حذیفة بن اسید غفاری (ابو سَریحه): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<big>'''اتمام حجت با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۹۱. اسرار غدير: ص ۲۹۰.</ref>'''</big>
== '''اتمام حجت با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۹۱. اسرار غدير: ص ۲۹۰.</ref>''' ==
 
از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته‏ اند.  
از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته‏ اند.  


خط ۷: خط ۶:
ابوالطفيل صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى‏ كند كه آن حضرت در بازگشت از حجةالوداع فرمودند: خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم و نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم. اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. <ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۱ ح ۳۰۹.</ref>
ابوالطفيل صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى‏ كند كه آن حضرت در بازگشت از حجةالوداع فرمودند: خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم و نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم. اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. <ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۱ ح ۳۰۹.</ref>


<big>'''روايت حديث غدير <ref>چكيده عبقات الانوار (علامه میر حامد حسین هندی)(حديث غدير) : ص ۱۴۳.</ref>'''</big>
== '''روايت حديث غدير <ref>چكيده عبقات الانوار (علامه میر حامد حسین هندی)(حديث غدير) : ص ۱۴۳.</ref>''' ==
 
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حذيفة بن اسيد غفارى، ابوسَريحه است. ابن ‏عقده در «حديث الولاية» حديث غدير را همراه با حديث ثقلين از حذيفة بن اسيد -  كه از اصحاب شجره است -  روايت كرده است. همچنين در منابع زير حديث غدير از حذيفه نقل شده، كه گاهى همراه با ماجراى غدير و حديث ثقلين است:
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حذيفة بن اسيد غفارى، ابوسَريحه است. ابن ‏عقده در «حديث الولاية» حديث غدير را همراه با حديث ثقلين از حذيفة بن اسيد -  كه از اصحاب شجره است -  روايت كرده است. همچنين در منابع زير حديث غدير از حذيفه نقل شده، كه گاهى همراه با ماجراى غدير و حديث ثقلين است:


«ينابيع المودة» ، طبرانى در دو مورد از «المعجم الكبير» ، ضياء در «المختارة» ، ترمذى در صحيح خود و در «نوادر الاصول» ، ابن ‏اثير در «اسد الغابة» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن‏ صباغ مالكى در «الفصول المهمة» ، ابوالفتوح اسعد بن ابى‏ الفضايل عجلى در «الموجز فى فضائل الخلفاء الاربعة» ، «مناقب الثلاثة» ، حافظ ابوالفتوح در «الموجز» ، ابن‏ عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، ابن‏ كثير در دو مورد از «البداية و النهاية» ، ابن‏ حجر در «الصواعق» ، حلبى در «السيرة الحلبية» ، «مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العباء عليهم السلام» ، هيثمى در «مجمع الزوائد» ، «نزل الابرار» ، قرمانى در «اخبار الدول» ، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، خطيب خوارزمى در مقتلش، قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» . <ref>ينابيع المودة: ص ۳۸. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. الفصول المهمة: ص ۲۵. مناقب الثلاثة (چاپ مصر) : ص ۱۹. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۸. الصواعق (ابن‏ حجر) : ص ۲۵. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۱. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۶۵. نزل الابرار: ص ۱۸. اخبار الدول: ص ۱۰۲. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. تاريخ آل‏ محمد عليهم السلام: ص ۶۸ .</ref>
«ينابيع المودة» ، طبرانى در دو مورد از «المعجم الكبير» ، ضياء در «المختارة» ، ترمذى در صحيح خود و در «نوادر الاصول» ، ابن ‏اثير در «اسد الغابة» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن‏ صباغ مالكى در «الفصول المهمة» ، ابوالفتوح اسعد بن ابى‏ الفضايل عجلى در «الموجز فى فضائل الخلفاء الاربعة» ، «مناقب الثلاثة» ، حافظ ابوالفتوح در «الموجز» ، ابن‏ عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، ابن‏ كثير در دو مورد از «البداية و النهاية» ، ابن‏ حجر در «الصواعق» ، حلبى در «السيرة الحلبية» ، «مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العباء عليهم السلام» ، هيثمى در «مجمع الزوائد» ، «نزل الابرار» ، قرمانى در «اخبار الدول» ، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، خطيب خوارزمى در مقتلش، قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» . <ref>ينابيع المودة: ص ۳۸. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. الفصول المهمة: ص ۲۵. مناقب الثلاثة (چاپ مصر) : ص ۱۹. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۸. الصواعق (ابن‏ حجر) : ص ۲۵. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۱. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۶۵. نزل الابرار: ص ۱۸. اخبار الدول: ص ۱۰۲. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. تاريخ آل‏ محمد عليهم السلام: ص ۶۸ .</ref>


'''نقل آيه تبليغ براى غدير <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .</ref>'''
== '''نقل آيه تبليغ براى غدير <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .</ref>''' ==
 
از جمله مشهور ترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»<ref>مائده /  ۶۷ .</ref> است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل ‏سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه تبليغ بوده ‏اند، و از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند. <ref>نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷  - ۱۹۵.</ref>
از جمله مشهور ترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»<ref>مائده /  ۶۷ .</ref> است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل ‏سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه تبليغ بوده ‏اند، و از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند. <ref>نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷  - ۱۹۵.</ref>



نسخهٔ ‏۱۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۵

اتمام حجت با غدير[۱]

از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته‏ اند.

يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده حذيفه بن اسيد غفارى است:

ابوالطفيل صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى‏ كند كه آن حضرت در بازگشت از حجةالوداع فرمودند: خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم و نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم. اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. [۲]

روايت حديث غدير [۳]

يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حذيفة بن اسيد غفارى، ابوسَريحه است. ابن ‏عقده در «حديث الولاية» حديث غدير را همراه با حديث ثقلين از حذيفة بن اسيد -  كه از اصحاب شجره است -  روايت كرده است. همچنين در منابع زير حديث غدير از حذيفه نقل شده، كه گاهى همراه با ماجراى غدير و حديث ثقلين است:

«ينابيع المودة» ، طبرانى در دو مورد از «المعجم الكبير» ، ضياء در «المختارة» ، ترمذى در صحيح خود و در «نوادر الاصول» ، ابن ‏اثير در «اسد الغابة» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن‏ صباغ مالكى در «الفصول المهمة» ، ابوالفتوح اسعد بن ابى‏ الفضايل عجلى در «الموجز فى فضائل الخلفاء الاربعة» ، «مناقب الثلاثة» ، حافظ ابوالفتوح در «الموجز» ، ابن‏ عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، ابن‏ كثير در دو مورد از «البداية و النهاية» ، ابن‏ حجر در «الصواعق» ، حلبى در «السيرة الحلبية» ، «مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العباء عليهم السلام» ، هيثمى در «مجمع الزوائد» ، «نزل الابرار» ، قرمانى در «اخبار الدول» ، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، خطيب خوارزمى در مقتلش، قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» . [۴]

نقل آيه تبليغ براى غدير [۵]

از جمله مشهور ترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»[۶] است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل ‏سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه تبليغ بوده ‏اند، و از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند. [۷]

همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ‏ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى ‏شود حذيفة بن اسَيد است. [۸]

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهل‏ سنتنقل آيه تبليغ براى غدير.

پانویس

  1. چهارده قرن با غدير: ص ۹۱. اسرار غدير: ص ۲۹۰.
  2. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۱ ح ۳۰۹.
  3. چكيده عبقات الانوار (علامه میر حامد حسین هندی)(حديث غدير) : ص ۱۴۳.
  4. ينابيع المودة: ص ۳۸. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. الفصول المهمة: ص ۲۵. مناقب الثلاثة (چاپ مصر) : ص ۱۹. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۸. الصواعق (ابن‏ حجر) : ص ۲۵. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۱. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۶۵. نزل الابرار: ص ۱۸. اخبار الدول: ص ۱۰۲. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. تاريخ آل‏ محمد عليهم السلام: ص ۶۸ .
  5. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .
  6. مائده /  ۶۷ .
  7. نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷  - ۱۹۵.
  8. عوالم العلوم للبحرانی : ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰۴.