حبشی بن جناده سلولی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی « == '''<big>روايت حديث غدير <ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۲.</ref></big>''' ==   <b...» ایجاد کرد)
 
خط ۱: خط ۱:


== '''<big>روايت حديث غدير <ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۲.</ref></big>''' ==
== '''<big>روايت حديث غدير <ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۲.</ref></big>''' ==
  <big>يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حَبشى بن جناده سلولى است. در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به نقل اصبغ بن نباته، وى از جمله كسانى است كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از حَبشى بن جناده نقل كرده است: ابن‏ عقده در «حديث الولاية» ، ابن‏ اثير در «اسد الغابة» ، محب ‏الدين طبرى در «الرياض النضرة» ، سيوطى در «جمع الجوامع» ، طبرانى در «المعجم الكبير» ، متقى هندى در «كنز العمال» ، ابن ‏كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» ، طبرانى، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، بدخشى در «نزل الابرار» و «مفتاح النجا» ، شيخ ابراهيم وصابى شافعى در «الاكتفاء فى فضل الاربعة الخلفاء» ، جزرى در «اسنى المطالب» .<ref>اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. الرياض النضره: ج ۲ ص ۱۶۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۱ و ج ۷ ص ۳۴۹. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. نزل الابرار (بدخشى) : ص ۲۰. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۴.</ref></big>  
  <big>يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده [[حَبشى بن جناده سلولى]] است. در ماجراى [[احتجاج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام]] به [[حديث غدير]] در رحبه كوفه به نقل اصبغ بن نباته، وى از جمله كسانى است كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از حَبشى بن جناده نقل كرده است: ابن‏ عقده در «حديث الولاية» ، ابن‏ اثير در «اسد الغابة» ، محب ‏الدين طبرى در «الرياض النضرة» ، سيوطى در «جمع الجوامع» ، طبرانى در «المعجم الكبير» ، متقى هندى در «كنز العمال» ، ابن ‏كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» ، طبرانى، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، بدخشى در «نزل الابرار» و «مفتاح النجا» ، شيخ ابراهيم وصابى شافعى در «الاكتفاء فى فضل الاربعة الخلفاء» ، جزرى در «اسنى المطالب» .<ref>اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. الرياض النضره: ج ۲ ص ۱۶۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۱ و ج ۷ ص ۳۴۹. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. نزل الابرار (بدخشى) : ص ۲۰. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۴.</ref></big>  


<big>مبلّغ بصير غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۲۴۰  - ۲۱۷.</ref></big>
<big>مبلّغ بصير غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۲۴۰  - ۲۱۷.</ref></big>
خط ۲۰: خط ۲۰:




ابوعمرو عامر بن شراحيل شعبى كوفى )ت 19 -  م 103 يا 110 ق(××× 6 تهذيب الكمال: ج 14 ص 40 39. ××× و ابواسحاق عمرو بن عبداللَّه سبيعى همدانى كوفى )م 126 يا 132 ق(××× 7 مسند ابن‏جعد الجوهرى: ص 77 76 72. وفيات الاعيان: ج 3 ص 459. ××× از وى روايت كرده‏اند.××× 8 الجرح و التعديل: ج 3 ص 313. ××× از ديگر راويانى كه از او حديث شنيده‏اند مى‏توان به فرزندش عبدالرحمن××× 9 الانساب: ج 2 ص 168. مسند ابويعلى الموصلى: ج 12 ص 238 237. ××× و قرة بن عبداللَّه سلولى كفى اشاره نمود.××× 1 التاريخ الكبير )بخارى( : ج 7 ص 182. الثقات )ابن‏حبّان( : ج 5 ص 320. ××× از ميان صاحبان صحاح سته، ابن‏ماجه قزوينى، ترمذى و نسائى از وى روايت آورده‏اند.××× 2 الكاشف )ذهبى( : ج 1 ص 307. ×××


<big>ابوعمرو عامر بن شراحيل شعبى كوفى (ت ۱۹ -  م ۱۰۳ يا ۱۱۰ ق) <ref>تهذيب الكمال: ج ۱۴ ص ۴۰ ۳۹</ref>. و ابواسحاق عمرو بن عبداللَّه سبيعى همدانى كوفى (م ۱۲۶ يا ۱۳۲ ق) <ref>مسند ابن‏ جعد الجوهرى: ص ۷۷ ۷۶ ۷۲. وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۴۵۹</ref>.  از وى روايت كرده ‏اند. <ref>الجرح و التعديل: ج ۳ ص ۳۱۳.</ref> از ديگر راويانى كه از او حديث شنيده ‏اند مى ‏توان به فرزندش عبدالرحمن <ref>الانساب: ج ۲ ص ۱۶۸. مسند ابويعلى الموصلى: ج ۱۲ ص ۲۳۸ ۲۳۷.</ref> و قرة بن عبداللَّه سلولى كفى اشاره نمود.<ref>التاريخ الكبير (بخارى) : ج ۷ ص ۱۸۲. الثقات (ابن‏ حبّان) : ج ۵ ص ۳۲۰.</ref>  از ميان صاحبان صحاح سته، ابن‏ ماجه قزوينى، ترمذى و نسائى از وى روايت آورده ‏اند. <ref>الكاشف (ذهبى) : ج ۱ ص ۳۰۷.</ref></big>


ابن‏عدى مدخلى از كتاب ضعفاء خود را به حبشى بن جناده اختصاص داده، اما در پايان اين مدخل ابراز نموده كه اميد مى‏رود كه ضعفى متوجه وى نباشد.××× 3 الكامل فى ضعفاء الرجال: ج 2 ص 443 442. ××× اما عليرغم اين اظهار نظر، ذهبى از اين بابت كه نام حبشى در شمار ضعفاء ياد شده به ابن‏عدى انتقاد كرده است.××× 4 تاريخ الاسلام )ذهبى( : ج 5 ص 92 91. ××× ابن‏حبّان نيز حبشى را توثيق كرده است.××× 5 الثقات )ابن‏حبّان( : ج 3 ص 96. ×××
<big><br />ابن‏ عدى مدخلى از كتاب ضعفاء خود را به حبشى بن جناده اختصاص داده، اما در پايان اين مدخل ابراز نموده كه اميد مى‏ رود كه ضعفى متوجه وى نباشد.<ref>الكامل فى ضعفاء الرجال: ج ۲ ص ۴۴۳ ۴۴۲.</ref>  اما عليرغم اين اظهار نظر، ذهبى از اين بابت كه نام حبشى در شمار ضعفاء ياد شده به ابن‏ عدى انتقاد كرده است. <ref>تاريخ الاسلام (ذهبى) : ج ۵ ص ۹۲ ۹۱.</ref>  ابن‏ حبّان نيز حبشى را توثيق كرده است. <ref>الثقات (ابن‏ حبّان) : ج ۳ ص ۹۶.</ref></big>


== <big> حديث غدير به روايت حبشى بن جناده</big> ==


الف. حديث غدير به روايت حبشى بن جناده


حبشى بن جناده از راويان حديث غدير است. اين روايت را ابواسحاق سبيعى از وى شنيده، و طبرانى در »المعجم الكبير« خود آن را نقل كرده××× 6 المعجم الكبير: ج 4 ص 17 16. ×××، و در منابع روايى ديگر نيز آمده است××× 7 تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 230. ×××:
<big>حبشى بن جناده از راويان حديث غدير است. اين روايت را ابواسحاق سبيعى از وى شنيده، و طبرانى در «المعجم الكبير» خود آن را نقل كرده <ref>المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱۷ ۱۶.</ref> ، و در منابع روايى ديگر نيز آمده است <ref>تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۲۳۰.</ref>:</big>


<big><br />عن ابى ‏اسحاق الهمدانى، قال: سمعت حبشى بن جناده يقول: سمعت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يقول يوم غدير: اللهم من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن من اعانه:</big>


عن ابى‏اسحاق الهمدانى، قال: سمعت حبشى بن جناده يقول: سمعت رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله يقول يوم غدير: اللهم من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن من اعانه:
<big><br />از ابواسحاق همدانى: شنيدم حبشى بن جناده مى‏ گفت: شنيدم رسول‏خدا صلى الله عليه وآله روز غدير فرمود: خداوندا، هر كس من بر او ولايت دارم على‏ عليه السلام هم بر او ولايت دارد. خدايا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس با او دشمن است، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و كمك باش براى هر كس او را كمك كند.</big>


<big>هيثمى حديث غدير به نقل از حبشى بن جناده را -  كه متضمن دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله است -  صحيح و درست دانسته است.<ref>مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶.</ref>  هر چند بخارى در صحت روايت كردن ابواسحاق از حبشى<ref>صحيح البخارى: ج ۳ ص ۱۲۸ ۱۲۷.</ref>تشكيك كرده، اما شمس‏ الدين ذهبى اين تشكيك را بى‏ مورد دانسته است. <ref>تاريخ الاسلام (ذهبى) : ج ۵ ص ۹۲ ۹۱.</ref></big>


از ابواسحاق همدانى: شنيدم حبشى بن جناده مى‏گفت: شنيدم رسول‏خداصلى الله عليه وآله روز غدير فرمود: خداوندا، هر كس من بر او ولايت دارم على‏عليه السلام هم بر او ولايت دارد. خدايا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس با او دشمن است، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و كمك باش براى هر كس او را كمك كند.
<big><br />به علاوه در رواياتى، ابواسحاق خود تصريح كرده كه حبشى را ديده و روايت او را شنيده است. <ref>المصنف (ابن ابى ‏شيبه) : ج ۷ ص ۴۹۵ كتابى از محمد بن سليمان كوفى: ص ۴۹۸ ۴۶۴. </ref></big>


هيثمى حديث غدير به نقل از حبشى بن جناده را -  كه متضمن دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله است -  صحيح و درست دانسته است.××× 1 مجمع الزوائد: ج 9 ص 106. ××× هر چند بخارى در صحت روايت كردن ابواسحاق از حبشى××× 2 صحيح البخارى: ج 3 ص 128 127. ××× تشكيك كرده، اما شمس‏الدين ذهبى اين تشكيك را بى‏مورد دانسته است.××× 3 تاريخ الاسلام )ذهبى( : ج 5 ص 92 91. ×××
== '''<big> بصيرت حبشى بن جناده در دفاع از حقانيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big>''' ==
<big>حبشى بن جناده از جمله صحابه ‏اى است كه در سال ۳۵ ق به نداى امام على ‏عليه السلام در رحبه پاسخ مثبت داد؛ هنگامى كه آن حضرت از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله خواست اگر حديث غدير را از آن حضرت شنيده ‏اند برخيزند و شهادت دهند.<ref>اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۱۸۴ ۱۶۷ ۱۶۶.</ref></big>


<big><br />حبشى از صحابه ‏اى است كه در كوفه ساكن شدند <ref>الطبقات (عصفرى) : ص ۲۲۳ ۲۱۳</ref>.  و در جنگ هاى سه ‏گانه اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در سپاه آن حضرت حضور داشت <ref>المنتخب من ذيل المذيل: ص ۴۳.</ref>، زيرا خود از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده بود كه بعد از من بهترين انسان على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. <ref>مناقب على بن ابى ‏طالب و ما نزل من القرآن فى على ‏عليه السلام: ص ۱۱۱</ref>.</big>


به علاوه در رواياتى، ابواسحاق خود تصريح كرده كه حبشى را ديده و روايت او را شنيده است.××× 4 المصنف )ابن ابى‏شيبه( : ج 7 ص 495. كتابى از محمد بن سليمان كوفى: ص 498 464. ×××
<big><br />از قرة بن عبداللَّه سلولى نقل است كه مردى از حبشى عيادت نمود و به او گفت: بر تو نمى ‏ترسم مگر به جهت همراهى با على. وى در پاسخ گفت: از ميان اعمالم بيش از همه بدين عمل اميد بسته ‏ام. الطبقات (ابن‏ سعد) : ص ۳۷.</big>


<big>ظاهراً برخى از بستگان او نيز گرايش علوى داشته ‏اند، زيرا برادرزاده ‏اش عبداللَّه بن ورقاء بن جناده از پرچمداران سپاه ابراهيم بن مالك اشتر در جنگ با سپاه عبيداللَّه بن زياد(م ۶۷ ق) بوده است. <ref>تاريخ الامم و الملوك: ج ۴ ص ۵۵۴  ۵۵۱ . الاصابة فى تمييز الصحابة: ج ۵ ص ۲۳.</ref></big>


ب. بصيرت حبشى بن جناده در دفاع از حقانيت اميرالمؤمنين‏عليه السلام
=== '''<big> بصيرت وى در ترويج فرهنگ غدير</big>''' ===
<big>حبشى بن جناده زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود. روايات او در اين باره به نقل از ابواسحاق سبيعى است. از جمله حديث منزلت است، كه طبرانى در «المعجم الكبير» خود نقل كرده<ref>المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱۷ ۱۶.</ref>  ، و در منابع روايى ديگرى نيز آمده است. <ref>ذكر اخبار اصبهان: ج ۲ ص ۲۸۱. رجال الطوسى: ص ۲۵۳.</ref></big>


حبشى بن جناده از جمله صحابه‏اى است كه در سال 35 ق به نداى امام على‏عليه السلام در رحبه پاسخ مثبت داد؛ هنگامى كه آن حضرت از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله خواست اگر حديث غدير را از آن حضرت شنيده‏اند برخيزند و شهادت دهند.××× 5 اسد الغابة: ج 3 ص 307. الغدير: ج 1 ص 184 167 166. ×××
<big><br />ابن‏ ماجه قزوينى از حبشى روايت كرده<ref>سنن ابن‏ ماجه: ج ۱ ص ۴۴.</ref> كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: على‏ عليه السلام از من و من از على ‏عليه السلام هستم، و دِين من را جز على ‏عليه السلام كسى ادا نمى ‏كند.<ref>المنتخب من ذيل المذيل: ص ۶۷ .</ref> ذهبى اين روايت را معتبر دانسته است. <ref>سير اعلام النبلاء: ج ۸ ص ۲۱۲.</ref></big>


<big><br />در روايتى ديگر -  كه حبشى آن را در حجةالوداع از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده -  آمده است: على‏ عليه السلام از من و من از على‏ عليه السلام هستم. كسى حرفى را از جانب من ابلاغ نمى‏ كند مگر خودم و على‏ عليه السلام. <ref>سنن نسائى: ج ۵ ص ۴۵. المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۳۴۶ ۳۴۵.</ref>  علاوه بر اين روايات، ابواسحاق سبيعى احاديث ديگرى نيز در فضائل امام على‏ عليه السلام از حبشى روايت كرده است.<ref>انساب الاشراف: ج ۲ ص ۱۱۹. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۱۷۲ ۱۷۱.</ref></big>


حبشى از صحابه‏اى است كه در كوفه ساكن شدند××× 6 الطبقات )عصفرى( : ص 223 213. ××× و در جنگ هاى سه‏گانه اميرالمؤمنين على‏عليه السلام در سپاه آن حضرت حضور داشت××× 7 المنتخب من ذيل المذيل: ص 43. ×××، زيرا خود از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده بود كه بعد از من بهترين انسان على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است.××× 8 مناقب على بن ابى‏طالب و ما نزل من القرآن فى على‏عليه السلام: ص 111. ×××
=== '''<big> نتيجه‏ گيرى</big>''' ===
<big>در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر اعظم ‏صلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى اين حديث شريف، از حديث غدير و خط ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد.</big>


<big><br />بر شيعيان امروز است كه تلاش ‏هاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.</big>


از قرة بن عبداللَّه سلولى نقل است كه مردى از حبشى عيادت نمود و به او گفت: بر تو نمى‏ترسم مگر به جهت همراهى با على. وى در پاسخ گفت: از ميان اعمالم بيش از همه بدين عمل اميد بسته‏ام.××× 9 الطبقات )ابن‏سعد( : ص 37. ×××
<big><br />از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مى‏ توان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.</big>


ظاهراً برخى از بستگان او نيز گرايش علوى داشته‏اند، زيرا برادرزاده‏اش عبداللَّه بن ورقاء بن جناده از پرچمداران سپاه ابراهيم بن مالك اشتر در جنگ با سپاه عبيداللَّه بن زياد )م 67 ق( بوده است.××× 1 تاريخ الامم و الملوك: ج 4 ص 554  551 . الاصابة فى تمييز الصحابة: ج 5 ص 23. ×××
<big><br />ابوالطفيل خود را با امام زمانش تنظيم مى‏ كرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ كه بر حضرت تحميل شد شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود.</big>


<big><br />حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مى‏ افزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ توان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد.</big>


ج. بصيرت وى در ترويج فرهنگ غدير
<big><br />گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمت ‏ها و توهين ‏ها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام على ‏عليه السلام و اهل ‏بيت پيامبر عليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابن‏ عدى نام او را در كتاب ضعفايش -  يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست -  آورده است.</big>


حبشى بن جناده زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود. روايات او در اين باره به نقل از ابواسحاق سبيعى است. از جمله حديث منزلت است، كه طبرانى در »المعجم الكبير« خود نقل كرده××× 2 المعجم الكبير: ج 4 ص 17 16. ×××، و در منابع روايى ديگرى نيز آمده است.××× 3 ذكر اخبار اصبهان: ج 2 ص 281. رجال الطوسى: ص 253. ×××
پانویس
 
<references />
 
[[رده:مبلّغ بصیر غدیر]]
ابن‏ماجه قزوينى از حبشى روايت كرده××× 4 سنن ابن‏ماجه: ج 1 ص 44. ××× كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: على‏عليه السلام از من و من از على‏عليه السلام هستم، و دِين من را جز على‏عليه السلام كسى ادا نمى‏كند.××× 5 المنتخب من ذيل المذيل: ص 67 . ××× ذهبى اين روايت را معتبر دانسته است.××× 6 سير اعلام النبلاء: ج 8 ص 212. ×××
[[رده:احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام]]
 
[[رده:حدیث غدیر]]
 
[[رده:مدافعان گمنام ولایت حق]]
در روايتى ديگر -  كه حبشى آن را در حجةالوداع از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده -  آمده است: على‏عليه السلام از من و من از على‏عليه السلام هستم. كسى حرفى را از جانب من ابلاغ نمى‏كند مگر خودم و على‏عليه السلام.××× 7 سنن نسائى: ج 5 ص 45. المعجم الكبير: ج 4 ص 1. تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 346 345. ××× علاوه بر اين روايات، ابواسحاق سبيعى احاديث ديگرى نيز در فضائل امام على‏عليه السلام از حبشى روايت كرده است.××× 8 انساب الاشراف: ج 2 ص 119. تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 172 171. ×××
 
 
نتيجه‏گيرى
 
در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى اين حديث شريف، از حديث غدير و خط ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد.
 
 
بر شيعيان امروز است كه تلاش‏هاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.
 
 
از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مى‏توان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.
 
 
ابوالطفيل خود را با امام زمانش تنظيم مى‏كرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنين‏عليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ كه بر حضرت تحميل شد شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود.
 
 
حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنين‏عليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مى‏افزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏توان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد.
 
 
گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمت‏ها و توهين‏ها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام على‏عليه السلام و اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابن‏عدى نام او را در كتاب ضعفايش -  يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست -  آورده است.

نسخهٔ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۰

روايت حديث غدير [۱]

  يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حَبشى بن جناده سلولى است. در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به نقل اصبغ بن نباته، وى از جمله كسانى است كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از حَبشى بن جناده نقل كرده است: ابن‏ عقده در «حديث الولاية» ، ابن‏ اثير در «اسد الغابة» ، محب ‏الدين طبرى در «الرياض النضرة» ، سيوطى در «جمع الجوامع» ، طبرانى در «المعجم الكبير» ، متقى هندى در «كنز العمال» ، ابن ‏كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» ، طبرانى، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، بدخشى در «نزل الابرار» و «مفتاح النجا» ، شيخ ابراهيم وصابى شافعى در «الاكتفاء فى فضل الاربعة الخلفاء» ، جزرى در «اسنى المطالب» .[۲]

مبلّغ بصير غدير[۳]

  حبشى بن جناده از مبلغان بصير غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در ترويج فرهنگ غدير متحمل شده، بررسى حيات وى از زاويه نقل و ترويج حديث غدير و وفادارى به پيام غدير كمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.

حبشى صحابى رسول‏خدا صلى الله عليه وآله و راوى حديث غدير است، و زندگى او تجلّى بصيرت در اعتقاد و عمل است. تاريخ وفات حبشى مشخص نيست.

با آنكه بسيارى از كسانى كه عنوان صحابه رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله را يدك مى‏ كشيدند، در برابر مسئوليتى كه از جانب خداوند در غدير بر دوششان نهاده شده بود، يا خود مرتكب غصب و خيانت شدند، و يا ظلم را پذيرفتند و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وى سستى و كوتاهى كردند!

در ميان صحابه، مى ‏توان از اشخاصى -  هر چند قليل اما چون كوه استوار -  سراغ گرفت كه آواى «من كنت مولاه فعلى مولاه» را با گوش جان شنيده بودند، و تا پاى جان در دفاع از پيام غدير ايستادند. اين گروه از صحابه تنها به روايت و يا تبليغ حديث غدير اكتفا نكردند، بلكه عمل آنان در عرصه‏ هاى گوناگون گواه استقامت آنان در وفادارى به آرمان غدير بود، و با نور بصيرتى كه از غدير به زندگى آنان تابيده بود. حتى در فتنه ‏هاى جمل، صفين و نهروان نيز دست از حمايت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و دفاع از حقانيت ايشان برنداشتند.

حبشى بن جناده از پيام آوران غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در دفاع از فرهنگ غدير و انتقال آن به نسل ‏هاى آينده متحمل شده، جامعه شيعه امروزين اساساً نام حبشى را نشنيده و يا اجمالاً فقط نامشان و يا حداكثر صحابى بودنشان را مى ‏دانند.

از اين رو، در اينجا به معرفى و قدرشناسى از اين مبلغ بصير غدير و دفاع از ولايت اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام پرداخته مى‏ شود:

ابوالجنوب حبشى بن جناده سلولى[۴] از جمله صحابه ‏اى است كه از پيامبر صلى الله عليه وآله روايت كرده ‏اند. [۵] در روايتى آمده كه وى در سه غزوه حضور داشته [۶] ، اما ظاهراً او نخستين بار در حجةالوداع به ملاقات رسول‏خدا صلى الله عليه وآله نائل شده [۷] ، و در همين حج و بعد از آن احاديثى از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده است. از جمله روايتى در فضيلت حلق بر تفسير. [۸]


ابوعمرو عامر بن شراحيل شعبى كوفى (ت ۱۹ -  م ۱۰۳ يا ۱۱۰ ق) [۹]. و ابواسحاق عمرو بن عبداللَّه سبيعى همدانى كوفى (م ۱۲۶ يا ۱۳۲ ق) [۱۰]. از وى روايت كرده ‏اند. [۱۱] از ديگر راويانى كه از او حديث شنيده ‏اند مى ‏توان به فرزندش عبدالرحمن [۱۲] و قرة بن عبداللَّه سلولى كفى اشاره نمود.[۱۳] از ميان صاحبان صحاح سته، ابن‏ ماجه قزوينى، ترمذى و نسائى از وى روايت آورده ‏اند. [۱۴]


ابن‏ عدى مدخلى از كتاب ضعفاء خود را به حبشى بن جناده اختصاص داده، اما در پايان اين مدخل ابراز نموده كه اميد مى‏ رود كه ضعفى متوجه وى نباشد.[۱۵] اما عليرغم اين اظهار نظر، ذهبى از اين بابت كه نام حبشى در شمار ضعفاء ياد شده به ابن‏ عدى انتقاد كرده است. [۱۶] ابن‏ حبّان نيز حبشى را توثيق كرده است. [۱۷]

حديث غدير به روايت حبشى بن جناده

حبشى بن جناده از راويان حديث غدير است. اين روايت را ابواسحاق سبيعى از وى شنيده، و طبرانى در «المعجم الكبير» خود آن را نقل كرده [۱۸] ، و در منابع روايى ديگر نيز آمده است [۱۹]:


عن ابى ‏اسحاق الهمدانى، قال: سمعت حبشى بن جناده يقول: سمعت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يقول يوم غدير: اللهم من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن من اعانه:


از ابواسحاق همدانى: شنيدم حبشى بن جناده مى‏ گفت: شنيدم رسول‏خدا صلى الله عليه وآله روز غدير فرمود: خداوندا، هر كس من بر او ولايت دارم على‏ عليه السلام هم بر او ولايت دارد. خدايا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس با او دشمن است، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و كمك باش براى هر كس او را كمك كند.

هيثمى حديث غدير به نقل از حبشى بن جناده را -  كه متضمن دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله است -  صحيح و درست دانسته است.[۲۰] هر چند بخارى در صحت روايت كردن ابواسحاق از حبشى[۲۱]تشكيك كرده، اما شمس‏ الدين ذهبى اين تشكيك را بى‏ مورد دانسته است. [۲۲]


به علاوه در رواياتى، ابواسحاق خود تصريح كرده كه حبشى را ديده و روايت او را شنيده است. [۲۳]

بصيرت حبشى بن جناده در دفاع از حقانيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

حبشى بن جناده از جمله صحابه ‏اى است كه در سال ۳۵ ق به نداى امام على ‏عليه السلام در رحبه پاسخ مثبت داد؛ هنگامى كه آن حضرت از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله خواست اگر حديث غدير را از آن حضرت شنيده ‏اند برخيزند و شهادت دهند.[۲۴]


حبشى از صحابه ‏اى است كه در كوفه ساكن شدند [۲۵]. و در جنگ هاى سه ‏گانه اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در سپاه آن حضرت حضور داشت [۲۶]، زيرا خود از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده بود كه بعد از من بهترين انسان على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. [۲۷].


از قرة بن عبداللَّه سلولى نقل است كه مردى از حبشى عيادت نمود و به او گفت: بر تو نمى ‏ترسم مگر به جهت همراهى با على. وى در پاسخ گفت: از ميان اعمالم بيش از همه بدين عمل اميد بسته ‏ام. الطبقات (ابن‏ سعد) : ص ۳۷.

ظاهراً برخى از بستگان او نيز گرايش علوى داشته ‏اند، زيرا برادرزاده ‏اش عبداللَّه بن ورقاء بن جناده از پرچمداران سپاه ابراهيم بن مالك اشتر در جنگ با سپاه عبيداللَّه بن زياد(م ۶۷ ق) بوده است. [۲۸]

بصيرت وى در ترويج فرهنگ غدير

حبشى بن جناده زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود. روايات او در اين باره به نقل از ابواسحاق سبيعى است. از جمله حديث منزلت است، كه طبرانى در «المعجم الكبير» خود نقل كرده[۲۹] ، و در منابع روايى ديگرى نيز آمده است. [۳۰]


ابن‏ ماجه قزوينى از حبشى روايت كرده[۳۱] كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: على‏ عليه السلام از من و من از على ‏عليه السلام هستم، و دِين من را جز على ‏عليه السلام كسى ادا نمى ‏كند.[۳۲] ذهبى اين روايت را معتبر دانسته است. [۳۳]


در روايتى ديگر -  كه حبشى آن را در حجةالوداع از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده -  آمده است: على‏ عليه السلام از من و من از على‏ عليه السلام هستم. كسى حرفى را از جانب من ابلاغ نمى‏ كند مگر خودم و على‏ عليه السلام. [۳۴] علاوه بر اين روايات، ابواسحاق سبيعى احاديث ديگرى نيز در فضائل امام على‏ عليه السلام از حبشى روايت كرده است.[۳۵]

نتيجه‏ گيرى

در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر اعظم ‏صلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى اين حديث شريف، از حديث غدير و خط ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد.


بر شيعيان امروز است كه تلاش ‏هاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.


از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مى‏ توان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.


ابوالطفيل خود را با امام زمانش تنظيم مى‏ كرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ كه بر حضرت تحميل شد شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود.


حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مى‏ افزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ توان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد.


گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمت ‏ها و توهين ‏ها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام على ‏عليه السلام و اهل ‏بيت پيامبر عليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابن‏ عدى نام او را در كتاب ضعفايش -  يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست -  آورده است.

پانویس

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۲.
  2. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. الرياض النضره: ج ۲ ص ۱۶۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۱ و ج ۷ ص ۳۴۹. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. نزل الابرار (بدخشى) : ص ۲۰. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۴.
  3. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۲۴۰  - ۲۱۷.
  4. الطبقات (ابن‏ سعد) : ج ۶ ص ۳۷. وى مى‏ گويد: نسب او به هفت پشت به جندل بن مرة مى‏ رسد، و از آنجا كه نام مادر اين شخص سلول بوده فرزندان وى را بنى ‏سلول مى‏ گويند. ابن‏ سعد تا اين اندازه هم اكتفا ننموده و نسب او را تا هوازن گزارش كرده است
  5. الاكمال (ابن‏ ماكولا) : ج ۲ ص ۳۸۳ ۱۵۸. تحفة الاحوذى بشرح جامع الترمذى: ج ۱۰ ص ۱۵۲ ۱۵۱.
  6. المعرفة و التاريخ: ج ۲ ص ۶۲۴ . الكامل فى ضعفاء الرجال، بيروت: ج ۲ ص ۴۴۳.
  7. مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۱۶۵ ۱۶۴. اسد الغابة فى معرفة الصحابة: ج ۱ ص ۳۶۶ ۳۶۶. تهذيب الكمال: ج ۵ ص ۳۴۹.
  8. مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام (كوفى) : ج ۴ ص ۳۰۱. سنن ترمذى: ج ۲ ص ۸۲ . وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان: ج ۳ ص ۴۵۹.
  9. تهذيب الكمال: ج ۱۴ ص ۴۰ ۳۹
  10. مسند ابن‏ جعد الجوهرى: ص ۷۷ ۷۶ ۷۲. وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۴۵۹
  11. الجرح و التعديل: ج ۳ ص ۳۱۳.
  12. الانساب: ج ۲ ص ۱۶۸. مسند ابويعلى الموصلى: ج ۱۲ ص ۲۳۸ ۲۳۷.
  13. التاريخ الكبير (بخارى) : ج ۷ ص ۱۸۲. الثقات (ابن‏ حبّان) : ج ۵ ص ۳۲۰.
  14. الكاشف (ذهبى) : ج ۱ ص ۳۰۷.
  15. الكامل فى ضعفاء الرجال: ج ۲ ص ۴۴۳ ۴۴۲.
  16. تاريخ الاسلام (ذهبى) : ج ۵ ص ۹۲ ۹۱.
  17. الثقات (ابن‏ حبّان) : ج ۳ ص ۹۶.
  18. المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱۷ ۱۶.
  19. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۲۳۰.
  20. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶.
  21. صحيح البخارى: ج ۳ ص ۱۲۸ ۱۲۷.
  22. تاريخ الاسلام (ذهبى) : ج ۵ ص ۹۲ ۹۱.
  23. المصنف (ابن ابى ‏شيبه) : ج ۷ ص ۴۹۵ كتابى از محمد بن سليمان كوفى: ص ۴۹۸ ۴۶۴.
  24. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۱۸۴ ۱۶۷ ۱۶۶.
  25. الطبقات (عصفرى) : ص ۲۲۳ ۲۱۳
  26. المنتخب من ذيل المذيل: ص ۴۳.
  27. مناقب على بن ابى ‏طالب و ما نزل من القرآن فى على ‏عليه السلام: ص ۱۱۱
  28. تاريخ الامم و الملوك: ج ۴ ص ۵۵۴  ۵۵۱ . الاصابة فى تمييز الصحابة: ج ۵ ص ۲۳.
  29. المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱۷ ۱۶.
  30. ذكر اخبار اصبهان: ج ۲ ص ۲۸۱. رجال الطوسى: ص ۲۵۳.
  31. سنن ابن‏ ماجه: ج ۱ ص ۴۴.
  32. المنتخب من ذيل المذيل: ص ۶۷ .
  33. سير اعلام النبلاء: ج ۸ ص ۲۱۲.
  34. سنن نسائى: ج ۵ ص ۴۵. المعجم الكبير: ج ۴ ص ۱. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۳۴۶ ۳۴۵.
  35. انساب الاشراف: ج ۲ ص ۱۱۹. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۱۷۲ ۱۷۱.