شیوه منافقین برای مقابله با غدیر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==پيشنهادِ جايگزينىِ فردى به جاى على عليه السلام<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱....» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۳
پيشنهادِ جايگزينىِ فردى به جاى على عليه السلام[۱]
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام، چهارمين روشى كه منافقين براى شبهه اندازى در پيش گرفتند و به عنوان شگردى تازه آن را به ميان آوردند مسئله تبديل على عليه السلام به شخص ديگرى بود. آنان ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند و گفتند: «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى كرد. قلب هاى ما هرگز طاقت ولايت على همراه با اطاعت او را ندارد. از پيامبرصلى الله عليه وآله بخواهيم كه او را براى ما به ديگرى تبديل كند. اى كاش على را امام قرار نمىداد و ما را امام قرار مىداد، يا اكنون كه او را امام قرار داده تغيير مى داد و ما را به جاى او قرار مى داد».
آنگاه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و با گستاخى تمام اين درخواست را نزد آن حضرت مطرح كردند و سخنگوى آنان معاذ بن جبل يكى از امضا كنندگان صحيفه بود. جالبتر اينكه ابوبكر و عمر را به عنوان كسى كه جايگزين على عليه السلام شود نام بردند!! و اين گونه پرده از منشأ توطئه ها برداشته شد.
آنان گفتند: «يا رسول اللَّه، مردم تازه مسلمان شده اند و راضى نمى شوند كه نبوت در شما و امامت در پسر عمويتان باشد. اگر آن را به غير او منتقل نماييد بهتر خواهد بود».
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «من اين كار را با رأى خود انجام نداده ام كه درباره آن اختيارى داشته باشم. اين خداوند است كه به من دستور داده و آن را بر من واجب كرده است».
خداوند نيز بى درنگ پاسخ آنان را با آيه ۱۵ سوره يونس داد و آن را بر پيامبرصلى الله عليه وآله چنين نازل كرد:
«وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتِنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائَنا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لى اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسى اِنْ اَتَّبِعُ اِلاّ ما يُوحى اِلَىَّ اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَيْتُ رَبّى عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ»:
«هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر عصيان پروردگارم را نمايم از عذاب روزى عظيم مى ترسم».
بدين گونه پيامبرصلى الله عليه وآله به آنان اعلان كرد كه من حق چنين تغييرى را ندارم، چرا كه از پيش خود انجام نداده ام بلكه كاملاً پيرو وحى هستم، و در كوچک ترين سرپيچى در اعلان ولايت على عليه السلام از عذاب الهى ترس دارم.[۲]
اين كارشكنى منافقين در غدير را از اين منظر نيز مى توان بيان كرد:
يكى از راه هايى كه منافقين و در رأس آنان پنج نفر اصحاب صحيفه براى كارشكنى پس از خطبه غدير انديشيدند تا شايد با پذيرش آن از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله غدير خنثى شود، مطرح كردن نسخ ولايت على عليه السلام و انتخاب ديگرى به جاى او بود. ابتدا شايع كردند كه اى كاش غير از على را خليفه قرار مى داد، يا اكنون كه كار تمام شده ديگرى را به جاى او قرار دهد!![۳]
كم كم سخن را عوض كردند و گفتند: «اى كاش ما را به جاى على امام قرار مى داد»!!
در مرحله بعد گريز به اهداف خود را شروع كردند و گفتند: «اگر به جاى على، ابوبكر و عمر را قرار دهد از آنها پيروى مى كنيم»!![۴]
پيشنهادِ مشاركت در خلافت[۵]
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام و با شكست چندين توطئه، منافقين باز هم آرام ننشستند و در جستجوى راه ديگرى براى باز پس گرفتن اعلام ولايت على عليه السلام در غدير بودند.
پنجمين مسئله اى كه منافقين در كورسوى ذهنشان بدان دست يافتند مسئله شركت ديگران با على عليه السلام در خلافت بود كه قبل از خطابه غدير نيز اين درخواست را نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح كرده بودند.
اجراى اين توطئه را به صورت حساب شده ترى آغاز كردند. ابتدا گروهى از منافقينِ قريش به عنوان درخواست مشاركت قريش اين پيشنهاد را به صورت دلسوزى مطرح كردند و گفتند:«اگر از ترس مخالفت با پروردگارت نمى توانى ديگرى را جايگزين على عليه السلام نمايى، پس مردى از قريش را با او در خلافت شريک نما تا مردم با حضور او آرام گيرند و اين كار شما به نتيجه برسد و مردم با شما مخالفت نكنند».
پيرو آن معاذ بن جبل - كه يكى از پنج نفر امضاء كنندگان صحيفه بود - با گروه ديگرى از منافقين نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و اين بار معاذ نام كسى را كه به عنوان قريش پيشنهاد جانشينى اش را داشتند به ميان آورده گفت:
«يا رسول اللَّه، اگر ابوبكر و عمر را با على در خلافت شريک نمايى تا مردم در اين باره آرام گيرند، آنچه صلاح آنان است به انجام مى رسد! پس آنان را در ولايت على شريک نما تا براى پذيرفتن سخن تو آمادگى پيدا كنند و سخن تو را بپذيرند».
بعد از اين مرحله عده اى از منافقين قريش به همراه خود عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و اين بار عمر به عنوان سخنگوى آنان گفت:«يا رسول اللَّه، ما پرستش بتها را رها كرديم و پيرو تو شديم! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم»!!
اين توطئه با همه فرض هاى ممكن انجام گرفت و پيشنهاد شركت در خلافت علناً در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح شد، در حالى كه پس از آن مراسم مفصل جاى چنين پيشنهادى نبود، و اين مصلحت سنجى ها در برابر امر خداوند حكيم بر ولايت على عليه السلام مسخره اى بيش نمى توانست باشد.
با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ آنان را داد و فرمود كه اين يک امر الهى است و من اختيارى ندارم، ولى همان گونه كه در همه مراحل غدير پاسخ مستقيم الهى با نزول پیک وحى به هر توطئه گرى داده مى شد، در اينجا هم فوراً آيات۶۵-۶۶ سوره زمر نازل شد كه خطاب آن به پيامبر صلى الله عليه و آله بود، ولى در واقع پيشنهاد كنندگان را هدف گرفته بود:
«وَ لَقَدْ اُوحِىَ اِلَيْكَ وَ اِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ . بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرينَ»:
«به تو و به آنان كه قبل از تو بودند وحى شده كه اگر شريک نمايى عمل تو ساقط مى شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكرگزاران باش».
عمر كه اين آيه را همچون پتكى بر سر خود احساس كرده بود همراهان خود را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رها كرد و با عجله بيرون آمد.
نزول اين آيه فقط پاسخ منفى به پيشنهاد شركت ديگران در خلافت نبود، بلكه تهديد و نمودار كننده غضب الهى از چنين پيشنهادى بود. بايد هم چنين پاسخ قاطعى در مقابل چنين پيشنهادى در متن قرآن جاى مى گرفت تا سند ابدى در برابر مطرح كنندگان آن باشد.[۶]
پانویس
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱. ژرفاى غدير: ص ۱۵۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ و ج ۳۶ ص ۱۴۸ و ج ۳۷ ص۱۶۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷. تفسير فرات: ص ۱۷۷. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۱۴.
- ↑ تفسير فرات: ص ۷۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸.
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۳ ص۳۶۲، ۳۸۰ و ج۳۶ ص۱۵۲ و ج۳۷ ص۱۲۰، ۱۶۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۶۷، ۸۵، ص۱۳۶، ۱۴۹.