سوره قلم آیات ۵۱ و ۵۲: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ...»<ref>ق...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۴
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ...»[۱]
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ . وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» :
«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى شنوند از روى غضب نگاه هاى تندى به تو مى كنند و مى گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست» .
اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
يكى از سخنان جسارت آميز منافقين كه هنگام معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير از شدت غيظ و غضب بر زبان آورده اند نسبت جنون به ساحت قدس پيامبر صلى الله عليه وآله است. در پاسخ به اين گفته آنان يكى آيات اول سوره قلم نازل شد كه قبلاً ذكر شد، و ديگرى آيات آخر اين سوره است، كه حتى حركات نامناسب آنان را در برابر منبر غدير ذكر كرده است.
امام صادق عليه السلام شخصاً در بيابان غدير حاضر شده و جاى جاى وقايع آن روز را نشان داده، و علت نزول اين آيات را بيان فرموده است. حضرت با نگاهى به سمت چپ مسجد غدير (كه در زمان امام صادق عليه السلام وجود داشته) فرمود:
آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه وآله است آنگاه كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» .
سپس نگاهى به سمت ديگر نموده فرمود: آنجا محل استقرار ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى حذيفه و ابوعبيده جرّاح است. آنگاه كه ديدند حضرت دست على عليه السلام را بالا برد به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى گردد گويا چشمان ديوانه است!
جبرئيل هم اين آيه را نازل كرد: «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» : «كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى شنوند از روى غضب نگاه هاى تندى به تو مى كنند و مى گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست» ، و منظور از ذكر على بن ابى طالب عليه السلام است.[۲]
در اين مورد نيز ردّ پاى اصحاب صحيفه و به خصوص ابوبكر و عمر به خوبى نمايان است، و آيه قرآن حتى تيز نگاه كردن آنان را در برابر منبر غدير ترسيم كرده و عين گفتارشان را آورده است.
در حديث ديگرى به اين نكته اشاره شده كه منظور منافقين از «مجنون» على بن ابى طالب عليه السلام بوده است، كه خدا اين نسبت را رد كرده و او را ياد و يادگارى براى جهانيان معرفى كرده است.
حضرت درباره آيه «وَ إِنْ يَكادُ...» فرمود: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وآله فضيلت و مقام اميرالمؤمنين عليه السلام را به آنان خبر داد گفتند: او ديوانه است! خداوند سبحان فرمود: او - يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام - ديوانه نيست. او نيست مگر ذكرى براى جهانيان.[۳]
تفصيل ماجرا چنين است:
برنامه بيعت همگانى در غدير بعد از خطبه تا غروب ادامه يافت، و پس از اداى نماز تا پاسى از شب طول كشيد و ادامه آن به روز بعد ماند.
در فرصتى كه براى پيامبر صلى الله عليه وآله پيش آمد لازم دانست رفتارهاى منافقين در اثناء خطبه را به آنان گوشزد فرمايد، چه آنكه تمام گفته هايشان را جبرئيل به حضرت خبر داده بود، همان گونه كه عدهاى از مؤمنين سخنان آنان را هنگام خطبه غدير شنيده و به پيامبر صلى الله عليه وآله گزارش داده بودند.[۴]
حضرت كسى را فرستاد و ابوبكر و عمر و دار و دسته آنان را فرا خواند و گفته هاى جسارت آميز آنان را برايشان يادآور شد و در اين باره از آنان سؤال فرمود. آنان به شدت انكار كردند و جالب تر اينكه بر انكار خود قسم ياد كردند كه هيچ سخن ناروايى نگفته اند.
در اين باره پيامبر صلى الله عليه وآله آيه ۷۴ سوره توبه را قرائت فرمود: «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ اِسْلامِهِمْ ...» : «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته اند ...» ، و اين گونه حضرت دروغشان را بر آنان ثابت كرد.[۵]
آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله سخن اصحاب صحيفه يعنى ابوبكر و عمر و سالم و ابوعبيده را يادآور شد كه هنگام بالا بردن اميرالمؤمنين عليه السلام به يكديگر گفته بودند: «چشمانش را بنگريد كه چگونه مى گردد، گويا چشمان ديوانه است» ، و نزول آيات ۵۱ و ۵۲ سوره قلم را درباره آنان يادآور شد كه مى فرمايد:
«وَ اِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِاَبْصارِهِمْ لَمّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ اِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ اِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ» : «كسانى كه كافر شده اند آنگاه كه ذكر را مى شنوند از روى غضب نگاه هاى تندى به تو مى كنند و مى گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».[۶]
تحليل اعتقادى
در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مىتوان بيان كرد:
تحليل اول:
دو نكته بسيار مهم از ضميمه روايات مذكور در شأن نزول اين آيات استفاده مى شود:
الف. غيظ و كينه و بغض اصحاب صحيفه
مخالفين ولايت على عليه السلام در درجات مختلفى از دشمنى بودند و هستند. اين شدت در اصحاب صحيفه به حدى بود كه هيچ نمونه اى براى آن نمى توان يافت چنانكه سالم مولى ابى حذيفه براى ورود به پيمان آنان گفت: «به خدا قسم آفتاب طلوع نكرده بر خاندانى كه نزد من از بنى هاشم مبغوض تر باشد، و در بنى هاشم كسى نزد من از على بن ابى طالب مبغوض تر و نامحبوب تر نيست».[۷]
از اين سخن سالم مى توان فهميد كه شدت بغض و كينه در دل ابوبكر و عمر تا كجا بوده است. خداوند نقطه اوج اين غيظ و خشم و نفرت آنان از ولايت على عليه السلام را با به كار گرفتن مصدر «زَلَقَ» و آوردن كلمه «لَيُزْلِقُونَكَ» به تصوير كشيده است. اين كلمه در سياقى كه در اينجا به كار رفته حامل معناى ادبىِ بسيار دقيق و پر محتوايى است.
در كتب لغت «ازْلَقَهُ بِبَصَرِهِ» را چنين معنى كرده اند: «احَدَّ النَّظَرَ الَيْهِ بِسَخَطٍ» : «از روى نارضايتى و غضب به او نگاه تُند و تيز نمود» ، و جمله «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» را چنين معنى كرده اند: «يُصيبُونَكَ بِأَعْيُنِهِمْ فَيُزيلُونَكَ عَنْ مَقامِكَ الَّذى جَعَلَهُ اللَّه لَكَ» : «تو را با چشمان خود هدف قرار مى دهند، تا تو را از مقامى كه خدا برايت قرار داده زايل كنند» .
آنچه خدا در اين آيه به تصوير مى كشد بدين معنى است كه اصحاب صحيفه با آن بغضى كه از اول نسبت به على بن ابى طالب عليه السلام داشتند، از هنگامى كه متوجه برنامه اعلان ولايت در غدير شدند آتش كينه شان شعله ور شد، و اين آتش همچنان در خروش بود تا هنگام اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلُىٌّ مَوْلاهُ ...» كه على عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه وآله سر به عرش ساييد و ولايت او بر جهانيان تثبيت شد.
در چنين شرايطى بود كه كينه آنان به اوج خود رسيد و اگر قادر به عكس العملى بودند از همانجا حمله مى كردند تا على عليه السلام را از فراز دست پيامبر صلى الله عليه وآله پايين بكشند. از آنجا كه چنين كارى در آن لحظات امكان پذير نبود او را با چشمان خود هدف قرار دادند، و از همان جايى كه در مقابل منبر نشسته بودند چنان غيظ و كينه از چشمانشان مى باريد و حدقه چشمشان از كينه گشاد شده بود كه هر بيننده اى مى توانست سخن دلشان و جوشش كينه آنان را از چشمانشان بخواند. گويا با چشمانشان براى آينده خط و نشان مى كشيدند و دندان تيز خود را نشان مى دادند، كه خواهيد ديد چه نقشه هايى در سر داريم و چگونه على را از اين مقام عظمى پايين مى آوريم و جاى او را غصب مى كنيم.
جهانى بودن ولايت على عليه السلام
دو بار كلمه «ذِكر» در آخر سوره قلم آمده است: يك بار در جمله «سَمِعُوا الذِّكْرَ» و يك بار در جمله «ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» ، و هر دو اشاره به يك موضوع و آن ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است.
خداوند از يك سو به آنان كه با شنيدن اعلان ولايت به غيظ و غضب در مى آيند و حركات ناشايست از خود بروز مى دهند پاسخ مى دهد، كه شما را چه رسيده كه با يك مسئله جهانى مقابله كنيد و شما چه كسى هستيد كه بخواهيد نارضايتى خود را از ولايت عالم گير على عليه السلام نشان دهيد!
از سوى ديگر به مسلمانان مى فهماند كه ولايت و صاحب اختيارى على عليه السلام به شما اختصاص ندارد، بلكه مربوط به «عالميان» است. كلمه «عالَمينَ» شِبه جمع است و به معناى «الخَلْقُ كُلُّهُ» است، يعنى همه ما سِوَى اللَّه را در بر مى گيرد؛ و اين به معناى صاحب اختيارى امامان عليهم السلام بر همه مخلوقات است، اعم از موجودات زنده يا غير زنده، از انسانها گرفته تا ملائكه و جن و حيوانات و موجودات ناشناخته كرات ديگر و آنچه غير از ذات الهى وجود دارد.
اين ولايت را خدا به ائمه عليهم السلام عنايت كرده و امر ايشان درباره همه چيز نافذ است، اگر چه فرمان الهى بر ايشان و آنچه تحت امرشان است احاطه دارد.
تحليل دوم:
جا دارد در اينجا براى تبيين كاملِ آيه «وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» روايات مربوط به ولايت مطلقه معصومين عليهم السلام و عموميت صاحب اختيارى ايشان نسبت به همه مخلوقات و نيز پذيرش تكوينى مخلوقات نسبت به ولايت ايشان و اقرار بسيارى از آنها به مقام با عظمت ايشان را يادآور شويم.
در اين باره احاديثى كلّيت و عموميت ولايت ايشان را تبيين كرده است. رواياتى هم ارتباط ملائكه و جن و حيوانات و نباتات را با ولايت بيان كرده است:
الف. ولايت بر همه مخلوقات
روايات مربوط به ولايت مطلقه معصومين عليهم السلام، به صراحت همه جانبه بودن و شمول آن نسبت به همه مخلوقات را با عبارات مختلف و ذكر آثار آنها و كيفيت اعلان ولايت به آنها بيان نموده است. ذيلاً ۱۰ روايت در اين زمينه مى آوريم:
ولايت حتى بر جمادات
امام صادق عليه السلام با استفاده از كلمه «شى ء» حتى جمادات را تحت ولايت معصومين عليهم السلام ذكر فرموده و تأكيد بر حجت بودن و عرضه ولايت بر آنها نموده است، آنجا كه مى فرمايد:
ما مِنْ شَىْءٍ وَ لا مِنْ آدَمِىٍّ وَ لا انْسِىٍّ وَ لا جِنّىٍّ وَ لا مَلَكٍ فِى السَّماواتِ الاّ وَ نَحْنُ الْحُجَجُ عَلَيْهِمْ، وَ ما خَلَقَ اللَّه خَلْقاً الاّ وَ قَدْ عَرَضَ وِلايَتَنا عَلَيْهِ وَ احْتَجَّ بِنا عَلَيْهِ. فَمُؤْمِنٌ بِنا وَ كافِرٌ وَ جاحِدٌ حَتَّى السَّماواتِ وَ الارْضِ وَ الْجِبالِ:
هيچ چيزى و آدمى و انسانى و جنّى و ملائكه آسمانى نيست مگر آنكه ما حجت هاى الهى بر آنها هستيم. خداوند مخلوقى را خلق نكرده مگر آنكه ولايت ما را بر آن عرضه كرده و به وسيله ما بر او اتمام حجت نموده است. پس گروهى به ما ايمان آورده اند و گروهى كافر و منكر شده اند، حتى آسمانها و زمين و كوه ها.[۸]
ولايت ما سوى اللَّه
امام باقر عليه السلام ضمن بيان مراحل خلقت و اينكه وجود مبارك معصومين عليهم السلام قبل از بقيه مخلوقين خلق شده و سپس خداوند ايشان را شاهد بر خلق بقيه مخلوقات قرار داده، كيفيت ولايت ايشان بر ما سوى اللَّه را چنين بيان مى فرمايد:
انَّ اللَّه لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً فِى الْوَحْدانِيَّةِ، ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فاطِمَةَ عليهم السلام، فَمَكَثُوا الْفَ دَهْرٍ، ثُمَّ خَلَقَ الاشْياءَ وَ اشْهَدَهُمْ خَلْقَها وَ اجْرى عَلَيْها طاعَتَهُمْ وَ جَعَلَ فيهِمْ ما شاءَ وَ فَوَّضَ امْرَ الاشْياءَ الَيْهِمْ فِى الْحُكْمِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الارْشادِ وَ الامْرِ وَ النَّهْىِ فِى الْخَلْقِ؛ لاَنَّهُمْ الْوُلاةُ، فَلَهُمُ الامْرُ وَ الْوِلايَةُ وَ الْهِدايَةُ. فَهُمْ ابْوابُهُ وَ نُوّابُهُ وَ حُجّابُهُ، يُحَلِّلُونَ ما شاءَ وَ يُحَرِّمُونَ ما شاءَ وَ لا يَفْعَلُونَ الا ما شاءَ. عِبادٌ مُكْرَمُونَ، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ:
خداوند از ازل در يكتايى و تنهايى فرد بود. سپس محمد و على و فاطمه عليهم السلام را خلق كرد، و وجود آنان هزار روزگار ادامه پيدا كرد. سپس اشياء را خلق كرد و ايشان را بر خلق آنها شاهد گرفت و اطاعت ايشان را بر آنها جارى ساخت و در مخلوقات خود آنچه مى خواست قرار داد. مسئله حكم و تصرف و ارشاد و امر و نهى در مخلوقات را به ايشان سپرد چرا كه ايشان صاحبان ولايتاند، و امر و صاحب اختيارى و هدايت براى ايشان است.
بنابراين ايشان درها به سوى خدا و نايبان پروردگار و پرده داران حريم الهى هستند. آنچه خدا بخواهد حلال مى كنند و آنچه خدا بخواهد حرام مى كنند و جز آنچه او بخواهد انجام نمى دهند. بندگان محترم خداوند هستند كه در گفتار بر او پيشى نمى گيرند و به دستور او عمل مى كنند.[۹]
3. ولايت بر همه عوالم
امام صادقعليه السلام تعدد عوالم مخلوق الهى را بيان كرده و يادآور شده كه هر كدام از اين عوالم خبر از خلقت عوالم ديگرى ندارند، و سپس در بيان حجت بودن معصومينعليهم السلام بر همه اين عوالم چنين مىفرمايد: انَّ للَّه عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَىعَشَرَ الْفَ عالَمٍ، كُلُّ عالَمٍ مِنْهُمْ اكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَماواتٍ وَ سَبْعِ ارَضينَ. وَ ما يَرى عالَمٌ منِهُمْ انَّ للَّه عَزَّ وَ جَلَّ عالَماً غَيْرَهُمْ وَ انِّى الْحُجِّةُ عَلَيْهِمْ:
خداوند عزوجل دوازده هزار عالَم دارد، كه هر يك از آنها از هفت آسمان و هفت طبقه زمين بزرگتر است؛ و هر يك از اين عوالم چنين مىپندارند كه خداوند عزوجل عالمى غير آنان ندارد. و من حجت بر همه آنان هستم.××× 1 بحار الانوار: ج 27 ص 41. ×××
4. ولايت بر اهل آسمان و زمين
اميرالمؤمنينعليه السلام درباره ثمره پذيرش ولايت از سوى همه مخلوقات كه ولايت بر آنها عرضه شده، ظهور خوبىها را نتيجه قبول ولايت و ظهور بدىها را نتيجه نپذيرفتن آن اعلام مىنمايد و چنين مىفرمايد:
انَّ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى عَرَضَ وِلايَتَنا عَلى اهْلِ السَّماواتِ وَ اهْلِ الارْضِ مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ وَ الثَّمَرِ وَ غَيْرِ ذلِكَ؛ فَما قَبِلَ مِنْهُ وِلايَتَنا طابَ وَ طَهُرَ وَ عَذَبَ، وَ ما لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُ خَبُثَ وَ رَدِىَ وَ نَتِنَ:
خداوند تبارك و تعالى ولايت ما را بر اهل آسمانها و اهل زمين از جن و انس و ميوهها و غير اينها عرضه كرد. هر كدام كه ولايت را قبول كرد طيب و طاهر و گوارا شد، و هر كدام قبول نكرد خبيث و پست و بد بو شد.××× 2 بحار الانوار: ج 27 ص 283. ×××
5 . ولايت بر دوازده هزار عالم
امام صادقعليه السلام درباره اينكه صاحب ولايت در يك روز به دوازده هزار عالم سر مىزند در حالى كه آنان خبر از خلقت آدم ندارند، فرمود:
يَسيرُ )عالِمُ الْمَدينَةِ( مِنَ النَّهارِ مَسيرَةَ الشَّمْسِ سَنَةً حَتّى يَقْطَعَ اثْنَىْ عَشَرَ الْفَ عالَمٍ مِثْلَ عالَمِكُمْ هذا؛ ما يَعْلَمُونَ انَّ اللَّه خَلَقَ آدَمَ وَ لا ابْليسَ ... . مَا افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ الاّ وِلايَتَنا وَ الْبَراءَةَ مِنْ عَدُوِّنا:
عالِم مدينه )يعنى امام صادقعليه السلام( در يك روز به اندازه مسير يك سالِ آفتاب سير مىكند، به گونهاى كه دوازده هزار عالَم را - كه مثل اين عالَم شما هستند - طى مىكند. اهل آن دوازده هزار عالَم نمىدانند كه خدا آدم و ابليس را خلق كرده است ... . و با اين همه بر آنان جز ولايت ما و بيزارى از دشمنانمان واجب نشده است.××× 1 بحار الانوار: ج 25 ص 369 ح 14. ×××
6 . ولايت بر موجودات بدون استثنا
امام رضاعليه السلام مسئله عرضه ولايت از سوى خداوند بر همه مخلوقات را به تفصيل بيان فرموده است. در اين كلام حضرت تأكيد كرده كه اين عرضه ولايت در روز غدير انجام گرفته و چيزى از موجودات از اين برنامه استثنا نشدهاند.
همچنين آثار پذيرفتن ولايت در قبول كنندگان و نيز نتايج نپذيرفتن آن از سوى منكرين را به تفصيل بيان فرموده كه در اينجا فرازهايى از روايت ذكر مىشود:
فى يَوْمِ الْغَديرِ عَرَضَ اللَّه الْوِلايَةَ عَلى اهْلِ السَّماواتِ السَّبْعِ ... . ثُمَّ عَرَضَها عَلَى الارَضينَ ... ، وَ عَرَضَها عَلَى الْجِبالِ ... ، وَ عُرِضَتْ فى ذلِكَ الْيَوْمِ عَلَى الْمِياهِ ... ، وَ عَرَضَها فى ذلِكَ الْيَوْمِ عَلَى النَّباتاتِ ... ، ثُمَّ عَرَضَها فى ذلِكَ الْيَوْمِ عَلَى الطَّيْرِ ... :
در روز غدير خداوند ولايت را بر اهل آسمانهاى هفت گانه عرضه كرد ... . سپس بر زمينها عرضه كرد ... ، و بر كوهها عرضه كرد ... ، و در آن روز بر آبها عرضه كرد ... ، و در آن روز بر گياهان عرضه كرد ... ، و سپس در آن روز بر پرندگان عرضه نمود ... .××× 2 بحار الانوار: ج 27 ص 262 ح 5 . ×××
7. ولايت شامل بر همه خلق
امام صادقعليه السلام درباره سيطره صاحب ولايت بر همه خلق مىفرمايد: اتَرى مَنْ جَعَلَهُ اللَّه حُجَّةً عَلى خَلْقِهِ، يَخْفى عَلَيْهِ شَىْءٌ مِنْ امُورِهِمْ:
آيا گمان مىكنى كسى كه خدا او را حجت بر خلقش قرار داده، چيزى از امورشان بر او مخفى مىماند؟!××× 1 بحار الانوار: ج 25 ص 366. ×××
8 . ولايت و اتصال كامل عيار
امام باقرعليه السلام براى تقريب ذهن شيعيان درباره مفهوم ولايت و صاحب اختيارى معصومينعليهم السلام مىفرمايد:
انَّ بَيْنَنا وَ بَيْنَ كُلِّ ارْضٍ تُرّاً مِثْلَ تُرِّ الْبَناءِ، فَاذا امِرْنا فِى الارْضِ بِأَمْرٍ جَذَبْنا ذلِكَ التُّرَّ فَأَقْبَلَتِ الارْضُ بِقَليبِها وَ اسْواقِها وَ دُورِها حَتّى تُنْفَذَ فيها ما نُؤْمَرُ بِهِ مِنْ امْرِ اللَّه تَعالى:
بين ما و هر سرزمينى رشته اتصالى است مانند نخى كه بَنّا هنگام بناى ساختمان براى تنظيم به كار مىبرد. وقتى درباره سرزمينى دستورى به ما داده شود آن رشته را به سوى خود مىكشيم، و آن سرزمين با چاهها و بازارها و خانههايش به ما روى مىكند و تحت تصرف ما قرار مىگيرد به گونهاى كه آنچه از امر خداى تعالى به ما دستور داده شده درباره آن اجرا شود.××× 2 بحار الانوار: ج 25 ص 366. ×××
9. ولايت به معناى حضور در محضر معصوم
امام صادقعليه السلام حاضر بودن تمام جهان را در محضر امامعليه السلام و سهولت هر گونه تصرفى در آن را در بيانى رسا چنين فرموده است:
انَّ الدُّنْيا تَمَثَّلَ لِلامامِ فى مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ، فَما يَعْرِضُ لِشَىْءٍ مِنْها، وَ انَّهُ لَيَتَناوَلُها مِنْ اطْرافِها كَما يَتَناوَلُ احَدُكُمْ مِنْ فَوْقِ مائِدَتِهِ ما يَشاءُ، فَلا يَعْزُبُ عَنْهُ مِنْها شَىْ ءٌ:
دنيا براى امام مثل دو نيمه گردو حاضر است و نيازى نيست كه موجوداتِ آن بر او عرضه شوند، بلكه او در همه جوانب دنيا تصرف مىكند همان گونه كه يكى از شما از سفره غذا هر چه بخواهد بر مىدارد و چيزى از او مخفى نمىماند.××× 3 بحار الانوار: ج 25 ص 367 ح 11. ×××
10. ولايت مانند احاطه بر كف دست
امام صادقعليه السلام ظاهر و باطن عالم را براى امام مانند كف دست توصيف كرده فرمود:
انِ الدُّنْيا عِنْدَ الامامِ وَ السَّماواتِ وَ الارَضينَ الا هكَذا - وَ اشارَ بِيَدِهِ الى راحَتِهِيَعْرِفُ ظاهِرَها وَ باطِنَها وَ داخِلَها و خارِجَها وَ رَطْبَها وَ يابِسَها:
دنيا و آسمانها و زمينها براى امام نيست مگر اين گونه - و حضرت با دست به كف دست خود اشاره كرد - به گونهاى كه ظاهر و باطن و داخل و خارج وتر و خشك آن را مىشناسد و از آنها آگاهى دارد.××× 1 بحار الانوار: ج 25 ص 385 ح 42. ×××
ب. ولايت بر ملائكه
در روايات صريحاً آمده است كه ملائكه با سجده بر آدم در واقع بر انوار معصومينعليهم السلام كه در صلب او بودند سجده كردند و در واقع سر تسليم در برابر ولايتشان فرود آوردند.××× 2 بحار الانوار: ج 26 ص 340. ×××
آنان همگى ولايت اهلبيتعليهم السلام را پذيرفتهاند، و حتى گرفتارى »فطرس« نيز براى توقف در ولايت بود كه پس از توبه به دست صاحب ولايت شفاى خود را باز يافت. درباره پذيرش همه جانبه ولايت از سوى ملائكه و فرمانبردارى و خدمتگزارى ايشان در محضر معصومينعليهم السلام چهار روايت به عنوان نمونه ذكر مىشود:
1. اعتقاد همه ملائكه به ولايت
امام باقرعليه السلام با يادآورى كثرت ملائكه اعتقاد آنان به ولايت اهلبيتعليهم السلام را چنين بيان فرمود:
وَ اللَّه انَّ فِى السَّماءِ لَسَبْعينَ صِنْفاً مِنَ الْمَلائِكَةِ، لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ اهْلُ الارْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا احْصَوْهُمْ؛ وَ انَّهُمْ لَيدينُونَ بِوِلايَتِنا:
به خدا قسم در آسمان هفتاد صنف از ملائكه هست، كه اگر همه اهل زمين جمع شوند تا يك صنف از آنان را بشمارند قادر نخواهند بود؛ و آنان به ولايت ما اعتقاد دارند.××× 1 بحار الانوار: ج 26 ص 340. ×××
2. شرافت ملائكه با ولايت
پيامبرصلى الله عليه وآله شرافت ملائكه را به قبول ولايت دانست و در بيان آن چنين فرمود: هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلائِكَةُ الاّ بِحُبِّها لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ قَبُولِها لِوِلايَتِهِما : آيا ملائكه جز با محبت محمد و على و قبول ولايت ايشان شرافت يافتند؟!××× 2 بحار الانوار: ج 26 ص 338 ح 4. ×××
3. تقرّب ملائكه با ولايت
امام صادقعليه السلام تجديد اعتقاد به ولايت نزد ملائكه را چنين توصيف فرمود: ما مِنْهُمْ )اىْ مِنَ الْمَلائِكَةِ( احَدٌ الاّ وَ يَتَقَرَّبُ كُلُّ يَوْمٍ الَى اللَّه بِوِلايَتِنا اهْلِالْبَيْتِ: احدى از ملائكه نيست مگر آنكه هر روز به وسيله ولايت ما اهلبيت به خدا تقرب مىجويد.××× 3 بحار الانوار: ج 26 ص 339. ×××
4. ملائكه در خدمت صاحب ولايت
امام جعفر صادقعليه السلام انجام وظيفه ملائكه در ساحت قدس ولايت را چنين بيان فرمود:
ملائكه در كنار اثاث زندگى ما نازل مىشوند و بر فرشهاى ما از اين سو به آن سو مىروند، و بر سر مردگان ما شاهد و حاضر مىشوند، و اخبار وقايع را قبل از وقوع آن براى ما مىآورند، و با ما نماز مىگزارند و براى ما دعا مىكنند و بر سر ما بالهاى خود را مىگسترانند، و در هر فصلى از گياهان آن فصلِ زمين براى ما مىآورند، و از آبهاى سرزمينهاى مختلف براى ما مىآورند و آن را در ظرفهاى خود مىيابيم... .××× 4 بحار الانوار: ج 25 ص 374. ×××
ج. ولايت بر جنّيان
جنّيان مانند انسانها دو گروه اند: گروهى كه ولايت اهلبيتعليهم السلام را پذيرفتهاند و گروهى كه ولايت را نپذيرفتهاند، ولى آنان كه قبول كردند در وفادارى به آن پابرجا ماندند. در اين باره احاديث و داستانهاى مفصلى آمده كه چهار نمونه ذكر مىشود:
1. پيروان اهلبيتعليهم السلام از جن
امام صادقعليه السلام فرمود: انَّ لَنا اتْباعاً مِنَ الْجِنِّ كَما انَّ لَنا اتْباعاً مِنَ الانْسِ: براى ما پيروانى از جن وجود دارد، همان گونه كه براى ما پيروانى از انسانها وجود دارد.××× 1 بحار الانوار: ج 27 ص 21. ×××
2. اطاعت جنّيان از مقام ولايت
امام كاظمعليه السلام اطاعت جنّيان را از مقام عصمت قوىتر از انسانها دانسته فرمود: انَّهُمْ )اىِ الْجِنَّ( لاَطْوَعُ لَنا مِنْكُمْ يا مَعْشَرَ الانْسِ: اى انسانها، جنّيان از شما بهتر اطاعت ما را مىنمايند.××× 2 بحار الانوار: ج 27 ص 23. ×××
3. سؤال جنّيان از مقام عصمت
امام باقرعليه السلام درباره اينكه اجنّه براى دين نزد حضرات مىآيند فرمود: اخْوانُكُمْ مِنَ الْجِنِّ اتَوْنا يَسْتَفْتُونا فى حَلالِهِمْ وَ حَرامِهِمْ، كَما تَأْتُونا وَ تَسْتَفْتُونا فى حَلالِكُمْ وَ حَرامِكُمْ: برادران شما از جن نزد ما آمده در حلال و حرامشان از ما حكم مىخواهند، همان گونه كه شما نزد ما مىآييد و در حلال و حرامتان از ما حكم مىخواهيد.××× 3 بحار الانوار: ج 27 ص 20 - 19. ×××
4. فرستادگان جن نزد امام
امام باقرعليه السلام با اشاره به گروهى از جن كه براى معارف نزد حضرت آمده بودند فرمود: هؤُلاءِ وَفْدُ شيعَتِنا مِنَ الْجِنِّ جاؤُوا يَسْأَلُونَنا عَنْ مَعالِمِ دينِهِمْ: اينها فرستادگان شيعيان ما از جنّ بودند كه آمده بودند تا از معارف دينشان از ما سؤال كنند.××× 4 بحار الانوار: ج 27 ص 18. ×××
د. ولايت بر حيوانات و گياهان و جمادات
حيوانات و نباتات چون صامت هستند و بشر سخن آنان را نمىفهمد در سايه معجزاتى كه با حضور معصومينعليهم السلام درباره آنها اتفاق افتاده، به وضوح نشان دادهاند كه تحت ولايت على الاطلاق ايشان قرار دارند.
وقايع بسيارى در انقياد حيواناتى نظير آهو، شتر، گوسفند، شير، گرگ، سگ، سوسمار، مار، مرغابى، كلاغ، قرقاول و حتى ماهيان دريا وارد شده كه امر معصومينعليهم السلام را اطاعت كردهاند و يا با ايشان سخن گفتهاند.××× 1 بحار الانوار: ج 17 ص 421 - 390 و ج 41 ص 274 - 230. ×××
همچنين درباره گياهان و جماداتى نظير نخل و آفتاب و ماه و كوه و ساختمان و لباس و گوشت قضاياى زيادى آمده كه مطيع ايشان بوده و يا با ايشان سخن گفتهاند.××× 2 بحار الانوار: ج 17 ص 390 - 363 359 358 347 و ج 41 ص 274 - 248. ×××
روايات خاصى هم به طور كلى ولايت معصومينعليهم السلام بر حيوان و نبات و جماد را بيان كرده است كه دو نمونه ذكر مىشود:
1. ولايت بر حيوانات و گياهان
اميرالمؤمنينعليه السلام پيوند حياتى حيوان و نبات را با مقام ولايت چنين بيان مىفرمايد: انَّ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى اخَذَ عَقْدَ مَوَدَّتِنا عَلى كُلِّ حَيْوانٍ وَ نَبْتٍ: خداوند تبارك و تعالى پيمان مودت و دوستى ما را بر هر حيوان و گياهى قرار داده است.××× 3 بحار الانوار: ج 27 ص 281. ×××
2. ولايت تمام عيار بر حيوانات
امام باقرعليه السلام سيطره مقام ولايت بر جزئيات مسايل حيوانات را چنين بيان مىفرمايد: انّى لاَعْرِفُ مَنْ لَوْ قامَ عَلى شاطِئِ الْبَحْرِ لَنَدَبَ بِدَوابِّ الْبَحْرِ وَ بِأُمَّهاتِها وَ عَمّاتِها وَ خالاتِها: من كسى را مىشناسم )منظور خود حضرت است( كه اگر بر ساحل دريا بايستد موجودات دريا را با نامشان و نام مادر و عمه و خالهشان صدا مىزند!××× 4 بحار الانوار: ج 25 ص 372 ح 22. ×××
- ↑ قلم / ۵۲،۵۱ . غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۱۱ - ۳۲۶. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۲۲،۲۰۸،۱۴۹. الكافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۳۱۴ ح ۶۷ . مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۴،۱۱۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۰،۱۳۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۷ ص ۲۰۹، ج ۲۲ ص ۹۶ ح ۴۹، ج ۲۸ ص ۱۲۲، ج ۳۱ ص ۶۳۵،۶۳۳ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴ و ج ۳۷ ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۲۲،۱۴۹،۱۴۱،۵۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۴۶ ح ۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۳۹ ح ۲۱.