سوره قلم آیات ۵۱ و ۵۲

از دانشنامه غدیر

«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ...»[۱]

«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ . وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»:

«كسانى كه کافر شدند آنگاه كه ذكر را مى ‏شنوند از روى غضب نگاه ‏هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى‏ گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».

اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

يكى از سخنان جسارت‏ آميز منافقین كه هنگام معرفى امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در غدير از شدت غيظ و غضب بر زبان آورده ‏اند نسبت جنون به ساحت قدس پیامبر صلی الله علیه و آله است.

در پاسخ به اين گفته آنان يكى آيات اول سوره قلم نازل شد كه قبلاً ذكر شد، و ديگرى آيات آخر اين سوره است، كه حتى حركات نامناسب آنان را در برابر منبر غدیر ذكر كرده است.

امام صادق ‏علیه السلام شخصاً در بيابان غدير حاضر شده و جاى جاى وقايع آن روز را نشان داده، و علت نزول اين آيات را بيان فرموده است.

حضرت با نگاهى به سمت چپ مسجد غدیر (كه در زمان امام صادق‏ عليه السلام وجود داشته) فرمود:

آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».

سپس نگاهى به سمت ديگر نموده فرمود: آنجا محل استقرار ابوبکر و عمر و سالم مولی ابی ‏حذیفه و ابوعبیده جرّاح است.

آنگاه كه ديدند حضرت دست على ‏عليه السلام را بالا برد به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى ‏گردد گويا چشمان ديوانه است!

جبرئيل هم اين آيه را نازل كرد: «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»:

«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى ‏شنوند از روى غضب نگاه ‏هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى ‏گويند:

او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست»، و منظور از ذكر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.[۲]

در اين مورد نيز ردّ پاى اصحاب صحیفه و به خصوص ابوبكر و عمر به خوبى نمايان است، و آيه قرآن حتى تيز نگاه كردن آنان را در برابر منبر غدير ترسيم كرده و عين گفتارشان را آورده است.

در حديث ديگرى به اين نكته اشاره شده كه منظور منافقين از «مجنون» على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بوده است، كه خدا اين نسبت را رد كرده و او را ياد و يادگارى براى جهانيان معرفى كرده است.

حضرت درباره آيه «وَ إِنْ يَكادُ...» فرمود:

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فضيلت و مقام اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به آنان خبر داد گفتند: او ديوانه است! خداوند سبحان فرمود: او -  يعنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام -  ديوانه نيست.

او نيست مگر ذكرى براى جهانيان.[۳]

تفصيل ماجرا چنين است:

برنامه بيعت همگانى در غدير بعد از خطبه تا غروب ادامه يافت، و پس از اداى نماز تا پاسى از شب طول كشيد و ادامه آن به روز بعد ماند.

در فرصتى كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمد لازم دانست رفتارهاى منافقین در اثناء خطبه را به آنان گوشزد فرمايد، چه آنكه تمام گفته‏ هايشان را جبرئیل به حضرت خبر داده بود، همان گونه كه عده ‏اى از مؤمنين سخنان آنان را هنگام خطبه غدير شنيده و به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داده بودند.[۴]

حضرت كسى را فرستاد و ابوبکر و عمر و دار و دسته آنان را فرا خواند و گفته ‏هاى جسارت‏ آميز آنان را برايشان يادآور شد و در اين باره از آنان سؤال فرمود.

آنان به شدت انكار كردند و جالب‏ تر اينكه بر انكار خود قسم ياد كردند كه هيچ سخن ناروايى نگفته‏ اند.

در اين باره پيامبر صلى الله عليه و آله آيه ۷۴ سوره توبه را قرائت فرمود:

«يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ اِسْلامِهِمْ ...»:

«به خدا قسم ياد مى ‏كنند كه چنين سخنى نگفته‏ اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته ‏اند ...»، و اين گونه حضرت دروغ‏شان را بر آنان ثابت كرد.[۵]

آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله سخن اصحاب صحيفه يعنى ابوبكر و عمر و سالم و ابوعبيده را يادآور شد كه هنگام بالا بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به يكديگر گفته بودند:

«چشمانش را بنگريد كه چگونه مى‏ گردد، گويا چشمان ديوانه است»، و نزول آيات ۵۱ و ۵۲ سوره قلم را درباره آنان يادآور شد كه مى‏ فرمايد:

«وَ اِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِاَبْصارِهِمْ لَمّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ اِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ اِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ»:

«كسانى كه كافر شده ‏اند آنگاه كه ذكر را مى ‏شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى‏ گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».[۶]

تحليل اعتقادى

در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مى ‏توان بيان كرد:

تحليل اول

دو نكته بسيار مهم از ضميمه روايات مذكور در شأن نزول اين آيات استفاده مى‏ شود:

الف) غيظ و كينه و بغض اصحاب صحيفه

مخالفين ولايت على‏ عليه السلام در درجات مختلفى از دشمنى بودند و هستند.

اين شدت در اصحاب صحيفه به حدى بود كه هيچ نمونه‏ اى براى آن نمى‏ توان يافت چنانكه سالم مولى ابى‏ حذيفه براى ورود به پيمان آنان گفت:

«به خدا قسم آفتاب طلوع نكرده بر خاندانى كه نزد من از بنى‏ هاشم مبغوض ‏تر باشد، و در بنى ‏هاشم كسى نزد من از على بن ابى‏ طالب مبغوض ‏تر و نامحبوب‏ تر نيست».[۷]

از اين سخن سالم مى ‏توان فهميد كه شدت بغض و كينه در دل ابوبكر و عمر تا كجا بوده است. خداوند نقطه اوج اين غيظ و خشم و نفرت آنان از ولايت على‏ عليه السلام را با به كار گرفتن مصدر «زَلَقَ» و آوردن كلمه «لَيُزْلِقُونَكَ» به تصوير كشيده است. اين كلمه در سياقى كه در اينجا به كار رفته حامل معناى ادبىِ بسيار دقيق و پر محتوايى است.

در كتب لغت «ازْلَقَهُ بِبَصَرِهِ» را چنين معنى كرده ‏اند:

«احَدَّ النَّظَرَ الَيْهِ بِسَخَطٍ»: «از روى نارضايتى و غضب به او نگاه تُند و تيز نمود»، و جمله «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» را چنين معنى كرده ‏اند:

«يُصيبُونَكَ بِأَعْيُنِهِمْ فَيُزيلُونَكَ عَنْ مَقامِكَ الَّذى جَعَلَهُ اللَّه لَكَ»: «تو را با چشمان خود هدف قرار مى ‏دهند، تا تو را از مقامى كه خدا برايت قرار داده زايل كنند».

آنچه خدا در اين آيه به تصوير مى‏ كشد بدين معنى است كه اصحاب صحيفه با آن بغضى كه از اول نسبت به على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام داشتند، از هنگامى كه متوجه برنامه اعلان ولايت در غدير شدند آتش كينه ‏شان شعله‏ ور شد، و اين آتش همچنان در خروش بود تا هنگام اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلُىٌّ مَوْلاهُ ...» كه على‏ عليه السلام بر فراز دستان پیامبر صلی الله علیه و آله سر به عرش ساييد و ولايت او بر جهانيان تثبيت شد.

در چنين شرايطى بود كه كينه آنان به اوج خود رسيد و اگر قادر به عكس ‏العملى بودند از همانجا حمله مى‏ كردند تا على‏ عليه السلام را از فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله پايين بكشند.

از آنجا كه چنين كارى در آن لحظات امكان پذير نبود او را با چشمان خود هدف قرار دادند، و از همان جايى كه در مقابل منبر نشسته بودند چنان غيظ و كينه از چشمانشان مى ‏باريد و حدقه چشمشان از كينه گشاد شده بود كه هر بيننده ‏اى مى ‏توانست سخن دلشان و جوشش كينه آنان را از چشمانشان بخواند.

گويا با چشمانشان براى آينده خط و نشان مى‏ كشيدند و دندان تيز خود را نشان مى ‏دادند، كه خواهيد ديد چه نقشه‏ هايى در سر داريم و چگونه على را از اين مقام عظمى پايين مى‏ آوريم و جاى او را غصب مى ‏كنيم.

جهانى بودن ولايت على‏ عليه السلام

دو بار كلمه «ذِكر» در آخر سوره قلم آمده است:

يک بار در جمله «سَمِعُوا الذِّكْرَ» و يك بار در جمله «ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»، و هر دو اشاره به يک موضوع و آن ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.

خداوند از يک سو به آنان كه با شنيدن اعلان ولايت به غيظ و غضب در مى‏ آيند و حركات ناشايست از خود بروز مى ‏دهند پاسخ مى‏ دهد، كه شما را چه رسيده كه با يک مسئله جهانى مقابله كنيد و شما چه كسى هستيد كه بخواهيد نارضايتى خود را از ولايت عالم گير على‏ عليه السلام نشان دهيد!

از سوى ديگر به مسلمانان مى‏ فهماند كه ولايت و صاحب اختيارى على‏ عليه السلام به شما اختصاص ندارد، بلكه مربوط به «عالميان» است.

كلمه «عالَمينَ» شِبه جمع است و به معناى «الخَلْقُ كُلُّهُ» است، يعنى همه ما سِوَى الله را در بر مى ‏گيرد؛ و اين به معناى صاحب اختيارى امامان‏ عليهم السلام بر همه مخلوقات است، اعم از موجودات زنده يا غير زنده، از انسان ‏ها گرفته تا ملائكه و جن و حيوانات و موجودات ناشناخته كرات ديگر و آنچه غير از ذات الهى وجود دارد.

اين ولايت را خدا به ائمه‏ عليهم السلام عنايت كرده و امر ايشان درباره همه چيز نافذ است، اگر چه فرمان الهى بر ايشان و آنچه تحت امرشان است احاطه دارد.

تحليل دوم

جا دارد در اينجا براى تبيين كاملِ آيه «وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» روايات مربوط به ولايت مطلقه معصومين‏ عليهم السلام و عموميت صاحب اختيارى ايشان نسبت به همه مخلوقات و نيز پذيرش تكوينى مخلوقات نسبت به ولايت ايشان و اقرار بسيارى از آنها به مقام با عظمت ايشان را يادآور شويم.

در اين باره احاديثى كلّيت و عموميت ولايت ايشان را تبيين كرده است. رواياتى هم ارتباط ملائکه و جن و حیوانات و نباتات را با ولایت بيان كرده است:

الف) ولايت بر همه مخلوقات

روايات مربوط به ولايت مطلقه معصومین‏ علیهم السلام، به صراحت همه جانبه بودن و شمول آن نسبت به همه مخلوقات را با عبارات مختلف و ذكر آثار آنها و كيفيت اعلان ولايت به آنها بيان نموده است. ذيلاً ۱۰ روايت در اين زمينه مى‏ آوريم:

ولايت حتى بر جمادات

امام صادق‏ عليه السلام با استفاده از كلمه «شى ء» حتى جمادات را تحت ولايت معصومين‏ عليهم السلام ذكر فرموده و تأكيد بر حجت بودن و عرضه ولايت بر آنها نموده است، آنجا كه مى‏ فرمايد:

ما مِنْ شَىْ‏ءٍ وَ لا مِنْ آدَمِىٍّ وَ لا انْسِىٍّ وَ لا جِنّىٍّ وَ لا مَلَكٍ فِى السَّماواتِ الاّ وَ نَحْنُ الْحُجَجُ عَلَيْهِمْ، وَ ما خَلَقَ اللَّه خَلْقاً الاّ وَ قَدْ عَرَضَ وِلايَتَنا عَلَيْهِ وَ احْتَجَّ بِنا عَلَيْهِ. فَمُؤْمِنٌ بِنا وَ كافِرٌ وَ جاحِدٌ حَتَّى السَّماواتِ وَ الارْضِ وَ الْجِبالِ:

هيچ چيزى و آدمى و انسانى و جنّى و ملائكه آسمانى نيست مگر آنكه ما حجت‏ هاى الهى بر آنها هستيم.

خداوند مخلوقى را خلق نكرده مگر آنكه ولايت ما را بر آن عرضه كرده و به وسيله ما بر او اتمام حجت نموده است.

پس گروهى به ما ایمان آورده ‏اند و گروهى کافر و منكر شده‏ اند، حتى آسمان‏ ها و زمین و كوه‏ ها.[۸]

ولايت ما سوى اللَّه

امام باقر علیه السلام ضمن بيان مراحل خلقت و اينكه وجود مبارک معصومين ‏عليهم السلام قبل از بقيه مخلوقين خلق شده و سپس خداوند ايشان را شاهد بر خلق بقيه مخلوقات قرار داده، كيفيت ولايت ايشان بر ما سوى اللَّه را چنين بيان مى‏ فرمايد:

انَّ اللَّه لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً فِى الْوَحْدانِيَّةِ، ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فاطِمَةَ عليهم السلام، فَمَكَثُوا الْفَ دَهْرٍ، ثُمَّ خَلَقَ الاشْياءَ وَ اشْهَدَهُمْ خَلْقَها وَ اجْرى عَلَيْها طاعَتَهُمْ وَ جَعَلَ فيهِمْ ما شاءَ وَ فَوَّضَ امْرَ الاشْياءَ الَيْهِمْ فِى الْحُكْمِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الارْشادِ وَ الامْرِ وَ النَّهْىِ فِى الْخَلْقِ؛ لاَنَّهُمْ الْوُلاةُ، فَلَهُمُ الامْرُ وَ الْوِلايَةُ وَ الْهِدايَةُ. فَهُمْ ابْوابُهُ وَ نُوّابُهُ وَ حُجّابُهُ، يُحَلِّلُونَ ما شاءَ وَ يُحَرِّمُونَ ما شاءَ وَ لا يَفْعَلُونَ الا ما شاءَ. عِبادٌ مُكْرَمُونَ، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ:

خداوند از ازل در يكتايى و تنهايى فرد بود. سپس محمد و على و فاطمه ‏عليهم السلام را خلق كرد، و وجود آنان هزار روزگار ادامه پيدا كرد.

سپس اشياء را خلق كرد و ايشان را بر خلق آنها شاهد گرفت و اطاعت ايشان را بر آنها جارى ساخت و در مخلوقات خود آنچه مى‏ خواست قرار داد.

مسئله حكم و تصرف و ارشاد و امر و نهى در مخلوقات را به ايشان سپرد چرا كه ايشان صاحبان ولايت ‏اند، و امر و صاحب اختيارى و هدايت براى ايشان است.

بنابراين ايشان درها به سوى خدا و نايبان پروردگار و پرده داران حريم الهى هستند.

آنچه خدا بخواهد حلال مى ‏كنند و آنچه خدا بخواهد حرام مى ‏كنند و جز آنچه او بخواهد انجام نمى‏ دهند.

بندگان محترم خداوند هستند كه در گفتار بر او پيشى نمى‏ گيرند و به دستور او عمل مى ‏كنند.[۹]

ولايت بر همه عوالم

امام صادق‏ علیه السلام تعدد عوالم مخلوق الهى را بيان كرده و يادآور شده كه هر كدام از اين عوالم خبر از خلقت عوالم ديگرى ندارند، و سپس در بيان حجت بودن معصومين‏ عليهم السلام بر همه اين عوالم چنين مى ‏فرمايد:

انَّ للَّه عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَى‏عَشَرَ الْفَ عالَمٍ، كُلُّ عالَمٍ مِنْهُمْ اكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَماواتٍ وَ سَبْعِ ارَضينَ. وَ ما يَرى عالَمٌ منِهُمْ انَّ للَّه عَزَّ وَ جَلَّ عالَماً غَيْرَهُمْ وَ انِّى الْحُجِّةُ عَلَيْهِمْ:

خداوند عزوجل دوازده هزار عالَم دارد، كه هر يك از آنها از هفت آسمان و هفت طبقه زمين بزرگ ‏تر است؛ و هر يک از اين عوالم چنين مى‏ پندارند كه خداوند عزوجل عالمى غير آنان ندارد. و من حجت بر همه آنان هستم.[۱۰]

ولايت بر اهل آسمان و زمين

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره ثمره پذيرش ولايت از سوى همه مخلوقات كه ولايت بر آن ها عرضه شده، ظهور خوبى‏ ها را نتيجه قبول ولايت و ظهور بدى‏ ها را نتيجه نپذيرفتن آن اعلام مى ‏نمايد و چنين مى ‏فرمايد:

انَّ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى عَرَضَ وِلايَتَنا عَلى اهْلِ السَّماواتِ وَ اهْلِ الارْضِ مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ وَ الثَّمَرِ وَ غَيْرِ ذلِكَ؛ فَما قَبِلَ مِنْهُ وِلايَتَنا طابَ وَ طَهُرَ وَ عَذَبَ، وَ ما لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُ خَبُثَ وَ رَدِىَ وَ نَتِنَ:

خداوند تبارک و تعالى ولايت ما را بر اهل آسمان‏ها و اهل زمين از جن و انس و ميوه ‏ها و غير اينها عرضه كرد.

هر كدام كه ولايت را قبول كرد طيب و طاهر و گوارا شد، و هر كدام قبول نكرد خبيث و پست و بد بو شد.[۱۱]

ولايت بر دوازده هزار عالم

امام صادق ‏علیه السلام درباره اينكه صاحب ولايت در يك روز به دوازده هزار عالم سر مى‏ زند در حالى كه آنان خبر از خلقت آدم ندارند، فرمود:

يَسيرُ (عالِمُ الْمَدينَةِ) مِنَ النَّهارِ مَسيرَةَ الشَّمْسِ سَنَةً حَتّى يَقْطَعَ اثْنَىْ عَشَرَ الْفَ عالَمٍ مِثْلَ عالَمِكُمْ هذا؛ ما يَعْلَمُونَ انَّ اللَّه خَلَقَ آدَمَ وَ لا ابْليسَ ... . مَا افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ الاّ وِلايَتَنا وَ الْبَراءَةَ مِنْ عَدُوِّنا:

عالِم مدينه (يعنى امام صادق‏ عليه السلام) در يک روز به اندازه مسير يك سالِ آفتاب سير مى‏ كند، به گونه‏اى كه دوازده هزار عالَم را -  كه مثل اين عالَم شما هستند -  طى مى ‏كند. اهل آن دوازده هزار عالَم نمى‏ دانند كه خدا آدم و ابليس را خلق كرده است ... . و با اين همه بر آنان جز ولايت ما و بيزارى از دشمنانمان واجب نشده است.[۱۲]

ولايت بر موجودات بدون استثنا

امام رضا علیه السلام مسئله عرضه ولايت از سوى خداوند بر همه مخلوقات را به تفصيل بيان فرموده است.

در اين كلام حضرت تأكيد كرده كه اين عرضه ولايت در روز غدير انجام گرفته و چيزى از موجودات از اين برنامه استثنا نشده‏ اند.

همچنين آثار پذيرفتن ولايت در قبول كنندگان و نيز نتايج نپذيرفتن آن از سوى منكرين را به تفصيل بيان فرموده كه در اينجا فرازهايى از روایت ذكر مى‏ شود:

فى يَوْمِ الْغَديرِ عَرَضَ اللَّه الْوِلايَةَ عَلى اهْلِ السَّماواتِ السَّبْعِ ... . ثُمَّ عَرَضَها عَلَى الارَضينَ ... ، وَ عَرَضَها عَلَى الْجِبالِ ... ، وَ عُرِضَتْ فى ذلِكَ الْيَوْمِ عَلَى الْمِياهِ ... ، وَ عَرَضَها فى ذلِكَ الْيَوْمِ عَلَى النَّباتاتِ ... ، ثُمَّ عَرَضَها فى ذلِكَ الْيَوْمِ عَلَى الطَّيْرِ ... :

در روز غدير خداوند ولايت را بر اهل آسمان‏ هاى هفت گانه عرضه كرد ... . سپس بر زمين‏ ها عرضه كرد ... ، و بر كوه‏ ها عرضه كرد ... ، و در آن روز بر آب ‏ها عرضه كرد ... ، و در آن روز بر گياهان عرضه كرد ... ، و سپس در آن روز بر پرندگان عرضه نمود ... .[۱۳]

ولايت شامل بر همه خلق

امام صادق‏ عليه السلام درباره سيطره صاحب ولايت بر همه خلق مى‏ فرمايد: اتَرى مَنْ جَعَلَهُ اللَّه حُجَّةً عَلى خَلْقِهِ، يَخْفى عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ مِنْ امُورِهِمْ:

آيا گمان مى‏ كنى كسى كه خدا او را حجت بر خلقش قرار داده، چيزى از امورشان بر او مخفى مى‏ ماند؟![۱۴]

ولايت و اتصال كامل عيار

امام باقر علیه السلام براى تقريب ذهن شيعيان درباره مفهوم ولايت و صاحب اختيارى معصومين‏ عليهم السلام مى ‏فرمايد:

انَّ بَيْنَنا وَ بَيْنَ كُلِّ ارْضٍ تُرّاً مِثْلَ تُرِّ الْبَناءِ، فَاذا امِرْنا فِى الارْضِ بِأَمْرٍ جَذَبْنا ذلِكَ التُّرَّ فَأَقْبَلَتِ الارْضُ بِقَليبِها وَ اسْواقِها وَ دُورِها حَتّى تُنْفَذَ فيها ما نُؤْمَرُ بِهِ مِنْ امْرِ اللَّه تَعالى:

بين ما و هر سرزمينى رشته اتصالى است مانند نخى كه بَنّا هنگام بناى ساختمان براى تنظيم به كار مى ‏برد.

وقتى درباره سرزمينى دستورى به ما داده شود آن رشته را به سوى خود مى‏ كشيم، و آن سرزمين با چاه ‏ها و بازارها و خانه‏ هايش به ما روى مى‏ كند و تحت تصرف ما قرار مى‏ گيرد به گونه ‏اى كه آنچه از امر خداى تعالى به ما دستور داده شده درباره آن اجرا شود.[۱۵]

ولايت به معناى حضور در محضر معصوم

امام صادق‏ عليه السلام حاضر بودن تمام جهان را در محضر امام ‏عليه السلام و سهولت هر گونه تصرفى در آن را در بيانى رسا چنين فرموده است:

انَّ الدُّنْيا تَمَثَّلَ لِلامامِ فى مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ، فَما يَعْرِضُ لِشَىْ‏ءٍ مِنْها، وَ انَّهُ لَيَتَناوَلُها مِنْ اطْرافِها كَما يَتَناوَلُ احَدُكُمْ مِنْ فَوْقِ مائِدَتِهِ ما يَشاءُ، فَلا يَعْزُبُ عَنْهُ مِنْها شَىْءٌ:

دنيا براى امام مثل دو نيمه گرد و حاضر است و نيازى نيست كه موجوداتِ آن بر او عرضه شوند، بلكه او در همه جوانب دنيا تصرف مى‏ كند همان گونه كه يكى از شما از سفره غذا هر چه بخواهد بر مى ‏دارد و چيزى از او مخفى نمى‏ ماند.[۱۶]

ولايت مانند احاطه بر كف دست

امام صادق ‏عليه السلام ظاهر و باطن عالم را براى امام مانند كف دست توصيف كرده فرمود:

انِ الدُّنْيا عِنْدَ الامامِ وَ السَّماواتِ وَ الارَضينَ الا هكَذا -  وَ اشارَ بِيَدِهِ الى راحَتِهِ‏يَعْرِفُ ظاهِرَها وَ باطِنَها وَ داخِلَها و خارِجَها وَ رَطْبَها وَ يابِسَها:

دنيا و آسمان ‏ها و زمين ‏ها براى امام نيست مگر اين گونه -  و حضرت با دست به كف دست خود اشاره كرد -  به گونه ‏اى كه ظاهر و باطن و داخل و خارج وتر و خشک آن را مى‏ شناسد و از آنها آگاهى دارد.[۱۷]

ب) ولايت بر ملائكه

در روايات صريحاً آمده است كه ملائكه با سجده بر آدم در واقع بر انوار معصومين ‏عليهم السلام كه در صلب او بودند سجده كردند و در واقع سر تسليم در برابر ولايتشان فرود آوردند.[۱۸]

آنان همگى ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را پذيرفته‏ اند، و حتى گرفتارى «فطرس» نيز براى توقف در ولايت بود كه پس از توبه به دست صاحب ولايت شفاى خود را باز يافت.

درباره پذيرش همه جانبه ولايت از سوى ملائكه و فرمان بردارى و خدمتگزارى ايشان در محضر معصومين‏ عليهم السلام چهار روايت به عنوان نمونه ذكر مى‏ شود:

اعتقاد همه ملائكه به ولايت

امام باقر عليه السلام با يادآورى كثرت ملائكه اعتقاد آنان به ولایت اهل ‏بیت‏ علیهم السلام را چنين بيان فرمود:

وَ اللَّه انَّ فِى السَّماءِ لَسَبْعينَ صِنْفاً مِنَ الْمَلائِكَةِ، لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ اهْلُ الارْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا احْصَوْهُمْ؛ وَ انَّهُمْ لَيدينُونَ بِوِلايَتِنا:

به خدا قسم در آسمان هفتاد صنف از ملائكه هست، كه اگر همه اهل زمين جمع شوند تا يك صنف از آنان را بشمارند قادر نخواهند بود؛ و آنان به ولايت ما اعتقاد دارند.[۱۹]

شرافت ملائكه با ولايت

پيامبر صلى الله عليه و آله شرافت ملائكه را به قبول ولايت دانست و در بيان آن چنين فرمود:

هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلائِكَةُ الاّ بِحُبِّها لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ قَبُولِها لِوِلايَتِهِما: آيا ملائكه جز با محبت محمد و على و قبول ولايت ايشان شرافت يافتند؟![۲۰]

تقرّب ملائكه با ولايت

امام صادق ‏عليه السلام تجديد اعتقاد به ولايت نزد ملائكه را چنين توصيف فرمود:

ما مِنْهُمْ (اىْ مِنَ الْمَلائِكَةِ) احَدٌ الاّ وَ يَتَقَرَّبُ كُلُّ يَوْمٍ الَى اللَّه بِوِلايَتِنا اهْلِ‏ الْبَيْتِ: احدى از ملائكه نيست مگر آنكه هر روز به وسيله ولايت ما اهل‏ بيت به خدا تقرب مى ‏جويد.[۲۱]

ملائكه در خدمت صاحب ولايت

امام جعفر صادق‏ عليه السلام انجام وظيفه ملائكه در ساحت قدس ولايت را چنين بيان فرمود:

ملائكه در كنار اثاث زندگى ما نازل مى‏ شوند و بر فرش ‏هاى ما از اين سو به آن سو مى ‏روند، و بر سر مردگان ما شاهد و حاضر مى ‏شوند، و اخبار وقايع را قبل از وقوع آن براى ما مى ‏آورند، و با ما نماز مى‏ گزارند و براى ما دعا مى‏ كنند و بر سر ما بال‏ هاى خود را مى ‏گسترانند، و در هر فصلى از گياهان آن فصلِ زمين براى ما مى‏ آورند، و از آب‏ هاى سرزمين‏ هاى مختلف براى ما مى ‏آورند و آن را در ظرف‏ هاى خود مى‏ يابيم... .[۲۲]

ج) ولايت بر جنّيان

جنّيان مانند انسان‏ ها دو گروه اند: گروهى كه ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را پذيرفته‏ اند و گروهى كه ولايت را نپذيرفته ‏اند، ولى آنان كه قبول كردند در وفادارى به آن پابرجا ماندند.

در اين باره احاديث و داستان ‏هاى مفصلى آمده كه چهار نمونه ذكر مى‏ شود:

پيروان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام از جن

امام صادق‏ عليه السلام فرمود: انَّ لَنا اتْباعاً مِنَ الْجِنِّ كَما انَّ لَنا اتْباعاً مِنَ الانْسِ: براى ما پيروانى از جن وجود دارد، همان گونه كه براى ما پيروانى از انسان‏ ها وجود دارد.[۲۳]

اطاعت جنّيان از مقام ولايت

امام کاظم ‏علیه السلام اطاعت جنّيان را از مقام عصمت قوى‏ تر از انسان‏ ها دانسته فرمود: انَّهُمْ (اىِ الْجِنَّ) لاَطْوَعُ لَنا مِنْكُمْ يا مَعْشَرَ الانْسِ: اى انسان‏ها، جنّيان از شما بهتر اطاعت ما را مى‏ نمايند.[۲۴]

سؤال جنّيان از مقام عصمت

امام باقر عليه السلام درباره اينكه اجنّه براى دين نزد حضرات مى ‏آيند فرمود:

اخْوانُكُمْ مِنَ الْجِنِّ اتَوْنا يَسْتَفْتُونا فى حَلالِهِمْ وَ حَرامِهِمْ، كَما تَأْتُونا وَ تَسْتَفْتُونا فى حَلالِكُمْ وَ حَرامِكُمْ:

برادران شما از جن نزد ما آمده در حلال و حرامشان از ما حكم مى‏ خواهند، همان گونه كه شما نزد ما مى‏ آييد و در حلال و حرامتان از ما حكم مى‏ خواهيد.[۲۵]

فرستادگان جن نزد امام

امام باقر عليه السلام با اشاره به گروهى از جن كه براى معارف نزد حضرت آمده بودند فرمود:

هؤُلاءِ وَفْدُ شيعَتِنا مِنَ الْجِنِّ جاؤُوا يَسْأَلُونَنا عَنْ مَعالِمِ دينِهِمْ: اينها فرستادگان شيعيان ما از جنّ بودند كه آمده بودند تا از معارف دينشان از ما سؤال كنند.[۲۶]

د) ولايت بر حيوانات و گياهان و جمادات

حيوانات و نباتات چون صامت هستند و بشر سخن آنان را نمى ‏فهمد در سايه معجزاتى كه با حضور معصومين‏ عليهم السلام درباره آنها اتفاق افتاده، به وضوح نشان داده‏ اند كه تحت ولايت على الاطلاق ايشان قرار دارند.

وقايع بسيارى در انقياد حيواناتى نظير آهو، شتر، گوسفند، شير، گرگ، سگ، سوسمار، مار، مرغابى، كلاغ، قرقاول و حتى ماهيان دريا وارد شده كه امر معصومين ‏عليهم السلام را اطاعت كرده‏ اند و يا با ايشان سخن گفته‏ اند.[۲۷]

همچنين درباره گياهان و جماداتى نظير نخل و آفتاب و ماه و كوه و ساختمان و لباس و گوشت قضاياى زيادى آمده كه مطيع ايشان بوده و يا با ايشان سخن گفته ‏اند.[۲۸]

روايات خاصى هم به طور كلى ولايت معصومين‏ عليهم السلام بر حيوان و نبات و جماد را بيان كرده است كه دو نمونه ذكر مى‏ شود:

ولايت بر حيوانات و گياهان

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پيوند حياتى حيوان و نبات را با مقام ولايت چنين بيان مى ‏فرمايد:

انَّ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى اخَذَ عَقْدَ مَوَدَّتِنا عَلى كُلِّ حَيْوانٍ وَ نَبْتٍ: خداوند تبارک و تعالى پيمان مودت و دوستى ما را بر هر حيوان و گياهى قرار داده است.[۲۹]

ولايت تمام عيار بر حيوانات

امام باقر عليه السلام سيطره مقام ولايت بر جزئيات مسايل حيوانات را چنين بيان مى‏ فرمايد:

انّى لاَعْرِفُ مَنْ لَوْ قامَ عَلى شاطِئِ الْبَحْرِ لَنَدَبَ بِدَوابِّ الْبَحْرِ وَ بِأُمَّهاتِها وَ عَمّاتِها وَ خالاتِها:

من كسى را مى‏ شناسم (منظور خود حضرت است) كه اگر بر ساحل دريا بايستد موجودات دريا را با نامشان و نام مادر و عمه و خاله‏ شان صدا مى ‏زند![۳۰]

پانویس

  1. قلم /  ۵۲،۵۱ . غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۱۱ - ۳۲۶. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۷.
  2. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۲۲،۲۰۸،۱۴۹. الكافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۳۱۴ ح ۶۷ . مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰.
  3. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۳.
  4. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۴،۱۱۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۰،۱۳۴.
  5. بحار الانوار: ج ۷ ص ۲۰۹، ج ۲۲ ص ۹۶ ح ۴۹، ج ۲۸ ص ۱۲۲، ج ۳۱ ص ۶۳۵،۶۳۳ .
  6. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴ و ج ۳۷ ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۲۲،۱۴۹،۱۴۱،۵۵.
  7. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.
  8. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۴۶ ح ۷.
  9. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۳۹ ح ۲۱.
  10. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۴۱.
  11. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۲۸۳.
  12. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۶۹ ح ۱۴.
  13. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۲۶۲ ح ۵ .
  14. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۶۶.
  15. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۶۶.
  16. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۶۷ ح ۱۱.
  17. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۸۵ ح ۴۲.
  18. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۴۰.
  19. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۴۰.
  20. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۳۸ ح ۴.
  21. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۳۹.
  22. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۷۴.
  23. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۲۱.
  24. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۲۳.
  25. بحار الانوار: ج ۲۷ ص۱۹ - ۲۰ .
  26. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۸.
  27. بحار الانوار: ج ۱۷ ص۳۹۰ - ۴۲۱ . و ج ۴۱ ص۲۳۰ - ۲۷۴.
  28. بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۳۶۳،۳۵۹،۳۵۸،۳۴۷ - ۳۹۰ و ج ۴۱ ص۲۴۸ ۲۷۴.
  29. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۲۸۱.
  30. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۷۲ ح ۲۲.