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است. بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است.  كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.  د. يادآورى لياقت‏ها و ويژگى‏هاى امام على‏عليه السلام پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را يك يك در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود:  ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... .  معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه:  بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على‏عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى‏كند و بر اساس حق عمل مى‏نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏هراسد.  اى مردم! على‏عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود. اى مردم! اين على‏عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏كند. خليفه رسول‏خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است.  ه  . تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏هاى امام على‏عليه السلام، پيلمبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است،  بدون امامت ره‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: »و ان لم تفعل فما بلغت رسالته«××× ۱ مائده /  ۶۷ . ×××: اگر امروز ولايت على‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده‏اى. از اين رو در خطبه غدير فرمود:  معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:  اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على‏عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان على‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد. و. افشاى چهره واقعى دشمنان على‏عليه السلام چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگى‏هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى‏تقوا و فرصت طلبان بى‏پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع‏گيرى‏ها روش برخورد با آنان را بدانند.  پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود:  ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. »فلتنظر نفس ما قدمت لغد« .  و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر« :  لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. »پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است« .  بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى‏ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على‏عليه السلام را به جان نمى‏خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏عليه السلام ايمان نمى‏آورد. سوگند به خدا، درباره على‏عليه السلام سوره عصر نازل شد: »به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند« .  ز. هشدار به قدرت‏طلبان منتظرفرصت سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى‏كند، و هشدار مى‏دهد كه مبادا قدرت‏طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:  معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين:  اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى‏گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان )حق اهل‏بيت‏عليهم السلام( ويارى دهندگانشان.  ح. مسؤوليت همگانى تبليغ پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت على‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.  تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود: معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة:  اى مردم، من على‏عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده‏ام به شما رسانده‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.  ط  . دعا و درخواست از خدا آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:  اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين« . اللهم انى اشهدك -  )و كفى بى شهيداً -  انى قد بلّغت:  پروردگارا، دوستان على‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: »هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است« . ى. فرمان بيعت عمومى پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏هاى فراوان و شناساندن انديشه‏هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام و هشدار از پيمان‏شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:  الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: »ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً« :  آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است.  من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على‏عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على‏عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏عليه السلام مى‏باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.  پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.    اهداف خطبه غدير را مى‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليل‏هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير: ۱-  تحليل‏هاى غدير در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏هاى تحليل غدير را ارائه مى‏كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است:  الف. عمق نگاه‏ها نسبت به غدير برخورد ذهن انسان‏ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت:  نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه. نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر. نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه‏هاى منافقين. نگاه چهارم: غدير با تاريخچه‏اى به بلنداى چهارده قرن.  ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند.  اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏هايى از اين درخواست‏ها تقديم مى‏شود:  ۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟ ۲. غدير به كداميك از ابعاد زندگى مربوط است؟ ۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟ ۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟ ۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟ ۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟ ۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟ ۸ . اگر غدير عملى مى‏شد دنيا چگونه بود؟ ۹. ما چه اندازه توانسته‏ايم با غدير باشيم؟  ج. رنج‏نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏گردد:  ۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد! ۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد! ۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد! ۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد! ۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد!  ۲-  آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم:  اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده چنين است: ۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله ۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله ۳. ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۵۰ جمله ۴. ولايت ائمه‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۶ . حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۷. شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله ۸ . بيعت با معصومين‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله ۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله  دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است: ۱. نام اميرالمؤمنين‏عليه السلام چهل بار به عنوان »على« تصريح شده است. ۲. كلمه »ائمه‏عليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است. ۳. نام امام‏زمان‏عليه السلام چهار بار به عنوان »مهدى« ذكر شده است.  سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:   ۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه‏گر مى‏كند.  ۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل‏بيت‏عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل‏محمدعليهم السلام نشان مى‏دهد.  ۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.  ۳-  نتايج خطبه غدير چهار نتيجه‏گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى‏شود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است:  اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى‏توان براى آن تعريف كرد:  ۱. نتيجه‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد. ۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند. ۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت‏ها در هميشه تاريخ سنديت دارد. ۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين. ۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا. ۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران‏عليهم السلام است.  دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام‏عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد.  سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يك از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است: ۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله ۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۳. فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام ۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏عليه السلام ۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض ۷. شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى  ۲۰.  ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ×××   عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله‏هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد.  در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبرصلى الله عليه وآله به پايين منبر اشاره مى‏كند و لحظاتى بعد گام‏هاى بلند على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را ديدند كه از پله‏هاى منبر بالا مى‏رود.  چشم‏ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله با على‏عليه السلام كار خاصى دارد و مى‏خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على‏عليه السلام پله‏هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يك پله پايين‏تر از پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه‏گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود.  در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« طنين انداز شد.  ۲۱.  بديع در خطبه غدير =   خطبه غدير /  بلاغت در خطبه غدير  ۲۲.  برنامه‏ريزى براى خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۴۹. ×××   مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه‏ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين‏عليه السلام يك پله پائين‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه وآله بر شانه آن حضرت بود.  سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مى‏ديدند.  پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.  يادآور مى‏شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.    همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  نتايج ابدى خطبه غدير.  ۳-  محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى‏يابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد.  تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى‏يابد؛ به گونه‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است: الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مى‏يابيم كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافه‏اى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است:  فأوحى الىّ: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« فى على‏عليه السلام »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس« . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى.  ابن‏سينا در كتاب مبدأ و معاد مى‏گويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره »كَون« است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفةاللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگى‏ها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است.  انسان كامل واسطه‏اى است ميان عالم ملك و ملكوت، خاك و افلاك، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است.  ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى ولايت بر دو قسم است: تشريعى و تكوينى. ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبران‏عليهم السلام است. اما پيامبر به استقلال‏صلى الله عليه وآله حق وضع قانون را ندارد، بلكه: »ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى« . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش. حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مى‏باشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است.  چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مى‏توانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مى‏تواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مى‏بينم. پيغمبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود.  تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يك انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسول‏خداصلى الله عليه وآله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايسته‏تر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مى‏باشد:  و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: »انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« ، و على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... .  به استناد نقل‏هاى مذكور از اهل‏سنت، »ولىّ« به همان معنايى است كه براى پيامبرصلى الله عليه وآله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه على‏عليه السلام در مرتبه بعد از نبى‏صلى الله عليه وآله »اولى بالمؤمنين من انفسهم« خواهد بود.  فرمايش پيامبرصلى الله عليه وآله كه: و هو وليكم بعدى: على‏عليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از »اولى بالمؤمنين من انفسهم« باشد: اولاً فرقى بين على‏عليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى على‏عليه السلام در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است. ج. دارا بودن علم لا يزال الهى از ويژگى‏هاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مى‏بينيم اين است رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله تنها يك بحث معرفتى و انتزاعى ننموده‏اند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساخته‏اند. مانند آنچه در مباحث و كتاب‏هاى عرفانى مى‏بينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيت‏هايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند:  من بعدى على‏عليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة.  بارزترين وجهه‏اى كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مى‏كند، برخوردارى از علم لايزال الهى مى‏باشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مى‏كند:  معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين.  انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادق‏عليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلى‏ترين كتاب وجود انسان كامل است.  د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامان‏عليهم السلام از ديگر ويژگى‏هاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله به عنوان يك نتيجه‏گيرى قاطع و يك تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مى‏خواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهم‏ترين سوره‏هاى قرآن استشهاد مى‏كند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه‏عليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: »الحمد اللَّه رب العالمين« ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون.  راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه وآله آمده است: فان محمداًصلى الله عليه وآله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمدصلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجى‏اش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگ‏ترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگ‏ترين سعادت براى ماست.  به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچك، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت على‏عليه السلام هم در »نهج البلاغه« مى‏فرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب.  در ادامه خطبه، حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله به تبيين گوشه‏اى از ويژگى‏هاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مى‏پردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است.  معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام على‏عليه السلام عجين، و نام على‏عليه السلام با غدير زيبنده گرديده است.  خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بى‏همتا و ممتازى است كه مى‏تواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند.  نتيجه آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه‏هاى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ها و نشانه‏هايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست.  در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومان‏عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى‏هاى انسان كامل در »ولايت« خلاصه مى‏شود، و »امامت« ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى‏شود.  تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏صلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مى‏نمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است.  با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى‏يابيم كه: نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچ‏گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.  و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد.  تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى‏يابد؛ به گونه‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پاره‏اى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مى‏دهد:  تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام از جامع صفات الهى، و... .  ۱۸.  اولين كتاب در ثبت خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲. ×××   چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام »خطبة النبى‏صلى الله عليه وآله يوم الغدير« ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى )م ۱۷۵ ق( است؛ كه خطبه مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.××× ۱ الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸. ×××  ۱۹.  اهداف مهم غدير در خطبه غدير××× ۲ غدير كلاس فورى )انصارى( : ص ۴۲  - ۳۷. ×××   مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله است، مانند:  الف. اعلان نزول پيك وحى براى معرفى امامت پيامبر گرامى‏صلى الله عليه وآله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى.  و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: »إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« .××× ۳ مائده /  ۵۵ . ××× و على بن ابى‏طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال××× ۴ ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ . ×××:  . خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارك آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم )ابن‏حاتم شاقّى( . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸  ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع )سيوطى( . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين )نورالدين سمهورى( . ينابيع المودة )قندوزى( . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب )ابن مغازلى( . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:  همانا جبرئيل )كه درود خدا بر او باد( سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان )غدير خم( توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد.  او )على‏عليه السلام( پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: »همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند« . و مى‏دانيد كه على بن ابى‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏طلبيد.  ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله آنگاه به علل »سياست صبر و انتظار« اشاره مى‏كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: »بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« .××× ۱ نور /  ۱۵. ××× و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: »و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...« .××× ۱ توبه /  ۶۱ . ××× و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت:  از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على‏عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏دانم كه تعداد پرهيزكاران اندك و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى‏دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: »با زبان‏هاى خود چيزى را مى‏گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى‏برند اين كار ساده‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است« .  همان‏ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏اى نازل كرد و پاسخ ياوه‏گويى‏هاى آنان را داد و فرمود: »برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است« .  هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى‏سازم.  ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين‏عليه السلام پس از اعلام نزول پيك وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:  فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره.  ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله:  بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچك و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است. بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است.  كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.  د. يادآورى لياقت‏ها و ويژگى‏هاى امام على‏عليه السلام پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را يك يك در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود:  ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... .  معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه:  بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على‏عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى‏كند و بر اساس حق عمل مى‏نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏هراسد.  اى مردم! على‏عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود. اى مردم! اين على‏عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏كند. خليفه رسول‏خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است.  ه  . تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏هاى امام على‏عليه السلام، پيلمبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است،  بدون امامت ره‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: »و ان لم تفعل فما بلغت رسالته«××× ۱ مائده /  ۶۷ . ×××: اگر امروز ولايت على‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده‏اى. از اين رو در خطبه غدير فرمود:  معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:  اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على‏عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان على‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد. و. افشاى چهره واقعى دشمنان على‏عليه السلام چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگى‏هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى‏تقوا و فرصت طلبان بى‏پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع‏گيرى‏ها روش برخورد با آنان را بدانند.  پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود:  ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. »فلتنظر نفس ما قدمت لغد« .  و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر« :  لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. »پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است« .  بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى‏ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على‏عليه السلام را به جان نمى‏خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏عليه السلام ايمان نمى‏آورد. سوگند به خدا، درباره على‏عليه السلام سوره عصر نازل شد: »به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند« .  ز. هشدار به قدرت‏طلبان منتظرفرصت سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى‏كند، و هشدار مى‏دهد كه مبادا قدرت‏طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:  معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين:  اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى‏گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان )حق اهل‏بيت‏عليهم السلام( ويارى دهندگانشان.  ح. مسؤوليت همگانى تبليغ پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت على‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.  تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود: معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة:  اى مردم، من على‏عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده‏ام به شما رسانده‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.  ط  . دعا و درخواست از خدا آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:  اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين« . اللهم انى اشهدك -  )و كفى بى شهيداً -  انى قد بلّغت:  پروردگارا، دوستان على‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: »هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است« . ى. فرمان بيعت عمومى پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏هاى فراوان و شناساندن انديشه‏هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام و هشدار از پيمان‏شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:  الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: »ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً« :  آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است.  من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على‏عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على‏عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏عليه السلام مى‏باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.  پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.    اهداف خطبه غدير را مى‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليل‏هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير: ۱-  تحليل‏هاى غدير در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏هاى تحليل غدير را ارائه مى‏كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است:  الف. عمق نگاه‏ها نسبت به غدير برخورد ذهن انسان‏ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت:  نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه. نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر. نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه‏هاى منافقين. نگاه چهارم: غدير با تاريخچه‏اى به بلنداى چهارده قرن.  ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند.  اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏هايى از اين درخواست‏ها تقديم مى‏شود:  ۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟ ۲. غدير به كداميك از ابعاد زندگى مربوط است؟ ۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟ ۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟ ۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟ ۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟ ۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟ ۸ . اگر غدير عملى مى‏شد دنيا چگونه بود؟ ۹. ما چه اندازه توانسته‏ايم با غدير باشيم؟  ج. رنج‏نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏گردد:  ۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد! ۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد! ۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد! ۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد! ۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد!  ۲-  آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم:  اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده چنين است: ۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله ۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله ۳. ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۵۰ جمله ۴. ولايت ائمه‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۶ . حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام: ۲۰ جمله ۷. شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله ۸ . بيعت با معصومين‏عليهم السلام: ۱۰ جمله ۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله ۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله  دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است: ۱. نام اميرالمؤمنين‏عليه السلام چهل بار به عنوان »على« تصريح شده است. ۲. كلمه »ائمه‏عليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است. ۳. نام امام‏زمان‏عليه السلام چهار بار به عنوان »مهدى« ذكر شده است.  سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:   ۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه‏گر مى‏كند.  ۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل‏بيت‏عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل‏محمدعليهم السلام نشان مى‏دهد.  ۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.  ۳-  نتايج خطبه غدير چهار نتيجه‏گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى‏شود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است:  اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى‏توان براى آن تعريف كرد:  ۱. نتيجه‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد. ۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند. ۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت‏ها در هميشه تاريخ سنديت دارد. ۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين. ۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا. ۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران‏عليهم السلام است.  دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام‏عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد.  سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يك از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است: ۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله ۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۳. فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام ۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام ۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏عليه السلام ۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض ۷. شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام ۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى  ۲۰.  ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ×××   عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله‏هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد.  در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبرصلى الله عليه وآله به پايين منبر اشاره مى‏كند و لحظاتى بعد گام‏هاى بلند على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را ديدند كه از پله‏هاى منبر بالا مى‏رود.  چشم‏ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله با على‏عليه السلام كار خاصى دارد و مى‏خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على‏عليه السلام پله‏هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يك پله پايين‏تر از پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه‏گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود.  در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« طنين انداز شد.  ۲۱.  بديع در خطبه غدير =   خطبه غدير /  بلاغت در خطبه غدير  ۲۲.  برنامه‏ريزى براى خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۴۹. ×××   مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه‏ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين‏عليه السلام يك پله پائين‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه وآله بر شانه آن حضرت بود.  سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مى‏ديدند.  پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.  يادآور مى‏شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.    همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  نتايج ابدى خطبه غدير.

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.
  3. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.
  4. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.
  5. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .
  6. اسرار غدير: ص ۱۹۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .
  7. كلام هادى ‏عليه السلام (هاشمى دهسرخى) : ص ۱۰۶  - ۲۵۵.
  8. مائده /  ۶۷ .
  9. مائده /  ۵۵ .
  10. فتح /  ۱۱.
  11. نور /  ۱۵.
  12. توبه /  ۶۱ .
  13. يس /  ۱۲.
  14. بقره /  ۲۴.
  15. مائده /  ۶۷ .
  16. مائده /  ۵۵ .
  17. يس /  ۱۲.
  18. حشر /  ۱۸.
  19. زمر /  ۵۶ .
  20. آل ‏عمران /  ۱۰۲.
  21. عصر /  ۲ ۱.
  22. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.
  23. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.
  24. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.
  25. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ .
  26. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .
  27. وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲ .
  28. انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ .
  29. رعد /  ۷.
  30. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۸.
  31. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱  - ۲۰۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ .
  32. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۴ .
  33. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۱ .
  34. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۵  -۸۸ .
  35. تفسير فرات: ص ۴۹۵.
  36. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۷.
  37. زلال غدير(مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۱۱ -۴۲۶