آيات ۱۰ تا ۲۵ بقره و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً ...»<ref>بقره / ۱۰-۱۵.واقعه قرآنى غدير: ص ۱۷۶-۱۸۲.</ref> ==
== «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً...»<ref>بقره / ۱۰-۱۵.واقعه قرآنى غدير: ص ۱۷۶-۱۸۲.</ref> ==
با ديدن معجزات [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] ‏عليه السلام پس از [[غدیر]] و در [[مدینه]] ، قلوب [[منافقین]] مرض بيشترى يافت، گذشته از مرض حسدى كه نسبت به پيامبر و على‏ عليهما السلام داشتند. در اين باره خداوند در آيات ۱۰ الى ۱۵ سوره بقره چنين فرمود: «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» : «در قلب آنان مرض است» ، يعنى در قلوب اين متمردين شك كننده بيعت‏ شكن از بيعتى كه براى على بن ابى‏ طالب گرفتى مرضى ايجاد شد.
با ديدن معجزات [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] ‏عليه السلام پس از [[غدیر]] و در [[مدینه]] ، قلوب [[منافقین]] مرض بيشترى يافت، گذشته از مرض حسدى كه نسبت به پيامبر و على‏ عليهما السلام داشتند.


«فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» : «خداوند هم اين مرض را بيشتر كرد» به گونه ‏اى كه با ديدن اين نشانه‏ ها و معجزات قلوب آنان متحيّر گرديد، «وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ» : «و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى ‏پندارند» كه پيامبر صلى الله عليه وآله را تكذيب مى‏ كنند؛ و در اين سخنشان كه مى گويند «ما بر بيعت و پيمان خود ثابت هستيم» دروغ مى ‏گويند.
در اين باره خداوند در آيات ۱۰ الى ۱۵ سوره بقره چنين فرمود: «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»: «در قلب آنان مرض است»، يعنى در قلوب اين متمردين شک كننده بيعت‏ شكن از بيعتى كه براى على بن ابى‏ طالب گرفتى مرضى ايجاد شد.


آنگاه كه به اين شكنندگان بيعتِ غدير گفته مى ‏شود: «لا تُفْسِدُوا فِى الاَرْضِ» : «در زمين فساد نكنيد» با اظهار [[بیعت‏]] شكنى در برابر بندگان مستضعف خدا كه دين آنان را در دلشان مشوّش مى‏كنيد و آنان را در اعتقادشان متحير می ‏نماييد، «قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» : «مى‏ گويند ما اصلاح كنندگانيم» ، زيرا ما نه به دين محمد و نه غير محمد اعتقادى نداريم و در مسئله دين متحيريم. ما در ظاهر رضايت خود به محمد را با اظهار قبول دين او نشان مى‏دهيم، ولى در باطن طبق خواسته ‏هاى خود عمل مى‏ كنيم.
«فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»: «خداوند هم اين مرض را بيشتر كرد» به گونه ‏اى كه با ديدن اين نشانه‏ ها و معجزات قلوب آنان متحيّر گرديد، «وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»:
 
«و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى ‏پندارند» كه پيامبر صلى الله عليه و آله را تكذيب مى‏ كنند؛ و در اين سخنشان كه مى گويند «ما بر بيعت و پيمان خود ثابت هستيم» دروغ مى ‏گويند.
 
آنگاه كه به اين شكنندگان بيعتِ غدير گفته مى ‏شود: «لا تُفْسِدُوا فِى الاَرْضِ»: «در زمين فساد نكنيد» با اظهار [[بیعت‏]] شكنى در برابر بندگان مستضعف خدا كه دين آنان را در دلشان مشوّش مى‏ كنيد و آنان را در اعتقادشان متحير می ‏نماييد، «قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» : «مى‏ گويند ما اصلاح كنندگانيم» ، زيرا ما نه به دين محمد و نه غير محمد اعتقادى نداريم و در مسئله دين متحيريم.
 
ما در ظاهر رضايت خود به محمد را با اظهار قبول دين او نشان مى‏دهيم، ولى در باطن طبق خواسته ‏هاى خود عمل مى‏ كنيم.


از امكانات زندگى و رفاه آن استفاده مى ‏كنيم و نفس خود را از رِقيَّت محمد آزاد مى‏ نماييم و از اطاعت پسر عمويش على خود را رها مى‏ سازيم به گونه ‏اى كه اگر در دنيا پيروزى يافت ما نزد او مورد توجه باشيم، و اگر امر او به نابودى كشيده شد از اسير شدن به دست دشمنانش سالم بمانيم!
از امكانات زندگى و رفاه آن استفاده مى ‏كنيم و نفس خود را از رِقيَّت محمد آزاد مى‏ نماييم و از اطاعت پسر عمويش على خود را رها مى‏ سازيم به گونه ‏اى كه اگر در دنيا پيروزى يافت ما نزد او مورد توجه باشيم، و اگر امر او به نابودى كشيده شد از اسير شدن به دست دشمنانش سالم بمانيم!


خداوند عزوجل مى‏فرمايد: «اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» : «بدانيد كه آنان فساد كننده هستند» ، با اين مطالبى كه درباره امور خود مى‏ گويند، چرا كه خداوند نفاق آنان را به پيامبرش شناسانده و او آنان را لعنت مى ‏نمايد و به مؤمنين دستور لعن آنان را مى‏ دهد. دشمنان مؤمنين نيز ديگر به آنان اطمينان ندارند، چرا كه مى‏ پندارند با آنان نيز منافقانه رفتار مى‏ كنند، همان گونه كه با اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله با نفاق رفتار مى‏ كنند.
خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»: «بدانيد كه آنان فساد كننده هستند»، با اين مطالبى كه درباره امور خود مى‏ گويند، چرا كه خداوند نفاق آنان را به پيامبرش شناسانده و او آنان را لعنت مى ‏نمايد و به مؤمنين دستور لعن آنان را مى‏ دهد. دشمنان مؤمنين نيز ديگر به آنان اطمينان ندارند، چرا كه مى‏ پندارند با آنان نيز منافقانه رفتار مى‏ كنند، همان گونه كه با اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با نفاق رفتار مى‏ كنند.


از اينجاست كه هيچ منزلتى برايشان نزد آنان وجود ندارد، و به عنوان افرادى موثق در دل آنان جاى ندارند.
از اينجاست كه هيچ منزلتى برايشان نزد آنان وجود ندارد، و به عنوان افرادى موثق در دل آنان جاى ندارند.


اين كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ اِذا قيلَ لَهُمْ آمَنُوا كَما آمَنَ النّاسُ قالُوا اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ، اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السَّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ» : «و هنگامى كه به آنان گفته مى‏شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى‏ گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى ‏دانند» .
اين كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ اِذا قيلَ لَهُمْ آمَنُوا كَما آمَنَ النّاسُ قالُوا اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ، اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السَّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ»:
 
«و هنگامى كه به آنان گفته مى‏ شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى‏ گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى ‏دانند» .


اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى ‏گويند: «ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد» .
اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى ‏گويند: «ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد» .


آنان به اين مؤمنين پاسخى نمى‏ دهند زيرا جرأت ندارند جواب واقعى را به آنان بگويند، ولى به منافقينى كه نزد آنان مى‏ آيند و مورد اعتمادشان هستند و همچنين به مؤمنين مستضعفى كه از كتمان آن مطمئن هستند مى‏ گويند: «اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ» : «آيا ما هم مانند سفيهان ايمان بياوريم» ، و منظورشان از سفيهان سلمان و اصحاب او هستند كه در پيشگاه على‏ عليه السلام محبت خالصانه و اطاعت محض را تقديم نموده ‏اند، و ولايت دوستان على و دشمنى با او را علنى ساخته ‏اند.
آنان به اين مؤمنين پاسخى نمى‏ دهند زيرا جرأت ندارند جواب واقعى را به آنان بگويند، ولى به منافقينى كه نزد آنان مى‏ آيند و مورد اعتمادشان هستند و همچنين به مؤمنين مستضعفى كه از كتمان آن مطمئن هستند مى‏ گويند: «اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ»: «آيا ما هم مانند سفيهان ايمان بياوريم»، و منظورشان از سفيهان سلمان و اصحاب او هستند كه در پيشگاه على‏ عليه السلام محبت خالصانه و اطاعت محض را تقديم نموده ‏اند، و ولايت دوستان على و دشمنى با او را علنى ساخته ‏اند.


اينان را از آن جهت «سفهاء» مى‏ دانند كه در برابر دشمنان محمد روش تندى دارند، و هنگامى كه امر او مضمحل شود دشمنانش آنان را نابود مى‏ كنند، و ساير سردمداران و مخالفين محمد نيز آنان را هلاك مى‏ نمايند.
اينان را از آن جهت «سفهاء» مى‏ دانند كه در برابر دشمنان محمد روش تندى دارند، و هنگامى كه امر او مضمحل شود دشمنانش آنان را نابود مى‏ كنند، و ساير سردمداران و مخالفين محمد نيز آنان را هلاك مى‏ نمايند.


«اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» : «بدانيد كه خودشان سفيهانند» و عقل و نظرشان پست است، چرا كه در مسئله پيامبر صلى الله عليه وآله آن گونه كه بايد توجه نكرده ‏اند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند و صحت ضابطه قرار دادن على ‏عليه السلام را در امر دين و دنيا دريابند.
«اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»: «بدانيد كه خودشان سفيهانند» و عقل و نظرشان پست است، چرا كه در مسئله پيامبر صلى الله عليه وآله آن گونه كه بايد توجه نكرده ‏اند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند و صحت ضابطه قرار دادن على ‏عليه السلام را در امر دين و دنيا دريابند.


اينان با دقت نكردن اتمام حجت هاى خدا جاهل مانده‏ اند، و از پيامبر صلى الله عليه وآله و يارانش و همچنين از مخالفينشان مى ‏ترسند، چرا كه در امان نيستند كه كدامشان غالب مى‏ شود و مى‏ ترسند كه مبادا همراه آنان هلاك شوند. بنابراين آنان سفيهند به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!!
اينان با دقت نكردن اتمام حجت هاى خدا جاهل مانده‏ اند، و از پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش و همچنين از مخالفينشان مى ‏ترسند، چرا كه در امان نيستند كه كدامشان غالب مى‏ شود و مى‏ ترسند كه مبادا همراه آنان هلاک شوند. بنابراين آنان سفيهند به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبر صلى الله عليه و آله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!!


اينان با نفاقشان در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله اظهار ولايت آن حضرت و برادرش على‏ عليه السلام و دشمنى با يهود و نصارى و ناصبيان مى ‏نمايند، همان گونه كه در برابر اين دشمنان اظهار دشمنى با پيامبر و على‏ عليهما السلام و ولايت دشمنان ايشان مى ‏نمايند. با اين روش دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله هم مى‏ پندارند كه نفاق اينان در برابر آنان همانند نفاقشان با محمد صلى الله عليه وآله و على‏ عليه السلام است.
اينان با نفاقشان در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله اظهار ولايت آن حضرت و برادرش على‏ عليه السلام و دشمنى با يهود و نصارى و ناصبيان مى ‏نمايند، همان گونه كه در برابر اين دشمنان اظهار دشمنى با پيامبر و على‏ عليهما السلام و ولايت دشمنان ايشان مى ‏نمايند. با اين روش دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله هم مى‏ پندارند كه نفاق اينان در برابر آنان همانند نفاقشان با محمد صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام است.


«وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ» : «ولى خود منافقين متوجه اين حقيقت نيستند» ، و خداوند پيامبرش را از اسرار آنان آگاه مى‏ فرمايد، و آنان را خوار مى ‏نمايد و مورد لعنت قرار مى‏ دهد و بى‏ ارزش تلقى مى ‏نمايد.
«وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ»: «ولى خود منافقين متوجه اين حقيقت نيستند» ، و خداوند پيامبرش را از اسرار آنان آگاه مى‏ فرمايد، و آنان را خوار مى ‏نمايد و مورد لعنت قرار مى‏ دهد و بى‏ ارزش تلقى مى ‏نمايد.


كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ اِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا، وَ اِذا خَلَوا اِلى شَياطينِهِمْ قالُوا اِنّا مَعَكُمْ اِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ. اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» : «و هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى‏گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى ‏گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى ‏كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏ گيرد و به آنان مهلت مى‏ دهد كه در طغيان خود متحير بمانند.»
كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ اِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا، وَ اِذا خَلَوا اِلى شَياطينِهِمْ قالُوا اِنّا مَعَكُمْ اِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ. اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»:
 
«و هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى‏گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى ‏گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى ‏كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏ گيرد و به آنان مهلت مى‏ دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».


اين آيه درباره آن است كه اين بيعت‏ شكنان كه بر مخالفت با على ‏عليه السلام و مانع شدن خلافت از او هم پيمان شده بودند، وقتى با مؤمنين رو به رو مى‏ شدند مى‏ گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده ‏ايم.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۲۳-۲۶۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲-۱۴۸، عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴-۱۶۱.</ref>
اين آيه درباره آن است كه اين بيعت‏ شكنان كه بر مخالفت با على ‏عليه السلام و مانع شدن خلافت از او هم پيمان شده بودند، وقتى با مؤمنين رو به رو مى‏ شدند مى‏ گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده ‏ايم.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۲۳-۲۶۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲-۱۴۸، عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴-۱۶۱.</ref>
همچنين مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...».


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۶

«فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً...»[۱]

با ديدن معجزات امیرالمؤمنین ‏عليه السلام پس از غدیر و در مدینه ، قلوب منافقین مرض بيشترى يافت، گذشته از مرض حسدى كه نسبت به پيامبر و على‏ عليهما السلام داشتند.

در اين باره خداوند در آيات ۱۰ الى ۱۵ سوره بقره چنين فرمود: «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»: «در قلب آنان مرض است»، يعنى در قلوب اين متمردين شک كننده بيعت‏ شكن از بيعتى كه براى على بن ابى‏ طالب گرفتى مرضى ايجاد شد.

«فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»: «خداوند هم اين مرض را بيشتر كرد» به گونه ‏اى كه با ديدن اين نشانه‏ ها و معجزات قلوب آنان متحيّر گرديد، «وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»:

«و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى ‏پندارند» كه پيامبر صلى الله عليه و آله را تكذيب مى‏ كنند؛ و در اين سخنشان كه مى گويند «ما بر بيعت و پيمان خود ثابت هستيم» دروغ مى ‏گويند.

آنگاه كه به اين شكنندگان بيعتِ غدير گفته مى ‏شود: «لا تُفْسِدُوا فِى الاَرْضِ»: «در زمين فساد نكنيد» با اظهار بیعت‏ شكنى در برابر بندگان مستضعف خدا كه دين آنان را در دلشان مشوّش مى‏ كنيد و آنان را در اعتقادشان متحير می ‏نماييد، «قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» : «مى‏ گويند ما اصلاح كنندگانيم» ، زيرا ما نه به دين محمد و نه غير محمد اعتقادى نداريم و در مسئله دين متحيريم.

ما در ظاهر رضايت خود به محمد را با اظهار قبول دين او نشان مى‏دهيم، ولى در باطن طبق خواسته ‏هاى خود عمل مى‏ كنيم.

از امكانات زندگى و رفاه آن استفاده مى ‏كنيم و نفس خود را از رِقيَّت محمد آزاد مى‏ نماييم و از اطاعت پسر عمويش على خود را رها مى‏ سازيم به گونه ‏اى كه اگر در دنيا پيروزى يافت ما نزد او مورد توجه باشيم، و اگر امر او به نابودى كشيده شد از اسير شدن به دست دشمنانش سالم بمانيم!

خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»: «بدانيد كه آنان فساد كننده هستند»، با اين مطالبى كه درباره امور خود مى‏ گويند، چرا كه خداوند نفاق آنان را به پيامبرش شناسانده و او آنان را لعنت مى ‏نمايد و به مؤمنين دستور لعن آنان را مى‏ دهد. دشمنان مؤمنين نيز ديگر به آنان اطمينان ندارند، چرا كه مى‏ پندارند با آنان نيز منافقانه رفتار مى‏ كنند، همان گونه كه با اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با نفاق رفتار مى‏ كنند.

از اينجاست كه هيچ منزلتى برايشان نزد آنان وجود ندارد، و به عنوان افرادى موثق در دل آنان جاى ندارند.

اين كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ اِذا قيلَ لَهُمْ آمَنُوا كَما آمَنَ النّاسُ قالُوا اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ، اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السَّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ»:

«و هنگامى كه به آنان گفته مى‏ شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى‏ گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى ‏دانند» .

اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى ‏گويند: «ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد» .

آنان به اين مؤمنين پاسخى نمى‏ دهند زيرا جرأت ندارند جواب واقعى را به آنان بگويند، ولى به منافقينى كه نزد آنان مى‏ آيند و مورد اعتمادشان هستند و همچنين به مؤمنين مستضعفى كه از كتمان آن مطمئن هستند مى‏ گويند: «اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ»: «آيا ما هم مانند سفيهان ايمان بياوريم»، و منظورشان از سفيهان سلمان و اصحاب او هستند كه در پيشگاه على‏ عليه السلام محبت خالصانه و اطاعت محض را تقديم نموده ‏اند، و ولايت دوستان على و دشمنى با او را علنى ساخته ‏اند.

اينان را از آن جهت «سفهاء» مى‏ دانند كه در برابر دشمنان محمد روش تندى دارند، و هنگامى كه امر او مضمحل شود دشمنانش آنان را نابود مى‏ كنند، و ساير سردمداران و مخالفين محمد نيز آنان را هلاك مى‏ نمايند.

«اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»: «بدانيد كه خودشان سفيهانند» و عقل و نظرشان پست است، چرا كه در مسئله پيامبر صلى الله عليه وآله آن گونه كه بايد توجه نكرده ‏اند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند و صحت ضابطه قرار دادن على ‏عليه السلام را در امر دين و دنيا دريابند.

اينان با دقت نكردن اتمام حجت هاى خدا جاهل مانده‏ اند، و از پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش و همچنين از مخالفينشان مى ‏ترسند، چرا كه در امان نيستند كه كدامشان غالب مى‏ شود و مى‏ ترسند كه مبادا همراه آنان هلاک شوند. بنابراين آنان سفيهند به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبر صلى الله عليه و آله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!!

اينان با نفاقشان در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله اظهار ولايت آن حضرت و برادرش على‏ عليه السلام و دشمنى با يهود و نصارى و ناصبيان مى ‏نمايند، همان گونه كه در برابر اين دشمنان اظهار دشمنى با پيامبر و على‏ عليهما السلام و ولايت دشمنان ايشان مى ‏نمايند. با اين روش دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله هم مى‏ پندارند كه نفاق اينان در برابر آنان همانند نفاقشان با محمد صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام است.

«وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ»: «ولى خود منافقين متوجه اين حقيقت نيستند» ، و خداوند پيامبرش را از اسرار آنان آگاه مى‏ فرمايد، و آنان را خوار مى ‏نمايد و مورد لعنت قرار مى‏ دهد و بى‏ ارزش تلقى مى ‏نمايد.

كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ اِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا، وَ اِذا خَلَوا اِلى شَياطينِهِمْ قالُوا اِنّا مَعَكُمْ اِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ. اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»:

«و هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى‏گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى ‏گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى ‏كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏ گيرد و به آنان مهلت مى‏ دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».

اين آيه درباره آن است كه اين بيعت‏ شكنان كه بر مخالفت با على ‏عليه السلام و مانع شدن خلافت از او هم پيمان شده بودند، وقتى با مؤمنين رو به رو مى‏ شدند مى‏ گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده ‏ايم.[۲]

پانویس

  1. بقره / ۱۰-۱۵.واقعه قرآنى غدير: ص ۱۷۶-۱۸۲.
  2. بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۲۳-۲۶۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲-۱۴۸، عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴-۱۶۱.