ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «== <big>آيه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۰: خط ۷۰:


<big>«به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما و پيمانى كه از شما گرفته، آنگاه كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم، و تقوى را به كار بنديد كه خداوند به راز سينه‏ ها آگاه است».</big>
<big>«به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما و پيمانى كه از شما گرفته، آنگاه كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم، و تقوى را به كار بنديد كه خداوند به راز سينه‏ ها آگاه است».</big>


<big>اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:</big>


=== <big>متن دعا</big> ===
=== <big>متن دعا</big> ===
<big>در بخشى ديگر از دعاى روز غدير كه بعد از نماز آن خوانده مى‏ شود، چنين آمده است:</big>
<big>اللّهُمَّ انّى اسْأَلُكَ بِالْحَقِّ الَّذى جَعَلْتَهُ عِنَدَهُمْ وَ بِالَّذى فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعالَمينَ جَميعاً، انْ تُبارِكَ لَنا فى يَوْمِنا هذا الَّذى اكْرَمْتَنا فيهِ بِالْوَفاءِ لِعَهْدِكَ الَّذى عَهِدْتَ الَيْنا وَ الْميثاقِ الَّذى واثَقْتَنا بِهِ مِنْ مُوالاةِ اوْلِيائِكَ وَ الْبرائَةِ مِنْ اعْدائِكَ، وَ تَمُنَّ عَلَيْنا بِنِعْمَتِكَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَقَرّاً ثابِتاً وَ لا تَسْلُبَناهُ ابَداً؛ وَ لا تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَوْدَعاً فَانَّكَ قُلْتَ: «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ»، فَاجْعَلْهُ مُسْتَقَرّاً ثابِتاً<ref>عوالم العلوم: ج 3/15 ص 219. الاقبال: ص 475.</ref></big>:
<big>خدايا، از تو مى‏ خواهم به خاطر حقى كه نزد آنان قرار داده‏اى و به فضيلتى كه آنان را بر همه جهانيان داده‏اى، كه چنين روزى را بر ما مبارک گردانى. اين روزى كه در آن بر ما اكرام نمودى با وفا به عهدت كه با ما پيمان بسته بودى و ميثاقى كه از ما درباره ولايت اوليائت و بيزارى از دشمنانت گرفته بودى. از تو مى‏ خواهيم كه با نعمتت بر ما منت گذارى و آن را نزد ما مستقر ثابت قرار دهى و هرگز آن را از ما نگيرى، و آن را به صورت امانتى موقت نزد ما قرار ندهى، چرا كه خود فرموده‏ اى: «ايمان مستقر و وديعه ‏اى است». پس خدايا آن را مستقر و پابرجا قرار ده.</big>
=== <big>نتيجه اعتقادى</big> ===
<big>در اين فراز از دعاى غدير، دو آيه مطرح شده كه آيه اول عيناً و با استناد صريح به قرآن آورده شده است، كه مى‏ فرمايد: «فَانَّكَ قُلْتَ» يعنى خدايا تو در قرآن فرموده‏ اى، و بعد جمله «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» را عيناً از قرآن آورده است.</big>
<big>آيه دوم با استفاده از دو كلمه «نعمت» و «ميثاق» در اين دعا تضمين شده است. «نعمت» را به صورت استنتاج و درخواستى درباره ‏اش مطرح فرموده و با عبارت «تَمُنَّ عَلَيْنا بِنِعْمَتِكَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَقَرّاً ثابِتاً» به جمله «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ» اشاره مى ‏كند و درخواست پابرجايى آن را مى ‏نمايد. «ميثاق» را هم با برداشتن ضمير از «ميثاقَهُ» و آوردن الف و لام بر آن به صورت «الْميثاقِ» ذكر كرده، و چون صورت دعا دارد فعل آن از غايب (واثَقَكُمْ) به خطاب (واثَقْتَنا) برگردانده شده است.</big>
<big>در اين فراز از دعاى غدير -  ضمن تفسير دو آيه قرآن -  دو جهت مهم درباره آغاز و انجام اعتقاد به ولايت مى ‏آموزيم، بدين معنى كه مسئله پذيرفتن ولايت درباره همه مردم از روز اول خلقت آغاز مى‏ شود و تا آخرين روز زندگى هر كس ادامه مى ‏يابد، و روز غدير به عنوان پُلى بين اين دو مرحله عمل مى ‏كند و آنها را به يكديگر وصل مى ‏نمايد.</big>
<big>در اينجا به بيان اين دو جهت مى‏ پردازيم:</big>
<big>'''الف) پيمان غدير'''</big>
<big>ميثاقى كه روز الَست با خدا بسته ‏ايم و در غدير با آن تجديد عهد كرده ‏ايم چيست؟</big>
<big>اين پيمانى كه خدا در قرآن ياد كرده كدام است؟</big>
<big>اين دعا به صراحت اعلام مى ‏كند كه عصاره آن ميثاق «مُوالاةِ اوْلِيائِكَ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اعْدائِكَ» است.</big>
<big>اين همان تولى و تبرى است كه به دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا باز مى‏ گردد.</big>
'''<big>ب) ثابت قدم بر غدير</big>'''
<big>آيا ممكن است دست از پيمان خويش برداريم؟</big>
<big>آيا ممكن است ايمان خود را به ولايت از دست دهيم؟</big>
<big>آيا واقعاً در معرض خطر هستيم؟</big>
<big>اين دعا با درخواستى كه از خدا مى ‏نمايد به صراحت پذيرندگان ولايت را در معرض خطر مى ‏بيند، و اين احساس خطر را مستند به قرآن مى‏ نمايد و به اين صورت آيه قرآن هم تفسير مى‏ شود.</big>
<big>خدا كه در قرآن ايمان را به دو صورت «مستقر وَ مُسْتَوْدَعٌ» مطرح فرموده طبق اين دعا منظورش ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و برائت از دشمنان ايشان است كه ممكن است پذيرنده آن روزى از اعتقادش دست بردارد.</big>
<big>در اين باره به كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گوش مى‏ سپاريم كه مى ‏فرمايد: ايمان دو گونه است: يكى مستقر ثابت در قلوب و ديگرى عاريه بين قلب و سينه. مستقر آن است كه از بين نمى ‏رود، ولى مستودع حتماً مورد بازگشت قرار مى‏ گيرد، اگر چه يک لحظه قبل از خروج روح باشد.<ref>المحتضر: ص 24.</ref></big>
<big>همچنين امام جعفر صادق ‏عليه السلام درباره سلب ايمان از عده ‏اى چنين مى ‏فرمايد: ايمان مستقر آن است كه در قلب كسى پابرجا گشته و هرگز از آن جدا نمى ‏شود، و مستودع آن است كه تا زمانى ايمان را به امانت در خود نگاه مى‏ دارد، ولى بعداً از او سلب مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج 66 ص 222. </ref></big>
== <big>«الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن</big><ref>غدير در قرآن: ج 2 ص 23.</ref> ==
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خطبه غدير مى‏ فرمايد:</big>
<big>وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.<ref>اسرار غدير: ص 147 بخش 5.</ref></big>
<big>اين كلام رسول الله ‏صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
=== <big>موقعيت تاريخى</big> ===
<big>در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.</big>
=== <big>تحليل اعتقادى</big> ===
<big>در قرآن كريم بيش از 90 بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته است. همچنين غير از اين عبارت در گونه‏ هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته‏ اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على‏ عليه السلام است.</big>
<big>از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب ‏عليه السلام دارد.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص290-340. امالى الطوسى: ص 185. الهداية الكبرى: ص 40. المائة منقبة: المنقبة 26. تفسير فرات: ص 64 . تفسير العياشى: ج 1 ص 181.</ref>اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است. اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود<ref>بحار الانوار: ج 38 ص201-288، كه منابع بسيارى از اهل‏ سنت را نيز آورده است.</ref>، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.</big>
<big>در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على ‏عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»<ref>بحار الانوار: ج 67 ص 321.</ref>، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى‏ كرد.</big>
<big>اگر چه همه اين ها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابى‏قحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج 28 ص261، 297. الغدير: ج 8 ص86، 87. الامامة و السياسة: ص 13. تاريخ طبرى: ج 5 ص 22. مقدمه ابن خلدون: ص 227.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على‏ عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.</big>
== <big>پانویس</big> ==

نسخهٔ ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۰

آيه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِالله وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ...»[۱]

غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى ‏خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه‏ اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.

بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدان ها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى ‏شود 10 آيه است، كه يكى از آنها آيه 285 سوره بقره است:

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِالله وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»:

«پيامبر ايمان آورد به آنچه از پروردگارش بر او نازل شده و همه مؤمنين ايمان آورده‏ اند به خدا و ملائكه و كتاب‏ ها و پيامبرانش، بين احدى از پيامبرانش فرقى قائل نمى‏ شويم؛ و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا، مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».


اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»:

اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد (تكرار كنيد)، و به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى ‏خواهيم و بازگشت به سوى توست».[۲]

موقعيت تاريخى

در آخرين فرازهاى خطبه غدير، به عنوان اقرار نهايى دستور مى‏د هد كه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»، و اين در حالى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن بلندى را قرائت فرموده تا مردم تكرار كنند. لذا يک بار ديگر مى ‏فرمايد: آنچه گفتم تكرار كنيد؛ و براى آنكه اين اقرار حاكى از ايمان قلبى باشد قسمت اخير آيه 285 سوره بقره را عيناً در كلام خود تضمين مى‏ نمايد كه در قرآن با تعبير «قالُوا» آمده، و در اينجا حضرت به مردم امر مى‏ كند كه «قُولُوا».

موقعيت قرآنى

اين آيه در آخر بلندترين سوره قرآن يعنى بقره واقع شده كه پس از ذكر اصل ايمان كه پذيرفتن كامل آنچه از سوى خدا نازل شده است و اينكه هيچ فرقى بين فرستادگان خدا نيست، ايمان را از قول مؤمنان خلاصه مى‏ كند كه در سمع و طاعت نهفته و امضاى نهايى آن دست يافتن به همين نكته است، لذا مى‏ فرمايد: مؤمنين مى‏ گويند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا».

تحليل تاريخى

سمع و طاعت در امامت دوازده امام ‏عليهم السلام

استشهاد به اين آيه در موقعيتى از خطبه غدير انجام گرفته كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آغاز بخش 11 خطبه -  كه آخرين بخش خطبه است -  تقريباً تمام خطبه را تلخيص فرموده و درباره همه آن از مردم اقرار مى‏ گيرد.

اين اقرار با عبارات مختلف از مردم خواسته شده كه آغاز آن «انّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ...» است. سپس با جمله «نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ايْدينا» مؤكّد شده است. آنگاه با جمله «وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ» محكم كارى بيشترى پيرامون آن صورت گرفته است.

در فراز بعدى كلمات دقيق‏ ترى درباره اين اقرار به ميان آمده: «فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ ايْدينا»، و در پى آن جمله «وَ لا نَبْتَغى بِذلِكَ بَدَلاً وَ لا يَرَى الله مِنْ انْفُسِنا حِوَلاً» آن را مضبوط تر كرده است. آخرين اقرار شاهد گرفتن خدا و رسول است كه «نُشْهِدُ الله بِذلِكَ...، وَ انْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».

پس از اين همه تأكيد آيه قرآن به ميان مى‏ آيد و اين گونه است كه كلمه «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» در آن باز مى ‏گردد به سمع و طاعت در ولايت و صاحب اختيارى دوازده امام معصوم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان دستورى كه از جانب خداوند براى مردم و «ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» است.

آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۳]

بزرگ‏ ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه‏ اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى‏ توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به 11 آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه 71 سوره صافات است:

«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:

«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».


در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:

اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۴]

تحليل اعتقادى

هدف از ارسال انبياء عليهم السلام ايمان و اعتقاد واقعى مردم است، و بدون شک اين حجج الهى با رقم 124000 پيامبر صلى الله عليه و آله و دوازده امام معصوم ‏عليهم السلام و در سايه‏ سار ايشان علما و مؤمنين هر قومى، نهايت تلاش خود را در گستره زمين براى هدايت مردم به ايمان به حق تعالى و پيامدهاى اين اعتقاد به كار گرفته ‏اند.

با اين برنامه گسترده الهى، قرآن را كه ورق بزنيم 14 آيه به صراحت اكثريت را «غير مؤمن» مى ‏خواند و در 8 آيه عنوان «كفر» را به جاى ايمان به اكثريت نسبت مى‏ دهد.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».

آيه «وَ هُوَ الَّذِى أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ . قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ»[۵]

يكى از جلوه‏ هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است.

در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏ هايى از مسئله غدير به چشم مى‏ خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى‏ شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه‏ هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:

«وَ هُوَ الَّذِى أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ، قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ»:

«اوست كه شما را از يک نفر به وجود آورده يا مستقر خواهد بود يا به امانت سپرده شده. ما آيات را براى كسانى كه فهم را به كار مى‏ بندند تفصيل داديم».

«وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِى واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»[۶]:

«به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما و پيمانى كه از شما گرفته، آنگاه كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم، و تقوى را به كار بنديد كه خداوند به راز سينه‏ ها آگاه است».

اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:

متن دعا

در بخشى ديگر از دعاى روز غدير كه بعد از نماز آن خوانده مى‏ شود، چنين آمده است:

اللّهُمَّ انّى اسْأَلُكَ بِالْحَقِّ الَّذى جَعَلْتَهُ عِنَدَهُمْ وَ بِالَّذى فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعالَمينَ جَميعاً، انْ تُبارِكَ لَنا فى يَوْمِنا هذا الَّذى اكْرَمْتَنا فيهِ بِالْوَفاءِ لِعَهْدِكَ الَّذى عَهِدْتَ الَيْنا وَ الْميثاقِ الَّذى واثَقْتَنا بِهِ مِنْ مُوالاةِ اوْلِيائِكَ وَ الْبرائَةِ مِنْ اعْدائِكَ، وَ تَمُنَّ عَلَيْنا بِنِعْمَتِكَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَقَرّاً ثابِتاً وَ لا تَسْلُبَناهُ ابَداً؛ وَ لا تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَوْدَعاً فَانَّكَ قُلْتَ: «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ»، فَاجْعَلْهُ مُسْتَقَرّاً ثابِتاً[۷]:

خدايا، از تو مى‏ خواهم به خاطر حقى كه نزد آنان قرار داده‏اى و به فضيلتى كه آنان را بر همه جهانيان داده‏اى، كه چنين روزى را بر ما مبارک گردانى. اين روزى كه در آن بر ما اكرام نمودى با وفا به عهدت كه با ما پيمان بسته بودى و ميثاقى كه از ما درباره ولايت اوليائت و بيزارى از دشمنانت گرفته بودى. از تو مى‏ خواهيم كه با نعمتت بر ما منت گذارى و آن را نزد ما مستقر ثابت قرار دهى و هرگز آن را از ما نگيرى، و آن را به صورت امانتى موقت نزد ما قرار ندهى، چرا كه خود فرموده‏ اى: «ايمان مستقر و وديعه ‏اى است». پس خدايا آن را مستقر و پابرجا قرار ده.

نتيجه اعتقادى

در اين فراز از دعاى غدير، دو آيه مطرح شده كه آيه اول عيناً و با استناد صريح به قرآن آورده شده است، كه مى‏ فرمايد: «فَانَّكَ قُلْتَ» يعنى خدايا تو در قرآن فرموده‏ اى، و بعد جمله «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» را عيناً از قرآن آورده است.

آيه دوم با استفاده از دو كلمه «نعمت» و «ميثاق» در اين دعا تضمين شده است. «نعمت» را به صورت استنتاج و درخواستى درباره ‏اش مطرح فرموده و با عبارت «تَمُنَّ عَلَيْنا بِنِعْمَتِكَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَقَرّاً ثابِتاً» به جمله «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ» اشاره مى ‏كند و درخواست پابرجايى آن را مى ‏نمايد. «ميثاق» را هم با برداشتن ضمير از «ميثاقَهُ» و آوردن الف و لام بر آن به صورت «الْميثاقِ» ذكر كرده، و چون صورت دعا دارد فعل آن از غايب (واثَقَكُمْ) به خطاب (واثَقْتَنا) برگردانده شده است.

در اين فراز از دعاى غدير -  ضمن تفسير دو آيه قرآن -  دو جهت مهم درباره آغاز و انجام اعتقاد به ولايت مى ‏آموزيم، بدين معنى كه مسئله پذيرفتن ولايت درباره همه مردم از روز اول خلقت آغاز مى‏ شود و تا آخرين روز زندگى هر كس ادامه مى ‏يابد، و روز غدير به عنوان پُلى بين اين دو مرحله عمل مى ‏كند و آنها را به يكديگر وصل مى ‏نمايد.

در اينجا به بيان اين دو جهت مى‏ پردازيم:


الف) پيمان غدير

ميثاقى كه روز الَست با خدا بسته ‏ايم و در غدير با آن تجديد عهد كرده ‏ايم چيست؟

اين پيمانى كه خدا در قرآن ياد كرده كدام است؟

اين دعا به صراحت اعلام مى ‏كند كه عصاره آن ميثاق «مُوالاةِ اوْلِيائِكَ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اعْدائِكَ» است.

اين همان تولى و تبرى است كه به دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا باز مى‏ گردد.


ب) ثابت قدم بر غدير

آيا ممكن است دست از پيمان خويش برداريم؟

آيا ممكن است ايمان خود را به ولايت از دست دهيم؟

آيا واقعاً در معرض خطر هستيم؟

اين دعا با درخواستى كه از خدا مى ‏نمايد به صراحت پذيرندگان ولايت را در معرض خطر مى ‏بيند، و اين احساس خطر را مستند به قرآن مى‏ نمايد و به اين صورت آيه قرآن هم تفسير مى‏ شود.

خدا كه در قرآن ايمان را به دو صورت «مستقر وَ مُسْتَوْدَعٌ» مطرح فرموده طبق اين دعا منظورش ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و برائت از دشمنان ايشان است كه ممكن است پذيرنده آن روزى از اعتقادش دست بردارد.

در اين باره به كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گوش مى‏ سپاريم كه مى ‏فرمايد: ايمان دو گونه است: يكى مستقر ثابت در قلوب و ديگرى عاريه بين قلب و سينه. مستقر آن است كه از بين نمى ‏رود، ولى مستودع حتماً مورد بازگشت قرار مى‏ گيرد، اگر چه يک لحظه قبل از خروج روح باشد.[۸]

همچنين امام جعفر صادق ‏عليه السلام درباره سلب ايمان از عده ‏اى چنين مى ‏فرمايد: ايمان مستقر آن است كه در قلب كسى پابرجا گشته و هرگز از آن جدا نمى ‏شود، و مستودع آن است كه تا زمانى ايمان را به امانت در خود نگاه مى‏ دارد، ولى بعداً از او سلب مى‏ شود.[۹]

«الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن[۱۰]

پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خطبه غدير مى‏ فرمايد:

وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.[۱۱]


اين كلام رسول الله ‏صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.

تحليل اعتقادى

در قرآن كريم بيش از 90 بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته است. همچنين غير از اين عبارت در گونه‏ هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته‏ اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على‏ عليه السلام است.

از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب ‏عليه السلام دارد.[۱۲]اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است. اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود[۱۳]، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.

در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على ‏عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»[۱۴]، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى‏ كرد.

اگر چه همه اين ها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابى‏قحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»[۱۵]، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على‏ عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.

پانویس

  1. بقره/285. غدير در قرآن: ج 2 ص223-224.
  2. اسرار غدير: ص 159 بخش 11.
  3. صافّات/71. غدير در قرآن: ج 2 ص287، 291.
  4. اسرار غدير: ص 149 بخش 6.
  5. انعام/98. غدير در قرآن: ج 3 ص386-388.
  6. مائده/7.
  7. عوالم العلوم: ج 3/15 ص 219. الاقبال: ص 475.
  8. المحتضر: ص 24.
  9. بحار الانوار: ج 66 ص 222.
  10. غدير در قرآن: ج 2 ص 23.
  11. اسرار غدير: ص 147 بخش 5.
  12. بحار الانوار: ج 37 ص290-340. امالى الطوسى: ص 185. الهداية الكبرى: ص 40. المائة منقبة: المنقبة 26. تفسير فرات: ص 64 . تفسير العياشى: ج 1 ص 181.
  13. بحار الانوار: ج 38 ص201-288، كه منابع بسيارى از اهل‏ سنت را نيز آورده است.
  14. بحار الانوار: ج 67 ص 321.
  15. بحار الانوار: ج 28 ص261، 297. الغدير: ج 8 ص86، 87. الامامة و السياسة: ص 13. تاريخ طبرى: ج 5 ص 22. مقدمه ابن خلدون: ص 227.